تقریبا 5 ماه گذشت؛ زندان انفرادی بدون هیچ گونه امکاناتی روح و روان مرا
می سائید و می خراشید و تباه می کرد آرزو می کردم ای کاش کتاب ، روزنامه،
رادیو، وسیله ای برای سر گرمی داده بودند ولی خبری ازامکانات در هتل چهار
ستاره رجوی نبود. زندان رجوی که خودش بارها دردرون تشکیلات و روی سن در
سالن اجتماعات باقر زاده رو .. ادامهی مطلب...
۴۷ نظر:
اسماعیل وفا ببین جقدر بدبخت شده ای که فضولات یک مزدور ثابت شده وزارت اطلاعات را در سایتت میزنی.بیچاره بدبخت تمام فحش ها و اتهاماتی را که این مزدور نسبت به شهید کاک صالح و سهید خواهر بتول میزند را هزاران بار از زبان دیگر مزدوران وزارتی شنیده ایم .به حال بدبختت جاره ای کن که چگونه نئشه شنیدن این خزعبلات شده ای . واقعا تازه فهمیدم که از هزم رابع کاملا گذشته ای
حضرت امیر
رضا گوران مزدور نیست! فضولات همتولید نمی کند.حضرت کاک صالح را که رفته است و خدا بیامرزدش من بهتر از تو میشناسم. ولی یک نکته دردناک را برای تو میگویم متاسفانه افتضاحات آنقدر رفیع و پر شکوه و تاریخساز است که متاسفانه فاکتهای مزدوران واقعی وزارت اطلاعات هم دروغ نیست. برو فکری به حال واقعیت بکن ؟چرا؟ و چرا و مطمئن باش همه چیز در معرض داوری قرار میگیرد
خداوند ترا موید و سلامت بدارد و خداوند بشکند گردن مزدوران خامنه ای را
امیر
خود سازمان دهبار اطلاعیه داده یغمائی مصداقی همنشین قصیم روحانی اقبال حیدرنژاد و خیلیا اطلاعاتین!!!!!!!!!!!! خوب تو چه انتظار داری خفه شو عزیزم لطفا به اطلاعاتی نصیخت نکن همه اطلاعاتین!!!!!!!!!!!!!!!
اگر میرحسین موسوی و خاتمی و کروبی، آنطور که حسین شریعتمداری و سایر وحوش جناح درنده رژیم متهم می کنند، از سیا و از اسرائیل خط می گرفتند، کریم و قصیم و اسماعیل و مصداقی و رضا گوران هم اطلاعاتی هستند. کاک
شعر دوست
صالح یک مرید بی سواد و در کار اطلاعاتی هم فاقد دانش و تحلیل بود و از آنجا که برادرش یک مزدور ناب و به لجاظ عقیدتی بدون ناخالص رژیم بود، کاک صالح هم از شرمندگی مزدوری برادرش و هم به مصادق کافر همه را به کیش خود پندارد، با بلاهت تمام در همه «سوراخ» نفوذ و سایه رژیم می دیدو از این طریق خلوص خود را به رهبر و مرداش مسعود نشان می داد. اما یک مساله دیگر را هم باید توجه بکنید و آن این که هرچه بیشتر در «گُه مال» کردن منتقدان تلاش بکنید، واقعیت خود و مکتبان و مربیان و معلمانتان را بیشتر و بیشتر در برابر مردم به نمایش می گذارید و مردم دارند می ببینند که کلا در تمام وجوه از گُه بیرون آمده اید و در تمام وجوه گُه گرفته اید و البته آینده هم نشان خواهد داد که در گُه غرق خواهید شد.
پیر دانا
اینجانب پیر دانا جمهوری اسلامی ایران را دشمن اب و خاک وطن خویش ایران میدانم او یعنی جمهوری اسلامی در حاکمیت چنین تشنه به خون خلق ایران و اب و خاکش است اما و اما واما چه کنیم که ایران وطنمان دشمنان دیگری نیز دارد که هنوز به حاکمیت نرسیده دست به اعمالی زده اند که در ابعاد کوچکتر نه تنها کمتر از جمهوری اسلامی نیست بلکه اگر به مقیاس در نظر بگیریم بسا فراتر از جمهوری اسلامی است برای نمونه میگویم تا متوجه شویم که این خائنین چه کرده اند
جمهوری اسلامی در 35 سال حاکمیت اب و خاک ایران را جارو کرد جوانان را به جنگ ضد میهنی کشاند و روی مین فرستاد زندانها بر پا کرد و شکنجه ها و دار و تازیانه این نمای ظاهری این حاکمیت ضد مردمی است اما بنگرید که سازمان مجاهدین خلق به میمنت رهبر عقیدتی چه کرده است
درست کردن تشکیلاتی پولادین از جنس پفک نمکی که تا بحال هزاران نفر از ان جدا شده اند
تاسیس سیستم اطلاعاتی بسا فراتر از وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
تاسیس زندانهائی که بنا به فرموده رهبر عقیدتی میزان اقامت در ان ماکزیم 2 سال به همراه 8 سال زندان ابوغریب و بعد تحویل به جمهوری اسلامی
وقایع زندان و انچه رضا گوران میگوید را به یقین باور کنید برای اثبات حقیقت بودن این وقایع فقط میگویم اگر اینها نبود رهبر عقیدتی پنهان نمی شد و به غیبت نمی رفت اینکه میگویند او را بدلیل مسائل امنیتی مخفی کرده و به چاه برده اند دروغ است او بدین دلیل به چاه رفته که میداند امروز و امروزها روز پاسخگوئیست اگر حرف رضا و رضا ها دروغ بود او مخفی نمی شد
در یک کلام کارها و اعمالی که در سازمان مجاهدین خلق بوقوع پیوسته لکه ننگ ابدی بر پیشانی این سازمان است و الخصوص رهبر عقیدتی بانو و بیت نزدیک به ولایت عقیدتی
در یک کلام بگویم جمهوری اسلامی چه کرده است که مجاهدین نکرده اند باید اینرا بگوئیم
و متاسفانه و باز هم متاسفانه
هنوز پرده ها کامل نیافتاده بگذارید زمانی خواهد رسید که پرده ها کاملا خواهد افتاد و خواهیم فهمید که این سازمان نه تنها چیز از پاسداران و ملاها کم ندارد بلکه بیش از انهاست
از نظر من انکه از هضم رابع وزارت اطلاعات گذشته کسی نیست جز همان رهبری که نیروهای انقلابی را تحویل جمهوری اسلامی میداد و همو که امروز و هر روز در سوراخ و چاه مخفی شده است
ما مدت های زیادیست که فاتحه این سازمان را و جمهوری اسلامی را خوانده ایم هر دو رفتنی هستند هر دو به یکجای تاریخ میروند کمی دیر و زود دارد سوخت و سوز ندارد
درود بر شير مرد کورد رضا گوران، با خواندن هر قسمت از سرگذشت تو من ميگريم و افسوس ميخورم. چه فکر ميکرديم و چی شد!!
هر چه زمان ميگذره عظمت خيانت رهبری پيشتر شگفت انگيز ميشود.
در نوشته های افراد سازمان در مقابل افشگری ها اشاره به دادگاه خلق ميکنن، که البته به آينده که خود قدرت را در دست بگيرن
موکول ميکنن!و چيزی جز تهديد نيست که اگر رفتار در اشرف نمونه باشد از لاجوردی بهتر نخواهد بود.
بعد از گذشت اينهمه سال چرا حاضر نيستن حداقل در مقابل دوربين با شاهد ها مواجه بشن و جواب بدن و ثابت کنن که حق با سازمان هست و شاهدها همه مزدور هستن!! جواب مشخص هست !
به اميد دادگاه، نه در حاکميت ديکتاتوری ولايت رهبر عقيدتی، بلکه در آزادی ايران و حاکميت دمکراتيک ملی !
حميد ع
از جیره خوار مفلوکی مثل امیر که شغل شریفش شده پاچه گیری و پفیوزی بیت رهبر عقیدتی همچنین تراوشی تعجبی نداره !
مرزقرمز آقای گوران و رجوی و باندش که به مزدوری و گماشتگی سید الرئیس روزگارشان را می گذراندن در غیرت و وفا داری و با عزت زندگی کردن تعریف می شود !
روح و طبیعت گوران و گورانهای دیگر که از این باند و فرقه تبهکاررجوی جدا شدن عدم سنخیت آنها با این نوچه ورشکسته خمینی دجال که عین پدر خواندش از هیچ نا پاکی و رذالتی و تهمتی و گند گاو چاله دهانی به پاک ترین فرزندان و مبارزان این کشور دریغ نکرده و راه نجات خود و باندش را را در این منجلاب تهمت و..... جستجو میکند یا در نامه نگاری و پیشنهاد به قا تلان و آدم کشهای سیاه و سفید آخوندی !
کاک رضا عزیز پهلوان کرمانشا ه درود به شرف و غیرت کرمانشاهیت !
محمد سعید
پهلوان رضا دمت گرم برای روشنگری و نوشتهایت !
من از زمانیکه نوشته ها و خاطرات شما را می خوانم شرافتان خیلی بالا و پائین شدم از باور و اعتمادی که به گفته هات دارم شکی نیست !از اینکه این همه وقت و زحمت و حوصله برای گرد آوری آنچه که بر تو گذشته و شاهد بودی کار ساده ای نیست نشانه غیرت پهلوانیت کاکه ! با هر نوشته و مقالات جدیت جواب خیلی از ابها مات و سؤال های که دارم داده و یافت میشه !
در جواب موجودی به اسم امیر که رگ گردنش زد ه بیرون وشارژ مریمی شده که چرا جناب یغمائی گرامی مطالبی در مورد ابراهیم زاکری یا خانم بتول رجائی که در روشنگری آقای گوران هست منتشر کرده من یک سؤال از این آقا دارم این آقای ذاکری یا خانم رجایی چه خدمت و جایگاهی و نشانی در میان ایرانیان از نظر اجتماعی و سیاسی و آکادمی و کارهای حقوق بشری دارند که ما نام و نشانی از آنها در هیچ جا نمی بینیم یا آنها اسم و نشانی ندارند یا ما بی خبریم ؟ بله طبق گفته آقای گوران توی زرپ و شیشکی زدن و بند کشیدن مخالفهای درونی خدمت زیادی به جامعه بشری نموده !
پیروز و سلامت باشی داوود و بابا یادگار نگهدارت باشه !
حمید
جناب گوران
هر چند بهیچ عنوان هیچکدام از نظرات سیاسی شما و بخصوص بهتر بودن پاسداران رژیم نسبت به محاهدین را قبول ندارم و اصلا مقایسه میان پاسداران جنایتکار با مجاهیدن خلق را از اساس غلط و ضد مردمی می دانم اما انصافا داستان خواب مادر و آن قسم و قران دادنهایش خیلی بنده را متاثر کرد.
از اینکه این مادربزرگوار تا به این حد به شما کمک نموده تا در همه حال و در سخت ترین شرایط انسان بمانید باید همیشه عمر قدر دان و دست بوس و پابوسش باشید.
فرهاد
آقای رضا گوران
یک چیزی درخاطرات شما خیلی برایم آزار دهنده است و آنهم رعایت نکردن قواعد دستور و زبان فارسی در نوشتن است.
آقا جان در فارسی فعل داشتن اینطور صرف می شود:
من دارم
تو داری
او دارد
ما داریم
شما دارید
آنها دارند
این دستور و زبان فارسی است که رعایت کردن آن در نوشتن برای هر فارسی زبانی چه کرد باشی چه اهل حق چه مجاهد باش و یا نفوذی اجباری است.
آقا جان
اینکه شما همه جا در این سیزده شماره خاطرات خود می نویسید
تو دارید
غلط است. فارسی نیست . کرد باشی غلط است نفوذی باشی غلط است مجاهد باشی غلط است علی اللهی باشی غلط است اهل حق باشی غلط است شکنجه گر باشی غلط است شکنجه شده باشی غلط است.
امیدوارم ضمن تصحیح این اشتباهات دستور و زبانی در سیزده شماره قبلی در آینده با توجه به این نکته شاهد چنین غلط هایی در شرح خاطرات شما نباشیم.
فارسی زبان
سلام: فارسی زبان، من در کامنتی راجع به این مقاله که منتشر نشد همین نکته ای را که گفتی آورده بودم و متحیرم از این که نکته به این سادگی را درنیافتی و یا به هر حال مطرح نکردی که اصلا این مقاله ،نوشته گوران نمی تواند باشد و نویسنده برای رد گم کردن به عمد غلط های ساده ای را وارد کرده است. برای مثال همین عدم تطابق فعل و فاعل. ونیز در حیرتم از کامنت گذارانی که صداقت دارند و با این سن و سال این حرفها را باور می کنند و با نویسنده همدردی.
آقای نظام آبادی
اولا تو بگو سن و سالم را از کجا فهمیدید؟
ثانیا من کجا با نویسنده همدردی کردیم؟
اما از شوخی گذشته من چون آقای گوران را نمی شناسم و با نوشته های گذشته او و سطح سوادش آشنایی ندارم نمی دانم چگونه می توانم دریابم که این مقاله از خود آقای گوران نیست و از کس دیگری است که به اسم او می نویسد و همچنین چگونه می توانم بدانم که خاطرات او ساختگی است یا حقیقت دارد.
تو مرا راهنمایی کنید لطفا.
فارسی زبان
درویش
آقای فارسی زبان، از مریدان رهبر عقیدتی برای پرت و پلاهایی که می گویند که نباید استدلال طلبید. آنها مخشان مثل آدمکهاهای بعضی فیلمهای تخیلی برنامه ریزی شده است و براساس دادههایی که به ذهنشان کاشته اند نقشی مثل «پسورد» دارد،با دیدن انتقاداتی فورا «خط قرمز» ذهنشان ظاهر می شود و از همینجا بر اساس چند فرمولی که کاملا درذهنشان نشسته و همیشه حفظ هستند، برچسب های مورد نیاز برای موردی که به ان برخورد کرده اند را می سازند و به سوژه می چسبانند. این یکی هنوز باطریش تمام نشده یا این که هنوز شارژ لازم را دارد ولی باد این یکی هم مثل آن کله گندهاشان در خواهد رفت.
به نکته خوبی اشاره کردید.
برای من هم خیلی عجیب به نظر می رسد که از یکسو رضا گوران به این روانی و فصاحت قلم بزند و از سوی دیگر همین فرد از صرف درست افعال آنهم فقط درباره دوم شخص مفرد تا این حد نا توان و ناشی و عاجز باشد.
یک چیزی اینجا غیر عادی غیر معمول و نامتعارف است. مثل اتومبیلی است که سه چرخش مانند کورسی می چرخند ولی چرخ چهارمش مثل چرخ گاری می چرخد. یک جای این مقالات بطور غریبی می لنگد که در هیچ مقاله دیگری در هیچ کجا مشابه آنرا نمی توان یافت.
علی هاشمی
سلام: فارسی زبان، آنچه گفتم و ادعا کردم بر مبنای تمامی مقالات تمامی نویسندگان در اینجا بوده است . روشن است وقتی که نوشته های دیگران را بخوانی و نیز نوشته های گوران و اساسا در چنین جوی قرار داشته باشی می توانی درست تر قضاوت کنی و تناقضات حرفهای آنها را دریابی ولی خودت گفتی که با نوشته های حتی همین یک نویسنده آشنایی نداری. روشن است که به قصد و منظور واساسا هدف نویسندگان هیچ اشرافی نداری و اساسا نمی دانی دعوا بر سر چی هست. به باور من سبک نوشته های گوران با بعضی دیگربسیار همخوانی دارد و این نکته دستوری را که به آن اشاره کردی فقط برای این است که وانمود شود این نوشته خود گوران است. می خواهد اینطور جلوه دهد که این نوشته آدمی است که تحصیلات دبیرستانی ندارد . منظور از سن و سال کلی بود و به همه کامنت گذاران بر می گشت. می دانی کامنت گذاران در اینجا همه سن و سال دارند و بازاین نکته از کامنت های گذشته روشن می شود.
سلام کاک رضا
تازه متوجه شدم چرا مسعوددر نشست های
موسوم به طعمه اصرار داشت شما بیائید
پشت میکروفون وصحبت کنید.
وچقدراز شمادر جمع هزاران نفر تعریف کرد.من که حسودیم شد.
طارق
کاک رضا
یادت هست درآن نشست تورا پهلوان خطاب
میکرد،وچقدرفردبایدحقیرباشد که پشت پرده اینگونه رفتار میکندودر جمع چنین؟
طارق
کاک رضا
شجاعت وسادگی تو در هم آمیخته است
اشاره به دکتروحید کردید،اوجزئی ازاین
سناریو بود،واعتراض اوبه کاهش وزن آنهم پشت درسلول به بازجو ودرگیری لفظی باآن جزئی ازاین سناریو بودبه این نحو که باایجادرعب ووحشت مضاعف
ناشی از کاهش وزن و عواقب ناشی از آن،تغیر دربرنامه غذا وپوشاک.....
زمینه شکستن تو را فراهم کند ،که باید
بگویم موفق بود.
طارق
گوش کن علی هاشمی رضا گوران همینه دستور زبانش خوب نیست ولی حرفاش درسته رهبر عقیدتی تو دستور زبانش عالیه ولی با زنش از صبح تا شب دروغ میگن خامنه ای و خمینی دستور زبانشون حرف نداشت ولی ادم میکشتن بابا بس کنید یک کمی ببینین اینا چی میگن لااله الا الله
درویش
این ایوب نظام آبادی خودش را خیلی عالم و پروفسور سنجش آماری و تحلیل دادها در نوشته ها و کامنتها می داند و موارد متعددی گمانه زنی های بی ربطی کرده که یکی از آنها هم این اواخر آن بود که علی فرهنگ همان بیژن نیابتی است، اما این بچه پر رو از رو برو نیست، بیماری خود استاد بینی اش هم مثل بیماری خود محوربینی و خود شیفتگی مسعود رجوی علاج پذیر نیست.
احمد رضا صات
آدرس را اشتباه آمده ای.
اما تو هم گوش کن و مواظب باش که توی دهان هر کس که حرفی می زند نکوبی و فکر کردن را ممنوع نکنی که در ما ایرانی ها از ممنوع کردن خود و دیگران از تفکر و تعقل است!
من به نظرم عجیب است که کسی اینقدر خوب و روان بنویسد ولی در صرف دوم شخص مفرد افعال عاجز باشد.
مثل دکتر حاذقی می ماند که نداند علایم سرماخوردگی چیست یا مثل مرجع تقلیذی که نداند نماز صبح چند رکعت است.
این عجیب است و من هم حق دارم که از رضا گوران بپرسم چرا تو که اینقدر خوب می نویسی در صرف افعال برای دوم شخص مفرد می لنگی! اشکال کار کجاست؟
علی هاشمی
احمد رضا صات
د ضمن تو اولین کسی هستی که فکر می کند خمینی دستور و زبانش حرف نداشت.
اتفاقا خمینی چیزی که اصلا حالی اش نبود دستور و زبان بود.
مورد خمینی عجیب نبود چون او در سر تا سر حرفهایش از اول تا آخر غلط حرف می زد اگر رضا گوران هم به سبک خمینی می نوشت ایرادی به او وارد نبود چون مشکل روشن بود.
علی هاشمی
سلام: درویش، من نگفتم که فرهنگ ، نیابتی است ولی حاضرم که بنیشینیم و در این باره بحث کنیم . من فقط یک مورد از شباهتها این دو نوشته را مطرح کردم یعنی بسامد علامت تعجب و بکار بردن آن در مقام تاکید که گفتم بسیار شبیه نوشته های نیابتی است. خوب می شد که همان نکته را می گرفتی ، چیزی به آن اضافه می کردی و یا می گفتی .به هر حال این مهم نیست . ولی خوشم آمد که مرا خوب شناختی هرچه که باشم و یا نباشم آدم خیره سری هستم.می دانی درویش ، من خیلی از لفظ ایوب بدم می آید بد آهنگ است و نیز هم سو با احد و اسد و مصیب و این قبیل اسمها ی لات و لمپنی ولی یک چیز در آن به نظرم جبران می کند که معنای آن همین خیره سری و صبر است.
آقای گوران، ایندفعه از قبل خیلی بهتر بود بالاخص اون قسمت که تصمیم گرفتی که با بند لباست اون آقاهه را خفه کنی.
داستان داره مهیج تر میشه.
ببین میتونی چیزای دیگه هم قاطیش کنی. مثلا کندن تونلی یا پریدن از دیوار و این جور چیزا، حالا مهم نیست که موفق شده باشی یا نه، اصل اونه که حرکتی از خودت نشون داده باشی.
ماشاالله پهلوان کرمانشاه
حالیته
سلام: همه ما علاقه مندیم که مدام هر چیزی را کاملا خوب و یا کاملا بد ببینیم . حال این را می توانی تعمیم دهی به هرچیزی به مانند ضعیف ، قوی و روانی ، سالم و درست ، غلط و یا روشنفکر ، مرتجع و از این قبیل. ذهن ما همه چیز را می خواهد ساده کند و ساده ببیند. به همین دلیل مجاهدین را سیاه و یا سفید می بینند. ما نیز برای مثال نمی توانیم که ه . ب. را انسانی خوب ببینیم و در عین حال همچنانکه خود او در یکی از نوشته هایش گفته آدمی مسئولیت پذیر تحت امر سازمان نمی تواند باشد . تمام کسانی که فیلمهای حمله به اشرف را دیدند چه دوست چه دشمن چیزی بسیار عجیب و حیرت انگیز را مشاهده کردند یعنی با آنها دشمن هم که باشی نمی توانی این را انکار کنی که آن آدمهای بی دفاع و در آستانه مرگ به طرز عجیبی شجاع بودند و ذره ای اضطراب در هیچ کدام نمی توانستی ببینی. و شجاعت همیشه در طول تاریخ صفت پسندیده و مثبتی بوده است. راستی تا یادم نرفته بپرسم که اینها همان آدمهایی هستند که می گویند که شخصیت آنها در نشست های دیگ و قابلمه خرد شده ؟ حرف من این است که شما مجاهدین را اینچنین باید ببینی. ایرادهایی هم در آنها می توانیم که ببینیم . انسان همین است. آنها آدمند نه فرشته. راستش را بخواهی برای مثال، من دلم می خواست که وقتی به هر دلیلی آدمی سراغ زنش و یا هر کس خود را گرفت که می دانستند او از به اصطلاح فامیل پشت در اشرف نیست با احترام به او جواب دهند و نه اینکه او را روزها با سکوت وادار به صحبت هایی کنند و در واقع به دام اندازند . و یا وقتی او بسیار عصبانی شده و می گوید که دیگر حق ندارید از آثار من استفاده کنید در همان زمان از همان آثار استفاده کنند با ذکر این نکته که ما برای این آثار ارزش قائلیم و قصد دیگری نداریم. می دانی حرف خودم را از قول همان یعقوبی که این همه فحش به او می دهند می زنم که در یکی از نوشته ها گفته بود " تمام کسانی که به مجاهدین پیوستند و در واقع فداکاری کردند ، نمی توانند که انسان های بدی باشند. "
کاک رضاسلام
نمیدانم چقدراز پهلوان خزئل خبر دارید
وچقدر مجاهدین پس کشته شدنش ، از قهرمانیهای وی نوشتن......خزئل جز قربانیان پروسه رفع ابهام بودکه بدترین رفتارهابااو شد.
طارق
درویش
عجبا ایوب نظام آبادی از این که صبرت خیلی زیاد است فکر میکنی چه چیز می توانی بدست بیاوری؟ اینقدر صبر کن تا زیرپات درخت چنار سبز بشه. کار تو و مریدان رهبر عقیدتی مثل کارهای بسیار سخت و حیرت انگیز و در عین پوچ و بی ثمر جوکیان هندی است که هیچ مساله یی نه از خودشان و نه از مردم را حل نمی کند و بدر هیچ چیز هم نمی خورد. مثلا جوکی دست مشت می کند و سالها همانطور نگه می دارد بدون اینکه باز کند به طوری که ناخن انگشتانش که همچنان طی چند سال کوتاه نشده و به رشد آهسته و مداوم خود ادامه داده از پوست گوشت کف دست عبور کرده و از انطرف در می آید. حالا کار این احمقانه پر صبر درد واقعا چه مساله یی را حل می کند. البته تو داری درست مثل مریدان خمینی، از بی عدالتی، از حرمت شکنیها و از جهالت و بیراهه رفتنهایی که سالهای عمر مجاهدین مظلوم را غارت کرده و در تصمیمات متعدد دیگر رهبر خودخواه، آنها را با مرگی دلخراش روانه دیار عدم کرده، با صبر! و با سماجت (و نمی دانم جز جهالت دیگر چه چیزی می شود به آن اضافه کرد)،از عملکرد رهبری مجاهدین دفاع می کنی و در این راه از تهمت زدن به هیچکس کوتاهی نمی کنی و خیلی راحت دست به تحریف می زنی. چه برداشتی می خواهی بکنی از این کار خودت؟ فکر میکنی می توانی با این کارها انزجاری که در افکار عمومی نسبت به عملکرد رهبری مجاهدین برانگیخته شده را به طرف شاکیان و منتقدان برگردانی؟ در این راه مطمئن باش که داری خشت بر آب می زنی و با این کامنتهای مسخره فقط عِرض خود می بری و زحمت ما می دارد و چه بسا لعنتی هم در زیر لبها نثارت بشود که البته تو نمی شنوی،اما از آن غافل نباش
اقا رضاى گرامى خسته نباشى پهلوان!
يكى از دوستان كامنت گذار در مورد اينكه رجوى در نشسته هاى كه بعد از ٣ سال زندان و شكنجه وتهمت وزارت اطلاعتى و نفوذ ى نيروى برون مرزى قدس هستى در دوزخ اشرف بعد از اينكه تو را برگرداندن تو ى مناسبات دروغ و فريبشان توى خيمه شب بازياش در اشرف از شما به عنوان پهلوان و سوژه نشستهاى اين موجود روانى ورشكسته بودى !
سپاسگذارم مى شوم كه در مقالات اينده در اين مورد روشنگرى كنيد!
چون از دوستانى كه در دوزخ اشرف شما را مى شناسند خيلى فاكتها شنيدم در مورد چاپلوسى رجوى در نشستهاى اشرف نسبت به شما !
يا على مدد شير دالاهو و بيستون !
دالاهو
اقا رضاى گرامى خسته نباشى پهلوان!
يكى از دوستان كامنت گذار در مورد اينكه رجوى در نشسته هاى كه بعد از ٣ سال زندان و شكنجه وتهمت وزارت اطلاعتى و نفوذ ى نيروى برون مرزى قدس هستى در دوزخ اشرف بعد از اينكه تو را برگرداندن تو ى مناسبات دروغ و فريبشان توى خيمه شب بازياش در اشرف از شما به عنوان پهلوان و سوژه نشستهاى اين موجود روانى ورشكسته بودى !
سپاسگذارم مى شوم كه در مقالات اينده در اين مورد روشنگرى كنيد!
چون از دوستانى كه در دوزخ اشرف شما را مى شناسند خيلى فاكتها شنيدم در مورد چاپلوسى رجوى در نشستهاى اشرف نسبت به شما !
يا على مدد شير دالاهو و بيستون !
دالاهو
های های های های
این یارو موش بی پا و دم و اشکم دالاهو ببین چطور هندوانه زیر بغل رضا گوران می گذارد !
واقعا که عجب دنیای غریب داریم ما!
آقای گوران ترا به دفتر نوروزت قسم حاجت این موش دالاهو را هم برآورده کن!
داستان ملا و خر ملا شده اینجا!
اگر رجوی یارو را زندانی کندمی گویتند شکنجه گر است اگر از او تعریف کند می گویند چاپلوس است!
آقا بنویس بعد از شکنجه های رجوی از طعمه و چاپلوسی رجوی هم بنویس!
فقط معلوم نیست این وسط این دیگر چه جور پهلوان کرمانشاه و غیره ای است که مثل عروسک خیمه شب بازی مرغ عروسی و عزای رجوی بوده!
اقا بخدا پهلوان هم پهلونهای قدیم!
به امثال این آقای رضا گوران در اصطلاح فارسی نمی گویند پهلوان بلکه می گویند سر بی صاخاب!
مگر نه سر بی صاحاب کرمانشاه؟
بگو اقا شرح چاپلوسی های خودت را هم از اقای رجوی مفصل بنویس
سفر قندهار
ناشناس گفت :
ایوب نطام آبادی، سوگلی بیت رهبری کمی از حرم بیا بیرون شرم و حیا که در دکانت پیدا نمیشود .برای رد گم کردن اسم ایوب برای خودت انتخاب کرده ای ،باید اسمت را گذاشت :ایوبه نطام آبادی مثل زنهای اندرونی حرم برای اینکه سوگلی و محبوب باقی بمانی واز چشم حاج آفا نیفتی .هر چرندیاتی را نشخوار میکنید آدم از کامنتها ونوشته هایت دچار تهوع میشود !!!!!! شرم کن ،
ناشناس گفت :
ایوب نطام آبادی، سوگلی بیت رهبری کمی از حرم بیا بیرون شرم و حیا که در دکانت پیدا نمیشود .برای رد گم کردن اسم ایوب برای خودت انتخاب کرده ای ،باید اسمت را گذاشت :ایوبه نطام آبادی مثل زنهای اندرونی حرم برای اینکه سوگلی و محبوب باقی بمانی واز چشم حاج آفا نیفتی .هر چرندیاتی را نشخوار میکنید آدم از کامنتها ونوشته هایت دچار تهوع میشود !!!!!! شرم کن ،
سلام : درویش ، من از عملکرد مجاهدین دفاع نمی کنم و فقط مایل به فهم یکی از مهمترین وقایع تاریخ معاصر ایران هستم. برای نمونه به این نکته می پردازم که آدمها از بزرگان تاریخ معاصر ایران و جهان نقل می کنند مثلا می گویند که لنین در فلان جا گفت و یا نظر مجتهد شبستری این است ولی شما به بتول استناد می کنید و خجالت هم نمی کشید . حقیقت مطلب این است که من به مسائلی از این قبیل علاقه مند هستم که مثلا بتول که اساس تفکر شما را شکل می دهد و از او خط می گیرید و حرفهای او را نقل می کنید برای چه از آنجا بیرون آمد و چه سیری را در کارش طی کرد و از این جور مسائل. از این گذشته اگر حرفهای من مسخره است که تو نباید عصبانی باشی . راستی می دانی که بتول در بیست و سه مصاحبه با انجمن سحر ، کوچکترین اشاره ای به مسائل جنسی نمی کند و مدام در جواب سحر به این نکته توجه می دهد که زنها حرف شنوترند و بنابر این ویژگی زنها ، رجوی به آنها توجه بیشتری می کرده و آنان نیز متقابلا حرف های اورا اطاعت می کرده و انجام می داده اند؟ مثلا می گوید که راندمان کار صدیقه حسینی قابل مقایسه با راندمان کار عباس داوری نبود و آن زن از جان مایه می گذاشت و کار پیش می برد. می گوید که زنها پدیده متفاوتی بودند و اصلا از این زاویه کار و راندمان بود که رجوی به زنها توجه بیشتری می کرد. از این بگذرم .درویش، من از این جمله مصداقی خیلی خوشم می آید و برای تو می آورم "راستش این درجه از تلون مزاج را تنها در میان توابین زندان که گاه به طرفه العینی از میان ما به اردوی رژیم می پیوستند دیده بودم. البته جدایی گیلانی از شورای ملی مقاومت را حق او می دانستم چنانکه پیوستن اش را". درویش ، من همیشه به یاد میرزا در کوههای طالش می افتم که از یک جنبش ، برای او یک آلمانی با نام مستعارهوشنگ مانده بود و میرزا او را در میان برف و سرما به سمت کوههای خلخال بکش بکش می کرد که به خانه زنی آشنا بروند و در آنجا پناه گیرند تا اینکه اول هوشنگ ونیز بعد از مدتی خودش نیز یخ زد وبعد از مدتی خائنی سر رسید و سر او را برید و تحویل فرماندهی نظامی داد. "رضا اسکستانی" خائن موجود عجیبی نبود ، شبیه من و تو بود. و اما ندیدم که کسی گفته باشد در پس این همه رنج و زحمت چه بدست آوردی و میرزا را سرزنش کند.
علی عسگری می سراید که
گرگ ها خوب بدانند در این ایل غریب
گر پدر مـُرد، تفنگ پدری هست هنوز
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره چوبی پسری هست هنوز
آب اگر نیست. نترسید که در قافلمان
دل دریایی و چشمان تری هست هنوز
به ایوب
از من وما
موضوع ولایت فقیه
من و ما چقدر باید صبور باشیم که شاهدآبادی نظامی دیگر، بااین اندیشه باشیم.بایداین اندیشه رادور ریخت،اندیشه ای که تنهافرد ونه جمع تصمیم گیرنده است. اگر غیر از این فکر کنیم باز هم به بیراهه رفتیم،من و ما وهمه شما بیش از سه دهه قربانی این اندیشه هستیم.
مرگ بر اصل ولایت فقیه
طارق
سلام: اینجانب ایوب عرض می کنم هر سئوالی در باره بتول سلطانی و بتول های دیگر داشتید ازمن بپرسید خدمت شما می گویم دیروز با نوشته ای از خانمی برخورد کردم و البته بنابر اینکه کسی به او فحش ندهد اسم او را نمی آورم. او در سایت خود نوشته نمی داند در کجا بتول سلطانی این حرف را زده که" خبرنگار می پرسد حالا این عقد سمبلیک بود یاواقعی و مثلا تماس و اینها هم بود . بتول سلطانی میگوید نه تماس نبود و اتفاقا مسعود زود از جلسه رفت و گفت بهتر است از دست این زنها فرار کنم ."حالا این اساسا درست است و یا کجا می توانم منبع خبر را پیدا کنم ؟ عرض می کنم که این مطلب را در قسمت بیستم مصاحبه با خانم سلطانی با بنیاد خانواده سحر هفدهم می 2009 می توانید بخوانید. البته این دگردیسی از این نوع را در مورد این خانم به صورت روشنی می توانید ملاحظه کنید که در آخرین داستان خود نام چند زن مجاهد را می آورد و می گوید که چون آنها تن به فلان کار ندادند کشته شدند.
ایوب جون منم معتقدم سلطانی با اطلاعات کار میکنهو هرکی با اطلاعات کارکنه داره به همه مردم خیانت میکنه ولی تو داری دروغ میگی این فیلمو ببین
http://www.presstvdoc.com/Default/Detail/131
بتول سلطانی میگه چطوری بوده حالا راست یا دروغش مهم نیست مهم اینه که تو دروغ میگی ایوب
خفقون گرفتی ایوب چی شد؟این فیلمو من دیدم طرف حیف که آلوده اس ولی چرا یک کلام نمیگن دروغه حالا بذار گندش در بیاد خیالت راحت باشه میاد
دارم فکر می کنم که چرا بیشتر انقلاب های دهه های گذشته در دنیا رهبرانشان م .ل. بودند اما رهبران انقلاب های ما ایرانی ها چه اسلامی و چه به اصطلاح دمکراتیک اش م. ق. بودند.
البته خمینی با همه م. ق. بودنش در سیاست اما در حیطه جنسیت و سکس فقط به یک زن در همه زندگی اش بسنده کرد. با اینکه مرجع تقلید بود اما زیر پوشش هیچ انقلاب ایدئولوژیکی گلویش پیش هیچ زن شوهر داری گیر نکرد. رقص رهایی را البته او هم با بتول ( منظورم اون یکی بتول زن خمینی است نه این یکی بتول سلطانی) در اندرونی بیتش انجام می داد اما فقط با همان یک بتول بود و بس . خلاصه اهل سوار کاری و معراج و فانتازم هایی که فقط در فیلمهای دهه هفتاد سینمای پازولینی می شود دید نبود. بتولش هم اهل اسب زین کردن و جاکشی و این حرفها نبود.
دارم فکر می کنم که ما چقدر بد بخت بودیم که مجبور شدیم بین دو تا م. ق. انتخاب کنیم.
فرهاد
درویش
ایوب تا باز تحریف کردی، اولا گفته و حرف من هیچ ربطی به بتول متول ندارد، ثانیا در میان صداها مورد انتقاد به جق و مستدل، حالا ممکن است چند مورد انتقاد ناوراد و یا غیر قابل تعیین صحت و سُقم مورد وجود داشته باشد، اما کار تو این شده که دائما مثل کیسه کش حمام هرکس اینجا وارد شد و یک سیخی به عملکرد مستبدانه رهبری مجاهدین زد، راه بیفتی برای کیسه کشیدن او. آخر تو به حقی به خودت اجازه می دهی که بگویی مطالب گوران را خودش ننوشته است و غلط های دستوری متن نوشته او هم عمدی است و یا پرت و پلاهای دیگری که در موارد دیگر گفته ای. از این گذشته چرا نمی توانی بفهمی که صرف کشته دادن یا در زندان بودن و شکنجه تحمل کردن، حقانیت مطلق برای کسی نمی آورد که هر غلطی خواست بکنند(چنان که رهبری مجاهدین کرده است و می کند) و هیچکس هم حق انتقاد و اعتراض نداشته باشد و اگر اعتراضی کرد، برچسب و توهین سرش ببارد؟
سلام: احمد رضا،خدا لعنتت نکنه ! از دست شما چقدر می خندم! خدا! باور کن که بایستی این فیلم و امثال آن را بارها برای همه می گذاشتند و می گفتند که اینها مخالف ما هستند و تفسیری بر آن نداریم. بارها و بارها آنها، این چند بتول را مورد حمله قرار داده و حرفهای آنها را به شدت نفی کرده اند. اما شما می گویی که چون نفی نکرده اند پس قبول دارند . راستی می دانی که اسامی آنها نیز بتول است که به زهرا و نسرین تغییر داده اند . احمد رضا ، خدا وکیلی چطور این نکته را برای خودتان اگر این حرفها را قبول دارید ، توجیه می کنی که چگونه دیگران از این فساد آگاهی پیدا نمی کردند ؟ چرا که این رابطه با یک زن نبوده بلکه شورای رهبری را در بر می گرفته و خودت خوب می دانی که این رفتار چه تضاد هولناکی با فرنگ مجاهدین دارد. آنچه که به چشم می بینم این است که انواع فیلمهای رژیم به مانند عملیات مرصاد سربازی به نام جانباز وفیلم ناتمامی برای دخترم سمیه و نیز مستند مختصات جهنمی اشرف و یا مستند حرمسرای اشرف و یا تاوان و از این قبیل بر مبنای زحمات و کار امثال این آدمها ساخته می شود و بارها از تلویزیون حکومت از کانالهای مختلف پخش می شود. آدمهایی که اهل مبارزه نبودند و به اشتباه و یا بر اثر جو زمانه به پخش و فروش روزنامه مجاهد در تهران و یا جاهای دیگر به چند سال و یا شاید ده سال زندان محکوم شدند و یا سر از اشرف در آوردند و حالا انتقام به قول خودشان عمر بر باد رفته می خواهند که بگیرند. تعداد این فیلمها بسیار بیشتراز این است و من متعجبم از تو، که بعد از این همه رنج و بدبختی که کشیدی بایستی پیچیده تر از این حرفها باشی و براحتی گول نخوری. این حرفها چرند است و کسانی که در صدد دشمنی با مجاهدین هستند مرتکب اشتباه شده که به اینگونه جفنگیات متوسل می شوند . این حرفها آنقدر زشت و زننده است که آدم حالش بهم می خورد و من حاضر نیستم که حتی یکی را نقل کنم ولی نه یکی از آنها را برایت می آورم . می گویند که هفت هشت نفر و در مورد دیگری می گوید که نهصد و پهجاه نفر زن لخت و مادر زاد در جلوی کسی رقصیدند . احمد رضا ، خدا وکیلی خود تو که استاد این حرفهایی ، بگو که یک مرد از مردانگی نمی افتد با دیدن چنین صحنه تهوع بر انگیزی ؟ آخر آنها این مزخرفات را می بافند ولی ما برای خودمان بایستی احترام و شخصیت قائل شویم و این چرندیات را تکرار نکنیم. البته بعضی ها به رذالت و کثافت پشت این حرفها واقفند و این خبر ها را در کتابشان می آورند ولی نام این سازنده این خبر ها را نمی آورند.
سلام: احمد رضا ، تمام این خبر ها و حرفها دروغ است ومن مایلم که بدانم به چه میزان این فیلم را درست و واقعیت می دانی؟ تمام این ها ریشه در جمهوری اسلامی دارد مثلا همین پرس تی وی که رسانه جمهوری اسلامی است در پنج روز پیاپی، پنج فیلم متفاوت از ندا آقا سلطان پخش کرد که به شدت با هم متفاوت بود . یکی از آنها این بود که خود ندا در همکاری با دوست دکترش و نیز چند نفر دیگر در واقع صحنه سازی کرده و به قتل خود اقدام نموده است که حکومت را بد نام کند. در این فیلم توضیح می داد برای مثال که در این صحنه شما شیشه کوچکی از خون می بینید که در دست ندا است و ملاحظه کنید در این صحنه می خواهد که خون را بر روی خود بپاشد و تا انتها. روز دیگر فیلمی نشان می داد که فردی با کیف و بعد دست در کیف و بعد گوینده می گفت که این منافق ضارب ندا بوده است و در واقع منافقین ندا را کشته و به حساب حکومت گذاشته اند. و سه روز دیگر سه فیلم دیگر. می دانی رمز این حرفها و اتهامها در چیست ؟ در این است که به جای دیدن شوی خیابانی و قدم زدن در کنار رود بایستی می رفت به قول آن دوست کامنت گذارمان که می گفت کارش توالت پاک کردن است ، او نیز می رفت و به شستشو می پرداخت برا ی گذران زندگی . آره احمد رضا بحث بر سر گذران زندگی و کار کردن است و بس. احمد رضای عزیز، مجاهد اینها نیستند که گذراشان به اشرف افتاده بلکه آنانی هستند که در حمله اشرف در محاصره قرار گرفتند و تو به اندازه ذره ای اضطراب و پشیمانی در رفتار آنها مشاهده نمی کنی. ما همیشه به احترام آنها بایستی مواظب رفتارمان و گفتارمان باشیم. احمد رضا ، من تلاش می کنم که در کارهایم، هن و هن و تلاش میرزا را وقتی که هوشنگ آلمانی تنها فرد باقی مانده از یک جنبش را کول کرده ومی خواست که نجات دهد زیر گوش خودم احساس کنم.
درویش
ایوب نظام آبادی تو می توانی هم خودت را جای هر مبارز و جان برکفی از رویدادهای تاریخ بگذاری و هم هر نقش قدیسی و معصومیت به رهبری مجاهدین قائل بشوی، اما با این کارها نمی توانی واقعیت را وارونه بکنی. بلاهت رهبری تازه به دوران رسیده مجاهدین هم درهمین بود که چون از قِبل شهادتها و رنجهای مجاهدین به پول پله یی رسیدند و برای خود دم و دستگاهی و رادیو تلویزیونی راه انداختند، گمان بردند که چون دیگران فاقد این امکان هستند، انها می توانند با امکانات گسترده خود، هر حقی را ناحق بکنند و هرچه خواستند به جای حق و حقیقت به خورد افکار عمومی بدهند. اما رفتارهاشان خود پته آنچه را که در ماهیتشان بود بیرون می ریخت. فرصت طلبی و استبداد و خیلی چیزهای دیگر را. تو با بلاهتی که از دستگاه مجاهدین در وجودت رسوب کرده است گمان می کنی با انگشت گذاشتن روی داستان بتول - که به نظر من در برابر انحرافات سیای و فرصت طلبی های شیادانه و سوء استفاده هایی که مسعود رجوی از اعتماد و عواطب دیگران کرد، اصلا مساله مهمی نیست-، کلا مهر باطل به هر انتقادی و حقانیت انتقاد کننده بکوبی. اما بگذار این را به یادت بیاورم که هرچقدر هم که روی این مساله حوض و رقص و دروغ بودن حرفهای بتول زور بزنی، مانور بدهی، نمی توانی چهره معصوم و یا آن جان برکفی مبارزان جنگل را به او بدهی. چون عملکرد مسعود رجوی از زمان انقلاب ایدئولوژیک به بعد خود قلم قرمز روی ادعاهای تو و امثال تو می کشد.و درمورد تمنّاها و نیازهای مسعود رجوی و ضعف او در مهار عامل «جیم»، مساله در افکار عمومی به خیلی قبل و به ازدواج او با دختر بنی صدر بر می گردد که زمانی صورت گرفت که هنوز از شهادت موسی و اشرف یکسال نگذشته بود و جوخه های تیرباران جوانان و نوجوانان را در اوین درو می کرد و داغ آنها را بر دل و پدران و مادرانی می گذاشت که طبعا آرزوهای بسیار برای فرزندان خود از جمله عروس و داماد شدن آنها داشتند. این مساله را دیگران هم یاد آور شده اند که عروسی و داماد شدن نابهنگام مسعود رجوی در آن زمان شوکی بود برای افکار عمومی در داخل کشور. حالا با بلاهت هی سعی کن روی مساله دروغ بودن حرفهای بتول و این که به درد رسانه های رژیم می خورد مانور بدهی. مساله حرفهای بتول اصلا جای قابل اهمیتی در انتقادات ندارد. این چقدر جا در آن گزارش 92 ایرج مصداقی دارد که تو با علم کردن این گمان می کنی می توانی «زیرآب» هر انتقادی را بزنی و رهبری مجاهدین را از لجنزاری که خودش برای خودش ساخته بیرون بکشی و به خیال خودت چهره منتقدان را آلوده کنی. بی شرمی تا این حد که تو داری واقعا نوبر است
حالا اصلا رقص رهایی رافرض می کنیم سر تا سر دروغ باشد چون رژیم با امثال بتول شب و روز دارد روی آن مانور میدهد اما با فیروزه بنی صدر و مریم مهر تابان چکار کنیم؟ رزیم روی اینها مانور نمیدهد با اینحال اما همین دو مورد تصویر دقیقی از "رهبر همیشه در حجله" در حافظه تاریخی ایرانی ها ثبت کرده است!
شما امروز به هر ایرانی بالای چهل سال بگویید مسعود رجوی بلافاصله می گوید زن رفیقش را گرفت! همین صفت "رهبر همیشه در حجله" که روی پیشانی رجوی تا همیشه حک شده را در نظر بگیرید و از خود بپرسید چرا کسی مشابه این صفت را به خمینی و منتظری و بازرگان و بنی صدر و فرخ نگهدار و دیگران نسبت نداد؟
امروز اتفاقا اگر رژیم با بتول ها یش روی رقص رهایی همین افسانه بافی های هزار و یکشب را می کند به این دلیل است که زمینه هایش بطور عجیبی از قبل فراهم است! رژیم دارد در زمین مستعد کشت می کند که بعد هم ثمرش را بچیند! چرا رژیم این داستانها را برای بازرگان و منتظری سر هم نکرد؟ چون زمینه اش نبود و امکان باور کردنش صفر بود اما چرا وقتی مسعود رجوی سوژه داستانهایش می کند بسیاری از سیاسیون را به تردید می اندازد و حد اقل بخش هایی از گفته های بتول را باور کردنی می نمایاند؟ آیا به این دلیل است که همه این افراد ساده هستند یا اینکه آن آقا پرونده و سابقه درخشانی در زمینه سکس و جنسیت ندارد؟
باید قبول کرد که مسعود رجوی بدلیل ضعفای جنسی اش در زمینه های اخلاقی مورد قبول جامعه فرد سالم و مورد اعتمادی از نظر مردم نیست
فرهاد
برای مسعود رجوی باید آن جمله معروف خر خراط شهر قصه بیژن مفید را تکرار کرد که می گفت:
"اینروزا از هر کی بپرسی کی خره؟ میگه خر خودتی"
فرهاد
سلام:در یکی از فیلمها می بینیم که کرمی که از مجاهدین جدا شده و در ارتباط با وزارت اطلاعات فعال است با شما موافق نیست . کرمی و یکی دیگر مثل خودش در جواب مجری تلویزیون جمهوری اسلامی که درخواست کرد راجع به ازدواج با دختر بنی صدر صحبت کنید گفت که این ازدواج صرفا معنا و مفهوم سیاسی داشت و در آن شرایط خاص به آن احتیاج داشتند و کوچکترین شباهتی به ازدواج های معمولی ندارد. ولی شما یک سناریوی عشقی از آن استخراج می کنید. کسان دیگری را نیز می توان یافت که این ازدواج و مورد بعدی را صرفا سمبلیک می دانند و برای نمونه می توانم به مسعود بنی صدر اشاره کنم که گفت کسانی که در باره رجوی این حرفها را می زنند کوچکترین درکی و آگاهی در باره او ندارند . می گوید که رجوی به چیزی که اصلا فکر نمی کند و در خودش نابود کرده، غریزه جنسی است. او ادامه می دهد رجوی تنها چیزی که به آن فکر می کند صرفا کسب قدرت است و می گوید که هر چیزدیگری منجمله غریزه جنسی را در پای قدرت نابود کرده است. خوب حالا بیاییم به یکی از نوشته های یکی از همراهان شما و همفکران شما رجوع کنیم و آن را درست مطالعه کنیم . آیا با خواندن تاریخ و تجربه.یاداشتهای کمال رفعت صفائی از ماجرای انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین چه میزان وجه جنسی می بینید؟
سلام: درویش ، چرا می گویی که من خودم را مبارزو جان بر کف می دانم ؟ من صرفا به میرزا علاقه مندم . بعد، معصومیت رهبران اولا که به من مربوط نیست ، ثانیا می گویم که هر کس این کار را کرده و غلو کرده اشتباه کرده است. چند بار در این کامنت ها گفته ام ما چیزی باینری به شکل مطلق و سفید وسیاه نداریم. به همین خاطر و من با این دیدی که از پیرامون خود دارم ، اگر ببینم که فردی مرتکب گناهی و خطایی شده ، به هیچوجه از چشم من نمی افتد. در مجموع باید به هر چیزی نگاه کنی. علاوه بر این چرا شما در چند کامنت آخر ، بتول را سعی می کنید کم رنگ کنید ؟ بچسبیم دانه دانه ببینیم که چی به چی است. آخر نمی شود که هر روز یک سازی می زنید؟ به شما ها نمی شود اعتماد کرد هر لحظه به یک رنگی در می آیید.
درویش
ایوب نظام آبادی بتول را تو پر رنگ می کنی که انتقادات را کم رنگی. مگر خود تو نبودی که به جای انتقاد از آن نوشته ایرج شکری که لجن نامه سیاوش جعفری در آفتابکاران را به نقد کشیده بود و آن را فضولات انباشته در ذهن و جاری برزبان حاصل مکتیب رجوی نامیده بود، نوشتی که او(ایرج شکری) «شیفته گلشیفته فراهانی است» و ضد اسلام است. اینها چه ربطی به روشنگری های و انتقاداتی که در آن مقاله شده بود داشت. باز هم تکرای می کنم در برابر آن همه انتقاد و سوال موجود در گزارش 92 این مورد بتول مگر چه جایی دارد، اگر در بیرون از انتقادات ما در جای های دیگر به آن اِکو داده شده این چه ربطی به ما دارد مگر ایرج مصداقی یا ماها که اینجا در کامنتها انتقاداتی را مطرح می کنیم، بودیم که مساله بتول را رسانه ایی کردند. آن موضوع قبلا مطرح شده بود حالا کسانی هم پرداختن و یاد آوری آن را به جا دیدند. اشکال کار تو در این است که خودت را بحر العلوم و خیلی هم زرنگ می دانی و گمان می کنی که می توانی گندکاری های مجاهدین را ماله کشی بکنی. اما مطمئن باش که کمترین شانسی در این زمینه نداری. این کار را دیگرانی قبل از جدا کردن راهشان از مجاهدین، متاسفانه در ارزیابی و مجاسبات غلطشان در مصاحبه با بی بی سی و دروغ گفتن به افکار عمومی در دفاع کردن از چیزهایی که قابل دفاع نبود کردند و تنها یک سال و یا چند ماهی لازم بود تا بفهمند که این راه به درک اسفل ختم می شود. اما وقتی آدم از چیزی دفاع می کند که قابل دفاع نیست، بعد که از خطای خود آگاه شده و بر می گردد، دیگر چنان ضربه یی قبلا به اعتبار خود زده که ارزش و تاثیر حضورش در راه و مسیر درست کم خاصیت یا حتی بی خاصیت می شود. تو بر همه نامردمی ها و نامردی های رهبری مجاهدین چشم می بندی و تلاش داری با نقل قول از این و آن آنها را قهرمان جلوه بدهی، بعد هم می گویی که طرفداری نمی کنی و... اگر طرفدار یکجانبه نیستی چند تا انتقاد هم بنویس. دانه به دانه اگر می خواهی بر رسی بکنی که چی به چی است این کار به وسعت چشمگیری در گزارش 92 شده است. از اسمگذاری قرارگاه اشرف به اسم اشرف و نه به اسم موسی، از خطاهای تاکتیی و از خطاهای مربوط به ارزیابی های غلط و دستاورده های پوچ ادعایی و خیلی چیزهای دیگر. تو کدام انتقاد را به لحن محمد اقبال در مورد خواهرانش و دروغ گویی های کثیف او در مورد روی پای حاج داود افتادن عاطفه اقبال کردی؟ این کار و این تهمت جز رذالت ناب چیزی دیگری بود؟
ارسال یک نظر