آري آري زندگي زيباست
زندگي آتشگهي ديرنده ي پابرجاست
گر بيفروزيش رقصِ شعله اش در هر كران پيداست
- ورنه خاموش است و خاموشي گناه ماست
زندگي را شعله بايد برفروزنده -
شعله را هيمه ي سوزنده
جنگل هستي تو اي انسان
جنگل اي روييده ي آزاده
بي دريغ افكنده روي كوه ها دامان
سربلند و سبز باش اي جنگلِ انسان
سیاوش کسرائی. آرش کمانگیر
نقد دیالکتیکی "آرش کمانگیر"
زندگي آتشگهي ديرنده ي پابرجاست
گر بيفروزيش رقصِ شعله اش در هر كران پيداست
- ورنه خاموش است و خاموشي گناه ماست
زندگي را شعله بايد برفروزنده -
شعله را هيمه ي سوزنده
جنگل هستي تو اي انسان
جنگل اي روييده ي آزاده
بي دريغ افكنده روي كوه ها دامان
سربلند و سبز باش اي جنگلِ انسان
سیاوش کسرائی. آرش کمانگیر
نقد دیالکتیکی "آرش کمانگیر"
۱ نظر:
+ یعنی اگر بدون توجه به نیروی استدلالگر، آستانهی وجودی کسی را تغییر دهیم با عقلانیت ناسازگار است؟
– نه؛ اگر آستانهی وجودی را تغییر دهیم تعارضی با عقلانیت ندارد. اما نباید تغییر آستانهی وجودی را با برانگیختن احساسات و عواطف یکی بدانیم.
+ پس آستانهی وجودی با چه تغییر میکند؟
– با خیلی چیزها، مثلاً مرور زمان. اگر کودک ۸ سالهای از من بپرسد که عاشقی چیست؟ میگویم هفت سال صبر کن. نباید تغییر آستانهی وجودی را منحصر در احساسات و عواطف برانگیزی دانست. کسی میگوید در من آلتروئیزم(دگرگزینی) نیست، من یک فیلم به او نشان میدهم تا آلتروئیزم در وجودش برانگیخته بشود، ولی به معنای این نیست که او را هیاهویی کردهام. اگر هیاهویی کردهبودم که وقتی از سینما بیرون آمد و آن احساسات و عواطف فرو کش کرد بر میگردد به حالت قبل.
پس اولاً مرور زمان؛ دوم اینکه او را صاحب تجربههای جدیدی کنیم. مثلاً یک بودایی درستکار را به او نشان بدهیم و بگوییم ببین این یکی بودایی است ولی درستکار است، در حالیکه تو سابقاً فکر میکردی هر کسی درستکار است باید مسلمان باشد. دیگر اینکه شخص با مسائل و موقعیتهای مرزی جدید آشنا شود. البته فکر نکنیم موقعیت مرزی به این معناست که مثلا فرد در تاریکی یک بار بترسد. وحشتهای آنی موقعیتهای مرزی نیست. یعنی اگر الان زمین لرزید آستانهی وجودی ما عوض نشده است. اما مواجهه با مرگ آستانهی وجودی آدمی را میتواند عوض کند. آستانهی وجودی مکانیسم پیچیدهای دارد. البته ما میتوانیم در تغییر آستانهی وجودی کسی تأثیر داشته باشیم. اما نباید ایجادش را برانگیختن یک سلسله احساسات و عواطف بدانیم. فرّاریت در ذات احساسات و عواطف است و نمیتوانند آستانهی وجودی کسی را عوض کنند.
پس تغییر آستانهی وجودی به برانگیختن احساسات و عواطف نیست. اگر چنین بود شما وقتی پای سخنرانی یک خطیب بسیار پر هیجان مینشستید زندگیتان بالمرّه باید عوض میشد. ولی میبینیم تجربهی زیباشناختی خوبی دارید ولی تجربهی معنوی خوبی ندارید. اگر آمدند شما را با چند تا غزل حافظ یا چند غزل پر شور دیوان شمس به هیجان آوردند، فردا که هیجانتان فرو کش کرد باز شادیها و امیدهایتان همان شادیها و امیدهای سابق است. پس معلوم است هنوز تحول پیدا نکردهاید.
+ خوب من به عنوان یک علت تام و کامل نگاه نمیکنم، این شعرهای برانگیزاننده خودش نمیتواند یک تلنگری باشد و آدم را به جستجو راغب کند؟
– نخیر.
بخشی از گفتار زیبای استاد ملکیان باقی مطلب را روی سایت فلسفی خرمگس بخوانید
مفلوس
ارسال یک نظر