دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ آذر ۱, شنبه

بن بست تن شکست و فراخای جان رسید. قصیده ای شسته در اشک ،در بدرقه ناهید تقوائی

بن بست تن شکست و فراخای جان رسید
قصیده ای شسته در اشک ،در بدرقه ناهید تقوائی
تجسم محبت ودوستی و انسانیت
و به رفیق سالیان دراز رنج و شرف و پایمردی مهدی تقوائی
از پایگاههای رنج و رزم تادردگاههای غربت و تبعید و تحمل و صبر
اسماعیل وفا یغمائی
بن بست تن شکست و فراخای جان رسید
«ناهید» ما ز خاک سوی آسمان رسید
زندانی زمین و زمان،رست و پر کشید
تا بی زمین، ز رهگذر بی زمان رسید

تن وانهاد وبال وپر جان زهم گشود
چرخی زد و به مقصد جان جهان رسید
شاخ گلی که رست زمانی به خاک تلخ

تا باغ گل ، نه،بلکه سوی باغبان رسید
آن قطره ی زلال که زندانی کویر
تا بحر و موج و دامن رود روان رسید
آن معنی زلال صبوری و مهر و عشق
سوسو زنان به خانه ی آن مهربان رسید
بعد از هزار تیغ وتبر، کو به سرو ما
از «شیخ و شاه» و نیز هم از «ناکسان» رسید
بعد از چهل بهار،که در رنج رهسپرد
   آخر به ختم دولت سرد خزان رسید
در دولت بهار ازل، تا ابد شکفت
تا جاودان به زندگی جاودان رسید
گیرم ز شیخ وشیخ نمایان گریختیم
بانگ سروش ما نه ز شیخان، زجان رسید
با شاهشیخ و شیخشهان گو ، زبهر ما
فتوای ارتداد، گرت بر زبان رسید
زاوئیم ما وبازبه سویش روانه ایم
برخیز یار، چونکه زره کاروان رسید
بانگ دف است و کف، نه غریو عزا و سوگ
آوای مرحباست که از آسمان رسید
«حوا»ی دیگریست که بعد از هزار قرن
تبعید تلخ، باز به باغ جنان رسید
گویند «رفت» و مرگ اگر شرح «رفتن» است
بایست مقصدی که ز رفتن، به آن رسید
گر مقصدی نبود ، چرا گفته اند رفت
گر رفته است، تا به کدامین کران رسید
«می در قدح کنید رفیقان و گل به جیب»*
کاین رفته، تا به مقصد خود، بی گمان رسید
از خاک تا به خویش و ز خود تا حریم خلق
وزخلق تا خدا و پس از آن چنان رسید -
از اهل راز، سیر من الحق بالحق است
رمزی که دست عقل به آن نا توان رسید
خامش «وفا» ، کفایت ما مصرع نخست
بن بست تن شکست و فراخای جان رسید
· از وحشی بافقی است
· می در قدح کنید رفیقان و گل به جیب رسم عزای ما نه گریبان دریدنست

۲ نظر:

مهدی گفت...

اسماعیل عزیز سپاسگزارم از این که در دومین سالگرد خاموشی ناهید یادی از این زن فداکار و انقلابی به میان آوردی. ناهید رفیقی بود بی ادعا و هر چه داشت و از او برمیآمد بی چشمداشت در طبق اخلاص گذاشت تا زندگی بهتری برای زنان و مردان میهن اش فراهم گردد. هر چند پاسخ صداقت و صمیمت انسانی او همه جا ناجوانردی و حق کشی بود. باشد که حقوق تضیع شده او و همه ی زنانی را که چون او حقوق شات پایمال شده را استیفا کنیم. یادش گرامی و روحش در جوار حضرت حق آرام و مسرور باد! مهدی

ناشناس گفت...

اقای یغمائی
با سلام خدمت شما .خداوند این خانم را رحمت بکند ولی من میخواهم سئوالی بکنم با این نکات که شما در این شعر زیبا واقعا زیبا و عمیق و تکاندهنده نوشته اید چطور شما مذهبی نیستید چون تمام این نکته ها نکته های مذهبی است با تشکر از این که پاسخ بدهید.
فرزانه حمیدی