خود را درآينه نگريستندو ترا نقش زدند
و لاجرمشبانيكهعظيمترين دنباله دار
كوچكترينتازيانهيتفريحاش
در چرانيدنگلههايبره هاي ستارگان بازيگوش تازه زاد بود
و برزيگري كه معماي بذر حيات را در سكوتستان بيپايان افشاند
تا گياه برويد،پرنده بخواند،ابر ببارد
وآسمان آبي باشد،
[آن كه چراغ عشقرا در خانهي آدمي برافروخت
تاخورشيد بي پشتوان نماند
آنكه نان وجدان در خوان انسان نهاد
تا از آن در تقرب مدد جويد]
با وهم قیلوله رسولان غار نشین وترتیل قاریان گاو آوا
در هيئت جلادي نامتناهي از آسمان به زمين آمد
ادامه ...دعا/اسماعیل و.فا یغمایی
۹ نظر:
اقای یغمائی من مذهبی نیستم ولی این شعر بسیار زیبا و عمیق است واقعا یک حال عجیبی در خودم احساس میکنم. خیلی خیلی زیبا و انسانی و عمیق است.فریده
درود بر شما زیباست
ناصر
شعري سرودم،
در دست ديگران سنگ پارهاي شدم كافر
بر چهرهي ايمان هاي عتيق
تا در آن سوي شكسته پارههاي تباه
و در آن سوي سد آينه ها
جهان آينهاي باشد
تا مگر گوشهي ابروي ترا
اي زيبا
در هلال ماه
به تماشا نشينند.
گاهي بهسراغ من آي
تا از ستارگانت برايم بگوئي
تا ستارگانت را در شعرهايم بنشانم
و شعرهايم را برايت بخوانم
گاهي به سراغ من آي
پيش از آنكه بشكني و بازم آفريني .
//
اه اسماعیل گرامی درود بر تو درود یک دمنیا در یک شعر شاد باشی
یک دوست
ممنون. خدا پاسدار قلب و عشقت باشد. امیدوارم ارج و منزلتت جهانی شودو فقط در طاقچه این سیاهخانه نمانی.
[آن كه چراغ عشقرا در خانهي آدمي برافروخت
تاخورشيد بي پشتوان نماند
آنكه نان وجدان در خوان انسان نهاد
تا از آن در تقرب مدد جويد]
لذت بردم ممنون
ع.الف.ک
یکروز شعرهایت را هزاران رزمنده میخواندند ولی الان کی میخواند؟؟؟؟ دشمنان مردم ایران بریره ها واداده ها مزدورها واقعا چه سر نوشتی
و تونه می دانی
و نه می فهمی
که نه زبان نام خیزان
بل زبان دل افسردگانست این
زاده شده در نخستین بامداد جهان
و در انتظارنخستین شاعر گمنام
که بر می آید تا ناموس راستی و حقیقت را
در مقابل شکوه دروغ وعظمت فریب
باروشنای ساده خویش نگاهبانی کند.
یکی از زیباترین شعرهائی که خوانده ام درود بر شما
ب. ترکمان
استاد بزركوار بسيار زيبا ، لذت بردم
مهدى
ارسال یک نظر