این شعر را سی و یکسال قبل سرودم ودر مجموعه شعر منتشر شده حصار به علی زرکش تقدیم شد. به یاد محسن امیر اصلانی باز نشرش میدهم .بادا که روز موعود باخروش ملت ایران فرا رسد
هم بدانسانی که می خندد
اره برچوبِ سپیداران
(برسریرخویشتن خاموشی این مرز را دلشاد)
مست می خندند دژخیمان
خلق را براستخوان برجان
لیک این میهن
اره برچوبِ سپیداران
(برسریرخویشتن خاموشی این مرز را دلشاد)
مست می خندند دژخیمان
خلق را براستخوان برجان
لیک این میهن
کاندرآن ژرفایِ ناپیدای خود تا روبد از بالای خود
(هرچه خاشاک ست وخس یکجا
وفرو ریزد مرآنها را چو خلطی خونی و چرکین به ساحل ها)
گرم درکارپدید آوردن شورنده طوفانست
-گوش دارش!
با نشنیدی سرخ وخشماگین
زاد و رود رزم فردا را به میدان های تقدیر سترگ خویش
تا فراز آرد
گرم درکارست
در نهفتِ تیره شب
می پرورد، در خون خود طوفان
18 مرداد ماه 1362
۴ نظر:
روحش شاد و نفرین بر آخوندهای پست
تمام اینها نشان میدهد به حمایت از مجاهدین خلق باید پرداخت. تضعیف مجاهدین خلق با تمام اشکالاتی که شما میگیرید خیانت به این مظلومین شهید است. مجاهدین تنها نیروی جدی و عملی و با تجربه در جنگ با جمهوری پلید آخوندی هستند.
روحش شاد لعنت به خامنه ای لعنت لعنت لعنت به این ائین پست آحوندی لعنت به هر چه حکومت دینی لعنت به کسانی که تخم ملا را کاشتند لعنت لعنت
اگر کسی از کتابها و جزوه های او در دست دارد، بیزحمت منتشر کند که ما ببینیم فکرش چه بوده. اینطوری خودش هم در پیامش و اندیشه اش ادامه پیدا میکند
محب
ارسال یک نظر