از اوایل ۵۸ در دوره های گوناگون به زندان افتادم. سالیان سال
در کنار همین دوستان بودم. زمانی که تنها ۱۶ سال داشتم شکنجه و رنج و درد
را لمس کردم. در کنار یاران خود سرفراز زندگی کردیم و عمر خود را با همین
دوستان گذراندیم. یکی از این دوستان ایرج است که یادم نمیرود در گوهر دشت ،
قزل حصار، اوین همراه او بودم و از نزدیک با او برخورد داشتهام. این کمال
بی انصافی است که چنین از این انسانها یاد شود.در دنیا سربازانی که در جبههی جنگ با فاشیسم شرکت داشتند و
اکنون زنده هستند بخاطر شرکت در آن جنگ مدال میگیرند و مورد احترام و
تقدیرند و در عوض سیل تهمت و انگ و اتهام از سوی کسانی متوجهی ما میشود
که یک روز زندان خمینی را تحمل نکردهاند.دوستان دست شما باز است که دادگاهی تشکیل دهید و این نادمان
را مجازات کنید تا ننگ بر دامن شما نباشد. اما ما با یاد آنان نفس می کشیم و
هستیم و تمام افتخار زندگی من و امثال من بودن با آنها در دورانی است که
تنها سنگر ضد رژیم در کل زندان بود و بس رو دررو. ادامهی مطلب...
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر