دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ شهریور ۱۵, شنبه

روایت دردهای من .....قسمت هفدهم رضا گوران

 همانند کسانی که خرید و فروش گوسفند می کنند شروع کرد معامله تا اینکه گفت: به شرطی آزاد می شوی که با ما معامله کنی و آن اینکه مصاحبه تلویزیونی کنی و اعتراف کنی رژیم خمینی تو را فریب زده و به طمع پول و ماشین تو را برای جاسوسی و خرابکاری......ادامه‌ی مطلب...

۲۶ نظر:

ناشناس گفت...

با درود به شیر شیران، دلیر گوران، پهلوان کرمانشاه،

الان داشتم روایت دردهاتو میخوندم تا به اینجا رسیدم که نفت چراغ رو روی موکت و مقداری هم رو خودت ریخته بودی و رفته بودی در یک گوشه ایستاده بودی، پیش خودم گفتم که شاید می‌خواستی وقتی‌ یکی‌ از این جلادان وارد شد هم خودت و هم یکی‌ از جلادها رو به آتیش بکشی اما دیدم نه‌ این کار رو نکردی.
متوجه نشدم که چرا رفتی‌ اون گوشه یا اینکه چرا وقتی‌ تصمیم گرفتیِ خودت را آتیش بزنی‌ چرا صریح لباساتو درآوردی؟ فکر کردم شاید دوباره به یاد فامیل افتادی و یا در یک لحظه یاد قسم مادرت افتادی. انشاللّه در قسمت بعدی یه توضیحی بدی بد نیست.
واقعاً این از خدا بیخبرا دیگه کی‌ هستند که تازه میخواستن از شما غرامت هم بگیرند. خوب بهشون گفتی‌ که این وسایل مال دولت عراق و صدام حسینه.
راستی‌ آقا رضا چرا همش قسم می‌خوری، در مورد دیگران نمیدونم اما من یکی‌ که تمام حرفات رو قبول دارم و می‌دونم که مو لای درزش نمیره. برای مثال ممکنه که دیگران بگن که چرا بعضی‌ از قسمت‌ها به هم نمیخونه، مثلا بگن که شما نوشتی‌ که با کتف و کله افتادی کف اتاق و اوناهم همینطوری شما رو گذشتند و رفتند اما پاراگراف بعدی میگی‌ که شما را به میله آهنی گره زنده بودند.
شیر دلاهو این دیگران نمیفهمنند که شما تمام حرفات درسته چون خودشون توی اون موقعییت نبودند. مثلا خود من یه زمانی‌ توی اشرف یکی‌ از این دیوارا داشت میفتد، دو تا دستامو گرفتم به دیوار و دیوار و از سقوط نجات دادم اما بعد از مدتی‌ شروع کردم به عرق کردن، سرم رو گذشتم به دیوار و دو تا دستمو آزاد کردم، کاپشنو در اوردم و دادم به یکی‌ از اینا، فکر می‌کنم که احمد حنیف نژاد بود تا اینکه جرثقیل آوردند و دیوارو نگه داشتند اما اون از خدا بیخبر میگفت که من کاپشنمو به اون نداده ا‌م.
پهلوان کرمانشاه باور کن که خواندن روایت دردهای شما خیلی‌ درد ناکه، فعلا بیشتر از این نمیتونم ادامه بدم چون اشک مجال نمیده، بعدا برمی‌گردم و باقیشو می‌خونم.



حالیته

ناشناس گفت...

خر خودتی حالیته؟ اگر شهامت داری تو هم مثل رضا گوران با اسم و رسم خودت جوابش رو بده. حالیته؟
تا اگر بعداً صحت‌اش مشخص شد مث موش نخزی تو سوراخ موش.

فرزاد

ناشناس گفت...

فامیل دور
با درود به اقای رضا گوران و یک نکته به اقای گوران
اقای گوران عزیز حرفهای شخصی به نام حالیته و یا ایوب و میوب و امثالهم بخشی و یا در حقیقت ادامه همان سیاست شارلاطان بازی این نامردهای پست فطرت است همانهائی که وقتی باروت را زیر ریش و سبیل مبارک شان به اتش میکشند باز هم میگویند سیاه دانه است .
این نامردها و این بدتر از ملاها دقیق نوشتم بدتر از ملاها فکر نکنید که اشتباه نوشتم نه دقیق نوشتم این بدتر از ملاها بسیار پست تر از اخوندهائی هستند که مجاهدین خلق انان را ضد بشر میدانند این را با پوست و گوشت و استخوانم ایمان دارم
نیم قرن از تاسیس سازمان مجاهدین خلق میگذرد در تمام این 50 سال وقایعی درون این سازمان گذشته است که تماما نشان از ماهیت ارتجاعی و سکت این سازمان دارد سازمانی که در ان از بدو تاسیس همراه بوده با قتل یاران خود از مجید شریف واقفی گرفته تا صمدیه لباف و از درون این سازمان همه چیز بیرون امده است به جرات میتوان گفت نمونه تاریخی این سازمان در تاریخ ایرانزمین بسیار بسیار اندک است انچه امروز می بینیم ثمره یک ایدئولوزیست که از درون ان مسعود رجوی بیرون میزند و یا برادران شریفی که بیشتر بدرد لات خانه ها میخورند تا مبارزه سیاسی
البته ناگفته نماند نیروهائی که به این جریان ارتجاعی پیوستند در حقیقت فریب شعارها و ظاهر این سازمان را خوردند همان هائی مثل امثال من و من ها ی دیگر که فکر میکردیم اینها برای احقاق حقوق مردم مبارزه میکنند برای ازادی و برای نجات مردم محروم اما بسی فریب خوردیم .
اما نکته مهم این است باید از این سازمان عبور کرد و انرا به تاریخ مرتجعان تاریخ سپرد همان زباله دانی که همه مرتجعین رفته اند
مطمئن هستم و مطمئن هستیم که این سازمان نه تنها از جمهوری اسلامی کم ندارد بل بیش از ان است
برای سلامتی رهبر عقیدتی مسعود دعا کنیم و از خدا بخواهیم او را برای عبرت روزگار به سلامت نگه دارد
عزت زیاد

ناشناس گفت...


حالیته گفت

با درود دوباره به یل کرمانشاه،


فرزاد نامی اظهار لطف کرده و خواستار نام و نشان واقعی من شده. آقا فرزاد شما اول از خودت شروع کن و بعد به دیگران برس. حالیته که


من با لفظی که شما به کار می‌گیرید نه آشنا هستم و نه دوست دارم که آشنا شوم، ارزانی‌ شما و همفکرانتان باد. فکر می‌کنم که همین مقدار برای شما کافیست. اما اگر وقت کردی شما توضیح بده که چرا یک نفر را کف اتاق ول میکنند اما در سکانس بعدی به میله آویزونه؟ حالیته که



برگردم به سراغ رنجنامه آقای گوران.
الان که بیشتر دقیق شده‌ام همون کاپشن سبز رنگ را که به تن آقای گوران کردند به احتمال به یقین همون کاپشن من بوده که آقای احمد حنیف نژاد گرفت و دیگه پس نداد. رجوع کنید به کامنت قبلی‌ چون در کامنت قبلی‌ به تفصیل توضیح داده ام.
شاید هم می‌‌خواسته اند که من را هم شریک جرم خودشان کنند.
همین جا من اعلام می‌کنم که من در داستان پوشاندن کاپشن به تن آقای گوران نقشی‌ نداشته ام.
اینرا مجبورم بگم چون من از این آقا فرزاد خیلی‌ ترس ورم داشته.



حالیته

ناشناس گفت...

حالیته ! اشک ریختن یک صفت انسانی است که در وجود شما ها نیست عزیز ! از داشته هایت بگو

لقمان

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: از نویسنده خواهش می کنم که این داستان را تا آخر عمر ادامه دهد زیرا که بسیار جالب و خواندنی است و همه را سرگرم می کند.سناریویی که سر هم می کند بسیار اکشن است و مهیج. از زحمات ایشان بسیار سپاسگزارم. ولی سعی شود که قدری باور پذیر تر شود برای مثال وقتی در آتش گیر می کنی و دود از سر و کله ات بالا می رود آن هم دود ناشی از آتش سوزی موکت که مواد صنعتی است سریعا دچار تنگی نفس می شوی و یا به حالت خفگی می افتی. با تشکر

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: از نویسنده خواهش می کنم که این داستان را تا آخر عمر ادامه دهد زیرا که بسیار جالب و خواندنی است و همه را سرگرم می کند.سناریویی که سر هم می کند بسیار اکشن است و مهیج. از زحمات ایشان بسیار سپاسگزارم. ولی سعی شود که قدری باور پذیر تر شود برای مثال وقتی در آتش گیر می کنی و دود از سر و کله ات بالا می رود آن هم دود ناشی از آتش سوزی موکت که مواد صنعتی است سریعا دچار تنگی نفس می شوی و یا به حالت خفگی می افتی. با تشکر

ناشناس گفت...

حالیته گفت

آقای لقمان، من مقابله به مثل نمیکنم چون شما را نمیشناسم و انگ عآری از صفات انسانی بودن را به شما اطلاق نمیکنم.
نوشته فرد را می‌خوانم و بر اساس همان نوشته نظر خود را بیان می‌کنم همراه با نکات ضدّ و نقیض آن.
تا چه حد روایت آقای گوران درست است نمیدانم اما میدانم که نمیتوان هم کف اطاق بود و همزمان آویزان به میله.
آیا شما مشکلی‌ در این می‌بینید؟
اگر شدنیست توضیح دهید و یا شاید این دو داستان به هم ربطی‌ ندارند لطفا روشن بفرمأیید.



حالیته

ناشناس گفت...

آقای ایوب ! این داستان برای شما فیلم اکشن است و برای ما خاطره .

ناشناس گفت...

آقای ایوب ! این ماجرا برای شما فیلم اکشن است و برای ما خاطره

لقمان

بهمن گفت...

با درود فراوان به فرزند دلاور و رنج کشیده خلق کورد گوران!
سرگذشت دردناک تو و شرح رنج و شکنج تو در زندان رهبر عقیدتی این بزرگ دجال تاریخ ایران, این فرزند خلف و جنایتکار خمینی؛ قلب هر انسانی را که ذره ای از شرف و وجدان در وجودش باقی باشد را به درد میاورد. آنچه که در حکایت دردناک تو جلب نظر میکند دگردیسی حیرت آور اما قابل فهم افرادی است که در ابتدا برای مبارزه علیه استبداد و خود کامگی به تشکیلات پیوستند اما با گذر از کوره های گدازان انقلاب ایدئولوژیک!! و ذوب شدن در رهبری عقیدتی خود به عامل شکنجه و سرکوب تبدیل شدند.
این امردرهمه سیستمهای توتالیتر و فاشیستی, روند و پروسه مشابهی دارد. این سیستمها توان و ظرفیت حیرت انگیزی در مسخ و استحاله انسانها به موجوداتی منفعل و گوش به فرمان دارند. عنصر نافرمان و معترض, در این سیستمها, بشدت خطرناک و تهدید کننده موجودیت بنای پوشالی نظام مستقر است. به همین دلیل است که با کشف کوچکترین رگه های نارضایتی و اعتراض در فردی, تمامی شاخکهای سیستم در جهت سرکوب شناسایی و سرکوب عنصر ناراضی بکار میافتد. نمونه های بارز این سیستمها را امروز در ایران و کره شمالی و بیت رهبرعقیدتی در پاریس میتوان یافت. سرگذشت دردناک بسیاری از ما که در دام کلاش ترین و پیچیده ترین سیستم توتالیتر و فاشیستی تاریخ ایران افتادیم, میتواند دستمایه محققان و جامعه شناسان و روانشناسان گیرد تا بتوانند دلایل بروز و رشد یک چنین سیستمهای ضد انسانی و فاشیستی را بورسی کرده و با انتشار نتایج بررسی خود به نسلهای آینده برای شناخت اینگونه سیستمها یاری رسانند.
برایت آرزوی سلامتی و پایداری را دارم.

ناشناس گفت...

باز خدا پدر مجاهدین را بیامرزد که اینقدر با تو نفوذی مدارا میکردند . من اگر جای آنها بودم وقتی اتاق را آتش زدی میگذاشتم میان دودها بمیری . آخر موجود دیوانه به جای اینکه به تیمارستان بروی رفته بودی درعراق که چکار بکنی . دایم فحاشی کنی و آتش بزنی و مشکل درست کنی . حیف وقت که صرف تو میکردند . همان روز اول که شروع به خرابکاری وفحاشی کردی باید تحویل عراقی ها میدادندت و از دستت راحت میشدند . یک عده رفته اند علیه جمهوری اسلامی بجنگند تو غول بی شاخ و دم هم رفتی موی دماغشان شده ای که مثلا چه ؟ کریم ابراهیمی

ناشناس گفت...

فؤاد
اقايان حالتيه ، ايوب وx y خجالت بكشيد يعنى مى خواهيد بفرمائيد تمام اين انسان هاى رنج كشيده دروغ سر هم مى كنند وفقط شما ودوستان نا جوانمرداتان با علم به صحت تمام اين درد نامه ها درست ميفرمائيد؟ اكر اين افشا كرى ها دروغه جرا سران وبزركان سازمان يك بار هم به ميدان نيامدند وتكذيب نكردند ، و شما بنده هاى دربندوأجير شده ومغز شوئى شده را به ميدان ميفرستند ؟ اين براتون سؤال نيست ؟ واقعاً بدبخت واسير اين سكت هستيد . نخوابى شب درازه به زودى زود با حقيقت روبرو خواهيد شد . حيا كنيد

ناشناس گفت...

بابا جان حالیته
تو مشکل تخیل و ابستارکسون داری ظاهرا.
فرض کن نشستی و یک اور کت هم تنت کردنمد و دستاهات را هم باز کردی از هم موازی شونه هات و یک میله از توی دو تا استین اورکت رد کرده اند که از پشت گردنت می گذره بعد بیان توی همون حالت نشسته دو تا پات را از زیر میله و از جلو رد کنند و بیندازند روی میله . تا اینجا تونستی تجسم کنی حالت طرف را؟خوب حالا طرف در چه حالتیه؟ دستاش موازی شونه هاشه و پاهاش هم از جلوی سینه اش و از زیر اومدن افتادن روی میله و طرف تنها نقطه اتاکش با سطح زمین ماتحتش هست.
تا اینجا را ملتفتی؟
خوب توی این حالت اگر یک هول کوچولو بهت بدند چی میشی؟ به پشت می افتی روی زمین. حالیته؟.

حالا دیگه داستان این آقا حالیته؟ پهلوان قندهار

ناشناس گفت...

آقا کریم ابراهیمی
خدا پدر تو یکی را بیامرزه که بعد از هفده قصه از لیل و مجنون تازه اومدی می پرسی لی لی زن بود یا مرد؟
بابا جان این بدبخت کرد ساده دهاتی زبان بسته که هفده شماره اس داره میگه من هی می گفتم منو ازاد کنید بذارید برم سلیمانیه تجارت برم دنبال زندگیم با شما هم کاری ندارم ولی ولش نمی کردن که بره
این بدبخت بیست و هشت ماه تویانفرادی همه حرفش این بوده که منو آوردین عراق به بهانه اینکه مجاهدین احتیاج به غذا دارند بعد بزور فرستادین اشرف و زندانی ام کردید.
خوب ایراد که از این کرد ساده دهاتی که نیست. این بدبخت کرد ساده دهاتی اومده از روی هر چی تو اسمش را می ذاری یه کمکی بکنه به مخالف های رژیم افتاده گیر یه مشت قالتاق هفت خط.
چرا نمی فهمی تو این داستان به این سادگی را؟
مشکل من اما اینه که با همه این مصیبت ها چطور ایم آقای کرد بعد از آزادی رفته توی تشکیلات و مجاهد شده و تا مسلط شدن آمریکایی ها توی تشکیلات مونده که لابد بعدا به این سوال من جواب میده.
پهلوان قندهار

ناشناس گفت...

شیر خفته
از شیر خفته به کریم ابراهیمی ای عزیز کریم ابراهیمی گند نزن عزیز ما داریم حرفهای امثال رضا گوران را ماست مالی میکنیم تو چرا بد دفاع میکنی از شیر خفته و دستگاهش ای عزیز نکن نکن از این کامنت ها نگذار بیا مثل عزیز دل برادر ایوب و حالیته کامنت بنویس و دل برادر را شاد کن برای اینکه بدانی میگویم ای عزیز دل برادر کار ما و سازمان و بانوی اول مان الان ماست مالی افتضاحات 30 سال گذشته است باید همه چیز را نفی کنیم از ایوب یاد بگیر از حالیته یاد بگیر یک کم مخت رو بکار بنداز ای عزیز دل برادر درست است که مغز من خالیست ولی نه اینقدر که مغز تو خالیست بابا جان الان حرف اول و اخرمان این است ماست مالی ماست مالی ماست مالی همین واقعیت این است که ما کارهائی که رضا گوران میگوید کرده ایم بیشتر هم کرده ایم ولی الان باید انرا گل بگیریم و صدایش را در نیاوریم مگه تو مغز خر خوردی که نمی فهمی برو در نشست عملیات جاری و غسل فاکت هایت را بخوان ای عزیز دل برادر نکن نکن از اینکارها
پایان پیام شیر خفته به کریم ها

ناشناس گفت...

حالیته گفت
پهلوان قندهار از توضیحی که دادید متشکرم.
اما شما آقای فوأد و فوأدها ، چرا این همه عصبانی؟
در مورد شستشوی مغزی خدا را صد هزار بار شکر که من قاطی‌ این داستانها نبوده‌ام و نیستم.
اگر شما فکر میکنی‌ که فریب خوردأیی و شستشوی مغزی شده بودی آن به خود شما برمیگردد چون به نظر میرسد که هر کسی‌ با امید و آرزوی خاص خود پا به آنجا گذاشته بود و گذاشته است. به طور مثال (از قول آقای عظیمی‌، نقل به مضمون) "افرادی بودند که به امید ازدواج به آنجا آمده بودند اما چون دیدند خبری نیست دلسرد شده بودند"
و افرادی دیگری هم به امید آزادی ایران به آنجا رفته بودند و هنوز هم آنجا هستند و تعدادی از آنان الان آنجا نیستند اما هنوز با آنان همکاری میکنند و تعدادی هم پاسیو شده و به دنبال زندگی‌ خود رفته‌اند و تعدادی هم "منتقد" آنان هستند و تعدادی هم ضدّ آنان.


حالیته

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: فواد ، من چند بار گفتم که کسی دیگری که قصد جنگ با مجاهدین را دارد و به دنبال یافتن حقیقت و نقد سالم نیست پشت این خاطرات است و بر مبنای خاطرات گوران داستان پردازی کرده و پیاز داغ آن را زیاد می کند .قدر مسلم توهین و تمسخر هر آدم رنج کشیده ای کار نادرستی است و تو راست می گویی.

ناشناس گفت...

یکی از اینهایی که هی پهلوان پهلوان دنبال این جوان کرد دالاهو راه افتادن برای ما توضیح بده که چرا بهش میگین پهلوان ؟نکنه که مثل بازی پوکر قراره او را مثل ورق مقابل اون یکی پهلوان قوچان که کاردستی دست ساز طبسه رو کنند.
قدیم همه ایران یک پهلوان داشت حالا یا پهلوان اکبر یا پهلوان یزدی یا پوریای ولی یا هم تختی ولی الان رژیم واسه خودش یه پهلوان داره مجاهدین یکی شاهی ها هم که شعبان بی مخ را داشتند که مرد و شما هم که حالا بازوبند را دادید به این آقا.
حالا بگید به من سر انگشتی بخوایم حساب کنیم ما الان چند تا پهلوان داریم توی داخل و خارج؟
پهلوان قندهار

ناشناس گفت...

آقای حالیته منظور آقای عظیمی از این نوشته که یک عده برای ازدواج آمده بودن آنهایی بودن که قاچاقچیهای نامرد محلی که به استخدام شازده در آمده بودن افراد را به امید کار و رفتن اروپا و زن و دختر ویسکی تور می انداختن و روانه جهنم رجوی میکردن قاچاق چیهای بلوچ و کرد به اسم شاهمراد آقای گرامی !
موضوع دیگر اگر از بچه های قدیمی سازمان باشی خیلی راحت تر می توانیم حرفهای همدیگر را بفهمیم . رجوی نکبت و بزدل اگر کمی شعور داشت و در دستگاه جهنمی و کثیف صدام حل نشده بود مرتکب این همه فاجعه نمی شد نمونه رضا گوران از ایل و طایفه گوران کرمانشاه میباشند خیلی معروفند و رژیم نتوانست در میان آنها جای پای باز کند به دلیل اینکه این مردم از نظر ایدولوژی هیچ سنخیتی با داعشی ها شیعه از سیاه تا سفیدش گرفته ندارند و جوانانشان بیشتر هوادار نیروهای چپ مارکسیستی و پیراشان طرفدا ر نظام سلطنتی, از دامدارها و زمیندارهای بزرگ منطقه میباشند از جمله خانواده گوران, خلاصه دوست عزیز گرامی آقای گوران شورشگر را با حیله و فریب می آورند عراق به جای اینکه از او و موقعیتش و طایفه اش برای مبارزه استفاده کنند نوار ویدئوی انقلاب ایدولوژی شازده و مهر تابان را به اوهفته ها نشان میدهند و خنده دا ر باید گزارش هم می نوشت !!! به این گمان که او هم انقلاب کند غافل از اینکه افراد بیرونی مثل ماهای نکبت و فلک زده که انقلاب می کردیم و شا مورتی بازیهای که در نمی آوردیم برای این رسوای رجوی تره هم خورد نمیکردن ! اگر با گوران بر اساس شناخت فرهنگی و منطقه ای اوهمکاری میکردن می توانست به عنوان نماینده یارسان به عضویت شورا در بیاد و کلی نیرو و امکانات فراهم میکرد به یقین می توان گفت گوران با پایگاه بزرگی خانوادگی که در میان ایل خود دارد از خیلی از افرادی که در شورا لم دادن و جز خود و خانوادشون کسی از آنها و موقعیت شان خبری ندارند قابل مقایسه نیست ! ٣ سال او را زندانی و شکنجه می کنند در همسایگی شیر خفته و بعدش باید اتهام نفوذی را قبول کند !
در سایتهای چاله میدانی و لمپنی رجوی سند درست کردن که به گوران از طرف وزارت اطلاعات قول ماشین مینی بوس و زمین داده شده این سند مرغ پخته را به خنده در میاره آخر نامردهای گماشته صدام ١٣ میلیونی که از گوران گرفتین ایشون می توانست ١٣ مینی بوس آنزمان با این پول بخرد وانگهی این همه ملک پدری و زمینها دارند چه نیازی به پیشنهاد زمین دارند به قول معروف رهبر عقیدتی و مهر تابان با این سند درست کردن ریدن به الک ! رضا ی عزیز پهلوان در مورد آزادی و آوردن دوباره شما در تشکیلات دوزخ اشرف و چندین سال بعد حمله امریکا و تیف بنویس کاکه قهرمان !
زنده باشید ببر دالاهو

محمد سعید

ناشناس گفت...

آقای حالیته منظور آقای عظیمی از این نوشته که یک عده برای ازدواج آمده بودن آنهایی بودن که قاچاقچیهای نامرد محلی که به استخدام شازده در آمده بودن افراد را به امید کار و رفتن اروپا و زن و دختر ویسکی تور می انداختن و روانه جهنم رجوی میکردن قاچاق چیهای بلوچ و کرد به اسم شاهمراد آقای گرامی !
موضوع دیگر اگر از بچه های قدیمی سازمان باشی خیلی راحت تر می توانیم حرفهای همدیگر را بفهمیم . رجوی نکبت و بزدل اگر کمی شعور داشت و در دستگاه جهنمی و کثیف صدام حل نشده بود مرتکب این همه فاجعه نمی شد نمونه رضا گوران از ایل و طایفه گوران کرمانشاه میباشند خیلی معروفند و رژیم نتوانست در میان آنها جای پای باز کند به دلیل اینکه این مردم از نظر ایدولوژی هیچ سنخیتی با داعشی ها شیعه از سیاه تا سفیدش گرفته ندارند و جوانانشان بیشتر هوادار نیروهای چپ مارکسیستی و پیراشان طرفدا ر نظام سلطنتی, از دامدارها و زمیندارهای بزرگ منطقه میباشند از جمله خانواده گوران, خلاصه دوست عزیز گرامی آقای گوران شورشگر را با حیله و فریب می آورند عراق به جای اینکه از او و موقعیتش و طایفه اش برای مبارزه استفاده کنند نوار ویدئوی انقلاب ایدولوژی شازده و مهر تابان را به اوهفته ها نشان میدهند و خنده دا ر باید گزارش هم می نوشت !!! به این گمان که او هم انقلاب کند غافل از اینکه افراد بیرونی مثل ماهای نکبت و فلک زده که انقلاب می کردیم و شا مورتی بازیهای که در نمی آوردیم برای این رسوای رجوی تره هم خورد نمیکردن ! اگر با گوران بر اساس شناخت فرهنگی و منطقه ای اوهمکاری میکردن می توانست به عنوان نماینده یارسان به عضویت شورا در بیاد و کلی نیرو و امکانات فراهم میکرد به یقین می توان گفت گوران با پایگاه بزرگی خانوادگی که در میان ایل خود دارد از خیلی از افرادی که در شورا لم دادن و جز خود و خانوادشون کسی از آنها و موقعیت شان خبری ندارند قابل مقایسه نیست ! ٣ سال او را زندانی و شکنجه می کنند در همسایگی شیر خفته و بعدش باید اتهام نفوذی را قبول کند !
در سایتهای چاله میدانی و لمپنی رجوی سند درست کردن که به گوران از طرف وزارت اطلاعات قول ماشین مینی بوس و زمین داده شده این سند مرغ پخته را به خنده در میاره آخر نامردهای گماشته صدام ١٣ میلیونی که از گوران گرفتین ایشون می توانست ١٣ مینی بوس آنزمان با این پول بخرد وانگهی این همه ملک پدری و زمینها دارند چه نیازی به پیشنهاد زمین دارند به قول معروف رهبر عقیدتی و مهر تابان با این سند درست کردن ریدن به الک ! رضا ی عزیز پهلوان در مورد آزادی و آوردن دوباره شما در تشکیلات دوزخ اشرف و چندین سال بعد حمله امریکا و تیف بنویس کاکه قهرمان !
زنده باشید ببر دالاهو

محمد سعید

ناشناس گفت...

سلام رضا
رهبر عقیدتی یعنی این !
یادت هست توهین و تحقیر جمع در نشست هارا
پرداخت حداکثر رهبری ، تعریف میشد.تازه دست از پا درازتر طلب کار بودنند که چرا وقت جمع را گرفتی.
و بعد نوبت به نفر بعد از آن جمع میرسد؟!
مرگ بر اصل ولایت فقیه
رضا بنویس و باز هم بنویس ،از خیانت به این نسل بنویس....از سرکوب و شکنجه
طارق

ناشناس گفت...

آیا حقیقت دارد که افراد را تحت شکنجه، آزار و اذیت و یا با فریب و نیرنگ مجبور می‌کردند اعتراف کنند که «نفوذی» رژیم بوده و به مناسبات برگردند؟ آیا برای اعتراف به «نفوذی بودن» هر کس نبایستی از تخیل خودش استفاده می‌کرد؟ آیا اعتراف به «نفوذی بودن» کلید نجات محسوب نمی‌شد؟آیا فیلم بازجویی از عاملان «قتل‌های زنجیره‌ای» را دیده‌اید؟ آیا اجبار فرماندهان و اعضای تیم‌های عملیاتی داخل کشور مجاهدین برای اعتراف به «نفوذی» بودن، شما را به یاد فشار بازجویان وزارت اطلاعات به عاملان «قتل‌های زنجیره‌ای» برای اعتراف به بهایی بودن و «نفوذی موساد» بودن نمی‌اندازد؟ آیا این مشابهت‌ها شما را نگران نمی‌کند؟

اشرفی سابق

ناشناس گفت...

آیا مجاهدین حاضرند نام کلیه‌ی کسانی را که به عنوان «نفوذی» رژیم در پروژه‌ی «رفع ابهام» کشف شدند اعلام کرده و در مورد سرنوشت این افراد اطلاع‌رسانی کنند؟ آیا مجاهدین حاضرند اسامی آن‌هایی را که به خاطر برخوردهای انسانی و دیدن روابط پاک و انقلابی حاکم بر این سازمان دچار تحول درونی شده و به جای خدمت به رژیم با تکیه بر «انقلاب مریم» به صفوف مجاهدین پیوسته‌اند اعلام کنند؟ چند نفر از افرادی که اعتراف کردند «نفوذی» رژیم هستند همچنان در مناسبات مجاهدین حضور دارند؟
اشرفی سابق

ناشناس گفت...

آیا افرادی که خواهان ترک مناسبات مجاهدین بودند پس از تحمل زندان در مجاهدین به مقامات عراقی و زندان ابوغریب تحویل داده شده‌اند؟ آیا در مورد وضعیت این دسته از زندانیان که به «امانتی» مجاهدین معروف بودند از دولت عراق پیگیری می‌‌کردند؟ آیا مجاهدین می‌دانستند این عده در زندان‌های عراق با شکنجه، تهدید تجاوز، تحقیر، آزار و اذیت و ... روبرو بودند؟ آیا افراد ناراضی در مناسبات مجاهدین تهدید به زندانی شدن در «اشرف» و سپس زندان ابوغریب می‌شدند؟

اشرفی سابق

ناشناس گفت...

ناشناس گفت:
از وقتی که این سوالات از جانب اشرفی سابق مطرع شده اندرونی های بیت رهبری ،مثل رهبر شارلاتان و وطن فروششان همگی رفتند درون چاه،و برای مدتی مفقود شدنند.ایوب نظام آبادی، پهلوان قندهارطبس ،حالیته ،ومفت خواران بیت رهبر عقیدتی .