دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۲ مرداد ۱۴, دوشنبه

باور کنید اعضا وهواداران مجاهدین گوسفند نیستند

نازنین «موجود راست قامت ناطقی» که مقاله هم مینویسد در سایت وزین آفتابکاران  مقاله ای قلمی نموده است تحت عنوان «همه بریده خائن ها » که پیشنهاد میکنم بخوانید.ایشان بجزفتواهای مستدل و آهنین فقهی و حقوقی! و اظهار لطفها و تلاشهای صمیمانه ای که در شکل و محتوای برای اثبات خیانت من و مصداقی نموده، عکسی را نیز مونتاژ کرده است که در آن من و مصداقی و شاهسوندی وخدابنده را به هم چسبانده و خیال خودش و دیگران را راحت نموده است که مسئله خیانت به صورت نوشتاری و تصویری حل و فصل شده و احتمالا بعد از پایان مقاله با وجدانی آسوده از دارا بودن این همه احساس مسئولیت توحیدی انقلابی و شرف و صدق و... با آسودگی رفته است و خواب شبانه اش را شروع کرده است....باور کنید اعضا هواداران مجاهدین گوسفند نیستند

۶۲ نظر:

ناشناس گفت...

حرف دل همه مارا زدی اسماعیل. خدا نگهت دارد دشمنانت روسیاه و عزتت زیاد ای شاعر سوخته دل وفادار به تمام مطهرات
کتفت را میبوسم.
محمود. الف

ابراهیم گفت...

السلام علی الاسمعیل المحسن.کیف الحال یا بنی؟ اَلااَریتاَالتناقض المشهود فی هذا المکتوب؟ انت تقول: یذهب به کل نقائص من جانب المسعود الرجوی.لماذا؟لا تجد واحد حسن فی کل حیات رجوی؟ اَلا قدّمت فی حیاته علی صراط المستقیم ابدا؟ یا اسماعیل!در منطق این نوشته ات و با امثالی که ارائه فرموده ای در حقیقت مخاطبت را قدری بیشتر از کودن فرض نموده ای.اگر هم چنین فرض نکرده ای عملا مرتکب این وهن شده ای. یا اسماعیل قبول می کنم که بریدن عده ای از بریدگان از منظمه المجاهدی خلق ناشی از تقصیرات مناسبات و یا آنطور که از کلام تو استنباط میشود رهبری این تشکیلات بوده است؟ اما آیا این بی انصافی نیست که گناه هر بریده ی از مجاهدین و به رژیم آخوندی پیوسته را گردن مسعود رجوی بیندازی؟ یا اسمعیل!تو که تاریخ بسیار خوانده ای؟ آیا کار زشت و خیانت بار کاپو ها در زندانهای المان هیتلری به گردن زندانیان بوده است؟ ایا گناه آنان که در جریان مبارزه با فاشیسم موسولینی و یا نازیسم هیتلری به نهضت های مقاومت خیانت میکردند و به جبهه دشمن می پیوستند به گردن رهبران نهضت های مقاومت بوده است؟ آیا آن هندوئی که گلوله را بر پیکر گاندی شلیک کرد مقصرش گاندی بوده است؟ یا اسماعیل! فکر کنم همین امروز و فردا سالروز قتل دکتر بختیار است. آیا فریدون بویراحمدی که بختیار به همه میگفت او پسرم هست، وقتی به دستور رژیم جمهوری اسلامی کارد را از آشپزخانه آورد و سر بختیار را برید مقصرش بختیار بوده است؟ و یک مثال قدیمی: آیا یهودا اسخریوطی که مسیح را به قیصر فروخت تقصیر عیسا بود؟یا اسماعیل ! بلی قبول دارم که عده ای از بریدگان به دلیل گرفتار آمدن در تناقضاتی که برایشان قابل حل نبوده از مجاهدین جدا شده اند. این قابل درک است. از باب مثال من هم چون اصولا بین آزادی و دین تناقض می بینم از اول خودم را وارد چنین مناسباتی نمی کنم که بعدا دچار بحران ایدئولوژی بشوم و کاسه کوزه را سر رجوی بشکنم.اما این درست نیست که با آوردن مثل هائی بسیار بسیار سخیف ، و فرض گرفتن این که اگر تو و ایرج مصداقی هم به زیر عبای خامنه ای بخزید، تقصیرش گردن رهبری مجاهدین است، با ردیف کردن خود فروختگانی چون شاهسوندی و خدابنده، هم قبح چنین رذالتی را بشکنی و هم آب تطهیر بر سر این گونه افراد نا پاک بریزی.این از شرف و انسانیت تو و از منطق کاملا دور است، هرچند که در زیر مجموعه مغالطات، یک مغلطه ناشیانه و بچه گانه محسوب میشود. یا اسمعیل استدعای عاجزانه دارم وقتی جوش می آوری مقاله سیاسی ننویس و فقط شعر بگو. اگر هم نوشتی فوری چاپش نکن. از جلد اسمعیل بیا بیرون و قدری در جلد ایوب پیامبر وارد شو و دوباره بخوان. شاید تناقضات نوشته ات بر تو مکشوف گردد. از اطاله کلام معذورم.

ناشناس گفت...

طلوع
چی بودید چه شدید مجاهدین خلق!! چطور روتان میشود بدون سند ومدرک وفا را به این افراد میچسبانید. من مصداقی را نمیشناسم به این خاطر در موردش چیزی نمیگویم ولی در مورد یغمایی اشتباه میکنید. در مورد این سند در ویکی پدیا چه میگوئید آقایان:
پرونده:سند ساواک درباره مسعود رجوی.jpg

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%B3%D9%86%D8%AF_%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9_%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF_%D8%B1%D8%AC%D9%88%DB%8C.jpg

ناشناس گفت...

امین. ر
لااله الا الله. من دارم یواش یواش به شک می افتم که نکنه آقای رجوی پس از دستگیری تبدیل به مهره ساواک شده و از بین بردن مجاهدین وسازمان را دنبال کرده. بعضی وقتها هم با جمهوری اسلامی همسویی میکنه که آدم را باز یک جوری دیگه به شک وتردید میندازه. چیزی که بهش نمیخوره مجاهد واقعی و آزادیخواه بودنه و در عمل چنین بوده.

esmail گفت...

عزیز ابراهیم
مثل اینکه حواست پرت است مرد عزیز ان بابا امده ما را سه قبضه اطلاعاتی کرده سرکار دارید صغری و کبری میبافید که چنین و چنان لطفا مقداری ان مقاله را هم توضیح بده و اینقدر مرا سانسور نکن. عزیز جان من نمیخواهم وارد بشوم ولی این صدها مزدور اطلاعاتی علتش چیست ؟ کمی فکر کن و چرا انهائی که نیستند را بزور میخواهند اطلاعاتی کنند فدایت

esmail گفت...

نه عزیز من رجوی ساواکی نشده است. ساواکی وجود ندارد.مشکل جای دیگرست

سیما.فرانسه گفت...

این برادر عربمان آقای ابراهیم فقط گویا یک چشمش میبیند خیلی زیرکانه سعی میکند فقط یکطرف را ببیند جالب است

ناشناس گفت...


ولی در مقابل شما میخواهم بگویم صلابت و زیبائی و پاکیزگی و سلامت من و امثال من در پیوند وبه وسعت و نیروی همان ملتی است که تمام عمرناچیز خود را در سودای آزادی اش به پایش فرو ریختیم و امروز در خیابانهای غربتی چهل ساله دور از تمام دلبستگیها و جانبستگیهایمان، شادیم که عمرمان ایم چنین در حال بپایان رسیدن است و چندی دیگر رقصان و شاد چون عاشقی که به میعاد زیباترین معشوق میشتابد با بوسه ای بر لبه گور به خاک خواهیم پیوست و زمزمه خواهیم کرد شادا که در برابر هیچ استبداد و ارتجاعی در نهایت زانو نزدیم و شادا که با حلقه محبت مردم و میهن در گوش، عمر را بپایان بردیم. بلاهت بزرگ این است که کسی فکر کند از حقیقت نیرومند تر است!شما مطمئن باشید با تمام تلاشهایتان در مقابل حقیقت ما چه مرده ما و چه زنده ما، به زانو در خواهید آمد واین چنین است که با کمال غرور می توانم شعر زیبای شاملو را که روزگاری او را رسما نیز خائن و بدتر ازبسیجی لقب دادند در کوچه های غربت در گوش خود و امثال خودزمزمه کنم


من آن غول زيبايم که در استوای شب ايستاده است
غريق زلالی همه آب های جهان ٬
و چشم انداز شيطنت اش
خاست گاه ستاره
سلام بر شما خیلی استفاده کردم اینها اب در غرباشان دارند و خیلی هم احمق هستند واقعا احمق
نازنین

حسن.ن فرانسه گفت...

برای چه می نویسید حیف قلم و عمر شما نیست ولشان کنید آقای یغمائی انقدر از این مزخرفات بنویسند که خسته بشوند اینها همین اند از بالا تا پائین چند سال دیگر هم همه شان تمام میشوند میروند دنبال کارشان شما خودتان را با اینکارهاخسته نکنید

ناشناس گفت...

خانم رجوی در پیام نوروزی‌شان فرموند امسال سال سرنگونی است! بماند از این وعده‌ها زیاد داده‌اند و متأسفانه ار رو نرفته‌اند.
اما سؤال من این‌جاست مگر نه این که وقتی بوی الرحمان رژیمی بلند می‌شود حتی وابستگان رژیم‌ها از آن‌ها جدا می‌شوند به سوریه نگاه کنید. به دوران آخر شاه نگاه کنید. با چه منطقی به قول شما در سال سرنگونی رؤسای کمیسیون‌های شورای ملی مقاومت و شاعر مقاومت و زندانی از بند رسته‌ی مقاومت و ... تازه یادشان می‌افتد به رژیم بپیوندند. با این وصف نباید نتیجه‌ بگیریم که مجاهدین در حال سقوط هستند و نه رژیم؟

حسین

ناشناس گفت...

سلام: فکر می کنم حسین از فرانسه حرف دل همه شما را زد. اینکه دیر یا زود همه شان تمام می شوند.این صادقانه ترین حرفی است که در این جدال دو ماهه شنیدم.

ناشناس گفت...

گوسفند اسوده بخواب ما بیداریم!بابا صد رحمت به گوسفند بیچاره
احمد رضا

ناشناس گفت...

شما اگر هم اطلاعاتی نباشی در عمل هستی چون با تنها نیروی انقلابی برانداز آخوند مخالفت میکنی بنابراین همخط و همسو با آنها هستی ولی خودت را به نفهمی میزنی
ایرانی

ناشناس گفت...

طلوع

گوسفند که ظفلکی هم مظلوم هم مفید و بی ریا ودروغ. حیف از حیوانات اهلی وزبون بسته نیست.

ناشناس گفت...

درود بر رجوی مسعود و مریم مرگ بر سازشکاران و قلمبرستان ضد انقلابی
رضا رزمنده ارتش آزادی بخش ملی ایران از ایران

ناشناس گفت...


خدمت شما.الف امینی
ای که با اشعار خود از این و آن دل می‌بری
گوش کن تا با تو گویم راه و رسم شاعری
بره تصویرها در آغل اندیشه است
شاعر آن چوپان که باشد اهل مضمون‌پروری
بره تصویر چون پرورده و پروار شد
از علف های خیال و یونجه در دری
گوسفند شعر می‌آید برون از آغلش
شاعر از آن لحظه می‌افتد به فکر مشتری
گوسفند شعر موزون و مقفا می‌چرد
آی قصاب سخن! آن را ز شاعر می‌خری؟
گوسفند سر به زیر شعر بع بع می کند
نه، نمی‌گوید. مبادا گوسفند و خودسری؟
حرف تازه ؟ به، فقط فک می‌زند این گوسفند
در دهانش غیر بع بع نیست حرف دیگری
فک او پیوسته می‌جنبد، نه از بهر سخن
او ندارد جز همین نشخوار کار بهتری
می‌رود با گله‌های شعر قاتی می‌شود
گله شعر بزرگانی نظیر انوری
تا شود از زمره آنان که حافظ گفته است:
«گوییا باور نمی‌دارند روز داوری»
تابسازد شاعرش کاخی از افسون و خیال
تا بسازد از طلا اسباب خوان را عنصری
رونق بازار دارد شعر چاق و دنبه‌دار
می‌شود بی‌مشتری آهوی شعر از لاغری
سفره‌ای آراسته از بره بریان شعر
خوش به حالت شاعر امشب ران بریان می‌خوری
شاعر یک لا قبا و بره بریان چه خوب!
دور خوان مهتران و در خیال مهتری
گوسفند شعر او شد با امیران همنشین
بر سر او رفته است اینک کلاه سروری
بیم افتادن ندارد هر که در بالا نشست
تکیه‌گاه شاعر اما نردبانی پرپری
آمده شاعر میان اهل قدرت، مرحبا
ای همای سروری! حالا که بالا می‌پری
از همان بالا شعار و شور شاعر را ببین
هان مبادا که نشینی بر کلاه دیگری
بر سر شاعر فرودآ ای همای تخت و بخت
تا رها سازد تن و جان را ز رنج شاعری
وقف خدمت سازد او، شعر و شعار خویش را
بره بریان خورد هر شب به جای بربری

ناشناس گفت...

امین. ر
ای ایرانی چرا بسیجی بازی در می آوری عزیز. خجالت هم خوب چیزیه. در عمل اگر خوب بنگری رهبر انقلاب نوین!! بر سر شاخه نشسته و در حال بریدن ریشه است که خود تو یکی از اونها هستی. ما صبوریم. روزی خودت را سرزنش خواهی کرد و پنهان و یا آشکار علیه این آقای رهبر موضع خواهی گرفت.

ماندگار گفت...

یعنی مسعود رجوی با ساواک همکاری کرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما میدونستید و با این فرد همکاری کردید.

ناشناس گفت...

بابا ول کنین حالا رجوی هرچی هست هست این سندا جعلیه ملاها درس میکنن.آ.چ

ماندگار گفت...

ناشناس آ چ

شماها که بابا همه چی را به رژیم وصل میکنید. کافیه که به سودتون نباشه. یکی سند اینکه همکاری نکرده را رو کنه. پس چطوری از زندان آزاد شده. ثابتی هم گفته رجوی همکاری کرده یا من اشتباه میکنم.

ناشناس گفت...

لکن اسلام گوسفندان را دوست دارد انقلاب ما انقلاب گوسبند بود خود بنده هم گوسبندم شما هم همه گوسبند باشید
امام خمینی

ناشناس گفت...

هستند برادر هستند باور کن هستند اشتباه میکنی تو
جعفر.123

ناشناس گفت...

نه جناب یغمائی تنها کسانی که گوسفند نیستند همین هائی هستند که رو دریچه شما نظر میدن و کامنت میذارن. هر شاعری یک نوع طرفدار خاص خودش رو داره تو هم طرفدارای خاص خودت رو داری. برو خوش باش

ناشناس گفت...

حرف اقای ابراهیم بسیار بسیار منتقی و درست است بریدن افراد را تقصیر اقای رجوی انداختن خیلی بی انصاف است معذرت میخام ولی اینطوریه
صمد احمدی

تیمور حسینی گفت...

مجاهدین باید همیشه دشمن داشته باشند تا بتوانند تنور بخث را داغ کنند یک موقع امریکا یک موقع خمینی یک موقع بنی صدر خالا هم مصداقی و یغمائی و اعضای سابق شورا حالا اگر این جار و جنجال نبود چی میگفتند مثلن باید میگفتن چرا رهبر یازده ساله مخفی شده و چرا حالا که تو لیست نیست و همه عالم اخوندو تحریم کرده نمیاد بیرون رهبری بکنه به همین دلیل هم این چیزها به نفعشه که جنجال باشه مهم اینه که یک دعوائی باشه اگر نباشه بدتره

ناشناس گفت...

ای شیطون، این نوشته ات را به زنت هم نشون دادی؟ که در غربت دور از همه دلبستگیها و جانبستگیها هستی. ای شیطون دیدی دلت جای دیگه هست.

!!! گفت...

????????????????????????/
!!!!

ناشناس گفت...

من حدس میزنم تو آخرش یا خودکشی کنی یا از پر خوری بمیری. با این وزن و با این هیکل من بعید میدونم تو بتونی تو خیابونها برقصی. اون یکی هم که اصلا کمری هست و مال رقص نیست

esmail گفت...

اشکال ندارد حدس بزن

صادق.آلمان گفت...

درود
شادا که در برابر هیچ استبداد و ارتجاعی در نهایت زانو نزدیم و شادا که با حلقه محبت مردم و میهن در گوش، عمر را بپایان بردیم.
نه استبداد شاه نه استبداد شیخ و نه استبداد رهبری عقیدتی
درود

ف.ش گفت...

ادم باید از شرف و ابروی خودش در برابر ادمهای بیشرف و بی ابرو دفاع کند.شاد باشید

محمد قائم گفت...

ای که پنهان گشته ای در پشت شعر و شاعری
بد زبانی میکنی،نامش نهی افشاگری
گاه تازی بر خدا و گاه توفی بر رسول
گاه پردازی دروغ و گاه گوئی دروری
گاه بندی بر علی حرف و حدیث خنده دار
گاه او را مینشانی بر سریر سروری
گاه اندر امتداد خطّ مریم میدوی
گاه در وصفش سرائی جمله های ابقری
مقتدایت هست گاهی حضرت مسعودِ پیر
گاه در انکارش روی تا منتهای منکَری
میکشی او را گهی از عرش تا پائین فرش (با کمک ایرج مصداقی البته)
گاه خواهی تا کنی در پیش پایش چاکری
گاه سختی در سخن همچون امیر مومنان
گاه سستی در عمل همچون جناب اشعری
ای وفا آخر بگو اندر کدامین خط روی
ای که در قیقاج مثل تو نباشد شاطری
جان اسماعیل ول کن این سیاست را زبیخ
وز سر جانت بچسب ای دل به شعرو شاعری
باده پیش آور رها کن اینهمه جنگ و جدال
این حقارتها نباشد رسم و راه سروری

ناشناس گفت...

رجب
خودکشی را مسعود با انقلاب ایدئولوژیک وحمله به خاک ایران کرد جناب ناشناس. او برای صدام و حالا برای امپریالیسم و رفسنجانی وخامنه ای خوشرقصی کرد کافیه ولازم نیست دیگران برقصند و یا خودکشی کنند.

یاشار اشرفی ،چریک ،پیشمرگه ، زندانی ! گفت...

آقای یغمایی عزیز !
این کبوتران دور حرم به مداح خمینی فخردین حجازی گفتن زکی! من سالهای زیادی با اینها بودم در روابط مهر تابان و رهبر عقیدتی خیلی پدر سوختن این تیپ آدمها! نمونه بعد از فاجعه فروغ جاویدان و نشستهای تو اشرف در یکی از این نشستها که سیمرغ و فرمانده کل قوا سخنران بودن یکی از بچه بر خواست رو به آنها با تبجیل و توصیف که تو امامی ،محمد زمانی آقا هم رجوی باد به قب غبغبش انداخت طبق معمول سیگارش با قیچی نصف کرد آتش زد .
ایشون بعد از یک ماه از رهبر ی که آنها را به محمد پیامبر تشبیه کرد جدا شد و سر از رژیم در آورد ! تولیدی انقلاب مریم !
غافل نشود عاقل ، عاقل نشود غافل ! یا آقای وفا گرامی خر و خیر برای این جماعت یکی است !

زنده باشی

یاشار

ناشناس گفت...

باکسانی مثل نویسنده آن مطلب مهمل«همه بریدها...» که ابلهانه گمان می کنند خود را «کلیدار» و صاحب انحصار مبارزه و انقلابی گری دانستن،فحاشی و برچسب زنی و بی احترامی هاو اهانت ها و مزخرفاتی را که می نویسند، دارای اثر منطق و استدلال و بحث سیاسی می کند، نباید به زبان اندرز و استدلال و برخورد کرد. اینها الان چون جز همین نوشتن این فحاشی ها و اتهامات و گذاشتن آن روی اینترنت وسیله دیگری برای «ترور» و حذف منتقد را ندارند ناچارند پشت همین نوشته ها متوقف بشوند اگر دستشان برسد و امکانی برایشان پیدا شود، هیچ تردید نیست که بدتر از جنایتکارترین شکنجه گر و جلادی که در رژیم جمهوری اسلامی شناخته شده است عمل خواهند کرند.اینها مطلقا نه انتقاد پذیرند و نه پند پذیر و نه هرگز کمترین تغییر در روش حرمزاده ها که پیش گرفته اند خواهند داد. با اینها باید کوبنده و با جملاتی همسنگ جملات خودشان پاسخ داد. چطور می شود با فرومایگان و اراذل به بحث نششت؟ بااین ها تنها باید همانگونه برخورد که خودشان پیش گرفته اند.
در هم کوبنده فرومایگان

بهمن گفت...

چند نکته بر حاشیه نویسی های ابراهیم !
- میگویند آنرا که خوابیده میتوان بیدار کرد اما آنرا که خود را به خواب زده است نه. بدتر از آن کسی است که هم خود را به خواب زده هم به دلقکی و لودگی انهم از نوع عربی آن.
- ایشان در عین حال مدعی است که نه تنها ناظر بیطرف و منصفی است که فقط به شغل شریف مچ گیری مشغول است و تازه بالاتر از آن میان دین و آزادی تناقض هم میبیند. دنیای غریبی است که با این حال آنچنان رگ گردنش در دفاع از رهبر عقیدتی مجاهدین که در توجیه رفتارش، چپ و راست ، آیه و حدیث میسازد، بالا میزند که یک مرید ذوب شده چهار موتوره رهبری هم به گردش نمیرسد. کاسه از آش داغتر!!
- حال از این عجایب بگذریم و فرض را بر این بگذاریم که ایشان با نیت خیر وارد این دعوا شده و قصد دارد از طرف مظلوم یعنی رهبر اسلام پناه مجاهدین حمایت کند.
- در مورد مثالهای جناب ابراهیم از چهار گوشه جهان برای اثبات مدعایش باید گفت که مو لای درزشان نمی رود. اما این سخن حقی است که ایشان از ان باطل را میجوید. میگویند اول برادرت را ثابت کن بعد ادعای ارث و میراث کن. اول شما ثابت کن که رهبر خاص الخاص مجاهدین براستی همپای مسیح و گاندی و رهبران نهضت مقاومت ضد فاشیستی برای آزادی و حقوق انسانها مبارزه میکند و یا حتی به اندازه بختیار به اصول دمکراسی پایبند است بعد ادعا کن که مخالفینش از همان دسته و قماش خیانتکاران به گاندی و مسیح و... غیره هستند. در این مورد باید گفت که متاسفانه همه علایم نشان دهنده این است که ایشان با خیانت به آرمانهای اصیل شناخته شده مجاهدین، برای کسب قدرتی هم سنخ صاحبان قدرت در کره شمالی تلاش میکند.
برای داشتن نمونه واقعی و نه چندان دور و غریب، حزب توده خودمان بهترین نمونه است. در دهه بیست حزب توده، بدون شک قویترین سازمان سیاسی ایران بود که بخش عظیمی از جوانان و روشنفکران میهن با امید ساختن ایرانی بهتر بدان پیوستند. خیانت رهبری حزب در سال ٣٢، موجی از ناامیدی و سرخوردگی میان اعضا و هواداران حزب ایجاد کرد. در دافعه این خیانت بسیاری منفعل شدند و گروهی به رژیم پیوستند اما دلاورانی بودند که علیرغم تمام تیرهای زهرآگینی که رهبری خائن حزب به سوی آنها پرتاب میکرد برموا ضع اصولی و انسانی خود پای فشردند و دلاورانه در مقابل استبداد با قلم و قدم خود ایستادند. شوربختانه آنچه که امروز در ارتباط با رهبری مجاهدین مشاهده میکنیم تکرار همان تراژدی حزب توده است.
و متاسفانه تباهکاری رهبری مجاهدین به جایی رسیده است که در افکار عمومی دافعه نزدیکی به آن دست کمی از دافعه نزدیکی به رژیم جنایتکار ملایان ندارد. متاسفانه رهبری مجاهدین همچون سلف نابکارش در حزب توده، غرق در توهم، با بکار بستن همان شیوه های رهبران خائن حزب توده در برخورد با انتقادات و منتقدین، به سوی ترکستان ره میسپارد.
جناب ابراهیم من برای امثال تو واقعا متاسف هستم!به یاد داشته باش که تاریخ هیچگاه به لوده گری و شارلاتانیسم نمره قبولی نداده است!
بهمن

ناشناس گفت...

با سلام،
آدم واقها متاثر میشه از اینکه عده ای به نام هوادار ویا عضو سازمان تیشه را برداشته اند و بهتر و ماثر از رژیم به ریشه سازمان افتاده اند. این افراد را میتوان به وفور در سایت "آفتابکاران" دید که خیلی شبیه فرهنگ ایران اینترلینک شده. آقای یغمائی، شما هم با تهمت و برچسبی که به مجاهدین زدید-"مرگهای مشکوک"- آتو به این کفن پوشان دادید. شما نمیبایستی تحت تاثیر این کفن پوشان قرار میگرفتید.
با احترام، بهمن

ناشناس گفت...

آقای یغمائی
منطق شما می لنگد. وقتیکه خدابنده که محافظ هفت تیر بدست رجوی و شاهسوندی که در موضع مرکزیت مجاهدین بوده است میتوانند بقول شما مامور جمهوری اسلامی باشند، چرا شما که یک عضو ساده و بعد هوادار بوده اید نباشید؟ اگر سابقه عضویت شاهسوندی در مجاهدین از شما بیشتر نباشد، کمتر نیست.

خدابنده و شاهسوندی هم هیچوقت به مامور جمهوری اسلامی بودن اعتراف نکرده اند.
امیر

ناشناس گفت...

روزگار غریبیست،

یکی‌ از سر دلسوزی انتقاد می‌کند. یکی‌ در لباس منتقد ظاهر میشود. یکی‌ خودمحور بین است و می‌گوید که من انم که رستم بود پهلوان و فقط من راست میگویم و لاغیر. یکی‌ تمام "هم و غمش" به‌اصطلاح افشای مجاهدین است و به راه راست هدایت کردن افراد "ندان و ناگاه" آنها.

روزگار غریبیست

یکی‌ خشک و تر را یکسان می‌پندارد و همه را با چوب حراج رژیمی میراند. یکی‌ افراد را ارتش کوچک بریدگان مینامد و بعد هواداران را غیر گوسفند مینامد و فقط انتظار جواب از بالا را دارد. یکی‌ تمام منتقدان را بریده خائن مینامد. یکی‌ مترصد آن است که گزکی از مجاهدین بگیرد تا شاید مطلبی برای گفتن داشته باشد. یکی‌ به آسم مجاهدین تهمت میزند.

روزگار غریبیست

آتش بیارن معرکه هم با نام مستعار مقاله مینویسند و سعی‌ بر آن دارند تا چهر واقعی‌ خود را پنهان کنند چون آن چیزی نیستند که میگویند. باشد تا پرده‌ها برافتد و هویتشان برای منتقدان واقعی نیز آشکار شود.

روزگار غریبیست

و ملایان چه شاد و خندانند



یاور امیدوار

esmail گفت...

جناب امیر
که نوشته اید
قای یغمائی
منطق شما می لنگد. وقتیکه خدابنده که محافظ هفت تیر بدست رجوی و شاهسوندی که در موضع مرکزیت مجاهدین بوده است میتوانند بقول شما مامور جمهوری اسلامی باشند، چرا شما که یک عضو ساده و بعد هوادار بوده اید نباشید؟ اگر سابقه عضویت شاهسوندی در مجاهدین از شما بیشتر نباشد، کمتر نیست.

خدابنده و شاهسوندی هم هیچوقت به مامور جمهوری اسلامی بودن اعتراف نکرده اند.
امیر
منطق شما بسیار جالب است با منطق سرکار از آنجا که ابزار زنا در شلوار هر مردی وجود دارد میتوان همه را متهم به زناکاری کرد!!
عزیز ماجرای زندگی من . مصداقی و امثالهم روی میز است و روشن و مال خدا بنده و شاهسوندی هم روی میز شما گویا اصلا از عالم و ادم بی خبرید در هر حال با توجه به مثالی که زدم متوجه باشید گیر اداره منکرات خمینی و دادستانی شبیه خود نیفتید ممنون

پریچهر گفت...

برادر بهمن سلام، حالتان خوب است؟ سیما خانم چطورند؟ خیلی خوشحال شدم که روی این ابراهیم تخم عرب را که هی عربی بلغور میکند کم کردید.معلوم است که هوادار مجاهدین است ولی رو نمیکند. برادر بهمن من هنوز از رفتاری که مجاهدین در آلمان با شما کردند ناراحتم. نامردها به شما که صادقانه برایشان خدمت میکردید اتهام دزدی زدند و از کمپ بیرونتان کردند. هنوز آن صحنه رقت بار جلوی چشمم هست. من کاری به این ندارم که شما واقعا پول کش رفته بودید یا نه ولی آن برخورد جلوی جمع با شما خیلی زشت بود و من هرگز آنها را نمی بخشم. برادر بهمن عزیز راستی از دوست خوبمان علی شمس چه خبر؟ اگر او را می بینید از طرف من بهش سلام برسانید. به سیما خانم هم سلام دارم. با بوسه های خواهرانه

ناشناس گفت...

فلاکت یک سازمان انقلابی!که به دروغ پناه میبرند تعجب اور است
ر.ن

ابراهیم گفت...

آقای بهمن! شما اینهمه بد و بیراه به من حوالت کردی ولی جناب یغمائی همه را ندید گرفتند و گذاشتند بر شانه های این عر درمانده سنگینی کند. عیبی ندارد. آقای یغمائی خیلی تمیز هوای کسانی را داردکه به مجاهدین فحش میدهند ولی اگر کلاسیک بیچاره یا علی گلستانی و امثال اینها پایشان را یک میلی متر کج بگذارند ، قلمشان میکند.ولی تعجبم از این است که خودش خوب میداند که من نه مجادهم و نه هوای مجاهدین را دارم.بله جناب یغمائی مرا خوب میشناسد و لزومی هم ندارد گپ و گفت های کراده و عظیمیه و تلفیزیون صدام المجید و سوق الحر و کاظمیه را به یادش بیاورم تا بنده را هم به خاطر بیاورد. نه لزومی ندارد. حالا ببینیم تو بیخود و بی جهت خودت را نخود آش کرده ای و به من چه گفته ای . گفته ای هم خودم را به خواب میزنم هم دلقکم هم لودگی میکنم آن هم از نوع عربیش. من درجوابت نمیگویم دلقک و لوده خودت هستی. چون آنوقت به دلقک ها توهین میشود.گفته ای من در دفاع از رهبری عقیدتی مجاهدین چنان رگ گردنم بالا میزند که.... بهمن خان! من نه در این متن و نه در هیچ متنی از هیچ رهبری عقیدتی دفاع نکرده ام.پس چشمت عوضی می بیند. دلیل دیگر عوضی دیدنت چشمانت هم اشاره ات به بالا زدن رگ گردنم است. که اولا بنده گردنم از مو هم باریکتر است چه رسد به رگش.ثانیا مطمئنی آن را که تو دیده ای بالا زده حتما رگ گردن بوده و مثلا ماهیچه بازوزلفم نبوده است؟زیرا من هنوز مثل تو تمام تاس نشده ام. اما برای تاسفی که برای من خورده ای از تو ممنونم ولی باید تصدیق کنم که حرفت درست است و تاریخ هیچگاه به لوده گری و شارلاتانیسم نمره قبولی نداده است. به همین دلیل است که تو مثل بچه تنبل های شهر ما که به جای درس خواندن در میدان کهنه اصفهان ولو بودند و زیر سی و سه پل به لودگی و چنان که افتد و دانی میپرداختند ، به قول اصفهانیها نمرتون رَدیِس رَدیِس ردیِس، و همچنان در عوالم صباوت سیر میکنی. بهمن آقا بهتر است پرده ها زیادی بالا زده نشوند.امیدوارم آقای اسمعیل هم نه بر اساس قانون قصاص بلکه بر اساس حق پاسخ متقابل، این عریضه جوابیه را سانسور نکند و اجازه درج صادر فرماید. انشاء الله.

ناشناس گفت...

آقای یغمائی
شما بطور گزینشی پیامهای مرا منتشر میکنید.
لطفا پیامها را دست چین نکنید، شما تاکنون چندین پیام مرا حذف و در عوض پاسختان را در جواب کامنت من نوشته اید.
اما مثالی که در مورد « ابزار زنا در شلوار هر مرد» زدید هیچ ارتباطی با نوشته من نداشت.
اما میشود با همین مثالِ بیربط، مرکز ثقل منطق شما را فهمید.
امیر

esmail گفت...

جناب امیر
اشتباه میکنی دستچین نمیکنم و در عین حال متوجه نمیشوی عزیزحرف مرا

esmail گفت...

خانم پریچهر
وارد مسائل خصوصی افراد نشوید. روی مطلب و مقاله باید نوشت نه تصفیه حسابهای خصوصی که اگر این چنین بود من هم حرف زیاد داشتم شما با بهمن مشکل دارید میل بزنید به او یا تلفنی
ممنون

esmail گفت...

یا ابراهیم من واقعا شما را نمیشناسم. ولی لطف کنید تصفیه حساب خصوصی نکنید که فلانی کچل است یا مودار نیگویند مولا علی هم اصلع یا کچل بوده است شاد باشید

ابراهیم گفت...

یا اسمعیل ، شما هم واقعا اگر پا بدهد و دلتان بخواهد خوب بلدید مو را از ماست بکشید . شما یک مورد مثال بنده را حمل به ورود در امور خصوصی کردید و تیغ تعرض و تذکر آختید. در حالی که بنده اصلا نمیدانم این بنده خدا بهمن آقا کیست و چیست و چه شکلی است چه رسد به این که بدانم تاس است یا اصلع. سرش مثل ابو سفیان است یامانند علی. اما در نوشته ا آقای بهمن ان همه اهانت را ندیدید؟ من عرض میکنم دیدید و ندیده گرفتید. حالا نگوئید خب تو هم که جوابش را دادی. نه عزیز دل برادر، تذکر را شما باید میدادید تا از من که گذشت دیگران را به خاطر دوسطر مطلب جدی به لودگی و دلقکی و ... متهم نکند.درمورد شناخت ما از یکدیگر هم بنده اصراری ندارم چیزی را به یاد کسی بیاورم. فقط خواستم بگویم دیگرانی جز شما هم بوده اند که شرائط بسیار سخت را تحمل کرده اند. مع الصلح و السلامه.

ناشناس گفت...

من نمیدانم شما برای چه مینویسید اینها همین اند که هستند عوش هم نمیشوند گوسفند هم هستند یا نیستند مهم نیست من هم معتقدم ولشان کنید کارشان را بکنند تا معلوم شود چی میشود
نا امید

محمد گفت...

با سلام
مجاهدین در نوشته های خود همواره تشکیلاتی عمل می کنند. یعنی یک هدف تعیین شده توسط مسئول خود را پیش می گیرند و کاری به حقیقت نوشته دیگران ندارند. برای رسیدن به این هدف از هر ابزار بی شرمانه ای نیز بهره می گیرند. البته شوربختانه گمان می کنند چون هدفشان مقدس است تهمت زدن، توهین کردن، گفتن دروغهای شاخ دار، تجاوز به حریم خصوصی و هر نامردی دیگری نه تنهاایرادی ندارد بلکه شاخص انسان انقلاب کرده است. همه عزیزان توجه کنند که نباید وقت و انرژی خود را بیهوده صرف آگاه کردن یا بیدار کردن آنها که تحت بمباران توجیهات ایدئولوژیک (بخوانید مغزشویی) قرار گرفته اند. باید دیگرانی که ممکن است به دام آنها بیفتند را روشن کرد. باید تفکر آنها را در معرض دید همگان قرار داد تا خساراتی دیگر پدید نیاید. ضمنا مطمئن باشید که حربه مزدور وزارت اطلاعات نشان دادن منتقدین خطی از بالا است و برای منفعل کردن افراد به کار می رود. اتفاقا با توجه به نامه نوشتن های جناب رهبر خاص الخاص به سران رژیم، نشان دادن راهکار برای مشکلات رژیم و کمک به استخدام کارمندان رایگان طی سالهای طولانی برای وزارت اطلاعات این او است که باید اثبات کند اطلاعاتی نیست نه دیگران. به مریدان رهبر عقیدتی نیز می گوییم زمان بزرگترین دشمن شماست. هر روز که می گذرد بیشتر به سقوط نزدیک می شوید. آخرین سکه های خود را نیز خرج کنید. دیگر بعد از رو کردن تمایلات جنسی دیگران، توهینهای وقیحانه و خود را به در و دیوار زدن برای به زور رژیم مال نشان دادن دیگران قرار است چه کنید؟ دیگر چه حربه ای خواهید داشت؟ جالب اینکه هر حرکتی از جانب شما به عکس خود بدل شده است. این است واقعیت زمان. فکر همه چیز را می کردید جز شهادت زمان. فکر می کردید که می رویم تهران و زبان از حلقوم مخالفان بیرون می کشیم. کیست که جرات کند از اندرونی های ما بگوید. کیست که جرات نفس کشیدن به سرش بزند. اصلا کیست که بخواهد از پیروز سوال کند. اما این سنت تاریخ است. بار کج به تهران نمی رسد. اما غمی سهمگین و جانکاه که کتابها در مورد آن در آینده نوشته خواهد شد عزیزانی است که صادقانه، عاشقانه، غریبانه و مظلومانه پر کشیدند و رفتند. یادشان گرامی و امید که نسلی همانند آنها پا به عرصه وجود گذارد.

بهمن گفت...

خانم پریچهر عزیز!
متاسفانه این حقیر با برادر بهمن شما نسبتی ندارم و سیما خانم را هم نمی شناسم ! حتما توجه دارید که هر گردی گردو نیست و هر بهمنی برادر بهمن شما . در ضمن اگر من جای آن برادر بهمن شما که این همه به او ارادت دارید، بودم؛ چندان از نوشته تحقیر آمیزتان شاد نمی شدم و عطای خواهری چون شما را به لقایش می بخشیدم.. در ارتباط با پاسخ به ابراهیم هم قصدی برای رو کم کردن از کسی نبود.غرض روشن گری است و بوجود آوردن فضایی فارغ از مسخره بازی و لوده گری و با حفظ حرمت اشخاصی که با آنها سخن میگوییم بجای کند و کاو در روحیات شخصی و تحقیر انسان رنج کشیده و دردمندی همچون اسماعیل وفا، سخنش را شنیده اگر پاسخی داریم مثل آدمیزاد بیان کنیم.
والسلام
بهمن

گوسفند گفت...

آقای وفا یغمائی سلام من بعنوان یک گوسفند به شما اعتراض دارم زیرا شما بما گوسفندها توهین کرده اید زیرا هیچ گوسفندی هم این مزخرفات را باور نمیکند فقط بعضی از ادمهای خاص هستند که این مزخرفات را باور میکنند
درود بر همه گوسفندهای آزاده

ناشناس گفت...

نگران
جناب ناامید درکت میکنم. پشه که زدن نداره. و باید حساب هواداران و اعضای مجاهدین و ارتش که خودشون قربانی اند رااز حساب رهبران بی مرام ونامردشون جدا کرد.

پریچهر گفت...

آقای بهمن. شما چرا فکر کردید مخاطب من در آن نامه شمائید؟مگر شما خودتان را برادر بهمن معرفی کرده بودید؟شما بهمن هستید بدون پیشوند و پسوند. بله درست میگوئید هر گردی گردو نیست. هر بهمنی هم برادر بهمن من نمیشود.نه آقای بهمن برایتان سوء فهم پیش آمده است. من به هر بهمنی نمیگویم برادر بهمن.حقیقتش این است که وقتی اسم شما را دیدم به یاد برادر بهمن افتادم. و اقرار میکنم اشتباهم این بود که نامه برای او را در اینجا آوردم و از این بابت از همه خوانندگان پوزش کنیزانه میخواهم. ولی برادر بهمن من هم حد اقل یک وجه مشترک با شما دارد و آن عدم تسلطش بر مفاهیم و واژه هائی است که در کلام و نوشته اش بکار میبرد. ضمنا ادب حکم میکرد که موضوع برخورد بسیار زشتتان با ابراهیم را با خودش مطرح میکردید نه در دنباله نوشته ای که برای من است.البته برخورد شما با او هیچ ربطی به من ندارد ولی چون اشاره کردید، من مطلب این ابراهیم نیمه عرب نیمه ایرانی را خواندم و در ان هیچ نکته ای که نشان از دلقک بازی و لوده گری باشد ندیدم. خوشحال میشوم شما وقتی چنین انگی به کسی میزنید به نمونه واقعی آن اشاره کنید و باصطلاح مستند حرف بزنید که معروف به دروغ و افترا بستن و بد دهنی نشوید.

نوری گفت...

نوری
این سازمان تقش در اومده یعنی رهبرش تق این سازمان را از سالها پیش زد با عملکردای خودش دیگه شما ولش کنید تا نفس های آخرش را به آرامی بکشه. مبارزاشون میمونن و من یکی خیلی مخلص بچه های خوب وبا صفای مانده در عراق ومجاهدان راستین که در دام سعود هستند هستم. آقا اسماعیل شما هم فکر کنم به اندازه ی کافی رجوی را تنبیه کرده ای و وللش تا حالشو تا اون دخمه بکنه.

گوسفند سابق گفت...

گوسفند سابق
خداوند همه اموات را بیامرزد انشالله برحمت و گذشت خودش

نوری گفت...

نوری بچه های گل و با صفای مجاهدین که اسیر مسعود بی مرام و ناجوانمردید این چاردیواری سازمان سهم و قسمت شما نیست عزیزان. یک سازمان و جمعیت مردمی و میهنی وملی دایر کنید که مردم داخل و بیرون به شما افتخار کنند نه اسم مجاهدین که می آیند حالت تهوع بهشون دست بده. به علی قسم اگر این رجوی ها و نزدیکانش می تونستن کاری کنند تا حالا کرده بودند. این مسعود اگر بیل زن بود برای خروج خودش از دخمه بیل میزد. کسی که نمیتونه خودشا آزاد کنه از منیت ها وفردیتها و دخمه چطوری میخواد من وشما برادر هموطنم را آزاد کنه. باعث شرم وخجالت آوره که رهبر ما رجوی های قرون وسطایی باشند و در این زندان سازمانی گرفتار باشیم. پارلمانی میهنی و مردمی وملی وفراگیرم آرزوست.......!!!!!

ناشناس گفت...

آفتاب امد دلیل افتاب خب سایت وزارت اطلاعات همینه شاخ که نداره درود بر رجوی مرگ بر بریده مزدور
ایرانی

نوری گفت...

ای ایرانی جان. من پندی دادم نمی خواهی گوش نکن برادر زوری نیست. ما که دهها سال با خمینی گوربگور شده وخامنه ای علیل و دیگر پشمکهای عمامه دار وبدون عمامه زدوخورد کردیم وپارلمان ملی وهمگانی و سراسری و ضد دیکتاتوری عمامه ای وکرواتی برادرم نه وزارتی و اطلاعاتی.

بهمن گفت...

خانم پریچهرعزیز!
برای درک منظور من از لوده گری و مسخره بازی نیازی به تفحص در نوشته ابراهیم ندارید! دو کامنت آخری خودتان را که خطاب به من نوشته اید دوباره مرور کنید تا منظور مرا بهتر دریابید. برای شما و ابراهیم آرزوی سلامت جسم و روان و طول عمر دارم .
بهمن

ناشناس گفت...

ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﺩاﺭﻳﺪ ﺩاﺳﺘﺎﻧﻬﺎﻳﻲ ﺭﻭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺻﺤﺖ ﻧﺪاﺭﻩ. رو ﺭاﺳﺖ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﭘﺮﻳﭽﻬﺮ. ﻣﻦ ﺩﺭ اﻣﻮﺭ ﻣﺎﻟ ﺑﻮﺩﻡ, ﺩﺯﺩﻱ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ , ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﻴﺪاﻧﺴت اﻣﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺩﺯﺩﻱ ﺑﻲ ﺁﺑﺮﻭ ﻧﺸﻮﺩ, ﺻﺪاﻳﺶ ﺭا ﺩﺭ ﻧﻴﺎﻭﺭﻳﺪ. اﮔﺮ. اﺯ اﻫﺎﻟﻲ ﺷﻴﺮاﺯ ﻫﺴﺘﻴﺪ و ﺩﺭ ﺣﻮاﻟﻲ ﺩاﺭﻣﺸﺘﺎﺩ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ و اﺣﺘﻤﺎﻻ ﻋﻤﻮﻳﺘﺎﻥ ﻧﺎﺻﺮ ﻧﺎﻡ ﺩاﺭﺩ ﭘﺲ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻴﺪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ. ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﻭﺣﺸﺖ ﻧﻜﻨﻴﺪ, ﻫﻤﺎﻧﻮﻗﺖ ﻛﻪ ﻋﺎﺯﻡ ﻣﻨﻂﻘﻪ ﺑﻮﺩﻳﺪ ﺩﺭ اﻃﺎﻗﻲ ﺩﻳﮕﺮ. ﺩاﺷﺘﻨﺪ اﺯ ﻣﻦ ﺭاﺟﻊ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ و ﺯﻧﺠﻴﺮ ﻃﻼﻱ ﺳﺎق ﭘﺎﻳﺘﺎﻥ ﻧﻆﺮ ﺧﻮاﻫﻲ

ناشناس گفت...

انتقاد به سایت آفتابکاران دارم که به لحاظ حقوقی و قانونی اجازه چاپ آن عکس را ندارد و امیدوارم که این کار را آقای یغمایی در مراجع قضایی دنبا کنند. این هایی که توهین می کنند، تهمت می زنند، به دلیل مجانی بودن این کار را می کنند واگر بدانند قانون هست و درخارج جنگل آخوندی هر انسانی و به ویژه افراد صاحب نامی چون شاعران از حرمت و پشتیبانی قانون برخوردارند، مجانی به حریم وحرمت های انسانی تجاوز نمی کنند. فردا هم اگر قانون باشد، دشمنی مچانی نخواهد بود. پرداختن آدم ها را عاقل می کند.
با تأسف بسیار از این عکس وچاپ آن در آفتابکاران
مینو خجسته
مینو