دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۱ اسفند ۱۸, پنجشنبه

در ستایش ارتداد اسماعیل وفا یغمایی

آه اگر بدانید و بدانند
مرتدان زیباترین خدا پرستانند
آنان که تاریکی آسمان را بر نمی تابند
چون آذرخشی درخشان
 ادامه در ستایش ارتداد

۲ نظر:

molaynejad گفت...

اسماعیل گرامی

سروده ات کوتاه بود و جاندار و همسنگ این حکمت فرانسوی که می گوید"تنها حقیقت است که مجروح می کند"و تو با فوران واژه ها در شعرت می آموزی که حقیقت آرام آرام پای قدرت دین مداران را می خلد و تا بن استخوان آنها نفوذ می کند.

رضا مولائی نژاد

ناشناس گفت...

استاد اسماعیل، لطفا این مطلب رو تا انتها بخون..
دو نوع برخورد تقریبا مشابه، به فاصله چندین قرن!

اول؛ برخورد جعفرصادق با ابومسلم خراسانی
دوم؛ برخورد خمینی با فردی از نزدیکان مجاهدین خلق...

برخورد اول؛ جعفر صادق و ابومسلم خراسانی!

«نامه های سران نهضت عباسی به امام صادق» 
ابومسلم پس از مرگ «ابراهیم امام» (رهبر آن روز عباسیان) به حضرت صادق پیشنهاد قبول بیعت کرد وطی نامه ای چنین نوشت : «من مردم را به دوستی اهل بیت دعوت می کنم ، اگر مایل هستید کسی برای خلافت بهتر از شما نیست».
امام در پاسخ نوشت :
«ما اَنْتَ مِنْ رجالی وَلا الزَّمانُ زَمانی» : نه تو از یاران منی ونه زمانه ، زمانه من است. (۱)
هم چنین «فضل کاتب» می گوید : روزی نزد امام صادق بودم که نامه ای از ابومسلم رسید ، حضرت به پیک فرمود : «نامه تو را جوابی نیست، از نزد ما بیرون شو».(۲)

۱ ـ شهرستانی ، الملل والنحل ، تحقیق : محمد سید گیلانی ، ج ۱ ، ص ۱۵۴.
۲ ـ کلینی ، الروضه من الکافی ، ص ۲۷۴ ؛ مجلسی ، بحارالأنوار ، ج ۴۷ ، ص ۲۹۷.
......
برخورد دوم؛ خمینی و مجاهدین خلق!

آخوند سیدرضا برقعی خاطره ای داره در مورد برخورد خمینی با یکی از نزدیکان مجاهدین خلق، که متن خاطره اینه؛

در زمان زندانی شدن حنیف نژاد، من به همراه عده ای از دوستان در بیرونی منزل امام نشسته بودیم که یکی از دوستان که از طرفداران سازمان مجاهدین خلق بود، آمد و گفت که از آقا وقت گرفته ام و می خواهم به خدمتشان برسم. من و یکی دیگر از دوستان نیز فرصت را غنیمت شمرده و به همراه او به خدمت امام وارد شدیم. او از آن بزرگوار درخواست کرد که: آقا در مورد حنیف نژاد و یاران که در شرف اعدام هستند، اظهارنظر و اعلامیه ای بدهید تا ان شاءالله رژیم تخفیفی به آن ها بدهد. امام فرمودند: من تصمیم ندارم که در مورد این آقایان صحبتی بنمایم. او گفت : در این شرایط حساس، تمام مردم ایران چشمشان به نجف است و از شما توقع اظهار نظر دارند. مسلماً صحبت شما در نجات آن ها مؤثر خواهد شد.
خمینی جواب داد: من با مطالعه تصمیم گرفتم که نسبت به این آقایان چیزی نگویم.
آن فرد نزدیک به سازمان در جواب گفت: آقا شما راجع به حاج شیخ نصرالله خلخالی که نقش آن چنانی نیز ندارد! نامه داده اید که ایشان وکیل من است تا دولت عراق ایشان را اذیت نکند ولی راجع به این جوان هایی که جانشان را کف دست گرفته و به میدان مجاهده آمده اند، چیزی نمی گویید؟!
خمینی جواب داد: حاج شیخ نصرالله خلخالی وکیل من است و بخاطر من گرفتار شده بود. ایشان رفیق چهل ساله من است این چه مسأله ای دارد که شما بگویید که چرا برای ایشان نوشتم! و نسبت به این آقایان نمی نویسم! من اگر بنا بود موضعی بگیرم موضع مخالف می گرفتم. گفت: یعنی نسبت به این جوان هایی که در این شرایط اختناق با رژیم پهلوی مبارزه می کنند، موضع مخالف می گرفتید؟! امام به تندی جواب داد: من مبارزه ای را که کمونیست می کند، قبول ندارم. من از جریان فکری منحرف حمایت نمی کنم. او گفت: آقا از کجا می دانید؟! به شما گزارش بد داده اند. امام در حالی که به کتابی روی میز اشاره می کردند، جواب داد: گزارش بد کدام است. مگر این کتاب را شما برای من نیاورده اید؟ این کتاب به غیر از آن کلمه «بنام خدا» بقیه اش همه مبانی «مائو» است. شما نمی فهمید، این افکار التقاطی است که این ها کار ما را عقب انداختند......
منبع خاطره؛ سایت خمینی
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n25554/
..............

استاد اسماعیل، مارکس در کتاب هجدهم برومر یه جمله جالبی داره، میگه؛ تاریخ دوبار تکرار میشود! بار اول تراژدی، بار دوم خنده‌دار...

قسمت خنده‌دارش اونجاست که رجوی توی ستاد انزلی بنر ده متری خمینی رو آویزان کرد و نوشت؛ مجاهد اعظم!