دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ آبان ۱, جمعه

لطفا در باره امام حسین دهانتان را ببندید اسماعیل وفا یغمائی

امام حسین اگر بود! خیلی کارها را میکرد که شما نمیکنید و خیلی کارها را نمیکرد که شماها میکنید و تا یک هفته میتوانم  اینها رابنویسم ولی لازم نیست، اما و ولی مطمئن باشید او نه به آخوندها شباهتی دارد و نه مطلقا به شما! پس لطفا در باره امام حسین دهانتان را ببندیند و کس دیگری را برای خودتان پیدا کنید که سالهاست دارید   حرف مفت میزنید آنقدر که من نا مسلمان هم که هنوز بطور تاریخی و فرهنگی و اخلاقی چیزهای زیبائی در حسین میبینم، منجمله شجاعت،  .....ادامه

۷۰ نظر:

ناشناس گفت...

پرنده
سلام اقا اسماعیل عزیز بدرستی که دست روی موضوع مهمی گذاشتید موضوعی که رجوی روز و شب با ان ارتزاق میکند .کاری که همه شیادان و رمالان به این حرفه اشنا هستند وخوب میدانند چگونه ملتی را ونسلی را با مزخرفاتشان به بازی بگیرند از اخوندهای دو ریا لی که با روضه حضرت زینب وامام حسین و در اوردن اشک مردم روزی ارتزاق میکردند اخوندهائی که با الاغ سفر میکردند یکدفعه به جائی رسیدند که به کمتر از بنز راضی نیستند جیبشان را از پول نفت ما پر کرده اند و بقیه اش را هم در حساب های بانکی خارجشان برای روز مبادا ذخیره کرده اند تا نسل اندر نسل شان در ناز نعمت باد اورده باشد .و برای رسیدن به ان پول وقدرت چه خونها که بر زمین نریختند.
اما در سوئی دیگر عده ای به نام حسین ومجاهد وبه مخالفت با همان اخوندهای همزادشان چه ها که نکردند . اینان هنوز به قدرت نرسیده اند و در سودای همانی هستند که اخوندهای حرامزاده هستند .مرامشان یکیست اعتقادشان یکیست هر دو درغگو و شارلاتان هر دو رمال وشیادانه مردم را بازی میدهند .
اقا اسماعیل عزیز مقاله شما از نظر من عالیست ولی یک نقض جدی در ان وجود دارد شما تمام صفات امام حسین وامام علی را برشمرده اید وگفتید که شما یعنی رجوی نمی توانید امام حسین باشید ویا پیرو امام حسین تمام استدلالتان هم درست و منطقی است اما نگفته این جماعت منظور رهبر این جریان است یعنی شخص رجوی اگر پیرو امام حسین نیستند چه هستند .منظورم این است شما انها یعنی رجوی را در یک ایینه شفاف نمایش داده اید که هیچ خاکی روی ان نشسته وکاملا شفاف است اما چرا نمی گوئید که اینها نیز همزاد خمینی هستند و از سلف خمینی واجداد خمینی .البته من با اشنائی که از شما دارم میدانم که شما چه فکر میکنید راجع به اینها که چه هستند اما روزگار پرده پوشی پایان یافته هر پرده پوشی یعنی باز گذاشتن دست این رمال برای اینکه قربانی بیشتری از نسل گروگان واسیر شده در دستانش بگیرد . اگر میخواهیم کمک کنیم به اینکه قربانیان این رمال را نجات دهیم جز این است که بگوئیم اهای رمال و شارلاتان تو همان همزاد پدر معنوی ات خمینی هستی و بس ما قصد سوزاندن این جریان ارتجائی را نداریم چرا که این جریان سالهاست سوخته نه تنها سوخته جزغاله شده است .ما و تمام کسانی که متاسفانه یا خوشبختانه روزگاری توانستند این رمال را حس وتجربه کنند با پوست و گوشت واستخوانشان باید نشانه ها ونقاط ثبت تاریخ شویم تا نسل های اینده مان فرزندانمان نوه ها ونتیجه هایمان دیگر گرفتار این رمالان وشیادان نشوند این وظیفه تک تک ماست . من برای خودم نمی نویسم برای نسل های بعد وبعد و بعد مینویسم که شاید نقطه پایان بر هر نوع شیادی و دجالگری تحت هر عنوانی ولایت فقیه و رهبر عقیدتی و ووو باشد تا نسل های اینده با چشمان باز مسیری درست انتخاب کنند ما مسئول هستیم در قبال ایندگان .از نظر من حالا که بهای سنگینی بابت این تجربه بزرگ داشته ایم از خمینی حرامزاده تا رجوی باید تاریخ روشنی نیز داشته باشیم بدون ابهام باید سخن گفت بی پرده وبی تعارف ووووووووووووووووو
به امید ایران ازاد و اباد با تمام اندیشه های متفاوت اما بدون ایدئولزی خمینی ورجوی

کورعلی گفت...

آقای یغمائی رنج کشیده، ‏
واگر امام حسین بود،
بهترین استعدادهای ایران را با جمله تاریخی "هل من ناصرن ینصرنی " به عراق دعوت نمیکرد ،و ‏پس ازاینکه آن دعوت شدگان با خلوص نیت وفداکاری به او می پیوستند وپس از مدّتی متوّجه می ‏شدند که راهش کج است،و از سر خیر خواهی به او وشیوه اش اشکال وایراد می گرفتند ،کوفی ‏نمیخواندشان ودر کشورهای یخ زده غربی دور از همه چیز وهمه کس دست خالی سرگردانشان ‏نمی کرد ،تا دانشجوی سال سوّم پزشکی به راننده تاکسی ،و دانشجوی سال دوّم مهندسی به ‏نظافت چی یک مشت پیر وپفتال غربی در خانه بازنشستگان تبدیل شود ویا دانشجوی سال سوّم ‏اقتصاد در تنهائی در کمپ پناهندگی از غصّه دق کند وبمیرد وشهرداری جسد او را به خاک بسپارد ‏‏.با مرد رندی او دیگران را به عراق دعوت کرده بود ،وپاسخی به انحرافات وحشتناکش نداشت ،بعد او ‏این جوانان صادق را کوفی میخواند.در حالی که خودش کوفی واقعی بود،مثل خمینی گور به گوری ‏،که هزراران وعده داد ،وبعد مملکت را به این روز سیاه نشاند.در اصل خمینی ورجوی 2 ماموریت را ‏به پیش بردند:‏

‏1-‏ خمینی قشر نا آگاه جامعه را در جبهه های جنگ به نابودی کشاند .‏
‏2-‏ رجوی قشر آگاه وبا استعداد را .‏
به قول شما می شود روزها نشست ونوشت ،امّا اگر هنوز یک ذّره حیا و وجدانی باقیمانده ‏باشد،امیدوارم به عزّت وحرمت خون حسین ویارانش به خود آید .تا بیش از این خون به ‏آسیاب رژیم حرامزاده خمینی نریزد ‏

ناشناس گفت...

شیوه رابطه رهبری مجاهدین با واقعه عاشورا همچون روابطشان با سایر پدیده ها و وقایع تاریخی و روزمره ,فرصت طلبانه و سواستفاده ابزاری در جهت منافع و در راستای خطوط شکست خورده و گاها ضد ملی ان تشکیلات و رهبریش بوده و است .با نگاهی کوتاه و مجمل به واقعه عاشورای حسینی و نحو ه فرایند و شکل گیری ان و به ویژه اتفاقاتی که در دشت نینوا رخ داد ,میتوان به سادگی دریافت که چقدر رهبری مجاهدین از فلسفه و اهداف عاشورا که در نزد مسلمانان و آزادیخواهان از احترام خاصی برخوردار است ,دور بوده و گاها نیز کاملا بر عکس ان اهداف و فلسفه یاد شده حرکت کرده است و به اصتلاح پوستین را وارونه پوشیده است .امام حسین با اندکی یاران و خانواده اش در مسیر حرکت به کوفه با عمر سعد و سپاهش که از سوی ابن زیاد حاکم کوفه و انهم بنا به درخواست یزید جهت گرفتن بیعت از حسین به دشت نینوا گسیل شده بود ,مواجه میشود .عمر سعد مانع حرکت کاروان حسین میشو د و خواهان بیعت حسین با یزید میشو د .امام حسین ٣ راهکار را برای پرهیز از جنگ و خشونت به طرف مقابل پیشنهاد میکند
١- به کوفه بروم ,نامه های فراوان اهالی کوفه را که از ایشان دعوت نموده بودند را از بار شتر ها خالی میکنند و نشان میدهند .پیشنهاد رد میشو د
٢- به شام مرکز حکومت برگردم و خودم مسائلم را با پسر عمویم یزید حل و فصل بنمایم .این پیشنهاد نیز رد میشو د
٣-اجازه بدهید به جایی دور دست (اشاره به حوالی یمن یا حتی ایران )بروم و کاری هم به سیاست و حکومت نداشته باشم با خوانواده ام زندگی بکنم .
این پیشنهاد امام نیز از سوی عمر سعد رد میشود و اعلام میدارد فقط بیعت بی چون و چرا حافظ جان و مالت میشود ,............و جنگ نابرابر آغاز میشود .................و عاشورا جاودانه و راهگشا و مشعل فروزان راه آزادگان میشو د
(تمامی این گفتگوها و وقایع روزهای آخر منتهی به عاشورا در کتب تاریخی معتبر و بی طرف به ویژه در کتاب ارزشمند "شهید جاوید " نو شته صالحی نجف آبادی قید شده است .
حال باید آقای رجوی جواب بدهد کدامیک از راهکارهای قید شده برای عاشورا های خود ساخته اش که تعداد ش نیز روز بروز فزونی مییابد را طی کرده است .
نا گفته نماند که آقای رجوی به هنگام شکست و برای فرار از پاسخگویی از مفاهیم و اتفاقات مذهبی سو استفاده میکند ,تنها به عنوان یک فاکت به عکسهای مراسم امروزی عاشورا در پایگاه هایشان که همگی افراد با لباس سیاه و علم و کتل و حتما در آینده نیز قمه زنی ....دیده میشو ند نگاه کنید در حالی که عکس همان افراد در عاشورای ٦٧ که آقای رجو ی در پناه صدام که خود را در اوج میدید با خنده و هورا در نشریه مجاهد چاپ میشد علی

نظرات منتقل شده از صفحه فرعی یاداشتکها گفت...

خدابخش مشهدی گفت...

درود بر شما...سلام بر حسین...من تا حال بر حسین نگریسته بودم اما با این قلم شما و حرفهای دل شما اشکم برای حسین ریخت چون خودش مظلوم نبود اما او را مظلوم نشان دادند تا بهتر گردن بزنند...سلام بر حسین بزرگ.

۲۵ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۳:۱۰
حذف
ناشناس قربان گفت...

جای اسامی ویک توضیح روشن خالی است. خیلی چیزها را نوشته اید ولی گنگ است و خواننده نمی داند که چه کس چه کار کرده است. با کمی توضیح بهتر است نوشته خود را کامل کنید. ممنون

۲۵ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۵:۰۱
حذف
ناشناس ناشناس گفت...

شاعر!
کلام و پایت را می بوسم
...هوا ابری است و بزودی خواهد بارید

۲۵ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۶:۴۴
حذف
ناشناس ناشناس گفت...

بكى از بهترين مقاله ها يى كه تا كنون خوانده ام، با اينكه ديگه عقيده اى به مذهب هاى ولايت فقيى/رهبر عقيدتى ندارم ولى لپ مطلب رو خيلى خوب ادا كرديد استاد يغمايى عالى بود
فرح

۲۵ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱۰:۳۴
حذف
Blogger esmail گفت...

ناشناس گرامی
کتفت را میبوسم ای من با پای یک مورچه مساوی است در این عالم و دست و پای هیچ کسی جز پدر و مادر را نباید بوسید و دریغا که هنگم رفتن آنها نبودیم تا ببوسیم
با درود

۲۵ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱۰:۵۳
حذف

esmail گفت...

آقا یا خانمی که مرا با کلمات زشت تهدید کرده ای که سرمرا روی سینه ام میگذاری. دستت درد نکند عزیز من عمرم را تقریبا کرده ام تو هم اگر کار را تمام کنی مرا ازشر مشکلات جسمی و بیهاریهای اینده نجات میدهی احتمالا در عالم دیگر یا نیستی از این همه حقه بازی نشانی نیست در هر حال حتی تو سر بنده را هم جدا کنی من برایت تغییر و رستگاری ارزو میکنم کامنتت منتشر نشد چون سرشار از کلمات پورنو بود.
حدا یارت

ناشناس نظرات منتقل شده از صفحه فرعی یاداشتکها گفت...

علی نوشته ایت عالی است نمی دانم چرا هیچ وقت چرا به زندان سال 1364 سازمان اشاره نمی کنی و روی ان نمی روی سوالم این است ایا پای خودت هم سر این جریان گیر می افتد که به ان اشاره نمی کنی در لطفا در باره امام حسین دهانتان را ببندید اسماعیل وفا یغمائی
انتشار | حذف | هرزنامه

علی از کانادا

ساعت 11:37 AM

با سلام با توجه به اختلاف نظر باهم اما حرفت درست است دمت گرم که حرف خیلی هارا میزنی یک اشکال کوچک نوشته ات دارد که در رابطه با نفرات جدا شده از این سازمان شماهم همان فرف سازمان را نصبت به ان افراد استفاده میکنی که یک اشتباه است و خودت خوب می دانی که چرا این مردک این جمله به بکار برد در لطفا در باره امام حسین دهانتان را ببندید اسماعیل وفا یغمائی

ناشناس گفت...

امام حسین برق ها را خاموش نکرد و ادا در نیاورد که هر که می خواهد برود تا هر که قصد رفتن داشت را شناسایی کند و دمار از روزگارش در بیاورد .

لقمان

ناشناس گفت...

جناب یغمایی! تمام نکاتی که در مورد وضعیت فعلی رجوی نوشته‌اید صحیح است، اما شاخص شما مناسب نیست. فردی برای رسیدن به حکومت با حاکم وقت ناخواسته به جنگ افتاد و شکست خورد. اسطوره‌ سازی از این حضرت همین وضعیتی میشود که در رژیم نکبت‌بار خامنه‌ای و رهبری مجاهدین عیان است. از جعلیات دینی فاصله بگیریم و به تاکید به دنبال تفکیک دین از عرصه عمومی زندگی باشیم.
محدث

esmail گفت...

سلام آقای محدث
کن نمیخواهم اسطوره بسازم ولی نمونه ها را مورد نظر دارم اوبرای میلیونها نفر اسطوره است کارکردهای رهبر با این اسطوره فرضا خیالی نمیخواند.من مذهبی نیستم عزیز تلاشم توضیح یک مساله است و بس .شاید عمری باشد بیشتر توضیح دهم و حرفهای شما درست است

ناشناس گفت...

جناب یغمایی با درود! با نظر شما در مورد اسطوره بودن حسین بن علی در نگاه شیعیان موافقم. اما آنچه که در گذر عمر با بهای گزافی فرا گرفتیم، نتیجه فاجعه بار تلفیق دین با امور دنیوی و سیاسی است. ازاینرو، اجتناب از بکارگیری سمبلهای مذهبی در بحث سیاسی ضروری به نظر میرسد.
محدث

هاله گفت...

امام حسین!
وقتی دید دیگر امکان جنگ نیست و مرزها بسته شده. اول همینطور پشت سر هم عروسیهای باسمه ای و پیچ و مهره ای راه نیانداخت و یکمرتبه یک مسئول سابق زیراکس بخش را بعنوان همردیف مسئول اول اعلام نکرد وحضرت عباس را تحت مسئولیت سکینه خاتون نگذاشت و توی سر تمام سرداران و چریکهای باتجربه اش نزد تا تمام قدرت فقط در دست خودش باشد.

آقای یغمایی الحق والانصاف گل گفتی و با این نوشته ات صفا کردم...
انقدر زدی به خال که حد نداره
ایول و دمت گرم
دست و پنجه ات درد نکنه
باور کن یک مسلمان نمیتوانست اینجوری از این در وارد بشه و دهن اینها را ببنده...

حمید گفت...

جناب یغمائی عزیز من عزت قلم و دست شما به خاطر این نوشته جدیدت و شعر جنایت رابا جسد میوشانند را میبوسم از راه دور !

بعد از فاجعه ، دوزخ دروغ جاویدان شازده در اشرف نشست گذاشت و به بچه ها و کادرهای قدیمی تاختند عین جمله این موجود که شما روشنفکران گند گاو چاله دهان نیرو اصلی من نیستید یکی ازنیرو های پیوسته که از افراد بومی کرند غرب بود هنگام عقب نشینی با بچه ها آمده بود بلند شد و شروع کرد به حرفهائی که مورد پسند شازده بود که شازده گفت نیروی واقعی من اینها هستند !
بچه ها چیزهایی مینوشتند دست بدست جلو میفرستند که شازده میخوند ! من هم هنوز ازشوک، دوزخ و جهنمی که در صحنه دیده بودم در نیامده بودم که در این نشست شرکت کردم منم یک نوشته با این مضمون که این خود زنی و خودکشی بود نه عملیات و در کجای علم جنگ و نظامی رسم بوده که این همه نفرات آموزش ندیده و حتا بچه ها ی که در عملیات های چلچراغ و آفتاب زخمی شده بودن و بستری درمانگاه بودن با پاه و دست میله گذاشته شده شما آنها را به صحنه بفرستید که شازده در جواب این نوشته باد به غب غبش انداخت ودر جواب نوشته من با بردن نام یکی از امامان که بچه شیر خوا رشو جلوی تیر قرار داده ما درست عمل کردیم !همانجا بود که من برای همیشه روح و جسمم را از دین و مذهب عوامفریبی ، شارلاتان بازی پاک و آزاد کردم !
جناب یغمائی عزیز من عزت قلم و دست شما به خاطر این نوشته جدیدت و شعر جنایت رابا جسد میوشانند را میبوسم از راه دور !

بعد از فاجعه ، دوزخ دروغ جاویدان شازده در اشرف نشست گذاشت و به بچه ها و کادرهای قدیمی تاختند عین جمله این موجود که شما روشنفکران گند گاو چاله دهان نیرو اصلی من نیستید یکی ازنیرو های پیوسته که از افراد بومی کرند غرب بود هنگام عقب نشینی با بچه ها آمده بود بلند شد و شروع کرد به حرفهائی که مورد پسند شازده بود که شازده گفت نیروی واقعی من اینها هستند !
بچه ها چیزهایی مینوشتند دست بدست جلو میفرستند که شازده میخوند ! من هم هنوز ازشوک، دوزخ و جهنمی که در صحنه دیده بودم در نیامده بودم که در این نشست شرکت کردم منم یک نوشته با این مضمون که این خود زنی و خودکشی بود نه عملیات و در کجای علم جنگ و نظامی رسم بوده که این همه نفرات آموزش ندیده و حتا بچه ها ی که در عملیات های چلچراغ و آفتاب زخمی شده بودن و بستری درمانگاه بودن با پاه و دست میله گذاشته شده شما آنها را به صحنه بفرستید که شازده در جواب این نوشته باد به غب غبش انداخت ودر جواب نوشته من با بردن نام یکی از امامان که بچه شیر خوا رشو جلوی تیر قرار داده ما درست عمل کردیم !همانجا بود که من برای همیشه روح و جسمم را از دین و مذهب عوامفریبی ، شارلاتان بازی پاک و آزاد کردم !
حمید

ناشناس گفت...

به رختخواب رفتن آن یکی و پرونده اخلاقی آن دیگری و با صاحبخانه فلان و بهمان . اسماعیل خان مامور امر به معروف و نهی از منکر هم نکند شده باشی و یا مامور برای مردم گذاشته ای ؟ آنهمه برضد ولایت فقیه و این قضایا می نویسی ولی گویا خودت ولی فقیه همه شده ای ؟ دست مریزاد . واقعا دست مریزاد ! تیمور

ناشناس گفت...

آنها امام حسین نیستند ولی شما ها از شمر زیی الجوشن هم بدتر کرده اید . عجیب است که چشم تان نمی بیند دارید چه میکنید و چه میزان پا روی همه اخلاقیات گذاشته اید -مضحک ترازاین نوشته جایی ندیده بودم سعید -م

ماشالله گفت...

بدترین هم این بوده که با این اشتباهات وحشتناک امکان دادند این اخوندهای کثافت بمانند و خون ملت را بخورند

ناشناس گفت...

اقای یغمایی واقعا که باید بروی حسابی می بزنی . بدون سیاه مست شدن نوشتن این پرت و پلاها آنهم توسط شاعر براقیانوس سرد باد غیر ممکن است . زمانه را ببین که یک شاعر را تبدیل کرده است به یک وراج . اگر ده سال پیش یا بیست سال پیش بود هیچوقت باور میکردی که برداری این جک ها را به اسم شعر بنویسی و یک مشت الوات بیسواد هم برایت هورا بکشند ؟ شاعری که میتوانست با موضع متعادل سیاسی وبیرون کشیدن از این معرکه ها زیباترین کارهای شعر ی و هنری را تولید کند تبدیل شده است به مامور لو دادن دیگران . تفو برتو ای چرخ گردون تفو - مهدی - ت

esmail گفت...

مهدی جان
موضع سیاسی متعادل را وقتی میتوان گرفت که طرف مقابلت شعور داشته باشد و متعادل باشد وقتی دهتا اطلاعیه میدهند و کتاب مینویسند که هر کس منتقد است اطلاعاتی است وقتی تمام مرزهای اخلاق و وجدان زیر پا گذاشته میشود وقتی با خطوط غلط سیسی و با جنازه و جسد و سرکوب میخواهند راه باز کنند و وقتی هزار چیز دیگر تعادل داشتن یعنی بی دردی. اگر اهل درد باشی تو هم خواهی فهمید .موفق باشی

ناشناس گفت...

آقای یغمایی درود بر شما با این نوشته ات خستگی سالیان را از تنم درکردی ...
انقدر زدی به خال که حد نداره
شیادی که شاخ و دم نداره
راستی طرف حساب این مطلب جماقداران رحوی نیز میباشد لذا باید مجددا تکرار کرد "ببندید آن چاله .... را و ...."

مانی

ناشناس گفت...

یغمایی خودت هم میدانی که موضع درست سیاسی گرفتن ربطی به طرف مقابل ندارد بلکه ربط به خود آدم دارد . یعنی یک فرد سیاسی منتظر نمی نشیند ببیند طرف مقابلش چه موضعی دارد بعد او هم ضد او موضع بگیرد بلکه خودش شخصیت مستقل سیاسی دارد . دیگر اینکه خودت هم میدانی که این چیزها که می نویسی از سر درد نیست بلکه انتقام کشی است . اگر نه درد همه جا هست . یک قلم در فیلیپین یک توفان ده هزار نفر را کشته است همه هم به اندازه همان هایی که اعتصاب غذا کرده اند زندگیشان ارزش داشته است . بنابراین مساله درد داشتن برای دیگران واقعی نیست . بعد هم آنها اول اطلاعیه ندادند حداقل علیه جنابعالی بلکه این شما بودید که مساله خودکشی دادن عیال سابق را عنوان کردی و مرگ های مشکوک را . و خودت هم میدانستی که درمقابل چنین اتهامی آنها ساکت نخواهند ماند . درهرحال خودت میدانی چه کنی . فقط حیف از آن استعداد هنری که این چنین مثل یک بچه لولوس خود خواه که اسبا ب بازیش را زیر پایش می اندازد و لگد میکند ، زیر پای این وضعیتی که درست کرده ای لگد مالش کردی . آیا اساسا دیگر خواهی توانست یک شعر بگویی ( شعر و نه این هجویات را ) نخواهی توانست چون حتی دیگر آن احساس رئوفی را هم که نسبت به هستی داشتی دراین دعواها نابودش کرده ای . همین . مهدی - ت

بریده بیست سال پیش گفت...

آقای یغمائی سلام، دلخور نشو و از چیزی که بهت میگم ج.ش نیار. من شعرها و نوشته هایت را تا اونجا که در سایت ها و فیس بوک بودند همه را خوانده ام. شعر خوب و بد و متوسط فت و فراوان داری.همینطور مقاله های ارزشمند فراواوان داری. در مقابل نوشته های چرند هم کم نداری. اما این یکی نوشته ات واقعا چرنده. خیلی چرنده. حتی از شعر در امتداد مریمت هم مزخرف تره. اسماعیل خان تو با این مقاله میخای چی را ثابت کنی؟ میخای بگی رجوی زن بازه ، کلکه، دروغگو هست؟ میخای بگی کلاش و کلاهبرداره؟ خب اینها را قبل از تو هم گفته اند اند و بعد از تو هم خواهند گفت. ولی یکی پیدا نشده بهت بگه خودت این همه سال اون تو چکاره بودی و چکار میکردی؟ این که نمیشه بیست سی سال تو اون گندابی که به تصویر کشیدی بلولی و ازش دفاع کنی حالا یقه مسعود رجوی را بگیری؟ فکر میکنی میتونی از زیر تیغ تاریخ هم در بری؟ اگه این حرفائی که میزنی راست باشه، خیلی شفاف بهت میگم که گناه شما بادمجون دور قاب چین های سابق هزار بار بیشتر از رجوی هست.یک کمی به وجدانت تلنگر بزن و با خودت بگو وقتی داشتی شعر در امتداد مریم رو میگفتی نمیفهمیدی که انقلاب ایدئولوژیک و انقلاب جنسی و این جور چیزا حرف مفته؟ حالا جبرئیل بهت نازل شده و پیش چشمات روشن شده؟

ناشناس گفت...

در پاسخ به مهدی عزیز
برادر عزیز در نظری که داده اید تعبیر «یک مشت الوات بیسواد»، در شان شما نیست.

روز عاشورا )دهم دی ماه سال ۱۲۹۰) که شیخ سلیم را با ثقه الاسلام و...در تبریز به دار کشیدند، وقتی وی را به طرف چوبه دار می‌بردند، یکی از قاتلین با نیش و طعنه رو به او کرد و جمله ای به این مضمون گفت:
آهای شیخ تو که می‌گفتی مشروطه بشود همه کباب می خورند و سپس با قمه به بازوی او ضربه سختی زد و گفت کو کبای؟
شییخ سلیم در حالیکه بی تاب شده بود جواب داد:
«ما کباب خودمان را خوردیم. تو هم بیا کباب منو بخور» (و اشاره به بیضه ها و....خودش کرد)
در ظاهر شیخ سلیم ادب را کنار گذاشته بود اما او در برابر اصحاب جهل، در آن لحظه از لقمان حکیم و بایزید بسطامی هم مودب تر بود.
اسماعیل از زمانیکه به ندای وجدان خویش پاسخ داده، از شیخ سلیم هم شیخ سلیم تر است و خداوند یارش باد.
سائل

ناشناس گفت...

پرنده
مهدی ت .:میدونی وراج کیست ؟
در کتاب تاریخ المکاتب نوشته سال 1392 هجری شمسی مصادف با 2013 میلادی امده است که /
در روزگاران نه چندان دور در یک پادگانی به نام ا ش... در کشور عراق رمالی بود که خود را معلم ایدئولوزی میخواند وبرای نیروهایش زیارت عاشورا میخواند در روزهای اوج جنگ روزی رمال برگشت و گفت که به تبعیت از امام حسین در شب عاشورا چراغ ها را خاموش کنید تا هر که نمی تواند برود .
چراغ ها خاموش شدند و دیگر چراغ ها روشن نشد همه منتظر روشن شدن چراغ ها بودند تا ببینند که چه کسانی رفتنه اند اما چراغ ها دیگر روشن نشد تا سپیده دم که هوا روشن شد در روشنائی روز مشخص شد .
همه هستند ولی رمال نیست گویا رمال در چاهی نزدیک به .....به غیبت رفته بود .
مهدی ت وراج این رهبر گور به گورت است واون افتابه چی های هرزه دهان که همچون گاو چاله دهان باز کرده اند و سم به زمین میکوبند از دهانشان هر انچه است بیرون می اید غیر از ادب و اخلاق .وراج بسیجی های عقیدتی رهبر هستند که همچون اسلاف عقیدتی شان خمینی و شریعتمداری کیهان منتقدین را جاسوس و خائن میشمارند وراج کسیست که همه را به ایستادگی دعوت میکند اما خودش و بانو غیب میشوند وراج کسانی هستند که دعوت به مقاومت در اشرف میکنند اما روز روزش حضور ندارند ودر چاه .....به غیبت کبرا میروند وراج هرزه دهانانی هستند که به شریفترین افراد همچون قصیم و روحانی ومصداقی و اسماعیل وهمنیشین لقب اطلاعاتی میدهند وراج کسیست که......................در یک کلام اون رهبر مفقود شده صوتی است .خجالت بکشید بی شرم و حیا ها

ناشناس گفت...

این جریان شازده تا بن استخوانن فاسد شده اند و به هوادارانش نیز سرایت کرد ... اگر شاعر دردمندی شعری از سر درد بگوید و هزار امکان را رها کرده و پی درد مردمش باشد اینگونه از او یاد میکنند
خوب است قدری بیندیشید

بهلول گفت...

فرعون گفت من خودم امام حسین تعیین میکنم.رسول میآورم و می برم. حرفها رو خودم تو دهنشون می گذارم و آنها را تولید می کنم که تنبان مرا باد کنند.
و پیش از او خمینی بود که یه شریعتمداری نجاا دهنده اش رحم نکرده خلع لیاسش کرده او را مضحکه کودکان خیابان کرد تا از رنج بمردی.
و آغا محمذ خان قاجار نیز سادسیم داشت و به رنج دادن دیگران زیستی و در دلش به همه خندیدی و شیشکی انداختی.

آرمان پایدار گفت...

شاعر به اینهایی که با نقاب خبرخواه و دوستدار به تو اندرز می دهند یا حتی پستان به تنور برای کارهای قبلی است می چسبانند و آنوقت این نوشته و مواضع تو را کلا نفی می کنند یا حتی با پر رویی مدعی ولی فقیه مانند شدن رفتار تو یا اتهام «لو» دادن دیگران را به تو می زنند اعتنایی نکن. باید با آن دریده های پست دروغگوی پرونده ساز حرمت شکن، که حاضرند به دُبُر و قبل امثال وزرای دستی راستی سابق بوسه بزنند-که هیچ تردیدی نیست که همچنان که تاکنون این امامزاده ها برای کاهش مصائب مجاهدین هیچ معحزه یی نکرده اند و بازهم نخواهند کرد- اما دیوار های بلند و خندق های عمیق و عریض، بین خود سایر گروههای اپوزیسیون ایجاد کرده و کلا خود را در دژ دست نیافیتی قرار داده اند بدون هیچ «ارفاق» و توفنده و کوبنده برخورد کرد و رفتار و روش مستبدانه و نیز خطاها و قصور و تقصیرهای فاجعه بارشان و دورویی ها و پلیدی هاشان را افشاو محکوم کرد. درود بر تو و دمت گرم. آرمان پایدار

لقمان گفت...


آقای منصور سیرجانی! آقای معصومی این مطالب را می خواند ولی به روی مبارک نمی آورد . چشمشان را بر واقعیت بستەاند و گرنه جنایات این رهبر از روز روشن تر است . نمی خواهند ببینند .کسی که خوابش سنگین باشد را می شود بیدار کرد ولی کسی که خودش را به خواب زدە باشد را چطور می شود بیدار کرد؟ لقمان

داش آکل شیرازی گفت...

از پس فردا گویا یک قانونی در مجلس فرانسه تصویب میشود که نه زنهای خیابانی ولی افرادفاسد الاخلاق جریمه میشوند میخواستم به اون آقایونی که شما در مقاله نوشتید فاسد الاخلاقند و هس علیه منتقدا مینویسن تذکری بدم که مواظب باشند گیر نکنند که خیلی ابرو ریزی میشود

عبالله عبدالله گفت...

جز ننگ برای مستبدان نخواهد ماند اگر خمینی توانست با دجال بازی ابرو داشته باشد این هم میتواند درود بر همه کسانی که دیوار خفقان را میشکنند و نشان میدهند چه اتفاق افتاده است.

esmail گفت...

دوست عزیز ناشناس انچه سرکار نوشتید درست است دقیقا وصف شما همین است موفق باشید

شورش گفت...

صدها سال است ملاها امام حسین را تبدیل به ناندانی و وپولدانی وحماقت دانی و خرافه دانی کرده اند و هنوز هم دارند سودش را میبرند وحالاهنوز از شر آخوندها راحت نشده ایم شما شروع کرده اید و هر خراب کار ی سیاسی ، فردی ، ایدئولوژیک، استراتژیک و تشکیلاتی را با محمل فدا و خون و باآچار فرانسه امام حسین میخواهید حل و فصل کنید. اگر ذره ای اعتقاد دارید لطفا خجالت بکشید و همراه با آن کمی بیندیشید.این روزها حرف مفت فراوان رواج دارد، هم در محافل و مجالس آخوندها و هم سایتها و محافل شماها.برای آخرین بار همه را نگاهی انداختم .ساده میگویم !امام حسین را بازیچه نکنید چون بازیچه نبود ونشد و بنظر من نه خودش و نه کارهابش هیچ ربطی به شماها ندارد.
شورش

شورش گفت...

امام حسین
اگر دچار مشکل استراتژی به دلیل شروع جنگ زود رس با یزید میشد افرادش را در زمستان 63 و بعد از سرکوب اعتراض پرویز یعقوبی همدامادش، جمع نمیکرد و تئاتر سیاسی راه نمی انداخت و اعلام نمیکرد سازمانش انشعاب شده و پس از فرود آمدن این شوک، نمیگفت انشعاب در کار نبوده بلکه انقلاب ایدئولوژیک شده و قرار است من به پیشنهاد مسلم ابن عقیل با عیال حضرت عباس ازدواج کنم و حضرت عباس هم دختر حر را بگیرد و تمام سازمانم را از بالای آبشار نیاگارا به رود فرات بیاندازم پائین و رشد ششصد در صدی اعضای خود را اعلام کند و سر همه را بادادن رده شیره بمالد ومشکل استراتژیک را با این حیله موقتا ماستمالی کند، بلکه اشتباه خود را میپذیرفت وبا خرد جلوی خطر را میگرفت و همه چیز را توجیه نمیکرد و امروز وضعیت مناسبتری وجود داشت.
شورش

ناشناس گفت...

,, دوست عزیز ناشناس انچه سرکار نوشتید درست است ,,
خوبه که ,, اسمال تیغ زن ,, هم بعد از ,, چند چتول ,, تائیدش کرد. عاقلان دانند.

شورش گفت...

مام حسین!
اگر زنده بود برای حفظ نیروهایش در بدترین شرایط هم به پنج حصار ، یعنی حصار انقلاب ایدئولوژیک و جلسات عجیب و غریب،حصار روابط تشکیلاتی،حصار سیم خاردارهای اشرف،حصار جغرافیای بسته و بلوکه عراق ، و حصار وجود رژیم منحوس ملایان تکیه نمیکرد تا نیروهایش را بترساند که از او جدا نشوند، بلکه سعی میکرد با اندیشه ای نو و زیبا و انسانی و خلق یک منش تازه همان کاری را که حنیف شروع کرد ادامه دهد وآنها را بی فشار به این مساله متوجه کند که حتی اگر شکست هم بخورند خاطره زنده و زیبایشان در فرهنگ مردم میماند و چراغ راهشان میشد و نام و کارکرد مجاهدین در تاریخ ایران میماند و به نیکی از انها یاد میشد و میتوانستند بطور واقعی در کنار حسین قرار بگیرند. و به نظر من این عظیم تر از یک پیروزی نظامی بود چنانکه مصدق شکست خورد و ماند و تبدیل به هوا و آسمان ایران شد

شورش گفت...

امام حسین!
وقتی میخواست از زیر بار بیعت با یزید شانه خالی کند و لاجرم مجبور به جنگ شد. لشکر را در کربلا بجا نگذاشت و دهها هزار نیرو ومیلیشیای علنی را در دهان گرگ رها نکرد و پرواز تاریخساز نکرد و سوار بر ذوالجناح فلنگ را نبست واولین خارجه نشین نشد ولی سرکار این کار را کردید .

esmail گفت...

ناشناس که من خوب میشناسمت و میدانم چه دردی داری و چقدر خوب خودت را در اینه زمان میبینی هر لقبی بدهی مهم نیست و لی ایکاش نوشته هارا با پاسخ رد میکردید اوج فلاکت و نکبت صدر تا ذیلتان که فقط با جسد و استبداد و دروغ و خود خواهی و عظمت طلبی و ارتزاق از خون و جسد و سر فروبردن در هر منجلابی برای کسب قدرت زنده اید همین است راستی که انسان وقتی که روحش را به ابلیس میفروشد همین میشود که شمائید با به قناره کشیدن انسانها میگذرانید تا وقتی که یکباره ظلمت و ننگ فرو کشدتان برایتان متاسفم واقعا متاسفم

ناشناس گفت...

جناب یغمایی
بذار به همان زبان خودمانی بگم
اجرت با سیدالشهدا

esmail گفت...

ناشناس سپاس ولی نامت را بنویس چرا ناشناس؟

احمد رضا گفت...

سیدالشهدا اجر کسانی را هم بدهد که سی سال است به بهانه خلق و انقلاب هر بیشرافتی را مرتکب شدند و باعث شدند تا اشتباهاتشان خون دهها هزار نفر از بچه های مردم ریخته شوند و خودشان بروند دهسال تو سوراخ قایم شوند و زنشون تو خارجه کنفرانس بده و بقیه بچه های مردمو تو لیبرتی از گرسنگی بکشن ای لعنت بر شما و تبار شما و رگ وریشه شما نامردای بیشرف

مادر.ف.ع گفت...

درست است در باره امام حسین حرف نزنید درباره عمرو عاص صحبت کنید بیشتر به شماها شباهت دارد

منصور لرستانی گفت...

پس بر من وماست که با قاطعانه ترین صورت این گونه همدستی و شراکت در جنایت و دودوزه بازی ها ی دجالگرانه را محکوم کنیم و من با صدای بلند اعلام میدارم که شمایان همان آخوندها و پاسدارن خارج کشوری و رجالگان رژیم منفور و وزارت اطلاعات و ولایت فقیه هستید که مستقیم وغیر مستقیم دست در خون پاکترین و رشید ترین پیشتازان خلق دارید . لعنت ونفرین ابدی خلق و تاریخ بر شما گزمه گان سیاسی آخوندی که تیر و تبر ودشنه دژخیمان را بلاوقفه بر علیه رشیدترین و آگاهترین و فداکارترین فززندان و پیشتازان خلق تیز کرده و مقدمات سیاسی و روانی این جنایتها را فراهم کرده و می کنید. تف ولعنت بر شما اضداد مجاهدین که اینچنین با دنائت و شناعت و وقاحت خاصه تان که از آخوندها دارید ، بر مجاهدین میتازید و درونمایه کثیفتان را به ضد انسانی ترین وجه و با حقد و کینه حیوانی و آخوندی نثار مجاهدین پاکباز میکنید . و خطاب به این جرثومه های فساد و تباهی به تأکید میگویم که روز حسابرسی نزدیک است و همه این جنایتها و خیانتها را در دادگاههای خلق و انقلاب باید پاسخگو باشید و بسزای همه خیانتها و جنایتها یی که انجام داده و میدهید، خواهید رسید . زنده باد ارتش آزادی بخش ملی . مرگ بر رژیم جهل و جنایت ولایت فقیه ــ زنده باد رجوی ـــ مرگ بر خامنه ای
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=3514

ناشناس گفت...

الدنگ ثابیتی به اسم سماعیل هاشم زاده ثابت که پشت اسم مستعاری پنهان شده است و در ثبات و پایداری الدنگی آرمانی اش نباید تردید کرد، در سابت آفتایه داران در با گوشدن چاک دهن تا دم چاک کپل برای یاوه گویی به اسماعیل وفا یغمایی به خاطر انتقاداتش، برای تحقیر اسماعیل ، به طور مکرر او را روستایی خطاب کرده است. در این زمینه منشاء این تفکر طبقاتی و ضدمردمی و ضد انقلابی ابلهانه را باید از آموزشهایی دید که معلم آن خود را برتر از یک ملت با سه هزار سال تاریخ می داند و و به قدرت نرسید آنها را به شعار گند و عفن ایران – رجوی رجوی – ایران تحقیر می کرد. البته مردم نیز در سربزنگاهها، با بی اعتنایی های خود به فراخوانها این رهبر مادرزاد، بیلاخ بزرگی به او اینها نشان داده اند. به این الدنگ ثابت باید گفت که اولا فرودسی بزرگ هم ریشه روستایی داشته است. ثانیا ابله رجویست، اسماعیل شاعر سرود های بسیار برای همین سازمانی است که امثال تو زیر لوای دفاع از ارزشهای آن دهن گندتان را که بوی عفن سگ مرده بینیش و منش تان را متصاعد می کند، علیه اسماعیل گشوده اید. سرود قهرمانان در زنجیر و شعر شکوهمند «پرهیب قیام خلق» و شعر سرود «بهار بزرگ» از کارهای اسماعیل است. الدنک ثبات در الدنگ و ابلهی است ثابت بمان و بیشترین از بگند و بپوس.
نظاره گر

esmail گفت...

سلام و سپاس
من افتخار میکنم که روستائی وروستا زاده ام و دلم برای تمام روستاها و روستائیان میهنم تنگ است و دلم برای هاشم زاده به رقت میاید

پیروان بخلول گفت...

و حسین به هر که نام نیک داشت حسد نمی ورزید و تنبان خودبرای لجن مال کردن آنان نمی جنباند. و حسین را حوض میگفت و فرقۀ حوضیون را تاسیس کرد و خدمه همه را آنجا حوض آجین نمود. و پیش از او خمینی بود که از سیلی خوردن مصدق کیف میکرد.
و فرعون گفت من شما را آفریدم و شما را میمیرانم و از چرتده تا پرنده همه در حرم من هستید. ایضاً گلابی و سیب گندیده. و بر همۀ آنها نام خود داد کوبیدند و با خط خرچنگ قورباغه بر آنها نوشت : ایران شیشکی شیشکی ایران.که اهل تقلید بود و جای خمینی خواست گرفت که گفته بود روح منی خمینی، کوفتۀ توام خمینی.ولی او شیشلیک گفتی و کوفته وانهادی چون شیشلیک بسیار دوست داشت. و او را رهبر شیشلیک بندان نیز گفته ان که اگر رهبر نشده بود چلوکبابی باز می کرد زیرا کوبیدن و له کردن گوشت بسیار دوست میداشت

ناشناس گفت...

هو هو هو آسته برو منصور لرستانی خیلی یابوی حماقت برت داشته! مثل رهبر عقیدتی هنوز در هپروت «ارتش آزادیبخش» سیر می کنی و باهمان تکبّر ابلهانه گمان می کنی که تشکل مربوطه به تنهایی رژیم را سرنگون خواهد کرد و آنوقت دوران امام رجوی با «دادگاهای خلق» و «دادگاههای انقلاب» صد البته بدون قائل بودن حقی برای متهم در هلهلهه وقلقله مریدان کف برلب و در طنین عربده های «اعدام باید گردد» دمار از روزگار هر کسی که امروز به تکبّر بلاهتبار و بلاهت مصیبت بار هبر شما ایراد گرفته است در خواهدید آورد. همین مساله در هپروت سیر کردن و از واقعیت بریدن و از مردم بریدن است که منشاء همه کارهای احمقانه و رفتار مستبدانه و البته با نتایج فاجعه بار است. از مرکب منیّت پیاده شو کمی چشمان قی کرده را بمال و به انزوا و انزجار شدیدی که دستگاه رهبریت با آن رو به روست فکر کن و زبان درازی نکن و خط نشان سرکوبگرانه احمقانه نکش! کسی که باید دادگاهی شود مسعود رجوی است که به خاطر سیر در عوامل هپروتی و رویای کسب قدرت و نشستن در مسندی امام گونه و با رفتار مستبدانه اش مصائب بیشماری برای مجاهدین و مبارزات مردم ایران به باور آورد.
همدرد خلق خشمگین

ناشناس گفت...

رفقا
شما اشتباه می کنید و قدر و منزلت نوشته های امثال آقای ثابتی راقدر نمیدانید بذارید آنها هر چه بیشتر بنویسند نوشته آنها حسن اش به این است که جوابش هم درونش هست
لطفا خودتان را کنترل کنید و دهن به دهن نشوید و از کار برد کلمات نامناسب استفاده نکنید
اونها قصدشان آنست که با بکار بردن کلمات زشت حال آدم را بهم بزنند تا دیگر چیزی نوشته نشود
هیچ

ستاره سهیل گفت...

یک خورده بورژوای متعفن بنام اسماعیل جابر زاده ثابت از شمار همان بی بدیل ها در تعفن و زاده ها ی الدنگ ملکه قاجار! در نوشته ای در سایت آفتابه بدستان به جهت تحقیر اسماعیل یغمایی او را روستایی نامیده است. اگر روستایی به معنی بی شیله پیله و صاف و صادق بودن با مردم است البته اسماعیل روستایی است و روستایی بودن از این نظر باعث افتخار اوست. اما اگر روستایی بودن بمعنی ابله بودن است انصافابلاهتی بالاتر از پوشیدن لباسهای گرانقیمت برای پنهان کردن بی سوادی و درک و استعداد و شعور سیاسی نازل نیست آنهم در دنیایی که نه زن رئیس جمهور آمریکا نه ملکه انگلیس و نه امثال کاترین اشتون و مرکل و نه هیچ زن سیاسی دیگری در غرب لباسهایی بسیار ساده می پوشند. این روز ها با هر نوشته از این دست خورده بورژواهای متعفن وامانده هر روز بیشتر ماهیت عقب مانده و گندیده خود را افشا می کنند.

ملک تاج گفت...

حقیقتن تا به حال هر چه کردیم به اسم مبارزه جز به کشتن دادن بهترینها و عزیزترین گل ها، بچه ها و نابودی هست و نیستما ن رو سیاهی تاریخی برای رهبران چیزی دیگری نبوده !
استراتژی ها و توپهای تو خالی ، شارلاتان بازیهای سیاسی، تشکیلاتی ، فردی و ایدئولوژیکی و گل نشستن استراتژیک های خانمان سوز باند فراری رجوی !
ملک تاج تهران میلیشیا سال ٥٨-٦٠

ناشناس گفت...

پرنده هی عمو.منصور لرستانی از دهنت گنده تر حرف نزن از رهبرت یاد بگیر که رفته یک سوراخ موش وانقدر کثافتکاری کرده که بعد از یازده سال هنوز جرات نداره حتی عکس زندش رو نشون بده واز این سوراخ توی اون سوارخ می خزه .در ضمن غضنفر اتقاقا ما هم دنبال دادگاه هستیم دیر یا زود بر پا میشه دعا کن ودعا میکنیم که اون رمال زنده باشه و عمر طولانی داشته باشه من وما ومردم ایران باهاش کار دارند سوالات زیادی هست که باید پاسخ بده . ونکته دیگه اون موقع که عربده میکشیدید وجوانان مردم رو توی اشرف تف باران میکردید و هزاران کثافتکاری دیگه اون موقع اربابتون صدام زنده بود الان اون رفت و گورش رو گم کرد از همون موقع پشم پیل رهبرتون هم ریخت و فقط ازش یک عکس باقی مونده .شماها نیز استفارغ همون رهبرتون هستید که گاهی مثل عنتر منتر جای دوست و دشمن نشون میدید گاهی هم امریکائی رو لیس میزنید .من نمی خوام به زبون خودتون باهاتون صحبت کنم اگر قرار بر این باشه میشوریمتون و میندازیمتون روی بند رخت

ناشناس گفت...

اسمال خان راستی از قتل های درون سازمان چه خبر؟

ناشناس گفت...

آقاي اسماعيل خان ، ببخشيد كه مزاحم شما شدم كه حرفم رامستقيما به شما بزنم ، الان متاسفانه سايت ويا وبلاگ شما به فاضلاب آخوندها تبديل شده است ، علت اينكه مستمرا به شما مارك مي زنند اين نيست كه همين الان لباس پاسدارهارا پوشيده اييد ودرزندان انفرادي درحال بازجويي زندانيان هستيد ! خير ، بلكه پاسداري ازحرفها وعقايد آخوند پسندانه است ، به قول خودتان شاد باشيد

ناشناس گفت...

بسيارحيرانم از اين آقاي يغمايي كه الت دست يك سري بيكاران ازما بهتران شده است كه با كامنت هايشان يا مستمرا درحال دادن دسته گل به يغمايي هستند ويا اورا عليه يك جنبش 50ساله شير ميكنند كه مطلب بنويسد وتيغ بكشد و .... دعا مي كنم كه سريعتر مخيله ايشان درجايش بيايد

esmail گفت...

ناشناس
سلام
چون بد و بیراه علیه خودم بود درجش کردم ولی اسمی برای خود انتخاب کن
ولی به همان امام حسین از لباس بگذر اخلاقیات و منش حضرت رهبر و پیروان صدیقش عین پاسدارهاست. باور کن شما در فکر خود پاسدارهائید ولی در حاکمیت نیستید. من با شما نمی جنگم عزیز با پاسداران مغلوب میجنگم همانهائی که اگر در قدرت بودند الان من و هزاران چون من بر تخت شکنجه اشان دراز بودیم بروید و شرم کنید آقا یا خانم هر چند دیریست بر باد رفته اید
امام حسین هدایتت کند انشالله

ناشناس گفت...

محرم که تمام شده است مگر هنوز عاشوراست که هی امام حسین امام حسین میکنید . حداقل این یکی را بگذارید برای کسانی که دردی بدل دارند و میخواهند محرم و امامشان برای گریه زاریهایشا ن سالم بماند . یکی عمامه اش را گرفته است میکشد یکی قبایش را ولش کنید بابا . ولش کنید بگذارید برود کربلا و شهید شود و امتش گریه کنند - شمر

نوکر آقام حسین گفت...

برین برای اقا یک نوحه ای بخونین تا شاید شفاعتتئنو بکنه سر پل صلات این چرت و پرتا چیه مینویسین من که اصلن نفهمیدم چی نوشتی بدبخت

ناشناس گفت...

اسماعيل
شما كه از سال ٢٠١٣ تا ٢٠١٤ به إنكار بسيار إمامان رسيديد، اين مقاله ديگر أثرى در نيروى اسلامى ندارد و بى دينها هم كه امام يا بى امام برايشان مهم نيست. ميماند خود شما كه مثل من اين مقاله را خوب مرور كنيد. از مجاهدين بگذريم كه دو ريال براى اين برداشتها تره خورد نميكنند بدليل اعتقاد به رهبر خود و اسلام مجاهدين.
شما اگر بدقت مرور كنيد نوشته خود را هيچ چيز مثبت در كارنامه خود نمى بينيد بجز درج مقاله و انديشه نو.
مرور كنيد چند نكته از نوشته خود را:
١- مبارزه مسلحانه بعد از سي خرداد غلط بدليل مشروع بودن خميني. يعنى تا زماني كه به اين درك رسيديد در بي راهه بوديد، پس لطف كنيد به خوانندگان كه مشروعيت خميني كى از بين رفت؟ البته حد اقل مصداقى و همنشين نيز در اين رابطه مثل شما هستند و در محافل خصوصى نيز بيان كرده ولى حاظر به بيان عملى و ريز شدن در اين انديشه نمى باشند.
٢- وقتى مبارزه مسلحانه غلط بود بقيه عمليات ها هم غلط و شما هم مى بأيد بدليل شعرها يى كه سروديد مسئوليت قبول كرده مثل شاملو در رابطه با روزبه و ندامت كنيد.
٣- كوچك كردن انقلاب ايديولوژيك مجاهدين در تمايل شخصى آقاى رجوى به خانم رجوى ، كوچك كردن خود شما است و أرز شهاى فكرى شما و مصداقى و همنشين از جنس زن. و باعث تاسف كه شما مادر بچه خود را هم آلت دست جنسى مى دانيد و اگر فرهنگ ديگرى بر أفكار شما حاكم بود و نه فرهنگ عقب افتاده مذهبى، در شيوه خود به احترام زنان مجاهد و لا اقل پسر خود تجديد نظر مى كرديد.
٤- مصداقى در محافل خصوصى سلطانى را در رابطه جنسى با آمريكاهى ها مى ديد و آمريكا را نيز مدافع دمكراسى در خاورميانه و خروج آمريكا از عراق را اشتباه مى دانست و با اشغال موافق بود و جالب است كه شما و او و همنشين نگران رابطه مجاهدين با آنها هستيد، تناقض در تناقض.

در ضمن براى يك مبارز مسلمان انتخاب بين درك رژيم و شما و أمثال شما از امام حسين با درك مجاهدين از امام حسين كار سختى نيست، توهم بد جورى همه شما را در برگرفته.
همه امثال ما كه شما ها را از نزديك مى شناختيم از اين سقوط كه ديگر به كمدى خاله زنكى تبديل شده بأيد درس بگيريم و تفاوت منتقد با پشيمان و تواب از گذشته خود را خوب درك كنيم و مرز بين منتقد در راه ارتقا مبارزه با توبه كننده از مبارزه را (در هر جلدى هم كه خود را عرضه كنند) مخدوش نكنيم.
چه فكر مى كرديم و چه شد
اين رژيم بأيد برود و مجاهدين و زنان قهرمان آنها سهم بزرگ بر دوش خود حمل مى كنند خارج از توهمات ذهنهاى پشيمان و مخدوش.
درج كني يا نكنى مهم نيست، مهم اين است كه ذره اى با خود خلوت كنى. اين كينه شترى تو را نابود خواهد كرد. نمود أر خود را از زمان جداً يى تا امروز ترسيم كن از براى خود.
يار سابق

esmail گفت...

یار سابق سلام
برای کامنتت باید یک مقاله بنویسم ولی در باره مشروعیت خمینی
نظر من این است
مشروعیت یا عدم مشروعیت قپه نیست که یکی بدهد یکی بردارد
خمینی با هر تحلیلی رهبر انقلاب 57 بود خود رهبر عقیدتی دهها بار بر این تاکید کرد
در مقطع شروع مبارزه مسلحانه خمینی به دلیل پایگاه اجتماعی اش در میان مردم مشروعیت داشت و به همین علت دو سه ماهه بساط مبارزه مسلحانه بطور واقعی جمع شد و همه کوچیدند
نازنین
من تا سال 2011 سودای دیگری داشتم وانچه میسرودم بر این سودا بود. الان هم نفس مبارزه واقعی مسلحانه نه این بازی خونین رهبر عقیدتی راهی است که اگر از درون مردم بجوشد مقدس است ولی شرایط ایران هنوز این چنین نیست برادر هر مارکی میخواهی بمن بزن در ضمن من فکر میکنم جواب سئوالات شما را در مقالاتم داده ام میتوانی بخوانی باقی بقایت عزیز

ناشناس گفت...

از این یار سابق ها تا دلتان بخواهد پیدا می شوند که شهامت پذیرش مسئولیت حرف هایشان را ندارند و ترجیح می دهند با حجاب وارد شوند.

اگر نظر من است که بارها نوشته و گفته آم مدافع هر شیوه ای از مبارزه برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی بوده و هستم. هیچ شیوه ای را مذموم ندانسته و نمی دانم. دفاع در مقابل هجوم خمینی و ایلغار او را حق مشروع دانسته و می دانم. از این که با تمام وجودم در مقابل این رژیم ایستادم به خود می بالم. به راهی که رفته آم افتخار می کنم. بی شرمی را می بینید من در رسانه های عمومی که لاجرم بایستی برعکس بگویم از هر شیوه ای دفاع می کنم و خصوصی جور دیگری می گویم؟ بلاهت را ملاحظه می کنید؟

از این گذشته من هیچ گاه نه خصوصی و نه عمومی بتول سلطانی را در رابطه جنسی با آمریکایی ها نخوانده آم چون تا این لحظه چنین چیزی نشنیده آم و خودم نیز در آن جا حاضر نبوده آم.


ایرج مصداقی

esmail گفت...

یار سابق
دوباره سلام
نمیدانم یار درون تشکیلات بوده ای یا بیرون
اگر درون تشکیلات بوده ای که هیچ
اما اگر بیرون بوده ای برایت فرمول وار می نویسم
1- اری من فقط و فقط مقولاتی مثل امامان را در حیطه باورهای فرهنگی مردم می پذیرم و از نظر سیاسی مقوله امامت را هزار بار مضر تر از سلطنت میدانم قابل مقایسه نیست چه از نوع خمینی و چه رهبر سابق
2-مبارزه مسلحانه بعد از سی خرداد غلط بود. خمینی هنوز مشروع بود.کشور در حال جنگ با یک دشمن خارجی بود. رهبر فرار نمود و دهها هزار میلیشیای بی پناه در چنگال گرگ رها شدند و چند ماه بعد کل سازمان به خارج از مرزها رفت
3-شعرهای من از نظر استتیک در یتایش مبارزه سر جای خودش هست ولی در رابطه با ستایش مبارزه مسلحانه آقای رجوی آری اشتباه بود من حاضرم ولی برای کمبارزه مسلحانه واقعی باز هم بسرایم.
4-در باره انقلاب درونی و باصطلاح ایدئولوزیک این یک ترفند تشکیلاتی بود و بس مطلقا بنظر من از بار ایدئولوزیک تهی بود و بدترین ضربات را به همان ایدئولوزی سابق زد این انقلاب صنار ارزش ایدئولوزیک ندارد هیچ چیز تازه ای نیاورد جز محکم کردن میخ رهبری مطلق و سر انجام همین انقلاب موجب شد رهبران مطلق به فلاکت دچار شوند یعنی این مقوله خود رهبر عقیدتی را هم قربانی کرد و از بین برد نگاه کنید به رهبر سالهای 57 تا شصت و رهبر کنونی
5-من زنان مجاهد را آلت و ابزار جنسی نمیدانم عزیز بلکه قربانی یک ایدئولوزی بی مایه میدانم و بس و بسیار متاسفم که این چنین شدند بنظر من قربانی اول این ترفند انقلاب زنان بودند و نه مردان باشد تا حقایق روشن شود.
6-من به کارهای خانم سلطانی کاری ندارم واعتقاد دارم همکاری با ملایان خیانت به مردمی است که اکثرشان دارند رنج میکشند مسائل دیگر افراد بخودشان و وجدان اخلاقیشان مربوط است و نه من و شما
8-من درک خاصی از امام حسین ندارم فقط در مقاله تفاوت امام حسین را با این داد و فریادها نوشتم همین و بس امام حسین متعلق به فرهنگ مذهبی است ما باید جامعه را بر اساس خرد و دموکراسی بنا کنیم . کارهای پژوهشی من در باره امامان در دسترس است می توانید بخوانید.
9- من سقوط نکرده ام اگر کرده ام توضیح بدهید از کجا افتاده ام به کجا. من یک پناهنده ام که سالهای پایانی عمر خود را در رنج فراوان و در غربت میگذراند و فقط گوشه هائی از تجارب خود را مینویسد. معیار سقوط چیست> ایا خمینی؟خامنه ای؟ رجوی؟ از چه ارتفاعی سقوط کرده ام و به چه عمقی ؟ لطفا مرا روشن کن؟اگر مقاله بنویس در دریچه درج میکنم حتی با اسم مستعار
10- من شترها را دوست دارم و در کویر دور دست با آنها زیستهام ولی نه شترم و نه کینه شتری دارم. نه از رجوی و نه کس دیگر. از کینه متنفرم ولی نقذد میکنم. ارزو میکنم اگر چه دیر شده رهبر بخود آید چون بنظر من این چنین که میرود راه و مقصد ظلمات است.
11- اری این رزیم باید برود چون مستبد مرتجع تاریک و ارتجاعی است. و میرود ولی نه با کمک صدام و نه کاپتالیستها بلکه از درون و به دست نمایندگان واقعی مردم نازنین دوست بگذار بتو عرض کنم من کارکردهای این رهبر را همرنگ کارکردهای خامنه ای میبینم در محتوا هم جنس اند و گرنه این چنین نمی کردند
و دوازده- اگر اشتباه کرده باشم و با معجزه ای حکومتی مردمی به دست رهبر عقیدتی ایجاد شود من حتما آمادگی خود را برای مجازات خود اعلام خواهم کرد و هر مجازاتی را خواهم پذیرفت
سلامت و شادی و موفقیتت را آرزو میکنم

ثریا ریگی گفت...

درود بر صمیمیت و صداقت شما آقای اسماعیل وفا یغمائی و همچنین از آقای مصداقی بخاطر توضیحشان تشکر میکنم

ناشناس گفت...

خداوند انشالله آقای یغمائی را هم به راه خیر هدایت کند واقعا از صمیم دل دعا میکنم
سیف الله

ناشناس گفت...

شما با این همه سواد و عقل چطوری بعد از 30 سال متوجه و اگاه شدی؟ شما و قصیم و روحانی و کسان دیگر در جریان تمام این مسائلی که الان رد میکنید بودید و همه را تایید میکردید نکند گول خورده بودید؟ با اینهمه سواد! براع همین کسی شما را جدی نمیگیرد. فقط رژیم برای تو جدیه قتل عام و کشتار مجاهدین به امثال شما رجوع میدهد.

ناشناس گفت...

اسماعيل سلام
چند نكته براى يار سابق بزم شعر و شور من
١- من با درك و بر داشت تو از إمامان مشگلى ندارم، انتخاب خودت مى باشد ولى قبول كن تاثيرى بر مبارز مسلمان ندارد و آنها بر أساس باورهاى خود رهبر مناسب آن باورها را انتخاب ميكنند. درست مثل اين مى باشد كه فرد مذهبى بخواهد حركتهاى احزاب ماركسيستى را با استناد به لنين زير علامت سؤال ببرد و در توهم اين باشد كه حرف معقول مى زند. بنابراين اين نوشته فقط در جنگ نيرو هاى متخاصم مذهبى بعنوان ابزار براى پيشبرد أهداف سياسى بكار خواهد آمد و لاغير. بحثى ندارم در رابطه با تفكر تو كه دستگاه اعتقاد به إمامت را در حكومت از سلطنت بدتر مى دانى يا خير. انتخاب تو مى باشد و آزاد در انتخاب.
٢- جواب سؤال را ندادى، همان طور كه گقتم در سي خرداد ريز نمى شويد. فرض غلط، فكر كن پس عدم مشروعيت خميني از كى؟ شاخص زمان بگزار و تفكر كن. هر شاخص زمان كه انتخاب كنى بأيد به صحنه قبل از آن شاخص با بعد از آن نگرش متفاوت كنى در تنظيم با خميني و دستگاه او در زمان مشروع بودن و قبل از آن. در چه زمان و با چه اهرمى مى بأيد مبارزه مسلحانه را شروع مى كرديم. إنسان چيزى را نفي نمى كند مگر جايگزين آن در ذهن و يا عمل نمود داشته باشد. شما فاقد چنين تفكر هستيد و در نتيجه منتقد سي خرداد نيستيد بلكه پشيمان از مبارزه مسلحانه هستيد چون فاقد تفكر جايگزين هستيد. مثال از هر دو طرف طيف: چريكهاى فدايى خلق شاخه اشرف دهقان شاخص زمان بندى مشروعيت خميني را بسيار زودتر از سي خرداد ترسيم كردند و مناسبات با رژيم و نيروهاى سياسى را در اين كادر تعريف و عملى نمود ند. از طيف ديگر اكثريت و حزب توده و يا پيكار با شاخص ديگر و كادر تعريف شده در برخورد با رژبم و نيروهاى سياسى در صحنه. پس شماها يا دنباله رو تفكر يكى از نيروهاى سياسى موجود به عنوان تفكر جايگزين مى باشيد كه بسم الله و يا مى بأيد تفكر جايگزين را در رد تفكر سابق با ترسيم مرز هاى وحدت و تضاد با نيروهاى سياسى مو جود و رژيم ترسيم كنيد. من مدعي هستم شما فاقد چنين بينش در مبارزه مى باشيد و در نتيجه منتقد محسوب نمى شويد بلكه پشيمان هستيد از عملكرد سابق خود و در كينه ورزى هستيد با هر نوع مبارز كه زمانى خود از جنس آنها بوديد. براى همين لطف شما شامل فقط كسانى است كه از آنها جدا شده و مقابل سازمان سابق خود صف كشيده. براى همين شما تفاوت بين خامنه اى و رجوى نمى بينيد. بگذريم منظور از سقوط تو گذر از بينش مبارز أتى مسلحانه و عملكردهاى عملى تو در اين رابطه به جهان برزخ است كه بدليل عدم بينش مشخص جايگزين طعمه هر كس و ناكسى هستى تا زمانى كه از اين برزخ خارج شوى با حل در كمپ ناكسان و يا ورود به كمپ مبارزان با هر تفكر مورد انتخاب خود.
٣-اگر زنان مجاهد را آلت دست جنسى نمى دانى پس ورود نكن به تحليلهاى من درآورى اين و آن لا اقل به احترام پسر خود.
حرف بسيار است رفيق سابق، مدتى با خود خلوت كن و به تفكر بنشين، از برخوردهاى عكس العملى دست بردار و بعد به هر راهى كه دوست دارى برو با كادر تعريف از آشنا، يار، دوست، هم رزم، و دشمن. ضرر نمى بينى از اين درون كاوش ذهن كه در سن و سال من و تو عمر كوتاه و زمان اندك
يار سابق

دوستدار واقعی امام حسین گفت...

به نظرم خیلی مطلب خوب و به جایی بود. حسابی خورد به خال و صفا کردم.
امام حسین!
وقتی دید دیگر امکان جنگ نیست و مرزها بسته شده. اول همینطور پشت سر هم عروسیهای باسمه ای و پیچ و مهره ای راه نیانداخت و یکمرتبه یک مسئول سابق زیراکس بخش را بعنوان همردیف مسئول اول اعلام نکرد وحضرت عباس را تحت مسئولیت سکینه خاتون نگذاشت و توی سر تمام سرداران و چریکهای باتجربه اش نزد تا تمام قدرت فقط در دست خودش باشد.

دلم میخواد این را هم اضافه کنیم که
امام حسین فقط یکبار چراغ را خاموش کرد و وقتی هم که خاموش کرد خودش در وسط میدان بود. نه این که خودش خارج گود نشسته باشد و برای یارانش چراغ خاموش کند!!!!!!!!!

esmail گفت...

یار سابق
چند نکته اضافه میکنم
-------------------
یار سابق
دوباره سلام
نمیدانم یار درون تشکیلات بوده ای یا بیرون
اگر درون تشکیلات بوده ای که هیچ
اما اگر بیرون بوده ای برایت فرمول وار می نویسم
1- اری من فقط و فقط مقولاتی مثل امامان را در حیطه باورهای فرهنگی مردم می پذیرم و از نظر سیاسی مقوله امامت را هزار بار مضر تر از سلطنت میدانم قابل مقایسه نیست چه از نوع خمینی و چه رهبر سابق
2-مبارزه مسلحانه بعد از سی خرداد غلط بود. خمینی هنوز مشروع بود.کشور در حال جنگ با یک دشمن خارجی بود. رهبر فرار نمود و دهها هزار میلیشیای بی پناه در چنگال گرگ رها شدند و چند ماه بعد کل سازمان به خارج از مرزها رفت
3-شعرهای من از نظر استتیک در یتایش مبارزه سر جای خودش هست ولی در رابطه با ستایش مبارزه مسلحانه آقای رجوی آری اشتباه بود من حاضرم ولی برای کمبارزه مسلحانه واقعی باز هم بسرایم.
4-در باره انقلاب درونی و باصطلاح ایدئولوزیک این یک ترفند تشکیلاتی بود و بس مطلقا بنظر من از بار ایدئولوزیک تهی بود و بدترین ضربات را به همان ایدئولوزی سابق زد این انقلاب صنار ارزش ایدئولوزیک ندارد هیچ چیز تازه ای نیاورد جز محکم کردن میخ رهبری مطلق و سر انجام همین انقلاب موجب شد رهبران مطلق به فلاکت دچار شوند یعنی این مقوله خود رهبر عقیدتی را هم قربانی کرد و از بین برد نگاه کنید به رهبر سالهای 57 تا شصت و رهبر کنونی
5-من زنان مجاهد را آلت و ابزار جنسی نمیدانم عزیز بلکه قربانی یک ایدئولوزی بی مایه میدانم و بس و بسیار متاسفم که این چنین شدند بنظر من قربانی اول این ترفند انقلاب زنان بودند و نه مردان باشد تا حقایق روشن شود.
6-من به کارهای خانم سلطانی کاری ندارم واعتقاد دارم همکاری با ملایان خیانت به مردمی است که اکثرشان دارند رنج میکشند مسائل دیگر افراد بخودشان و وجدان اخلاقیشان مربوط است و نه من و شما
8-من درک خاصی از امام حسین ندارم فقط در مقاله تفاوت امام حسین را با این داد و فریادها نوشتم همین و بس امام حسین متعلق به فرهنگ مذهبی است ما باید جامعه را بر اساس خرد و دموکراسی بنا کنیم . کارهای پژوهشی من در باره امامان در دسترس است می توانید بخوانید.
9- من سقوط نکرده ام اگر کرده ام توضیح بدهید از کجا افتاده ام به کجا. من یک پناهنده ام که سالهای پایانی عمر خود را در رنج فراوان و در غربت میگذراند و فقط گوشه هائی از تجارب خود را مینویسد. معیار سقوط چیست> ایا خمینی؟خامنه ای؟ رجوی؟ از چه ارتفاعی سقوط کرده ام و به چه عمقی ؟ لطفا مرا روشن کن؟اگر مقاله بنویس در دریچه درج میکنم حتی با اسم مستعار
10- من شترها را دوست دارم و در کویر دور دست با آنها زیستهام ولی نه شترم و نه کینه شتری دارم. نه از رجوی و نه کس دیگر. از کینه متنفرم ولی نقذد میکنم. ارزو میکنم اگر چه دیر شده رهبر بخود آید چون بنظر من این چنین که میرود راه و مقصد ظلمات است.
11- اری این رزیم باید برود چون مستبد مرتجع تاریک و ارتجاعی است. و میرود ولی نه با کمک صدام و نه کاپتالیستها بلکه از درون و به دست نمایندگان واقعی مردم نازنین دوست بگذار بتو عرض کنم من کارکردهای این رهبر را همرنگ کارکردهای خامنه ای میبینم در محتوا هم جنس اند و گرنه این چنین نمی کردند
و دوازده- اگر اشتباه کرده باشم و با معجزه ای حکومتی مردمی به دست رهبر عقیدتی ایجاد شود من حتما آمادگی خود را برای مجازات خود اعلام خواهم کرد و هر مجازاتی را خواهم پذیرفت
13- من نمیدانم خمینی کی نامشروع شد ولی میدانم در مقطع شروع مبارزه مسلحانه احمقانه رهبر نامشروع نبود 15 روز قبلش نامه فدایت شوم برایش نوشته و از چماقداران شکایت کرده بود
14- سایر گروهها برای من مهم نیستند که چه میگفتند چون تعیین کننده نبودند
15- ماهیت ارتجاعی ولی فقیه و رهبر عقیدتی یکی است و این یکی حقه باز و ریکار هم هست.
16- هنوز هم مریدان امام راحل از این یکی بنظر من بیشترند قبول نداری بشمار!
17- در باره زنان مجاهد عزیز من در سال 64 رهبر تا ته خط فکری را رفت لزوم ندارد به بتول سلطانی استناد کنیم آن ازدواج فاتحه همه چیز را خواند منجمله کل سازمان را و انرا تبدیل به یک ابزار کرد برای رهبر
18نگران طعمه شدن من نباش اگر شده شما ها کیف میکنید و رهبر حظ میکند که یکنفر دیگر مزدور شد
19عجالتا راهی نیست عزیز جز تلاشهای اندک ولی در داخل کشور پس از من و تو و فارغ از رجوی و خامنه ای راهشان را به سوی دموکراسی باز میکنند خیالت راحت باشد
16-
سلامت و شادی و موفقیتت را آرزو میکنم
و عجالتا خداحافظ

ناشناس گفت...

اسماعيل
من از طعمه شدن تو كيف نخواهم كرد. دنياى برزخ هم همه ما كم و بيش در آن سپرى كرده ايم و بعضى به تعادل رسيده با پيرامون خود و بعضى هم
گرفتار در آن. آنرا هم براى كسى نمى خواهم. يار تو در تشكيلات نبودم. تسليت من را هم اينجا بپذير.
بدرود يار سابق

esmail گفت...

زنده باشی یار سابق و امیدوارم که آنچنانکه درست میدانی و احساس شادی می کنی زندگی کنی

مش باقر گفت...

من فکر میکنم این چراغش شایداتصالی کرده همینطور روشن و خاموش میشه بایس سیمکش خبر کرد از بس روشن و خاموش کرده همه گیج شدن

ناشناس گفت...

برای یار سابق و یاران سابق !!!

مشروعیت خمینی: نحوه استدلال یار سابق بسیار شبیه رجوی است. رجوی تبحر زیادی در اجرای پولمیک سیاسی داشت. بلد بود بحث کند اگر چه امروز بحث امام زمان و رهبری عقیدتی حتی نزد بچه های دبستان هم طرفداری ندارد و کمیت اش لنگ است. بنابرین برای کسانی که هم انقلاب اسلامی را دیدند هم اسلام انقلابی و همه بقیه پاچه پاره های عالم را، ایشان حرف جدیدی برای گفتن ندارد. اما ایشان بخاطر هوش زیاد تناقض را به سرعت میگیرد ولو اینکه اصل قضیه را مسکوت بگذارد و به ان نپردازد.

باری، یار سابق هم تناقض را رو هوا گرفت. به درستی میگه اگر خمینی ۳۰ خرداد مشروع بود از چه تاریخی غیر مشروع شد. و این نفر را دچار مشکل میکند. چون نه خمینی و نه حتی اسلام و تفکر اسلامی هیچگاه مشروع نبودند. جنبش ملی-اسلامی و حتی جنبش محمد حنیف که در شجاعت و صداقت اش شکی نیست از لحاظ تئوری و چشم اندازی که ترسیم میکردند از رژیم شاه به مراتب عقب تر بودند. توی پرانتز (اسلام حتی ۱۴۰۰ پیش هم ۲۰۰۰ سال عقب تر از زمان خودش بود).

بگذریم آنچه اسماعیل به نظر من میخواهد بگوید یا بقیه دوستان، مشروعیت خمینی نیست. بلکه زودرس بودن اعلام مبارزه مسلحانه است. اعلام مبارزه مسلحانه در ۳۰ خرداد مائده آسمانی به آخوند و ارتجاع بود. مسول کشتار البته جمهوری اسلامی و خمینی است. اما تفکر رجوی و شرکا کمر جنبش آزادیخواهی مردم ایران را به نفع خمینی شکست. در چند مقطع البته، بعد از ۳۰ خرداد میشد با جمع بندی و انتقاد از خود به مسیر درست برگشت. امری که نیازمند شجاعت و صداقت از نوع مجاهدین و فداییان دهه ۴۰ و پنجاه بود.رجوی بجای انتقاد از خود به کودتای تشکیلاتی رو آورد. بین خودش و آزادی مردم ایران، خودش را انتخاب و اسطوره مجاهدین را به رغم بدوی بودن ایدولوژی شان به لجن کشید. بطوری که پاسدار شکنجه گر های دهه ۶۰ الان طلبکار قربانی های خودشان هستند. انقلاب ایدولوژیک و ما وقع بعد از ان در واقع پاسخ رجوی برای رفع و روجوع ان اشتباه بود.

بحث طعمه: اینهم از شاهکار های تفکرات اسلامی و نتایج البته از نوع رندانه ان هست. فرض کنید اصلا کسی به این نتیجه رسیده باشد که مبارزه مسلحانه غلط است. تا اینجا که جرم نیست. برای اینکه دل یار سابق خنک بشود، اصلا مثلا پشیمان شده است. خوب تا اینجا ان را فهمیدیم.اما این طعمه دیگه چه صیغه ای است؟ بهر حال آدمها و نظراتشان در هر لحظه مورد تائید عده ای و تکذیب عده ای دیگر هستند. فارغ از اینکه ما خوشمان بیاید یا نیاید. اینکه چیزی را ثابت نمیکند. تنها چیزی که من میفهمم این است که یار سابق برای تفکر مستقل انسانها، برای رای آنها، نظر آنها هیچ ارزش و اعتباری قائل نیست. آدمها از نظر ایشان مهره هستند. ابزار هستند. و روشن است اگر خلاف رای و نظر رهبر حرفی بزنند یا نظری بدهند، هر اینه محکوم و مهدورالدم! این تراوشات ذهنی بیماری است که میگه یا باید با من باشی یا با علیه من . این یعنی انقلاب ایدولوژیک رجوی! اگر غیر از این است، این یار سابق ما و یار فعلی ناتین یاهو و ملک سلمان و شهردار جولیانی و جان بولتون و خامنه ای، برای ما توضیح بدهد که ما چطوری بگیم ۳۰ خرداد غلط بود تا مثلا طعمه نباشیم ؟ چجوری بگیم تفاوت کیفی بین اسلام خمینی، مجاهدین و داعش نیست. همه تون یک گه هستید!؟ آیا کسی از نظر ایشان حق دارد اینطور بیاندیشد؟
ملاحظه میکنید دعوی سر تعیین نوع مبارزه یا زمان مناسب مبارزه نیست. دعوی سر مشروعیت خمینی هم نیست. دعوی سر تفکری است که حق مستقل اندیشیدن، حق ابراز عقیده و حق مستقل عمل کردن را بر کسی نمیپسندد! این چنین تفکری به طریق اولی وقتی به قدرت برسد زبانها را میبرد و قلمها را میشکند.کما اینکه در مجاهدین اینکار را کرد. ما اما این اجازه را برای ایجاد خمینی جدید و بسیج جدید البته تا فرغ سر وابسته، به یار و یاران سابق نمیدهیم.

فرشید

ناشناس گفت...

با میلیون درود به استاد گرامی جناب یغمایی !
متن این مقاله را هر بار که می خوانی زنده و نو است !

حمید

ناشناس گفت...



جنگ بین آخوند یا هر نیروی سیاسی دیگر (مثلا مجاهدین) بر سر مذهب، حسین و حسن و.... را آخوند میبرد.

جنگ بین مجاهدین یا نیروی سیاسی دیگر که از ایدولوژی مجاهدین فاصله گرفته (مثلا خود ما) بر سر مذهب، حسین و حسن و.... را مجاهدین میبرد.

چرا چون ماهیت آنها به حسن و حسین و علی نزدیک تر است.

جنگی را ما میبریم که در زمین آنها نباشد. حسن و حسین زمین بازی و تجارت آنها هستند. یعنی اینکه باید از عناصر ایدولوژی آنها تهی شویم!

فرشید