دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

'گفتگوی همنشین بهار با سعید شاهسوندی و منصوره بیات همسر سعید شاهسوندی



همنشین بهار مصاحبه مفصلی دارد با سعید شاهسوندی که میشنوید.همنشین بقول خودش به شیوه سقراطی، و به نظر من در نقش دادستان یا مدعی العموم با سئوالات تند و تیز فراوان و دقیق اش، همزمان، هم کسی را که سالهاست بر کرسی اتهام نشسته به پاسخ میطلبد و در ابهامات به چالش مینشیند ،وهم، در نقش یک مدعی العموم راستکار و درست کردارو شجاع، به کسی که بر صندلی اتهام نشسته  اجازه میدهد حرفهایش را   بزند. این هم حق همنشین است و هم حق سعید شاهسوندی وهم حق ماست که این بار از تریبونی که برای ما
شناخته شده است و گرداننده اش همنشین را میشناسیم حرفهای سعید شاهسوندی را بشنویم. من در فرصتی اگر لازم باشد بیشتر خواهم نوشت.اما در این نقطه و فارغ از داوری این و آن تاکید موکد میکنم عدالت و دادخواهی حقیقی از جائی آغاز میشود که به کسانی که بر کرسی «یهودا» و «قابیل» نشسته اند، یا نشانده شده اند بی پیشداوری و بی دروغ و وهن اجازه بدهیم صحبت کنند. چنانکه بی عدالتی و رذالت و وقاحت از آنجائی شروع میشود که کسانی را که سالها «همکار و همرزم» ما بوده اند بی هیچ دلیل و برهانی «زمینه ساز کشتار»،«مزدور اطلاعات» و از «هضم رابع رژیم گذشته» بدانیم .گفتگو را بشنویم وسئوال کنیم وقضاوت کنیم.با درود به همنشین بهارو گفتگوی شجاعانه ودقیق اش.اسماعیل وفا یغمائی.هفده اکتبر 2014

۲۰۷ نظر:

‏1 – 200 از 207   ‏جدیدتر›   ‏جدیدترین»
ناشناس گفت...

مصاحبه با سعید شاهسوندی مگر شجاعت هم لازم دارد؟ مصاحبه بعدیش با سعید حجاریان خواهد بود . حسین

خدابخش مشهدی گفت...

درود، مصاحبه ی خوبی ست. و اما آقای همنشین بهار بهتر است در مصاحبه ها بی طرفی را رعایت کند، بگذارد مخاطبان خود قضاوت کنند. و نیز کمتر دز مصاحبه ها تحلیل کنند که مصاحبه کننده باید فقط طرح پرشش کند. این چیزها به نظرم رسید و اما شجاعت آقای همنشین و اطلاعات خوبی که از وقایع دارند قابل تقدیر است. زندان های رژیم حاکم بر ایران را باید در آنجا زندانی باشی تا درک کنی. آقای سعید شاهسوندی نخواست بمیرد و چون اعتقادی به راهی که برای آن به جنگ نداشت رفته و با تجربه هم بود، دوست داشت زنده بماند و ماند. او را زنده نگه داشتند و به خارج فرستادند چون می دانستند که او بیشتر مزاحم مجاهدین خواهد بود تا رژیم. اشتباه بزرگ سعید رفتن به عراق و جنگیدن بود بدون اعتقاد. حرفهای سعید شاهسوندی را باید خوب گوش داد و دید که چه رنج های برده است. او اشتاهات زیادی کرده اما اگر رژیم جنایتکار او را نکشته گناه او که نیست!ای کاش مجاهدین همان ابتدا به او اجازه سخن گفتن می دادند، اما افسوس که آزادی و آزادی ی بیان در مجاهدین جایی نداشت.

خدابخش مشهدی گفت...

درود، مصاحبه ی خوبی ست. و اما آقای همنشین بهار بهتر است در مصاحبه ها بی طرفی را رعایت کند، بگذارد مخاطبان خود قضاوت کنند. و نیز کمتر دز مصاحبه ها تحلیل کنند که مصاحبه کننده باید فقط طرح پرشش کند. این چیزها به نظرم رسید و اما شجاعت آقای همنشین و اطلاعات خوبی که از وقایع دارند قابل تقدیر است. زندان های رژیم حاکم بر ایران را باید در آنجا زندانی باشی تا درک کنی. آقای سعید شاهسوندی نخواست بمیرد و چون اعتقادی به راهی که برای آن به جنگ نداشت رفته و با تجربه هم بود، دوست داشت زنده بماند و ماند. او را زنده نگه داشتند و به خارج فرستادند چون می دانستند که او بیشتر مزاحم مجاهدین خواهد بود تا رژیم. اشتباه بزرگ سعید رفتن به عراق و جنگیدن بود بدون اعتقاد. حرفهای سعید شاهسوندی را باید خوب گوش داد و دید که چه رنج های برده است. او اشتاهات زیادی کرده اما اگر رژیم جنایتکار او را نکشته گناه او که نیست!ای کاش مجاهدین همان ابتدا به او اجازه سخن گفتن می دادند، اما افسوس که آزادی و آزادی ی بیان در مجاهدین جایی نداشت.

م. بوپش. هندوستان. رزمنده سابق گفت...

حتی مصاحبه با سعید حجاریان هم اشکالی ندارد. اطلاع رسانی است آقای حسین

ماشالله گفت...

درود بر اقای همنشین بهار.من تا قبل از چیزهائی که در باره دو عضو مستعفی شورا گفتند واقعا تا حد نود در صد باور داشتم که سعید شاهسوندی همان کارهائی را کرده که مجاهدین میگفتند ولی از پارسال دیگر باور ندارم و معتقدم اکثر حرفهای این سازمان دروغ محض است و از جمله مسئله سعید شاهسوندی این چیزهائی نیست که اینها میگویند. از آقای همنشین بهار خیلی ممنون که این مصاحبه را انجام دادند

ناشناس گفت...

در مورد این مصاحبه معلوم است که شاهسوندی میدانسته که به مصاحبه ای چالشی دعوت شده و به این سئوالات قرار است پاسخ دهد. اکنون این سوال مطرح میشود که چرا شاهسوندی به انجام این مصاحبه که بسیار خفتبار بود و بیشتر به دادگاهی شباهت داشت تن داده است؟ ایکاش خود شاهسوندی به این سوال جواب میداد.
جعفر

سیما فرانسه گفت...

بسیار جالب بود.این گفتگو خیلی روشن کننده است.امیدوارم آقای شاهسوندی هر چه بیشتر روشنگری کنند تا معلوم شود چه اتفاقاتی افتاده و حقیقتی که وجود داشته چی بوده است

احمد ماندگار گفت...

مرد تلخ که بر شاخه ی خشک انجیربُنی وحشی نشسته بود سری
جنباند و با خود گفت:
چنین است، آری
می بایست از لحظه
از آستانه ی تردید
بگذرد
و به قلمرو جاودانگی قدم بگذارد
زایش دردناکی ست اما از آن گزیر نیست
بار ایمان و وظیفه، شانه می شکند، مردانه باش!
حلقه ی تسلیم را گردن نهاد و خود را
در فضا رها کرد
با تبسمی
.....

مولا گفت...

گروهی کهافراد مرده و زنده ای مثل بازرگان. بنی صدر. قاسملو .پیمان. بختیار.متین دفتری. یغمائی. زرکش. مهدی افتخاری.قصیم.روحانی. هشترودی و... دهها نفر دیگر را خائن میداند حرفهایش در باره هیچکسی اعتباری ندارد ومنجمله تمام اتهاماتش در مورد سعید شاهسوندی بدون دلیل و مدرک و دروغ میباشد. درغگوئی اینها و آخوندها دقیق مثل هم است در این هیچ شک ندارم

خدیجه آجیده گفت...

خفت بارتر از کار شاهسوندی کار همنشین بهار و بدتر و پر خفت تر کار اسماعیل یغمائی هست که چنین مصاحبه ای را منتشر میکند واقعا تمام مرزهای اینها با آخوندهای کثیف دیگر کاملا معلوم است که درهم شده است. خجالت دارد واقعا . با کی مصاحبه میکنید.میفهمید. حتما میفهمید و مشخص است سر رشته شماها کجاست.

ناشناس گفت...

واقعیت اش شاهسوندی هرکاری در زندان خمینی کرده است بماند ولی از اینهایی که دراین صفحه کامنت می نویسند و از ایرج مصداقی و اسماعیل یغمایی شرافتش بیشتر است . او حداقل دعوایش با مجاهدین سیاسی است و تهمت های جنسی به آنها نمی زند و نمیگوید که زنها ی فرمانده مجاهدین رقص رهایی میکرده اند . او زیر شکنجه لو داده است یا هرچه . اینها درامنیت غرب آنهمه تهمت و اتهام بارمجاهدین میکنند . درمقایسه با این ها حقیقت اش شاهسوندی انسانی تر برخورد کرده است - غلامرضا

ناشناس گفت...

خداوند همنشین بهاررا مامور کرده است که برسر بندگان خطاکارش آب توبه بریزد و راهشان را بسوی بهشت هموار کند . ارج این انسان بزرگوار برای اینهمه شهامت و انساندوستی اش بیش باد ! مصاحبه کننده با شهامت می پرسد تو اینکاررا کردی و مصاحبه شونده هم با صداقت می گوید نه من نکردم وهمه چیز به خیر و خوشی پایان می یابد . و همنشین بهار مثل همیشه چراغی پیش پای آیندگان روشن میکند . محمد حسن

هوادار آگاه گفت...

باریکلا همنشین
به این میگن خرمردرندی برای تطهیر مهره شناخته شده رژیم تا بتوان از صحبتهایش بر علیه مجاهدین استفاده کرد با این مصاحبه از این پس سعید شاهسوندی دیگر شاگرد جلاد اوین نیست بلکه یک مظلوم و یک قربانی دستگاه مجاهدین است.ولی غافل از اینکه همنشین با این کارش گور سیاسی خودش را کنده چون از قدیم گفته اند کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز . پس واقعا پیوندتان مبارک

ناشناس گفت...

مرده شور
آقا مبارکه واقعا ,, عروسی شاهونه,,. هی بازهم بگین ما با رژیم آخوندی زاویه داریم. قربون دست اتون در دست اظلاعات رژیمه. مصاحبه با تیر خلاص زن به مبارزین و مجاهدین نه بی پرنسیبی , بلکه عین همکاری با اطلاعات آخوندیه.
ایشالله مبارک اتن باشه اقای یغمایی. حیف اون برادر نازنین اتون و تفو بر تو ای چرخ گردون.

جمال از لندن گفت...

آقای یغمایی با سلام
آقای ایرج مصداقی حاظر نشد مصاحبه همنشین با شاهسوندی را در سایت پژواک ایران بزند با توضیحی که در مورد این مصاحبه نوشته اید فکر میکنید کار درستی کردید که این مصاحبه را درج کردید ضمن اینکه در این مصاحبه به خوبی شاهسوند از گذشته خود اظهار پشیمانی کرده است و به نوعی همه تقصیرها را معلول زندانی بودن خود کرده است در حالی که در مورد مصاحبه اش در خارج کشور هیچ توضیح قانع کننده ای ندارد که بدهد .و فقط عذر خواهی کرده است .میخواستم تیز و مشخص بگویید هدف از انجام این مصاحبه در این مقطع چیست و آیا به نوعی سفید سازی و یا بهتر بگویم مثل پول شویی اعتبار بخشیدن به یک مهره سوخته وزارت اطلاعات نیست لطفا گر به شما برنمیخورد به این مسئله پاسخ بدهید چون با مقدمه ای که خودتان نوشته اید مهر تاییدی بر کار همنشین بوده است

ناشناس گفت...

دراز کردن یک مٌرده به چه دردی می خوره جز خراب کردن خود! حمید

ناشناس گفت...

فامیل دور
با درود به اقای همنشین بهار گرامی و تبریک به مناسبت شکستن این تابو که باید گفت همیشه شکستن تابو جرات میخواهد و ادمی شجاع و من به همین دلیل به شجاعت شما درود میفرستم که این تابو را که سازمان مجاهدین خلق به اذهان فرو برده برد شکستید
همینطور به شجاعت اقای شاهسوندی هم باید احسنت گفت از اینکه بی پرده حرف های دلش را میزند و میتوان در این مصاحبه هزاران ناگفته را پیدا کرد
از نظر من این مصاحبه بسیار عالی بود و تابوی بزرگی را شکست همان تابوئی که سازمان مجاهدین خلق کاری کرده بود که هیچ کس نزدیک شاهسوندی نشود و گفته بود هر کس نزدیک شود سوسک میشود ملا میشود و اطلاعاتی دیدیم که همنشین نه سوسک شد نه ملا و نه اطلاعاتی بلکه حقایقی برملا شد که همه پیش از ان به گونه ای دگر می نگریستیم .
اما یک نکته هم داشتم شاید این نکته ام اشتباه باشد شاید من بد فهمیده باشم شاید نمی دانم ولی بهتر دیدم انرا بیان کنم نکته ام نیز این است
من با جمله مسیح پیامبر شروع میکنم وقتی که داشتند زنی زنا کار را سنگسار میکردند برگشت و به مردم گفت
سنگ را کسی بزند که گناهی نکرده باشد.
-----------------------------------------
نکته این جاست در بعضی قسمت های مصاحبه اقای همنشین به گونه ای سوال میکنند که گوئی انجا دادگاه است و همنشین قاضی و شاهسوندی متهم
من شخصا در درست کار بودن همنشین هیچ حرفی ندارم او را نمی شناسم اما میدانم او یک انسان واقعی است البته انسانها هم خطا میکنند و فکر میکنم این مصاحبه بیبشتر به دادگاه شباهت داشت البته نامش هر چه میخواهد باشد مصاحبه عالی بود و بسیار چیزها را روشن کرد اما نباید به گونه ای رفتار کرد که ما همان کسانی باشیم که تحت تبلیغات مسموم سازمان مجاهدین خلق سنگی بر دست گرفته باشیم و منتظر سنگسار
از نظر من باید کسی سنگ بزند که پاک باشد ایا میتوان یافت ؟
براستی سنگ در دست چه کسانیست ؟به غیر از این است که سنگها در دست کسانیست که خود الوده به گناهند سنگ ها در دست کسانیست که خود نه یکبار هزاران بار بسا فراتر از شاهسوندی مجرم هستند اگر جرم شاهسوندی این است که بخاطر زندگی تلاش کرده بدون انکه دستش الوده به خون کسی شود ازاد شود و به زندگی باز گردد در این صورت شما ان کسانی را که سنگ به دست گرفته و سنگسار میکنند را چه میگوئید همانها که نه با اطلاعات ملاها بلکه با راس نظام ملاها نامه نگاری میکند و رهنمود میدهد چه میگوئید ان مجرمانی که خود هزاران بار گناهکارتر وشیاد تر از هر شیادی هستند را چه میگوئید همانها که قصیم و روحانی و شکری و یغمائی را از هضم رابع ملا میگذرانند خود هزار بار از هضم رابع و ثامن رزیم هم گذشته اند همانها که فرزندان ایران زمین را همانها که برای مبارزه امده بودند را بله همانها را به دست خود به دهان گرگ میفرستد را چه میگوئید
قبلا گفته بودم برای رهائی ایران زمین از دست ملا باید قفل بزرگ را بشکنیم قفل بزرگ همانها رهبر عقیثدتی و سازمان مجاهدین خلق است باید از این قفل بزرگ رها شد بدون عبور از این قفل بزرگ محال است که بتوانیم ایرانزمین را از دست ملا خلاص کنیم مردم ما نیاز به جنبشی فراگیر از همه نیروها دارند از همه رنگ باید برای تشکیل جنبشی فرا گیر کوشید اما اینبار بر خلاف انقلاب 57 باید از همین حالا همه چیز روشن باشد
سازمان مجاهدین خلق را باید به کشورشان عراق و یا سوریه و یا فرانسه و یا امریکا و هر خاکی به جز ایران سپرد باید ازاین طلسمم 50 ساله ارتجاعی برای همیشه عبور کرد و رفت

esmail گفت...

دوستان عزیز
من نظرم را نوشته ام
دوست نازنین من مصداقی طبعا حق دارد هر طور میخواهد برخورد کند.تفاوت ما با کسانی که حتما باید مثل هم فکر کنند همین است.هرکس بر اساس نظر خود.
در باره تهمتها و دشنامهای شما ممنون.واقعیت با توهین تغییر نمی کند. در ضمنحرفهای سیستمی کهاز زبان زن و برادر و فرزند اعلام میکند فلان و بهمان اطلاعاتی است پشیزی ارزش ندارد.
دوستانی که هوادار مجاهدینند اساسا به سایت دریچه مراجعه نکنند زیرا ماهها قبل به فتوای رخبر فقیر اطلاعاتی و این سایت آلوده است بهترست به رهبر احترام گذاشته و بروید دنبال کاری بهتر.
موفق باشید

وکیل یهودای اصغر یوطی گفت...

توضیح برای خرهای مکتبی. اصلا سعید شاهسوندی شمر و یزید ولی چرا نباید با اون مصاحبه کرد؟ اوریانا فالاچی با نجاستی مثل خمینی و کثافتهائی مثل شاه و شارون و امثالشون مصاحبه کرد کار بدی کرد؟شماها خر به دنیا آمدید خر زندگی کردید و خر از دنیا خواهید رفت جدا متاسفم

صادق. پ رزمنده سابق گفت...

دمت گرم همنشین کارت درست بود بذار هرچی میگن تابوها را باید شکست اینها واقعا خیلی نامردند اینها سالهاست با تابو درست کردن خرشان را راه میررند.درود برتو

ناشناس گفت...

سئوال این است که ایا سعید شاهسوندی حق دارد حرف بزند یا نه؟بحثی بر سر تطهیر یا الوده کردنش نیست فقط ایا این فرد که 25 سال است بعنوان چهرهای کثیف معرفی شده حق دارد حرف بزند یا باید خفه اش کرد
حمید. کارشناس حقوقی.لندن

احمد رضا.ص گفت...

حبیب الله ستوده خوبه تو قاضی نشدی و گرنه میریدی به همه چیز .

ناشناس گفت...

من نمیدانم چه ضرورتی داشت که آقای همنشین بهار این مصاحبه را انجام بدهدو جنجال راه بیفتد
سیف الله

هه هه هه هه گفت...

دست شما درد نکنه اقای همنشین خیلی جالب بود

نرگش حسینی پیوند گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
نرگس حسینی پیوند گفت...



این یک کار عالی هست. مرا یاد کار امیل زولا میاندازد در ماجرای دریفوس. سعیدشاهسوندی را کسی نمیخاهد تطهیرش کند ولی او حق دارد دفاع کند و توضیح بدهد.حرفهای مجاهدین در باره سعید شاهسوندی هیچ ارزشی ندارد ولی من نوشته های آقای مصداقی را قبول دارم چون واقعی است و نمیخواهد کسی را لجنمال بکند. کارتان عالی است اقای همنشین بهار

ناشناس گفت...

فامیل دور
اقای حبیب الله ستوده گفته اید بروید ببینید که مصداقی راجع به شاهسوندی چه گفته و لینک صحبت های اقای مصداقی را هم اورده اید و گفته اید که مصداقی هم در سایت پزواک مصاحبه همنشین بهار با شاهسوندی را نگذاشته است
اما نکته قابل توجه
اقای مصداقی هم مثل همه ادم ها خودش میداند و خودش که چگونه فکر کند و یا سایتش را چگونه بیاراید و این که اقای مصداقی این مصاحبه را در سایتشان نگذاشته خوب نگذاشته که نگذاشته مگر اقای مصداقی محور عالم هستند که و یا شاخص درستی یا غلطی چیزی از نظر من اقای مصداقی شخصیت مثبتی هستند و من علیرغم تبلیغات مشمئز کننده مجاهدین اقای مصداقی شخصیت قابل احترامی هستند اما هیچ وقت شاخص برای من و خیلی های دیگر نیستند بر خلاف سازمان مجاهدین خلق که شاقول و شاخص رهبری عقیدتی دارد و غیر از ان باطل است اینجانب از این جور مزخرفات را نه قبول دارم و نه به ان فکر میکنم
شاقول ما و شاخص ما نه مصداقی است و نه شاهسوندی و نه همنشین و نه رهبر عقیدتی
قبل از هر چیز باید سنگ ها را از دستانمان پائین بیاندازیم ایا همه ما بی گناهیم ؟اگر کسی مثل رهبر عقیدتی فکر میکند بی گناه است بله سنگها در دست او و پیروانش است اوست که به هر ناپاکی الوده است و سنگ را برداشته تا بر گناهکاری بکوبد که یک هزارم او هم جرم ندارد
اگر کسی فکر میکند بی گناه است سنگ را همچنان در دستانش نگه دارد
اما باید بگویم همه ما بی تعارف گنه کاریم کوچک و بزرگ بالا تا پائین اگر فکر میکنید همچنان بی گناهید سنگ را در دستانتان نگه دارید و سنگسار را ادامه بدهید
اما اگر نه فکر میکنید اری بله ما هم گنه کاریم لطفا و لطفا و لطفا سنگ را بر زمین بگذارید
شجاعت داشته باشید
نکند رجوی این شجاعت را از همه ربوده شاید هم
یکی از بزرگترین خیانت های رجوی بله همین است ما ها را سنگ بدست نگه داشته تا مجرمان واقعی گم شوند همانگونه که خود گم شد

ناشناس گفت...

این آقا یانی که یک روز در جهنم و شکنجه گهای رژیم نبودند و فاجعه  دروغ جاویدان را هم از سر نگذراندن چرا به این روشنگری و این مصاحبه انتقاد دارند آقای شاهسوندی با این باند تبهکار رجوی قبل از رفتن به فاجعه دروغ جاویدان انتقاد داشته و مسئله دا ر بوده در شکنجه گاه و زندان که تغیر مو ضع نداده ! من گذشته قهرمانانه سعید شاهسوندی و حال ایشون را با تمام کم و کاستی که داشته احترام می گذارم ! من بیش از ٣ الا ٤ نفر از دوستان تیمی فاز سیاسی که سال ٦٠ دستگیر شدن و در لو دادن و همکاری و گشت با رژیم کامل همکاری میکردن در مدت اسارت در زندان الان در لیبرتی هستند یا در دروغ جاویدان شهید شدن از این نفرات که پر بودن پیرامون رهبر عقیدتی ! 

باری همین هفت نفری که در کشتار اشرف ربوده شدن مطمئن باشید رژیم رسوا و نجس دجالان ایران آنها را تلو یزیونی و از آنها بهر برداری لازم را می کند و همه آنها تا روز دستگیری و ربود شدن جز گوهرهای بی بدیل و از سربازان رهبر عقیدتی و مهر تابان بودند و اکثرن از شورای رهبری به اصطلاح بودند و هیچ گونه مسئله ای با رهبر عقیدتی و سیمرغ هم نداشتن امیدوارم که من اشتباه کنم اما تجربه چیزی دیگر نشان داده از این گوهران رهبر عقیدتی !!

خشایار کیانی

ناشناس گفت...

آقای همنشین بهارا گر خواستید مصاحبه بعدیتان را با اژه ای یا سعید مرتضوی و یا پورمحمدی انجام دهید لطفا قبلش خبر دهید که ما هم سئوالات خود را بنویسیم . حقیقتا که شما یک گورباچف دیگر هستید و دارید مرحله به مرحله تابوها را می شکنید .تابوها را یکی یکی بشکنید . حتما کسانی که درقتل عام زندانیان سیاسی دست داشته اند هم دلایلی برای کارشان داشته اند که ما نمیدانیم . خدا را خوش نمی آید که بدون زدن حرفهایشان از دار دنیا بروند - یک هموطن متحیر

ناشناس گفت...

حمید زمانی ""از متن نوشته ایرج مصداقی درمورد سعید شاهسوندی ""
کشتار ۶۷، سعید شاهسوندی و پروژه‌ی جعل تاریخ

جعل تاریخ در بیستمین سالگرد کشتار ۶۷ همچنان ادامه دارد. تلاشی وافر در جریان است تا این فاجعه ملی و کشتار عظیم را در سایه‌ی جعلیاتی که به هم می‌بافند، قرار دهند.
من نیز به عنوان کسی که از راهروهای مرگ جان به در برده و زندگی دوباره خود را مدیون مرگ شرافتمندانه عزیرانش می‌‌داند به سهم خود اجازه نمی‌دهم یاد و خاطره‌ی آن‌ها و حماسه‌ای که آفریدند، مخدوش شود و یا تاریخی جعلی به نسلی که نمی‌داند آن روزها چه گذشت، تحویل داده شود. در این راه هیچ چیز و هیچ کس نمی‌تواند خللی در اراده‌‌ام ایجاد کند. (۱)

در ۱۸ مرداد ۸۷ سعید شاهسوندی در بحبوحه‌ی بیستمین سالگرد کشتار ۶۷ در اقدامی حساب شده در مصاحبه با حسین مهری از رادیو صدای ایران (لس‌آنجلس) دست به کار تحریف تاریخ می‌شود و ماجرایی کاملاً جعلی و غیرواقعی را طرح می‌کند. می‌گویند یک عمر مواجب توپچی را می‌دهند تا در لحظه‌ا‌‌ی که نیاز است، شلیک کند.
سعید شاهسوندی که «زندگی» خود را مدیون خامنه‌ای می‌داند، در این مصاحبه تلاش می‌‌کند چهره‌ی این جنایتکار را آرایش کرده و او را فردی که دارای سیاست ملایمت و مدارا است، معرفی کند.

شاهسوندی در رابطه با انعکاس منفی کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ در درون رژیم می‌گوید:

«در دوران مشخص قتل‌عام زندانیان سیاسی من در زندان نیستم بلکه در بیمارستان بقیه‌الله [بستری] هستم. به همین دلیل من اطلاع دقیقی از آن ایام و حادثه ندارم. چرا که نه در اوین بودم و نه در جاهای دیگر و نه در گوهردشت. ولی شنیده‌هایم این است: بعد از موج کشتار زندانیان که راه می‌افتد توسط هیئت عفو، این را برای ثبت هم که شده باید گفت؛انعکاسات منفی گسترده‌ای در درون خود حکومت راه می‌افتد.» لینک مطلب http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-183.html

ناشناس گفت...

پايان غم انگيز حيات سياسى مقاومت شاعر كينه توز و دوست روشنفكر نما او.
از اين هم بيشتر سقوط خواهيد كرد، مجاهدين هزار إيراد داشته باشند ولى به شما نمي توان كمترين اعتمادى كرد، تواب بودن يعنى همين، يعنى توبه از گذشته و سفيد سازى جلاد و شاگرد جلاد. فقط شما بدون شلاق در پشيمانى كامل شيزجه رفتيد در منجلاب دژخيم. ما را بگو به مجاهدين إيراد مى گرفتيم در تهمت زنى. انگار بى ربط نمى گفتند. تواب شدن شما مبارك باد، يك صلوات براى امام امت بفرستيد، شاهسوندى معلم خوب براى أمثال شما خواهد بود. چه سقوطى، عجيب همسر سابق اين را پيشبينى كرده بود. چه فكر مى كرديم و چه شد.
شاعر دوست سابق

عبدل.ت گفت...

عجب ابی در خوابگه مورچگان ریخته شده.

ثزیا ریگی گفت...

عدالت و دادخواهی حقیقی از جائی آغاز میشود که به کسانی که بر کرسی «یهودا» و «قابیل» نشسته اند، یا نشانده شده اند بی پیشداوری و بی دروغ و وهن اجازه بدهیم صحبت کنند...

زیباست . عمیق

ناصر س گفت...

تمام خیانتها و خطاها که انجام شد در اصلیت خودش بر میگردد به اشتباه بزرگ رهبر فراری نامرد در شروع جنگ بی وقت با خمینی کثیف و بلافاصله فرار کردن به دامن بیگانه و رها کردن هزاران هزار جوان و نوجوان در چنگال اخوندهای پسا و کثیف.تاریخ زندگی این فرد زبون که اگر یک شلاق در زندانهای خمینی میخورد همان اولش غلط کردم میگفت و صدبار هم بیشتر از شاهسوندی مجیز میگفت جز خیانت و نامردی و مزدوری نیست. امیدوارم یکروز همه زنده باشند و یک دادگاه عادلانه درست شود و در این دادگاه هم خامنه ای بیشرف وهم رهبر فراری وهم شاهسوندی را روی صندلی بنشانند تابا یک قاضی عادل معلوم شود خیانت کی سنگینتر است.ونان خوردن از صدام حسین یک مشت جنایتکار کمتر کثیف تر ازنان خوردن از خامنه ای نیست شاهسوندی باید خیلی بیشتر از اینها و روشنتر نترسد حرف بزند و حقیقت بگوید تا حقیقت معلوم شود و کمتر چیزی را سعی کند توجیه کند ولی

ناشناس گفت...

فرض کنید همین امروز اقای رجوی وارد تهرون شد و سعید شاهسوندی دستگیر شده حق داره حرف بزنه یا نه. خب حرفاشو گوش کنین بگین کجا دروغ میگه کجا راس میگه یا اینکه همون اول باید بگیرین دارش بزنین .واقعا فرقا این آدما با ملاها چیه.
حسن آلمان

ناشناس گفت...

کار اقای همنشین بهار شنیدن عادلانه حرفهای یک فردی است که چندین سال است مورد اتهام هست واین فرد میتواند متهم واقعی هم باشد یا نباشد و این ضد چیزهائی که آقای مصداقی نوشته نیست.اقای مصداقی خودش هم گاهی بدتر از آقای شاهسوندی مورد حمله های مجاهدین خلق بوده است و مجاهدین خلق صدها بار در صدها مقاله این را گفته اند خیلی از نظر قانون مطبوعات آزاد و دموکرات خوب بود که آقای مصداقی این مصاحبه را انتشار میداد و همچنین نظرات قبلی و کنونی خودش را در افشای واقعی قضای نیز منتشر مینمود تا یک فضای درستی بوجود بیاید و حقایق بیشتر روشن بشود
مهدی.

ناشناس گفت...

marg bar mosalas kyanat shahsavandi hamnshin bahar yaghmahi
dara amrika

esmail گفت...

دوست سابق سلام
چو فردا دررسد در بارگاه مغفرت بینی
ز نوشانوش مستان منفعل بانگ اذان ما
***
ممنونم که متاسف برای حیات سیاسی من هستی.بگذار برویم عزیز بعد قضاوت میشود. هرچند که نمیدانم میتوانی باور کنی یا نکنی ولی من در نقطه ای هستم که قضاوت خوب یا بد دیگربرایم ارزشی ندارد. هردو خسته کننده است و فضولی در کار دیگران. باور کن حتی قضاوت خود خدا. حوصله هیچکدام را ندارم!حتی جاودانگی هم دیگر برایم خسته کننده است و هوشیاری طبیعت را میستایم که فنا را برای عمق بخشیدن به زندگی و اسایش تن بوجود آورد. بگذار قاضیان آنقدر قضاوت کنند که قضاوت دانشان معیوب شود! مطمئنم نمیتوانی بفهمی ولی امیدوارم یکروز بفهمی ولی حقیقت و زیبائی و انسانیت را دوست دارم. خیلی ساده. بنابر این حیات سیاسی و غیره را به زباله دان بیاندار وسئوال این است و بس
فرض کن سعید شاهسوندی و امثال او اصلا نفس شر و خباثت ولی ایا حق دارند حرف بزنند؟ و در فردای خیالی مطبوعات آزاد حق دارند نظراتشان را منتشر کنند؟ همین و بس و نگران بقیه چیزها نباش. حیات سیاسی من بخش خوبش مال تو بدش مال من
زنده باشی دوست سابق من

David گفت...

مطمئنا داستان سعید شاهسوندی پیچیدگیها و نقاط ناروشن خودش را دارد ولی‌ این مصاحبه حد اقل یک بار دیگر ثابت می‌کند که اطلاعاتی که مجاهدین به خورد هوادارانشان میدهند پشیزی ارزش ندارند و فی‌الواقع باید به همه چیز و همه اخباری که از طرف ولی‌ عقیدتی‌ و ملیجکان و چاپلوسان دور و برش پخش میشود به دیده تردید نگاه کرد. روسیاهی این دم و دستگاه پایان ناپذیر است!

آدم بیکار گفت...

سلام
من رفتم روی فیلم جلسه میاندوره ای بعد از دو هفته دویست نفر تماشا کردند این فیلم را تا همین حالا هفتصد نفر دیدند معلوم میشه موضوع خوبی را آقای همنشین برای بررسی انتخاب کرده

AFSANEH ASHRAFI گفت...

NANG VA NEFRAT BAR TAMAM MOZDORAN REJIM KAMENEHI AZ SHAHSAVANDI TA YAGHMAAI VA HAMNSHIN BAHAR SHOMA FARDA DAR DADGAH KALGH KENAR HAM MINSHINID
DOROD BAR MOJAHEDIN

ناشناس گفت...

آ مهدی خوش هپروتی داری
سپهسالار ایرانی آمهدی!
تو شیر و مرد میدانی آ مهدی!

انگولکچی

ناشناس گفت...

جناب جعفری
گفتگوی مونتاژ شده سر کار با شهاهسوندی را گوش کردم.
باز هم مثل همیشه با آن لهجه دهاتی روشنفکر نمایانه ات که به لهجه آقای هالو شباهت عجیبی دارد در این گفتگویت نیز مثل گفتگو های قبلی ات باز هم خواسته ای اظهار فضل کنی و خودی بنمایی غافل از آنکه هر چه بیشتر عمق اندک دانش خود را آشکار می کنی.
نمی دانم آیا خود متوجه سوالهای گاه بسیار احمقانه خود از شاهسوندی شده ای یا نه.
پیشنهاد می کنم که پیش از انتشار این گفتگو ها آنها را به دوستانت بسپاری که گوش کنند تا شاید بتوانند به موقع ترا از بلاهت و حماقت برخی پرسشهایت آگاه کنند.
وسواست روی اهمیت نامه شاهسوندی به یک ژورنالیست لوموند هم بسیار تعجب بر انگیز است.

موفق باشی
دوستدار تو
ح نیری

ناشناس گفت...

فامیل دور یا همان خویشاوند نزدیک ملا

درست گفتی که همنشین با این مصاحبه سوسک نشد . بعد نوشته ای که با این مصاحبه اطلاعاتی ملا هم نشد. اینهم درست است اما از این جهت که همنشین خیلی پیشتر از این مصاحبه مهره اطلاعاتی ملا شده بود .
حسین ع

متعجب گفت...

عجب عجب فیا عجبا خیلی خیلی تعجب کردم خیلی زیاد عجب عجب

احمد رضا.ص گفت...

ح نیری
هالو و ابله و احمق کسی بود که یه تحفه ترندگوساله ای مث مث تو آشغالو پس انداخت. مرتیکه الاغ یه مصاحبه شده تو میخای بخون میخای نخون چرا جفنگ میگی و تهمت میزنی. منم معتقدم خیلی چیزا هست که شاهسوندی باید روشن کنه ولی الاغای مث تو اصلا میخان همه خفه شن. یعنی یه بسیجی و گشت نهی از منکر خلص

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

فامیل دور
جناب حسین ع ای عزیز دل برادر شنیده ام که رهبر عقیدتی رفته توی چاه جمکران و نامه ای برای ولی فقیه خامنه و رفسنجانی نوشته راستی از اون نامه چه خبر ای عزیز دل برادر فامیل ملا من نیستم بدبخت فامیل ملا رهبر گور به گور شده ای است که در چاه جمکران با خامنه نامه نگاری میکنه تازه میگن این گور به گور شده خجالتی هم شده و روش نمیشه بگه که جنگ مسلحانه رو گذاشته کنار اخ ای دلم ادم براش کباب میشه که چقدر این رهبر عقیدتی ادم خجالتی هستند از یک موجود خل و چل و دیوانه ای به نام رهبر عقیدتی باید هم هوادارانی همچون تو داشته باشه
اما بگذار یک چیز رو بهت بگم به نظر من جرم سعید شاهسوندی هر چه هست یک هزارم 1هزارمممممممممممممممممممممم رهبر عقیدتی و بانو و دم و دستگاه شریف وتوحیدی ان هم نیست خائنین واقعی از رهبر عقیدتی گرفته تا ان زنک شیاد روزی باید پاسخ بدهند به هزاران سوال بی جواب
اما بگذار کمی تیز تر به تو بگویم امثال شاهسوند بسیار بسیار با شرف تر از کسانی هستند که 35 است با خیانت به جنبش مردم ایران ضربه ای جبران ناپذیر به این جنبش زده اند همان کسانی که خود را به صدام حسین به بهای پول نفت فروختند کسانی که 35 سال است با روغن کاری دستگاه کشتار ملا به حیات خفیف و خائنانه خویش ادامه میدهند
راستی اگر جرم شاهسوندی انهم در زندان مصاحبه است جرم مسعود رجوی در نامه نگاری با راس نظام جهل جنایت و رهنمود به ملایان جانی چیست ؟ یادتون باشه ما پس از سرنگونی ملایان جانی بدست مردم ایران با رهبر عقیدتی و زن ملیجکش و بیت رهبر عقیدتی کار داریم خیلی هم کار داریم
بگذار نکته ای را هم یاد اوری کنم همانگونه که لاجوردی های ملایان باید محاکمه شوند یادتان باشد لاجوردی های شما را هم فراموش نخواهیم کرد دستان کثیف هر دو دستگاه الوده به خون است .
ای عزیز دل برادر گم شده اقای حسین ع میگویند که رهبر عقیدتی نامه ای که به خامنه و رفسنجانی نوشته قسمت دوم هم داشته میشه از قسمت دوم نامه رهبر عقیدتی به خامنه سوال کنید و به اطلاع ما برسانید .
باور کنید و هزار بار باور کنید بالا تا پائین نتان ادم را فقط وفقط دچار رقت میکند همین رقت
تا فراموش نکرده ام یک چیز را هم بگویم از نظر من سازمان مجاهدین خلق هیچ از جمهوری اسلامی و ملا کم ندارد کم ندارد که هیچ در بعضی زمینه ها بسا بسا فراتر از ملا گام بر میدارد این ها برادر یا خواهر دوقلو هستند یکی غالب است دیگری مغلوب همین ای عزیز دل برادر مفقود حسین ع

ناشناس گفت...

حالیته گفت

آقای همنشین بهار و آقای یغمأیی با سلام به شما

در اینکه هر کسی‌ باید بتواند از خود دفاع کند حرفی‌ نیست اما مگر آقای شاهسوندی حرف جدیدی برای گفتن دارند؟ تمامی‌ این حرفها در مصاحبه‌های ایشان با رادیو صدای ایران و در نوشته‌های ایشان قبلا منعکس شده است. تا چه اندازه گفته‌های ایشان صحت دارد، خدا داند.
حال چرا این مصاحبه؟ الله و اعلم.
اما نکته بسیار جالبی‌ که ایشان قبلا مطرح کرده بودند و الان هم تکرار کردند، مواضع سیاسی ایشان می‌باشد، کاری که خیلی‌ از شماها هنوز با شفافیت انجام نداده اید. منظور اینکه در لفافه حرف زدن کار درستی‌ نیست بلکه اگر مثل آقای شاهسوندی به تفکّر دیگری رسیده اید آنرا علناً و با شفافیت اعلام کنید.



حالیته

ناشناس گفت...

در باره همنشین بهار یشنهاد میکنم اقای حسین ع مقاله ای را در این لینک مطالعه کند و دست از تهمت زدنهای نابجا بردارد
http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-471.html
الف خیر خواه

فروزنده رحیمی گفت...

اقای همنشین بهار میتوانید توضیح بدهید چرا این مصاحبه را انجام دادید؟ ضرورتش چی بود؟انگیزه شما از این کار چی بود؟ چه سودی برای شما دارد؟

ناشناس گفت...

جناب یغمایی من گفتم آن کامنت قبلی غلط تایپی داشت و کامنت اصلاح شده جایگزین آن شود، شما هر دو را گذاشته ای، این که جایگزین کردن نشد؟ خواننده اولی را می خواند دیگر دوباره نیازی به خواندن کامنت اصلاح شده نمی بیند آن هم کامنتی که بلند است و اندکی وقت گیر.درخواستی که کرده بودم نباید مشکل فنی داشته برای عمل شدن داشته بادشد.
ایرج شکری

esmail گفت...

حذف شد آقای شکری عزیز
میبخشید حواسم نبود که باید حذف شود
با درود

ناشناس گفت...

همنشین بهار
شما طبق معمول در گفتگو هایت با افراد زیاد حرف می زنی و چون زیاد حرف می زنی طبیعتا یک جایی به مزخرف گویی می رسی.
بعنوان مثال شما که چیزی از موسیقی نمی دانی چرا بیخود حرفی می زنی که باعث آبرو ریزی شود ؟ از بس پر حرفی و می خواهی به زور سمبه و به شکلی باسمه ای ادای روشنفکرانه در بیاری.
یکبار درباره جلیل شهناز مطلبکی نوشتی که در ضمن آن خواستی نشان بدهی که از موسیقی ایرانی چیزکی می دانی که برعکس بر حساب نشان دادی که بی مایه فطیر است و باعث آبرو ریزی بسیار شد.
حالا هم در اینجا باز در ضمن سواد نداشته خود به رخ شاهسوندی کشیدن یک گاف داده ای که نشان داد از موسیقی غربی هم چیزکی نمی دانی.
با خوشمزگی و البته از سر جهل مطلق به شاهسوندی می گویی سه تار و تمبک و .. یک سمفونی را اجرا می کنند.
شما واقعا اینقدر پرت هستی که نمی دانی با سه تار و تمبک و..هیچ سمفونی هنوز در دنیا اجرا نشده و نمی شود؟
اصلا می دانی سمفونی چیست و با چه سازهایی نواخته می شود؟
برای اینکه ایرج خان شکری نگوید فقط به ضعفها نگاه می کنم برایت توضیح می دهم که البتهاین توضیح هم برای تو و هم برای شاهسوندی است که مزخرف گویی ترا تایید کرد و هم برای دیگر منتقدان و مخالفان و همچنین همه مزدوران و اطلاعاتی ها و داعشی ها و آیات عظام تا یاد بگیرید که اصلا سمفونی چی هست.
سمفونی نوعی از موسیقی غربی است که از سه یا چهار قسمت تشکیل شده است.
قسمت اول و آخر آن تند است و قسمت میانی آرام.
اجرای سمفونی به استثنای سمفونی شماره 9 بتهوون که در قسممت آخر با صدای گروه کر همراه است تنها با ساز است و خواننده و گروه کر در آن حضور ندارد.
در سمفونی ستار و تمبک و عود و قیچک و یا دیگر سازهای ایرانی نواخته نمی شودو خدمت حضرات آیات عظام هم ضمنا همینجا عرض کنم که در سمفونی روضه ابا عبدالله هم خوانده نمی شود. بلکه سازهای یک ارکستر برای نواختن سمفونی که ارکستر صمفونیک نامیده می شود یک ارکستر کامل از همه سازهای بادی کوبه ای و زهی غربی است که تعدادشان بین هشتاد تا صد ساز است.

خواهشمندم که صراحا لهجه مرا به دل نگیرید.
نوازنده کلاسیک و عضو ارکستر سمفونیک

ناشناس گفت...

جناب الف خیر خواه
از روباه پرسیدند شاهدت کیست گفت دمم.
شما هم حالا برای تطهیر همنشین از چه کسی دلیل آورده ای؟ از مصداقی!...... طوفان خنده ها
حسین ع

ناشناس گفت...

قربون اون هیکل قناست برم چرا خودتو معرفی نمیکنی. میخای به همنشین انتقاد کنی بکن ولی این اطلاعاتو هرکی میتونه تو گوگل پیدا کنه بنویسه بعدشم بگه عضو ارکسر سنفونیکه.اگر واقعا شادم درست و حسابی هستی اولن خودتو معرفی کن ثانیا بحث همنشین بهار سر سمفونی ممفونی نیست سر یه چیزای سیاسیه و اینکه چی راسه چی دروغ.بازم تکرار میکنم اسم نحستو بنویس تا حرفاتو باور کنم. من خودمو معرفی میکنم بنده
پسر عموی لودویک بتهوون و پدر بزرگ موزارت هستم

ناشناس گفت...

با درود فراوان خدمت همنشین و یغمائی عزیز !

من خواستم یک نکته ای را خدمت دوستان منتقد این مصاحبه یاد آوری کنم ما همگی بیرون از ایران و در یک محیط دمکراتیک زندگی میکنیم و شب و روز در خیابان , محیط کار و زندگی روزمره آنرا به عینه تجربه می کنیم حق حقوق بشری و انسانی هر کسی میباشد در مقابل اتهام و تهمت از خود دفاع کند آقای شاهسوندی هم جز یکی از رهبران و کادرهای قدیمی مجاهدین میباشد که دارای تجارب و دانستینهای ذی قیمت از زندانهای شاه و خمینی و روشهای مبارزاتی می باشد و منتقل ان به نسلهای حال و آینده ضروری و جزای از ادامه کار مبارزاتی ایشون می باشد ! این همه خدمت همه دوستان گفته باشم توده های سیاسی و روشنفکر و ژورنالیستی ایرانی خارج و داخل با دیدگاه و فرهنگ مثبتی نسبت به زندگی مبارزاتی و سیاسی آقای شاهسوندی قضاوت می کنند !
این ادبیات چندش آور و چاله میدانی تیر خلاص زن , شا گرد جلاد لاجوردی متاسفانه مخصوص هواداران پیرامون آقای رجوی می باشد استفاده درونی , گروهی دارد باز تاب بیرونی ان منفی !

تابستان سال ٢٠١١ در کشور نروژ یک آقا ی جوان نروژی که وابستگیهای فکری به سازمانهای ضد خارجی داشت بر اساس یک برنامه ریزی فردی و تهیه مواد منفجره و اسلحه در یک روز مشخص ساختمان دولت را منفجر کرد که باعث کشته شدن و خسارت بزرگی شد و همان روز بعد از یک ساعت خودش را به جزیره کوچکی که محل و اردو تابستانی جوانان حزب کارگر بود می رساند بیش از هفتاد نفر از این شرکت کنندگان در اردو را با یک تیر در مغز و قلب اعدام کرد و بعد از دستگیری محاکمه او بیش از یک سال طول کشید و آزادانه در تلویزیون و جمع خبر نگا ران به دفاع از عمل تروریستی خود می پرداخت حق و حقو ق وکیل و شرایط زندان هم مثل بقیه زندانیان و جالبتر درخواست ادامه تحصیل دارد و برای یکی از دانشگاهها در خواست جا داده بود وقتی خبر نگا ران از رئیس زندان و دانشگاه پرسیدنت عکس العمل آنها نسبت به این در خواست چگونه است در جواب گفتن مثل بقیه زندانیان ایشون هم این حق را دارد ! به سن و سال ما قد نمی کشد این روزها آرزو میکنم برای نسلهای آینده !!

س. ف اسلو

م. الف. علی گفت...

آقای همنشین زحمت کشیدند ولی این مصاحبه اول به نفع رهبر عقیدتی و دار و دسته اش تمام میشود که کسی را که بیست سال برای هوادارانشان لجنمال کرده اند حالا دلیل کنند برای اینکه ببینید تمام مخالفان ما با شاهسوندی یکی هستند و دوم هم به سود شاهسوندی که بتواند تطهیر شود بقیه اش ضرر است بخصوص برای مخالفان واقعی رهبران مجاهدین. ولی کاری است که انجام شده است
م. الف. علی

ناشناس گفت...

سعید شاهسوندی خائن باشد یا نباشد حق دارد حرف بزند. سی سال شماها حرف زدید و هر چه خواستید گفتید یک کمی هم گوش کنید ببینید او چه میگوید.بعد مثل آدم و با مدرک و سند ثابت کنید دروغ میگویدوگرنه کسی برای حرفهای شما تره هم خورد نمی کند. گذشت آن دوره ای که هرچیز میگفتید همه باور میکردند تمام شد .بنابر این درست حرفتان را بزنید.
پیام.دانمارک

هه هه هه هه گفت...

خدا نکشدت هنر دوست. مردم از خنده . این سمفونی را باید به ریش تمام اخوندها علی الخصوص خامنهای بست. جدا عالی بود.

ناشناس گفت...

نظرم درباره سعید شاهسوندی

سعید شاهسوندی یا همان برادر احمد سابق خودمان آدم شوخ طبع و به خیال خودش حیلی زرنگی بود که علاوه بر یک سری داستانهای غیر عرفی و غیر اخلاقی که از گدشته دور و نزدیک با خود یدک می کشید خورده شیشه هایی هم در شخصیت خود داشت که بهیچ وجه در شان یک عضو مرکزیت نبود.
بهتر است سخنم را با یک مثال ادامه بدهم مثالی که در عین پیش پا افتادگی شخصیت او را ملموس می کند.
در سالهای اوایل دهه شصت زمانی بود که شما مثلا به یک هوادار وقتی پول تو جیبی می دادی برای خورد و خوراکش می دیدی گاهی طرف پول را پس می آورد و یا در حد یک قطعه نان از آن خرج کرده بود و باقی را بر می گرداند و می گفت دلم نیامد پول سازمان را خرج کنم. از این نمونه ها در آن زمان زیاد بود ولی در چنین فضایی سعید وقتی برای خرید می رفت سر راهش غذای مفصل که هیچ یک بستنی هم که می خورد هیچ یک بستنی دیگر هم اضافه می خورد و توجیه اش هم این بود که کار می کنم و این پول کار خودم است و هیچ ناراحتی وجدان هم ندارم.
بستنی مهم نیست اما می خواهم روحیه و طرز تفکر ایشان را در مرکزیت سازمان با یک هودار و عضو ساده مقایسه کنم.
خاطرات زیادی هم از شوخ طبعی سعید دارم که اگر حوصله اش بود و کامنتم طولانی نشد شاید در آخر یه چند تایشان اشاره کنم.
اما در مقطع فروغ سعید بیرون از تشکیلات بود و مسئله دار بود. شرکتش در فروغ به نظر من تنها و تنها از سر فرصت طلبی غیر هوشمندانه و حس ششم غلط او بود و بس. البته خودش چیز دیگری می گوید و بهر حال اعتراف می کند که اشتباه بزرگی کرد که در آن عملیات شرکت کرد اما من نظرم این است که سعید فقط بر اساس فرصت طلبی و اشتباه محاسبه وارد فروغ شد.
پس از دستگیری اش اگر بخواهیم انسانی و واقعی نگاه کنیم بهر حال هر کس دیگری هم که بجای او بود مطمئنا بهتر از او عمل نمی کرد.
منظورم کسی است که نه اعتقاد قلبی و حقیقی ای به خط و خطوط و ایدئو لوژی سازمانش داشته نه اصلا به چنان جنگی اعتقاد داشته است. فردی که علیرغم همه مسائلش با تشکیلات فقط با تصور اینکه ممکن است حالا دری به تخته ای بخورد و اینها پیروز شوند پس بهتر است که همراهشان باشم تا زحمات گذشته ام هدر نرود به فروغ رفته است . اینچنین کسی هیچ دلیلی برای مقاومت در برابر جلاد ندارد. بقول خود سعید در این نقطه او طبعا فقط تلاش می کند که زنده بماند.
سعید به این ترتیب از همان ابتدای دستگیری بقول عزت شاهی نفر خودشان (رژیم) است. واقعی اگر نگاه کنیم براستی سعید آنروز چگونه می توانست در برابر جلاد مقاومتی بکند وقتی هیچ نیروی محرکی هیچ اعتقادی و هیج دلیلی برای این کار ندارد؟
بهمین خاطر سعید از همان ابتدا بطور غریزی و فقط برای حفظ جانش به این نتیجه می رسد که باید ار رژیم حمایت کند و بنا بر این عمیقا معتقد می شود که" همین رفسنجانی ضد امپریالیسم" است که "همین رژیم مردمی است" و باید از آن حمایت کرد و با این منطق البته نفر رژیم می شود و بر علیه سازمان و به نفع رژیم فعال می شود. من نظرم این است که سعید با آن وضعیت درب و داغان روحی حتما در این مسیر اطلاعاتی هم از تشکیلات سازمان در خارج به جلاد داده است اما اینکه شاگرد جلاد باشد و تیر خلاص زن باشد و همه هسته های استان فارس را لو داده باشد و به دختران مجاهد تجاوز کرده باشد را بعید می دانم و به نظرم جلاد سعید را برای کار بمراتب مهمتر دیگری لازم داشت و از اینرو نیازی نمی دید که او را مجبور به چنین کارهایی بکند.
نیاز رژیم به سعید روشن است و همینطور واضح است که رژیم هدفش از فرستادن سعید به آلمان فعالیت بر علیه سازمان است که سعید هم در این رابطه انصافا همه توان خود را بکار گرفت.
سعید شاهسوندی ده ها سال در میان تارهایی که جلاد بر گردش تنیده غرق بوده است. حقیقتا نمی دانم چگونه توانسته و یا خواهد توانست از این دام خود را رها کند و بر این اساس امروز نمی دانم که آیا هنوز نفر رژیم است یا توانسته است راهی بیابد که بتواند از رژیم فاصله بگیرد.
بهر حال باید به او بعنوان یک انسان نگاه کرد و اگر سعید امروز واقعا مایل است که از رژیم برای همیشه فاصله بگیرد نه تنها نباید او را سرکوب کرد و همه درها را به رویش بست بلکه باید به او چنین امکانی داده شود و تا حد امکان کمکش کرد که از لجنزار و از میان تارهای تنیده رژیم خود را نجات دهد و چون انسانی آزاد زندگی کند.
ن. م.

ناشناس گفت...

جناب هنر دوست
اگر اشتباه نکنم از کامنت شما اینطور نتیجه می گیریم که همشنین می بایستی گوز را برای اجرای سمفونی ذکر می کرد.

ح نیری

ناشناس گفت...

حالا معلوم شد که اینکه همشنین شاهسوندی یک چند ماهی بود که هی قد قد و موس موس می کرد و شاهسوندی دانش درد گرفته بود و هی اینجا و آنجا یک جوری سعی می کرد که شاهسوندی را زور چپان کند به ملت برای چی بود.
این از آقای همشنین که تخم دو زرده اش مال شاهسوند بود.
یک عده هم حالا وا ویلایشان گرفته که بله شاهسوندی حق دارد که حرفش را بزند . این ها یک جوری می نویسند که انگار شاهسوندی تا بحال اجازه حرف زدن نداشته. انگار اونی که چندین و چند سال هر هفته با مکری مصاحبه می کرد و اینور و آنور سایت و مقاله و کتاب و مصاحبه با این رادیو و آن رادیو می کرده عمه من بوده.
البته که شاهسوندی تا حالا حرفش را زده و کسی هم به او پوزه بند نزده.
تمام بحث این است که همنشین دارد پای سعید جان را به اینسوی مرزها با رژیم باز می کند.
حق حرف زدن شاهسوندی درست اما من حالا می خواهم از آقایان منتقدان بخصوص در اینجا از آقای یغمایی بپرسم که بطور روشن و مشخص و بدون ابهام بگوید که آیا من بعد مقالات و نوشته های شاهسوندی را در دریچه منتشر خواهد کرد یا نه کما فی السابق با او یک سری مرزهایی را رعایت خواهد کرد و از جمله از نشر نوشته های شاهسوندی در دریچه خود داری خواهد کرد.
سوال اصلی به نظرم همین سوال است.
نصرت میرزایی

esmail گفت...

عزیز نصرت میرزائی
میدانم غرض تو چیست
مهم نیست
من با سعید شاهسوندی مشکل شخصی ندارم
_ خوشحال باش
من فکر نمیکنم از کسی بالاتر یا پائین ترم و بخودم اجازه قضاوت شخصی نمیدهم . چون خود من توسط یک مشت پفیوز سیاسی منحط ووقیح قضاوت شده ام و همکار اطلاعات معرفی شده ام در آخرین مقاله یکی از اموات هم در آفتابکاران اخیر اشاره شده است
- خوشحال باش
من الان نوشته هاس سعید شاهسوندی را منتشر نمی کنم
خوشحال باش
طبعا اگر تمام ابهامات من که سیاسی است و نه شخصی برطرف شود منتشر میکنم. قضاوت تو و دیگران و اعضا و هواداران مجاهدین هم برایم در آن هنگام ارزشی ندارد. برای من تنها حقیقت مهم است و بس و نه آنچه با قیچی های دروغ و تهمت و وقاحت بریده اند و معرفی کرده اند.
باز هم خوشحال باش
موفق باشی

دریچه زرد گفت...

محمود ب با سلام خدمت شما
چون برای من روشن نیست که حرفی که شما میزنید راست باشد و با اسم مستعار مینویسید از درج نظرتان خو داری میشود

دریچه زرد گفت...

در طی دو روز گذشتهاز درج هفتاد و پنج نظر که در آن نسبت به رهبران مجاهدین، همنشین بهار،سعید شاهسوندی، با فرهنگی بطور جدی غیر قابل قبول و یا تهمت و دروغ نوشته شده بود خود داری شد.

م.ح فرانسه گفت...

من میخاوهم به این اقا یا خانم م. ن عرض کنم . در مورد بستنی کمی بخشش داشته باشند.با مخارج یک دست لباس خانم رهبر میشود یک بستنی فروشی خریدو با پولی که به هر کدام از سخنرانان خارجی جلسات داده میشود حد اقل پنجاه هزار بستنی میشود خورد شما بهتر است کم لطفی نکنید.

مصطفی علی آبادی گفت...

جنابان خانم ها و اقایانی که هی از حق حرف زدن سعید شاهسوندی می گوئید:
مگر سعید شاهسوندی از همان لحظه ی بیرون آمدن از ایران ( به حرفها و پاچه خاری هایش در زندان از خامنه ای کاری ندارم) از رادیوها و تلویزیون های مختلف تا همین حالا کم حرف زده است؟ مگر چند صد جلسه در رادیو ایران با حسین مهری کم درباره مجاهدین و خودش حرف زده است؟ مگر در نشریات داخل و خارج ایران در همین مدت کم در همه این موارد مصاحبه کرده است؟ آقای حنیف! هم تو و هم اسماعیل یغمائی و هم ایرج شکری و امثال شما که الکی بحث حق حرف زدن را پیش کشیده اید ، به اندازه سر سوزنی دلتان برای حق حرف زدن سعید شاهسوندی نسوخته است. گرفتاری و سوزش شماها در دشمنی کور و کینه شما نسبت به مجاهدین است. برو و مصاحبه های لطف الله میثمی با شاهسوندی را در نشریه میثمی بخوان تا ببینی در آنجا همه چیزهائی را که با همنشین بهار گفته قبلا در آنجا و صد جای دیگر هم گفته است. حرف آخر این که شما را به شرفتان و مقدساتتان قسم برای دشمنی با مجاهدین خودتان را آلوده هر لوش و لجنی نکنید.

جبری مسلک گفت...

در یک افق بلند خیانت و خدمت هر دو اراده الهی است.شمر ابن ذی الجوشن و امام حسین علیه السلام و یهواد و مسیح علیه السلام با کمک یکدیگر تابلوهائی ساختند شگفت آور و هریک به اذن خداوند نقش خود را بازی نمودند. کمی بیندیشید عزیزانم به اراده الهی فکر کنید. همه چیز اراده اوست خیر و شر خوب و بد زشت و زیبا همه چیز از اوست

ناشناس گفت...

جناب یغمایی عزیز
قصدم ناراحت کردن شما نبود و اگر چنین است معذرت می خواهم. اما سوالی که از شما پر سیدم یک سوال واقعی در ذهنم بود تا بهتر بتوانم افق آینده را ببینم.
خیلی از جواب صریح و روشن شما متشکرم.
من از آنجایی که مایل نیستم مرزهای منتقدان مجاهدین با کسانی که گذشته ای تاریک در همکاری روشن با رژیم دارند در هم ریخته شود طبیعتا عکس العملم عصبانی بودن از کار همنشین است و طبعیتا نگرانی هایی هم در مورد باز شدن پای امثال سعید در دریچه دارم که امیدوارم قابل فهم باشد.
در هر حال قصدم اذیت و آزار شما نبود بلکه سوالی که ذهنم را آزار می داد را با شما طرح کردم.
شما هم شاد و خوشحال باشید.
با احترام
نصرت میرزایی

جبری مسلک گفت...

همچنین باید عرض کنم در کلام الله مجید میفرماید
وما تسقط من ورقة إلا يعلمها ولا حبة في ظلمات الأرض ولا رطب ولا يابس إلا في كتاب مبين
و میفرماید
... فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ.

إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا. وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا. به درستي که اين (آيات) عبرتي است و هر کس بخواهد، راهي به سوي خداي خود اختيار کند. و شما نميخواهيد، مگر آن که خدا بخواهد، قطعا خدا عالم و صاحب حکم است. (ألإنسان: ۳۰- ۲۹)
وَ مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كاَنَ عَلِيمًا حَكِيمًا

و تا خدا نخواهد، [شما] نخواهيد خواست قطعاً خدا داناى حكيم است‏.


و حضرت حافظ میگوید
" در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را "

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

رو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم اگر از خمر بهشتست و گرباده مست

در پس آینه طوطی صفتم داشته اند آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم

من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست که ازآن دست که او می کشدم می رویم "
در هر حال اگر خدائی هست سر رشته در دست اوست . و شاید به من دشنام دهید ولی در نقشی که در صحنه ازل و ابد بازی شده است شمر تمام لعنت ها و امام حسین علیه السلام تمام رحمت ها را برده با منطق بشری مظلوم کیست؟
در هر حال موضوع هر چه بوده همه را بنا بر ارده الهی باید دوست داشت چه شاهسوندی چه رجوی چه خمینی چه خامنه ای همه بر شطرنج الهی در جولان و دورانند ما هیچیم عزیزان و باید شاکر باشیم
خداوند همه را خواهد آمرزید انشالله تعالی نومید مباشید

شمر ابن ذی الجوشن گفت...

برادر مکتبی ام آقا یا خانم جبری مسلک. من به نیابت از تمام جلادان تاریخ از شما تشکر میکنم

esmail گفت...

نصرت میرزائی گرامی
شما حق دارید هر سئوالی بکنید. اگر در جواب من تندی میبینید میبخشید
با درود

ناشناس گفت...

در کامنتهای دریچه نکات خوبی گفته شده. ممنون از آقای یغمایی که این امکان را فراهم میکند. گفته شده که آمدن شاهسوندی در فروغ از سر فرصت طلبی بوده. واقعا همین طوره. اما در مصاحبه به این امر پرداخته نشده. اگر این موضوع که طرف به خاطر مرد رندی آمده تو عملیات بحث نشه پس مصاحبه به چه دردی میخوره. شاهسوندی گول خورده و افتاده تو دام رجوی خیال کرده دارن حلوا خیر میکنن گفته بریم عقب نیافتیم. این را چرا نمیگه. حالا میخاد هم نون انتقادشو به رجوی بخوره هم شرکت در عملیات رو. این سعید هم مثل رهبر عقیدتی فرصت طلب پر سر و صدا بی مایه طلبکار و خیلی چیزهای دیگه.است شما ببینید 10 ساله داره با حسین مهری مصاحبه میکنه. بسه دیگه بابا مضحکه سلطنت طلبها شدی ول کن دیگه. مگه چکاره بودی چیکار کردی که تمومی نداره. دوران شاه که گذاشته بودنش کنار بعد هم که کاره ای نبوده وسط کار هم که ول کرده رفته فرانسه دنبال زندگیش یک مرتبه دیده ای بابا مجاهدین دارن میرن ایران هول شده ده بدو پا شده امده خودشو انداخته تو هجل حالا میگه من ماهی درشت بودم. بابا خجالت داره اخه یک ادمی که ول کرده رفته تو پاریس دنبال عشقش کجاش ماهی درشته. خجالتم خوب چیزیه. شما به حرف زدنش تو همین مصاحبه نیگا کنین افتضاحه. همنشین بیچاره رو با سئوالات بی ربطش گذاشته سر کار. میگه اطلاعات داشتم اگه اطلاعات داشت مجاهدین به خاطر اطلاعاتشم که شده بود اطلاعیه نمیدادن بگن شاگر جلاده. مجاهدین چه اطلاعاتی میتونن داشته باشن که شاهسوندی که دنبال زندگیش بوده از ان خبر داشته باشه. رژیم خودش تا عمق استراتژیک مجاهدین نفوذ کرده بود. مجاهدین دیکه چیزی نداشتن و ندارن که رژیم ندونه. بنابراین شاهسوندی هر چی میگه دروغ میگه همه رو هم میخاد بازی بده. شما میدونید یک آدمی رفته اشرف بچه شو ببینه برگشته گرفتن اعدامش کردن انوقت ماهی گنده رو با سلام و صلوات آوردن آلمان خب باید بگه که چی بوده قضیه بعدم بره بشینه یک گوشه ای انقدر پر حرف و وراجی نکنه. ایرج مصداقی چه کار حوبی کرد این مصاحبه رو روی سایت پژواک نذاشت. هر چیزی یک حسابی داره. همنشین به خاطر خودنمایی دست به این کارها میزنه حرجی به او نیست اما از آقای یغمایی بعیده که بیافته توی این بازی و هی بگه هر کی باید حرفشو بزنه. رادیو ایران 10 سال تریبون در اختیار این شاهسوندی گذاشت بعضی وقتها انقدر میپیچوندش که گریه اش در میامد. دیگه چیزی باسش باقی نگذاشت که نگفته باشه. حالا همنشین خیال میکنه نوبرشو اورده. سئوالات الکی جوابهای بیشتر الکی. یک نفر بپرسه شاهسوندی تو این مصاحبه با این همه جار و جنجال چی گفته که به حسین مهری نگفته بوده. شاهسوندی هم توی رژیم و هم خارج کشور همیشه از امکانات رسانه ی برخوردار بوده. رایو ایران سایتهای خودش سخنرانیها درست همان امگاناتی که دیگران دارن شاهسوندی داشته و داره. بهتره دست از پدر سوخته بازی ورداره و راستشو بگه که اصل ماجرا از لحظه روبرو شدن با نفرات رژیم در همون اطراف اسلام آباد تا روزی که آوردنش آلمان چی بوده. هر چیزی غیر از این غیر قابل قبوله. شاهسوندی باید یادش باشه پتهاش افتاده رو آب و نمیتونه کسی رو گول بزنه.
رحیم

ناشناس گفت...

آقای مصطفی علی آبادی مساله کسانی مثل من با کسانی امثال شما، سر اصول است.این که سعید شاهسوند با هزار تا رادیو و روزنامه مصاجبه کرده و در همه آنها هم نامربوط یه هم بافته یا دروغ گفته باشد، اصلا مورد بحث من نیست. مساله این است که امثال شما نمی توانید و حق ندارید بنابر میل مبارک به طور غیابی برای کسانی که متهم به خیانت و جنایت می کنید،حکم صادره فرموده و منتظر فرصت برای اجرای آن باشید. مهدی ابریشمچی اگر هزار با هم «پاکبازی» خودش را تکرار بکند ، «رهبر مقاومت» هم اگر هزار بار «حماسه یی بر فراز همه حماسه های مجاهدین» خلق بکند و هزار سال هم با فرمان «بیابیا گفتن» به دشمن مجاهدین را جلوی بیل لودر و زیر چرخ خود روها و جلوی چماق و تبر عراقیها بفرستد و هزار تا «فروغ ایران و فروغ اشرف و کهکشان اشرف و اسطورهه زهره» بسازد، صاحب این حق نمی شود که فرمان «بند از بند جدا کردن»، حتی حکام شرع دادگاههای دهه 60 و کشتار زندانیان سیاسی را صادر کند. این تفکر «امام» گونه و مالک القرقابی و عهد بوقی و برده داری است که آن فرمایشات را بر زبانها جاری می کند. من خیلی سال پیش در مکاتبات داخلی و در دو-سه نوشته در چند سال گذشته به رهبری مجاهدین یاد آوری کرده ام که آنها نیاز به یک خانه تکانی فکری و بیرون آمدن از برج بارویی که برای خود ساخته اند دارند و همچنین یاد آور شده ام که باید شهامت اخلاقی پذیرش اشتباه و انتقاد از خود را در خود به وجود بیاورند. مساله این است که از آنجا رهبر مجاهدین حاضر به پذیرش خطاهای خود و غلط بودن سیاستهای فاجعه باری که پیش گرفته نبوده است، پیوسته با حق مطلق قرار دادن خود و تزریق نفرت به دیگران در بدنه سازمان، تلاش کرده است سازمان را در پیله یی تنیده شده از طلبکاری از زمین و زمان و نفرت و انزجار و حقیر شمردن دیگران - که در ماجرای برخورد با استعفای دو عضو شورا به روشنی در برابر چشم مردم و قضاوت آنان قرار گرفت-، مریدان خود را در کنار خود نگه دارد، اما همچنان که بازهم بر همگان روشن است، این سیاست،از آنجا که حاصلی جز انزوای بیشتر در افکار عمومی ندارد، نه این که هیچ کمک و خدمتی به او در رسیدن به هدفش که کسب و انحصار قدرت است نمی کند، بلکه هرچه زمان می گذرد شانس او را در تاثیر گذاری در حرکت مردم علیه رژیم کمتر می کند، این آن مساله یی است که نه سرکار و نه رهبر عقیدتی کلا نمی خواهید بفهمید و چون نمی خواهید بفهمید، سر انجامی جز مدفون شدن زیر آوار خود خواهی و خود پرستی خود نخواهید داشت. من این نتیجه گیری و پیش بینی را قبلا هم چند بار مورد تاکید قرار داده ام.
ایرج شکری

ناشناس گفت...

با درود فراوان خدمت حنیف گرامی !

آقای سعید شاهسوندی به خاطر مسئله دار بودن با جریان و سیاستهای تشکیلاتی و استراتژیکی رجوی در حاشیه تشکیلات و مثل سایرین به قول خودشون آرپی جی خورده بود نمونه زرکش , فرمانده فتح اله در جریان اطلاعات و تصمیم گیریهای مهم نظامی و تشکیلات عراق نبود و در مورد داخل من کار میکردم چیزی به ان صورت ندا شتیم که آقای شا هسوندی به آنها دسترسی داشته ما بعد از فاجعه و ضربه های سال ٦٠ همه بیرون آمدیم هادی افشارکه فرمانده داخل بود در سلسله مقالاتش در این مورد کاملن توضیح دادن ! حتمن سیاست به اصطلاح رژیم مال کردن افراد منتقد که از طرف رهبر عقیدتی و باندش بکار گرفته می شد به گوشتان خورده رجوی در یکی از نشستهای دوزخ اشرف که بیش از ٣ هزار نفر شاهد بودن یک سوال طرح کرد بین لاجوردی و شاهسوندی کی را اول باید زد پاچه گیران و با دمجان دور قاپ چینان مجلس بلند شدن و گفتن شاهسوندی !
باری یکی از ویژگیهای انسان حتا در زمانیکه زخمی و لت و پار هستی و کشان کشان برای دار زدن تو را میبرند به زنده ماندن و حیات و شانس غریزه طبیعی است فکر می کنی یکی دیگر از گناهان آقای شاهسوندی این می تواند باشد که در ان شرایط به مهر تابان و رهبر فکر نمی کرده که زنده دستگیر شده !
همانطوریکه خو دتان در جریان هستید کسانی که از فاجعه دروغ جاویدان معجزه وار برگشتن گناه بزرگی مرتکب شده بودن چونکه پشت تنگه گیر کرده بودن به قول رهبر و بانو در رهبر و شامو رتی بازیهاش حل نشده بودن شاید به زندگی و همسران و بچه هاشون فکر می کردن که نتوانستن تنگه را رد کنند و کشته شوند ! گناه نا بخشودنی همنشین بهار و وفا یغمایی اولی مصاحبه کرده و دومی آنرا در سایت دریچه زرد منتشر کرده اگر این گناه است پس نامه نوشتن به سران جهل و قتل رژیم دله و دزدها با سلام و خود را حقیر خطاب کردن چه اسمی باید رویش گذاشت , این همه فاجعه ٣٠ خرداد , دروغ جاویدان , بلوف های سیاسی , نظامی , استراتژیکی و شامورتی بازیهای تشکیلاتی غسل , طعمه , حوض دیگ . قابلمه , رقصهای رهایی , تف بارانها وووو ..........؟

حمید

منصور لرستانی گفت...

به به
لالالالا
گل پونه گدا اومد درخونه
نونش دادیم بدش اومد
پولش دادیم خوشش اومد
خودش رفت و زنش اومد
امیدوارم همنشین بزودی با خاله و عمه و ننه بزرگ شاهسوندی هم مصاحبه بکنه

احمد رضا.ص گفت...

جبری مسلک تو خیلی بیشرفی خیلی بی پدر مادر و رذلی من مطمئنم تو یه طوری به آخوندای بیشرف وصلی که اینطور انفعال ایجاد میکنی و از قران و حافظ مثل میاری. مرتیکه خجالت بکش اینطوری که سنگ رئ سنگ بند نمیشه اگه همه چی درسه پس انسان چه گهی داره میخوره اون خدا اگر هس چیکاره اس واقعا این طرز فکر نیست بوی گندش عالمی رو ورداشته و مدتهاست داری همینطور عوض نظر تر میزنی و خجالت نمیکشی ای مرگ بر اون خامنه ای و تو و خدای پفیوز تو مرتیکه بی همه چیز

ناشناس گفت...

جناب شکری
شما همه چیز را عامدا دارید با هم قاطی می کنید. کسی اینجا قصد بند از بند جدا کردن از سعید شاهسوندی ندارد.
سعید هم یک قربانی رژیم است. انسایمی است که در دام رژیم افتاده و برای حفظ جانش مجبور شده که نفر رژیم بشود و سالها به این ترتیب خط و خطوط رژیم را در خارج و داخل پیش برده است.
کسی با شخص سعید بعنوان یک انسان کاری ندارد.کسی قصد قضاوت درباره ضعفهای او را در زندان و بعد ندارد. کسی نمی خواهد مانع از حرف زدن او بشود.
متوجه هستید ؟
بحث کسانی که اینجا به همنشین و آقای یغمایی انتقاد می کنند و حق هم دارند که نظرشان را بنویسند این است که مرزهای سیاسی منتقدان با رژیم دارد به نوعی با این مصاحبه ها توسط همنشین برداشته می شود.
زیرا سعید مگر در مواردی استثنایی و در محظوریت پرسشهای همنشین اساس هیچ انتقاد جدی از خود نمی کند و از مردم ایران عذر تقصیر نمی خواهد !
سعید یک انتقاد اساسی و جدی از خودش و همکاری جدی اش با جلاد نمی کند.
متوجه هستید یا هنوز می خواهید بند از بند را تکرار کنید؟
آقی شکری تاکید می کنم که که بحث روی فرد سعید بعنوان یک انسان نیست.
هیچکس خواهان رنج دادن سعید نیست. بحث این است که نمی دانیم سعید تا کجا الان با رژیم هست. آیا هنوز نفر رژم است یا نه؟ آیا توانسته از تارهایی که رژیم به گردش تنیده خود را نجات دهد؟ چگونه و چطور می توانیم مطمئن باشیم که سعید دیگر همکار و نفر رژیم نیست؟ زیرا هیچ انتقاد جدی از خودش نمی کند و در عمل نشان نمی دهد که با رژیم دشمنی دارد. نظرش را بطور مشخص درباره کل رژیم نمی گوید. آیا این رژیم خلقی است؟ آیا بخشهایی اش خلقی است؟ آیا این رژیم باید سرنگون شود؟ اینها سوالهایی سیاسی است که سعید از پاسخ دادن روشن به آنها به نظرم طفره می رود. چرا؟ به چه دلیل؟
متوجه هستید آقای شکری موضوع نگرانی های ما را یا نه هنوز می خواهید بحث بند از بند جدا کردن را طرح کنید که اینجا به نظر من یک بحث کاملا انحرافی است زیرا عمده نگرانی ها و انتقادها از جانب بخش هایی از منتقدین و جدا شدگان از سازمان نه است نه هواداران و تشکیلاتی های سازمان.
ن. م.

ناشناس گفت...

این شازده تخم و ترکه خرده بورژازی است. بر علیه پیکار و رفیق تقی شهرام کلی شعر بافته و چند مغازه در خارج دارد. همانطور که گفتم بلاشک تخم و ترکه خرده بورژازی است.
ژیلا

م.ح فرانسه گفت...

اقای ن. م شما اشتباه میکنید اتفاقا باید از همین حمله به سعید شاهسوندی جلوی این ها را گرفت اینها از سعید شاهسوند شروع کردند بعد هر کس را که خواستند از بازرگان و حاج سید جوادی وبنی صدر گرفته تا رسیدند به محمد رضا روحانی و کریم قصیم گفتند خائن است و خالا دستشان نمیرسد و گرنهمیدادند مثل رهبر کره شمالی سگ اینها را بخورند مسئله این است که شما غلط میکنید که افراد را میگوئید خائن هستند به شما ربط ندارد یک اپوزیسیون خارجه نشین غلط میکند به هر کس میرسد خائن میگوید باید از همان کسی که اینها بقیست سال گفتند خائن است جلویشان را گرفت سعید شاهسوندی یا هر کس دیگر اگر خیانتی کرده باشد فردا در دادگاههای عادلانه با وکیل مدافع و حق دفاع باید داوری شود نه در دادگاههای کسی که اصلا حق ندارد و سالهاست دهنش را باز میکند که این خائن است و ان خائن است.

م.ح فرانسه گفت...

البته من یادم رفت بگویم با بخش دوم حرفهای شما که باید شفاف سازی کامل در مورد رژیم و مواضع سعید شاهسوندی انجام شود موافقم

ناشناس گفت...

آقا یا خانم «ن.م» - اگر مساله شما آن است که گفتید و نگران از این هستید که فلانی چقدر با رژیم هست یا نیست، این را با شنیدن اظهارات او نقد گفته و اظهارات او توسط افراد مطلع می توان فهمید. همچنان که مطلبی از آقای ایرج مصداقی در این زمینه توسط کامنت کاربران مورد اشاره قرار گرفته بود. آنچه مساله من است این است که با «نجس» دانستن کسی خود را در برابر این گونه آدمها صاحب حق مطلق برای داوری و محکوم کردن از موضع نوع حکام شرع و به کیفررساند توسط «دادگاه انقلاب» در فرادی «پیروزی انقلاب» -که بعضی ها به اندازه وجود امام زمان به آن یقین دارند-، ندانیم. آنچه به دیگاه خود من بر می گردد، من حتی نامه سرگشاده نوشتن به کسانی از عوامل سرکوب شده ررژیم را(مثل نامه سرگشاده به آیت الله منتظری یا به کروبی و با به زهرا رهنورد و...) سیاست درستی نمی دانم و این را در یکی از مقاله ها مورد تاکید قرار داده و یاد آور شده ام که به جای نامه سرگشاه (که البته به قصد آگاه کردن افکار عمومی از مساله یی و مسئولیت نفری که نامه خطاب به اوست را یاد آوری کردن، صورت می گیرد)، این کار را می توان با نوشتن مقاله یی انجام داد. دیگر این که من فکر می کنم که مصاحبه فرد یا رسانه شناخته شده به لحاظ مواضع سیاسی و تعلقش به اوپوزیسیون، با فردی که عملکردش مورد سوال و ایراد و اتهام است، به خودی خود نمی تواند سبب «سفید» سازی نکات سیاه کارنامه او (برای کسی که مورد چنین اتهامی است) شود. در مورد بند از بند جدا کردن، جسارتا باید عرض کنم آن موضوع از نظر من تا زمانی که در مورد آن انتقاد از خود از سوی دستگاه رهبری مجاهدین صورت نگرفته است، باید در هر فرصتی یاد آوری شود. چون واکنش غیر مستقیم مسعود رجوی به انتقاداتی که در مورد این مساله صورت گرفت، این بود که همین جمله را در یکی از آخرین پیامهایش که خطابش به رژیم بود، به کار برد که برای من روشن است هدفش در درجه اول تقویت موضع مریدانی بود که چنان تهدیدی را نسبت به ایرج مصداقی را در یک برنامه تلویزیونی با شرکت و حضور مهدی ابریشمجی بکار گرفته بودند و رژیم مخاطب بعدی او بود. من می خواهم تاکید کنم که اصلا بکار بردن چنین جمله ای از سوی کسانی که مدعی «رهبر مقاومت مردم» برای سرنگون کردن رژیم و استقرار دموکراسی در ایران هستند، مطلقا غیر قابل قبول است. تهدید به بند از بند جدا کردن خود نشانه خودسری مطلق از نوع سلطان صاحبقرانی است.
ایرج شکری

جبری مسلک گفت...

برادر و دوست و هموطنم اقای احمد رضا.ص
من تمام چیزهائی را که شما در مورد من نوشته اید اراده الهی میدانم که بر قلم شما جاری شده ومطیع اراده الهی هستم و از خواندن نوشته شما لذت میبرم. اگر اراده الهی این است که هست که من با قلم شما رذل و بیشرف نامیده شوم حق است و درست است وهمین است و جز این نیست. من یک انسان معتقدم وبرای شما سلامت و سعادت و خوشی آرزو میکنم و امیدوارم تمام چیزهای نیک در چنبره جبر الهی برای شما چرخان شود و شما را در بر بگیرد

ماشالله گفت...

لطفا سازمان مجاهدین یک لیست کامل از کسانی که آنها را خائن میداند منتشر کند تا تکلیف همه روشن باشد. فکر میکنم این لیست از لحاظ تعداد و شخصیتها لیست بسیار جالبی باشد

ناشناس گفت...

اقای شکری عزیز این فرد که میخواهد بند از بند جدا کند اول از آن غیبت دوازده ساله خارج شود و بعد بند از بند جدا کند اگر خارج نشود بقول خودشان اینها فقط پارس خوابیده است و نگران نباشید. ایران یا با همین آخوندهای کثافت زندگی میکند و رنج میکشد ولی اگرایران از زیر سلطه این نجاسات اسلامی ضد ایرانی خارج شد مطمئن باشید به کسی اجازه این شکر خوریها توسط ملتی که توانسته ملا را بر زمین بکوبد داده نمیشود.
خیرخواه

ناشناس گفت...

ما پناهندگان خارج کشور از بد حادثه و به دلیل سرکوب شدن به خارج آمده ایم.
خدا به امثال آقای شهسوندی برکت بدهد اگر نان حالا می خورند اما پناهندگان ایرانی معمولا بدنبال کسب و کار و تجارت و مغازه زدن به خارج نیامدند.
آس و پاس آمدند و بسیاری هم همچنان تهی دست می میرند . پناهندگان ایرانی بدنبال مال و ثروت نبوده اند و نیستند. به لقمه نانی بسنده می کنند اما سر بلند و مغرورند که آزادی را لگد کوب نعلین شیخ نپسندیدند. شادند و خرسند می روند که با دشمنان مردم و ولایت فقیه در هر لباس و هر شکلی در یک جوال نرفتند. آبروی انسان آزاد را حفظ کردند. دوست مردم بودند و می مانند.
اینها که شمردم بخشی از ویژگی های عام اخلاقی پناهنده سیاسی ایرانی است.
من می پذیرم و می فهمم حرف آقای یغمایی را که اگر لازم باشد همین آبرو و حیثیت را هم باید بدست گرفت و فدای حقیقت کرد و در دفاع از حیثیت و جوهر آزادگی و شرف یک انسان نباید به نام و ننگ اندیشید. اما بخاطر حق و حقوق پایمال شده مردم به خاطر همه خونهی به نا حق ریخته شده بخاطر نسل های بعدی نباید نباید نباید مرزهای سیاسی کخ مرز شرافت و انسانیت است با جلادی و خونریزی و ستم گری در هم ریخته شود.
باز هم تاکید می کنم که بحث ما مطلقا بر سرتعرض به حق دفاع و آزادی سخن سعید و سعید ها نیست. بحث این است که وقتی سعید ادعا می کند که صد در صد با رژیم مرز دارد می بایستی اول از هر چیز همین مرز را در عمل و در کلام با نشان دادن دشمن اصلی مردم ایران و نقد دقیق و عمیق همکاری خود با رژیم بدون هیچ لاپوشانی نشان دهد.
یانکه سعید بگوید من مرزبندی ام شخصی است و با مرزبندی دیگران تفاوت دارد به نظرم نوعی فرار از موضعگیری صریح و روشن و قاطع بر علیه رژیم است و بس.
کسی که همکار و نفر رژیم محسوب می ششده و با امکانات و پشتیبانی جلاد به خارج فرستاده شده نمی تواندبدون مرزبندی صریح و روشن با جلاد صحبت از مرزبندی شخصی بکند و چنین سخنی از او پذیرفته نیست.
آقای همنشین متاسفانه نتوانسته است این ابهامات در رابطه با مرزبندی باجلاد را در گفتگوی خود با سعید شاهسوندی در روشنی قرار دهد. شاید به این دلیل که خود همنشین هم به همان مرزبندی شخصی مورد نظر سعید اعتقاد داردو خودش هم در دفاع ار مزهای سیاسی پناهندگان سیاسی با سرکوبگران و جنایتکاران دچار ضعف است.
م. ن.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام:در اینجا چند بار مطرح شده که همه باید حرف بزنند تو گویی که این بنده خدا را مجاهدین زندانی کرده و نمی گذاشتند که لام تا کام حرف بزند و وقتی که حرف زده در و گوهر باریده به جای حرف زدن. واقعیت مسئله این است که بحث یک روند و استحاله است که به طرز حیرت انگیزی در حال انجام است و این همان چیزی است که سعید اطلس همان یک سال پیش مطرح کرده بود. شما به راحتی می توانید که این استحاله تا رفتن به فلان جای نظام را تشخیص دهید. ملاحظه کنید که در همان ابتدا آقای دکتر قصیم به آقای یغمایی اعتراض کرد که چرا اسم او و آقای روحانی را در کنار اسم مثلا آقای شکری برده اند ولی به این روند توجه کنید چه اتفاقی افتاد.دیگر چه تفاوتی بین حرفهای شاه سوندی و حسن زبل و ممد رزاق و دیگران با شما هست؟ تمایزی که آقای مصداقی با شاه سوندی برای خود قائل می شود ریاکارانه و نادرست و صوری است . حرفهای شاه سوندی ، اگر بخواهیم دقیق تر شویم به مراتب از ادعاهای شما سبک تر است .

وکیل یهودای اصغر یوطی گفت...

به به به به به به ایوب جوووون دلمون تنگ شده بود کجا بودی بل بلا

منصور لرستانی گفت...

شماها همه و همه از همنشین گرفته تا شاهسوندی و تا یغمائی وحسن زبل و سبحانی توی جیب قبای خامنه ای هستید. در این شک نکنید خالا یک عده مستقیم یک عده غیر مستقیم

ناشناس گفت...

بنده اکنون در روابط سازمان نیستم اما مطلعم که نوار مکالمه سعید با همسرش را بخش مربوطه در سازمان، ادیت edit کرد. یعنی بخشی از آن را اول آورد، بخشی را وسط و الی آخر . قسمتی را هم از نوار مکالمه کلاً حذف نمودند تا برای دیگران با آب و تاب پخش شود . در اشرف (و شورا) گفتند از داخل رژیم (در ایران) با تلاش های بسیار به دست آمده و نفر مسئول نشست ضمن ایجاد یک فضای امنیتی برای ترساندن منتقدین بالقوه که آنزمان در نشست بودند، این را که ما بر فعل و انفعالات درون رژیم محیط هستیم و آنان در چنگ ما و این نوار هم از تهران و از دل رژیم به دست آمده، به رخ می کشید.
نواری که حالا خانم شاهسوندی به صراحت میگوید از وی یکی از افراد دزدیده و در همان پاریس به حسین مهدوی یا محسن رضایی رسانده است.

وقتی نوار مکالمه سعید با همسرش را برای جمع گذاشتند، مسئول نشست که فرد برگزیده مسعود رجوی بود پشت سر هم جمله سعید شاهسوندی را در مکالمه خطاب به همسرش (تو را و فرزندمان شریف را دوست دارم) به مسخره می‌گرفت و مدام می گفت دوستت دارم... بمیرم برات، دوستت دارم... دوستت دارم... و به شکل بدی می خندید.
شاید آن آقای قلی (غلامحسین بهادر) که نوار را برداشت، خودش نمی دانست که مسعود رجوی با سوءاستفاده از آن چه فضای امنیتی و زشتی در سازمان ایجاد کرد.
شیما

ناشناس گفت...

حالا چرا این همنشین بهار موقع مصاحبه اینقدر غمگین است و ناله میکند . ! و انگار همین الان به گریه می افتد واقعا مثل هالو درفیلم معروف حرف میزند وسئوال می پرسد !! خانم بیات میگوید کسی به اسم قلی نوار را برد وفورا همنشین بهار اظهار فضل میکند که بله فلان کس که فلان جاست و ادرس اش هم فلان چیز است . آخر مرد حسابی مگر قرار است که همه اطلاعات افراد را هم بریزی رو ی دایره . درهرصورت به نظر من هم شاهسوندی گناهکار تراز نظایر اسماعیل یغمایی و ایرج مصداقی و همکارانشان نیست . و حالا اینها بیخودی هی اورا می آورند تو دور که بگویند ما بهتریم . آن بنده خدا دیگر اتهام تجاوز جنبسی به مجاهدین نبسته بود که شما ها این اتهام را زدید چه چیزی کم دارید از او . اون بیچاره رفت عملیات واسیر شد وزیر شکنجه تغییر کرد شما ها توی خانه های راحت و گرم و نرمتان پشت کامپیوتر به همانجا رسیدید . خدائیش هم اگر عدالتی درکار باشد اواز شما ها پیراهن شسته تر است و آدم تر- تقی -ا

ناشناس گفت...

البته همنشین بهار اصلا فرد سیاسی نیست و اهل مرزبندی و این داستان ها هم نیست . ولی اگر یک آدم سیاسی میخواست با سعید شاهسوندی مصاحبه کند باید اول از او می پرسید که موضعش درمورد روحانی چیست . موضعش الان درمورد دوستان اش درایران بخصوص سعید حجاریان و دارو دسته اصلاح طلب ها چیست ؟ آیا هنوز ارتباطات دوستانه ای با آنها دارد؟ کلا اینکه میگوید معتقد به مبارزه مسلحانه دیگر نیست یعنی چه ؟ آیا اساسا به هیچ مبارزه ای با جمهوری اسلامی معتقد است ؟ آیا خودش را جزء سبزها میداند ؟ آیا به ایران رفت و آمد دارد؟ وقتی که جواب همه اینها مثبت باشد دیگر هیچ مرزی باقی نمی ماند که کسی بخواهد آنرا داشته باشد و این مساله بی مرز بودن که اینجا مطرح میشود بی مرزی مثلا با خامنه ای و جنتی نیست که حتی درایران هم همه با آنها مرز دارند بلکه مرز با کل سیستم است . اگرنه همه چیز را میشود توجیه کرد . همانطور که شاهسوندی هم دوستی با حجاریان و کمک او برای زنده ماندنش و به خارج آمدنش را انکار نمی کند . و همین که بعضی ها اشاره کرده اند آیا سعید شاهسوندی هنوز با جمهوری اسلامی هرجناحش ارتباط دارد و سعی در تبلیغ تئوری های آنها یعنی تغییر داخل چارچوب نظام و بدون مبارزه قهرآمیز را میکند . اگر همه شما ها که دراین صفحه می نویسید و ضد مجاهدین هستید برای یک بارهم که شده این را بگوئید که شما هم به تغییردر داخل نظام معتقدید و کل جمهوری اسلامی را رد نمی کنید همه چیز برای همه روشن میشود و دیگر لازم به اینهمه توضیحات مفصل که سعید شاهسوندی و سعید حجاریان و خاتمی و روحانی باید حرفهایشان را بزنند و آنها هم آدمند و غیره نخواهید داشت -- صفر

جبری مسلک گفت...

نه ثواب معنی دارد نه گناه همه اراده الهی است یکی این میشود یکی ان همه روی یک خطیم همه مثل همیم در یک نگاه وسیع.تن به اراده الهی بدهید و شکر کنید.اوست که چرخاننده کل حرکاتست اوست که اوست و ما اوئیم و در او در جولان و دورانیم

ناشناس گفت...

آقای همنشین. من بیشتر ویدیوهای شما را گوش می کنم و نوشته‌هایتان را می‌خوانم. گفتگو با سعید شاهسوندی را هم دو بار از اول تا آخر آن، گوش کردم.
مصاحبه شما با آقای دکتر کریم قصیم و چندین سال پیش آن گفت و شنود طولاتی با آقای ایرج مصداقی، مهریان و بسیار مودبانه بود ولی با سعید شاهسوندی از موضع شکارچی و بازجو وارد شدید. انگار یادتان می‌رود که ایشان قربانی یک نظام فاشیستی است.
سین جیم شما واقعاً، واقعاً ظالمانه بود در آن گفتگو.
اشتباه نشود من هم مثل شما از قاتلین زندانیان سیاسی بیزاربوده و هستم.
رحمان

esmail گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
esmail گفت...


اقای نظام آبادی
با سلام خدمت سرکار و آرزوی سلامت.
-سعید شاهسوندی قبلا حرف زده این بار هم نیز. اتفاقی نیفتاده عزیز.حق دارد حرف بزند و حق است که حرفهای او شنیده شود و مخالفان پاسخ دهند.
-در باره مجاهدین یعنی رهبران که شما میفرمائید اصلا بحث این نیست که جلوی کسی را گرفته اند بحث این است که در اساس این جناب یعنی رئیس کل قوا کیست که از حالا ندای محاکمه در انداختهو اساسا حقی ندارد که بگیرد یا نگیرد. سخن این است و بس. بگذارید زمان بگذرد تکلیف خادمان و خائنان روشن میشود.
-در باره استحاله نگران نباشید اگر ذات ما پذیرای استحاله باشد خب استحاله میشویم.یک بر هیچ به نفع شما و آقای اطلس اما اگر هم بشویم مشکلات شما حل نمیشود زیرا بحث بر سر استحاله شدن من و ما نیست مشکل جای دیگریست.
- اقای قصیم حق داشت اعتراض کند. ما در هم ذوب نشده ایم. نظراتمان در برخی مسائل مثل هم است در برخی نیست. این حسن ماست نه عیب.
- تمایز ما با کسانی که نام بردید این است که آنها با رژیم جمهوری اسلامی کار میکنند ولی ما اگر قبول بفرمائید یک عده پناهنده و فعال سیاسی هستیم که شما سعی میکنید ما را در هم بیامیزید.
- آقای مصداقی انسان شریف و مستقلی است که طبعا نظراتش در برخی موارد با دیگران متفاوت است و این حق اوست.
-در مورد آخر ما اتهام نمیزنیم کمی از حقیقت را بیان میکنیم همین و بسو صبر کنید هیچ چیز پنهان نمی ماند این را مطمئن باشید چه در مورد ما و چه دیگران
موفق باشید

ناشناس گفت...

در این گفتگو چند بار به زندان کمیته مشترک اشاره شده است که سعید شاهسوندی بعد از عملیات فروغ در آنجا زندانی بوده است. کمیته مشترک(کمیته مشترک ضد خرابکاری ساوک و شهربانی) مربوط به زمان شاه بود. آن زندان بعد از انقلاب زندان توحید نامیده شد و بعدا هم تبدیل به «موزه عبرت» شده است. آقای همنشین بهار باید اینها را بهتر و دقیق تر از آنچه آمد بداند، اما هیچ اشاره و توضیحی در این زمینه نیست. وبگرد

فروزنده رحیمی گفت...

اقای همنشین بهار
لطفا سری به این سایت بزنید و سخنان سعید شاهسوندی را در باره عملیات فروغ بخوانید و خجالت بکشید
http://www.aviny.com/Occasion/Enghelab_Jang/Mersad/91/shahsavandi.aspx

ناشناس گفت...

تمام مشکل همنشین بهار و اسماعیل وفا یغمائی فقط و فقط داغ دلی است که از دست شیرزنان مجاهدشان دارند که حاضر به زندگی با این افراد زندگی طلب وترسان از مبارزه نشدند. مسئله اصلا سیاسی نیست. مسئله یک دعوای خانودگی است که در آن شکست خورده اند
مهری تکمیلی فرد

ناشناس گفت...

با درود فراوان خدمت همنشین من چند پیشنهاد داشتم خدمت شما گرامی !
- برای تماس با شما از چه آدرس و ایمیلی باید استفاده کرد در سایت شما قسمت تماس اکتیو نیست ؟
- اگر مصاحبه ای انجام میدهید لطفن به شکل حرفه ای باشد میتوان از طریق جستجو در گوگل و طرح سوال تجا ربی بدست آورد !
- مصاحبه با سرکار خانم بیات و سعید بازجوئی بود تا مصاحبه ! ایشون می گویند فردی به نام شاه قلی نوار را بدون مشورت با او برداشته شما تکرار می کنید باند رجوی ممکنه از درون رژیم این نوار را بدست آورده باشند آخر پسر عاقل مجاهدین کجا نفوذی در این حد در درون رژیم دارند بله با شروع جهنم ٣٠ خرداد بودند یک عده یا لو رفتن یا در حین عملیات کشته و چند نفر هم خارج شدن مصاحبه خوشایندی نبود خلخالی وا ر بود! حالا که این زوج محترم قبول کردن مصاحبه و حاضرند به هر سوالی جواب دهند لطفن حق و حقوق رعایت شود و از سوالهایی که فضای بازجوئی و تحقیر حا کم می کند باید دوری و پرهیز کرد !

- لطفن چونکه آقای شاهسوندی از کادرهای قدیمی و از خیلی ماجرا ها ی درونی و سرفصلهای سیاه در جریان هستند مصاحبه را بصورت سریالی و هفتگی ادا مه بده روشنگری باشد برای نسل حال و آینده !

بر قرار و پیروز باشید رفیق !

حمید

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: آقای یغمایی می فرماید که روزی مسائل روشن خواهد شد و ما باید صبر کنیم. چه خوب که اینطور شود.
من که خودم منتظر هستم با بیرون آمدن تمامی آنها از لیبرتی ، در مجموع به ادعاهای مطرح شده به مانند رقص رهایی و فساد جنسی زنان اشرفی و کاخ نشینی رجوی و امثالهم مهر تایید بزنند. تا کنون که دویست و پنجاه نفر از آنها از هفت حصار خارج شده و خبری نشد . تا ببینیم که بعد چه می شود. یک مسئله ای هست که عرض می کنم . همانطور که آقای یغمایی خود ش چند بار گفته که از جاده انصاف خارج نشویم ، آیا برای مثال بند کردن به بند از بند جدا نمودن که از دهان یک آدمی پشت تلفن در برنامه ای در آمده و آن را به حساب همه آنها گذاشتن کار درست و منصفانه ای است؟ این می شود انتقاد درست و بی طرفانه و علمی؟

esmail گفت...

عزیز دل بابا ایوب
مشکل من مشکل بتول سلطانی و رقص رهائی او نیست. خیلی ها قبول دارند. من فکر میکنم این قضیه که برای خیلی ها حساسیت بر انگیز است سایه روی چیزهای بسا مهمتری میاندازد. مثلا به نابودی کشاندین یک جنبش که میتوانست نقشی تاریخی بازی کند و. به دلیل خود خواهی ها و بگذارید بگویم بلاهت و یکه تازی رهبر گرامی به این روز افتاده است .قضیه رقض رهائی چون یک مسئله اخلاقی است توجه ما ایرانیها را با سنتها و فرهنگمان بسیار جلب میکند و حواسمان نیست گویا دهها هزار انسان نابود شدند.دهها هزار انسان در غربت از بین رفتند و دارند میروند و دق میکنند ویک جماعت خود خواه و ابله و قدرت طلب و منحط از نظر سیاسی و ایدئولوزیک با رگبارهائی از دروغ و بهتان و وقاحت علیه هر کس که دهان باز میکند دارند بدون پاسخگوئی به این مصائب خر خود را میرانند تا همه چیز بطور کامل نابود شود سخن در این باره بسیار است و عجالتا همینقدر کافی عزیزمن. در پایان خدمت شما عرض کنم بیش از فونکسیون و تکنیکهای رقص رهائی که میان شیخ قتبر روضه خوان و افلاطون و سقراط و چگوارا و عیالاتشان تقریبا مشابه است به محتوای نظام فکری توجه بفرمائید. در آنجا فارغ از آنچه که رژیم و وابستگانش میگویند حقایقی را در مورد اندیشه رقص رهائی و ذوب و امثال اینهاخواهید دید که شاید برایتان جالب باشد
موفق باشید عزیز

ناشناس گفت...

این گفته خود شاهسوندی است دریک مصاحبه با رژیم "شکست سازمان و شرکت در آخرین عملیات و شکست مفتضحانه آن هم از لحاظ نظامی و سیاسی و مردمی و جهات دیگر نشان داد که بن بست ها و بحران هایی لاعلاج درون سازمان وجود دارند. انعکاس این وضع به صورت بی انگیزه شدن بسیاری از افراد و تسلیم شدن تعدادی دیگر جلوه گر شد و من هم با وجود شرکت در عملیات مرصاد و زخمی شدن سرانجام در یک فرصت مناسب خودم را معرفی کردم" که گفته است من خودم را معرفی کردم درحالیکه اگر خودش را تسلیم نکرده بود چکاری داشت که درمصاحبه این را بگوید و میتوانست بگوید دستگیر م کردند که برای رژیم فرقی نمی کرد . بنابراین بیخود میگوید که مجاهدین تسلیم شدن اش را جعل کرده اند بلکه خودش گفته است . لینک مطلب را کسی چند کامنت بالاتر گذاشته است. یک سعید دیگر!

ناشناس گفت...

من مصاحبه خانم بیا ت را شندیم خدا وکیلی متا ثر شدم فقط تجربه خودم را گفته باشم امیدوارم به کسی بر نخورد روابط و داشتن ارتباط با این افرادی که با این جریان رجوی نشست و بر خواست میکنند کشنده و ویروسی است! انسانهای بیچاره و مفلوکی که در عراق گرفتارند شا هد بودیم چگونه هم مرد و زن به روی خودشان تف و تیغ کشیدن و حتا به بچه های خودشون هم رحم نکردن ! من با خا نواده هایی از اینها قبلن تماس داشتم فرهنگ و روابط و ادبیاتی خاصی دارند با مردم ایران و ایرانی بیگانه و تو هیچ قو طی عطاری و تولیدی یافت نمی شو ند , حتا در این خارج کشور خیلی از خا نوا ده ها آگاهانه یا نا آگاهانه گو ل خوردن تنشن به تن اینها خورد نا بود و متلاشی شدن من از شهر و پیرامون خودم حرف میزنم ! سالهاست خودم و خا نواده ام از این موجودات دوری کردم و از سایه اینها هم میترسم ! کسی که زن خودش را به عنوان هدیه ایدئولو ژی تقدیم رهبر کرد فکر می کنید شرایط خانم بیا ت را درک می کند به عنوان یک زن و مادر و همسر که بر میگردد به او می گوید سعید خیانت کرده تو دیگر زن او نیستی برو شوهر کن این غضنفر می خواهد التر ناتیو رژیم دله و دزد و قاتل خمینی باشه ! خدا به پروردگار رحم کند همین و بس !

خشیار کیانی


ناشناس گفت...

جناب نظام آبادی سپاسگزارم از شما تجربیات و اطلاعات خودتان را در باره این چند سوال بیان کنید ؟
-آیا نشست‌هایی تحت عنوان «حوض»،«دیگ»، «عملیات جاری»، «غسل هفتگی»، «طعمه» و ... در مناسبات مجاهدین برگزار شده است؟آیا نشستی تحت عنوان «اقرار معاصی» با حضور اعضای دفترسیاسی مجاهدین با کیفیتی که در خاطرات انتشار یافته آمده، صحت دارد؟

-آیا واقعیت ندارد که در نشست «طعمه» که توسط مسعود رجوی هدایت می‌شد، مهدی افتخاری (فرمانده فتح‌الله)، کسی که فرماندهی عملیات خروج مسعود رجوی از کشور را به عهده داشت به «خیانت» و «بریدگی» و ... متهم شد و تحت شدیدترین برخوردها قرار گرفت؟ آیا در همان نشست افراد آمادگی‌شان را برای اعدام وی اعلام نکردند؟ آیا از این که پس از مرگ توسط رجوی لقب «مجاهد صدیق» گرفت به خود نمی‌‌لرزید؟ آیا نشست «طعمه» مربوط به هادی (هوشنگ) روشن‌روان یکی از اعضای سابق دفتر سیاسی مجاهدین و مسئولان بخش اطلاعات (اخباری) مجاهدین واقعیت دارد؟ آیا دیگر اعضای سابق دفتر سیاسی مجاهدین تحت برخورد و تحقیر و ... قرار نگرفتند؟

-مسعود رجوی وعده داده است که چنین نشست‌هایی را در فردای ایران در میادین بزرگ اجرا می‌کنند چرا فیلم نشست «طعمه» مهدی افتخاری را برای هواداران مجاهدین و اعضای شورای ملی مقاومت پخش نمی‌کنند که بدانند چه چیز انتظار آن‌ها را می‌کشد؟

با احترام فراوان

محمد سعید

ناشناس گفت...


برای اینکه آقای ایوب و دوستانشان بحث را منحرف نکنند. لطفاً هر کسی بنویسد که چه سئوالات مشخصی باید از سعید شاهسوندی پرسیده شود؟ این فرصت را باید غنیمت شمرد تا اتهامات سازمان محک بخورد. شاید صحیح باشد. شاید هم به پشیزی نیرزد.

من خودم یک سئوال می‌نویسم:

آقای شاهسوندی آیا در طول این سالها که شما در ایران نبودید، از جانب رژیم جمهوری اسلامی با شما تماس گرفته شده؟ و از شما مشخصاً چیزی خواسته‌اند یا کاری ویژه که انجام بدهید؟
اگر آری. از آن دفاع کنید (از کاری که بنا بر فرض سئوال ، عوامل رژیم خواسته‌اند شما انجام دهید)
و اگرنه و این یک اتهام زشت و پلید است،
همین که بگویید نه و صریح و شفاف انکار کنید،
بنا بر اصل برائت و صحت،
برای نوع من پذیرفتنی است و اتهامات پوچ مسعود رجوی عملاً خنثی می شود.
ماهوان

سوسن ملاوردی گفت...

آقای یغمایی
دلم نمیخواست که مصاحبه با سعید شاهسوندی را در سایتتان درج میکردید. خود آقای همنشین سایت دارند همانجا میگذاشتند کافی بود. چون سایت شما خیلی مرزبندی اش با رژیم مشخص است و آدم انتظار ندارد این مطالب در آن درج شود.
بهرحال هر چقدر هم سعید شاهسوندی بخواهد سفید سازی کند و گذشته خود را سفید کند باید پرسید بالاخره مرد حسابی تو زیر شکنجه و زندان مقاومت نکردی دیگه... بالاخره فرقت با اونهایی که مقاومت کردند چیه؟ حالا الان اومدی تو آلمان زندگی تو میکنی و میگی صددرصد با رژیم مرزبندی دارم. خسته نباشی واقعا. آدم یاد سنگ پای قزوین می افتد....

ناشناس گفت...

یک نفر میشود مارا روشن کند که اگر کسی رفت عملیات و دست جمهوری اسلامی افتاد و بعد برید و شروع کرد به همکاری با جمهوری اسلامی( وخودش هم میگوید که دیگر انگیزه ای به جز زنده ماندن نداشته است و اگر کسی به این نقطه برسد مسلما هرکاری بگویند میکند . ) اسم این فرد چه میشود ؟ میشود بریده یا خائن یا تواب و یا قهرمان و بیگناه و مظلوم؟ میگوئید سعید شاهسوندی اطلاعاتی نداشته است که بدهد یعنی چون اطلاعات نداشته بدهد پس همکاری نکرده است ؟ فرق سعید شاهسوندی با ابراهیم خدابنده چیست ؟ او هم وضعیتی شبیه شاهسوندی دارد / او هم کسی را گویا لو نداده و بدام نینداخته یا کسی نمیداند . چرا با او مصاحبه نمی کنید ؟ او هم فقط با مجاهدین مخالفت میکند و هنوزهم ظاهرا درزندان است درحالیکه 10 سال است دستگیر شده است و هنوزهم خارج فرستاده نشده درحالیکه شاهسوندی بعد از سه سال از دستگیریش دراروپا بود . لطفا یک نفر برای ما این اصطلاح تواب یا بریده یا خائن را تعریف کند و توضیح بدهد که دراین موردکدام یک است و یا هیچیک نیست و یا ...- فرید

بهزاد علیپور گفت...

با سلام به همنشین بهار.

دوست گرامی اقای همنشین بهار، مصاحبه شما خوب بود ولی از انجایی که همیشه خودتان در احترام به مقام و منزلت انسانی و حفظ حرمت و ارزشهای انسانی تاکید دارید، در این زمینه احساس من این بود که شما در این مصاحبه به این موضوع کم لطغی داشته و لحن مصاحبه و نوع طرح سوالها به شنونده این فضا را القاء منمود که شما اقای سعید شاهسوندی را در گوشه کرنر قرار داده و اولا این اصل که حریم و حرمت هر کس را میبایستی رعایت نمود کم رنگ است و در ثانی شما از موضع جانب دارانه و به نحوی از زاویه حمایت و جانب داری از مجاهدین ، این مصاحبه و سوالها را مطرح میکنید. جانگاه اقای سعید شاهسوندی و شرایطی که ایشان با ان روبرو بوده برای هر کس که زندانهای رژیم ادمخوار اخوندی را تجربه کرده است، مشحص است.سعید همجنان یکی از رجل سیاسی برجسته ایران است که تجارب گرانبهایی دارد که میبایست مورد حمایت قرار گرفته تا نسلهای اینده را در جریان تجارب خود فرار دهد. درود بر شما و سعید شاهسوندی که با شجاعت تمام از خود انقاد نمود.

ناشناس گفت...

جهت اطلاع
منصوره بیات در صحبت با همنشین بهار می گوید که قلی(غلامحسین بهادر) نوار صحبت هارا بدون اطلاع و اجازه او به مجاهدین می دهد. مجاهدین این نواررا باحذف قسمت هایی و جلو وعقب کردن بعضی مطالب و باصطلاح ادیت در در جاهای مختلف و از جمله در جلسات شورا و پایگاههای سازمان وازجمله بغداد پخش می کنند . در فضای شکست و افسردگی بعد از عملیات فروغ این سوژه خوبی برای رهبری مجاهدین است. به خصوص که ادعا می کنند این نوار را"از درون رژیم" بدست آورده اند.
آقای غلامحسین بهادر(قلی) سایتی دارد بنام "آفتاب ایران"www.aftabeiran.com
در این سایت ایشان نامه ای دارد خطاب به آقای عنایت فانی مجری برنامه بی بی سی فارسی و به ایشان در مورد مصاحبه با شاهسوندی اعتراض می کند. در قسمتی از نامه، ایشان رسما اعتراف می کند که نوار را از خانه خانم شاهسوندی(منصوره بیات) برداشته و به حسین مهدوی از مجاهدین داده است. متن نامه ایشان را درزیر مطالعه کنید که هنوز هم همان حرف های مجاهدین و از جمله بودن آقای شاهسوندی در اوین را مطرح می کند و هنوز هم به این کار زشت خود می بالد.
"وضعیت زنده بودن وی را بعد از عملیات، من با آگاهی از تماس تلفنی وی از ایران، که در کنار لاجوردی (جلاد معروف زندان اوین) با همسرش که در پاریس به سر می برد برقرار کرده بود، به وسیله همسرش اطلاع پیدا کردم و چون عمل وی را سراسر خیانت می دانستم و می دانم، از طریق همان نماینده "سازمان" در پاریس (حسین مهدوی) به اطلاع سازمان رساندم که خود وی هم در مکتوباتش به این امر اذعان دارد. "

خوبست ایشان در این باره توضیح دهد
ضمنا دوباره که به سایت ایشان رفتم تیتر مطلب هست ولی مطلب باز نمی شود
شاید خجالت کشیده و مطلب را پاک کرده اند ولی تیتر مطلب هست

منصور لرستانی گفت...

بسیار سئوال بجائی است چرا آقای همنشین بهار با رسول خدا بنده و زنش مصاحبه نمی کند؟

منصور لرستانی گفت...

همچنین آقای همنشین بهار باید پاسخ بدهد چرا با بتول سلطانی و مریم سنجابی و سایر افراد مثل حسن سبحانی و فیروزمند مصاحبه نمی کند ؟ آقای همنشین بهار به این سئوال لطفا پاسخ بدهید

داود گفت...

منصور لرستانی شهامت داری و یا فقط پا منبری بلدی؟؟!! اگر از همنشین سوال میکنی‌ که چرا با دیگران مصاحبه نمیکند و تلاش وافری هم داری که پاسخ دهد لطف کن از رهبر عقیدتی‌ فراری و همیشه داماد هم سوال کن که چرا یک سازمان سیاسی را نابود کرد؟ چرا به رهبران جمهوری اسلامی نامه نوشت؟ چرا هم مهدی افتخاری و هم علی‌ زرکش و هم ........که لیستشان به هزارها نفر می‌رسد تبدیل به ماموران وزارت اطلاعات و مزدوران رژیم شدند؟ آیا غیر از اینست که اگر صرف مشکوک بودن و متهم بودن باشد متهم ردیف اول مزدوری برای رژیم و مامور وزارت اطلاعات شخص خود مسعود رجوی است. آقای عزیز تو انسان صادقی‌ نیستی‌ ، تو فقط مانند یک بسیجی‌ مرید رهبر عقیدتی‌ هستی‌ که هیچ سئوالی در ذهنت نسبت به این خائن فراری شکل نمیگیرد و دائما دهانت را باز میکنی‌ و به دیگران انگ و تهمت میزنی

ناشناس گفت...

جویای حقیقت
با یکی از کامنت ها بسیار موافقم که هرکس و به خصوص هواداران مجاهدین وحتی خود سازمان مجاهدین، سئوالات خود را بنویسند و پیشنهاد می کنم اقای یغمایی یا همنشین بهار آنها را دسته بندی کرده کتبی یا شفاهی از شاهسوندی پرسیده شود.
این یک تجربه بزرگ و تمرین بسیار زیبایی برای دمکراسی و عدالت در جامعه ایرانیان خارج کشور و تجربه ای برای آیندگان و سرمشقی برای داخل کشور است.
پیشنهاد تکمیلی ویا دوم این است که رسما از مجاهدین خواسته شود مدارک واسناد خود علیه شاهسوندی را اعلام دارند.بعد از این همه سال دیگر هیچ دلیل امنیتی وجود ندارد.
به هرحال یکی راست می گوید و یکی دروغ.به یکی ظلم شده ودیگری ظلم کرده است. وضعیت هرطرف که روشن شود، به نفع مردم و جنبش دمکراسی طلبی و آزادی خواهی مردم است.
اکر شاهسوندی مقصراست. ولی گناهانش اندک و باصطلاح تاکتیکی بود، باید پوزش بخواهد و اما اگر همکار رژیم اسلامی از آب در آمد ویا تیر خلاص زن و شاگرد جلاد اوین وووووو خوب تکلیف همه ونه تنها مجاهدین با او روشن می شود. واو نمی تواند بیش از این به خیانت خود ادامه دهدو این به نفع مردم است .
اگر خلاف آن ثابت شد ،مجاهدین باید عذر خواهی کنند وروش خود را تصحیح کنند . این هم باز به نفع مردم است چرا که با انتقاد از خود مجاهدین و .... راه چنان روش هایی به جد بسته خواهد شد . و این نعمت بزرگی است .
می توان علاوه بر سئوالاتی که شاهسوندی باید پاسخ دهد .سئوالاتی را هم تنظیم کرد که مجاهدین پاسخ دهند. ازجمله:
1. دلایل ومدارک شما مبنی بر خیانت و شاگردجلاد و تیر خلاص زن و تجاوز کننده به زنان زندانی وعامل شکنجه بودن شاهسوندی کدام است؟
2. دلایل ومدارک شما در مورد دخالت او درماجرای جنایتکارانه ترور دکتر کاظم رجوی چیست؟
3. دلیل و مدرک شماکه نشان دهد شاهسوندی "در حال همکاری همه جانبه با رژیم است و هسته های مقاومت را دارد لو می دهد" چیست ؟
4. چرا دعوت او را برای آمدن به قرارگاه مجاهدین در عراق و آمادگی اش برای پاسخگویی و یک محاکمه عادلانه را بی پاسخ گذاشتید؟
5. و...
بعضی از دوستان مثل این که محتوای اصلی این کار همنشین بهار را نفهمیده و یا نمی خواهند بفهمند .بنابراین همان حرف های مجاهدین را و به نقل از همان منابع تکرار می کنند. دعوابرسراین است که این حرف ها باید مستدل شود.
دوستان گرچه حیثیت فردی هرانسان مهم است . به خصوص اگرموارد اتهام این چنین سنگین باشد و سالیان طولانی هم تکرار شده باشد. اما مهمتر از آن "سبک کار" و" روش" هایی است که متاسفانه بسیاری از ما چه فرد و چه سازمان و چه حکومت ، وچه اپوزیسیون بدان گرفتار شده ایم. برخورد با ماجرای شاهسوندی و اتهامات وارد براو می تواند برای ما همان ارزشی را داشته باشد که ماجرای دریفوس و برخورد امیل زولا داشت. روشن شدن حقیقت وتمرین دمکراسی.

ناشناس گفت...

فامیل دور
یک پیشنهاد بسیار مهم برای اقای همنشین بهار و مجاهدین خلق
===================================
گیریم سعید شاهسوندی خائن گیریم سعید شاهسوندی بریده گیریم سعید شاهسوند همکار جلاد گیریم سعید شاهسوندی همه انچه مجاهدین میگویند ولی اما مجاهدین خلق و هواداران و زمین دارانشان اگر به اندازه حتی سعید شاهسوندی شهامت و جسارت دارند یک نفر از طرف سازمان مجاهدین خلق بیاید یک نفر از جانب رهبر عقیدتی و بانو و بیتشان بیاید به نمایندگی و به سوالات ما جواب بدهد ما نه یک نفر بلکه خیلی زیاد هستیم بخش بزرگی از جامعه ایرانیان خارج کشور سوالات زیادی از رهبر عقیدتی و زنیش و بیتشان دارند
اقای همنشین بهار من تاکید میکنم برای اینکه بلندگو یکطرفه نباشد از مجاهدین خلق دعوت رسمی کنید تا بیایند و به سوالات پاسخ دهند چرا که اگر ما از سعید شاهسوند 10 سوال یا 100 سوال داشته باشیم از رهبر عقیدتی هزاران 1000 سوال داریم پیشنهاد میکنم از انها بخواهید در این مصاحبه شرکت کنند و اتهاماتشان را با دلیل پاک کنند اگر که ریگی در کفششان نیست
این را از این بابت گفتم که تعدادی از هواداران و زمین داران سازمان مجاهدین خلق میگویند چرا با سعید شاهسوندی مهره جمهوری اسلامی مصاحبه میکنید
سخن این هواداران سازمان مجاهدین را به رسمیت بشناسید و در مقابل از سازمان مجاهدین خلق یا شخص رهبر عقیدتی که بعید میدانم ولی نماینده ای از طرف انها بیایند به سوالات پاسخ دهند
ایا این منطقی نیست ؟
اما نکته دیگر من و ما اگر به سعید شاهسوندی به چشم یک متهم نگاه کنیم اما به سازمان مجاهدین خلق بعنوان خائنینی نگاه میکنیم که هزاران برابر سعید شاهسوندی مستحق محاکمه و تفهیم اتهام هستند کسانی که جرم شان نه یک دفتر بلکه صدها کتاب است

منصور لرستانی گفت...

من باز هم سئوال خودم را تکرار میکنم وقتی مرزها اینطور جابجا میشود چرا همنشین بهار با رسول خدابنده و ان سنگلتون و گله های مزدوران خارج کشوری مصاحبه نمیکند. زیرا تک تک آنها هم مورد ظلم قرار گرفته اند!! سکوت همنشین بهار یعنی جوابی ندارد. در هر حال سعید شاهسوندی کسی است که در اوج کشتارها زنده ماند و بخارج برگشت پرونده رسول خدا بنده از او کمتر سنگین است چرا نباید با او مصاحبه کند

ناشناس گفت...

این فامیل دور نشان میدهد که یک اطلاعاتی تمام عیار است ولی سعی میکند با زیرکی خودش را دلسوز نشان بدهد واقعا چه دنیائی است که یک اشغال بیاید بهترین مبارزان میهن ما را مزدور بداند
ایرانی

حیدر صدا گفت...

http://www.bbc.co.uk/persian/tvandradio/2012/03/120305_hardtalk_saeed_shahsavandi.shtml
سعید شاهسوندی، مهمان برنامه به عبارت دیگر، در سال 1348 وقتی دانشجوی دانشکده مهندسی دانشگاه شیراز بود در راهی قدم گذاشت که از همان اول مرگ بر سرش سایه انداخت، هم حکومت وقت به دنبال جانش بود و هم بعدتر همرزمانش، هم پیش و هم پس از انقلاب ایران بعنوان مجاهد خلق در مبارزات مسلحانه دستگیر شد و در زندان او ........

ناشناس گفت...

ایوب شغال آبادی تو باز هم پر رویی و وقاحت ایدئولوژیک را با بلاهت نا محدود یک مرید و مقلد مقام ولایت بهم آمیختی و نامربوط نشخوار کرده ای که:«دیگر چه تفاوتی بین حرفهای شاه سوندی و حسن زبل و ممد رزاق و دیگران با شما هست؟ تمایزی که آقای مصداقی با شاه سوندی برای خود قائل می شود ریاکارانه و نادرست و صوری است . حرفهای شاه سوندی ، اگر بخواهیم دقیق تر شویم به مراتب از ادعاهای شما سبک تر است» تو با خرّیت خدادی خوش می چری در یونجه زای که بهشت جفتک پرانی بی معارضی یافته ای. آدم خرفت خیلی زرنگ!! معلوم است که کسانی مثل شاهسوندی نمی توانند ادعاهایی بکنند و انتقاداتی بکنند که اسماعیل وفایغمایی یا کریم قصیم و ایرج مصداقی و... می کنند. او بعد از خارج شدن از ایران و به خارج آمدن مسیری را پیش گرفت کلا متفاومت بامسیر افراد یاد شده است و اکنون هم این تفاوت باقی است. تو ابلهانه گمان می کنی که این مصاحبه فرصتی برای تو به وجود آورده که همان ادعای ابلهانه و نامربوط خودت را که از کجا معلوم این کمانت گذاران به سایتهای زنجیره ای رژیم وصل نیستند را طور دیگری تکرار کنی. تو می توانی هر طوری که میل مبارک یونجه خوار توست فکر کنی،این چیزی را عوض نمی کند. اما این ادعاهای تو پوچی یک ادعای دیگر را ثابت می کند، این هوادار مجاهدین نیستی و بی طرفی! البته هوادار مجاهدین بودن جرم نیست و اظهار نظر و کامنت گذاشتن برای آنها هم در دریچه زرد باز گذاشته شده و آنها اظهار نظر بدون دودوزه بازی مثل تو می کنند. به خاطر همین آدم یا به آنها جواب نمی دهد، یا بارغبت جوابی را حتی اگر جدلی باشد می دهد. اما آدم نمی تواند در برابر مهملات تو در دلش هزار فحش و تف و لعنت نثار تو نکند و چند تایی از آن را هم در کامنت نگذارد.
گوش خر بفروش دیگر گوش خر
این سخن را درنیابد گوش خر
نظاره گر

شمس آبای گفت...

یعنی حکومت دینی و باورهای حکومتی که براساس مناسبت های دینی یا ایدئولوژیک شکل می گیرد، بجای این که بهشت را برای ما بیاورد تاکنون نشان داده است که جهنم را می آورد، نمونه های آن را در تمام دنیا هم دیدیم.
این باور من است، امروزه. اما در صحنه واقعیت ممکن است امروز تمام خواسته های من محقق نشود و امکانش هم به این سادگی نیست، سیاست هم علم امکانات است. بنابراین جنبش سبز یکی از محمل هایی است که به نظر من می تواند و می توانست و یکی از شانس های بزرگ جامعه ما است و من هم از آن حمایت و طرفداری می کنم.(سعید شاهسوندی در برنامه به عبارت دیگر

ناشناس گفت...

من این ویدئو را گوش کردم. متوجه شدم که همنشین هم بازجو است و هم شکنجه گر. مصاحبه گر نیست.
چرا مصاحبه شونده را شکنجه روانی کردید حضرت آقا؟
افتضاح بود مصاحبه شما و آبروی اخلاق انسانی را بردید.
به همه توصیه میکنم این «شاهکار» !! را حتماً ببینند.
م - پ

ناشناس گفت...

هر چه که زمان میگذرد حقایق و ناگفته های بیشتری برای گوش های تشنه شنیدن حقیفت راه بیان و شنیدن پیدا میکند این حقایق را قبلا هم آقای شاهسوندی و همسرش گفته بودند اما کسی حاضر به شنیدن نبود
حالا که بنفش های دوسر طیف بهم رسیده اند همه متوجه غبار شبه افکنی بنفش در طی این سالیان میشویم...................

احمد رضا.ص گفت...

بهزاد علیپو ر سلام
شاهسوندی حق داره حرفاشو بزنه ولی تورو به خدا از رجل مجول کوتا بیا!! به اندازه زیادی رجل مجول داریم نمیدونیم چکارشون کنیم. سعید شاهسوندی حق داره حرف بزنه ولی اول بایس معلوم شه چی شده و چی کرده و همه ابهاماتو روشن کنه بعد بریم سر رجل مجول

معذرت میخواهم گفت...

رجل اونهائی هستند که در ایران مشغول مبارزه اند یا در زندانهای آخوندهای جلاد. رجل کسی نیست که در خارج کشور مغازه دارد یا دوازده سال است رفته غیبت کرده است
معذرت میخواهم

منصور لرستانی گفت...

اقای همنشین بهار شما مطمئن هستید که اقای شاهسوندی با رژیم مرز دارد و دیگر درز ندارد؟؟؟؟؟ از کجا مطمئن هستید؟؟؟؟ توضیح بدهید

حميد ع گفت...

اول بايد از آقای همنشين تشکر کرد به چند دليل، برای پشتکاری و پر کاری در اين همه سال، برای حقيقت
جويي و گرد آوری اسناد، و برای شجاعت و نترسی او. مگر ما چند تا مثل همنشين داريم؟ به اينترنت نگاه کنيد!
چند نفر در جسته جوی حقيقت و چند نفر در راه پرستش خودش هست؟!

حمله سازمانی به همنشين برای چه هست؟ از چه چيز وحشت زده شدن؟ چرا بايد از روشن تر شدن حقايق بترسن؟
پس ماده عدالت خانم ده ماده يي چی ميشه؟ چرا از پاسخ گوي استقبال نميکنن؟
البته حمله به همنشين خيلی پيش از اينها شروع شده بود و در گفتار و نوشته های سازمانی نفرت به او پيشتر از نفرت به
مصداقی ديده می شد، او را مسئول اصلی و پشت پرده استعفا ء دو نفر قلمداد ميکردن.

چرا اين سازمان دادگاه پس از به قدرت رسيدن را فراوان وعده ميدهد (يا تهديد ميکند؟) ولی از سؤال و جواب در محيطی دمکراتيک
وحشت دارد؟ دادگا ه از نوع خمينی/لاجوردی چه فايده دارد؟

شاهسوندی کمبود مصاحبه ندارد! به قول جانوران بيت رهبر عقيدتی تا به حال صدها ساعت مصاحبه ضبط شده به راحتی قابل دسترسی در اينترنت دارد.
پس مشگل چيست؟
شاهسوندی از مسئولان بالا و قديمی سازمان هست. در کنار شريف واقفی و صمديه لباف تو ليست ترور تقی شهرام به دليل عدم تغيير ايدئولوژی بوده، آن زمان به زندان می يفته،
در جريان انقلاب ايدئولوژی رجوی و محکوم به ا عدام شدن علی زرکش از سازمان جدا ميشه، در جريان حمله نافرجام فروغ جاودان تحت فرماندهی بی کفايت رجوی زخمی و دستگير ميشود.

شاهسوندی گنجينه ای از تجارب و اطلاعات سازمانی هست، چرا رژيم و سلطنت طلب ها از او استفاده کنن ولی نسل انقلاب و آينده ها بی بهره بمانن؟ سازمان که منتظر هست به قدرت برسد تا او را برای هميشيه خفه کند.
اين اولين مصاحبه هست که او به چالش سؤالات نسل انقلاب کشيده شده هست.

جالب هست که با اينهمه تبليغات بر ضد مصداقی از طرف سازمان و او را برّه لاجوردی خطاب کردن حالا مقاله او را در مورد شاهسوندی وسيله حمله به همنشين قرار ميدن. مگر خيلی از سؤالات همنشين از شاهسوندی از همان مقاله نيست؟

سازمان ميگه شاهسوندی:
تير خلاص زن بوده! آيا اينطور هست؟ بعد از اينهمه سال با اينکه سازمان ادعا ميکند از زير لهاف ولی فقيه خبر دارد تا به حال مدرکی و سندی نشان نداده هست.
به زنان مجاهد تجاوز کرده! تا به حال شاهدی و سندی پيدا نشده و روشن نيست چرا رژيم بايد از او چنين کاری را خاسته باشد.
در شکنجه شرکت داشته!، مثل موارد بالا سندی هنوز وجود ندارد.
افراد را لو داده! خودش ميگويد نه و باز هم سندی موجود نيست که ثابت کند اينطور هست، بهتر هست سازمان اگر سندی دارد به قضاوت افکار عمومی بگذارد.
با رژيم در تبليغات بر ضد سازمان همکاری کرده! بله به نظر من اينکار را کرده و مدرک هم موجود هست (مصاحبه های شاهسوندی در زمان زندان).
بعد از خارج شدن از ايران بر ضد سازمان افشاء گری کرده! بله اينکار را کرده، و به نظر من اين دليل اصلی ضديت و دشمنی سازمان با شاهسوندی هست.

آيا بايد همنشين ( و آقای يقمايی برای انتشار آن) برای اين مصاحبه اينطور مورد اتهام و فحاشی سازمانی قرار بگيرد؟ فکر ميکنم برای بهترين جواب بهتر هست خود سازمان اين موضوع را برای
حاميان غربی خود (نماينده ها، وکلا، سياستمدارن، ...) تشريح کند، و اين مصاحبه و فحاشی های خود را نشان آنها بدهد و نظر آنها را بپرسد!!!!!! آن وقت تکليف خانم ده ماده اي با دمکراسی و عدالت روشن ميشود.

در غرب از مصاحبه گر حتی با بدترين محکومان تاريخ برای سعی در روشنگری و تشريح حقايق تقدير ميکنن.

ننگ بر همه ديکتاتور ها!
درود بر همنشين در جستجوی حقيقت!

حميد ع

ناشناس گفت...

دوستان کامنتگزاری صحبت از تابو شکستن میکنند. من فکر می‌کنم که دوستان برای تابو شکستن زیاده روی میکنند. چه بسا این تابو شکستن ها راه به ناکجا آباد ببرد. مخالف یا منتقد بودن من یا شما نباید ما را به هر کاری وادارد، این تابو شکستن نیست.
ضمناً آقای همنشین در این مصاحبه نه تنها مثل بازجو عمل نکرده اند بلکه در مواردی هم کمک بیار آقای شاهسوندی و همسرشان بودند و تکمیل کننده صحبت‌های آنان و خط دهنده به آنان برای کشیدن مصاحبه به مسیر دلخواه آقای همنشین آن هم نه برای روشنگری بلکه برای رسیدن به اهداف خود آقای همنشین.



رضا مطلق (مستعار)

ناشناس گفت...

آقای رضا مطلق (مستعار)
حرف مفت زیاد است. آنچه را نوشته اید دقیقاً مستند کنید تا فرمایشات شما جفنگ تلقی نشود.
همه ما آن مصاحبه را شنیده‌ایم. منظورتان را شفاف بیان کنید و با دلیل.
در غیر اینصورت اتهامی بیش نیست.
شیدا

شاعر مردم گفت...

من سه بز را دیدم که علف میخوردند
و علف را میفهمیدند
و سه خائن دیدم که خیانت میکردند
و خیانت را میفهمیدند
همنشین خائن
اسمعیل خائن
و سعید خائن

ناشناس گفت...

وقتی سعید به عملیات فروغ می رود و تیر می خورد و نهایتاً دستگیر می شود، در میان دوسنان پیشین که با او و همسرش در ارتباط بودند و منتقد سازمان -
یک یا دو نفر بدشان نمی‌آمد سعید به قول حسین مهدوی (دبیر وقت شورا)، «رستگار » شده باشد. یعنی «شهید» شده باشد.
انگاری سعید در قید حیات نباشد برای آنها بهتر است چون می‌توانستند (وقتی سعید دیگر زنده نیست، جای او را بگیرند)

اما بعد از اینکه وی قرار شد خائن معرفی شود، و البته عملکردی هم خودش داشت که اینگونه اتهامات را دامن زد و شدت داد، همان یکی دو نفر (یا بهتر است بگویم همان نفر) بدشان نمی‌آمد سعید بدنام تر جلوه کند تا منصوره (همسرش) از او دچار دافعه های بیشتر و بیشتر شود تا...

واقعاً آدمی چه موجود عجیب و پیچیده ای است و چقدر خودبین و خودخواه.

پرسان

ایوب نظام آبادی گفت...

لام: محمد سعید، این مسائلی را که مطرح می کنی ، ریشه آن روشن است و من متحیرم از اینکه چرا شما نتیجه دیگری از آنها می گیرید. این مقوله به مبحثی در روانشناسی بر می گردد. شما در گوگل talk therapy را وارد کنید و صد ها هزار برون داد به شما می دهد. این نشستها باعث ارتقاء و انسجام افراد می شده است. با این طرز فکر می بایستی هزاران جلسه از این نوع را که به طور روزمره انجام می گیرد را زیر سئوال ببرید. شما اگر ریشه این حرفها را نیز دربیاورید باز دست از حرفهای خود بر نمی دارید و آن را یک دسیسه می بینید.چرا که تمامی بدیهای عالم را به صورت یک لوح فشرده ، در مجاهدین می بینید.
این جلسات را از زاویه روانشناسی می بینم که از زمان فروید باب شده است و به اشکال گوناگون انجام می گیرد . این جلسات نوشتن و یا صحبت کردن از مسائل شخصی و نیز تمایلات و خوابهای جنسی را نیز در بر می گیرد. اگرچه مسائل بسیار مورد مناقشه در حوزه روانشناسی در این ارتباط هست.
نویسندگان مقالات از چند نوع جلسه صحبت می کنند که با هم تفاوتهایی دارند. برای مثال یکی از آنها به این شکل است که فردی را مورد سئوال و جواب قرار می دهند به نحوی که روشن است به او به عنوان مزدور و نفوذی مشکوک شده اند و در واقع او را محاکمه می کنند.، که بنا به ادعای نویسندگان مورد ضرب وشتم نیز قرار می گرفته اند و نیز توهین که رواج داشته است. این در واقع در چهار چوب جلسات روانشناسی قرار ندارد. اما در واقع نویسندگان از این دست محاکمات را نیز در میان انواع دیگر جلسات بر می زنند.
نوع دیگری که در اینجا مدام مطرح می کنند و به عنوان پرونده سازی از آن یاد می کنند در واقع در حوزه روانشناسی قرار دارد و اصلا ربطی به این این اتهامات و داستانسرایی ها ندارد. به این ترتیب که فرد در مقابل یک و یا چند نفر از گروه خودش تمامی خاطره ها ی بد و آزار دهنده را از هر نوعی که باشد از دوران کودکی به بعد را مطرح می کند و در پی آن ، احساسات آزار دهنده همراه با شرم و تقصیر و گناه را به کناری گذاشته و از دست آنها که به صورت خود آگاه و ناخود آگاه در عذاب است ودر زندگی او نقش مخربی بازی می کند، رهایی می یابد. می گویند که تضادهای ناخودآگاه را بایستی رها کرد و بر حسب این تئوری ، احساسات آزار دهنده و ناراحتی ها در موقعیت کاری و از هر نوع دیگری را بایستی به نحو درستی رها کرد. برای نمونه ازمسعود بنی صدر می توان نام برد که در میان تمام اتهامات و حملاتی که به مجاهدین می کند این را نیز مطرح می نماید که تحت فشار همسرش آنا و چند نفر دیگر از مجاهدین و اصرار آنها به شرکت در جلسات ، سرانجام تسلیم شده و تمامی داستان و خاطرات آزار دهنده از دوران کودکی خود را تا بزرگسالی را بیان می کند وسپس می گوید که ناگهان معجزه ای رخ داد و احساس کرد که تازه از نوع متولد شده و می گوید که شاد و سر زنده باسرعت به این طرف و آن طرف می رفته و به این و آن سلام می کرده و زندگی، تو گویی برای او آغاز شده است.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: محمد سعید ،لازم است که بگویم که انواع تراپی ها وجود دارد که بر حسب موقعیت های گوناگون به کار برده می شود و نیز اینکه همه روانشناسان در مورد هر کدام از آنها با یکدیگر توافق کامل ندارند. و نیز اینکه آدمها به یکسان به این نوع تراپی ها جواب یکسان نمی دهند.
شما ترم روانشناسی صفر صفر را به عنوان یک تعبیر عجیب و توطئه آمیز می بینید. این حرفها بر گرفته از ادبیات روانشناسی است و نه آنچنانکه بقیه در اینجا فکر می کنند که شرارت و پرونده سازی از سوی آنها بوده باشد. شما اگر در یک محیط آکادمیک این ادعاها را ابراز کنید به شما می خندند. به عنوان یک آدم بی طرف به قضایا بایستی نگاه کرد.
مدام از جلساتی صحبت می کنند و می کنید که در آنجا انجام می گرفته که به منظور خرد کردن شخصیت خودشان یعنی مجاهدین انجام می شده است. بعد معلوم نیست که این آدمهای درب و داغون چه به درد سازمانشان می خورده اند. آدمهایی که به باور شما دیگر فاقد شخصیت و به دلیل سرکوبی ، تو سری خور و بی انگیزه و تبدیل به دشمن شده بودند. همانطور که در کامنت های قبلی هم گفتم ، مقاله نویسان ، حکایت آدمهای نفوذی را با نشستها در هم می آمیزند و آن چند صد نفری که در طی این سالیان برای آنها ارسال شده بودند را در میان جلسات دیگر بر می زنند. از این که بگذریم ، جلسات روانشناسی در آنجا به دو شیوه انجام می گرفته که که نوع دوم آن را بیشتر مطرح می کنید و سوژه خوبی برای حمله بدست شما داده است. نوع دوم که با نام attack therapy می شناسند ، هم اکنون در آمریکا طرفداران بسیار دارد. البته بماند که پیاز داغ آن را خیلی زیاد می کنید وبرای نمونه جریان تف اندازی را هم به آن اضافه کرده اید که در ابتدا در نوشته های شما مطرح نبود .
این نوع از سایکوتراپی که روانشناسان در مورد آن اختلاف نظر دارند و در واقع مورد مناقشه است، ارتباط و گفتگو همراه با جدل و درگیری لفظی است. گاهی این تضاد بین فرد و تراپیست و یا دیگر افراد خیلی بالا می گیرد.به عبارت دیگر ، فرد ممکن است که مورد تحقیر قرار گیرد و ممکن است که حالت انتقاد و سرزنش و شاید تمسخر او را شاهد باشیم. الگوی رفتاری او را در مقابل دیگران مدام مورد سئوال قرار می دهند. در رابطه با این نوع از تراپی مطرح می کنند که افرادی که احساس خوبی و تصور مثبتی نسبت به شخصیت خود دارند از این نوع تراپی منتفع می شوند و افراد دیگری که تصویر منفی از خود و شخصیت خود دارند ممکن است که حالت منفی و بدتری در آنها ایجاد شود. این نوع تراپی ،تاکتیک های دیگری نیز شامل می شود .

احمد رضا.ص گفت...

شاعر مردم امیدوارم تمام بزهای عالم به ریش تو بشاشن که اینطور چرت و پرت تو یه بحث جدی ننویسی

یک رزمنده بریده در سال هفتاد گفت...

اقای شاهسوندی در مصاحبه اش گفته بخاطر زندگی طلبی و دوست داشتن زندگی کوتاه آمده وشربت شهادت ننوشیده تا اینکه اسمش را درلیست شهدا بنویسند وزنش را مثل زنهائی که بعد از عملیات فروغ به فرمان رهبر به عقد بقیه در آوردند به یک نره خری بدهند و بعد هم از آن نره خر طلاقش بگیرن و بگن حرم رهبره و بذارن آن بیچاره ها همینطور تو ان بیابونای بی آب و علف مث زن و تنها دختر من پیره زن بشن یا سربازی مالکی بیان بکشنشون یا پاسدارا و داعشیا بیان ببرن هزار بلا سرشون بیارن. سعید شاهسوندی البته زندگی طلب بوده خودش داند و خدای خودش و هرچی هم روشنتر حرف بزنه پاک میشه و گناهاش میریزه ولی این آدم هرچی باشه با اون کسی که از همان ماه تیر فرار کرده و من زندگی طلب تر وترسو تر از اون و زنش نمیشناسم قابل مقایسه نیست. سعید شاهسوندی هرچی بوده رهبر نبوده ادمم لو داده باشه پنج تا لو داده ولی اون چی کرده خودتون ببینید چه کار کرده در طول سی سال چی کرده حلا هم کجاست؟ اگه زندگی طلب نیست چرا خودشو نشون نمیده چرا رهبری نمیکنه چرا نمیاد جواب بده نتایج اعمالش چی شده که این آخوندهای پدر سگ اینطور موندن و پوست از سر همه کندن واقعا برین شرم و حیا کنین برین خجالت بکشین با این پرونده کثیف عملتون

ناشناس گفت...

به جناب ایوب نظام آبادی پیشنهاد می شود لطف کنند دستاوردهای خودشان را پیرامون روانشناسی و توجیه و توضیح آنچه در نشستهای سازمان گذشته (دیگ و میگ و حوض و...)، همه را در قالب یک مقاله در سایت دریچه زرد منتشر کنند تا این ستون و هر ستون دیگر مقالات، توسط ایشان لوث نشود و بحثها منحرف نگردد.

از دوستان دیگر هم تقاضا می شود در این دستگاه نروند. یعنی نگذارند بحث ها به سمت دیگر برگردانده شده و منحرف گردد.

اینجا صحبت بر سر ادعاهای سازمان پیرامون خیانت سعید شاهسوندی است (که ممکن است درست باشد یا نباشد) و دفاع وی که شنونده حق دارد قبول بکند یا نکند.
همچنین بر سر نوار مکالمه ای است که بفرموده، از همسر سعید دزدیده شده، حسین مهدوی گرفته
و پش از ادیت و دست بردن در آن (توسط بخش مربوط به این کارها در سازمان) ،
به دستور شخص مسعود رجوی در شورا و در همه قرارگاهها به عنوان فتح مبین پخش شده است. همین و بس.
آقای ایوب لطف کنید فقط و فقط در این مورد بنویسید. روان شناسی و فروید و این چیزها را خواهشاً در یک مقاله مجزا وارد کنید.
ماهوان

ناشناس گفت...

کدام احمقی باور میکند که مسعود رجوی انسان ترسوئی است. یک انسان ترسو که نمیاید با یک هیولای بسیار قوی مثل خمینی بجنگد.رجوی ترسو نیست. اتفاقا یک انسان حرفه ای برای جنگیدن است و آن هم در نقطه رهبری . مشکل اگر هست بر سر اشتباهاتی است که هیچوقت سعی نشد تصحیح بشود بلکه با توجیهات غلط کشی را که میتوانست واقعا مفید باشد به این مشکلات دچار کرد
احمد سمندر

ماشالله گفت...

من یک سئوال از ایوب نظام ابادی دارم. ایا شما هیچوقت در تشکیلات مجاهدین عضو یا هوادار نزدیکشان بوده اید

ناشناس گفت...

آی دلم می‌خواست این ایوب تو اشرف می‌بود و تف‌ مالی‌اش می‌کردند تا این تراپی‌ها که مدعی‌اش است یادش میرفت.
مرتیکه وقیح خجالت نمی‌کشه صحنه‌های شکنجه و ... را با تراپی یکی میگیره. خوب تو زندان‌های رژیم هم از این تراپی‌ها بوده نمی دانستیم لاجوردی هم تراپیست بوده و آمریکایی ‌ها از او الگو گرفتن.

آنتی ایوب

بوف کور گفت...

در نامه تازه ای که مریم رجوی به مسئول اول ستزمان نوشته فقط امضا کرده مریم و اسم رجوی رانیا ورده بنظر من این خودش یک نشانه است که یک خبرهائی هست. حالا چی هست معلوم نیست در این لینک میتونید ببینید
http://www.aftabkaran.com/akhbar.php?id=19716

ناشناس گفت...

آقای بوف کور
چون زهره (اخیانی) به اصطلاح غیر رسمی، مورد خطاب قرار گرفته، امضا کننده، فقط نام کوچک خودش (مریم) را نوشته و اضافه کردن نام فامیل (رجوی) چنپان ضروری نبوده و این مسئله مهمی هم نیست.

از جنابعالی و سایر دوستان خواهش می‌شود لطفاً لطفاُ مواردی را که به موضوع این مطلب (گفتگو باشاهسونذی و منصوره بیات) مربوط نمی‌شود، وارد نکنید. بحث منحرف می شود.
جویا

ناشناس گفت...

علي گفت :
دوستان هر كس متوجه شد به من هم بگه خصوصا اگر اسماعيل يغمايي و يا خانم عاطفه اقبال كه اينقدر دردمندانه سفارش كرده كه اين گفتگو را گوش كنيد سوالم اين است من از دقيقه 43 تا 45 را سه بار گوش كردم متوجه نشدم كه بالاخره چه جوري اين آقاي به اصطلاح مظلوم چه جوري آزاد شد و بعد به خارج پرواز كرد هركس ديگر فهميد لطفا به من بگه
سوال دوم هم اين است اين آقاي مظلوم ميگويد كه از من سراغ محمد را گرفتند بيش از ده تا 20 محمد به ذهنم زد الا محمد بيات ميخواستم ببينم چه بلايي به سر آن محمد ها ديگر كه احتمالا در مقابل اين مظلوم ، ظالم بودند آمد يا اينكه همين جوري به ذهن زد و گذشت و بادي بود وزيد و رفت و محمدهاي ديگر كه به ذهن زده شده لابد مثل همين محمد بيات تازه طوري حرف زده شد كه باعث ازادي آن محمدهاي ديگر هم شد .
لطفا اين حقايق را كه من هم قبول دارم بقول عاطفه به تنهايي نتوانستم اين حقيقت را پيدا كنم برايم روشن كنه با تشكر

وکیل یهودای اصغر یوطی گفت...

اگر از من پرسیده بودند من فورا ممد علی کلی حضرت محمد ممد اقبال ممد علیشاه قاجار ممد تقی ممد رضاشاه ممد خاتمی ممد حنیف نژاد و هزارتا ممد دیگه رو لو میدادم فکر کنم شاهصوندی هرچی ممد بوده لو داده ودر سال شصت و هفت تا حالا هرچی ممد مرده نمرده بلکه توسط شاهسوندی لو رفته و کشته شده

ناشناس گفت...

جميله
اقايان خانهما
باور بفرمائيد اين رجوى و تمام ابواب جميش يك مشت ادم كذاب ونامرد وناجوانمرد هستند مرتيكه به جاى اينكه بياد به سئوالات مردم جواب بده نشسته موهاشو شو رنك ميكنه كه وانمود كنه هنوز جو نه قايم موشك بازى ميكنه كه جون ناقابلشو نجات بده وتمام وقت مشغول بد نام كردن ومتهم كردن مخالفينش ميباشد اخه مردك بزدل بيا از سوراخت بيرون وجواب سئوال هاى مردمو بده همه خائن همه مزدور تو جى ؟ حداقل يك ويدئو برامون بفرست دلمون براى زلفهاى سيات خيلى تنك شده .

ناشناس گفت...

آقای رضا مطلق (مستعار)
آنچه را در نظر خودتان نوشته اید مستند کنید تا فرمایشات شما اتهام تلقی نشود.
من هم آن مصاحبه را شنیده‌ام. دیگران هم. منظورتان را لطفاً شفاف بیان کنید.
شیدا

فرزین شهر بابکی. لس انجلس گفت...

خانم جمیله. مسعود رجوی در هر حالی یک انسان معمولی نیست. خوب یا بد بنظر شما سی سال است یک جنبش را زنده نگهداشته او را بارنگ کردن یا نکردن مو قضاوت نمی کنند.اکثر سیاستمداران دنیا در اروپا و امریکا مویشان را رنگ میکنند و بجز اینها این یک مسئله شخصی است و شما مثل آخوندها و زنهای بسیجی که در امور شخصی مردم دخالت میکنند در امور شخصی دخالت نکنید. مسعود رجوی را با مویش قضاوت نمی کنند ریش ولی فقیه ارتجاع و آخوندهای جنایتکار رنگ کرده نیست ایا حسن آنهاست.من همه کارهای مسعود رجوی را قبول ندارم ولی بخاطر ایستادگی اش در مقابل جمهوری کثیف آخوندها به او درود میفرستم.درود بر او و هر کس علیه ستم میجنگد

ناشناس گفت...

سلام آقای فرزین شهر بابکی. لس انجلس
آنکه در امور شخصی مردم دخالت کرد متاسفانه شخص مسعود رجوی و دستگاه او بود. صِرف ایستادگی در مقابل رژیم هم لزوماً حقانیت نمی‌آورد.
ضمناً شما فرمودید «من همه کارهای مسعود رجوی را قبول ندارم»
لطفاً بنویسید کدام یک از کارهای ایشان را شما قبول ندارید؟
جویا

ناشناس گفت...

جميله
فرزين خان با عرض سلام .
شما تصور مى فرمائيد كه مسعود جان كارى واجب تر از زلفاش نداره ؟ اونو با رهبر هاى كجا مقايسه مى كنيد ؟ ايا انها در شرايطى مثل ايشون هستند؟ در حال مثلاً مبارزه با حكومتى خونخوار وادمخوار؟ كوتاه بيائيد وحداقل با خودتون رو راست باشيد . دست از تعريف وتمجيد از اين مردك بز دل برداريد خوشبختانه با اسم مستعار مى نويسيد والا روزى كه دست اين رهبر عقيدتى باز مى شود خيلى شرمنده مى شديد . خير خواه شما وساير متملقين

ناشناس گفت...

کربلائی صفدر
اقای فرزین شهر بابکی لس ان جلس دوست عزیز قربون چشمهای بادومی ات برویم مشکل هیچ کس با مسعود رجوی رنگ کردن موهاش نیست مشکل این است که مسعود رجوی چند نسل رو رنگ کرده و چون رنگ هم به مرور زمان پاک میشه دستش رو شده و حالا در رفته و مخفی شده مشکل ما رنگ موی این بابا نیست مشکل رنگ کردن مردمه
دوما میگی به هر کس که با اخوندها بجنگه براش احترام قائل میشی تو اگر تونستی یک مثال از ایستادگی این بابا بیاوری من به تو جایزه میدهم نه تنها به تو جایزه میدم خودم هم میشم هوادار رجوی فقط یک مثال و یک فاکت از ایستادگی این بابا در شرایط سخت مثال بزن
اگر به کشتن دادن چند نسل اگر نابود کردن بنیاد خانواده اگر تحویل منتقدین و جدا شده به جمهوری اسلامی اگر نامه نگاری با خامنه ای اگر نشست دیگ و قابلمه قیامت و طعمه و صد کوفت زهر مار دیگه مبارزه و ایستادگی است من یکی ر...........ی ......د .....م به این ایستادگی و مبارزه اگر مبارزه این است که این بابا پیش برده و سر یک جنبش رو توی گل کرده خاک بر سر کسانی که در قبری گریه میکنن که توش مرده ای وجود نداره

ناشناس گفت...

فرزین شهر بابکی، اگر دروغ مثل حناق گلوی تو را می گرفت حتما تابحال خفه شده بودی! از موی سفید سیاستمداران اروپایی و آمریکایی خجالت بکش و اینقدر دروغ نگو.از سناتور تد کندی که یکی دو سال پیش مُرد تا سناتور مک کین که زنده است. بسیاری از کاربران دریچه زرد که به مسائل سیاسی توجه نشان می دهند و پناهنده سیاسی در کشورهای مختلف اروپا هستند، به شاهد تاثیر پیری در چهره و سپیدی تاریحی موی این سیاستمداران بوده اند. آنچه به یقین می توان روی آن تاکید کرد این قرطی بازی در بیین چهره های شناخته شده اپوزیسیون ابتکارش به اسم مسعود رجوی ثبت شده است که البته بعضی از حواریونش هم این کار را می کنند. همان مسعود رجوی که هنوز یکسال از کشته شدن همسر و نزدیکترین یار و همرزمش موسی خیابان نگذشته و در بحبوحه اعدام هوداران مجاهدین در گروههای دهها نفری در ایران، جش عروسی در حومه پاریس برپا کرد و داماد شد و با دختری - پانزده- شانزده سال جوان تر از خودش به حجله رفت. زندگی خصوصی و شخصی آدمهای سرشناس سیاسی، مثل آدمهای عادی چندان «شخصی» نیست. به خاطر همین هم است که ازدواج و طلاق و وضعیت فرزندان آنها خبر می شود ولی مال آدمهای عادی نه. در ضمن این نوع تمایلات نشانه هایی از شخصیت آدم را هم منعکس می کند. مثلا همین ساله(رنگ کردن مو) یک نشانه بیرونی آشکار بر واقعیت گریز بودن و سطحی بودن و ظاهر بین بودن این آدم است. چیزی که در تحلیلهای سطحی و پوچ اش و در واقعیت گریزی از قبول شکست استراتژی اش به رغم برچیده شدن اشرف هنوز هم حاظر نیست قبول کند.
آرمان

ناشناس گفت...

آقای هالو برای ازدواج به شهر رفته است . مبارکش باشد و مبار ک همه تان باشد . به پای هم پیر بشید . آخر عاقبت درافتادن با یک نیروی مبارز به همین جا رسیدن است یعنی به ایران ر فتن و ازدواج با جمهوری اسلامی است . کبوتر با کبوتر باز با باز - کند همجنس با همجنس پرواز علیرضا- الف

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: ماهوان، ستون نظرات در اینجا آزاد تر از این چیزی است که شما می گویی. علاوه بر این این بار دوم بود که در طول دو هفته گذشته ، محمد سعید گفته بود که نظرم را بگویم . نظر من به طور کلی راجع به آنچه که محمد سعید گفته بود، است.ناراحتی شما فکر کنم از جای دیگری است و نه اینکه این نظر مربوط به نوار شاه سوندی نمی باشد. حرف های آنتی ایوب و بعضی دیگر را نگاه کن . خیلی مربوط به مقاله مربوطه می نویسند؟

ناشناس گفت...

ایوب پرمدعای نادان، شاهسوندی یک کلمه است و آن را سرهم می نویسند. با سوا نوشتن آن بلاهت خودت را بیشتر به نمایش می گذاری.
سر به زیر

ناشناس گفت...

با تشکر از آقای اسماعیل یغمایی برای انتشار این گفتگو

از آقای سعید شاهسوندی دو پرسش هنوز باقی است.

سئوال نخست:
چرا شما از روزی که آزاد شدید (تا قبل از این گفتگو)، بیشتر آنچه نوشته و گفته اید علیه مجاهدین بود و اگر هم خیلی نرم به اقتدارگرایان حکومتی اشاره داشتید جوری بود که به پَر قبای آنها بر نخورد؟

این جور برخورد یا بهتر بگویم سکوت در برابر جنایات رژیم، نوعی حمایت از جمهوری اسلامی تلقی می‌شد و می‌شود. انگار در جهت قولی بود که شما در لابلای مصاحبه هایتان بعد از دستگیری (مصاحبه های اجباری یا غیراجباری) اشاره کرده بودید:
اگر عمری باقی بود و امکاناتی به افشای هر چه بیش‌تر سازمان تا حد توان گام برخواهم داشت.
جدا شدن از سازمان تا پیوستن به جمهوری اسلامی فاصله‌ای دارد. من امیدوارم که بتوانم این فاصله را هم طی کنم...

سئوال دوم :
آیا رژیم در طول این سال‌ها با شما تماس گرفته است؟‌ اگر آری در چه رابطه ای بوده و واکنش شما چگونه بود. آیا انتظاراتی داشته است؟ چه انتظاراتی؟
و اگر نه، شفاف و صریح این را انکار کنید و انکار شما بنا بر اصل صحت و برائت برای نوع من کافی است و نشان می‌دهد بسیاری از آنچه علیه شما سازمان انتشار داده، اتهامی بیش نبوده است.

پرسان

ناشناس گفت...

با پوزش از غلط املایی در کامنت قبلی. قرتی با ت است اشتباها با ط نوشته شده
آرمان

ناشناس گفت...

با درود جناب نظام آبادی !

متا سفانه این شیوه پاسخگو ئی شما به سوالات من و هزاران مثل من ریا کا رانه و دور از انصاف میباشد (از بکار بردن کلمه ریاکارانه پوزش میخواهم )
شما این همه فاجعه و تراژدی نسبت به این مجموعه زن و مرد مفلوک با ادبیات مهیب و لمپنی را یک روش و متد روانشناسی لقب میدهید ؟ دوست عزیز در یک زمانه ای زندگی میکنیم که اگر خیلیها چند کلاسی هم مدرسه رفته باشند روانشناسی پایه ای و عمومی و فهمیدن را برای بالانس دادن به ارتباطات و حل و فصل چا لشها ی روزمره را می دانند بخصو ص اگر کاری و مسولیتی داشته باشند ! روانشناسی کلینکی و استفاده ان مربوط به افراد و کلینت های (cleint ) است که از نظر ذهنی و منتال تحت پوشش روان درمانی قرار میگیرند ترکیب ان هم بصورت تیمی از یک پزشک متخصص این رشته , روان شناس , جامعه شناس و مشاوران امور اجتمایی میباشد ! جناب نظام آبادی گرامی یک روانشناسی درمانی حمایتی داریم مثال در ورزشهای جمعی فوتبال یا غیره به دلیل نتیجه ضعیف برای اینکه روحیه فردی و جمعی را تقویت کنند از این متد استفاده میشود در جامعه دمکراتیک و مدرن (اما در ایران از کف بین و فالگیر و طلسم کردن دروازه تیم مقابل وووو ....... استفاده میشود همیشه کف بین جز کادر پزشکی هم همراه تیم هست و درآمد و پول میلیونی هم دارند ) اگر در رشته روانشناسی درس تحصیلات داشتی دوست عزیز آنرا update و بروز کن !
اگر علاقه مند باشی شما با فاکتورها و دلایل علم روانشناسی کشفیات خاص خودتان و رهبری از این تراژدیها و تاثیراتش مقاله ای منتشر کنید, طعمه , حوض, دیگ و ..... من حاضرم نه در حد یک کامنت بلکه به شکل مقاله در نقد شامورتی بازیهای رهبر و افرد پیرامون نسبت به روشهای غیر انسانی و توتالیتری رجوی و باندش مقاله منتشر کنم هر دو با عکس و مشخصات در سایت خود باند رجوی و هر سایت دیگر همراه با ارسال نظر و کامنت برای خوا نند گان عزیز ؟؟؟؟؟
این کشف و مو فقیت جدید علم و پژ وهش روانشناسی که معمار و ارکیتک ان خود رهبر و بانو در ناکجا اباد و بیابانی برهوتی مثل عراق تست شده و نتیجه کلینکی و تاثیرات روانی ان با کلی دادها و یافته ها چرا منتشر و و در معرض عموم و بحث قرار نمی گیرد جناب نظام آبادی؟
من با چند نفر از این افراد تست شده در انقلاب مریم یک زمانی حل شده بودن و بروی خودشان و دوستانشان تیغ می کشیدن ارتباط دارم در همینجا همرزمان سابق من بودن و بهترینها را برای آنها آرزو می کنم از نظر جسمی و روحی بویژه روحی براستی زمینگیر و بستری بخشی های روانی هستند متلاشی و بیگانه با همه چیز با ابتدا ترین روابط و نشست و بر خواست ها فقیر اصحا ب کف !!! آقای نظام آبادی در تراپیها و روان درمانی ها می دانید از چه سخن می گویند بند جیم , طعمه , دیگ و باید گزارشی از خوآب می دادن حالا صدمها جسمی و روانی مربوط به زندان و شکنجه ها رژیم که یک داستان دیگر میباشد اینها را دوست محترم من با چشم خود می بینم و قضاوت میکنم دوست عزیز این چند نفری که قلم بدست گرفتن و روشنگری کردن جز استثنا ها بودن !این بند گان آزمایشگاه رهبر عقیدتی در یک کلام متلاشی و بین مرگ و زندگی دست و پا می زنند !!
به فرمانده فتح اله زنش خطاب کرد در جمع چند هزار نفری خجالت بکش که لباس ارتش آزادیبخش تن کردی تو را باید اعدام کرد یا به علی زرکش بدبخت زنجیر پاره کنها و بادمجان در قاپ چینها جمع می گو یند این پدر سوخته بز دل و ترسو بسپارید به من تا ترتیبش بدهم روش و متدهای روانشناسی که فقط در کلینک رهبری و سکرترش مهر تابان تجویز می شود !
ارادت شما زیاد !
محمد سعید




ناشناس گفت...

آقای ایوب و...
لطف کنید در این قسمت فقط نظر خودنان را در مورد گفتگو با سعید شاهسوندی و منصوره بیات بنویسید.
منظور این است که به موضوع مورد بحث بپردازید و مقولات دیگر را جای دیگر بنویسید.

۱- چه پرسش دیگری سعید شاهسوندی باید پاسخ بدهد ؟

۲- آیا شنیدن حرف کسی که ربع قرن زیر سئوال و اتهام می‌باشد، به معنی بی مرزی با رژیم است؟

۲- آیا در پرسش و پاسخ با وی بنوعی رژیم تظهیر شده و سوءاستفاده می کند؟ چه سوءاستفاده ای؟
می‌بینید که سایتهای رژیمی هم نمی‌توانند آن را پخش کنند چون پته خودشان روی آب می‌افتد و علیه آن هاست.

پرسان

ناشناس گفت...

شیدا،
تقاضای نمونه کرده بودید، لطفا به نمونه زیر توجه بفرمایید و اگر با گفته من موافق نیستید لطف کرده و نظر خود را بیان کنید.

آقای همنشین در یکی‌ از سوالات خود به نوشتن نامه از طرف آقای شاهسوندی به ژان گراس می‌‌پرسند. آقای شاهسوندی اظهار میکنند که چون مجاهدین در نشریه و رادیو خود چنین و چنان نوشتند و گفتند ایشان هم آن نامه را نوشتند (در عکس العمل به نوشته‌ها و گفته‌های مجاهدین). آقای همنشین سعی‌ میکنند که ایشان را به موضع دیگری برسانند تا دلیلی‌ را که آقای شاهسوندی ابراز میکنند عوض کنند که در آخر صحبت در رابطه با این سوال آقای همنشین موفق میشوند. اگر لطف کنید و یک بار دیگر به این قسمت توجه کنید و نظر خود را مرقوم بفرمایید ممنون میشوم.
یادآوری می‌کنم که من مخالفتی با اینکه هر کسی‌ باید بتواند حرف خود را بزند ندارم اما اگر برداشت من از نمونه بالا درست باشد، یا آقای همنشین به عمد سعی‌ در سفید سازی آقای شاهسوندی دارند (در پیشبرد مواضع خود در مخالف بودن با مجاهدین) و یا به سهو دچار اشتباه شده اند. البته خود آقای همنشین هم اگر مایل باشند میتوانند در این مورد توضیح دهند.

شیدا،
فکر می‌کنم که اگر بتوانیم بدون به کار بردن کلماتی چون حرف مفت و غیره نظر خود را بیان کنیم به مراتب بهتر است هر چند که باز هم در این مورد هر کسی‌ آزاد و مختار است.

با امید به آزادی ایران و بر قراری یک حکومت سکولار



رضا مطلق (مستعار)

ناشناس گفت...

با درود به همنشین بهار برای مصاحبه تاریخی وبسیار عالی که با آقای شاهسوندی انجام دادید. آقای اسماعیل یغمائی از هم سپاسگذارم که این مصاحبه را انتشار دادید . همنشین بهار همیشه بهاری باشید شاهکارهای شما برای نسلهای آینده ی سر زمینمان ایران الگو خواهد شد و به شماها افتخار خواهند کرد هماند امروز که ما به شما افتخار می کنیم پایدار و موفق باشید. علی

ناشناس گفت...

آقای محمد سعید ارجمند، آن نوع استفاده از علم روانشناسی و «تراپی» مورد نظر این ایوب مزوّر و دروغگو که دنائت را مثل آخوندها می خواهد در عبای دیانت و «انقلابیگری» بپوشاند، مثل کاربرد روانشاسی، در بازداشتگاهها در بعضی از فیلمهای تخیلی، برای درهم شکستن فردیت و هویت قربانی و استفاده از او به عنوان «قالب»ی برای پر کردن از محتوایی که مدیران«لابراتورا» خواهان آن و تولید کننده آن هستند، می باشد. شاید فیلم پرتقال کوکی استانلی کوبریک مثال خوبی برای کار برد چنان روشهای همراه با فشار فیزیکی باشد. این ایوب یکی از وقیج ترین و دریده ترین نفرات تشکیلات مسعود رجوی است که من تا به حال( از طریق کامنتهایش )شناخته ام. این سرباز مریم و مسعود، واقعا با سعید امامی در دستگاه رژیم ولایت فقیه قابل مقایسه است.
نظاره گر

ناشناس گفت...

من پیشنهاد قبلی خودم را تکرار می کنم:
یک یا دونفر ار مسئولان سایت. یا کسانی که داوطلب هستند. فراخوانی بدهند و کلیه سئوالاتی را که شاهسوندی باید جواب بدهد. البته با حفظ حریم شخصی افراد که همه را شامل می شود. از رجوی و خمینی و خامنه ای گرفته تا ... جمع کرده . دسته بندی کنند تا ما جواب آنها را بشنویم ویا بخوانیم.
این کار ارزنده ای خواهد بود.
نکته دیگر هم جسارتا و دوستانه به همه کامنت نویسان از هر نحله و گرایش عرض می کنم.چرابه یکدیگر مارک میزنید. ایوب مزدوررجوی است؟ فلانی رژیمی است؟ فلانی عامل سعید امامی است..آیا بهتر نیست بجای این دعاوی توهین آمیز نظرات این افراد را به تیغ بیرحم نقد بکشیم؟
بنظر من دموکراسی ؛ به مثابه صورتی از همزیستی در عین مخالفت است.موکراسی البته داروی تمام دردها نیست. صورتی است از باهم زیستن ، نظامی است برای جلوگیری از این که مخالفان یک دیگر بدرند. دموکراسی قواعد بازی است. به ما می آموزد که چگونه در عین مخالفت باهم زندگی کنیم و چگونه یک دیگر را تحمل کنیم.
بدیهی است کسی که باور دارد کلامش حقیقت محض است . نیازی به دموکراسی ندارد. تا سخن دیگری را بشنود.
عده ای هم گمان می کنند گفت و گو یعنی خیانت . یعنی در هم ریختن مرز ها و پشت پا زدن به آرمان ها.
در این ماجرا، گفت و گو در عین حفظ مرز و ارزش ها، دیالکتیکی نهفته است که باید بدان توجه کرد
جویای حقیقت

ناشناس گفت...

بر گرفته از کتاب سعید شاهسوندی !
گوشه‌هايی از تاریخ معاصر ایران
« دفتر اول»

-‏در این میان، نقش اینجانب و امثال اینجانب، نه ضدیت کور و هیستریک، نه فحاشی و دروغ‌پراکنی، بلکه شکستن دیوارهای رعب و وحشت سازمانی و از آن مهمتر شکستنِ دیوارهای اندیشه‌های زمخت ایدنولوژیک، قدیمی و کهنه است

-‏ضمن آنکه صفرف این سازمان، بلحاظ اخلاقی، و مایه‌گذاری مبارزا تی هنوز هم در زمره پاکترین و فعالترین صفوف است. به اشاره تاکید مي‌کنم و میگذرم که ماجراي موسوم به «انقلاب ایدئولوژیک» هم امری غیر از ماجرای زن و زن‌باره‌گی بوده‌است (این موضوع در دفترچها رم از این مجموعه به تفصيل بحث شده است)
1‏: جداشدن از تشکیلات فرقه‌ای و سرکوبگرانه رجوی گرچه در حد خود امری مثبت و خوشایند است، اما این جدايی وقتی مبارک و میمون است که در راستای تحقق دموکراسي و منافع ملی مردم ایران باشد.

2 ‏: بنظر اينجانب جدا شدن از مجاهدین یعنی جدايی همیشگی از فرهنگی که رجوی و ماشین تبلیغاتی او سمبل و شاخص آن هستند. یعنی جدائی همیشگی با منطق و نحوه تفکری که خود را مرکز هستی و شاخص تمام و کمال «حقیقت» دانسته و بیرون از دایره بسته و محدود خود، همه را با القاب گوناگون مورد حمله، فحاشی و تهمت قرارمی‌دهد.

3 ‏: جدانی از رجوی یعنی جدائی کامل از فرهنگ و سبک کار سیاه و سفید کردن همه چیز و همه کس.

4 ‏: جدا شدن از مجاهدین ازنظر اینجانب یعنی رد قاطع هرگونه وابستگی به قدرتهای بيگانه جهت رسيدن به قدرت (خواه قدرتهای بزرگ خواه حکومتهای منطقه‌ای)

5: جدانی از مجاهدین يعنی جدايی کامل از هرگونه تفکر «ولایت فقیهي».

6 ‏: جداشدن از مجاهدین از نظر اینجانب یعنی پافشاری بر مردم سالاری، بر أستقلال، بر آزادی و بر تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملي مردم ایران.

7 ‏: جدايی از مجاهدین یعنی مبارزه برای جد ايي دین و ایدئولوژی از حکومت، بدون اینکه پیروان هيچ مذهب و مسلکی را از دخالت در سیاست ‏باز دارد.

8 ‏: جدائی از مجاهدین یعنی پذیرش و احترام به حقوق نیروهای دگراندیش و پذیرش حق فعالیت سیاسی برای کلیه نیروها.

9 ‏: بر این باورم که مبارزه سیاسی و روشنگرانه علیه رجوی و تشکیلات فرقه‌ای او نمیتواند و نباید بمعنای تائید حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامي و یا سلف آن استبداد پهلوی‌ها باشد. جمهوری اسلامی میراث ناخوشایند و محصول استبداد پهلوی است. رجوی نیز رویه دیگر و میراث استبداد ولایت فقیهی جمهوی اسلامی است. مبارزه اینها با یکدیگر نه در راستای آزادی و استقلال و منافع ملي مردم ایران بلکه دعوا بر سر قدرت است.

10: بنظر اینجانب، تحقق ایرانی آزاد، آباد و دمكرا تیک از طريق مبارزه جهت تحقق و گ‏سترش دموکراسی و فرهنگ مداراگرائی، از طريق مبارزه برای تحقق مردم سالاری، خردگرائی و لائیسیته و نیز از طریق مبارزه بی‌امان سیاسی و روشنگرانه علیه عوامل استبدادی عبور مي‌كند.

حمید

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: پرسان ، اولا شما چه کاره ای که مدام به دیگران رهنمود می دهی که این کار را بکن و اینکار را نکن ؟ ثانیا، من گفتم که دو بار ، محمد سعید گفته بود که نظرم نسبت به این مسائل چیست و بار دوم من هم نظر خودم را گفتم. بعد روی سخنم با نظاره گر است که فکر می کند مجاهدین مشتی دیوانه بوده اند و همه را تحت شکنجه و فشار قرار می دادند. اینطور نیست و همگی شما اشتباه می کنید. در واقع شما می بایستی هزاران جلسه ای که به طور روزمره در سراسر جهان تشکیل می شود و هر کس سیر تا پیاز زندگی اش را برای دیگران و دیگری بازگو می کند محکوم کنید. راز آن در همانی است که از قول مسعود بنی صدر گفتم. باز تکرار می کنم که او بعد از همان جلسه گفت که دو باره زاده شد. به هر حال ، این نظر من است و توجیحات شما به نظرم بسیار عامیانه است. البته این را هم بگویم که وقتی شما را مخاطب قرار می دهم، فرض را بر این می گیرم که از دارودسته حسن زبل و امثال او نیستید. حالا فرض می کنم که گناه نیست.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: محمد سعید ، باور کن که نظر من این است و دنبال توجیه هیچ چیزی نیستم. کسانی که این کار را مطرح کردند و انجام دادند به دنبال اذیت کردن دیگران نبودند بلکه نیت آنها بود که گروهی منسجم ایجاد کنند که در مقابل سختی ها نشکند. حالا که می بینی که همان آدمها در مقابل مرگ چه بی خیال بودند و کوچکترین نشانه ای از ترس در هیچکدام از آنها ندیدی. ولی شما این را انکار می کنی ، چرا که پر از کینه ای.

همایون بنی آدم گفت...

جناب یغمایی ممنون از پخش این نوار. جناب همنشین، خدا نگاهدارتان باشد و پاینده باشید. این روند را ادامه دهید آزادی و رهایی ما در پناه حقیقت امکان دارد. همچنان مارتین لوتر بر علیه فساد کلیسا بشوریید و فقط از آن رفیق اعلا حساب بریید. و جناب شاهسوندی، برادر همرزم و در هم شکسته ام، یک دنیا ممنون از این همه رنج و شکنج که برای ایران کشیده ایید. کاش که مجبور نمی بودیید برای زندگی و زنده ماندند یکسری حرفها را بزنید و یکسری اعمال را انجام دهید و هم پیاله با دژخیم شویید. اما چه میشود که در خاک لعنتی ایران قهرمانانمان را به صلیب می کشانند. امیدوارم که به مبارزه برای زندگی ادامه دهید و با نوشتن مقالات تحقیقی و برگزاری کلاسهای اندیشه به تربیت نسل کور ما ادامه دهید. به شیر مرده سنگ زدن هنری نیست.استدعا دارم که مبارزه با سازمان را خاتمه دهید و مبارزه برای زندگی و حیات را از سر گیریید. بعد از صد سال مبارزه اجازه فرمایید تفنگها شمشیر ها
را در غلاف کنیم و با هم برای نجات از این مرداب متعفن بکوشیم.

هزاران هزار شهید و زندانی در دو سوی آن بیراهه از دار و صلیب آویزانند. هزاران هزار مهاجر و معتاد و فاحشه و بیمار و روانی و زن فروش و دختر فروش و بچه های مصیبت زده و فراری و بیکار و انسان عمر به هرز رفته در این وادی سرگردان و گرفتار.

راهی دیگر باید جست. شاید حکمت این بوده که شما زنده بمانید و آن توشه عظیم مبارزاتی را در راه خلق راهی نوین بکار گیریید.

سرکار خانم بیات، قهرمان واقعی در این میان شمایید که درد همه را به درون ریختید و علیرغم تمام نابساما نیها زندگی آفریدید. به خاطر نسل های آینده و به خاطر نسلهای گذشته این بار سنگین و این امانت خلق را به منزل و مقصود برسانید. همه اینها در قلب و مغز شما می گذرد.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: سر به زیر، شانس آوردیم که سر به زیری ، اگر دهن دریده بودی به مانند بعضی ها چه می کردی؟ گفتی که با جدا نوشتن شاهسوند بلاهت خود را ثابت کردم. اگر این کلمه را اشتباه نوشته باشم به زعم تو من بی سواد و یا بدتر از آن ابلهم. آفرین بر تو با این استدلالت.
حال برگردم به نکته ای که تو گفتی. درست می گویی که شاهسوند را سر هم می نویسند. ولی درست و غلط در زبان به صورت گفتاری و نوشتاری به آن صورتی که فکر می کنی نیست . در واقع غلط و درست در زبان امری نسبی است و درست است به شرطی که سو تفاهم ایجاد نکند. برای نمونه ، شما لفظ شمال را با فتحه، کسره و ضمه می توانید ادا کنید و هر سه درست است زیرا که هر سه را می شنویم و گفتن هر کدام از آنها سو تفاهم ایجاد نمی کند و در ارتباط اختلال پیش نمی آید. و یا شاهتوت، شا توت، و نیز شاه توت می بینی و نیز شاه نشین، شا نشین، و شاهنشین هر سه درست است. شاه دوست درست است و یا شاهدوست؟ هر دو درست است. چرا که در ارتباط اختلال ایجاد نمی کند. ولی امروز را ام روز بنویسند در ارتباط اندکی اختلال ایجاد می کند و خواندن آن دشوار می شود. یه هر حال دستوریان می گویند که اگر جزء آغازی یا پایانی آن بسامد زیاد داشته باشد می بایستی جدا نوشته شود به مانند شاه نشین. علاوه بر این ، خط تا حدودی امری شخصی است و کسی ممکن است که به جدا نویسی توجه بیشتری کند و دیگری علاقه مند باشد که کلمات را تا آنجا که می تواند سر هم بنویسد.

ناشناس گفت...

یکی از سایت‌هایی که در آن کلمه ای علیه رژیم قاتلان دیده نمی‌شود، (سایت ایران اینترلینگ) در مورد «گفتگو با سعید شاهسوندی» از جمله چنین نوشته‌است:

همنشین بهار (...) همچنان دلبسته به فرقه خائن رجوی است و گرچه سعی می‌کند بین خود و این فرقه وجود فاصله را نشان بدهد ولیکن رفتار _ اقدامات و ادبیات بکار گرفته شده بخوبی نشان می‌دهد که نامبرده با ماموریت خاص به این جلد فرورفته است.

همنشین فرقه رجوی، درویدیوی [گفتگو با سعید شاهسوندی] سئوال‌هایی را درمقابل سعید شاهسوندی قرار می‌دهد که درهمان راستای محاکمات فرقه رجوی درکمپ اشرف از منتقدین و متقاضیان جدایی طراحی شده و اجرا شده اند (...)
این بازجو، در ادامه به سراغ همسر سعید شاهسوندی نیز رفته و نامبرده را نیز به محاکمه می‌کشاند (...)
به شرکت سعید شاهسوندی درمراسم بزرگداشت شمس حائری و سخنان ایشان اعتراض کرده و با همان ادبیات فرقه رجوی انجمن های حقوق بشری (انجمن نجات ) و دیگر رسانه های منتقد فرقه رجوی را زیر سئوال می‌برد.

اعضای سابق و جداشده فرقه رجوی باید هشیار باشند هدف همنشین رجوی از بازجویی و محاکمه و تفتیش عقاید شاهسوندی و همسرش بدون شک خیلی بالاتر از این است که حاصل این بازجویی قرون وسطایی گرفتن این اعتراف باشد که شاهسوندی بگوید که : صد در صد با رژیم مرز دارم !

نکته مهم اینکه همنشین فرقه رجوی دراین گفتگو نه تنها هیچ اشاره ای به ۳۳ سال خیانت و جنایت و مزدوری رجوی و ... در این ماجرا ها نمی‌کند و از کنار آن به آسانی می‌گذرد بلکه مانع هرگونه اظهار نظر شاهسوندی و همسرش هم می‌گردد _ پیشنهاد من به این حقوق بگیر مخفی فرقه رجوی این است که از سرانجام ایرج مصداقی عبرت بگیرد ...

محمد

ناشناس گفت...

با درود فراوان خدمت همه دوستان کامنت گذار !

براستی به حال و روزمان باید خندید نه گریه, یک مثلی داریم می گویند آنکه گریه میکند یک غم و او که می خندد هزار غم ! در همین کشورهای اروپائی مثل فینلاند یا نمونه در کشورهائی دیگر زمانیکه هیتلر و نازیها این کشورها را مورد حمله وشهرها را گرفتن یک عده به دفاع و مقاومت زیر زمینی پرداختن بعضی از آنها دستگیر و زندانی شدن یا در صحنه جنگ به اسارت در آمدن آنها یکه زنده ماندن بعد از پایان جنگ به عنوان قهرمانان همیشه در مراسمهای ملی و مختلف دعوت می شوند مدا ل قهرمانی میگیرند همراه تمجید!
امیدوارم به کسی برنخورد در کشور نفرین شده ما و پیرامون خودمان از اینها کم نیستند ستایش ما شا گرد جلاد لاجوردی , اطلاعتی , تیر خلاص زن و ..... هزاران عنواین چاله میدانی آنهم به کسانیکه بیشتر عمرشان چه فردی و خانوادگی در رزم و مبارزه در سیاه چالهای مرگ شاه و شیخ سپری شده ! معنی جهان سوم که گفته میشه نه بخاطر وضعیت طبیعی و جغرافیایی کشور به خاطر همین فرهنگ و مصیبتی است که ما گرفتارش هستیم !

سیاوش

ناشناس گفت...

آقای رضا مطلق (مستعار)
سلام

من دوباره ویدیوی گفتگو با سعید شاهسوندی را گوش کردم و به نتیجه شما نرسیدم.

همنشین پرسیده است:

آقای شاهسوندی، شما در نامه ای که به ژان گراس مسئول خاورمیانه روزنامه لوموند نوشتید.
کی؟ ۲۶ بهمن ۱۳۶۷ بعد از آنکه قاتلین زندانیان سیاسی دارها را برچیده و خونها را شسته اند،
اگرچه روی موارد غیرواقعی و بزرگنمایی در مورد زندان انگشت گذاشتید که در جای خودش البته، کاری است درست اما در آن نامه عملاً دشمنان استقلال و آزادی میهن ما تطهیر می‌شوند. (...)
آیا واقعاً در زندان‌های جمهوری اسلامی شکنجه و آزار نبود؟ آیا تشکیل قبر و قفس و... شایعه ضدانقلاب است و چنین چیزی واقعیت نداشت؟ (...)
اگر شما تحت فشار دست به اعمالی ناخواسته زدید، چرا وقتی به خارج از کشور رسیدید به آقای ژان گراس همین مطلب را توضیح ندادید؟ چرا نگفتید آن‌چه پیشتر برای شما نوشتم به دلیل شرایط زندان بود و بخشی از آن واقعیت نداشت؟
چرا نگفتید که خودتان و بسیاری از دستگیر شدگان شکنجه شدند؟ (...)
...
همنشین تا پایان روی همین سئوال می‌ماند و طرف گفتگو در نهایت خطای خود را می‌پذیرد.
شیدا

ناشناس گفت...

ایوب نظام آبادی تو با تعمد شاه سوندی را سوا می نویسی. مثل کسانی که برای طعنه زدن شاهکار را شاهکار می نوسیند. در ضمن جنابعالی که در دستور زبان فارسی است هم به نظر می رسد خیلی خوب و فول و تاپ هستی، حتما می دانی که آن ی آخر یا نسبت ایت کلمه صفت نسبی است یعنی آدمی که به شاهسوند مربوط است که شاید نام محلی یا ایلی باشد.بنا بر این دست از حقه بازی بردار و سعی نکن با جمله پردازی نیّت و چهره خود را پنهان کنی، چون چهره ات مثل نور افکن های استادیوم های فوتبال، مشغول نور افشانی است! و پنهان کردنی نیست. سوا نوشتن هم اگر در موارد زیادی سلیقه ای شده متاسفانه و معلوم نیست چی را باید سرهم چه کلمه های را سوا نوشت ولی بعضی سوا نویسی ها، مثل موردی حضرتعالی مرتکب شدی، خیلی مسخره است و فقط با نیت طعنه و طنز اگر باشد می شود گفت شکل کلمه ایرادی ندارد.
سر به زیر

ناشناس گفت...

سعید شاهسوندی در مصاحبه با بی بی سی (برنامه به عبارت دیگر) با اشاره به زندان در جمهوری اسلامی، به اشتباه می‌گوید که « بعد از 4 سال که داستانش درواقع مفصل است... من را آزاد کردند.»
در صحبت با همنشین هم جایی همین ۴ سال را تکرار می‌کند که واقعی نیست. و احتمالاً با زندان زمان شاه که حدود ۴ سال حبس کشید، درهم شده است.
وی در عملیات فروغ دستگیر شده (یعنی اوائل مرداد ۶۷) و اواخر فروردین سال ۱۳۷۰ آزادش می‌کنند . بنابراین دو سال و نه ماه در زندان جمهوری اسلامی می‌ماند.
========
عکسهایی از سعید شاهسوندی با پزشکان بدون مرز (در کردستان) وجود داشت و وی در دوره ای که نه آزاد بود و نه زندانی، با نادر صدیقی (بازجو) به کردستان رفت.
اشاره به چند و چون سفر اخیر (سفر به کردستان با بازجو) ضرورت دارد و خوب است به آن پرداخته شود.
چند نکته دیگر هم هست که بعداً می نویسم.
پرسان

ناشناس گفت...

درود بر آقای همنشین که شهامت داشت حرفهای آقای شاهسوندی را بشنود بنظر من که خودم تا همین دوسال قبل در تشکیلات بودم بیش از نود درصد حرفهای تشکیلات علیه آقای شاهسوندی دروغ مطلق است. اینها عادت دارند همه را مزدور و تیر خلاص زن بدانند و سالها هست که دروغ مثل آب خوردن است و بخصوص در بالا دروغ نفس کشیدن آنهاست ولی آقای شاهسوندی باید هرچه بیشتر آن قسمتهای ابهام دار را باز کند تا اینها نتوانند دروغ بگویند.باز هم تشکر از اقای همنشین بهار
احمد.ط سویس

ناشناس گفت...

گفته می‌شود مسئولین مجاهدین مدتی است جذب و وصل هموطنان خودشان زا به دفع و فصل آنان ترجیح داده‌اند. برای برخی گل می‌برند و بعضی را به دفاتر خودشان دعوت می‌کنند و می‌کوشند نشان دهند که هموطنان خودشان را درک می‌کنند.

البته سمپاشی و کیته توزی علیه ایرج مصداقی تعطیل نشده و مثل قاب عکسی کهنه، به دیوار سایتهای مربوطه آویزان است و هنوز در این نشست و آن نشست روضه اش را می‌خوانند اما هرزه نویسی های دیگر کم شده و این (اگرچه ناچیز است) اقدام خوب و خوشایندی است بویژه اگر با نیت نیک ادامه داشته باشد و تنها یک سیاست و تاکتیک مقطعی نباشد.

نزدیکی به مردم و ترک اتهام زنی و تهمت پراکنی، اگر صادقانه باشد به زیان رژیم آخوندی و عملی صالح است. نباید رژیم قاتلان از عملکرد قربانیان خود، کیف کرده و به طمع بیافتد. هرگز چنین مباد.
پرسان

ناشناس گفت...

پرسان
تو یا واقعا آدم ساده و زود باوری هستی یا اینکه معنی عمل صالح و کار صادقانه را نمی فهمی!
کسانی که بیش از سی سال با این مار مرده رجوی سر و کار داشته اند خوب می فهمند که یک روده راست توی دل این موجود نیست! یک کار مخلصانه و از وروی انسانیت و درستی و مهر در این موجود هر گز کسی ندیدیه!
یادت رفته چطور چند سال پیش مهر تابانش دسته دسته هنرمندان و دیگر مردم را دعوت می کرد به اور و با چلو کباب از آنها پذیرایی می کرد و بعد دوباره چندی بعددوباره چاک دهان را کشیدند و همه را فحش باران کردند؟
آخر ساده لوح هم اگر باشی بعد از اینهمه تجربه باید یاد گرفته باشی که به مهر و دوستی رجوی نمی توان دل بست.
واقعا که!
مخلص هر چی آدم چیز فهم
منصور ن

ناشناس گفت...

رهگذری هستم که برای اولین بار گذارم به اینجا افتاد و از سر فضولی چیزهایی دیدم و شنیدم. نسل عجیبی هستید شما. شوهرخاله من از هوادارن سازمان بود و از همان سری اول اعدامهای سال 60 و پدرم دستگیر شد اما سندی برای اعدامش نبود.همین باعث شده بود تا سالها از رژیم متنفر باشم و برای تمام عمر با زندانیان سیاسی و خانواده های به جا مانده همدردی کنم.اما الان که سالها گذشته و میتوانم فارغ از احساس فکر هم بکنم، زاویه ی دیگری را میبینم. فارغ از اینکه مجاهدین خلق چه تعداد از سران رژیم را کشتند، در زمان جنگ به دشمن پیوستند و با جاسوسی ، ترور و عملیات نظامی مستقیم به دشمن کمک کردند. حالا ناراحت هستید که چرا زندانیان مجاهدین- آن هم در زمان جنگ- اعدام شده اند؟ همین حالا مجاهدین خلق مزد جاسوسی هسته ای شان علیه ملت را نمی گیرند؟ فرزند بیمار من چه گناهی دارد که باید چوب قدرت پرستی امثال مجاهدین را بخورد؟ آزادی بهانه ای بیش نیست، سالهاست که نسل شما برای حکومت بر ما با هم میجنگید و ما را قربانی کرده اید. بنده که از 40 رد کرده ام و هنوز بیکارم چون نخواستم بنده این حکومت باشم و خواستم با شغل آزاد لقمه نانم را بخورم چرا باید تاوان امثال شما را بدهم که آب فرنگ مستتان کرده؟ لابد در تخیل خودتان خیلی هم آدمهای مهمی هستید و برای آزادی جنگیده اید. در همین دنیای خیالی برای خودتان دادگاه هم میزنید و همه را محاکمه میکنید.آنجا نشسته اید و برای زنان قاتلی مثل ریحانه جباری و سکینه مثلا دل میسوزانید ولی از هزاران خونی که به خاطر خیانت های مجاهدین هر روز از بی کاری و فقر میریزد حرفی نمی زنید.چرا از بخور بخور آقا زاده ها نمی گوئید؟ چرا از اثار وحشتناک تحریم های 30 و اندی سال اخیر نمی گوئید؟ چرا از حق حیات این 70 میلیونی که عاشق حکومت کردن بر انها هستید دفاع نمی کنید؟ خون دلش را ما میخوریم ادعایش مال شماست. وقتی خیانت های هر روزه مجاهدین را میبینم، نه تنها از اعدام ها ناراحت نمی شوم بلکه فکر میکنم خمینی درست ترین کار را کرد. دیگر تنها رژیم نیست که مورد نفرت من است، از تمام مدعیان آزادی و دموکراسی که فقط به دنبال سواری گرفتن از ما هستند بیزارم.

ناشناس گفت...

سلام بر «رهگذر»ی که مدعی ست برای «اولین بار» گذارش به سایت دریچه زرد افتاده است!
باشد، می‌پذیریم که ایشان برای اولین بار گذارشان به اینجا افتاده است.

۱- خوب است ایشان بداند که در قتلعام سال ۶۷ نه فقط زندانیان مجاهد، بلکه حدود ۵۰۰ نفر از زندانیان غیر مجاهد هم به دار کشیده شدند هرچند آن عده [با تعبیر شما] نه «در زمان جنگ به دشمن پیوستند» و نه «با جاسوسی ، ترور و عملیات نظامی مستقیم به دشمن کمک کردند.» !

۲- در پلیدی و پستی قتلعام سال ۶۷ هیچ تردیدی نیست و نمی‌توان مثل شما آنرا توجیه نمود و به طعنه گفت: « ناراحت هستید که چرا زندانیان مجاهدین- آن هم در زمان جنگ- اعدام شده اند؟ »

۳- بر خلاف نظر سرکار و به ادعای شماری از بازجویان قدیم و جدید، «آب فرنگ» قربانیان این رژیم ضد بشری را «مست» نکرده‌است. آنان از بد حادثه و به ناچار میهن دلبند خویش را ترک کرده‌اند.

۴- در مورد به قول شما «زنان قاتلی مثل ریحانه و سکینه...» زمان باید قضاوت کند و نباید و نمی‌توان با هیاهو و گرد و خاک، دشمنان نخست مردم و میهن ما را که در ارتجاع حاکم سمبلیزه می‌شود دور زد و مثلاً «جنایات» این گروه و آن سازمان را علَم کرد.

۵- برخلاف تبلیغ و ادعای امثال شما آنچه مردم ایران شاهد آن هستند عملکرد سیاه حاکمیت است نه به قول سرکار «جنایات هر روزه» این گروه و آن گروه مخالف.

۶- اگر بنا بر انتقاد از مجاهدین باشد که هست، روش درست این است که در قدم اول به شفاف ترین شکل جنایات آخوندهای دین فروش که علت‌العلل همه نابسامانی ها هستند عمده شود.
البته رهبری مجاهدین هم به اعتماد مردم ایران ضربه زده اما باعث و بانی همه سیاهی‌ها در درجه نخست با حاکمیت کنونی بر ایران ستمدیده ماست و لاغیر.
پرسان

ناشناس گفت...

جناب رهگذر
شما خیلی بیجا کردی که مسبب همه بدبختیهای خود و مردم ایران را مجاهدین دونستی!
شما اگر شعور داشتی می فهمیدی که مجاهدین هم قربانی همین آخوندها بوده اند و هستند.
شما بجای اینکه بری یقه خامنه ای را بچسبی که چرا دنبال دست یافتن به سلاح اتمیه اومدی یقه مجاهدین را گرفتی؟
خوب فرض کنیم مجاهدین اصلا حرفی نمی زدند و می ذاشتند خامنه ای سپاه را به سلاح اتمی مجهز کنه! آیا وضع امثال تو بهتر می شد؟ آیا الان وضع امثال تو توی کره شمالی خوبه؟ اگر نمی دونی برو ببین برو بخون ببین چه فقر و تنگدستی و گرسنگی ای توی کره شمالی هست !
آیا میلیادر میلیارد پول مردم ایران را مجاهدین صرف سلاح اتمی کرده اند؟ آیا میلیادر میلیارد پول مردم را مجاهدین بالا کشیده اند؟ موج پولهایی که به سمت سوریه و لبنان و حماس و.. می رود مسئولش کیست؟ حق حیات را چه کسی از مردم سلب کرده؟ کی هر روز می کشد و شکنجه می کند و دار می زند؟ آیا صدها هزار دختر جوان که مجبورند با تن فروشی نان بخورند مسئولش مجاهدینند؟

خوب اگر مجاهدین نیستند پس تو هم بساطت را جمع کن و بجای مزخرف گویی برو به دلایل بدبختی مردم بیشتر فکر کن.
نصرت میرزایی

ناشناس گفت...

دوستان عزیز خواهشاً زیر این ستون فقط در موردخود مطلب یعنی «گفتگو با سعید شاهسوندی» و منصوره بیان، بنویسید.

نظر پیرامون موضوعات دیگر را لطفاً اینجا وارد نکنید.
بااحترام و تشکر
شیدا

ناشناس گفت...

به سعید شاهسوندی ظلم زیاد شده و تهمت زدند و دروغ گفتند ولی سعید شاهسوندی باید روشن از همه چیز بکوید ضعفا را نپوشاند تا همه چیز روشن شود.همه ما اشکالات داریم نباید بترسیم
حمید

ناشناس گفت...

من نمیدانم سعید شاهسوندی چی کرده ولی میدانم درباره رهبران که
چه راه کوتاهی بود
از انقلابی شدن تا خمینی شدن
راهی به کوتاهی عمر صدهزار شهید
که بخاطر نادانی یک رهبر رفتند
و هنوز بیست ساله نبودند مردند و کشته شدند
الهام.

ناشناس گفت...

سلام
من بعنوان یک مجاهد سابق که تا همین پارسال فکر میکردم همه حرفها در مورد اون درست هست الان یقین میکنم در باره سعید شاهسوندی خیلی دروغ گفته شده. از بعد از استعفای آقای دکتر قصیم و اقای روحانی و اون جنگی که با اقای یغمائی کردند و ان همه دروغ بافتند من تمام اعتمادم تمام شد و فهمیدم بخصوص رهبران هیچ نوع واقعا مرزی با دروغ ندارند و فهمیدم که سعید شاهسوندی هم در اکثرش قربانی این دروغهاست.واقعا خجالت نکشیدند سعید شاهسوندی در ته خط هرکاری هم کرده اصل قضیه این بوده که یک قربانی خطی بوده که موجب شده صدها مجاهد ببرند یا خیانت کنند و هزاران نفر بمیرند میخوام به رهبران بگویم شما نه از خدا خجالت کشیدید نه از خلق و چقدر دروغ گفتید و چطور همه ما را نابود و حراممان کردید و اسن سازمان را نابود کردید واقعا نمیدانم چی بگم
قدرت مستعار رزمنده مجاهد سابق

ناشناس گفت...

یغمائی بدجوری آبرو و حیثیت خودت را با چاپ این مصاحبه خرج کردی.واقعا من نمیدانم چی فکر کردی. آخر مصاحبه شاهسوندی را باید تو چاپش کنی؟ اقلا یک کمی از آبرو و حیثیتت را برای روز نباد نگه میداشتی
هرمز.دال

ناشناس گفت...

سعید شاهسوندی مقاله ای این اواخر نوشته با عنوان:
«ادای دین به مجید شریف واقفی یا دسته گل به تقی شهرام»
هرکس با سرگذشت سازمان مجاهدین آشنا باشد نمی تواند به نوشته فوق کمترین ایرادی بگیرد چون براستی حق مطلب ادا شده است.
نوشته ای که به جای سعید شاهسوندی، می‌بایست ابوالقاسم رضایی و مهدی ابریشمچی و محمد علی توحیدی و محمد سیدالمحدثین می‌نوشتند. اما آنان و مریدانشان فقط بلدند تهمت بزنند و با اعتماد مردم بازی کنند.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=59882

ابراهیم

esmail گفت...

جناب هرمز
-روز مبادا همین الان است عزیز
- ابرو را باید خرج کرد نگهداشتنش به چه درد میخورد؟حالا گیرم یک میلیون تن ابرو هم پس از فوت بجا ماند به درد وراث که نمیخورد! معلوم نیست باید چکارش کرد.اگر چیزی باقی ماند و همه اش بقول شما بر باد نرفت میخواهید وصیت کنم بدهند به شما مالیات هم ندارد
-ابروئی که با نشر حقایق از بین برود حتی بدرد عمه بنده هم نمیخورد بگذار برود
- یکنفر حدود یک چهارم قرن زیر بمباردمان انواع چیزها بوده و بعد برای من روشن شد مدعی در دروغگوئی مرزی ندارد . آیا حق دارم شک کنم یا نکنم؟
- برای من دیگر حرفهای مدعیان صنار ارزش ندارد.اساسا دیگر آنها جائی ندارند و ارزشی امدند و نابود کردند و دروغ گفتند و میروند
- تمام مسئله در این مصاحبه این است که هیچکس حق ندارد جای قاضی بنشیند و افراد را محکوم کند. اپوزیسیونی که هنوز به حاکمیت نرسیده زمزمه محاکمه میکنم. میگیرم و میبندم راه انداخته بیجا میکند و غلط میفرماید.فردا وقتی ملت پیروز شد قاضیان منتخب ملت و قانون مردم فقط حق دارند قضاوت کنند نه رهبر و عیال و اطرافیان رهبر. کردند و ما نفهمیدیم حالا میگوئیم کافی است! زرزر غیر قانونی و شخصی نکنید
خدا یارتان باد و انشالله همیشه با آبرو و حیثیت بمانید

ناشناس گفت...

آقای یغمائی با سلام خدمت شما و با تشکر از شما در دفاع از حقیقت و راستی چند روز قبل آخوندها ریحانه جباری را به نحو بیرحمانه دار زدند او هیچ گناهی نداشت .اقای شاهسوندی چنانکه معلوم است در یک عملیات دستگیر شده و در زیر شکنجه ضعفهائی نشان داده و با هر علت آزاد شده وسالها و سالها مورد انواع تهمتها قرار داشته که ادم را میلرزاند من واقعا شبیه همان بیرحمی را که آخوندها در باره ریحانه جباری کردند در مورد آقای شاهسوندی و تهمتهائی که به او زدند میبینم اخر چطور حتی بقه یک فردی که مظنون است بیست سال هر چه میخواهند بدون هیچ مدرکی میگویند و خجالت نمیکشند بی عدالتی بی عدالتی است چه از جانب شیخها باشد چه از جانب کسانی که خودشان را انقلابی میدانند.
صنم مختاری

ناشناس گفت...

حالا برایم روشن شد که جنس تو هم مثل جنس سعید شاهسوندی است
هرمز.دال

ناشناس گفت...

آقای هرمز دال در واکنش به انتشار گفتگوی سعید شاهسوندی در دریچه زرد، خطاب به اسماعیل وفا یغمایی نوشته‌:
«حالا برایم روشن شد که جنس تو هم مثل جنس سعید شاهسوندی است»
جناب هرمز دال
شماها نمی توانید خاک در چشم ما بپاشید. آنچه برای همه روشن شده چیز دیگری است.
این است که اسماعیل و همه اسماعیل ها زخمی توهین و تهمت و دروغ هستند. شاهسوندی هم.

ابراهیم

esmail گفت...

هرمز نازنین!
خوب شد که جنس من مثل جوانیهای سوفیالورن نیست و گرنه مشکل بیشتر بود
موفق باشی عزیز و نگران اجناس نباش. خدا بزرگ است

ناشناس گفت...

با درود فراوان خدمت مبارز و قهرمان سعید شاهسوندی !
خط , خطوط و مرز بندی سعید و بچه های که از سازمان رجوی و با ندش جدا شدن مشخصه! مبارز و رزم را بخاطر رجوی شروع نکردن که با پشت پا زدن به خلیفه گری رجوی در بیا بانهای برهوت عراق مبارزه را رها کنند ! افرا د ی که هم از توبره و آخور می خورند و مثل خر مگس از فضولات رهبر عقیدتی نشخوار میکنند شما هستید که باید پاکی و درستی مو ضع سیاسی خود را برای مردم و محیط پیرامون روشن کنید ! آهای آقایانی که رجوی با شندر غازی پول آزادی و زندگی و شرافت شما را خریده به خود بیائید با مردم باشید نمونه آقای حسن مهرابی ووو ........! وظیفه همگی است که در مقا بل ادبیات چاله میدانی و ماشین تهمت باند رجوی از شرف ورنج و عرق های ریخته همرزمانمان دفاع کنیم !

حمید

ناشناس گفت...

ادامه پرسش از آقای شاهسوندی

بعد از ۱۹ بهمن سال ۱۳۶۷ (دقیقاً چه روزی نمی دانم) یکی از بازجویان شما را به دیدار «محمدی ری شهری» وزیر وقت اطلاعات در خیابان میکده برد و آنجا بازجوی بیرحم زندان (اصلاح طلب فعلی) علی ربیعی باضافه چند آخوند و لباس شخصی و...هم حضور داشتند . شرح کامل آن دیدار که نوعی تعیین تکلیف با شما بود، (آنچه ری شهری پرسید و آنچه شما جواب دادید) نیاز به بازگویی دقیق دارد و اگر بدون گزیده سازی و سانسور تمام آن بیان شود، بسیار خوب است.
پرسان

ناشناس گفت...

یغمائی من اشتباه کردم تو از اول نه آبرو داشتی نه حیثیت که خرج کنی ولی در همان دادگاهی که تو میگی باید نمایندگان مردم باشند مطمئن باش جای تو و تمام دوستانت در کنار شاهسوندیها و خامنه ایها است در این شک نکن خود مردم میدانند و امثال شماهاها که چطور قضاوت کنند
هرمز.دال

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: حمید این یکی را خوب آمد که گفت" با درود فراوان خدمت مبارز و قهرمان سعید شاهسوندی" ! و مرا به یاد این نوحه انداخت که می گفت تا کربلا رسید یک یا حسین دیگر!

بوف کور گفت...

اقای حمید خود آقای شاهسوندی ادعای قهرمانی ندارد و از مشکل و ضعف خودش حرف میزند تا واقعییت روشن بشود شما با استفاده از این کلمه قهرمان واقعی چه نظری داری

ناشناس گفت...

آقای پرسان
بابا جان شاهسوندی خودش میگه زیر شکنجه و فشار با رژیم هکاری می کردم و تلویزویون و نشست و اعتراف و سخنرانی در اینجا و آنجا و هر جا را کردم.
حالا شما آمدی انگار می خواهی شاخ غول بشکنی با این پرسش های عجیب و غریب که چه قول و قراری به ری شهری دادی و این حرفها.
چنین سوالاتی در اینجا جایی ندارد.
قرار نیست که اینجا کسی شاهسوندی را محاکمه بکند. اصلا کسی اینجا صلاحیت این کار را ندارد.
اینجا شاهسوندی اگر خواست در حدی که خودش دوست داشته باشد و فقط در جهت آگاهی ما می تواند درباره مرزبندی امروزش با رژیم توضیح بدهید که آنهم یا برای ما قانع کننده است و یا نیست.
بازداشتگاه که قرار نیست راه بیندازیم که شاهسوندی هم مجبور باشد که به سوالات تو جناب "پرسان" که البته "بازجو" به شخصیتت بیشتر می خورد جواب بدهد.
تنکابنی

ابوالحسن نیازی گفت...

جناب رجوی روزی که اشتباه کرد و زود رس مبارزه مسلحانه را شروع کرد تیر خلاص سازمان را زد و وقتی از ایران رفت این سازمان را بگور سپرد به همین دلیلی بحث کی خدمت کرده کی خیانت کرده در اساس بحث درستی نیست. همه قربانی یک اشتباه هولناکند چه خادم چه خائن خادمش رفته در بیابانهای عراق تکه پاره شده یا در زیر دست شکنجه گران آخوند خائنش رفته گفته غلط کردم خوب نتیجه چی شده. هیچی والله چون در داخل یک اشتباه هیچ چیزی معنی ندارد الان هم مردم دارند با بدبختی راه خودشان میروند و مجاهدین یا جان هم افتاده اند یا در خارجه دارند تمام میشوند و میمیرند و رهبران هم چرت و پرت میبافند در اساس قضیه که ببینیم خود رجوی هم قربانی یک فکری است که از اول کلی مشکلات داشت ولی بجای این که بفهمند هی بوق زدند که اینطور و آنطور خلاصه متاسفانه همه این همه جوان و پیر بدبخت شدند این آخوندها هم جیبشان را پر کردند درحکومت بعدی هم تخم حرامهایشان با ثروتشان عشقشان را میکنند

جبری مسلک گفت...

هیچوقت خواست و اراده الهی را فراموش نکنید آرامش میدهد خدا بر همه چیز بسیط است در این شک نکنید

ناشناس گفت...

با سلام خدمت دوستان آقایان نظام آبادی و بوف کور !

من به آقای شاهسوندی و رنج و عرقی که بخاطر آزادی و دمکراتیک مردم ایران در دو نظام دیکتاتوری پوتین و نعلین کشیدن و ریختن خیلی احترام دارم من بر اساس شناخت و ساختارجامعه شناسانه دمکراتیک و مردمی و بدور از روابط مهیب تهمت و ادبیات نا پاک و ترور شخصیت سازمان رجوی به داستان و ماجرای زنده دستگیرشدن و زندان سعید نگاه میکنم !خدمت شما دوستان گرامی من نمونهای زیادی چه درنشستهای انقلاب مریم داشتیم افرادی بودن که به قول معروف بالا می آوردن که در زندان بریدن و تواب بودن و حتا در همکاری و شکار بچه ها هم کار میکردن یا نمونه مشخص ٢ نفر از هم تیمهای من در فاز سیاسی با شروع فاجعه ٣٠ خرداد و دستگیریها علاوه بر تواب شدن در اکیپ گشتها هم همکاری میکردن و بانی به دام انداختن بچه ها و اعدام بودند من آنها را در اشرف دیدم کار میکنند و مسؤلیتهای نسبتن بالایی هم داشتن نمونه داشتیم از این بچه ها در فروغ کشته شدن !
باری انتقادی که به آقای شاهسوندی دارم ایشون به عنوان یکی از کادرهای و رهبران با تجربه انقلاب ٥٧ همراه با نقطه نظرات انتقادی نسبت به هژمونی شخص رجوی و با ندش بر سازمان و استعفا ایشون چرا کوتاهی کردن در دادن بیانیه و علت بیرون آمدن را انتشار ندادن؟
پاشنه آشیل و وحشت رجوی در همین نقطه خلاصه می شد چونکه سالها با انواع سرکوب و دروغ و سوزاندن و زمینگیر کردن افراد یا به قول خودش رژیم مال کردن نیروها بساط خلیفه گری خودش را در بیابانهای عراق و دوزخ اشرف راه انداخته بود! جناب شاهسوندی گرامی شما که بهتر از ماها می دانستی زیر و بم ارتش عرا قیبخش را کدام جنگ ازادیبخش با کدام پول و اسلحه و زمین و پایگاه مردمی از کی ویلاهای بغداد شده بود جوار خاک میهن؟ همرزم عزیز ٩٠ درصد از کلیت عملیاتهای ما امکانات و توپ خانه و مهمات مال عراقیها بود یک نمونه عملیات چلچراغ ما با پشتیبانی آتش باری و توپخانه چه کسی نیروهای ارتش ایران را زمین گیر و آنها را غافل گیر کردیم می دانید زخمیها ما را حتا سربازان عراقی هنگام عقب نشینی کمک میکردن می آوردن و ما را با اتوبوسها و هلیکوپترهای عراقی به بغداد منتقل میکردن در بیمارستانهای جمهوری و مدینه الطب جراحی و بستری میشدیم همه بله قربان گوها و بادمجان دور قاپ چینهای مریمی و دوستان شورائی فکر می کردن بله عباس شا کری معروف به دکتر فا ضل با بیمارستانی که راه انداخته بودن توانایی یا تخصص این کارها را دارند بله عوض پانسمان سر پایی نه جراحی ! یک خاطره تعریف کنم در عملیات آفتاب که من هم جز زخمیها بودم با هلیکوپتر عراقی از پشت جبهه به بغداد بیمارستان جمهوری منتقل شدیم بعد از عمل جراحی به بخش که طبقه پنجم بود و برای ما تخلیه شده بود بستری کردن بعد از چند روز سر و کله دکتر فا ضل و یک عده پیدا شد به ما خبر رسید میخواهند بعضی از زخمیها که عمل جراحی آنها تمام شده به درمانگاه اشرف که ان موقع بیش از شاید ٢٠ تخت نداشت منتقل کنند که دکترهای عراقی با توجه به وضعیت زخمیها با جابجائی افراد تا هفتهای آینده مخالف بودن بعد از یک هفته دوباره دکتر مریمی فاضل ظاهر شد ١٥ نفر از ما ها را با اتو بوسهای مخصوص حمل زخمی به اشرف منتقل کردن و توجیه کردن که افراد شورا آمدن بغداد می خواهند بیایند دیدن ما به این دلیل ما را از بیمارستان عراقی منتقل کردن درمانگاه اشرف برای سیاه بازی و رنگ کردن آنها و از همه مضحک تر توجیه شدیم در گفتگو با اقا یان هزارخانی و قصیم به آنها به شکل گله مندی انتقاد کنید چرا نسبت به خواهر مریم و رهبری کم لطفی میکنند کم قلم فرسایی می کنند !
حمید

هوادار آگاه گفت...

همنشین تو از تو به باید
تا ترا عقل و دین بیفزاید

منصور لرستانی گفت...

اقای حمید من واقعا به تو مشکوکم .بوی رزیم میدهی. بوی سعید امامی را میدهی واقعا

ناشناس گفت...

آقای لرستانی عزیز خسته نباشی !
بر چه اساس و سندی دوست عزیز به این سادگی شما این قضاوت را می کنید که من بوی رژیم میدهم یا سعید امامی من نظر و احساس خودم را نسبت به یکی از همرزمان قدیمی بیان کردم این چه ربطی به رژیم دارد رفیق مگر ما هر چیز و اتفاقی را باید در فرم و قالب ادبیات باند رجوی باید تجزیه و تحلیل کنیم ؟ من معتقدم ادبیات و اخلاق پاک در این جمع به گوشه ای رانده شده و نفر و گروه بدون اخلاق و ادبیات محکوم به تو حش خشونت کلامی و معنوی است ما مرز شرف و با عزت زندگی کردن و آزادی خود را در قالب این چنین حرفها و قضاوتها به خطر می اندازیم !

محبت سر کار زیاد !

حمید

‏«قدیمی ترین ‏‹قدیمی تر   ‏1 – 200 از 207   ‏جدیدتر› ‏جدیدترین»