دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

مصداقی، مُبصر کلاس اپوزیسیون! محمد هادی

این نوشته در رابطه با نامه مصداقی به رجوی، بدون آنکه توان آنرا داشته باشد که در جزئیات مورد بحث و انتقاداتِ تشکیلاتی و درونی سازمان مجاهدین وارد شود، بر آن است تا از منظر فردی و نگاهی بیرونی و غیر تشکیلاتی نکاتی را مورد توجه و بررسی قرار دهد! این نوع نگاهِ کُلی و از راه دور، قبل از هر چیز به این دلیل است که نگارنده این سطور بعنوان فردی عاری از هرگونه تجربه و روابط تشکیلاتی، نمیتواند بدون صلاحیت های لازم، وارد مقولات تشکیلاتی و درونی گروهها و سازمانها-از جمله مجاهدین-گردد و بیشتر بر این باور است که کلاً مسائل داخلی و تشکیلاتی نیروها و نحوۀ ادارۀ اعضای آنها، بیشتر مربوط به خود آنها و کسانی است که میخواهند وارد و یا از آن خارج گردند!  ادامه‌ی مطلب...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

مقاله‌ی آقای ناصر اسدی در جواب محمد هادی

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-51637.html

علي سالاري گفت...

با نظري اجمالي به جوابيهً آقاي محمد هادي، نوشتهً ايشان را بي پايه و بي مايه و بي ربط يافتم... هرچند گويي اطلاعيهً رسمي سازمان است که اسم آقاي محمد هادي پاي آن نوشته شده. بجاي پرداختن به فاکت هاي مشخص در نامهً آقاي مصداقي، به قضاوت و زير سوال بردن شخص مصداقي پرداخته است... با منطق سياه و سفيد سازي بي اعتبار خاص مجاهدين (دوآليزم ماترياليستي که فقط بدرد سيستم هاي بستهً توتاليتر مي خورد و در دستگاه تحليلي دموکراتيک معاصر که همه جانبه نگر (مالتي دايمنشن) است، جايي ندارد، مصداقي را متهم مي کند که بين جلاد و قرباني جانب جلاد را گرفته است. چون در قرارگاه نبوده بنابراين اخبار و گزارشاتش بي اعتبارند، مواردي که سرجمع کرده قبلا گفته شده (اطلاعاتش سوخته است)... و بنابراين ارزش پاسخ گويي از طرف سازمان و مسعود را ندارد... همهً اين حرفها هم که تکراري بود:) بدرستي مصداقي فاکتهايي را سرجمع کرده که از تک تک جدا شدگان مقدور نبود در اين سطح آنها را يکجا عرضه کنند و سازمان و مسعود را به پاسخگويي فرا بخوانند. ماهايي که در قرار گاه بوده ايم و حاضر نيستيم حقيقت را بپاي مصلحت قرباني کنيم گواهي مي دهيم که در داخل قرارگاه، اطلاعات افراد از همديگر بسا کمتر و محدودتر و با معذوريت بيشتر از سطح ارتباط و اطلاع زندانيان در زندانهاي جمهوري اسلامي است. در بحث جلاد و قرباني، هم که اين بچه هاي مردم و سرمايه هاي مردم ايرانند که بپاي افکار واهي، من درآوردي، غير پراتيک و استراتژي غير کارآمد آقاي رجوي، در مبارزه اي صوري و شعارگونه که بدليل غير دموکراتيک بودن سيستم و رهبريش، لاجرم پويايي خودش را از دست داده است، قرباني مي شوند. در اينکه سازمان و اقاي رجوي منتقدين خودش را فاقد ارزش پاسخگويي مي دانند نيز نه از بزرگواري ايشان بلکه گواه توتاليتر بودنشان و بنابراين لاجرم به ضرر خودشان است،.. چرا که با يک توضيح و در مواردي انتقاد از خود مي توانستند مانع از تبديل جريان برکه ها به سيلي بنيانکن شوند.