خسته نباشی. سر و دست و دلت درد نکند. که هم در فرم و هم محتوا بی نظیری. درود بر شاعر ملی و مبارز قهرمان. درود از ته دل. از ته دل تمام مردمانمان. درود بر این تنها بازمانده پاک هنر نسل انقلاب. نسل حنیف و شکری و گلسرخی و شاملو. سلام بر اسماعیل.
۶:۳۴ قبلازظهر حذف ناشناس ناشناس گفت...
رسم اسلام گراین است (وفا) عالم کفر خوش جهانی و زما دور طریق ایمان
بسیار زیبا . درود بر شما آقای یغمایی
لقمان
۸:۲۶ قبلازظهر حذف ناشناس ناشناس گفت...
Aghaye Yaghmaee, shoma chera hamash dar haale ogh va estefragh va bala avardan hasti dooste aziz?!! boro doctor digeh!! shayad joonevar dari azizam... Dr.Ali
۱۰:۱۱ قبلازظهر حذف ناشناس ناشناس گفت...
آقای یغمایی سلام
بااین شناخت دروغین و وارونه ای که از خدا و ایمان و اسلام در ذهن و زبان شما نقش بسته، آخوندها و داعشی ها باید بیایند نزد شما درس ارتجاع و انحطاط یاد بگیرند. آیا جنابعالی حاضر هستید برایشان کلاس بگذارید؟ اگر جوابتان بله است لطفا همینجا اعلام کنید، یا خودتان مستقیمآ برای آنها پیغام بفرستید. متشکرم. آبان
۶:۱۳ بعدازظهر حذف Blogger esmail گفت...
سلام جناب آبان این مهم را خود شما و یا رهبر گرامی به عهده بگیرید بهتر است. چشم باز کنید و ببینید برادر یا خواهر عزیز.اینها گویا از زمره عشایر انقلابی!! هستند پس چرا من کس دیگری هست که در تئوری خویشاوند نزدیک این حضرات است خدای راستین یعنی منبع زیبائی و نیکی و نه این بت جلاد یارت
ابان خان تو بهتره بری زیر عبای رهبر عقیدتی چرت بزنی. من شک دارم اصلا تو به دین و مذهب علاقه داشته باشی فقط یک چیزی مینویس تا اقای یغمائی را تهاجم بکنی واقعا تفکر داعشی یعنی همین
آقای اسماعیل وفا یغمائی این شعر را در خشم ونفرت از جنایات داعش سروده است معلوم نیست چرا به آقای آبان برخورده است واقعا تعجب میکنم که چطور شما میتوانید اینطور توهین آمیز در باره کسی که سالها برای آزادی مبارزه کرده نظر بدهید و او را معلم داعش بدانید واقعا خجالت دارد
اسلام در هر شکلش جز باعث بدبختی و درد سر نبوده است استعمار همیشه از مذهب بخصوص اسلام برای بدبخت کردن مردم استفاده کرده است .هر نوع اسلام مشخص شده که جز بدبختی و سیاهی نمی آورد
آقا اسماعیل سلام علیکم و حفظک الله و ایدک الله. پس از ابراز ادب و اظهار مراتب اخلاص حضور انور آنان که نه خود را حقیقت کامل می میبینند و دیگران را باطل مطلق، جسارتا معروض می داردکه ؛ در میان اشعاری که طی سی سال گذشته در سفر و حضر و با هم و در تنهائی از حضرت عالی خوانده و شنیده ام، این قطعه بسیار قناس و نا هماهنگ می نماید. مضمون و محتوی آن که علاوه بر تکراری بودن ، پر از چاله چوله های ذهنی است و از لحاظ ادبی فاقد کمترین خصوصیت شاعرانه.از لحاظ فرم و به اصطلاح ساختار بیرونی هم خدمتت معروضم که قافیه های شاذ، نه یکی و دو تا بلکه چندتا را در این چند بیت اندک استعمال فرموده ای . در ضمن ای شاعر قدیمی و استاد بلا منازع و فاقد رقیب ادبیات عرب و عجم. آن وقتهاکه مجالست و موانستی داشتیم خیلی به لغتنامه مراجعه میکردیم تا مبادا لغتی را نا بجا مصرف کنیم. آن شیوه مرضییه را از یاد برده ای؟ آخر تو که چندین سال در بین عرب جماعت عمر تلف فرموده ای هنوز فرق بین غثیان و استفراغ را نمی دانی؟ که مخاطبت را هم بی دانش فرض فرموده و لاجرم در پرانتز به او حالی کرده ای که غثیان یعنی استفراغ!!!! با شناختی که طی بیشن از نیم قرن از تو پیدا کرده ام مطمئنم چنین گاف هائی نتیجه کبر و غرور کاذبیست که همواره در وجودت خلجان داشته است. تصحیح کن برادر مجاهد سابق تصحیح کن. از مقام و منزلتت کم نمی شود و سر شکسته نمی شوی،تصحیح کن! ملیحه نوائی
حضرت اجل العالمین والعالمات بانوی شریفه محترمه عاقله بالغه آنسه والخ خانم ملیحه خانم نوائی سلام علیکم ورحمت الله و برکاته فاما باللسان العرب والعجم از کلمه غثیان معانی زیر استخراج میشود غَثَى :غَثياً [ غثي ] سخن را ناسنجيده گفت غَثياً و غَثيَاناً تِ النَّفْسُ : حال او بهم خورد و حالت تهوّع بخود گرفت . غَثِي .غَثْياً [ غثي ] الكلامَ : سخن را متنوع كرد غَثىً تِ الأَرْضُ بِالنَّبَاتِ : زمين سرسبز و پر از گياه شد . خداوند شما را در جنت الماوا با فاطمه صغری و کبری محشور کند ودر زمره حوریان بهشتی قرار دهد انشالله تعالی یا بانو ملیحه نوائی
در ضمن خدمت سیده ملیحه نوائی عرض کنم این لغت رامن در سن پانزده سالگی در پشت ویترین کتابفروشی در یزد وپشت جلد یکی از کتابهای ژان پل سارتر دیدم کتاب معروف تهوع در بیگانگی انسان و جهان پیرامونش و لازم نبود از برادران عرب یاد بگیرم عزت بانوی محترمه محجبه زیاد
من با خداداد اسلامندوست موافق هستم این اسلام من را هم بدبخت کرد و خیلی تهمت به من زده یکی نیست بپرسد اگر الله ریگ توی کفشش نبوده چرا مرا خلق کرد تا مردم را گول بزنم در حالیکه من هستم که مردم را از جهل و خریت نجات میدهم
آقای یغمائی من فکر کنم این ملیحه نوائی همون خدیجه خانمه که اسمشو عوض کرده ایشون بهتره بره همون عراق و عربستان خونواده تشکیل بده تا ایشالاه عربیشم بهتر بشه
ای درد و بلای گوگوش بخوره تو سر هرچی داعشی و مسلمون نفهمه. اگر اسلام نیامده بود الان زنهای مملکت ما همه اینطور لباس میپوشیدن اومد و همه را در جوال کرد کاش خدا گوگوش را پیغمبر کرده بود من مسلمان میشدم ولی حالا نه تا ابد نه
همیشه مسلمانان و آخوندها بر آسمانی بودن قرآن اصرار می ورزند و همیشه هم بزرگان و شواهد تاریخی پیدا می شوند که پوچ و بی محتوا بودن کتاب محمد را اثبات می کنند . داستان از این قرار است که کارگرانی در یمن مشغول باسازی یک مسجد بسیار قدیمی ( ﻣﺴﺠﺪ ﺻﻨﻌﺎ ) بودند که ناگهان به دست نوشته هایی بسیار کهنه مواجه می شوند . سازمان میراث فرهنگی یمن این دست نوشته ها را به بزرگترین دانشمندان زبان شناس و تاریخ شناس می سپارد و بنابراین پروژه ای بزرگ برای کشف حقیقت این دست نوشته ها آغاز می شود و بیش از چهل هزار میکروفیلم از این دست نوشته ها تهیه و روی آنها مطالعه می شود . دانشمندان ( ﺗﻴﻢ ﺩاﻧﺸﻤﻨﺪاﻥ ﺁﻟﻤﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﭘﻮﻳﻴﻦ ) ﺑﻪ این نتیجه می رسند که این دست نوشته ها قدیمی ترین قرآن موجود می باشد . با مطالعه روی آن دانشمندان به این نتیجه می رسند که قسمت قابل توجهی از این قرآن کاملا بی معنی حتی در زبان عربی است و قسمتهای دیگر آن هم دارای معانی پراکنده و از هم گسسته است . یکی از مهمترین دلایلی که آخوندها نمی خواهند قرآن به زبانی غیر از عربی خوانده شود همین بی معنی و مفهوم بودن آیات قرآن است . اگر شما ترجمه قرآن را بخوانید متوجه خواهید شد که یک کتاب کاملا بی محتوا و از هم گسسته است . و تنها دستوراتی که بر اساس خواسته های سیاسی و روانی محمد بوده دقیقا و صریحا بیان شده است . دین اسلام همانطور که از نامش پیداست پیروان خود را کاملا اسیر و بنده خود می کند و آنها را بیش از آنچه که به بهشت وعده دهد از جهنم و خشم الله می ترساند . بی محتوا بودن و بی معنی بودن قرآن حتی از نظر مسلمانان تقدس هم دارد و آن را به رمزآلود بودن قرآن ربط می دهند . همه ما به خاطر داریم که در مدرسه همیشه به ما می گفتند که الف لام میم برخی از سوره ها رازی بین محمد و الله است وهیچ کس جز آنها از واقیعت این راز اطلاعی ندارد . بله متاسفانه این دین آنقدر پیروانش را مسخ کرده است طوریکه همه چرندیات آنرا با دل و جان می پذیرند .
السلام علیکم یا اخ المکرم ال اسماعیل الیغمائی. کیف حالک ؟ امّا بعد: ای برادر قدیمی شما با توضیحت درباره کلمه غثیان در حقیقت ایراد کمینه را تائئد فرمودی ولی چنان که معروض داشتم کبر ذاتی شما اجازه نمی دهد بفرمائی یک من شما یک مثقالش کم است. کمینه عرض می کنم غثیان را هر طور که بگیری حد اکثر تا حد حالت تهوع پیش میرود و نه بیشتر.در حالی که استفراغ که حضرتت آن را معادل غثیان گرفته است معنی بیرون شدن غیر عادی اضافات از بدن است اعم از بالا یا پائین و حتی عربها تنفیذ غیر عادی عرق را نوعی استفراغ می دانند . البته مفهومی جز بالا آوردن از مری و خلق درمیان ایرانی جماعت رایج نیست.کمینه دو ترجمه از آن کتاب را ملاحظت کرده که یکی غثیان و دیگری تهوع ترجمه شده است و شاید ترجمه های دیگری با عناوین دیگر باشد که این جانبه بی خبرم. بگذریم. ضمنا باز هم زیرکانه از زیر ایراداتی که به ساختار درونی و بیرونی این قطعه ات شد،شانه خالی فرمودی. این را هم میگذارم به پای حس خود بزرگ بینی مفرط جناب عالی. در ضمن آن محمد رضا هم به همان دانه چینی بعد از برچیدن سفره اکتفاء کند عرض ( با کسره زیر عین!! فقط برای محمد رضا) خود نبرد. وگرنه هر چه می خواهد دل تنگش بفرماید که زحمت ما نمی دارد.
نمیخواهیم نه خمینی نه طالقانی نه رجوی نه بازرگان نه داعش نه اخوان المسلمین نه هیچ چیز دیگر مذهب یکی از بدترین عوامل استبداد و بدبختی است محمد انسان نابغه و بزرگی بود ولی در این روزگار دینش جز بدبختی و بیچارگی نیاورده است و متاسفانه هنوز خیلی مانده تا نجلات پیدا کنیم چون همه ماها را مذهب مریض کرده است
خانوم جان بسیاری از کلمات عربی مستعمل در فارسی عینا به همان معنی عربی شان به کار نمی روند. تازه تلفظ خیلی هاشان هم متفاوت و مناسب زبان فارسی شده است. برای دانستن معنی «غثیان» بهتر است به فرهنگهای فارسی، از جمله «فرهنگ بزرگ فارسی سخن» تألیف دکتر حسن انوری و «دهخدا» و غیره رجوع کنید. توجه صرف به ریشۀ عربی آن به درد ریشه شناسی می خورد، خانوم جون.
ضمنا، شما خودت مثل اینه «منیتت به منیت فرعون هم یک زکی پر ملاط گفته. «یا سخن سنجیده گوی ای "فرد عاقل" یا خموش!» بهتره سکوت کنی و سخن سنجیده بگی. این رو هم بدون که یکی از معانی غثیان حقیقتا همان استفراغ است.
خانم نوائی موی دمب سگ اهورا مزدای ایرانیها به تمام هیکل خدای جنایتکار خمینی و خامنه ای و داعش می ارزه. این چطور خدائی است؟صد رحمت به شمر و شیطان اتفاقا الان باید چشمها را خوب بازش کنیم و خوب ببینیم چه خبر است و چه کثافتی را در طول قرنها بهش عادت کرده بودیم. اقای یغمائی هم خوب گفته ولی کم گفته و شما اگر شعر را میفهمیدی اینقدر چرت و پرت نمی گفتی خودتو بدبخت همین خدائی ولی اینقدر بدبختی که نمی فهمی
خانم نوائی شما چقدر از اسلام میشناسید ؟ هیچی.تاریخ اسلام را میدانید؟ هیچی.این ماجراها را میدانید.ماجرای ترور شاعری بنام " حویرث بن نقیذ" در صدر اسلام چه بوده است؟وی شتر دختران حضرت محمد " فاطمه " و " ام کلثوم " را رم داده بود به فرمان حضرت محمد او توسط حضرت علی در جریان یک توطئه به قتل رسید. (سیره ابن هشام .جلد 2. صفحه 273)- ماجرای سر بریدن " مغیره" در صدر اسلام چه بوده است؟ترور و کشتار در صدر اسلام پیر مردی بنام "مغیره" که پس از فتح مکه از ترس حضرت محمد گریخته بود بوسیله حضرت علی دستگیر و سر بریده شد. (زنان پیغمبر . صفحه 316) - ماجرای سر بریدن "نضر" و "عتبه" در صدر اسلام چه بوده است؟ترور و کشتار در صدر اسلام پس از شکست " ائیل " حضرت محمد به حضرت علی دستور داد که " نضر" پسر" حارث " را سر ببرد.همینطور در منطقه ای دیگر بنام " الظیه " از میان اسرا "عتبه" پسر" ابی معیظ " بدستور حضرت محمد و بدست حضرت علی سر بریده شد. (منتهی الامال . جلد 1.صفحه 57)- ماجرای سر بریدن "عتبه" در صدر اسلام چه بوده است؟ مردی بنام "عتبه" که بخاطر عدم پخش مساوی غنایم بین لشکریان اسلام به صورت حضرت محمد تف کرده بود بوسیله حضرت علی سر بریده شد. (تاریخ طبری . جلد 5 .صفحه 1103)ترور و کشتار در صدر اسلام- ماجرای ترور (سلام بن ابی الحقیق) در صدر اسلام بفرمان حضرت محمد چه بوده است؟"سلام بن ابی الحقیق" از دوستان قبیله" اوس"بود و از سرشناسان یهود که بفرمان حضرت محمد در صدر اسلام دستور ترور او صادر شد و عبدالله بن عتیک مامور انجام این ترور شد. آنان نیز ماموریت خود را بنحو دلخواه به انجام رساندند و"سلام بن ابی الحقیق" را کشتند. هنگامی که برگشتند و به حضرت محمد خبر دادند ایشان از خوشحالی فریاد زد "الله اکبر". سیره ابن هشام . جلد 2 .صفحه 186) - ماجرای ترور (خالد بن سفیان هذلی) در صدر اسلام بفرمان حضرت محمد چه بوده است؟ "خالد بن سفیان هذلی" در صدر اسلام مردم را بر ضد حضرت محمد بر می انگیخت.حضرت محمد امر فرمود به "عبدالله بن انیس" که کار او را بسازد و او نیز چنین کرد.حضرت محمد به پاس این خدمت عصایی به "عبدالله انیس" قاتل "خالد بن سفیان هذلی" می دهد و می گوید :این عصا نشانه میان من و تو در روز قیامت است و همانا کمترین مردم در انروز کسانی هستند که به عصا تکیه زده اند. سیره ابن هشام .جلد 2 .صفحه 395)- ماجرای ترور (ابو عفک) درصدر اسلام بفرمان حضرت محمد چه بوده است؟"ابو عفک" شاعر یهودی بود،در صدر اسلام که یکصد و بیست سال سن داشت. او شعری در مذمت حضرت محمد سروده بود. بدستور حضرت محمد "سالم بن عمیر" ما مور قتل "ابو عفک" شد. سیره ابن هشام .جلد 2. صفحه411)- ماجرای ترور (عصماء .دختر مروان) در صدر اسلام چه بوده است؟ "عصماء" دختر مروان شاعری آزاده و دلیر بود درصدر اسلام وی بدلیل اشعار انتقادی که در مذمت قتل عام یهودیان و همچنین ترور "ابو عفک" سروده بود. بدستور حضرت محمد " عمیر بن عدی" مامور کشتن"عصماء"شد. "عمیر" شبانه به خانه "عصماء" می رود و او را می کشد و صبح زود خبر کشته شدن "عصماء" را به حضرت محمد می دهد.حضرت محمد می گوید: (ای "عمیر" خدا و رسولش را یاری کردی) سیره ابن هشام .جلد 2. صفحه 412) حالا میتوانید داعشیهای جنایتکار را بهتر بشناسید. اینها از لحاظ ریخت و قیافه و فکر همانها هستند ولی هنوز ما باورشان نمیکنیم و بازهم میخواهیم کله خودمان را شیره مالی کنیم مثل خود شما.
خانم نوائی . چهارده قرن قبل یک انسان نابغه عرب بتی بنام الله را بجهانیان معرفی نموده که امروزه این بت توسط یک و نیم میلیارد انسان پرستش میشود و هم ابوبکر بغدادی و هم خامنه ای و هم رجوی سر بر سجه این بت میگذارند کمی برای شما توضیحاتی میدهم مردم عرب به خصوص قریش «الله» را خدای بزرگ و خالق آسمان و زمین و مدبر عالم و فرستنده باران می دانستند، و هنگام بردن نام او می گفتند: «بسمک اللهم» یعنی به نام تو ای خدا که در اسلام به جای آن «بسم الله الرحمن الرحیم» نخستین آیه سوره مبارکه قرآن مجید آمد.در عین حال قریش بت هائی داشتند که آنها را مظاهر خدای واقعی می دانستند. در حقیقت چون دسترسی به «الله» نداشتند، بت ها را پرستش می کردند، و از آنها یاری می جستند، و می گفتند: «این که ما بتها را می پرستیم به خاطر این است که اینها ما را به خدای واقعی نزدیک می کنند» .چنان که پیشتر گفتیم قبائل عرب قبلا پیرو دین حضرت ابراهیم بودند، و نخستین کسی که آنها را دعوت به بت پرستی کرد، عمرو بن لحی بود که بت «هبل» را از شام به مکه آورد، و قریش را به پرستش آن فرا خواند، و به دنبال آن قریش و سایر قبائل عرب بتها ساختند، و هر قبیله بتی را پرستید و بسیاری از آنها را در درون و بالای کعبه قرار داده بودند.قریش برای بتان خود نذر می کردند، و در مقابل آنها کرنش و قربانی می نمودند، و در جنگ و صلح آنها یاری می جستند. حتی گاهی بعضی از آنها را بر استری یا شتری سوار کرده، به میدان جنگمی آوردند، تا حضور آنها باعث پیروزی شان شود!«الله» را یکتا و یگانه نمی دانستند، بلکه دارای زن و فرزند و دختران می پنداشتند.از جمله بتان آنها «لات» و «منات» و «عزی» بود که آنها را دختران خدا می دانستند. به همین جهت نسبت به آنها توجه مخصوصی داشتند. «لات» خدای آفتاب و از سنگی سفید بود و معبد آن در طائف واقع در دوازده فرسخی مکه بود. منات سنگی سیاه و خدای سرنوشت و مرگ بود، و معبد آن در محلی به نام «قدید» میان مکه و مدینه نزدیک بحر احمر قرار داشت. «عزی» خدای زهره و معبدش در «وادی نخله» بین طائف و مکه بود. این خدایان اختصاص به قریش نداشتند، بلکه مورد پرستش همه قبایل بودند، ولی قریش در بزرگداشت آنها اهتمام خاصی داشت. این احترام به خصوص نسبت به عزی بیشتر بود. در مقابل بت عزی بود که قربانی انسان انجام می گرفت.نقل می کنند که «ابو احیحه سعد بن عاص» مردی از بنی امیه هنگام مرگ سخت می گریست،
ادامه ابوجهل که برای عیادتش آمده بود، پرسید: علت گریه چیست؟ آیا از مرگ می ترسی که هیچ کس را از آن گریزی نیست؟ گفت: نه، ولی از آن می ترسم که مبادا بعد از من مردم عزی را پرستش نکنند! ابوجهل گفت: مردم عزی را بخاطر تو نمی پرستند که با مرگ تو از پرستش آن دست بردارند «هبل» نخستین بت عرب از عقیق سرخ و به شکل انسان بود. دست راستش شکسته بود، و قریش دست دیگری از طلا برایش ساخته بودند!این بت را قریش در درون کعبه جا داده، و سخت به وی دل بسته بودند.غیر از هبل بت های دیگری هم در کعبه از آن قریش و سایر قبایل عرب وجود داشت، تا 360 بت به عدد روزهای سال که نسبت به آنها مراسم طواف و مسح و قربانی معمول می شد. علاوه بر این بت ها که نام بردیم و می بریم، اعراب بت پرست در خانه های خود نیز بتانی از جنس های مختلف داشتند که چون وارد خانه می شدند به دور آن طواف می کردند، و در موقع مسافرت با آن وداع نموده، و برای سلامتی و بازگشت خود یاری می جستند یا با خود به سفر می بردند! گذشته از بت «هبل» که عمرو بن لحی در جنب کعبه قرار داده بود، پس از آن نیز قریش بت های «اسافه» و «نائله» در کنار کعبه گذاشتند، و برای آنها احترام خاصی قائل بودند.غیر از بت های یاد شده که در خانه کعبه یا در کنار کعبه قرار داشت، قریش بت «مجاور الریح» را در کوه صفا و بت «معطم الطیر» را در کوه مروه مقابل کعبه قرار داده و به پرستش آنها می پرداختند. علاوه بر قبایل عرب در نقاط مختلف هم بت های مهمی داشتند که بعضی خصوصی و بعضی دیگر تعلق به همه قبایل داشت.ود بت قبیله بنی کلب و قضاعه، در محلی به نام «دومة الجندل» واقع در سر راه مدینه به اردن، و نسر بت قبیله حمیر و همدان در صنعا پایتخت یمن، سواع بت قبیله کنانه، عزی بت قبیله غطفان، ذوالحفله بت قبیله بجیله و خثعم، و فلق بت قبیله طی بود که در نقطه ای به نام «حبس» جای داشت.همچنین بت قبیله ربیعه و ایاد ذوالکعباب در سنداد واقع در عراق، و لات بت قبیله ثقیف در طائف، و منات بت قبیله اوس و خزرج در فدکنزدیک خیبر کنار دریای سرخ بود. بت ذوالکفین از آن قیله دوس، و بت سعد تعلق به قبیله بکر بن وائل و شمس بت قبیله بنی عذره، و رئام بت قبیله ازد بود.قبایل بت پرست عرب هر ساله برای زیارت خانه کعبه و انجام مراسم حج که از زمان حضرت ابراهیم و اسماعیل مانده بود دو بار به مکه می آمدند، و با این که بت پرست شده بودند، روی تعصب خاص عربی آن مراسم را محترم می شمردند و آن را معمول می داشتند.بت پرستان عرب در نقاط مختلف قبل از حرکت به سوی مکه نخست در مقابل بت های خود ایستاده و ادای احترام می کردند، سپس رهسپار مکه می شدند آنها قبل از سفر و هنگامی که به جنگ می رفتند نیز در مقابل بت های خود کرنش نموده و با آنها تودیع کرده و با فتح و پیروزی بر دشمن یاری می جستند.با این وصف کعبه و مکه به عنوان یادگار ابراهیم و اسماعیل احترام خود را حفظ کرده و در نظر تمامی قبائل عرب مقدس ترین مکانها بود. خانم نوائی میبینید در چه کثافتی گرفتاریم
ملیحه جان (داشت از دستم در می رفت بگویم ملیجک جان، خوب شد جلوش را گرفتم) حضور نازنین و دل نازک با سعادت عرض کنم که ما دو نوع غثیان داریم: اول غثیان به معنی استفراغ و آن همان قی باشد و در میانش ملیجکان. غثیان دوم سخنی باشد یاوه و بیمایه که از دهان ملیجکان در آید. اما داستان تو ...! اگر فرصتکی داشتی و حالکی برایت مانده بود از پس کارهای شبانه روزی، سرکی اگر داری به همان فرهنگ های لغت بزن تا ببینی که به کدامش تعلق داری. برو خانوم جون دست آقا بهمرات. ابوالفضل
خانم ملیحه نوائی باز هم سلام میخواهی بدانی چرا داعشیها اینطور راحت سر میبرند و کک در تنبانشان نمی افتد این ایه ها را بخوان میفهمی
1 - بکشید در راه خدا که خدا به گفتار و کردار خلق شنوا و داناست. ( قرآن . سوره بقره . 244)
2 - شما ای اهل ایمان کافران را بکشید و با آنان کارزار کنید تا خدا آنان را بدست شما عذاب کند و خوار گرداند. (قرآن . سوره توبه . 14)
3 - آنان در دین شما تمسخر و طعن زنند ، آنان را بکشید که انان را سوگند استواری نیست ، تا از ترس شمشیر از طعن زدن به اسلام بس کنند. ( قرآن . سوره توبه . 12)
4 - و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده اند دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد و خداوند توانا و حكيم است. (قرآن . سوره مائده . آیه 38)
5 - دوست دارند همچنان که خود به راه کفر میروند شما نیز کافر شوید تا برابر گردید. پس با هیچ یک از آنان دوستی مکنید تا آنگاه که در راه خدا مهاجرت کنند. و اگر سر باز زدند در هرجا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچ یک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید. (قرآن . سوره النساء . آیه 89)
6 - خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده ، آنها که در راه خدا جهاد کنند و دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. (قرآن . سوره توبه . 111)
7 - ای اهل ایمان هر که از اهل کتاب ( یهودی و نصاری ) که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده ، حرام نمیدانند بکشید تا آنگاه با ذلت تواضع به اسلام جزیه دهند. ( قرآن . سوره توبه .29)
8 - هرجا که آنها را بیابید بکشید و از آنجا که شما را رانده اند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است. و در مسجد الحرام با آنها مجنگید مگر آنکه با شما بجنگند. و چون با شما جنگیدند بکشیدشان که این است پاداش کافران. (قرآن . سوره بقره . آیه 191 )
9 - و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید. (قرآن . سوره الانفال . آیه 12)
10 - ای اهل ایمان با کافران از هر که به شما نزدیک تر است شروع کنید و انان را بکشید ، و باید کفار در شما درشتی و نیرومندی و قوت پایداری حس کنند و بدانید که خدا همیشه یار پرهیزکاران است. (قرآن . سوره توبه .آیه 123)
11 - پس چون ماههاي حرام به سر آمد آنگاه مشركان را هر جا يافتيد به قتل رسانيد. و آنها را دستگير و محاصره كنيد. و هر سو در كمين آنها باشيد. چنانچه توبه كردند و نماز به پاي داشتند و زكات دادند پس از آنها دست بداريد. كه خدا آمرزنده و مهربان است. (قرآن . سورهُ توبه . آیه 5)
12 - چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم خدا. و اگر خدا ميخواست از آنان انتقام ميگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نميکند. (قرآن . سوره محمد .آيه 4)
13 - اگر در راه خدا کشته شوید در آن جهان به رحمت و آمرزش خدا نائل شوید و ان بهتر از هر چیزیست که در حیات دنیا در حیات دنیا برای خود فراهم توان آورد. (قرآن . سوره آل عمران. آیه 157)
14 - ای مؤمنان کافران را بکشید که در زمین فتنه و فساد دیگری نماند و آئین همه دین خدا گردد. (قرآن . سوره انفال .آیه 39)
15 - اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردند و به سختی کشته شوند. (قرآن . سوره احزاب .آیه 61)
16 - مؤمنان باید در راه خدا ، آنان را که حیات مادی دنیا را بر آخرت برگزیدند بکشند و هر کس در جهاد در راه خدا کشته شد و یا فاتح گردید زود باشد که او را در بهشت ابدی اجری عظیم دهیم ( قرآن . سوره نساء .آیه 74)
17 - اهل ایمان در راه خدا و کافران در راه شیطان میجنگند ، پس شمامؤمنان با دوستان شیطان قتال کنید که مکر و سیاست شیطان بسیار سست و ضعیف است .(قرآن . سوره نساء .آیه 76)
18 - و آن گروه از مشرکان را ( از یهودان ) که پشتیبان و کمک مشرکان بودند خدا از حصار و سنگرهاشان فرود آورد و در دلشان از شما مسلمین ترس افکند تا آن گروهی از آنها را به قتل رسانیده و گروهی را اسیر گردانیدند (قرآن . سوره احزاب .آیه 26)
19 - ای مؤمنان نه شما بلکه خدا کافران را کشت و ای رسول چون تیری افکندی نه تو بلکه خدا افکند.(قرآن . سوره انفال .آیه 17)
20 - ای کشته باد انسان چرا تا این حد کفر میورزد. ( قرآن . سوره عبس .آیه 17)
21 - همانا کیفر آنان که با خدا و رسول او به جنگ برخیزند و در زمین به فساد کوشند جز این نباشد که انها را به قتل رسانند یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف ببرند ، یا با نفی بلد و تبعید از سرزمین صالحان دور کنند ، این ذلت و خواری عذاب دنیوی انهاست و اما در آخرت باز در دوزخ به عذابی بزرگ معذب خواهند بود. ( قرآن . سوره مائده .آیه 33)
22 - اگر در راه خدا کشته شوید به سوی خدا گردآورده میشوید. ( قرآن . سوره آل عمران .آیه 158)
23 - ای کسانی که ایمان آورده اید، مشرکان نجسند و از سال بعد نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند، و اگر از بینوایی میترسید، خدا اگر بخواهد به فضل خوش بی نیازتان خواهد کرد. زیرا خدا دانا و حکیم است. (قرآن . سوره التوبه .آیه 28)
24 - و یهود و نصاری گفتند مسیح پسر خداست این سخنان را که اینها بر زبان میرانند خود را به کیش کافران مشابه میکنند ، خدا آنان را بکشد.( قرآن . سوره توبه . آیه 30) حالا شاید بفهمی چرا داعشیها راحت میکشند و چرا در جریان رفع ابهام سعید جمالی و رشا گوران این چیزها را مینویسند
زنده باشی واقع بین. ترو بخدا ( نه الله) این حرفها رو کتاب کن که ما هم هدیه بدیم به بت پرستان نوین. ملیحه نوایی اسمت رو بکن ضیعفه هرجایی، بیشتر بهت میاد.
این داعشیها پایشان به نزدیک ایران برسد چوبی به هر جا نه بدترشان بکنیم که به گوه خوردن بیفتند پفیوزهای جنایتکار حرامزاده. ما منتظریم کرمانشاه جلال پولادی
درود بر اهورا مزدا خدای خرد و نور. تمام مقدسینی که آخوندها بر ما تحمیل کردند یک مشت جنایتکار قاتل و دزد بوده اند که بدبختانه ما هم قرنها قبولشان کردیم وحالا داعشیان این فرزندان مذهب عربی محمدی دارند قبرهای اینها را منفجر میکنند و اینها که میگفتند هزاران معجزه کرده اند حتی نمی توانند از خودشان هم دفاع کنند .امید این که کمی بخود بیائیم و بتوانیم حقیقت را درک کنیم
سلام: هنگامی که طالبان از پاکستان راهی افغانستان شدند ، بدون درگیری و جنگ شهرها را تسخیر می کردند و آمدند تا کابل و آنجا رانیز براحتی و بدون خون ریزی تصرف کردند. یکی از دلایل این پیروزی ، تبلیغ خود به عنوان موجوداتی وحشی بود که سر می برند و به هیچ کس رحم نمی کنند . آنها تلاش می کردند که فیلم و عکس مربوط به سر بریدن ها را پخش کنند به نحوی که همه ببینید. کارشان بسیار موفق بود. حالا آنچه که از داعشی ها می بینید بسیار شبیه کاری است که طالبان می کردند. داعش حدود سه هزار نفر است. این نیرویی نیست که بتواند شهرها را به این آسانی تصرف کند . در واقع خود مردم سنی خواهان سرنگونی حکومت هستند و در جنگ بر علیه حکومت شرکت می کنند و یا از جلوی شورشی ها کنار می روند. و تا همین جا بدون جنگ چند شهر به دست شورشی ها افتاده است. حکومت خواهان جلوگیری از این دست تبلیغات داعش است و بر عکس اخبار کذبی به مانند ختنه زنان و انفجار کلیسا ها را به آنها نسبت می دهد که درست نیست.
وای بر ما چهارده قرن است صبح و شب سرمان را در برابر یک بت خم و راست کردیم و هیچ نفهمیدیم وای بر ما واقعا چرا؟چرا یک افرادی مثل مهندس بازرگان و شریعتی و حنیف نژاد هم نفهمیدند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
طالبان وداعشیها به یک آدمهائی مثل ایوب نظام ابادی خیلی خیلی احتیاج دارند که تمام جنایتهای آنها را توجیه کند برو خجالت بکش و حیا کن اگر بیشعور نیستی واقعا روی تو مثل رهبر فراری ات از سنگپای قزوین است
االله بت دیروز خدای امروز ترجمه صفحه 20 تا 26 کتاب women and the Koran نوشته انور حکمت کعبه مکان مقدسی بود که پیش از اسلام بت های گوناگونی در آن نگهداری می شد.الله یکی از بتهایی بود که در کنار بتهای دیگر که مادینه بودند پرستیده می شد.حرم مکه همانند خانه دیگر خدایان مردم سامی، به صورت مکعب ساخته شده بود از این رو بود که به آن کعبه می گفتند.کعبه لغتی عربی به معنی چهار گوش است. بعضی می گویند لغت کعبه به معنی خانه است و از یک لغت حبشی که به معنی خانه دو طبقه است گرفته شده است. اما به نظر نمی رسد که این تعبیر درست باشد. و آنچه از ظاهر کلمه عربی پیداست کعبه به معنی چهارگوش می باشد. بتها یا درون خود کعبه بودند یا در فضای باز بیرون کعبه. در بعضی از محافل باور بر این بود که شکل چهار گوش کعبه تقلیدی از شکل چهار گوش چادر عربهاست. تاریخ ساخت کعبه به قرن دوم پس از مبلاد برمی گردد. بنابراین بر خلاف آنچه در قرآن و تفاسیر مسلمانان گفته شده است این بنا نمی تواند توسط ابراهیم ساخته شده باشد.در کتاب عهد عتیق هیچ اشاره ای به سفر رئیس خانواده به عربستان نشده است. و از همه مهمتر هیچ سند تاریخی و باستانی در دست نیست که این بنا پیش از قرن اول میلادی وجود داشته باشد.. اگر ابراهیم در حقیقت وجود داشته است در حدود سال 1800 پیش از میلاد میزیسته است.این داستان آشکارا توسط محمد ساخته شده است تا توسط آن بتواند نظر یهودیان مکه را نسبت به خود جلب کند. عربهای بیابانگرد ؛ پیش از اسلام سنگهای صاف و مکعب شکل را محترم می شمردند و آنگونه سنگها را به عنوان محل زندگی خدا تکریم می کردند. مردم چادر نشین عرب که چادر آنها مکعبی شکل بود با خود می اندیشیدند که خانه خدا شبیه خانه خودشان اما از جنس سنگ است. در میان جاهایی که در عربستان مقدس شمرده می شد کعبه از همه مهمتر بود چون سنگ سیاه را در خود جای داده بود.عربهای پیش از اسلام معتقد بودند که این سنگ توسط خدایان آسمانی برای عبادت به آنها داده شده است . به احتمال زیاد جنس این سنگ از گدازه های آتشفشانی یا بازالت است. اما ماهیت واقعی آن به راحتی قابل شناسایی نیست. چون زائران در طول سالیان سال از زمانی که در این بنا کار گذاشته شده است ، آن را بسیار لمس کرده و از سر شوق و شعف بوسیده اند.ممکن است یک شهاب سنگ باشد. اسلام سنت سنگ پرستی عرب پیش از اسلام را به وسیله قرار دادن مراسم حج به عنوان پنجمین ستون دین ادامه داد. هر ساله میلیونها مسلمان به مکه آمده تا سنگ سیاه را که در گوشه شرقی بنا هست تکریم کنند. بطلمیوس ستاره شناس و جغرافی دان بزرگ که در اسکندریه در سال 130 میلادی متولد شد از مکه تحت عنوان مکورابا نام برده است. از آنچه در کتابهای تذکره نویسان اولیه اسلامی آشکار است قصی یکی از اجداد محمد ، عبادت کعبه را در بین مردم خود رواج داد. او دو پسر به نامهای عبدالمناف(بنده مناف) و عبدالدار(بنده کعبه) داشت که آنها را به عنوان ناظر این آیین بر گماشت. هر کدام از بتهایی که در کعبه نگه داشته می شد به قبیله ای خاص تعلق داشت. مردم هر قبیله هر سال یه مکه می آمدند تا بیعت خود را با خدای خود تجدید کنند.به طور سنتی این مراسم در آخرین ماه از تقویم عربی که ذی الحجه نامیده می شد برگزار می شد. به احتمال زیاد لغت حج بر گرفته از واژه عبری HUG به معنی گردش در اطراف ، گرفته شده است. چادر نشینان اولیه عرب هر وقت که برای زیارت حرم می آمدند به منظور ستایش کعبه اطراف کعبه می چرخیدند . به این عمل طواف می گفتند. ادامه دارد
مطابق سنت قدیم اعراب ، یک ماه پیش از مراسم زیارت کعبه و یک ماه پس از آن ، مردم عربستان عداوت و دشمنی نسبت به یکدیگر را کنار می گذاشتند.و دست از جنگ می کشیدند.در طول این ماهای مقدس نباید خونی ریخته می شد.علت تعطیل جنگ و خونریزی به این دلیل بود که می خواستند مکه را برای زائران که برای انجام مراسم می آمدند، به محیطی امن تبدیل کنند. در طول این چند ماه اجازه دزدی یا درست کردن کمینگاه یا انتقام گیری خانوادگی به کسی داده نمی شد. به محدوده کعبه به طور تحت الفظی حرم گفته می شد.به این دلیل تمام مکه نیز به عنوان حرم مقدس شمرده می شد. بعدها واژه حرم به زنان کاخ که بیش از یک نفر بودند اطلاق شد. حرم به معنی جایگاه خصوصی است که هیچ خاطی حق ورود به آن مکان را ندارد.و تنها به زنان اختصاص دارد. در ماه حج هر زائر همراه خود هدایای را برای تقدیم به خدای خود می آورد و برای خشنودی خدای خود حیوانی را برای او قربانی می کرد. در هنگام اجرای مراسم ، مریدان ابتدا پیرامون کعبه می گشتند. سپس در فاصله بین دو تپه ای که صفا و مروه نامیده می شد و به باور آنها محل زندگی یک خدای مادینه و یک خدای نرینه بود، شروع به دویدن می کردند. یکی دیگر از مراسمی که در این فستیوال انجام می شد مراسم محرم شدن بود.زائر در این مراسم باید از هتک حرمت کردن ، کفر گویی و آمیزش جنسی خود داری کند.زیرا انجام این مراسم در حضور خدایان ممنوع بود. قبابیل گوناگون عرب در این مراسم شرکت می کردند چون این ماهها تنها زمانی بود که عرب دست از جنگ و ستیزه جویی بر می داشت و حمل سلاح ممنوع بود . همه این مراسم عهد جاهلیت در اسلام امروزی ادامه یافت.هر ساله میلیونها مسلمان از سرتاسر دنیا در طول ماه ذی الحجه به مکه آمده و مراسمی را انجام می دهند که قرنها پیش از اسلام در عربستان رایج بوده است . در این مراسم لباس سفید بلندی می پوشند و اطراف کعبه می گردند و سر حیوانات را می برند و از آمیزش جنسی پرهیز می کنند و از گفتار اهانت آمیز پرهیز می کنند و بین صفا و مروه میدوند و به جایگاهی که بت پرستان قدیم فکر می کردند خانه شیطان است ، سنگ می زنند. در حقیقت مراسمی که در حال حاضر پیروان محمد هر ساله انجام می دهند با آنچه بت پرستان در سالها پیش از اسلام انجام میدادند ، تفاوتی ندارد.تنها نام آن تغییر پیدا کرده است. و گروه کافران به گروه مسلمانان تبدیل شده اند. آنچه محمد انجام داد ، ادامه سنتهای اجداد خود بود که آنها را به قانونهای مقدس تبدیل کرد و نام اسلام بر آنها گذاشت. تنها فرق این مراسم با مراسم گذشته ، این است که در گذشته هر کسی مجاز بود برای انجام این مراسم به مکه برود. بی خدایان ، چند خدایان و یکتا پرستان همه در این مراسم شرکت می کردند اما امروزه تنها مسلمانان مجازند به حرم کعبه وارد شوند و الله خدای خصوصی دنیای محمد خدای همه کلانها شد. پیش از اسلام هر قبیله ای خدای مخصوص خود را داشت. اما وقتی برای زیارت به مکه می آمدند خدای دیگران را نیز پرستش می کردند یا حد اقل به آن خدایانی که معروف بودند احترام می گذاشتند. در زمانی که قبیله ها در حالت صلح به سر می بردند ،آنهایی که لات را می پرستیدند الله خدای بزرگ را نیز ستایش می کردند.آنهایی که برای عزی احترام قائل بودند منات را نیز تکریم می کردندو ارتباط بین خدایان یک ارتباط دوستانه بود. اما در زمانیکه بین قبایل اختلاف می افتاد هر قبیله فقط خدای خود را عبادت می کرد و به خدایان قبایل دیگر کاری نداشت.
همانطور که قبلا" ذکر شد جد محمد فرزندان خود را با نام خدایان نامگذاری کرد. وقتی که محمد شروع به تبلیغ دین خود کرد افراد قریش که از قبیله او بودند با او به مخالفت برخاستند.زیرا او می خواست خدای خود ، الله را به همه خدایان ارجحیت دهد.وقتی او مخالفت شدید مردم قریش را دید یک قدم عقب نشینی کرد و سعی کرد دشمنانش را با پذیرش بتهای آنان در کنار بت بزرگ ،الله ، آرام کند. به این دلیل است که تذکره نویسان مسلمانان اولیه گفته اند که محمد بت های قبیله را مخصوصا" سه بت بزرگ لات و منات و عزی را که اعراب فکر می کردند دختران الله هستند، تکریم کرد.اما وقتی که دشمنی بین او و دیگر افراد قبیله ادامه یافت، او نظرش را تغییر داد و الله را که خدای پدرش ، عبدالله بود ، برتر از همه بتها شمرد. پس از آن او از هر فرصتی استفاده کرد تا الله را بر بتهای دیگر برتری دهد.او مرتب می گفت که خدایی جز الله وجود ندارد.یکی از آخرین سوره های قرآن که توحید نامیده می شود می گوید: بگو الله یکی است. بی نیاز از همه است. نه زاده می شود و نه می زاید.و مثل و مانندی ندارد. نکته مهم در این سوره این است که بر این حقیقت که الله تنها خداست تاکید می ورزد. و در ادامه می گوید که خدا دارای فرزندی نیست. در غیر این صورت آنهایی که معتقد بودند لات و منات عزی دختران الله هستند ، خود را هم ردیف مسلمانان می دانستند.از آنجایی که هیچ خدایی با الله قابل مقایسه نیست. خدایان دیگر کافران نمی توانند در ردیف الله بایستند. _____________ ترجمه صفحه 20 تا 26 کتاب women and the Koran نوشته انور حکمت
الله اكبر بر لب" به كشورم تاختند و مردان شجاع ميهنم را كشتند
الله اكبر بر لب" به كشورم تاختند و به زنان و دختران سرزمينم تجاوز كردند.دختران زيباروي ايراني را در صحراهاي برهوت اعراب" كنيز كردند.
الله اكبر بر لب" هر دو دست بابك خرمدين را قطع كردند.
الله اكبر گفتند و 31 سال است كه تحقير شده ايم. تجاوز " غارت " قتل .
الله اكبر شنيدم و به دنبالش در كوي دانشگاه تهران "دختران و پسران دانشجو "نصفه شب از طبقه هاي دوم و سوم به محوطه پرتاب شدند.
الله اكبر شنيدم و به دنبالش بريده شدن سر يك انسان را ديدم.
الله اكبر شنيدم و به دنبالش اصابت سنگ به چشم يك زن و هزاران سنگ ديگر براي جهاد در راه خدا و البته با هر سنگي يك نواي الله اكبر كه بر ميخواست.
يك انسان" كه ميگفتند رابطه نامشروع داشته است.
الله اكبر شنيدم و شاهد حلق آويز شدن يك انسان گشتم. ميگفتند همجنس باز است و لواط در اسلام حرام.
الله اكبر شنيدم و به دنبالش از خواب شيرين پريدم و سردرد گرفتم. نگو كه صداي موذن بود به خاطر بيداري مسلمين براي نماز صبحگاهي در دل شب.
و اين داستان هر شب زندگي من بود و هنوز آن سردرد را دارم و اينك هرگز "الله اكبرگويان "را باور نميكنم این اسلام واقعی که میگید چیه؟ نمونه اش کجا هست؟
ما به هرکس رسیدیم و فحش دادیم به اسلام به ما گفت این مصیبتهایی که ما میکشیم ربطی به اسلام نداره و اسلام واقعی خیلی خوبه اسلام واقعی رئوفه اسلام واقعی نازه ... اسلام واقعی اله... و بله... اما هیچ...کس به ما نگفت این اسلام واقعی اصلا چی هست؟ خوردنی یا پوشیدنی! جاندار یا بی جان!
ما که هر کشور مسلمونی دیدیم بد بخت بودن از ایران بدتر! ملاحظه کنید وسط اروپا فقط دوتا کشور بدبخت جهان سومی هست همونها مسلمونند(بوسنی و آلبانی)...ء یکی نیست بگه این آدمکش ها چرا همشون مسلمونن؟
واسه نمونه یک انتحاری کافر اسم ببرید! هر چی تکنولژی، پیشرفت،علوم،صنعت،... هست مدیون این برادرهای کافر هست!..ء این مسلمونای واقعی نباید یه غلطی تو این هزارو چهارصد پونصد سال میکردن که بشه بهش استناد کرد؟
حالا هر جا یه موضوع منفی بیش بیاد یه سرش میخوره به اسلام! 25% جمعیت زمین مسلمونن یعنی 1% مفت خور(پول نفت خور)+24% گرسنه!ء
همــــــــــــــــــــه پابرهنه بسیجی ها مسلمون واقعی نیستن! طالبان مسلمون واقعی نیست! آخوندا مسلمون واقعی نیستن! منم که اصلا مسلمون نیستم!! پس این اسلام واقعی که میگن چیه؟ نمونه اش کجاست؟
و اینها نام زنهای پیامبر بزرگی است که اسلام والله و اکبر را به ما معرفی کرد و داعشیها دارند با نام او سر میبرند. بخوانید و با صدای بلند تا گلویمان پاره شود نعره بکشیم الله و اکبر
خدیجه دخترخویلیدکه درسن چهل سالگی بامحمدبیست وپنج ساله ازدواج نمود وبه مدت بیست وچهارسال (تازما ن مرگ) همسرمحمد بود. 2- سوده دخترحمزه (بیوه سی ساله) 3- عایشه دخترابوبکر (درسن نه سالگی باپیامبرپنجاه وسه ساله عرب) 4- حفضه دخترعمربن ابی خطاب(درسن هجده سالگی) پدرش درجنگ بدرکشته شده بود 5- ام سلمه دخترالمقیره (بیست ونه ساله) 6- زینب دخترخزیمه (سی ساله) 7- جویره دختر حارث( زن اسیر بیست ساله ای که محمداورا به عقدموقت خوددرآورد) 8- زینب دخترحجش (همسرپسرخوانده محمدزید که اورا طلاق گفت تا زن محمدگردد!) 9- رمله دختر ابی سفیان (سی وهشت ساله) 10- صفیه دخترحی بن اخطب (زن کنانه ابن ربیع) که زیرشکنجه جان سپرد ومحمداورا به عقدخوددرآورد 11- میمونه دختر الحارث (بیست ونه ساله وهمسرابوزبره ی متوفی) 12- ماریه قبطیه دختر شمعون ( هدیه ای که پادشاه مصربرای محمد!!) 13- عصما بنت نعمان( نوزده ساله) 14- قوتیله دختر قیس( بیست ساله) 15- ملائکه دختر کعب( بیست وسه ساله) 16- بنت جندب دختردمره ( بیست وچهارساله) 17- فاطمه دخترصحاک ( سی ساله) 18- عالیه دخترزیبان( بیست ودو ساله) 19- سبا دخترسفیان( بیست وپنج ساله) 20- قضیه دختر جابر( سی وی ساله) 22- فاطمه دخترشوره ( سی وپنج ساله) 23- صنعا دختر سلیم (..؟...ساله) 24- خوله دخترالحویل ( بیست ودوساله) 25- الشنبا دختر عمر ( سی ساله) 26- شرق دختر خلیفه ( همسرخوله متوفی) 27- خوله دخترسلیم ( همسرعثمان بن ماذون که درحنگ کشته شد) 28- حبیبه دختر سهل 29- لیلی دختر خاتم 30- امه هانی دخترابیطالب 31- امه حبیب دخترالعباس 32- دوبه دخترامیر 33- صفیه دختر بشامه 34- عماره دختربشامه 35- شینیا دخترسالت 36- تکانه 37- بنت ابی الجون این نامها بنابرگفته ملا محمد باقرمجلسی تنها شامل حال زنان رسمی محمد می باشند ولیکن برده ها وغلامان واسیران جنگی وهدایا!! را همگی دربر نمی گیرند! نکته جالب دیگر اینکه ازدواج محمد با این همه زن تنها اززمان ورود اوبه مدینه (ازچهل وپنج سالگی تا زمان مرگ شصت وسه سالگی ) به بعد صورت گرفته است!!!!حالا باز هم در الله و محمد ششک کنید ای بیدینان ودر قرن بیست و یک دنبال اسلام و محمد نباشید ای کفار وای بر شما با صدای بلند نعره بزنید الله و اکبر تا جانتان در برود الله اکبر
برای دسترسی به منابع مستنددرباره نوشته بالا رجوع کنید به کتاب حیات القلوب- زندگی پیامبراسلام( ملا محمدباقرمجلسی- جلددوم وتاریخ طبری(ابومحمدبن جریرطبری) وزندگی محمد( ابن هشام) واصول کافی(محمدبن یعقوب کلینی)
این خانم ملیحه نوایی همان خانم زری شیرازی است که یکبار هم حدود یکسال پیش اسماعیل را با دوستانی که دارد مورد ارزیابی قرار داده و ضمن توهین های بعضا رکیک به دوستان اسماعیل خواسته بود از این طریق او را تحقیر کند، ایشان کلا به نظر می رسد که به جهاتی خیلی جگر سوخته و زخم خورده است ودر ضمن عقده خود بزرگ بینی اش به اندازه بالن هایی است که پرواز می کنند. در مجموع موجود رقت انگیزی است و باید برایش آرزوی روی دادن معجزه یی کرد تا از دخمه تاریک و نموری که روحش در آن قرار دارد بیرون بیاید، اگر چه شاید چون عنکبوتی همان در کنج دخمه یی نمور ساکن بودن را به آفتاب و هوای آزاد که پرنده ها و پروانه ها مشتاق آنند، برای بقیه سالهای غم انگیز و بی تحرک و بی خاصیت عمرش ترجیح بدهد
درود بر شما شاعر ارجمند ما. کسی که به ناموس شعر و هنر متعهد است. درود بر شما و این شعر بسیارتکاندهنده شماکه آب در خانه مورچگان داعشی از انواع مختلف ریخته است. راستی که اگر شعر و هنر نبود این آئین وحشتناک میتوانست ما را سراپا بپوساند درود بر شما
سلام: تبلیغات بر علیه دین و تعمیم توهین ها و فحاشی های شما نسبت به دین بسیار باعث تاسف است. شما که خودتان را دمکرات می دانید متوجه نیستید که به مقدسات بالای یک میلیارد نفر توهین می کنید و این کاری بسیار زشت و زننده است و با معیارهای حقوق بشری در تضاد است. ما اگر انسان دوستیم و آدمیم اولین چیزی که باید در مد نظر داشته باشیم این است که به او و معتقدات او احترام بگذاریم. برای شماها که پرت هستید باید تکرار کرد که نام ابوالفضل در ایران، در تمامی سالها جزو نام های اول و دوم و سوم بوده است.و مابقی فاکتورها را نیز ما را به این نتیجه می رساند که مذهب بر ذهن آدمها حاکم است. به باور من، توهین به امامان و بقیه معتقدات اصلی مذهبی مردم کاری ضد دمکراتیک و زشت است
ایوب نظام ابادی تو خیلی دجال صفتی گیرم ده میلیارد اینطورند ولی واقعیت را نبایه فهمش کنیم همین بیشعورهائی مثل تو در طول تاریخ مستوجبات این را درست کردند که یک ملتی در نجاست فرو برود یک نمونه را برایت می اورم خودت فهمش کن تمام اکثر مقدسین شیعه یک مشت دزد جنایتکار بودند ملاها نگذاشتن بفهمیم امثال تو بیشعور نذاشتن مردم بفهمن هی توجیهش کردن اینم یک نمونه .................. نقش امام حسن و امام حسین مسلمانان،در کشتار مردم گرگان ....................... طبری می نویسد : سعید ابن عاص» لشگری راهی گرگان نمود . مردم آنجا از راه صلح آمدند . سپس 100 هزار درهم خراج و گاه 200 هزار درهم خراج به اعراب میدادند . لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام خویش گريزان شدند . یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر «تمیشه» بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد کرد . «سعید عاص» شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند .و به آن شرط که سپاه «سعید ابن عاص» مردمان شهر را نکشد،با او قرار صلح گذاشتند.او نیز این شرط را قبول کرده و سوگند یاد کرد که یک نفر را نکشد!!!لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند .در واقع او به وعده اش عمل کرد و به سوگندش وفادار ماند و همه آن مردمی که منظور او از یک نفر را «هیچکس» می پنداشتند را سر برید. در این کشتار عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی ( امام حسن ) – حسین ابن علی ( امام حسین ) در راس لشگر اسلام قرار داشتند . (تاریخ طبری) بجز اینها عموم مورخین معتقدند سرداران اسلام نقل و نبات و شیرینی در جنگها پخش میکردند و از زور هیچگاه استفاده نمیکردند . چند نمونه از برخورد مسلمانان صدر اسلام : کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند. شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند . دو قرن سکوت عبدالحسین زرین کوب
درحمله ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار عرب ( سعید بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پایداری و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود .
(کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ – کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸)
پس از فتح» استخر» (سالهای 28-30 هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکمعرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم» استخر» را محاصره کنند.مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح «استخر» (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم » استخر» که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی رفت تا آب گرم به خون ریختندپس برفت و..
همه یکجورند و حالا مهر تابان میخواهد این کثافتها را به اسم دین و انقلاب بخورد همه بدهد واقعا که خیلی رو دارند اگر میفهمند که خیلی دارند خیانت میکنند به وجدانها و اگر نمی فهمند خیلی بیشعورند.
کاری که ملاهای سنی وشیعه کردند نظیر ندارد یعنی ریدن به عقل ووجدان صدها میلیون و میلیارد آدم در طول 100 صال واقعا چنان ریدند که هنوز گیجیم و نمی توانیم بفهمیم ودرست را از نادرست بشناسیم نمونش همین برادر ایوب است که دارد از داعش دفاع میکند
سلام:واقع بین ، اینها چیست که کپی پیست می کنی؟ ببین ، من دکتر نجیب در افغانستان را خیلی دوست داشتم زیرا که به معتقدات مردم احترام می گذاشت و در نماز جمعه شرکت می کرد ولی افسوس که نیروهای ارتجاعی سرانجام برنده شدند و او و برادرش اعدام. نجیب الله دهها نفر مثل تو را توی جیبش می گذاشت. توواقع بین نیستی که با این عقده گشایی فکر می کنی که کار خوبی می کنی و خیلی هم با این کپی پیست احساس روشنفکری به تو دست داده است. این ذهنی گرایی افراطی است که فکر کنیم آدم دست از مذهب بر می دارد. به هر توجیهی که بگیری مذهب همیشه در جامعه حضور خواهد داشت. من همیشه به حرف آن آقا فکر می کنم که وارد یک گروه مذهبی شده بود و در مقابل جمعی می گفت که بعد از پیروزی باید در تلویزیون به مردم بگوییم که آیا کارهای پیامبر درست بوده و یا نه؟ بعد همین آقا در دمکراسی هیچ کس را هم قبول ندارد و آخر هر چه دمکرات است.
سلام: نظام، من از داعش دفاع نمی کنم . آنچه را که در اخبار می خوانم و می بینم برایت می گویم. پژواک خبر هایی در باره داعش را منتشر کرده بود و در انتها، منبع خبر را بی بی سی نوشته بود که اگر به منبع خبر رجوع می کردی می دیدی که بی بی سی نوشته بود این گونه اخبار جعلی است که من در زیر همان اخبار آوردم و گفتم که به منبع خبر رجوع کنید و متوجه خواهید شد که این ها دروغ است. من از داعش دفاع نمی کنم . چرا شما علاقه مند نیستید که یک مقدار با مسائل جدی برخورد کنید؟ همه شما به ژورنالیسم مبتذل دچار هستید.
سلام: نظام ، من از تو یک سئوال دارم . تو که ضد مجاهد دو آتشه هستی برای چه گفتی که از آنطرف دنیا آمده بودی ویلپنت ؟ آمده بودی آنجا چه کار کنی؟ همینطور الکی؟ منظورت چه بود ؟
آقای یغمأیی، اگر شما فقط دوست دارید که مقالاتی در وب لاگتون درج کنید و دیگران بیایند و به به و چه چه کنند، اینرا لطفا قید کنید و اگر غیر از این است شما چرا خیلی از کامنتها را چاپ نمیکنید؟ کامنتهأیی که فقط نشانگر غیر واقعی و تخیلی بودن نوشته را ثابت میکند. یا کامنتهأیی که با لغاتی که نویسنده به کار برده نوشته میشود. نکته سوم اینکه بهانه اینکه نویسنده شخصیت حقیقی است و کامنت گذار غیر حقیقی را بیان نکنید، چون بعضی از مقالات درج شده دارای شخصیت حقیقی نیست و از نام مستعار استفاده شده است و چون شما آنان را میشناسید قانع کننده نیست.
سلام:نظام، می گویند که کوسه ها بدون راه رفتن نمی توانند نفس بکشند و می میرند و ظاهرا شما هم بدون توهین نمی توانید مثل آدم چند کلمه حرف بزنید. بعد هم از رقص رهایی گفتی و کردی کبابم. اگر مردی بیا و بگو چه کسی این حرفها را در دهانتان گذاشته. از سیف الله که در اینجا همیشه کامنت های خیر خواهانه می گذارد نقل می کنم که شما باید توضیح دهید که اگر این حرفها درست بود ، به بیرون درز می کرد و مجاهدین اینگونه شیفته رهبرانشان نبودند. اگر نگویم که حرفهای شما از دم نادرست است ولی با اطمینان می گویم که بخشی از آنها به مانند همینی که گفتی چرند است و بسیار خاله زنکی. از این می گذرم. داعش هم اکنون مشغول پیشروی است و اخبار حاکی از پیشروی آنها به سمت بغداد است. آخرین خبر این بود که در دو شهر کرد نشین درگیر شده و کردها از جلوی آنها فرار کردند و شهرها خالی شد. من گفتم که تا آنجا که به داعش برمی گردد، آنها بسیار موفق بوده اند به این دلیل که با انتشار تصاویر هول انگیز باعث شده اند که بدون درگیری وارد هر جایی که می خواهند بشوند.عکس های آنها رادر گوگل ملاحظه کنید. همه آنها ، حتی عکس هایی که افراد در کنار هم ایستاده اند می خواهند ترس را به بیننده منتقل کنند. مثلا لباس سیاه و پوشاندن صورت و ریش های انبوه ، چه چیز را تداعی می کند؟ حالا عرض من این است که با این حیله ، اگر زمان حمله به بغداد برسد مردم و نیروهای مسلح از جلوی آنها فرار می کنند و به مانند مناطق دیگربغداد نیز می تواند سقوط کند. البته خود سنی های ناراضی که یک پایه این جنگ هستند را نباید فراموش کرد. اگر می بینید که کلا در مقابل آنها هیچ عملی از سوی نیرو های خارجی نیز صورت نمی گیرد به این دلیل است که در واقع سنی ها، پایه اصلی این جنگ هستند و همه از حاکمیت دلخور و ناراضی.
ایوب نظام ابادی درست است کپی میکنم ولی همه سند تاریخی است لازم نیست من بنویسم همه چیز هست فقط باید چشماتو بازش کنی.الان وقتش هست قبلا همه به دنبال عطر پشکل بو میکردیم همه به مردم ما خیانت کردند از سید جمال تا طالقانی تا بازرگان و رجوی و خمینی همه نگذاشتند مردم حقیقت اسلام واقعی را بدونند مردم بیچاره گناهی ندارند حتی وقتی دینشان را دارند ولی من و تو چی این حقیقت است بو کن بوی کثافت میدهد ایوب خوب بو کن بکش بالا چه بوئی بوی گه ! نه؟
ایوب نظام ابادی و ملیحه نوائی و امثال شما کور و کرها اینها هم سند تاریخی هست من کپی کردم بخوانید لطفا اسلام در اولش یعنی این سر خودتان ودیگران را شیره نمالید ------------------- پس از تسلط اعراب نیز ایرانیان هرگز دست از مقاومت در برابر آنان بر نداشتند. درطول
سالهای اشغال در همه شهر ها و ولایات ایران؛ اعراب مسلمان با مقاومت های سخت مردم
روبرو شدند. در اکثر شهرها؛ پایداری و مقاومت ایرانیان بیرحمانه سرکوب گردید که به
موارد ذیل می توان اشاره کرد:
در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه
ربیع ابن زیاد ( سردار عرب ) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد
تا صدری بساختند از آن کشتگان ( یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند ) و
هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد
که هر سال از سیستان هزار هزار ( یک میلیون ) درهم به امیر المومنین دهند با هزار
غلام بچه و کنیز. ( کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد1 صفحه
۳۰۷(
در حمله اعراب به ری مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند ؛ بطوریکه مغیره (
سردار عرب ) در این جنگ چشمش را از دست داد . مردم جنگیدند و پایمردی کردند... و
چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری
نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود .( کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵(
در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا ( سردار
عرب ) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛ مردم شاپور
را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند.
(کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه 2011(
در حمله به الیس؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ
بعد ها به « رود خون » معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی
ایرانیان؛ خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید « چندان از آنها
بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسیان مغلوب شدند؛ بدستور خالد ادامه دارد
ایوب نظام آبادی امیدوارم کمی شیر فهم شده باشید. تاریخ جلویتان است.چشمهاتان را باز کنید اگر یک انتقادی به اقای اسماعیل وفا یغمائی هست این نیست که این شعر را نوشته بلکه این هست که تیز حرف نمی زند و باز هم رعایت میکند و این شماها را شیر کرده متاسفانه
همین ایوبها و نوائی ها بودند که در طول تاریخ 1400 ساله امکان این را دادند که فاتحان جنایتکار ایران از اول تا خمینی و خامنه ای و تا داعش سوار خر مراد بشوند. واقعا خاک بر سرتان باد که نمی خواهید بفهمید ولی دوران تحول شروع شده حتی ملایان کمی فهمیده اند ولی شماها نه
اسماعیل وفا تو پس از مرگت حتما بایزید و شمر محشور خواهی شد.تمام مسلمانان حتما پرونده ات را دنبال خواهند کرد این مزخرفاتی که واقع بین نوشته هیچکدام مستند نیست و یک مشت آدم بیدین بی اخلاق اینها را سر هم کرده اند
من نمیدانم این شعر را کجا خوانده ام ولی فکر کنم در کامنتها قبلا دیدم و نوشتمش چون خیلی جالب بود دلم میخواهد برای آقای ایوب و مثل او این شعر را اینجا بگذارم امیدوارم ببخشید بعضی کلماتش ناجور است ولی حق است شیخ آمد و ناگاه دوا را گائید زآن بعد مریض بینوا را گائید در کوزه بجای آب شاشید و سپس بر سفره مردمان غذا را گائید گفتا که حرامست در اسلام غنا در هر گذری شور و نوا را گائید بر خنده و شادی بسپوزید و سپس هر جا که صفا داشت صفا را گائید این تخم حرام ظلمت آباد، ز ظلم قندیل و چراغ و روشنا را گائید انداخت براه جنگ و کشتار و سپس یک میلیون تن ازشهدا را گائید در دست خلائق او مفاتیح و به لب صوت خوش و خوب ربنا را گائید بیزار نمود خلق را از مسجد از بعد نماز او دعا را گائید از کله عمامه بر گرفت و با آن نعلین و عبا و هم قبا را گائید شاشید به هر چه اعتقاد و ایمان از قم ، مشهد، و کربلا را گائید از اورشلیم بود بیزار ، چرا او مکه و بعد ازمنا را گائید شق فرمود و پس از منا و مکه درمهبط وحی او حرا را گائید گفتند که جبرئیل در رفت ولی گویند که پیک کبریا را گائید از بسکه مقدسات را محمل کرد او حرمت جمله اولیا را گائید از حیثییت حضرت آدم تو بگیر تا شان جناب مصطفی را گائید القصه جناب شیخنا آمد و از این خاک بگیر تا فضا را گائید هفت عنصر و شش جهت، و نه سیاره بگذار بگویمت چها را گائید ملا نه فقط ما و شما را گائید مام وطن و ارض و سما را گائید ای وای که بر بستر دین در ایران با نام خدا خود خدا را گائید
1- ایرج شکری ایوب نظام آبادی یک فرومایه و دغلکار ودروغکوی مکتبی تراز انقلاب ایدئولوژیک و لایق مریدی و کلب آستان رهبری عقیدتی بودن است. نگاه کنید به این جملاتش ببینید اصلا این چه معنی می دهد.«من همیشه به حرف آن آقا فکر می کنم که وارد یک گروه مذهبی شده بود و در مقابل جمعی می گفت که بعد از پیروزی باید در تلویزیون به مردم بگوییم که آیا کارهای پیامبر درست بوده و یا نه؟ بعد همین آقا در دمکراسی هیچ کس را هم قبول ندارد و آخر هر چه دمکرات است»؟ این تحریف و مهمل گویی اشاره به چه کسی دارد؟ حالا نگاه کنید این این فرومایه چند ماه پیش (25 دی 92) زیر مقاله من «حاصل مکتب رجوی فضولات انباشته در ذهن و جاری بر زبان» که پاسخی بود به هتاکی ها و شکرخوریهایی که یکی از سگان آستان دربار رهبر عقیدتی و مهرتابان آزادی در مقاله یی با عنوان شاعر مزبله نشین ... در سایت همبستگی کرده بود، نوشته بودم، این کامنت را گذاشته بود:« یک نکته بسیار عجیب این است که ایشان[ منظورش من هستم ایرج شکری] و بسیاری دیگر مسیر اشتباهی رفتند ولی این نکته را مطرح نمی کنند که کسی به زور ایشان را به آن مسیر نبرده. مدام دم از روزها و عمر بر باد رفته می زنند و طلبکارند. ایشان شیفته گلشیفته فراهانی است. این از موضع گیری هنری ایشان. دیگر اینکه به طرز وحشتناکی ضد دین است. می گوید که در جلسه ای مطرح کرده که بعد از سرنگونی بنشینیم اعمال زشت پیامبر را برای مردم توضیح دهیم و روشنگری کنیم. اصلا مسئله به این سادگی را نمی داند که قبل از سرنگونی و یا بعد از سرنگونی کوچکترین توهینی به پیامبر در جامعه ما راه به فاجعه و کشتار می برد. ایشان نمی داند که نام ابوالفضل همیشه در صدر اسامی انتخابی است.اینهم اطلاع ایشان از جامعه و مردم» حال ببیند که اولا مگر شیفته یک هنرمند سینما بودن جرم است یا کفر است یا سبب سلب حقوق اجتماعی آدم می شود؟ هر کس ممکن است شیفته یک چند هنرمند سینما اعم از مرد و زن یا خواننده اعم از مرد و زن باشد. ادامه دارد
درود بر شما اقای شکری. اینها جز یاوه گوئی و اتهام زنی هیچ منطقی ندارند باید منتظر باشیم این ایوب خودش یکروز بفهمد که چه مزخرفاتی میگوید و خودش بیاید خودش را شرح بدهد
سلام: ما همگی شانس آوردیم که آقای شکری فتوای خود مبنی بر فحاشی در نهایت را عملی نکرد و یا با او همراهی نکردند وگرنه چی می شد؟ مانده ام حیران که آیا کسی به او نگفته که این ادبیات چارواداری است و برای یک آدم تحصیل کرده و روشنفکر استفاده از این نوع سبک نوشتن و حرف زدن مناسب نیست؟البته گفتم برای یک روشنفکر و تحصیل کرده. اول گفتم که چیزی در جواب آقا بنویسم بعد دیدم که به خودم زحمت ندهم و بگویم که جواب من به آقا، خود نوشته ایشان است که گویای همه چیز است. ولی دو سه نکته را عرض می کنم. فکر می کنم برای شناخت سازمان مجاهدین خلق ، نوشته های آقای شکری را خوب بخوانیم. و نیز ،راستی همین جا از آقا بپرسیم ، شما که درس دمکراسی برای کسانی می دهی که زیر بمباران هستند، چرا تحمل چند کامنت که نود در صد آنها با شما موافق هستند را نداری؟ ونکته دیگر ، شیوه مبارزه ای که شما به آن دل بستگی دارید است. بالاخره این هم یک نوع مبارزه است که شما به آن علاقه مند هستید. خدا را چه دیدی ؟ اگر همه با هم همراهی کنیم و با در آوردن لباس زیرمان آنهم در خارج و یا به مانند آن یکی که پیاده روی در پیاده رو را تجویز می کرد شاید رژیم سرنگون شود. و یکی از جالب ترین آنها که مجاهدین را سرزنش می کرد که راه غلط را انتخاب کردند را برای شما بگویم . این یکی را که روی سنگ بگذارید سنگ آب می شود. در همین جا نوشته بود که صرفا و صرفا با نشستن پشت کامپیوتر و نوشتن مقاله و خبر و کامنت می توان رژیم را سرنگون کرد و مثال بلوک شرق را نیز برای اثبات حرف خود آورده بود. بعد من می گویم که برخی مقالات و برخی کامنت ها کمدی است ،فکر می کنند شوخی می کنم و یا قصد تمسخر دارم .بیاییم امتحان کنیم ضرر که ندارد. لباس زیرمان را بادبان کنیم به دست خودمان و دمار از روزگار رژیم در آوریم و آن وسط ها هم ای، خدا را چه دیدی، شاید هم به قول آن خانم مقاله نویس در اینجا عده ای هم در آن بلبشو بتوانند سهم خود را از زندگی بگیرند . هم مبارزه است و هم فال و هم تماشا.
سلام: فرامرز ،داستان مجاهدین داستان فداکاری و از خودگذشتگی است و بس. می گویی نه ؟ از آقای یغمایی بپرس. حالا از تو یک سئوال دارم خواهش می کنم که بگو جملات پایین از چه کسی است؟ " تردیدی در استواری و فداکاری مجاهدین نیست. تا حالا از چیزی که کم نگذاشتهاند تا بوده فداکاری و پایداری و تحمل شداید و محرومیتها بوده است. از این پس هم چنین خواهد بود. تنها نکتهای از مجاهدین که کسی نباید در آن شک کنید همین موضوع است. بردباری و تحمل شداید مجاهدین استثنایی است." "تأکید میکنم اگر کسی از مجاهدین خوشش نمیآید و میخواهد آنها را ایزوله کند راهش تنها بهتر جنگیدن با رژیم است و گرنه نتیجهی چندانی نخواهد گرفت. نیرویی که به طور جدی با رژیم بجنگد خصم مجاهدین نمیشود، منتقد جدیاش باقی میماند اما تأکید میکنم خصم مجاهدین نمیشود."
ایرج شکری 1 - ایوب نظام آبادی رویت را کم کن، از این فیگور های «ترو تمیز بودن» هم نگیر. خودت فکر می کنی خیلی زرنگی و خیلی هم سرت میشه، مثل آن یارو که بعد از آن دو مقاله یی که آنها به طور مستقیم از عملکرد مصیبت آفرین و ادعاهای پوچ و مسعود مریم در ماجرای اتفاقات مرداد 88 انتقاد کردم (منطورم آن دو مقاله «انا فتحنای واقعیت گریزان متکبر» و « من متهم می کنم» است) با اسم مستعار علی فرهنگ و با آدرس از «ام القرا- پایتخت» دادن با قلمبه گویی و «پکیچ» و «پارادایم» به میدان آمده بود که با حمله کردن به من و تلاش برای تحریف مضمون و مفهوم انتقادهای من، به هواداران مقاومت «آموزشهای تئوریک» برای دشمن شناسی بدهد و به آنها بقبولاند که نوشته های من انتقاد نیست و تخریب است و آن هم به خاطر خرده حسابهای شخصی من با مجاهدین است و برای جا انداختن این «آموزش» خود هم به آنها یاد آوری می کرد که عاطفه اقبال و اسماعیل وفا یغمایی و ایرج مصداقی اگر انتقادی دارند(در آن زمان ،سال 88) از روی دلسوزی است و آنها دوستدار مجاهدین هستند ولی شکری انتقاد نمی کند و... اما حالا اوضاع را می بینم و فوران انتقادها را. خیلی دلم می خواست قیافه او را وقتی گزارش 92 مصداقی یا شعر «با ناخدا»ی اسماعیل وفا را می خواند می دیدم. حالا تو فکر می کنی که خیلی زرنگی، اما تو در حقه بازی و سفسطه باید سالها پیش او شاگردی بکنی. مجاهدین ممکن است در عشق مریم و برای بردن او به تهران و نشاندن او بر صندلی ریاست جمهوری، تیشه بردارند و کوه کنی بکنند یا تونل زیر زمینی بکنند، دلیلی ندارد که ما برای آنهای سینه بزنیم. مگر جنگ و «جانفشانی» آن پاسداران و بسیجی هایی که در جنگ برای رفتن به قدس از راه کربلا ، فوج فوج زیر گلوله و بمب تکه پاره می شدند، و برای فرمان اماشان هزار بودند بدرند و دریده شوند، ارزشی برای ما دارد؟ نه این که ارزشی ندارد بلکه ما بشدت مخالف ادامه جنگی بودیم که اولا بنابر اعتراف خود رفسنجانی در مصاحبه ای با خبرگزاری رژیم (مندرج در روزنامه روزنامه اطلاعات) به مناسب دهمین سالگرد «انقلاب اسلامی» می شد از وقوع آن جلوگیری کرد و ثانیا بعدا هم همان اوائل می شد با دریافت غرامت به آن پایان داد. در مورد فحش دادن چاروادری هم باید بدانی که این «تمیز بازی»های تو، مطلقا چیزی را عوض نمی کند. اول آن گند و کثافتی را که آن مرید ابله و دریده که با اسم سیاوش جعفری در آن مطلب با تیتر «شاعر مزبله ...» از ذهن و از دهنش بیرون ریخته بود جلو خودت بگذار(حتما خوانده ای و لابد از رایحه آن هم سرمست شده ای)، بعد به خاطر داشته باش که خیلی ها آن را دیده اند و بعد ببین که قادری از آن دفاع کنی یانه ، بعدا بیا وارد گود چنگ در چنگ شدن با من بشو. ببین از آن ذهن گند گرفته چه بیرون ریخته:« اين بريده خائن[منظورش اسماعیل وفا یغمایی است]، دنباله دارد
پیر دانا دوستان عزیز توجه داشته باشید راجب ایوب نظام ابادی قبلا گفته بودم این شخص یکی از عناصر بخش اطلاعاتی و یکی از سربازان گمنام ولی عقیدتی است کار این شخص انحراف مسیر بحث ها و موضاعات است تا انجا که من میدانم و دیده ام این شخص در کارش بسیار موفق بوده است علت موفقیت این سرباز گمنام هم این است که منتقدین بدنبال نخد سیاه های این فرد میروند بطوریکه موضاعات و بحث اصلی فراموش میشود و همه بدنبال نخی که این فرد باز کرده میروند یعنی علت ضعف جدی در منتقدین است که بعضا دچار اشتباه میشوند و سوراخ دعا را گم میکنند باید با پوست و استخوان ومغزمان بفهمیم که مشکل نه در ایوب سرباز گمنام عقیدتی است و نه در خدیجه اجیده و امثالهم مشکل را باید شناخت و همیشه طرف حساب را او قرار داد و بس . سازمان مجاهدین خلق 12 سال است که مسئول و مسبب سالها خیانت به ارمان های جوانان انقلابی که به این جریان پیوسته بودند را مخفی کرده است این شخص بزدل که یارای پاسخ به اینهمه خیانت به ارمان و ارزوهای چند نسل را ندارد به سوراخ و سرداب خزیده و سربازان گمنامش را جلو فرستاده تا او را از این پاسخگوئی نجات بدهند . بنظر پیر دانا تمام کامنت های ایوب نظام ابادی را منتشر کنید بگذارید کارش را انجام بدهد و گزارش روزانه اش را کامل کرده و در نشست عملیات جاری بخواند . اما باید توجه داشت به جای پاسخ به این سرباز گمنام باید رهبر را خطاب قرار داد و بیت رهبر را که بیائید و جواب بدهید . سازمان مجاهدین خلق تجربه بسیار زیادی در زمینه لوث کردن حقایق دارد بسیار بسیار فراموش نکنید که طرف حساب شما نه یک سازمان سیاسی بلکه یک سازمان شارلاطان و باندی تبهکار است تجربیات زیادی در این زمینه ها دارند در حقیقت اینها همانند وزارت اطلاعات ملاها کار میکنند اینها کپی برابر با اصل پدر عقیدتی شان خمینی کفن پاره هستند و بس . جسم و جان چند نسل از این جماعت شارلاطان و تبهکار زخم خورده است چه باند تبهکار رهبر مفقود و چه باند تبهکار ملا طرف حساب ولی فقیه ملاست و ولی فقیه عقیدتی و بیت شان همین
پیر دانا دوستان عزیز توجه داشته باشید راجب ایوب نظام ابادی قبلا گفته بودم این شخص یکی از عناصر بخش اطلاعاتی و یکی از سربازان گمنام ولی عقیدتی است کار این شخص انحراف مسیر بحث ها و موضاعات است تا انجا که من میدانم و دیده ام این شخص در کارش بسیار موفق بوده است علت موفقیت این سرباز گمنام هم این است که منتقدین بدنبال نخد سیاه های این فرد میروند بطوریکه موضاعات و بحث اصلی فراموش میشود و همه بدنبال نخی که این فرد باز کرده میروند یعنی علت ضعف جدی در منتقدین است که بعضا دچار اشتباه میشوند و سوراخ دعا را گم میکنند باید با پوست و استخوان ومغزمان بفهمیم که مشکل نه در ایوب سرباز گمنام عقیدتی است و نه در خدیجه اجیده و امثالهم مشکل را باید شناخت و همیشه طرف حساب را او قرار داد و بس . سازمان مجاهدین خلق 12 سال است که مسئول و مسبب سالها خیانت به ارمان های جوانان انقلابی که به این جریان پیوسته بودند را مخفی کرده است این شخص بزدل که یارای پاسخ به اینهمه خیانت به ارمان و ارزوهای چند نسل را ندارد به سوراخ و سرداب خزیده و سربازان گمنامش را جلو فرستاده تا او را از این پاسخگوئی نجات بدهند .
سلام: هه هه ، من با فحش دادن مخالف نیستم تو هم همچنان به من فحش بده و عقده گشایی کن . من به این ترتیب بی زحمت باعث شده ام که تو کمی راضی و خوشحال باشی. ولی خودم این کار را نمی کنم . نگاه کن فحش یعنی اینکه این آقای بسیار محترم ، پای پدر من را هم وسط بکشد و به او هم توهین کند.میزان درک او را از زندگی و آدمها را از همین چند کلمه می توان دید. حالا من از تو می پرسم ،آیا این مهم است که این آقا در جمعی نگرانی خود را در باره مسائل مربوط به بخشی از تاریخ عربستان چهارده قرن پیش ، یعنی حجاز را مطرح کرده و گفته که می خواهد آنها را حل کند و یا اینکه در مقاله ای این را نوشته است ؟ من واقعا حیرانم از رفتار این آقا. در بعضی موارد ، آنچنان عکس های تهوع بر انگیزی نیز در مقالات خود می گنجاند که آدم از خواندن آن همه در و گوهر که در آنجا تلنبار شده پشیمان می شود و فرار را بر قرار ترجیج می دهد. روزی آن قدیمها آقایی نوشت که ".....ا ز سوی دیگر به مقالات اتهام آمیز و تخریب کننده "ایرج شکری" و نوع واکنش رژیم آخوندی نسبت به آن ها رجوع کنید. تا به امروز اکثریت قریب به اتفاق مقالات ایشان که در ارتباط با "مجاهدین خلق" به رشته تحریر در آمده است با "استقبال"، "تقدیر" و "تائید" رژیم آخوندی مواجه شده است. " حالا او کجاست که ببیند که کار از از اکثریت قریب به اتفاق گذشته است؟
ایوب نظام آبادی آدم واقعا کودنی هستی ، این شگرد وشارلاتنیسم و شانتاژ که مقاله یا نوشته فلان کس مورد استقبال سایتهای آخوندی واقع شده و همین را سندی برای بی اعتباری انتقاد و انتقاد کننده قرار دادن خیلی وقت است که دیگر مطلقا نه خاصیت مرعوب کننده برای جلوگیری از انتقاد دارد و نه این که کلا تاثیری در تحریف حقایق. تود آدم کودن هستی واقعا؛ هم طرف را یک ضد اسلام معرفی میکنی هم از نامربوط گویی یکی مثل خودت مثال می آوری که مقاله های تخریبی فلانی مورد استقبال سایتهای آخوندی قرار گرفته! واقعا فکر نمی کنی جز مهمل گویی چیزی در این حرف نیست. لا اقل برو یکبار همان مقاله دیالوگ انتقادی با سربازان گمنام امام زمان را که شکری لینکش را در یکی ازکامنتهای قبلی(زیر همین مطلب)داده بخوان و خودت کمی فکر معیوبت را بکار بیانداز ببینی مهمل نگفتی در این کامنت اخیرت؟
سلام: وبگرد، خیلی دلم می خواهد وقت گیر بیاورم و بنشینم روی کامنت ها از زوایای گوناگون کار کنم . برای مثال یک مورد آن کامنت های بنی آدم بود که نظرم را نوشتم و دیگری اینکه می توان از زاویه فحاشی کامنت ها را بررسی کرد و موارد حاد را لیست کرد. حتما تو یکی از نامزد های این گروه خواهی بود ولی در همین جا بگویم که امیدوار نیستم که نفر اول شوی. نفر اول همان کسی است که تو او را خیلی دوست داری و باید با قرص ضد تهوع وارد مقاله او و کامنت او شد و نیز اینکه همه را دعوت به بد دهنی می کند. در ضمن کامنتی که در آن نقل قولی دیدی از آقایی بود به نام علی فرهنگ و کرمی که معرف حضور شما هست و نیز آقای شکری سیزده نفر از مجاهدین ، از صدر تا ذیل را نام بردند که آنها علی فرهنگ هستند ولی به نظر من علی فرهنگ کسی نبود به جز بیژن نیابتی . زیرا سبک نوشتن این دو بسیار شبیه است. برای مثال بکار بردن علامت تعجب به میزان زیاد و نیز برای تاکید. و یا بکار بردن واژه های کم بسامد و خط کشیدن زیر واژه ها برای تاکید و از این قبیل. البته من به اندازه شما مطمئن نیستم . شما که با اطمینان می گویید که رجوی ادای امام زمان را در می آورد می توانید با اطمینان بگویید که علی فرهنگ تعدادی از مجاهدین هستند !! نقل قول دیگری را که آوردم عجیب است که نفهمیدید. نکند که شما فقط مقالات و کامنت های خود را می خوانید و لذت می برید؟ آن پاراگراف نقل قولی از مصداقی است. این را هم بگویم که آثار ادبی از هر نوع، فارغ از پدید آورنده آن هاست. و من از نقل آنها قصد طعنه و یا تمسخر ندارم.
ایوب نظام آبادی . اولا چه صبر و حوصله و وقت بی حساب و کتابی داری که این جا اینقدر می نویسی و فحش میخوری ! چه چیزی را میخواهی عوض کنی ؟ دوما علی فرهنگ ، فرخ حیدری است و نوشته های دیگرش به این اسم را هم بعدا به اسم خودش چاپ کرده است . بیژن نیابتی وارد این دعواها تا بحال نشده است مگر به ایما و اشاره . اگر خود شما هم فرخ حیدری هستی ، بابا جان اینها را ول کن و به کار وزندگی ات برس . تشت رسوایی اینها از همه بام ها افتاده است . ولشان کن و وقت ات را صرف کارهای بهتری کن- پرویز- د
ایوب نظام آبادی تو واقعا آدم کودنی هستی،باز هم فکر می کنی که خیلی زرنگی. آن نقل قولی که آوردی و می گویی از ایرج مصداقی است مربوط به کامنتی هست که در پاسخ به فرامز گذاشته ای،و ربطی به آنجه من در کامنت نوشتم ندارد و آن نقل قولی که من گفتم از از آدمی مثل خودت می آوری و به آن استناد می کنی، نقل قولی است که در کامنتی در پاسخ به «هه هه هه» نوشتی آورده ای. در ضمن باز پرت و پلا گفته ای و باز برای پاسخ گفتن به انتقادات مطرح شده سعی میکنی هی با چرند گفتن بحث انحرافی دیگری پیش بکشی. من مقالاتی ندارم که آنهار بخوانم و خوشم بیاید و کامنت را هم می گذارم که روی مطلب یا نظر دیگران نکته یا نکاتی را بیان کنم. برای من فرقی نمی کند که علی فرهنگ کیست و من در کامنت خود اسمی از او نبرده بودم. بهتر است دست از این زرنگ بازی هاو شارلاتنیسم برداری و بهتر است مدتی کامنت گذاری را متوقف کنی و کمی استراحت کنی چون ممکن است به کلی قاطی بکنی.. آن کاری را هم که تو دلت می خواهد انجام بدی و زور میزنی و هنوز به جایی نرسید و می خواهی از کسانی که به قول تو فحش می دهند لیست در بیاری فقط به درد این می خورد آن لیست را روی یخ بنویسی و بگذاری جلوی آفتاب. دیگران هم در کامنت هها دیده ام که یاد آوری کرده بودند که این رهبری مجاهدین بود که فحش و اهانت به منتقدان را روش خود قرار داد در حالی که کسانی که ادعای رهبری مقاومت و آلترناتیو رژیم را دارند باید ظرفیت انتقادپذیرشان بسیار بسیار بار و احساس مسئولیت در پاسخگویی داشته باشند.
آرمان من هم کاملا با نظر پرویز-د موافقم که علی فرهنگ بیژن نیابتی نیست و نثر این دو یکی نیست و همانطور که پرویز گفته بیژن نیابتی تنها با«ایما و اشاره» ممکن است به نوشته های منتقدان مجاهدین بپردازد و البته او استادی است که می تواند در یک جمله یک خمره شکر سربکشد و قورت بدهد، مثل این جمله در مقاله «داعش در صفحه مختصات خاور میانه خاورمیانه جدید» که در پژواک ایران درج شده . جمله این است:«آمدن داعش به موصل ظرف چند ساعت بدون چراغ سبز رژیم جمهوری اسلامی و دولت مالکی بیشتر به شوخی تلخی می ماند که بدرد خنداندن تحلیگران کوتوله صحنه سیاسی موجود می خورد»
سلام: پرویز ، این اصلا مهم نیست که علی فرهنگ چه کسی بوده و یا شاید هم اصلا همانطور که گفت جوانی بوده بیست و نه ساله و ساکن تهران و نیز سخت مریض احوال.به هر حال ، او چهار سال پیش ، زمانی که این جدلها شروع نشده بود چندمقاله نوشت و دیگران می گفتند که او فلان مجاهد است و دعوا شده بود بر سر آنکه او کیست. ولی به نظر من نوشته او شبیه نوشته های نیابتی بود و او بوده و یا متاثر از او. من برای نظر خودم می توانم که استدلال کنم و برای طولانی نشدن کامنت فقط به یک مورد اشاره می کنم. در مقاله فرخ حیدری با نام براستی مرز بین دوستی و دشمنی کجاست؟ شما تقریبا 36651 واژه می بینید و 81 علامت تعجب. در مقاله نیابتی با نام نگاهی دیگر به انقلاب درونی،56826 واژه و 471 علامت تعجب و نیز در مقالات علی فرهنگ با عناوین محتسب خُم شکست و من سَر ، مه فشاند نور و سگ عوعو کند، چرا "مجاهدین خلق" انتقادات را جدی نمی گیرند؟! که در مجموع 9245 واژه و 90 علامت تعجب می بینید که در مقالات علی فرهنگ علامت تعجب گاهی به عنوان تاکید بکاررفته ، بهمان شکلی که در مقالات نیابتی بکار می رود.حال، بدون بردن ارقام به برنامه های کامپیوتری به مانند spss و یا matlab ، صرفا با نگاه کردن به ارقام و یا گرفتن تناسب می بینید که مقاله علی فرهنگ بسیار به لحاظ تعداد علامت تعجب دور از نوشته حیدری است و به طرز بسیار معنی داری به نوشته نیابتی نزدیک. و یا به واژه ها ی بکار رفته می توانی نگاه کنی و ببینی که مثلا ترکیب نبرد آلترناتیو ها و از این قبیل در مقالات فرهنگ و نیابتی بکار می رود و بسامد برخی واژه های خاص نیز در این دو یکسان است.
بخود حضرت یونس و جرجیس که قبرشان را این داعشیای لامذهب نابود کردند این میخی که آقای مصداقی زده باید بیش از این داد و فریاد اینها را در آورد بیخود نیست هی زرت و زرت مقالات مینویسند واقعا زرت و زرت که بر ریش خودشان باشد
جدی جون این پیرمرد نمیدونه چی میگه. مبارزه رو مردم داخل کشور میکنن و به ثمر می رسونن. نمیدونم کی ولی اونا هستند با نمایندهاشون که دارن جلو میرن با قایم شدن رهبر و تخم سیا و پنتاگونو مالیدن انقلاب نمیشه والاه هرکیم جدا شد زور بش گفتن این داره زیادی شکر میخوره شاشش شیرین میشه. اینا بیان ثابت کنن اصلن ذره ای ترقیخواه و دموکراتن زر میزنن زیادیم میزنن
آى بابا اسماعيل تو هم رسيدى به ته خط، چه فكر مى كرديم و چه شد، سقوط آزاد در كشور آزاد با اختيار كامل، تمام كتابها ونوارها را ريختم بيرون نه به خاطر تفكرت بلكه بدليل پوچ شدن ارزشهاى تو، تو شاملو نيستى و در مسير ناپيدا مى شوى مانند بسيار شاعران گمگشته ديگر. حيف شد ض
شعر دوست چه حیف شد که تو کتابها و نوارهای اسماعیل وفا را دیگر نمی پسندی. حال اسماعیل وفا اگر خون گریه کند حق دارد، چرا که مرکز عالم وجود و مرجع ارزش گذاری به همه مفاهیم انسانی و ادبی و تاریخی و... دیگر کار اسماعیل را تمام شده می داند! کاش اسم واقعی و کامل خودت را می نوشتی تا چراغ راهنمای دیگران از گمراهی و پرتو افکن روی حقایق می شد، اگر چه نگفتی چرا اسماعیل به ته خط رسیده. راستی ض حرف اول چه کلمه می تواند باشد که اسم تو است؟ «ضرطه» نیست؟ به هر حال این مناسب ترین اسم برای دارنده چنان دیدگاهی است.
۸۴ نظر:
نظر - مشاهده پیام اصلی نظرات مخدوش
1 – 5 از 5
ناشناس همایون بنی آدم گفت...
اسماعیل پاک و با وفا
خسته نباشی. سر و دست و دلت درد نکند. که هم در فرم و هم محتوا بی نظیری. درود بر شاعر ملی و مبارز قهرمان. درود از ته دل. از ته دل تمام مردمانمان. درود بر این تنها بازمانده پاک هنر نسل انقلاب. نسل حنیف و شکری و گلسرخی و شاملو. سلام بر اسماعیل.
۶:۳۴ قبلازظهر
حذف
ناشناس ناشناس گفت...
رسم اسلام گراین است (وفا) عالم کفر
خوش جهانی و زما دور طریق ایمان
بسیار زیبا . درود بر شما آقای یغمایی
لقمان
۸:۲۶ قبلازظهر
حذف
ناشناس ناشناس گفت...
Aghaye Yaghmaee, shoma chera hamash dar haale ogh va estefragh va bala avardan hasti dooste aziz?!! boro doctor digeh!! shayad joonevar dari azizam...
Dr.Ali
۱۰:۱۱ قبلازظهر
حذف
ناشناس ناشناس گفت...
آقای یغمایی سلام
بااین شناخت دروغین و وارونه ای که از خدا و ایمان و اسلام در ذهن و زبان شما نقش بسته، آخوندها و داعشی ها باید بیایند نزد شما درس ارتجاع و انحطاط یاد بگیرند. آیا جنابعالی حاضر هستید برایشان کلاس بگذارید؟ اگر جوابتان بله است لطفا همینجا اعلام کنید، یا خودتان مستقیمآ برای آنها پیغام بفرستید. متشکرم. آبان
۶:۱۳ بعدازظهر
حذف
Blogger esmail گفت...
سلام جناب آبان
این مهم را خود شما و یا رهبر گرامی به عهده بگیرید بهتر است. چشم باز کنید و ببینید برادر یا خواهر عزیز.اینها گویا از زمره عشایر انقلابی!! هستند پس چرا من کس دیگری هست که در تئوری خویشاوند نزدیک این حضرات است
خدای راستین یعنی منبع زیبائی و نیکی و نه این بت جلاد یارت
ابان خان تو بهتره بری زیر عبای رهبر عقیدتی چرت بزنی. من شک دارم اصلا تو به دین و مذهب علاقه داشته باشی فقط یک چیزی مینویس تا اقای یغمائی را تهاجم بکنی واقعا تفکر داعشی یعنی همین
آقای اسماعیل وفا یغمائی این شعر را در خشم ونفرت از جنایات داعش سروده است معلوم نیست چرا به آقای آبان برخورده است واقعا تعجب میکنم که چطور شما میتوانید اینطور توهین آمیز در باره کسی که سالها برای آزادی مبارزه کرده نظر بدهید و او را معلم داعش بدانید واقعا خجالت دارد
اسلام در هر شکلش جز باعث بدبختی و درد سر نبوده است استعمار همیشه از مذهب بخصوص اسلام برای بدبخت کردن مردم استفاده کرده است .هر نوع اسلام مشخص شده که جز بدبختی و سیاهی نمی آورد
باید تمام اخبارهای سایت افتابکار را بخوانید تا بفهمید چه کسانی ازداعش ونیروهای عشایر انقلابی دفاع میکنند
ملیحه نوائی گفت...
آقا اسماعیل سلام علیکم و حفظک الله و ایدک الله. پس از ابراز ادب و اظهار مراتب اخلاص حضور انور آنان که نه خود را حقیقت کامل می میبینند و دیگران را باطل مطلق، جسارتا معروض می داردکه ؛
در میان اشعاری که طی سی سال گذشته در سفر و حضر و با هم و در تنهائی از حضرت عالی خوانده و شنیده ام، این قطعه بسیار قناس و نا هماهنگ می نماید. مضمون و محتوی آن که علاوه بر تکراری بودن ، پر از چاله چوله های ذهنی است و از لحاظ ادبی فاقد کمترین خصوصیت شاعرانه.از لحاظ فرم و به اصطلاح ساختار بیرونی هم خدمتت معروضم که قافیه های شاذ، نه یکی و دو تا بلکه چندتا را در این چند بیت اندک استعمال فرموده ای . در ضمن ای شاعر قدیمی و استاد بلا منازع و فاقد رقیب ادبیات عرب و عجم. آن وقتهاکه مجالست و موانستی داشتیم خیلی به لغتنامه مراجعه میکردیم تا مبادا لغتی را نا بجا مصرف کنیم. آن شیوه مرضییه را از یاد برده ای؟ آخر تو که چندین سال در بین عرب جماعت عمر تلف فرموده ای هنوز فرق بین غثیان و استفراغ را نمی دانی؟ که مخاطبت را هم بی دانش فرض فرموده و لاجرم در پرانتز به او حالی کرده ای که غثیان یعنی استفراغ!!!! با شناختی که طی بیشن از نیم قرن از تو پیدا کرده ام مطمئنم چنین گاف هائی نتیجه کبر و غرور کاذبیست که همواره در وجودت خلجان داشته است. تصحیح کن برادر مجاهد سابق تصحیح کن. از مقام و منزلتت کم نمی شود و سر شکسته نمی شوی،تصحیح کن!
ملیحه نوائی
حضرت اجل العالمین والعالمات بانوی شریفه محترمه عاقله بالغه آنسه والخ خانم ملیحه خانم نوائی
سلام علیکم ورحمت الله و برکاته
فاما باللسان العرب والعجم از کلمه غثیان معانی زیر استخراج میشود
غَثَى :غَثياً [ غثي ] سخن را ناسنجيده گفت غَثياً و غَثيَاناً تِ النَّفْسُ : حال او بهم خورد و حالت تهوّع بخود گرفت .
غَثِي .غَثْياً [ غثي ] الكلامَ : سخن را متنوع كرد غَثىً تِ الأَرْضُ بِالنَّبَاتِ : زمين سرسبز و پر از گياه شد .
خداوند شما را در جنت الماوا با فاطمه صغری و کبری محشور کند ودر زمره حوریان بهشتی قرار دهد انشالله تعالی یا بانو ملیحه نوائی
در ضمن خدمت سیده ملیحه نوائی عرض کنم این لغت رامن در سن پانزده سالگی در پشت ویترین کتابفروشی در یزد وپشت جلد یکی از کتابهای ژان پل سارتر دیدم کتاب معروف تهوع در بیگانگی انسان و جهان پیرامونش و لازم نبود از برادران عرب یاد بگیرم
عزت بانوی محترمه محجبه زیاد
من با خداداد اسلامندوست موافق هستم این اسلام من را هم بدبخت کرد و خیلی تهمت به من زده یکی نیست بپرسد اگر الله ریگ توی کفشش نبوده چرا مرا خلق کرد تا مردم را گول بزنم در حالیکه من هستم که مردم را از جهل و خریت نجات میدهم
آقای یغمائی من فکر کنم این ملیحه نوائی همون خدیجه خانمه که اسمشو عوض کرده ایشون بهتره بره همون عراق و عربستان خونواده تشکیل بده تا ایشالاه عربیشم بهتر بشه
ای درد و بلای گوگوش بخوره تو سر هرچی داعشی و مسلمون نفهمه. اگر اسلام نیامده بود الان زنهای مملکت ما همه اینطور لباس میپوشیدن اومد و همه را در جوال کرد کاش خدا گوگوش را پیغمبر کرده بود من مسلمان میشدم ولی حالا نه تا ابد نه
همیشه مسلمانان و آخوندها بر آسمانی بودن قرآن اصرار می ورزند و همیشه هم بزرگان و شواهد تاریخی پیدا می شوند که پوچ و بی محتوا بودن کتاب محمد را اثبات می کنند . داستان از این قرار است که کارگرانی در یمن مشغول باسازی یک مسجد بسیار قدیمی ( ﻣﺴﺠﺪ ﺻﻨﻌﺎ ) بودند که ناگهان به دست نوشته هایی بسیار کهنه مواجه می شوند . سازمان میراث فرهنگی یمن این دست نوشته ها را به بزرگترین دانشمندان زبان شناس و تاریخ شناس می سپارد و بنابراین پروژه ای بزرگ برای کشف حقیقت این دست نوشته ها آغاز می شود و بیش از چهل هزار میکروفیلم از این دست نوشته ها تهیه و روی آنها مطالعه می شود . دانشمندان ( ﺗﻴﻢ ﺩاﻧﺸﻤﻨﺪاﻥ ﺁﻟﻤﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﭘﻮﻳﻴﻦ ) ﺑﻪ این نتیجه می رسند که این دست نوشته ها قدیمی ترین قرآن موجود می باشد . با مطالعه روی آن دانشمندان به این نتیجه می رسند که قسمت قابل توجهی از این قرآن کاملا بی معنی حتی در زبان عربی است و قسمتهای دیگر آن هم دارای معانی پراکنده و از هم گسسته است . یکی از مهمترین دلایلی که آخوندها نمی خواهند قرآن به زبانی غیر از عربی خوانده شود همین بی معنی و مفهوم بودن آیات قرآن است . اگر شما ترجمه قرآن را بخوانید متوجه خواهید شد که یک کتاب کاملا بی محتوا و از هم گسسته است . و تنها دستوراتی که بر اساس خواسته های سیاسی و روانی محمد بوده دقیقا و صریحا بیان شده است . دین اسلام همانطور که از نامش پیداست پیروان خود را کاملا اسیر و بنده خود می کند و آنها را بیش از آنچه که به بهشت وعده دهد از جهنم و خشم الله می ترساند . بی محتوا بودن و بی معنی بودن قرآن حتی از نظر مسلمانان تقدس هم دارد و آن را به رمزآلود بودن قرآن ربط می دهند . همه ما به خاطر داریم که در مدرسه همیشه به ما می گفتند که الف لام میم برخی از سوره ها رازی بین محمد و الله است وهیچ کس جز آنها از واقیعت این راز اطلاعی ندارد . بله متاسفانه این دین آنقدر پیروانش را مسخ کرده است طوریکه همه چرندیات آنرا با دل و جان می پذیرند .
السلام علیکم یا اخ المکرم ال اسماعیل الیغمائی. کیف حالک ؟
امّا بعد: ای برادر قدیمی شما با توضیحت درباره کلمه غثیان در حقیقت ایراد کمینه را تائئد فرمودی ولی چنان که معروض داشتم کبر ذاتی شما اجازه نمی دهد بفرمائی یک من شما یک مثقالش کم است. کمینه عرض می کنم غثیان را هر طور که بگیری حد اکثر تا حد حالت تهوع پیش میرود و نه بیشتر.در حالی که استفراغ که حضرتت آن را معادل غثیان گرفته است معنی بیرون شدن غیر عادی اضافات از بدن است اعم از بالا یا پائین و حتی عربها تنفیذ غیر عادی عرق را نوعی استفراغ می دانند . البته مفهومی جز بالا آوردن از مری و خلق درمیان ایرانی جماعت رایج نیست.کمینه دو ترجمه از آن کتاب را ملاحظت کرده که یکی غثیان و دیگری تهوع ترجمه شده است و شاید ترجمه های دیگری با عناوین دیگر باشد که این جانبه بی خبرم. بگذریم. ضمنا باز هم زیرکانه از زیر ایراداتی که به ساختار درونی و بیرونی این قطعه ات شد،شانه خالی فرمودی. این را هم میگذارم به پای حس خود بزرگ بینی مفرط جناب عالی. در ضمن آن محمد رضا هم به همان دانه چینی بعد از برچیدن سفره اکتفاء کند عرض ( با کسره زیر عین!! فقط برای محمد رضا) خود نبرد. وگرنه هر چه می خواهد دل تنگش بفرماید که زحمت ما نمی دارد.
چکنم بنده همشیره عربی شناس!. بنده همینم اشکالاتم مع الاسف بسیار است و سرکار حق دارید
عزت زیاد
امیدوارم کبر دماغ بنده باکبر سن حل شود دعا بفرمائید شما
نمیخواهیم نه خمینی نه طالقانی نه رجوی نه بازرگان نه داعش نه اخوان المسلمین نه هیچ چیز دیگر مذهب یکی از بدترین عوامل استبداد و بدبختی است محمد انسان نابغه و بزرگی بود ولی در این روزگار دینش جز بدبختی و بیچارگی نیاورده است و متاسفانه هنوز خیلی مانده تا نجلات پیدا کنیم چون همه ماها را مذهب مریض کرده است
به خانم ملیحه نوایی باید گفت
خانوم جان بسیاری از کلمات عربی مستعمل در فارسی عینا به همان معنی عربی شان به کار نمی روند. تازه تلفظ خیلی هاشان هم متفاوت و مناسب زبان فارسی شده است. برای دانستن معنی «غثیان» بهتر است به فرهنگهای فارسی، از جمله «فرهنگ بزرگ فارسی سخن» تألیف دکتر حسن انوری و «دهخدا» و غیره رجوع کنید. توجه صرف به ریشۀ عربی آن به درد ریشه شناسی می خورد، خانوم جون.
ضمنا، شما خودت مثل اینه «منیتت به منیت فرعون هم یک زکی پر ملاط گفته. «یا سخن سنجیده گوی ای "فرد عاقل" یا خموش!» بهتره سکوت کنی و سخن سنجیده بگی. این رو هم بدون که یکی از معانی غثیان حقیقتا همان استفراغ است.
ابوالفضل
من نمیدانم این خواهر عرب دیگه از کجا پیدا شده؟ما همه جور خواهر داشتیم جز خواهر عرب!خدا به دادمان برسد
خانم نوائی موی دمب سگ اهورا مزدای ایرانیها به تمام هیکل خدای جنایتکار خمینی و خامنه ای و داعش می ارزه. این چطور خدائی است؟صد رحمت به شمر و شیطان اتفاقا الان باید چشمها را خوب بازش کنیم و خوب ببینیم چه خبر است و چه کثافتی را در طول قرنها بهش عادت کرده بودیم. اقای یغمائی هم خوب گفته ولی کم گفته و شما اگر شعر را میفهمیدی اینقدر چرت و پرت نمی گفتی خودتو بدبخت همین خدائی ولی اینقدر بدبختی که نمی فهمی
به ملیحه نوایی (فاضلة النما)
برای معانی غثیان بد نیست به سایت زیر نگاه کنی ملیحه جون
http://www.vajehyab.com/?q=%D8%BA%D8%AB%DB%8C%D8%A7%D9%86
ابوالفضل
خانم نوائی شما چقدر از اسلام میشناسید ؟ هیچی.تاریخ اسلام را میدانید؟ هیچی.این ماجراها را میدانید.ماجرای ترور شاعری بنام " حویرث بن نقیذ" در صدر اسلام چه بوده است؟وی شتر دختران حضرت محمد " فاطمه " و " ام کلثوم " را رم داده بود به فرمان حضرت محمد او توسط حضرت علی در جریان یک توطئه به قتل رسید. (سیره ابن هشام .جلد 2. صفحه 273)- ماجرای سر بریدن " مغیره" در صدر اسلام چه بوده است؟ترور و کشتار در صدر اسلام
پیر مردی بنام "مغیره" که پس از فتح مکه از ترس حضرت محمد گریخته بود بوسیله حضرت علی دستگیر و سر بریده شد. (زنان پیغمبر . صفحه 316)
- ماجرای سر بریدن "نضر" و "عتبه" در صدر اسلام چه بوده است؟ترور و کشتار در صدر اسلام پس از شکست " ائیل " حضرت محمد به حضرت علی دستور داد که " نضر" پسر" حارث " را سر ببرد.همینطور در منطقه ای دیگر بنام " الظیه " از میان اسرا "عتبه" پسر" ابی معیظ " بدستور حضرت محمد و بدست حضرت علی سر بریده شد. (منتهی الامال . جلد 1.صفحه 57)- ماجرای سر بریدن "عتبه" در صدر اسلام چه بوده است؟
مردی بنام "عتبه" که بخاطر عدم پخش مساوی غنایم بین لشکریان اسلام به صورت حضرت محمد تف کرده بود بوسیله حضرت علی سر بریده شد. (تاریخ طبری . جلد 5 .صفحه 1103)ترور و کشتار در صدر اسلام- ماجرای ترور (سلام بن ابی الحقیق) در صدر اسلام بفرمان حضرت محمد چه بوده است؟"سلام بن ابی الحقیق" از دوستان قبیله" اوس"بود و از سرشناسان یهود که بفرمان حضرت محمد در صدر اسلام دستور ترور او صادر شد و عبدالله بن عتیک مامور انجام این ترور شد. آنان نیز ماموریت خود را بنحو دلخواه به انجام رساندند و"سلام بن ابی الحقیق" را کشتند. هنگامی که برگشتند و به حضرت محمد خبر دادند ایشان از خوشحالی فریاد زد "الله اکبر". سیره ابن هشام . جلد 2 .صفحه 186) - ماجرای ترور (خالد بن سفیان هذلی) در صدر اسلام بفرمان حضرت محمد چه بوده است؟
"خالد بن سفیان هذلی" در صدر اسلام مردم را بر ضد حضرت محمد بر می انگیخت.حضرت محمد امر فرمود به "عبدالله بن انیس" که کار او را بسازد و او نیز چنین کرد.حضرت محمد به پاس این خدمت عصایی به "عبدالله انیس" قاتل "خالد بن سفیان هذلی" می دهد و می گوید :این عصا نشانه میان من و تو در روز قیامت است و همانا کمترین مردم در انروز کسانی هستند که به عصا تکیه زده اند. سیره ابن هشام .جلد 2 .صفحه 395)- ماجرای ترور (ابو عفک) درصدر اسلام بفرمان حضرت محمد چه بوده است؟"ابو عفک" شاعر یهودی بود،در صدر اسلام که یکصد و بیست سال سن داشت. او شعری در مذمت حضرت محمد سروده بود. بدستور حضرت محمد "سالم بن عمیر" ما مور قتل "ابو عفک" شد. سیره ابن هشام .جلد 2. صفحه411)- ماجرای ترور (عصماء .دختر مروان) در صدر اسلام چه بوده است؟
"عصماء" دختر مروان شاعری آزاده و دلیر بود درصدر اسلام وی بدلیل اشعار انتقادی که در مذمت قتل عام یهودیان و همچنین ترور "ابو عفک" سروده بود. بدستور حضرت محمد " عمیر بن عدی" مامور کشتن"عصماء"شد. "عمیر" شبانه به خانه "عصماء" می رود و او را می کشد و صبح زود خبر کشته شدن "عصماء" را به حضرت محمد می دهد.حضرت محمد می گوید: (ای "عمیر" خدا و رسولش را یاری کردی) سیره ابن هشام .جلد 2. صفحه 412)
حالا میتوانید داعشیهای جنایتکار را بهتر بشناسید. اینها از لحاظ ریخت و قیافه و فکر همانها هستند ولی هنوز ما باورشان نمیکنیم و بازهم میخواهیم کله خودمان را شیره مالی کنیم مثل خود شما.
خانم نوائی . چهارده قرن قبل یک انسان نابغه عرب بتی بنام الله را بجهانیان معرفی نموده که امروزه این بت توسط یک و نیم میلیارد انسان پرستش میشود و هم ابوبکر بغدادی و هم خامنه ای و هم رجوی سر بر سجه این بت میگذارند کمی برای شما توضیحاتی میدهم مردم عرب به خصوص قریش «الله» را خدای بزرگ و خالق آسمان و زمین و مدبر عالم و فرستنده باران می دانستند، و هنگام بردن نام او می گفتند: «بسمک اللهم» یعنی به نام تو ای خدا که در اسلام به جای آن «بسم الله الرحمن الرحیم» نخستین آیه سوره مبارکه قرآن مجید آمد.در عین حال قریش بت هائی داشتند که آنها را مظاهر خدای واقعی می دانستند. در حقیقت چون دسترسی به «الله» نداشتند، بت ها را پرستش می کردند، و از آنها یاری می جستند، و می گفتند: «این که ما بتها را می پرستیم به خاطر این است که اینها ما را به خدای واقعی نزدیک می کنند» .چنان که پیشتر گفتیم قبائل عرب قبلا پیرو دین حضرت ابراهیم بودند، و نخستین کسی که آنها را دعوت به بت پرستی کرد، عمرو بن لحی بود که بت «هبل» را از شام به مکه آورد، و قریش را به پرستش آن فرا خواند، و به دنبال آن قریش و سایر قبائل عرب بتها ساختند، و هر قبیله بتی را پرستید و بسیاری از آنها را در درون و بالای کعبه قرار داده بودند.قریش برای بتان خود نذر می کردند، و در مقابل آنها کرنش و قربانی می نمودند، و در جنگ و صلح آنها یاری می جستند. حتی گاهی بعضی از آنها را بر استری یا شتری سوار کرده، به میدان جنگمی آوردند، تا حضور آنها باعث پیروزی شان شود!«الله» را یکتا و یگانه نمی دانستند، بلکه دارای زن و فرزند و دختران می پنداشتند.از جمله بتان آنها «لات» و «منات» و «عزی» بود که آنها را دختران خدا می دانستند. به همین جهت نسبت به آنها توجه مخصوصی داشتند. «لات» خدای آفتاب و از سنگی سفید بود و معبد آن در طائف واقع در دوازده فرسخی مکه بود. منات سنگی سیاه و خدای سرنوشت و مرگ بود، و معبد آن در محلی به نام «قدید» میان مکه و مدینه نزدیک بحر احمر قرار داشت. «عزی» خدای زهره و معبدش در «وادی نخله» بین طائف و مکه بود. این خدایان اختصاص به قریش نداشتند، بلکه مورد پرستش همه قبایل بودند، ولی قریش در بزرگداشت آنها اهتمام خاصی داشت. این احترام به خصوص نسبت به عزی بیشتر بود. در مقابل بت عزی بود که قربانی انسان انجام می گرفت.نقل می کنند که «ابو احیحه سعد بن عاص» مردی از بنی امیه هنگام مرگ سخت می گریست،
ادامه
ابوجهل که برای عیادتش آمده بود، پرسید: علت گریه چیست؟ آیا از مرگ می ترسی که هیچ کس را از آن گریزی نیست؟ گفت: نه، ولی از آن می ترسم که مبادا بعد از من مردم عزی را پرستش نکنند! ابوجهل گفت: مردم عزی را بخاطر تو نمی پرستند که با مرگ تو از پرستش آن دست بردارند «هبل» نخستین بت عرب از عقیق سرخ و به شکل انسان بود. دست راستش شکسته بود، و قریش دست دیگری از طلا برایش ساخته بودند!این بت را قریش در درون کعبه جا داده، و سخت به وی دل بسته بودند.غیر از هبل بت های دیگری هم در کعبه از آن قریش و سایر قبایل عرب وجود داشت، تا 360 بت به عدد روزهای سال که نسبت به آنها مراسم طواف و مسح و قربانی معمول می شد. علاوه بر این بت ها که نام بردیم و می بریم، اعراب بت پرست در خانه های خود نیز بتانی از جنس های مختلف داشتند که چون وارد خانه می شدند به دور آن طواف می کردند، و در موقع مسافرت با آن وداع نموده، و برای سلامتی و بازگشت خود یاری می جستند یا با خود به سفر می بردند! گذشته از بت «هبل» که عمرو بن لحی در جنب کعبه قرار داده بود، پس از آن نیز قریش بت های «اسافه» و «نائله» در کنار کعبه گذاشتند، و برای آنها احترام خاصی قائل بودند.غیر از بت های یاد شده که در خانه کعبه یا در کنار کعبه قرار داشت، قریش بت «مجاور الریح» را در کوه صفا و بت «معطم الطیر» را در کوه مروه مقابل کعبه قرار داده و به پرستش آنها می پرداختند. علاوه بر قبایل عرب در نقاط مختلف هم بت های مهمی داشتند که بعضی خصوصی و بعضی دیگر تعلق به همه قبایل داشت.ود بت قبیله بنی کلب و قضاعه، در محلی به نام «دومة الجندل» واقع در سر راه مدینه به اردن، و نسر بت قبیله حمیر و همدان در صنعا پایتخت یمن، سواع بت قبیله کنانه، عزی بت قبیله غطفان، ذوالحفله بت قبیله بجیله و خثعم، و فلق بت قبیله طی بود که در نقطه ای به نام «حبس» جای داشت.همچنین بت قبیله ربیعه و ایاد ذوالکعباب در سنداد واقع در عراق، و لات بت قبیله ثقیف در طائف، و منات بت قبیله اوس و خزرج در فدکنزدیک خیبر کنار دریای سرخ بود. بت ذوالکفین از آن قیله دوس، و بت سعد تعلق به قبیله بکر بن وائل و شمس بت قبیله بنی عذره، و رئام بت قبیله ازد بود.قبایل بت پرست عرب هر ساله برای زیارت خانه کعبه و انجام مراسم حج که از زمان حضرت ابراهیم و اسماعیل مانده بود دو بار به مکه می آمدند، و با این که بت پرست شده بودند، روی تعصب خاص عربی آن مراسم را محترم می شمردند و آن را معمول می داشتند.بت پرستان عرب در نقاط مختلف قبل از حرکت به سوی مکه نخست در مقابل بت های خود ایستاده و ادای احترام می کردند، سپس رهسپار مکه می شدند آنها قبل از سفر و هنگامی که به جنگ می رفتند نیز در مقابل بت های خود کرنش نموده و با آنها تودیع کرده و با فتح و پیروزی بر دشمن یاری می جستند.با این وصف کعبه و مکه به عنوان یادگار ابراهیم و اسماعیل احترام خود را حفظ کرده و در نظر تمامی قبائل عرب مقدس ترین مکانها بود.
خانم نوائی میبینید در چه کثافتی گرفتاریم
ملیحه جان (داشت از دستم در می رفت بگویم ملیجک جان، خوب شد جلوش را گرفتم) حضور نازنین و دل نازک با سعادت عرض کنم که ما دو نوع غثیان داریم: اول غثیان به معنی استفراغ و آن همان قی باشد و در میانش ملیجکان. غثیان دوم سخنی باشد یاوه و بیمایه که از دهان ملیجکان در آید. اما داستان تو ...! اگر فرصتکی داشتی و حالکی برایت مانده بود از پس کارهای شبانه روزی، سرکی اگر داری به همان فرهنگ های لغت بزن تا ببینی که به کدامش تعلق داری. برو خانوم جون دست آقا بهمرات. ابوالفضل
واقعا حالم بد شده آقای یا خانم واقع بین یعنی این الله خودش بت بوده باورم نمیشود
خانم ملیحه نوائی باز هم سلام میخواهی بدانی چرا داعشیها اینطور راحت سر میبرند و کک در تنبانشان نمی افتد این ایه ها را بخوان میفهمی
1 - بکشید در راه خدا که خدا به گفتار و کردار خلق شنوا و داناست. ( قرآن . سوره بقره . 244)
2 - شما ای اهل ایمان کافران را بکشید و با آنان کارزار کنید تا خدا آنان را بدست شما عذاب کند و خوار گرداند. (قرآن . سوره توبه . 14)
3 - آنان در دین شما تمسخر و طعن زنند ، آنان را بکشید که انان را سوگند استواری نیست ، تا از ترس شمشیر از طعن زدن به اسلام بس کنند. ( قرآن . سوره توبه . 12)
4 - و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده اند دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد و خداوند توانا و حكيم است. (قرآن . سوره مائده . آیه 38)
5 - دوست دارند همچنان که خود به راه کفر میروند شما نیز کافر شوید تا برابر گردید. پس با هیچ یک از آنان دوستی مکنید تا آنگاه که در راه خدا مهاجرت کنند. و اگر سر باز زدند در هرجا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچ یک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید. (قرآن . سوره النساء . آیه 89)
6 - خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده ، آنها که در راه خدا جهاد کنند و دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. (قرآن . سوره توبه . 111)
7 - ای اهل ایمان هر که از اهل کتاب ( یهودی و نصاری ) که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده ، حرام نمیدانند بکشید تا آنگاه با ذلت تواضع به اسلام جزیه دهند. ( قرآن . سوره توبه .29)
8 - هرجا که آنها را بیابید بکشید و از آنجا که شما را رانده اند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است. و در مسجد الحرام با آنها مجنگید مگر آنکه با شما بجنگند. و چون با شما جنگیدند بکشیدشان که این است پاداش کافران. (قرآن . سوره بقره . آیه 191 )
9 - و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید. (قرآن . سوره الانفال . آیه 12)
10 - ای اهل ایمان با کافران از هر که به شما نزدیک تر است شروع کنید و انان را بکشید ، و باید کفار در شما درشتی و نیرومندی و قوت پایداری حس کنند و بدانید که خدا همیشه یار پرهیزکاران است. (قرآن . سوره توبه .آیه 123)
11 - پس چون ماههاي حرام به سر آمد آنگاه مشركان را هر جا يافتيد به قتل رسانيد. و آنها را دستگير و محاصره كنيد. و هر سو در كمين آنها باشيد. چنانچه توبه كردند و نماز به پاي داشتند و زكات دادند پس از آنها دست بداريد. كه خدا آمرزنده و مهربان است. (قرآن . سورهُ توبه . آیه 5)
ادامه
12 - چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم خدا. و اگر خدا ميخواست از آنان انتقام ميگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نميکند. (قرآن . سوره محمد .آيه 4)
13 - اگر در راه خدا کشته شوید در آن جهان به رحمت و آمرزش خدا نائل شوید و ان بهتر از هر چیزیست که در حیات دنیا در حیات دنیا برای خود فراهم توان آورد. (قرآن . سوره آل عمران. آیه 157)
14 - ای مؤمنان کافران را بکشید که در زمین فتنه و فساد دیگری نماند و آئین همه دین خدا گردد. (قرآن . سوره انفال .آیه 39)
15 - اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردند و به سختی کشته شوند. (قرآن . سوره احزاب .آیه 61)
16 - مؤمنان باید در راه خدا ، آنان را که حیات مادی دنیا را بر آخرت برگزیدند بکشند و هر کس در جهاد در راه خدا کشته شد و یا فاتح گردید زود باشد که او را در بهشت ابدی اجری عظیم دهیم ( قرآن . سوره نساء .آیه 74)
17 - اهل ایمان در راه خدا و کافران در راه شیطان میجنگند ، پس شمامؤمنان با دوستان شیطان قتال کنید که مکر و سیاست شیطان بسیار سست و ضعیف است .(قرآن . سوره نساء .آیه 76)
18 - و آن گروه از مشرکان را ( از یهودان ) که پشتیبان و کمک مشرکان بودند خدا از حصار و سنگرهاشان فرود آورد و در دلشان از شما مسلمین ترس افکند تا آن گروهی از آنها را به قتل رسانیده و گروهی را اسیر گردانیدند (قرآن . سوره احزاب .آیه 26)
19 - ای مؤمنان نه شما بلکه خدا کافران را کشت و ای رسول چون تیری افکندی نه تو بلکه خدا افکند.(قرآن . سوره انفال .آیه 17)
20 - ای کشته باد انسان چرا تا این حد کفر میورزد. ( قرآن . سوره عبس .آیه 17)
21 - همانا کیفر آنان که با خدا و رسول او به جنگ برخیزند و در زمین به فساد کوشند جز این نباشد که انها را به قتل رسانند یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف ببرند ، یا با نفی بلد و تبعید از سرزمین صالحان دور کنند ، این ذلت و خواری عذاب دنیوی انهاست و اما در آخرت باز در دوزخ به عذابی بزرگ معذب خواهند بود. ( قرآن . سوره مائده .آیه 33)
22 - اگر در راه خدا کشته شوید به سوی خدا گردآورده میشوید. ( قرآن . سوره آل عمران .آیه 158)
23 - ای کسانی که ایمان آورده اید، مشرکان نجسند و از سال بعد نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند، و اگر از بینوایی میترسید، خدا اگر بخواهد به فضل خوش بی نیازتان خواهد کرد. زیرا خدا دانا و حکیم است. (قرآن . سوره التوبه .آیه 28)
24 - و یهود و نصاری گفتند مسیح پسر خداست این سخنان را که اینها بر زبان میرانند خود را به کیش کافران مشابه میکنند ، خدا آنان را بکشد.( قرآن . سوره توبه . آیه 30)
حالا شاید بفهمی چرا داعشیها راحت میکشند و چرا در جریان رفع ابهام سعید جمالی و رشا گوران این چیزها را مینویسند
درود بر واقع بین درود بر شرفت واقع بین بخدا کیف کردم چقدر درست مینویسی همه چیز همین جاست و ما بدبختها نمی خواهیم بفهمیم
زنده باشی واقع بین. ترو بخدا ( نه الله) این حرفها رو کتاب کن که ما هم هدیه بدیم به بت پرستان نوین. ملیحه نوایی اسمت رو بکن ضیعفه هرجایی، بیشتر بهت میاد.
این داعشیها پایشان به نزدیک ایران برسد چوبی به هر جا نه بدترشان بکنیم که به گوه خوردن بیفتند پفیوزهای جنایتکار حرامزاده. ما منتظریم
کرمانشاه
جلال پولادی
درود بر اهورا مزدا خدای خرد و نور. تمام مقدسینی که آخوندها بر ما تحمیل کردند یک مشت جنایتکار قاتل و دزد بوده اند که بدبختانه ما هم قرنها قبولشان کردیم وحالا داعشیان این فرزندان مذهب عربی محمدی دارند قبرهای اینها را منفجر میکنند و اینها که میگفتند هزاران معجزه کرده اند حتی نمی توانند از خودشان هم دفاع کنند .امید این که کمی بخود بیائیم و بتوانیم حقیقت را درک کنیم
سلام: هنگامی که طالبان از پاکستان راهی افغانستان شدند ، بدون درگیری و جنگ شهرها را تسخیر می کردند و آمدند تا کابل و آنجا رانیز براحتی و بدون خون ریزی تصرف کردند. یکی از دلایل این پیروزی ، تبلیغ خود به عنوان موجوداتی وحشی بود که سر می برند و به هیچ کس رحم نمی کنند . آنها تلاش می کردند که فیلم و عکس مربوط به سر بریدن ها را پخش کنند به نحوی که همه ببینید. کارشان بسیار موفق بود. حالا آنچه که از داعشی ها می بینید بسیار شبیه کاری است که طالبان می کردند. داعش حدود سه هزار نفر است. این نیرویی نیست که بتواند شهرها را به این آسانی تصرف کند . در واقع خود مردم سنی خواهان سرنگونی حکومت هستند و در جنگ بر علیه حکومت شرکت می کنند و یا از جلوی شورشی ها کنار می روند. و تا همین جا بدون جنگ چند شهر به دست شورشی ها افتاده است. حکومت خواهان جلوگیری از این دست تبلیغات داعش است و بر عکس اخبار کذبی به مانند ختنه زنان و انفجار کلیسا ها را به آنها نسبت می دهد که درست نیست.
وای بر ما چهارده قرن است صبح و شب سرمان را در برابر یک بت خم و راست کردیم و هیچ نفهمیدیم وای بر ما واقعا چرا؟چرا یک افرادی مثل مهندس بازرگان و شریعتی و حنیف نژاد هم نفهمیدند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
طالبان وداعشیها به یک آدمهائی مثل ایوب نظام ابادی خیلی خیلی احتیاج دارند که تمام جنایتهای آنها را توجیه کند برو خجالت بکش و حیا کن اگر بیشعور نیستی واقعا روی تو مثل رهبر فراری ات از سنگپای قزوین است
االله بت دیروز خدای امروز
ترجمه صفحه 20 تا 26 کتاب women and the Koran نوشته انور حکمت
کعبه مکان مقدسی بود که پیش از اسلام بت های گوناگونی در آن نگهداری می شد.الله یکی از بتهایی بود که در کنار بتهای دیگر که مادینه بودند پرستیده می شد.حرم مکه همانند خانه دیگر خدایان مردم سامی، به صورت مکعب ساخته شده بود از این رو بود که به آن کعبه می گفتند.کعبه لغتی عربی به معنی چهار گوش است. بعضی می گویند لغت کعبه به معنی خانه است و از یک لغت حبشی که به معنی خانه دو طبقه است گرفته شده است. اما به نظر نمی رسد که این تعبیر درست باشد. و آنچه از ظاهر کلمه عربی پیداست کعبه به معنی چهارگوش می باشد.
بتها یا درون خود کعبه بودند یا در فضای باز بیرون کعبه. در بعضی از محافل باور بر این بود که شکل چهار گوش کعبه تقلیدی از شکل چهار گوش چادر عربهاست. تاریخ ساخت کعبه به قرن دوم پس از مبلاد برمی گردد. بنابراین بر خلاف آنچه در قرآن و تفاسیر مسلمانان گفته شده است این بنا نمی تواند توسط ابراهیم ساخته شده باشد.در کتاب عهد عتیق هیچ اشاره ای به سفر رئیس خانواده به عربستان نشده است. و از همه مهمتر هیچ سند تاریخی و باستانی در دست نیست که این بنا پیش از قرن اول میلادی وجود داشته باشد.. اگر ابراهیم در حقیقت وجود داشته است در حدود سال 1800 پیش از میلاد میزیسته است.این داستان آشکارا توسط محمد ساخته شده است تا توسط آن بتواند نظر یهودیان مکه را نسبت به خود جلب کند.
عربهای بیابانگرد ؛ پیش از اسلام سنگهای صاف و مکعب شکل را محترم می شمردند و آنگونه سنگها را به عنوان محل زندگی خدا تکریم می کردند. مردم چادر نشین عرب که چادر آنها مکعبی شکل بود با خود می اندیشیدند که خانه خدا شبیه خانه خودشان اما از جنس سنگ است.
در میان جاهایی که در عربستان مقدس شمرده می شد کعبه از همه مهمتر بود چون سنگ سیاه را در خود جای داده بود.عربهای پیش از اسلام معتقد بودند که این سنگ توسط خدایان آسمانی برای عبادت به آنها داده شده است .
به احتمال زیاد جنس این سنگ از گدازه های آتشفشانی یا بازالت است. اما ماهیت واقعی آن به راحتی قابل شناسایی نیست. چون زائران در طول سالیان سال از زمانی که در این بنا کار گذاشته شده است ، آن را بسیار لمس کرده و از سر شوق و شعف بوسیده اند.ممکن است یک شهاب سنگ باشد. اسلام سنت سنگ پرستی عرب پیش از اسلام را به وسیله قرار دادن مراسم حج به عنوان پنجمین ستون دین ادامه داد.
هر ساله میلیونها مسلمان به مکه آمده تا سنگ سیاه را که در گوشه شرقی بنا هست تکریم کنند.
بطلمیوس ستاره شناس و جغرافی دان بزرگ که در اسکندریه در سال 130 میلادی متولد شد از مکه تحت عنوان مکورابا نام برده است.
از آنچه در کتابهای تذکره نویسان اولیه اسلامی آشکار است قصی یکی از اجداد محمد ، عبادت کعبه را در بین مردم خود رواج داد. او دو پسر به نامهای عبدالمناف(بنده مناف) و عبدالدار(بنده کعبه) داشت که آنها را به عنوان ناظر این آیین بر گماشت. هر کدام از بتهایی که در کعبه نگه داشته می شد به قبیله ای خاص تعلق داشت. مردم هر قبیله هر سال یه مکه می آمدند تا بیعت خود را با خدای خود تجدید کنند.به طور سنتی این مراسم در آخرین ماه از تقویم عربی که ذی الحجه نامیده می شد برگزار می شد. به احتمال زیاد لغت حج بر گرفته از واژه عبری HUG به معنی گردش در اطراف ، گرفته شده است. چادر نشینان اولیه عرب هر وقت که برای زیارت حرم می آمدند به منظور ستایش کعبه اطراف کعبه می چرخیدند . به این عمل طواف می گفتند.
ادامه دارد
مطابق سنت قدیم اعراب ، یک ماه پیش از مراسم زیارت کعبه و یک ماه پس از آن ، مردم عربستان عداوت و دشمنی نسبت به یکدیگر را کنار می گذاشتند.و دست از جنگ می کشیدند.در طول این ماهای مقدس نباید خونی ریخته می شد.علت تعطیل جنگ و خونریزی به این دلیل بود که می خواستند مکه را برای زائران که برای انجام مراسم می آمدند، به محیطی امن تبدیل کنند. در طول این چند ماه اجازه دزدی یا درست کردن کمینگاه یا انتقام گیری خانوادگی به کسی داده نمی شد.
به محدوده کعبه به طور تحت الفظی حرم گفته می شد.به این دلیل تمام مکه نیز به عنوان حرم مقدس شمرده می شد. بعدها واژه حرم به زنان کاخ که بیش از یک نفر بودند اطلاق شد. حرم به معنی جایگاه خصوصی است که هیچ خاطی حق ورود به آن مکان را ندارد.و تنها به زنان اختصاص دارد.
در ماه حج هر زائر همراه خود هدایای را برای تقدیم به خدای خود می آورد و برای خشنودی خدای خود حیوانی را برای او قربانی می کرد.
در هنگام اجرای مراسم ، مریدان ابتدا پیرامون کعبه می گشتند. سپس در فاصله بین دو تپه ای که صفا و مروه نامیده می شد و به باور آنها محل زندگی یک خدای مادینه و یک خدای نرینه بود، شروع به دویدن می کردند.
یکی دیگر از مراسمی که در این فستیوال انجام می شد مراسم محرم شدن بود.زائر در این مراسم باید از هتک حرمت کردن ، کفر گویی و آمیزش جنسی خود داری کند.زیرا انجام این مراسم در حضور خدایان ممنوع بود.
قبابیل گوناگون عرب در این مراسم شرکت می کردند چون این ماهها تنها زمانی بود که عرب دست از جنگ و ستیزه جویی بر می داشت و حمل سلاح ممنوع بود .
همه این مراسم عهد جاهلیت در اسلام امروزی ادامه یافت.هر ساله میلیونها مسلمان از سرتاسر دنیا در طول ماه ذی الحجه به مکه آمده و مراسمی را انجام می دهند که قرنها پیش از اسلام در عربستان رایج بوده است .
در این مراسم لباس سفید بلندی می پوشند و اطراف کعبه می گردند و سر حیوانات را می برند و از آمیزش جنسی پرهیز می کنند و از گفتار اهانت آمیز پرهیز می کنند و بین صفا و مروه میدوند و به جایگاهی که بت پرستان قدیم فکر می کردند خانه شیطان است ، سنگ می زنند.
در حقیقت مراسمی که در حال حاضر پیروان محمد هر ساله انجام می دهند با آنچه بت پرستان در سالها پیش از اسلام انجام میدادند ، تفاوتی ندارد.تنها نام آن تغییر پیدا کرده است. و گروه کافران به گروه مسلمانان تبدیل شده اند. آنچه محمد انجام داد ، ادامه سنتهای اجداد خود بود که آنها را به قانونهای مقدس تبدیل کرد و نام اسلام بر آنها گذاشت.
تنها فرق این مراسم با مراسم گذشته ، این است که در گذشته هر کسی مجاز بود برای انجام این مراسم به مکه برود. بی خدایان ، چند خدایان و یکتا پرستان همه در این مراسم شرکت می کردند اما امروزه تنها مسلمانان مجازند به حرم کعبه وارد شوند و الله خدای خصوصی دنیای محمد خدای همه کلانها شد.
پیش از اسلام هر قبیله ای خدای مخصوص خود را داشت. اما وقتی برای زیارت به مکه می آمدند خدای دیگران را نیز پرستش می کردند یا حد اقل به آن خدایانی که معروف بودند احترام می گذاشتند. در زمانی که قبیله ها در حالت صلح به سر می بردند ،آنهایی که لات را می پرستیدند الله خدای بزرگ را نیز ستایش می کردند.آنهایی که برای عزی احترام قائل بودند منات را نیز تکریم می کردندو ارتباط بین خدایان یک ارتباط دوستانه بود. اما در زمانیکه بین قبایل اختلاف می افتاد هر قبیله فقط خدای خود را عبادت می کرد و به خدایان قبایل دیگر کاری نداشت.
همانطور که قبلا" ذکر شد جد محمد فرزندان خود را با نام خدایان نامگذاری کرد. وقتی که محمد شروع به تبلیغ دین خود کرد افراد قریش که از قبیله او بودند با او به مخالفت برخاستند.زیرا او می خواست خدای خود ، الله را به همه خدایان ارجحیت دهد.وقتی او مخالفت شدید مردم قریش را دید یک قدم عقب نشینی کرد و سعی کرد دشمنانش را با پذیرش بتهای آنان در کنار بت بزرگ ،الله ، آرام کند.
به این دلیل است که تذکره نویسان مسلمانان اولیه گفته اند که محمد بت های قبیله را مخصوصا" سه بت بزرگ لات و منات و عزی را که اعراب فکر می کردند دختران الله هستند، تکریم کرد.اما وقتی که دشمنی بین او و دیگر افراد قبیله ادامه یافت، او نظرش را تغییر داد و الله را که خدای پدرش ، عبدالله بود ، برتر از همه بتها شمرد.
پس از آن او از هر فرصتی استفاده کرد تا الله را بر بتهای دیگر برتری دهد.او مرتب می گفت که خدایی جز الله وجود ندارد.یکی از آخرین سوره های قرآن که توحید نامیده می شود می گوید:
بگو الله یکی است. بی نیاز از همه است. نه زاده می شود و نه می زاید.و مثل و مانندی ندارد.
نکته مهم در این سوره این است که بر این حقیقت که الله تنها خداست تاکید می ورزد. و در ادامه می گوید که خدا دارای فرزندی نیست. در غیر این صورت آنهایی که معتقد بودند لات و منات عزی دختران الله هستند ، خود را هم ردیف مسلمانان می دانستند.از آنجایی که هیچ خدایی با الله قابل مقایسه نیست. خدایان دیگر کافران نمی توانند در ردیف الله بایستند.
_____________
ترجمه صفحه 20 تا 26 کتاب women and the Koran نوشته انور حکمت
ترجمه ایراندخت
الله اكبر بر لب" به كشورم تاختند و مردان شجاع ميهنم را كشتند
الله اكبر بر لب" به كشورم تاختند و به زنان و دختران سرزمينم تجاوز كردند.دختران زيباروي ايراني را در صحراهاي برهوت اعراب" كنيز كردند.
الله اكبر بر لب" هر دو دست بابك خرمدين را قطع كردند.
الله اكبر گفتند و 31 سال است كه تحقير شده ايم. تجاوز " غارت " قتل .
الله اكبر شنيدم و به دنبالش در كوي دانشگاه تهران "دختران و پسران دانشجو "نصفه شب
از طبقه هاي دوم و سوم به محوطه پرتاب شدند.
الله اكبر شنيدم و به دنبالش بريده شدن سر يك انسان را ديدم.
الله اكبر شنيدم و به دنبالش اصابت سنگ به چشم يك زن و هزاران سنگ ديگر براي جهاد در راه خدا و البته با هر سنگي يك نواي الله اكبر كه بر ميخواست.
يك انسان" كه ميگفتند رابطه نامشروع داشته است.
الله اكبر شنيدم و شاهد حلق آويز شدن يك انسان گشتم. ميگفتند همجنس باز است و لواط در اسلام حرام.
الله اكبر شنيدم و به دنبالش از خواب شيرين پريدم و سردرد گرفتم. نگو كه صداي موذن بود به خاطر بيداري مسلمين براي نماز صبحگاهي در دل شب.
و اين داستان هر شب زندگي من بود و هنوز آن سردرد را دارم
و اينك هرگز "الله اكبرگويان "را باور نميكنم
این اسلام واقعی که میگید چیه؟ نمونه اش کجا هست؟
ما به هرکس رسیدیم و فحش دادیم به اسلام به ما گفت این مصیبتهایی که ما میکشیم ربطی به اسلام نداره و اسلام واقعی خیلی خوبه اسلام واقعی رئوفه اسلام واقعی نازه ... اسلام واقعی اله... و بله...
اما هیچ...کس به ما نگفت این اسلام واقعی اصلا چی هست؟ خوردنی یا پوشیدنی! جاندار یا بی جان!
ما که هر کشور مسلمونی دیدیم بد بخت بودن از ایران بدتر!
ملاحظه کنید وسط اروپا فقط دوتا کشور بدبخت جهان سومی هست همونها مسلمونند(بوسنی و آلبانی)...ء
یکی نیست بگه این آدمکش ها چرا همشون مسلمونن؟
واسه نمونه یک انتحاری کافر اسم ببرید!
هر چی تکنولژی، پیشرفت،علوم،صنعت،... هست مدیون این برادرهای کافر هست!..ء
این مسلمونای واقعی نباید یه غلطی تو این هزارو چهارصد پونصد سال میکردن که بشه بهش استناد کرد؟
حالا هر جا یه موضوع منفی بیش بیاد یه سرش میخوره به اسلام!
25% جمعیت زمین مسلمونن یعنی 1% مفت خور(پول نفت خور)+24% گرسنه!ء
همــــــــــــــــــــه پابرهنه
بسیجی ها مسلمون واقعی نیستن! طالبان مسلمون واقعی نیست! آخوندا مسلمون واقعی نیستن! منم که اصلا مسلمون نیستم!!
پس این اسلام واقعی که میگن چیه؟ نمونه اش کجاست؟
و اینها نام زنهای پیامبر بزرگی است که اسلام والله و اکبر را به ما معرفی کرد و داعشیها دارند با نام او سر میبرند. بخوانید و با صدای بلند تا گلویمان پاره شود نعره بکشیم الله و اکبر
خدیجه دخترخویلیدکه درسن چهل سالگی بامحمدبیست وپنج ساله ازدواج نمود وبه مدت بیست وچهارسال (تازما ن مرگ) همسرمحمد بود.
2- سوده دخترحمزه (بیوه سی ساله)
3- عایشه دخترابوبکر (درسن نه سالگی باپیامبرپنجاه وسه ساله عرب)
4- حفضه دخترعمربن ابی خطاب(درسن هجده سالگی) پدرش درجنگ بدرکشته شده بود
5- ام سلمه دخترالمقیره (بیست ونه ساله)
6- زینب دخترخزیمه (سی ساله)
7- جویره دختر حارث( زن اسیر بیست ساله ای که محمداورا به عقدموقت خوددرآورد)
8- زینب دخترحجش (همسرپسرخوانده محمدزید که اورا طلاق گفت تا زن محمدگردد!)
9- رمله دختر ابی سفیان (سی وهشت ساله)
10- صفیه دخترحی بن اخطب (زن کنانه ابن ربیع) که زیرشکنجه جان سپرد ومحمداورا به عقدخوددرآورد
11- میمونه دختر الحارث (بیست ونه ساله وهمسرابوزبره ی متوفی)
12- ماریه قبطیه دختر شمعون ( هدیه ای که پادشاه مصربرای محمد!!)
13- عصما بنت نعمان( نوزده ساله)
14- قوتیله دختر قیس( بیست ساله)
15- ملائکه دختر کعب( بیست وسه ساله)
16- بنت جندب دختردمره ( بیست وچهارساله)
17- فاطمه دخترصحاک ( سی ساله)
18- عالیه دخترزیبان( بیست ودو ساله)
19- سبا دخترسفیان( بیست وپنج ساله)
20- قضیه دختر جابر( سی وی ساله)
22- فاطمه دخترشوره ( سی وپنج ساله)
23- صنعا دختر سلیم (..؟...ساله)
24- خوله دخترالحویل ( بیست ودوساله)
25- الشنبا دختر عمر ( سی ساله)
26- شرق دختر خلیفه ( همسرخوله متوفی)
27- خوله دخترسلیم ( همسرعثمان بن ماذون که درحنگ کشته شد)
28- حبیبه دختر سهل
29- لیلی دختر خاتم
30- امه هانی دخترابیطالب
31- امه حبیب دخترالعباس
32- دوبه دخترامیر
33- صفیه دختر بشامه
34- عماره دختربشامه
35- شینیا دخترسالت
36- تکانه
37- بنت ابی الجون
این نامها بنابرگفته ملا محمد باقرمجلسی تنها شامل حال زنان رسمی محمد می باشند ولیکن برده ها وغلامان واسیران جنگی وهدایا!! را همگی دربر نمی گیرند! نکته جالب دیگر اینکه ازدواج محمد با این همه زن تنها اززمان ورود اوبه مدینه (ازچهل وپنج سالگی تا زمان مرگ شصت وسه سالگی ) به بعد صورت گرفته است!!!!حالا باز هم در الله و محمد ششک کنید ای بیدینان ودر قرن بیست و یک دنبال اسلام و محمد نباشید ای کفار وای بر شما با صدای بلند نعره بزنید الله و اکبر تا جانتان در برود الله اکبر
برای دسترسی به منابع مستنددرباره نوشته بالا رجوع کنید به کتاب حیات القلوب- زندگی پیامبراسلام( ملا محمدباقرمجلسی- جلددوم وتاریخ طبری(ابومحمدبن جریرطبری) وزندگی محمد( ابن هشام) واصول کافی(محمدبن یعقوب کلینی)
این خانم ملیحه نوایی همان خانم زری شیرازی است که یکبار هم حدود یکسال پیش اسماعیل را با دوستانی که دارد مورد ارزیابی قرار داده و ضمن توهین های بعضا رکیک به دوستان اسماعیل خواسته بود از این طریق او را تحقیر کند، ایشان کلا به نظر می رسد که به جهاتی خیلی جگر سوخته و زخم خورده است ودر ضمن عقده خود بزرگ بینی اش به اندازه بالن هایی است که پرواز می کنند. در مجموع موجود رقت انگیزی است و باید برایش آرزوی روی دادن معجزه یی کرد تا از دخمه تاریک و نموری که روحش در آن قرار دارد بیرون بیاید، اگر چه شاید چون عنکبوتی همان در کنج دخمه یی نمور ساکن بودن را به آفتاب و هوای آزاد که پرنده ها و پروانه ها مشتاق آنند، برای بقیه سالهای غم انگیز و بی تحرک و بی خاصیت عمرش ترجیح بدهد
تیز بین
خاک بر سر منتقدین رهبر عقیدتی اون که فقط سه تا زن گرفته چرا اینقدر بهش انتقاد میکنید
درود بر شما شاعر ارجمند ما. کسی که به ناموس شعر و هنر متعهد است. درود بر شما و این شعر بسیارتکاندهنده شماکه آب در خانه مورچگان داعشی از انواع مختلف ریخته است. راستی که اگر شعر و هنر نبود این آئین وحشتناک میتوانست ما را سراپا بپوساند درود بر شما
سلام: تبلیغات بر علیه دین و تعمیم توهین ها و فحاشی های شما نسبت به دین بسیار باعث تاسف است. شما که خودتان را دمکرات می دانید متوجه نیستید که به مقدسات بالای یک میلیارد نفر توهین می کنید و این کاری بسیار زشت و زننده است و با معیارهای حقوق بشری در تضاد است. ما اگر انسان دوستیم و آدمیم اولین چیزی که باید در مد نظر داشته باشیم این است که به او و معتقدات او احترام بگذاریم. برای شماها که پرت هستید باید تکرار کرد که نام ابوالفضل در ایران، در تمامی سالها جزو نام های اول و دوم و سوم بوده است.و مابقی فاکتورها را نیز ما را به این نتیجه می رساند که مذهب بر ذهن آدمها حاکم است. به باور من، توهین به امامان و بقیه معتقدات اصلی مذهبی مردم کاری ضد دمکراتیک و زشت است
ایوب نظام ابادی تو خیلی دجال صفتی گیرم ده میلیارد اینطورند ولی واقعیت را نبایه فهمش کنیم همین بیشعورهائی مثل تو در طول تاریخ مستوجبات این را درست کردند که یک ملتی در نجاست فرو برود یک نمونه را برایت می اورم خودت فهمش کن تمام اکثر مقدسین شیعه یک مشت دزد جنایتکار بودند ملاها نگذاشتن بفهمیم امثال تو بیشعور نذاشتن مردم بفهمن هی توجیهش کردن اینم یک نمونه
..................
نقش امام حسن و امام حسین مسلمانان،در کشتار مردم گرگان
.......................
طبری می نویسد : سعید ابن عاص» لشگری راهی گرگان نمود . مردم آنجا از راه صلح آمدند . سپس 100 هزار درهم خراج و گاه 200 هزار درهم خراج به اعراب میدادند . لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام خویش گريزان شدند . یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر «تمیشه» بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد کرد . «سعید عاص» شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند .و به آن شرط که سپاه «سعید ابن عاص» مردمان شهر را نکشد،با او قرار صلح گذاشتند.او نیز این شرط را قبول کرده و سوگند یاد کرد که یک نفر را نکشد!!!لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند .در واقع او به وعده اش عمل کرد و به سوگندش وفادار ماند و همه آن مردمی که منظور او از یک نفر را «هیچکس» می پنداشتند را سر برید.
در این کشتار عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی ( امام حسن ) – حسین ابن علی ( امام حسین ) در راس لشگر اسلام قرار داشتند .
(تاریخ طبری)
بجز اینها
عموم مورخین معتقدند سرداران اسلام نقل و نبات و شیرینی در جنگها پخش میکردند و از زور هیچگاه استفاده نمیکردند . چند نمونه از برخورد مسلمانان صدر اسلام :
کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند. شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند .
دو قرن سکوت عبدالحسین زرین کوب
درحمله ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار عرب ( سعید بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پایداری و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود .
(کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ – کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸)
پس از فتح» استخر» (سالهای 28-30 هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکمعرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم» استخر» را محاصره کنند.مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح «استخر» (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم » استخر» که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی رفت تا آب گرم به خون ریختندپس برفت و..
همه یکجورند و حالا مهر تابان میخواهد این کثافتها را به اسم دین و انقلاب بخورد همه بدهد واقعا که خیلی رو دارند اگر میفهمند که خیلی دارند خیانت میکنند به وجدانها و اگر نمی فهمند خیلی بیشعورند.
کاری که ملاهای سنی وشیعه کردند نظیر ندارد یعنی ریدن به عقل ووجدان صدها میلیون و میلیارد آدم در طول 100 صال واقعا چنان ریدند که هنوز گیجیم و نمی توانیم بفهمیم ودرست را از نادرست بشناسیم نمونش همین برادر ایوب است که دارد از داعش دفاع میکند
سلام:واقع بین ، اینها چیست که کپی پیست می کنی؟ ببین ، من دکتر نجیب در افغانستان را خیلی دوست داشتم زیرا که به معتقدات مردم احترام می گذاشت و در نماز جمعه شرکت می کرد ولی افسوس که نیروهای ارتجاعی سرانجام برنده شدند و او و برادرش اعدام. نجیب الله دهها نفر مثل تو را توی جیبش می گذاشت. توواقع بین نیستی که با این عقده گشایی فکر می کنی که کار خوبی می کنی و خیلی هم با این کپی پیست احساس روشنفکری به تو دست داده است. این ذهنی گرایی افراطی است که فکر کنیم آدم دست از مذهب بر می دارد. به هر توجیهی که بگیری مذهب همیشه در جامعه حضور خواهد داشت. من همیشه به حرف آن آقا فکر می کنم که وارد یک گروه مذهبی شده بود و در مقابل جمعی می گفت که بعد از پیروزی باید در تلویزیون به مردم بگوییم که آیا کارهای پیامبر درست بوده و یا نه؟ بعد همین آقا در دمکراسی هیچ کس را هم قبول ندارد و آخر هر چه دمکرات است.
سلام: نظام، من از داعش دفاع نمی کنم . آنچه را که در اخبار می خوانم و می بینم برایت می گویم. پژواک خبر هایی در باره داعش را منتشر کرده بود و در انتها، منبع خبر را بی بی سی نوشته بود که اگر به منبع خبر رجوع می کردی می دیدی که بی بی سی نوشته بود این گونه اخبار جعلی است که من در زیر همان اخبار آوردم و گفتم که به منبع خبر رجوع کنید و متوجه خواهید شد که این ها دروغ است. من از داعش دفاع نمی کنم . چرا شما علاقه مند نیستید که یک مقدار با مسائل جدی برخورد کنید؟ همه شما به ژورنالیسم مبتذل دچار هستید.
سلام: نظام ، من از تو یک سئوال دارم . تو که ضد مجاهد دو آتشه هستی برای چه گفتی که از آنطرف دنیا آمده بودی ویلپنت ؟ آمده بودی آنجا چه کار کنی؟ همینطور الکی؟ منظورت چه بود ؟
ناشناس گفت :
خانم ملیحه نوایی زن «آقا» قبلا در فضیه قم طلبه بودنند .امروز در بیت رهبری پس از طلاق ایدئولوژیک یکی از خدمتگذارنند.
غثیان چو نمودی تمام هنرت را
بالا آوردی تو زیر وزبرت را!
الحق که نمانده غیر ازاین استفراغ
کاری زتو این دوره پیرانه سرت را
ح- پ (خیام)
آقای یغمأیی، اگر شما فقط دوست دارید که مقالاتی در وب لاگتون درج کنید و دیگران بیایند و به به و چه چه کنند، اینرا لطفا قید کنید و اگر غیر از این است شما چرا خیلی از کامنتها را چاپ نمیکنید؟ کامنتهأیی که فقط نشانگر غیر واقعی و تخیلی بودن نوشته را ثابت میکند. یا کامنتهأیی که با لغاتی که نویسنده به کار برده نوشته میشود. نکته سوم اینکه بهانه اینکه نویسنده شخصیت حقیقی است و کامنت گذار غیر حقیقی را بیان نکنید، چون بعضی از مقالات درج شده دارای شخصیت حقیقی نیست و از نام مستعار استفاده شده است و چون شما آنان را میشناسید قانع کننده نیست.
حالیته
سلام:نظام، می گویند که کوسه ها بدون راه رفتن نمی توانند نفس بکشند و می میرند و ظاهرا شما هم بدون توهین نمی توانید مثل آدم چند کلمه حرف بزنید. بعد هم از رقص رهایی گفتی و کردی کبابم. اگر مردی بیا و بگو چه کسی این حرفها را در دهانتان گذاشته. از سیف الله که در اینجا همیشه کامنت های خیر خواهانه می گذارد نقل می کنم که شما باید توضیح دهید که اگر این حرفها درست بود ، به بیرون درز می کرد و مجاهدین اینگونه شیفته رهبرانشان نبودند. اگر نگویم که حرفهای شما از دم نادرست است ولی با اطمینان می گویم که بخشی از آنها به مانند همینی که گفتی چرند است و بسیار خاله زنکی. از این می گذرم. داعش هم اکنون مشغول پیشروی است و اخبار حاکی از پیشروی آنها به سمت بغداد است. آخرین خبر این بود که در دو شهر کرد نشین درگیر شده و کردها از جلوی آنها فرار کردند و شهرها خالی شد. من گفتم که تا آنجا که به داعش برمی گردد، آنها بسیار موفق بوده اند به این دلیل که با انتشار تصاویر هول انگیز باعث شده اند که بدون درگیری وارد هر جایی که می خواهند بشوند.عکس های آنها رادر گوگل ملاحظه کنید. همه آنها ، حتی عکس هایی که افراد در کنار هم ایستاده اند می خواهند ترس را به بیننده منتقل کنند. مثلا لباس سیاه و پوشاندن صورت و ریش های انبوه ، چه چیز را تداعی می کند؟ حالا عرض من این است که با این حیله ، اگر زمان حمله به بغداد برسد مردم و نیروهای مسلح از جلوی آنها فرار می کنند و به مانند مناطق دیگربغداد نیز می تواند سقوط کند. البته خود سنی های ناراضی که یک پایه این جنگ هستند را نباید فراموش کرد. اگر می بینید که کلا در مقابل آنها هیچ عملی از سوی نیرو های خارجی نیز صورت نمی گیرد به این دلیل است که در واقع سنی ها، پایه اصلی این جنگ هستند و همه از حاکمیت دلخور و ناراضی.
آدم نمودن یک خر بسیار مشکلتر از خر نمودن یک آدم است
ایوب نظام ابادی درست است کپی میکنم ولی همه سند تاریخی است لازم نیست من بنویسم همه چیز هست فقط باید چشماتو بازش کنی.الان وقتش هست قبلا همه به دنبال عطر پشکل بو میکردیم همه به مردم ما خیانت کردند از سید جمال تا طالقانی تا بازرگان و رجوی و خمینی همه نگذاشتند مردم حقیقت اسلام واقعی را بدونند مردم بیچاره گناهی ندارند حتی وقتی دینشان را دارند ولی من و تو چی این حقیقت است بو کن بوی کثافت میدهد ایوب خوب بو کن بکش بالا چه بوئی بوی گه ! نه؟
ایوب نظام ابادی و ملیحه نوائی و امثال شما کور و کرها اینها هم سند تاریخی هست من کپی کردم بخوانید لطفا اسلام در اولش یعنی این سر خودتان ودیگران را شیره نمالید
-------------------
پس از تسلط اعراب نیز ایرانیان هرگز دست از مقاومت در برابر آنان بر نداشتند. درطول
سالهای اشغال در همه شهر ها و ولایات ایران؛ اعراب مسلمان با مقاومت های سخت مردم
روبرو شدند. در اکثر شهرها؛ پایداری و مقاومت ایرانیان بیرحمانه سرکوب گردید که به
موارد ذیل می توان اشاره کرد:
در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه
ربیع ابن زیاد ( سردار عرب ) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد
تا صدری بساختند از آن کشتگان ( یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند ) و
هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد
که هر سال از سیستان هزار هزار ( یک میلیون ) درهم به امیر المومنین دهند با هزار
غلام بچه و کنیز. ( کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد1 صفحه
۳۰۷(
در حمله اعراب به ری مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند ؛ بطوریکه مغیره (
سردار عرب ) در این جنگ چشمش را از دست داد . مردم جنگیدند و پایمردی کردند... و
چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری
نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود .( کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵(
در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا ( سردار
عرب ) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛ مردم شاپور
را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند.
(کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه 2011(
در حمله به الیس؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ
بعد ها به « رود خون » معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی
ایرانیان؛ خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید « چندان از آنها
بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسیان مغلوب شدند؛ بدستور خالد
ادامه دارد
ادامه
« گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ می آوردند و در رود گردن می زدند
» مغیره گوید که « بر رود؛ آسیاب ها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود؛ قوت سپاه
را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند؛ آرد کردند ... کشتگان ( پارسیان ) در الیس
هفتاد هزار تن بود.( کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار
ساله ایران؛ جلد دوم برگ 123(
در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهای سه پهلوی
آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند ؛ خارها
به دست و پای ایشان بنشست ؛ و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر
اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خود داری کرده
بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶(
در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه (دادرسی ) و
رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس
مردم را یک یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ
کس زنده نماند ... و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و
املاک مردم را بزور می بردند. (کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب تاریخ رویان؛
صفحه ۶۹ (
در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ی مردم شهر را بجز یک صد نفر ؛ کشتند . (کتاب
تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303(
در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر
کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه « آنروز از وقت صبح تا نماز
شام می کشتند و غارت می کردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 282(
در حمله ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار
عرب ( سعید بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پایداری و مقاومت؛
سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند
خورد « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن
عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: « من
قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به
گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ - کتاب تاریخ کامل؛
جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸ (
پس از فتح" استخر" (سالهای 28-30 هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب
آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم" استخر" را محاصره
کنند.مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر) را
سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم " استخر" که خون
براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی رفت تا آب گرم به خون
ریختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند "چهل هزار کشته " بودند بیرون
از مجهولان.(کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه 135-- کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 163(
رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسیاری از
مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ
آوردند.(کتاب الفتوح؛ صفحه 215(
مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم
کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با
اعراب مهاجم صلح کردند.(کتاب تاریخ یعقوبی صفحه 62 -کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه
2116, 2118 - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 178,179)
جنایات اعراب تنها به این شهرها ختم نشده است و اینها تنها گوشهای از تاراج
میهنمان به دست تازیان بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت میکند.
اگر شهر خاصی مورد نظر شما بود خوشحال خواهم شد که روایت آنرا شرح دهم.
در کتاب عقدالفرید چاپ قاهره-جلد ۲صفحه ۵ -سخنی از خسرو پرویز نقل شده که می گوید:
اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را نه صاحب عزم
و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که
آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند .فرزندان خود را از راه
بینوایی و نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند.از
خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند.
برگرفته از:
کتاب تاریخ طبری - محمد بن جریر طبرى – بازگردان ابوالقاسم پاینده- چاپ پنجم 1375
،ناشر اساطیر
کتاب فارس نامه ابن بلخی, ناشر بنیاد فارس شناسی - چاپ 1374
کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران -تالیف عبدالعظیم رضایی – چاپ دهم 1378
کتاب آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسى (م381) ، بازگردان محمد رضا شفیعى كدكنى،
تهران، آگه، چ اول، 1374ش
کتاب ملاحظاتی در تاریخ ایران، علی میرفطروس. آلمان. چاپ اول-1998
کتاب تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. تهران. انتشارات امیرکبیر. چاپ2. جلد2
کتاب اسلام در ایران. ایلیا پاولویچ پطروشفسکی. ترجمه کریم کشاورز.تهران. انتشارات
پیام. 1363
کتاب فتوح البلدان، احمد بن یحیی بلاذری / کتاب مروج الذهب ، علی بن حسین مسعودی
کتاب غرر اخبار ملوک الفرس، ابومنصور ثعالبی / کتاب تاریخ بخارا، ابوبکر نرشخی
کتاب مجمل التواریخ و القصص- به تصحیح محمدتقی بهار / کتاب اخبار الطوال، ابوحنیفه
دینوری
کتاب عقدالفرید، ابن عبدربة المالك / کتاب تاریخ طبرستان، ابن اسفندیار
کتاب تاریخ سیستان، مولانا شمسالدین محمد موالی- محمود بن یوسف اصفهانی
کتاب تاریخ رویان، مولانا اولیاءالله آملی / کتاب تذکره شوشتر، سید عبدالله شوشتری
کتاب تاریخ کامل، علی ابن اثیر / کتاب تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب
کتاب دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین کوب / کتاب الفتوح، ابن اعثم کوفی
کتاب شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی
ایوب نظام آبادی امیدوارم کمی شیر فهم شده باشید. تاریخ جلویتان است.چشمهاتان را باز کنید اگر یک انتقادی به اقای اسماعیل وفا یغمائی هست این نیست که این شعر را نوشته بلکه این هست که تیز حرف نمی زند و باز هم رعایت میکند و این شماها را شیر کرده متاسفانه
همین ایوبها و نوائی ها بودند که در طول تاریخ 1400 ساله امکان این را دادند که فاتحان جنایتکار ایران از اول تا خمینی و خامنه ای و تا داعش سوار خر مراد بشوند. واقعا خاک بر سرتان باد که نمی خواهید بفهمید ولی دوران تحول شروع شده حتی ملایان کمی فهمیده اند ولی شماها نه
اسماعیل وفا تو پس از مرگت حتما بایزید و شمر محشور خواهی شد.تمام مسلمانان حتما پرونده ات را دنبال خواهند کرد این مزخرفاتی که واقع بین نوشته هیچکدام مستند نیست و یک مشت آدم بیدین بی اخلاق اینها را سر هم کرده اند
من نمیدانم این شعر را کجا خوانده ام ولی فکر کنم در کامنتها قبلا دیدم و نوشتمش چون خیلی جالب بود دلم میخواهد برای آقای ایوب و مثل او این شعر را اینجا بگذارم امیدوارم ببخشید بعضی کلماتش ناجور است ولی حق است
شیخ آمد و ناگاه دوا را گائید
زآن بعد مریض بینوا را گائید
در کوزه بجای آب شاشید و سپس
بر سفره مردمان غذا را گائید
گفتا که حرامست در اسلام غنا
در هر گذری شور و نوا را گائید
بر خنده و شادی بسپوزید و سپس
هر جا که صفا داشت صفا را گائید
این تخم حرام ظلمت آباد، ز ظلم
قندیل و چراغ و روشنا را گائید
انداخت براه جنگ و کشتار و سپس
یک میلیون تن ازشهدا را گائید
در دست خلائق او مفاتیح و به لب
صوت خوش و خوب ربنا را گائید
بیزار نمود خلق را از مسجد
از بعد نماز او دعا را گائید
از کله عمامه بر گرفت و با آن
نعلین و عبا و هم قبا را گائید
شاشید به هر چه اعتقاد و ایمان
از قم ، مشهد، و کربلا را گائید
از اورشلیم بود بیزار ، چرا
او مکه و بعد ازمنا را گائید
شق فرمود و پس از منا و مکه
درمهبط وحی او حرا را گائید
گفتند که جبرئیل در رفت ولی
گویند که پیک کبریا را گائید
از بسکه مقدسات را محمل کرد
او حرمت جمله اولیا را گائید
از حیثییت حضرت آدم تو بگیر
تا شان جناب مصطفی را گائید
القصه جناب شیخنا آمد و از
این خاک بگیر تا فضا را گائید
هفت عنصر و شش جهت، و نه سیاره
بگذار بگویمت چها را گائید
ملا نه فقط ما و شما را گائید
مام وطن و ارض و سما را گائید
ای وای که بر بستر دین در ایران
با نام خدا خود خدا را گائید
عجب شعری به حق آخوند پدر سگ همینه ولی نباید آن فعل را که مکانیزم عشقبازی همه آدمهاست خرابش کرد
ایرج شکری
1- ایرج شکری
ایوب نظام آبادی یک فرومایه و دغلکار ودروغکوی مکتبی تراز انقلاب ایدئولوژیک و لایق مریدی و کلب آستان رهبری عقیدتی بودن است. نگاه کنید به این جملاتش ببینید اصلا این چه معنی می دهد.«من همیشه به حرف آن آقا فکر می کنم که وارد یک گروه مذهبی شده بود و در مقابل جمعی می گفت که بعد از پیروزی باید در تلویزیون به مردم بگوییم که آیا کارهای پیامبر درست بوده و یا نه؟ بعد همین آقا در دمکراسی هیچ کس را هم قبول ندارد و آخر هر چه دمکرات است»؟ این تحریف و مهمل گویی اشاره به چه کسی دارد؟ حالا نگاه کنید این این فرومایه چند ماه پیش (25 دی 92) زیر مقاله من «حاصل مکتب رجوی فضولات انباشته در ذهن و جاری بر زبان» که پاسخی بود به هتاکی ها و شکرخوریهایی که یکی از سگان آستان دربار رهبر عقیدتی و مهرتابان آزادی در مقاله یی با عنوان شاعر مزبله نشین ... در سایت همبستگی کرده بود، نوشته بودم، این کامنت را گذاشته بود:« یک نکته بسیار عجیب این است که ایشان[ منظورش من هستم ایرج شکری] و بسیاری دیگر مسیر اشتباهی رفتند ولی این نکته را مطرح نمی کنند که کسی به زور ایشان را به آن مسیر نبرده. مدام دم از روزها و عمر بر باد رفته می زنند و طلبکارند. ایشان شیفته گلشیفته فراهانی است. این از موضع گیری هنری ایشان. دیگر اینکه به طرز وحشتناکی ضد دین است. می گوید که در جلسه ای مطرح کرده که بعد از سرنگونی بنشینیم اعمال زشت پیامبر را برای مردم توضیح دهیم و روشنگری کنیم. اصلا مسئله به این سادگی را نمی داند که قبل از سرنگونی و یا بعد از سرنگونی کوچکترین توهینی به پیامبر در جامعه ما راه به فاجعه و کشتار می برد. ایشان نمی داند که نام ابوالفضل همیشه در صدر اسامی انتخابی است.اینهم اطلاع ایشان از جامعه و مردم» حال ببیند که اولا مگر شیفته یک هنرمند سینما بودن جرم است یا کفر است یا سبب سلب حقوق اجتماعی آدم می شود؟ هر کس ممکن است شیفته یک چند هنرمند سینما اعم از مرد و زن یا خواننده اعم از مرد و زن باشد. ادامه دارد
درود بر شما اقای شکری. اینها جز یاوه گوئی و اتهام زنی هیچ منطقی ندارند باید منتظر باشیم این ایوب خودش یکروز بفهمد که چه مزخرفاتی میگوید و خودش بیاید خودش را شرح بدهد
سلام: ما همگی شانس آوردیم که آقای شکری فتوای خود مبنی بر فحاشی در نهایت را عملی نکرد و یا با او همراهی نکردند وگرنه چی می شد؟ مانده ام حیران که آیا کسی به او نگفته که این ادبیات چارواداری است و برای یک آدم تحصیل کرده و روشنفکر استفاده از این نوع سبک نوشتن و حرف زدن مناسب نیست؟البته گفتم برای یک روشنفکر و تحصیل کرده. اول گفتم که چیزی در جواب آقا بنویسم بعد دیدم که به خودم زحمت ندهم و بگویم که جواب من به آقا، خود نوشته ایشان است که گویای همه چیز است. ولی دو سه نکته را عرض می کنم. فکر می کنم برای شناخت سازمان مجاهدین خلق ، نوشته های آقای شکری را خوب بخوانیم. و نیز ،راستی همین جا از آقا بپرسیم ، شما که درس دمکراسی برای کسانی می دهی که زیر بمباران هستند، چرا تحمل چند کامنت که نود در صد آنها با شما موافق هستند را نداری؟ ونکته دیگر ، شیوه مبارزه ای که شما به آن دل بستگی دارید است.
بالاخره این هم یک نوع مبارزه است که شما به آن علاقه مند هستید. خدا را چه دیدی ؟ اگر همه با هم همراهی کنیم و با در آوردن لباس زیرمان آنهم در خارج و یا به مانند آن یکی که پیاده روی در پیاده رو را تجویز می کرد شاید رژیم سرنگون شود. و یکی از جالب ترین آنها که مجاهدین را سرزنش می کرد که راه غلط را انتخاب کردند را برای شما بگویم . این یکی را که روی سنگ بگذارید سنگ آب می شود. در همین جا نوشته بود که صرفا و صرفا با نشستن پشت کامپیوتر و نوشتن مقاله و خبر و کامنت می توان رژیم را سرنگون کرد و مثال بلوک شرق را نیز برای اثبات حرف خود آورده بود. بعد من می گویم که برخی مقالات و برخی کامنت ها کمدی است ،فکر می کنند شوخی می کنم و یا قصد تمسخر دارم .بیاییم امتحان کنیم ضرر که ندارد. لباس زیرمان را بادبان کنیم به دست خودمان و دمار از روزگار رژیم در آوریم و آن وسط ها هم ای، خدا را چه دیدی، شاید هم به قول آن خانم مقاله نویس در اینجا عده ای هم در آن بلبشو بتوانند سهم خود را از زندگی بگیرند . هم مبارزه است و هم فال و هم تماشا.
سلام: فرامرز ،داستان مجاهدین داستان فداکاری و از خودگذشتگی است و بس. می گویی نه ؟ از آقای یغمایی بپرس. حالا از تو یک سئوال دارم خواهش می کنم که بگو جملات پایین از چه کسی است؟
" تردیدی در استواری و فداکاری مجاهدین نیست. تا حالا از چیزی که کم نگذاشتهاند تا بوده فداکاری و پایداری و تحمل شداید و محرومیتها بوده است. از این پس هم چنین خواهد بود. تنها نکتهای از مجاهدین که کسی نباید در آن شک کنید همین موضوع است. بردباری و تحمل شداید مجاهدین استثنایی است."
"تأکید میکنم اگر کسی از مجاهدین خوشش نمیآید و میخواهد آنها را ایزوله کند راهش تنها بهتر جنگیدن با رژیم است و گرنه نتیجهی چندانی نخواهد گرفت. نیرویی که به طور جدی با رژیم بجنگد خصم مجاهدین نمیشود، منتقد جدیاش باقی میماند اما تأکید میکنم خصم مجاهدین نمیشود."
وقتی مخاطب چاروا باشد همین ادبیات برای تو خوب است ایوب. اقای شکری حیلی خوب نوشته
ایرج شکری
1 - ایوب نظام آبادی رویت را کم کن، از این فیگور های «ترو تمیز بودن» هم نگیر. خودت فکر می کنی خیلی زرنگی و خیلی هم سرت میشه، مثل آن یارو که بعد از آن دو مقاله یی که آنها به طور مستقیم از عملکرد مصیبت آفرین و ادعاهای پوچ و مسعود مریم در ماجرای اتفاقات مرداد 88 انتقاد کردم (منطورم آن دو مقاله «انا فتحنای واقعیت گریزان متکبر» و « من متهم می کنم» است) با اسم مستعار علی فرهنگ و با آدرس از «ام القرا- پایتخت» دادن با قلمبه گویی و «پکیچ» و «پارادایم» به میدان آمده بود که با حمله کردن به من و تلاش برای تحریف مضمون و مفهوم انتقادهای من، به هواداران مقاومت «آموزشهای تئوریک» برای دشمن شناسی بدهد و به آنها بقبولاند که نوشته های من انتقاد نیست و تخریب است و آن هم به خاطر خرده حسابهای شخصی من با مجاهدین است و برای جا انداختن این «آموزش» خود هم به آنها یاد آوری می کرد که عاطفه اقبال و اسماعیل وفا یغمایی و ایرج مصداقی اگر انتقادی دارند(در آن زمان ،سال 88) از روی دلسوزی است و آنها دوستدار مجاهدین هستند ولی شکری انتقاد نمی کند و... اما حالا اوضاع را می بینم و فوران انتقادها را. خیلی دلم می خواست قیافه او را وقتی گزارش 92 مصداقی یا شعر «با ناخدا»ی اسماعیل وفا را می خواند می دیدم. حالا تو فکر می کنی که خیلی زرنگی، اما تو در حقه بازی و سفسطه باید سالها پیش او شاگردی بکنی. مجاهدین ممکن است در عشق مریم و برای بردن او به تهران و نشاندن او بر صندلی ریاست جمهوری، تیشه بردارند و کوه کنی بکنند یا تونل زیر زمینی بکنند، دلیلی ندارد که ما برای آنهای سینه بزنیم. مگر جنگ و «جانفشانی» آن پاسداران و بسیجی هایی که در جنگ برای رفتن به قدس از راه کربلا ، فوج فوج زیر گلوله و بمب تکه پاره می شدند، و برای فرمان اماشان هزار بودند بدرند و دریده شوند، ارزشی برای ما دارد؟ نه این که ارزشی ندارد بلکه ما بشدت مخالف ادامه جنگی بودیم که اولا بنابر اعتراف خود رفسنجانی در مصاحبه ای با خبرگزاری رژیم (مندرج در روزنامه روزنامه اطلاعات) به مناسب دهمین سالگرد «انقلاب اسلامی» می شد از وقوع آن جلوگیری کرد و ثانیا بعدا هم همان اوائل می شد با دریافت غرامت به آن پایان داد. در مورد فحش دادن چاروادری هم باید بدانی که این «تمیز بازی»های تو، مطلقا چیزی را عوض نمی کند. اول آن گند و کثافتی را که آن مرید ابله و دریده که با اسم سیاوش جعفری در آن مطلب با تیتر «شاعر مزبله ...» از ذهن و از دهنش بیرون ریخته بود جلو خودت بگذار(حتما خوانده ای و لابد از رایحه آن هم سرمست شده ای)، بعد به خاطر داشته باش که خیلی ها آن را دیده اند و بعد ببین که قادری از آن دفاع کنی یانه ، بعدا بیا وارد گود چنگ در چنگ شدن با من بشو. ببین از آن ذهن گند گرفته چه بیرون ریخته:« اين بريده خائن[منظورش اسماعیل وفا یغمایی است]، دنباله دارد
پیر دانا
دوستان عزیز توجه داشته باشید راجب ایوب نظام ابادی قبلا گفته بودم این شخص یکی از عناصر بخش اطلاعاتی و یکی از سربازان گمنام ولی عقیدتی است
کار این شخص انحراف مسیر بحث ها و موضاعات است تا انجا که من میدانم و دیده ام این شخص در کارش بسیار موفق بوده است علت موفقیت این سرباز گمنام هم این است که منتقدین بدنبال نخد سیاه های این فرد میروند بطوریکه موضاعات و بحث اصلی فراموش میشود و همه بدنبال نخی که این فرد باز کرده میروند یعنی علت ضعف جدی در منتقدین است که بعضا دچار اشتباه میشوند و سوراخ دعا را گم میکنند باید با پوست و استخوان ومغزمان بفهمیم که مشکل نه در ایوب سرباز گمنام عقیدتی است و نه در خدیجه اجیده و امثالهم مشکل را باید شناخت و همیشه طرف حساب را او قرار داد و بس .
سازمان مجاهدین خلق 12 سال است که مسئول و مسبب سالها خیانت به ارمان های جوانان انقلابی که به این جریان پیوسته بودند را مخفی کرده است این شخص بزدل که یارای پاسخ به اینهمه خیانت به ارمان و ارزوهای چند نسل را ندارد به سوراخ و سرداب خزیده و سربازان گمنامش را جلو فرستاده تا او را از این پاسخگوئی نجات بدهند .
بنظر پیر دانا تمام کامنت های ایوب نظام ابادی را منتشر کنید بگذارید کارش را انجام بدهد و گزارش روزانه اش را کامل کرده و در نشست عملیات جاری بخواند .
اما باید توجه داشت به جای پاسخ به این سرباز گمنام باید رهبر را خطاب قرار داد و بیت رهبر را که بیائید و جواب بدهید .
سازمان مجاهدین خلق تجربه بسیار زیادی در زمینه لوث کردن حقایق دارد بسیار بسیار فراموش نکنید که طرف حساب شما نه یک سازمان سیاسی بلکه یک سازمان شارلاطان و باندی تبهکار است تجربیات زیادی در این زمینه ها دارند در حقیقت اینها همانند وزارت اطلاعات ملاها کار میکنند اینها کپی برابر با اصل پدر عقیدتی شان خمینی کفن پاره هستند و بس .
جسم و جان چند نسل از این جماعت شارلاطان و تبهکار زخم خورده است چه باند تبهکار رهبر مفقود و چه باند تبهکار ملا طرف حساب ولی فقیه ملاست و ولی فقیه عقیدتی و بیت شان همین
پیر دانا
دوستان عزیز توجه داشته باشید راجب ایوب نظام ابادی قبلا گفته بودم این شخص یکی از عناصر بخش اطلاعاتی و یکی از سربازان گمنام ولی عقیدتی است
کار این شخص انحراف مسیر بحث ها و موضاعات است تا انجا که من میدانم و دیده ام این شخص در کارش بسیار موفق بوده است علت موفقیت این سرباز گمنام هم این است که منتقدین بدنبال نخد سیاه های این فرد میروند بطوریکه موضاعات و بحث اصلی فراموش میشود و همه بدنبال نخی که این فرد باز کرده میروند یعنی علت ضعف جدی در منتقدین است که بعضا دچار اشتباه میشوند و سوراخ دعا را گم میکنند باید با پوست و استخوان ومغزمان بفهمیم که مشکل نه در ایوب سرباز گمنام عقیدتی است و نه در خدیجه اجیده و امثالهم مشکل را باید شناخت و همیشه طرف حساب را او قرار داد و بس .
سازمان مجاهدین خلق 12 سال است که مسئول و مسبب سالها خیانت به ارمان های جوانان انقلابی که به این جریان پیوسته بودند را مخفی کرده است این شخص بزدل که یارای پاسخ به اینهمه خیانت به ارمان و ارزوهای چند نسل را ندارد به سوراخ و سرداب خزیده و سربازان گمنامش را جلو فرستاده تا او را از این پاسخگوئی نجات بدهند .
سلام: هه هه ، من با فحش دادن مخالف نیستم تو هم همچنان به من فحش بده و عقده گشایی کن . من به این ترتیب بی زحمت باعث شده ام که تو کمی راضی و خوشحال باشی. ولی خودم این کار را نمی کنم . نگاه کن فحش یعنی اینکه این آقای بسیار محترم ، پای پدر من را هم وسط بکشد و به او هم توهین کند.میزان درک او را از زندگی و آدمها را از همین چند کلمه می توان دید. حالا من از تو می پرسم ،آیا این مهم است که این آقا در جمعی نگرانی خود را در باره مسائل مربوط به بخشی از تاریخ عربستان چهارده قرن پیش ، یعنی حجاز را مطرح کرده و گفته که می خواهد آنها را حل کند و یا اینکه در مقاله ای این را نوشته است ؟ من واقعا حیرانم از رفتار این آقا. در بعضی موارد ، آنچنان عکس های تهوع بر انگیزی نیز در مقالات خود می گنجاند که آدم از خواندن آن همه در و گوهر که در آنجا تلنبار شده پشیمان می شود و فرار را بر قرار ترجیج می دهد. روزی آن قدیمها آقایی نوشت که ".....ا ز سوی دیگر به مقالات اتهام آمیز و تخریب کننده "ایرج شکری" و نوع واکنش رژیم آخوندی نسبت به آن ها رجوع کنید. تا به امروز اکثریت قریب به اتفاق مقالات ایشان که در ارتباط با "مجاهدین خلق" به رشته تحریر در آمده است با "استقبال"، "تقدیر" و "تائید" رژیم آخوندی مواجه شده است. " حالا او کجاست که ببیند که کار از از اکثریت قریب به اتفاق گذشته است؟
وبگرد
ایوب نظام آبادی آدم واقعا کودنی هستی ، این شگرد وشارلاتنیسم و شانتاژ که مقاله یا نوشته فلان کس مورد استقبال سایتهای آخوندی واقع شده و همین را سندی برای بی اعتباری انتقاد و انتقاد کننده قرار دادن خیلی وقت است که دیگر مطلقا نه خاصیت مرعوب کننده برای جلوگیری از انتقاد دارد و نه این که کلا تاثیری در تحریف حقایق. تود آدم کودن هستی واقعا؛ هم طرف را یک ضد اسلام معرفی میکنی هم از نامربوط گویی یکی مثل خودت مثال می آوری که مقاله های تخریبی فلانی مورد استقبال سایتهای آخوندی قرار گرفته! واقعا فکر نمی کنی جز مهمل گویی چیزی در این حرف نیست. لا اقل برو یکبار همان مقاله دیالوگ انتقادی با سربازان گمنام امام زمان را که شکری لینکش را در یکی ازکامنتهای قبلی(زیر همین مطلب)داده بخوان و خودت کمی فکر معیوبت را بکار بیانداز ببینی مهمل نگفتی در این کامنت اخیرت؟
سلام: وبگرد، خیلی دلم می خواهد وقت گیر بیاورم و بنشینم روی کامنت ها از زوایای گوناگون کار کنم . برای مثال یک مورد آن کامنت های بنی آدم بود که نظرم را نوشتم و دیگری اینکه می توان از زاویه فحاشی کامنت ها را بررسی کرد و موارد حاد را لیست کرد. حتما تو یکی از نامزد های این گروه خواهی بود ولی در همین جا بگویم که امیدوار نیستم که نفر اول شوی. نفر اول همان کسی است که تو او را خیلی دوست داری و باید با قرص ضد تهوع وارد مقاله او و کامنت او شد و نیز اینکه همه را دعوت به بد دهنی می کند. در ضمن کامنتی که در آن نقل قولی دیدی از آقایی بود به نام علی فرهنگ و کرمی که معرف حضور شما هست و نیز آقای شکری سیزده نفر از مجاهدین ، از صدر تا ذیل را نام بردند که آنها علی فرهنگ هستند ولی به نظر من علی فرهنگ کسی نبود به جز بیژن نیابتی . زیرا سبک نوشتن این دو بسیار شبیه است. برای مثال بکار بردن علامت تعجب به میزان زیاد و نیز برای تاکید. و یا بکار بردن واژه های کم بسامد و خط کشیدن زیر واژه ها برای تاکید و از این قبیل. البته من به اندازه شما مطمئن نیستم . شما که با اطمینان می گویید که رجوی ادای امام زمان را در می آورد می توانید با اطمینان بگویید که علی فرهنگ تعدادی از مجاهدین هستند !! نقل قول دیگری را که آوردم عجیب است که نفهمیدید. نکند که شما فقط مقالات و کامنت های خود را می خوانید و لذت می برید؟ آن پاراگراف نقل قولی از مصداقی است. این را هم بگویم که آثار ادبی از هر نوع، فارغ از پدید آورنده آن هاست. و من از نقل آنها قصد طعنه و یا تمسخر ندارم.
ایوب نظام آبادی . اولا چه صبر و حوصله و وقت بی حساب و کتابی داری که این جا اینقدر می نویسی و فحش میخوری ! چه چیزی را میخواهی عوض کنی ؟ دوما علی فرهنگ ، فرخ حیدری است و نوشته های دیگرش به این اسم را هم بعدا به اسم خودش چاپ کرده است . بیژن نیابتی وارد این دعواها تا بحال نشده است مگر به ایما و اشاره . اگر خود شما هم فرخ حیدری هستی ، بابا جان اینها را ول کن و به کار وزندگی ات برس . تشت رسوایی اینها از همه بام ها افتاده است . ولشان کن و وقت ات را صرف کارهای بهتری کن- پرویز- د
وبگرد
ایوب نظام آبادی تو واقعا آدم کودنی هستی،باز هم فکر می کنی که خیلی زرنگی. آن نقل قولی که آوردی و می گویی از ایرج مصداقی است مربوط به کامنتی هست که در پاسخ به فرامز گذاشته ای،و ربطی به آنجه من در کامنت نوشتم ندارد و آن نقل قولی که من گفتم از از آدمی مثل خودت می آوری و به آن استناد می کنی، نقل قولی است که در کامنتی در پاسخ به «هه هه هه» نوشتی آورده ای. در ضمن باز پرت و پلا گفته ای و باز برای پاسخ گفتن به انتقادات مطرح شده سعی میکنی هی با چرند گفتن بحث انحرافی دیگری پیش بکشی. من مقالاتی ندارم که آنهار بخوانم و خوشم بیاید و کامنت را هم می گذارم که روی مطلب یا نظر دیگران نکته یا نکاتی را بیان کنم. برای من فرقی نمی کند که علی فرهنگ کیست و من در کامنت خود اسمی از او نبرده بودم. بهتر است دست از این زرنگ بازی هاو شارلاتنیسم برداری و بهتر است مدتی کامنت گذاری را متوقف کنی و کمی استراحت کنی چون ممکن است به کلی قاطی بکنی.. آن کاری را هم که تو دلت می خواهد انجام بدی و زور میزنی و هنوز به جایی نرسید و می خواهی از کسانی که به قول تو فحش می دهند لیست در بیاری فقط به درد این می خورد آن لیست را روی یخ بنویسی و بگذاری جلوی آفتاب. دیگران هم در کامنت هها دیده ام که یاد آوری کرده بودند که این رهبری مجاهدین بود که فحش و اهانت به منتقدان را روش خود قرار داد در حالی که کسانی که ادعای رهبری مقاومت و آلترناتیو رژیم را دارند باید ظرفیت انتقادپذیرشان بسیار بسیار بار و احساس مسئولیت در پاسخگویی داشته باشند.
آرمان
من هم کاملا با نظر پرویز-د موافقم که علی فرهنگ بیژن نیابتی نیست و نثر این دو یکی نیست و همانطور که پرویز گفته بیژن نیابتی تنها با«ایما و اشاره» ممکن است به نوشته های منتقدان مجاهدین بپردازد و البته او استادی است که می تواند در یک جمله یک خمره شکر سربکشد و قورت بدهد، مثل این جمله در مقاله «داعش در صفحه مختصات خاور میانه خاورمیانه جدید» که در پژواک ایران درج شده . جمله این است:«آمدن داعش به موصل ظرف چند ساعت بدون چراغ سبز رژیم جمهوری اسلامی و دولت مالکی بیشتر به شوخی تلخی می ماند که بدرد خنداندن تحلیگران کوتوله صحنه سیاسی موجود می خورد»
سلام: پرویز ، این اصلا مهم نیست که علی فرهنگ چه کسی بوده و یا شاید هم اصلا همانطور که گفت جوانی بوده بیست و نه ساله و ساکن تهران و نیز سخت مریض احوال.به هر حال ، او چهار سال پیش ، زمانی که این جدلها شروع نشده بود چندمقاله نوشت و دیگران می گفتند که او فلان مجاهد است و دعوا شده بود بر سر آنکه او کیست. ولی به نظر من نوشته او شبیه نوشته های نیابتی بود و او بوده و یا متاثر از او. من برای نظر خودم می توانم که استدلال کنم و برای طولانی نشدن کامنت فقط به یک مورد اشاره می کنم. در مقاله فرخ حیدری با نام براستی مرز بین دوستی و دشمنی کجاست؟ شما تقریبا 36651 واژه می بینید و 81 علامت تعجب. در مقاله نیابتی با نام نگاهی دیگر به انقلاب درونی،56826 واژه و 471 علامت تعجب و نیز در مقالات علی فرهنگ با عناوین محتسب خُم شکست و من سَر ، مه فشاند نور و سگ عوعو کند، چرا "مجاهدین خلق" انتقادات را جدی نمی گیرند؟! که در مجموع 9245 واژه و 90 علامت تعجب می بینید که در مقالات علی فرهنگ علامت تعجب گاهی به عنوان تاکید بکاررفته ، بهمان شکلی که در مقالات نیابتی بکار می رود.حال، بدون بردن ارقام به برنامه های کامپیوتری به مانند spss و یا matlab ، صرفا با نگاه کردن به ارقام و یا گرفتن تناسب می بینید که مقاله علی فرهنگ بسیار به لحاظ تعداد علامت تعجب دور از نوشته حیدری است و به طرز بسیار معنی داری به نوشته نیابتی نزدیک. و یا به واژه ها ی بکار رفته می توانی نگاه کنی و ببینی که مثلا ترکیب نبرد آلترناتیو ها و از این قبیل در مقالات فرهنگ و نیابتی بکار می رود و بسامد برخی واژه های خاص نیز در این دو یکسان است.
بخود حضرت یونس و جرجیس که قبرشان را این داعشیای لامذهب نابود کردند این میخی که آقای مصداقی زده باید بیش از این داد و فریاد اینها را در آورد بیخود نیست هی زرت و زرت مقالات مینویسند واقعا زرت و زرت که بر ریش خودشان باشد
جدی جون
این پیرمرد نمیدونه چی میگه. مبارزه رو مردم داخل کشور میکنن و به ثمر می رسونن. نمیدونم کی ولی اونا هستند با نمایندهاشون که دارن جلو میرن با قایم شدن رهبر و تخم سیا و پنتاگونو مالیدن انقلاب نمیشه والاه هرکیم جدا شد زور بش گفتن این داره زیادی شکر میخوره شاشش شیرین میشه. اینا بیان ثابت کنن اصلن ذره ای ترقیخواه و دموکراتن زر میزنن زیادیم میزنن
این جمشید پیمان به لحاظ کاراکتر و شخصیتش واقعا برادر دوقلوی الهام چرخنده است.
بیطرف
آى بابا اسماعيل
تو هم رسيدى به ته خط، چه فكر مى كرديم و چه شد، سقوط آزاد در كشور آزاد با اختيار كامل، تمام كتابها ونوارها را ريختم بيرون نه به خاطر تفكرت بلكه بدليل پوچ شدن ارزشهاى تو، تو شاملو نيستى و در مسير ناپيدا مى شوى مانند بسيار شاعران گمگشته ديگر.
حيف شد
ض
شعر دوست
چه حیف شد که تو کتابها و نوارهای اسماعیل وفا را دیگر نمی پسندی. حال اسماعیل وفا اگر خون گریه کند حق دارد، چرا که مرکز عالم وجود و مرجع ارزش گذاری به همه مفاهیم انسانی و ادبی و تاریخی و... دیگر کار اسماعیل را تمام شده می داند! کاش اسم واقعی و کامل خودت را می نوشتی تا چراغ راهنمای دیگران از گمراهی و پرتو افکن روی حقایق می شد، اگر چه نگفتی چرا اسماعیل به ته خط رسیده. راستی ض حرف اول چه کلمه می تواند باشد که اسم تو است؟ «ضرطه» نیست؟ به هر حال این مناسب ترین اسم برای دارنده چنان دیدگاهی است.
ای شاعر شیرین سخن خلق، وفا جان
رهبر شده از شعر تو آشفته وفا جان
منهم چو تو قی کرده شدم کافر رسم ِ
دجال خمین و طبس و مهرک تابان
در پاسخ خیام دروغین که روح شیخ نیشابور را مشمئز کرده است
غثیان بنمودم تو و دجال طبس را
بالا زدم آئین و ره و کیش ددت را!
الحق که نماند روی به بیچاره ی قزوین*
گندی که زده ست رهبر تو خلق و وطن را
* بیجاره ی قزوین اشاره به سنگ پای بدبخت این شهر دارد
ارسال یک نظر