به نسل
فردا كه چون جنگلى بيكران و تناور
به گل خواهد نشست
وتنها در
مقابل روشنائى
زبان به
ستايش خواهد گشود.
ترانه دانستن
اسماعيل وفا يغمائى
تاريكى!
با تمام كوههايش
و خنجرهايش
وخدايانش،
و من
تنها بايك ترانه
ويك جرقه كوچك
به مصاف ايستاده ام.
گناه خويش را مىشناسم!
مىدانم كه دلم از نفرت تهى ست
و تنها عشق را مى شناسد
مى دانم كه روشنائى را دوست دارم
ستايش نور،گناه من است
ونمى خواهم
كه روشنى تنها برقله ى كوهها
وسلسله كوههاى كلمات و كتابها ستايش شود
بلكه درانديشه ها و دستها نيز!
بى هيچ زنجيرى از ظلمت،
و مىدانم كه تاريكى نيرومنداست
تاريك بودن آسان
و تاريكان فراوان
ومىدانم كه چقدرناتوانم
و نيرومند!
مىدانم كه شكست خواهم خورد
اما مىدانم
كه ترانه كوچك، سرود ى سوزان
وجرقه ى خرد، خورشيدى خروشان خواهد
شد
وتاريكى محوخواهدشد
باتمام كوههايش
وتمام
خنجرهايش.
وتمام خدايانش.
9اوت2005
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر