دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

'گفتگوی همنشین بهار با سعید شاهسوندی و منصوره بیات همسر سعید شاهسوندی



همنشین بهار مصاحبه مفصلی دارد با سعید شاهسوندی که میشنوید.همنشین بقول خودش به شیوه سقراطی، و به نظر من در نقش دادستان یا مدعی العموم با سئوالات تند و تیز فراوان و دقیق اش، همزمان، هم کسی را که سالهاست بر کرسی اتهام نشسته به پاسخ میطلبد و در ابهامات به چالش مینشیند ،وهم، در نقش یک مدعی العموم راستکار و درست کردارو شجاع، به کسی که بر صندلی اتهام نشسته  اجازه میدهد حرفهایش را   بزند. این هم حق همنشین است و هم حق سعید شاهسوندی وهم حق ماست که این بار از تریبونی که برای ما
شناخته شده است و گرداننده اش همنشین را میشناسیم حرفهای سعید شاهسوندی را بشنویم. من در فرصتی اگر لازم باشد بیشتر خواهم نوشت.اما در این نقطه و فارغ از داوری این و آن تاکید موکد میکنم عدالت و دادخواهی حقیقی از جائی آغاز میشود که به کسانی که بر کرسی «یهودا» و «قابیل» نشسته اند، یا نشانده شده اند بی پیشداوری و بی دروغ و وهن اجازه بدهیم صحبت کنند. چنانکه بی عدالتی و رذالت و وقاحت از آنجائی شروع میشود که کسانی را که سالها «همکار و همرزم» ما بوده اند بی هیچ دلیل و برهانی «زمینه ساز کشتار»،«مزدور اطلاعات» و از «هضم رابع رژیم گذشته» بدانیم .گفتگو را بشنویم وسئوال کنیم وقضاوت کنیم.با درود به همنشین بهارو گفتگوی شجاعانه ودقیق اش.اسماعیل وفا یغمائی.هفده اکتبر 2014

۲۰۷ نظر:

‏«قدیمی ترین   ‏‹قدیمی تر   ‏201 – 207 از 207
ناشناس گفت...

سعید شاهسوندی یک قربانی است از دهها هزار قربانی یک سیستم فاسد و پوسیده که در محتوا همان سیستم فکری کثیف خمینی و خامنه ای می باشد. تا آن سیستم فاسد و کثیف یعنی دم و دستگاه انقلاب درونی نقد نشود هر نوع توهین به قربانیان این دستگاه ناجوانمردانه است این دستگاه یک دستگاه خائنساز بریدهساز منفعلساز دروغگوساز ابلهساز سرکوبگر ساز و امثال این چیزهاست
یک تن از قربانیان این دستگاه فاسد

ناشناس گفت...

این بندگان خدا منظور همین افرادی که از فضو لات رهبر عقیدتی شارژ میشن در منجلاب رجوی چوب ارزانی به شعور و جغرافیای اخلاق خود زدن بیش از ٢ تا ٣٠٠٠ نفر هم نیستند تنها استفاده ای که دارند پاچه گیری و زنجیر پاره کردن هیچ نیرو در این حد خودش را رسوا و چوب ارزانی به گذشته و حال خود نزده ! همه ٧٠ میلیون ایران رژیمی هستند چون که در چهار چوب و دنیا غیر از آنها فکر و نشست و بر خواست دارند ! از ٤ تا ٥ میلیون ایرانی که در خارج و مهاجرت هستند اینها نتوانستن یک درصد آنها را را جذب برنامه وشا مورتی بازیهای چند میلیون دلاری خود کنند یا به قول معروف بیلاخ خدمت رهبر غایب و رئیس جمهور مقاومت تقدیم شده !

خشایار کیانی

ناشناس گفت...

سلام به نظر میرسد که ظرفیت قسمت نظرات پر شده چون مدتهاست روی 206 متوقف شده. لطفا کنترل کنید
دوستدار

حمید بندر آبادی گفت...


ناشناس حمید بندر آبادی گفت...

از نظر نگارنده اگر هیچ دلیلی دیگر بر مزدوری نامبرده جز همین رویکرد وجود نداشته باشد این خود به تنهائی گویای جبهه حقیقی و اردوئی که وی بدان تعلق دارد -یعنی همان جبهه وزارت و ولایت- می باشد. رقت انگیز اینکه شاعر نادم که دریچه زردش سالهاست رنگ و بوی فضولات وزارت بدنام را به خود گرفته -و متناوباً تأییدیه وزارتی عملکردهای او توسط اخوی نامحترم عضو انجمن ''نجات'' رژیم به او ابلاغ میشود- از هول حلیم در دیگ وزارت افتاده و به کف زدن برای این عمل خائنانه پرداخته و شستشو دهنده چهره خائنین را ''مدعی العموم راستکار و درست کردار و شجاع''- بخوانید مزدور الوزاره بدکار و زشت کردار و وقیح که همه مرزهای رذالت و وقاحت را در نوردیده- معرفی می کند در اینجا تنها باید به این ضرب المثل اشاره کرد که ''به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دُمم'' آری این به مُلّا پیوسته نادم باید ''راستکار و درست کردار'' بودن همنشین دژخیم را گواهی کند.
وی آنگاه در دریچه زردش می نویسد: ''هم حق همنشین است و هم حق سعید شاهسوندی و هم حق ماست که این بار از تریبونی که برای ما شناخته شده است… حرفهای سعید شاهسوندی را بشنویم''. تنها مطلبی که باقی میماند اینکه شاعر رذل به چه علت صریحاً نگفته است: این حق وزارت اطلاعات است که از تریبونی که همنشین گرداننده آنست حرفهای مزدورانش را بیان کند. بنظر میرسد دهها رسانه و تریبون فارسی انگلیسی، عربی و… آخوندها برای پخش لجن پراکنی های وزارتی کافی نیست و چاره درد بی درمان آخوندها نمی باشد از اینرو بایستی در پوش مخالف رژیم و ''منتقد'' مجاهدین تریبونی برای وزارت بدنام ساخت تا از این طریق به سفیدسازی مهره های پیشانی سیاه و سوخته و از دور خارج شده خود بپردازد و این مأموریتی است که بعهده ''همنشین'' دژخیم و سایر همدستانش و همسنگران وزارت بدنام گذاشته شده است. شاعر نادم ادامه میدهد: ''عدالت و دادخواهی حقیقی از جائی آغاز میشود که به کسانیکه بر کرسی یهودا و قابیل نشسته اند یا نشانده شده اند بی پیشداوری بی دروغ و وَهنی اجازه بدهیم صحبت کنند''.
باید پرسید ''همنشین دژخیم'' از طرف چه کسی -جز وزارت اطلاعات به یهودای این زمان اجازه صحبت داده است آخر این به اصطلاح ''مدعی العموم'' شما خود نیز از سنخ و جنس همان یهودای خائن می باشد و به همین جهت تمام خائنین طول تاریخ را از خیانت تبرئه می کند.
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=4384

ناشناس گفت...

این خانم اشتباه میکند و آن فردی که زیر پل درشکمش تیر خورده بود ه شاهسوندی نبوده است . اولا شاهسوندی به گفته خودش از ناحیه پا مجروح شده است و توانسته است همراه با دیگران مسافتی راه برود . کسی که درشکمش تیر خورده باشد از شدت خونریزی بسرعت می میرد و قدرت راه رفتن هم ندارد . دوم اینکه شاهسوندی از همان ابتدای عملیات مساله دار بوده است خودش درهمان نوار تلفنی اش به زنش میگفت که مادر میمنت را کرده بودند مسئول من و خیلی از این مساله دلخور بود و هیچوقت چنان جمله ای نمیگوید که جنگ مسعود ... بیشتر این جمله به یک فرد کاملا تشکیلاتی و ایدئولوژیک میخورد تا سعید شاهسوندی . بنابراین کل مطلب برپایه یک فاکت غلط گذاشته شده است . بعد هم همه عملیات هایی که چریک ها هرکجای جهان میکنند ریسک کشته شدن و شکست دارد و این خرده گیریها که این خانم میکند از سرنادانی از شیوه عملیات های چریکی است . دراین جنگ هزار و چند صدنفر کشته شدند . ببرهای تامیل چهل هزارنفر کشته دادند و این ها باعث ول کردن هدف ودررفتن مثل این خانم وشوهرش نمی شود -هوشنگ

محمود گفت...

1. این داستان تابو و تابو شکنی چه فرهنگیه؟ این شامورتی بازی های دیکتاروها برای هیس گفتن به مردم است. و یکی از رذیلانه ترین تولیدات رجوی از جمله محفل „شعبه سپاه پاسداران است“ زیرا هر نوع آگاهی برای جماعت دیکتاتور سم است. این هم یکی از دامهای دیکتاتورهاست یعنی تابو سازی. دوستانی که به تابو شکنی همنشین ایراد میگیرند بدانند مشغول تیز کن چاقوی دیکتاتور و روغن مالی چماق او هستند.
2. از این که می بینم اسماعیل واقعا چشمهایش را دارد میشوید خوشحالم چون زمانی حتی در برابر رذیلانه ترین ظلمی که در حق امیر شد نتوانست و یا نخواست چشمهایش را باز کند من از نزدیک در جربان مشکلات و ستمی که بر امیر رفت بودم و خود اسماعیل هم میدانست. به هر حال اسماعیل عزیز راه درازی را برای بیداری واقعی طی کردی و از این بابت برای نمردن انسانیت خوشحالم.
3. با تمام احترامی که برای آقای مصداقی قائلم، ایشان تا حدی در رابطه با انتشار مطالب کاسبکارانه و با حساب و کتاب اینکه چه مارکی میخورد مطالب را منتشر میکنند. در این که ایرج هم مثل اسماعیل و کسانی که در رابطه با خیانت های رجوی و چپ غیر مسئول در ایران که برزگترین ضربه را به جنبش آزادیخواهی مردم ایران زد به درست و غلط و ظلم و ستمی که بر مخالفین و منتقدین مجاهدین در زمانی که مجاهدین یک تاز میدان بودند آگاه هستند و حتی مطمئن هستم علی رغم افراط و تفریط های شاهسوندی موقعیت او را درک میکند، ولی به دلیل اینکه شاهسوندی بیش از اندازه با تبلیغات رجوی با معذرت از ایشان (به تعبیر رجوی که خودش نجسترین است) نجس شده نزدیک شدن به او و شکستن تابوهای رجوی ساز را مشکل میکند این تابو شکنی کاری است که واقعا شهامت نیاز دارد.
4. هر چند شخصا انتقادات مهمی به پروسه گذشته همنشین بهار بخصوص زمانی که نقش ویترین تر و تمیز و دستمالی برای پاک سازی دست جنایتکار(هم جنایتی که علیه اعضای منتقد خودش کرد و هم جنایت بزرگتری که در ضربه زدن به جنبش انقلابی و آزادیخواهی مردم ایران زد) رجوی را بازی کرد دارم ولی به خاطر شهامتی که به خرج داده و علارغم اینکه میداند بهای زیادی (بخصوص در فضای مسخ شده خارج از کشور) دارد و هر چند با ضعفها و پیش داروری هایی این تابو شکنی را انجام داده خوشحالم

ناشناس گفت...

درود جناب همنشین بهار گرامی ضمن سپاس از شما بابت این مصاحبه بسیار خوب و شنیدنی و نیز بسیار آموزنده. اما بنظر شخص من این مصاحبه همانند یک بازجویی هست. کاش یک مقداری ملایمتر و مهربانانه تر مصاحبه می کردید. البته منکر کار خلاقانه شما نیستم همنشین بهار گرامی.اما بنظر میاد مصاحبه شونده آزار می بیند که این کار زیبنده نیست. بقول شادروان عزت ا... سحابی، کسی که زندان ج.ا را نچشیده حق قضاوت در اینباره را ندارد ( نقل به مضمون).

‏«قدیمی ترین ‏‹قدیمی تر   ‏201 – 207 از 207   ‏جدیدتر› ‏جدیدترین»