این
نوشته در رابطه با نامه مصداقی به رجوی، بدون آنکه توان آنرا داشته باشد
که در جزئیات مورد بحث و انتقاداتِ تشکیلاتی و درونی سازمان مجاهدین وارد
شود، بر آن است تا از منظر فردی و نگاهی بیرونی و غیر تشکیلاتی نکاتی را
مورد توجه و بررسی قرار دهد!
این نوع نگاهِ کُلی و از راه دور، قبل از هر چیز به این دلیل است که
نگارنده این سطور بعنوان فردی عاری از هرگونه تجربه و روابط تشکیلاتی،
نمیتواند بدون صلاحیت های لازم، وارد مقولات تشکیلاتی و درونی گروهها و
سازمانها-از جمله مجاهدین-گردد و بیشتر بر این باور است که کلاً مسائل
داخلی و تشکیلاتی نیروها و نحوۀ ادارۀ اعضای آنها، بیشتر مربوط به خود آنها
و کسانی است که میخواهند وارد و یا از آن خارج گردند!
ادامهی مطلب...
۲ نظر:
مقالهی آقای ناصر اسدی در جواب محمد هادی
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-51637.html
با نظري اجمالي به جوابيهً آقاي محمد هادي، نوشتهً ايشان را بي پايه و بي مايه و بي ربط يافتم... هرچند گويي اطلاعيهً رسمي سازمان است که اسم آقاي محمد هادي پاي آن نوشته شده. بجاي پرداختن به فاکت هاي مشخص در نامهً آقاي مصداقي، به قضاوت و زير سوال بردن شخص مصداقي پرداخته است... با منطق سياه و سفيد سازي بي اعتبار خاص مجاهدين (دوآليزم ماترياليستي که فقط بدرد سيستم هاي بستهً توتاليتر مي خورد و در دستگاه تحليلي دموکراتيک معاصر که همه جانبه نگر (مالتي دايمنشن) است، جايي ندارد، مصداقي را متهم مي کند که بين جلاد و قرباني جانب جلاد را گرفته است. چون در قرارگاه نبوده بنابراين اخبار و گزارشاتش بي اعتبارند، مواردي که سرجمع کرده قبلا گفته شده (اطلاعاتش سوخته است)... و بنابراين ارزش پاسخ گويي از طرف سازمان و مسعود را ندارد... همهً اين حرفها هم که تکراري بود:) بدرستي مصداقي فاکتهايي را سرجمع کرده که از تک تک جدا شدگان مقدور نبود در اين سطح آنها را يکجا عرضه کنند و سازمان و مسعود را به پاسخگويي فرا بخوانند. ماهايي که در قرار گاه بوده ايم و حاضر نيستيم حقيقت را بپاي مصلحت قرباني کنيم گواهي مي دهيم که در داخل قرارگاه، اطلاعات افراد از همديگر بسا کمتر و محدودتر و با معذوريت بيشتر از سطح ارتباط و اطلاع زندانيان در زندانهاي جمهوري اسلامي است. در بحث جلاد و قرباني، هم که اين بچه هاي مردم و سرمايه هاي مردم ايرانند که بپاي افکار واهي، من درآوردي، غير پراتيک و استراتژي غير کارآمد آقاي رجوي، در مبارزه اي صوري و شعارگونه که بدليل غير دموکراتيک بودن سيستم و رهبريش، لاجرم پويايي خودش را از دست داده است، قرباني مي شوند. در اينکه سازمان و اقاي رجوي منتقدين خودش را فاقد ارزش پاسخگويي مي دانند نيز نه از بزرگواري ايشان بلکه گواه توتاليتر بودنشان و بنابراين لاجرم به ضرر خودشان است،.. چرا که با يک توضيح و در مواردي انتقاد از خود مي توانستند مانع از تبديل جريان برکه ها به سيلي بنيانکن شوند.
ارسال یک نظر