دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ دی ۳, چهارشنبه

در ستایش شادی. نظامی گنجوی شرفنامه


بيا ساقي آن آب آتش خيال
درافکن بدان کهرباگون سفال
گوارنده آبي کزين تيره خاک
بدو شايد اندوه را شست پاک
به شغل جهان رنج بردن چه سود
که روزي به کوشش نشايد فزود
جهان غم نيرزد به شادي گراي
نه کز بهر غم کرده اند اين سراي
جهان از پي شادي و دلخوشيست
نه از بهر بيداد و محنت کشيست
در اين جاي سختي نگيريم سخت
از اين چاه بي بن برآريم رخت
مي شادي آور به شادي نهيم
ز شادي نهاده به شادي دهيم
چو دي رفت و فردا نيامد پديد
به شادي يک امشب ببايد بريد
چنان به که امشب تماشا کنيم
چو فردا رسد کار فردا کنيم
غم نامده خورد نتوان به زور
به بزم اندرون رفت نتوان به گور
مکن جز طرب در مي انديشه اي
پديد است بازار هر چه پيشه اي
چه بايد به خود بر ستم داشتن
همه ساله خود را به غم داشتن
چه پيچيم در عالم پيچ پيچ
که هيچست ازو سود و سرمايه هيچ
گريزيم از اين کوچگاه رحيل
از آن پيش کافتيم درپاي پيل
خوريم آنچه از ما به گوري خورند
بريم آنچه از ما به غارت برند
اگر برد خواهي چنان مايه بر
که بردند پيشينگان دگر
اگر ترسي از رهزن و باج خواه
که غارت کند آنچه بيند به راه
به درويش ده آنچه داري نخست
که بنگاه درويش را کس نجست
نبيني که ده يک دهان خراج
به دهليز درويش دزدند باج
چه زيرک شد آن مرد بنياد سنج
که ويرانه را ساخت باروي گنج
چو تاريخ يک روزه دارد جهان
چرا گنج صد ساله داري نهان
بيا تا نشينيم و شادي کنيم
شبي در جهان کيقبادي کنيم
يک امشب ز دولت ستانيم داد
زدي و ز فردا نياريم ياد
بترسيم از آنها کزو سود نيست
کزين پيشه انديشه خوشنود نيست
بدانچ آدمي را بود دسترس
بکوشيم تا خوش برآيد نفس
به چاره دل خويشتن خوش کنيم
نه چندان که تن نعل آتش کنيم
دمي را که سرمايه از زندگيست
به تلخي سپردن نه فرخندگيست
چنان بر زن اين دم که دادش دهي
که بادش دهي گر به بادش دهي
فدا کن درم خوش دلي را بسيچ
که ارزان بود دل خريدن به هيچ
ز بهر درم تند و بدخو مباش
تو بايد که باشي درم گو مباش
مشو در حساب جهان سخت گير
همه سخت گيري بود سخت مير
به آسان گذاري دمي مي شمار
که آسان زيد مرد آسان گذار
شبي فرخ و ساعتي ارجمند
بود شادماني درو دلپسند

۲ نظر:

ناشناس گفت...

اصلا از کجا معلوم که این افراد واقعا مزدوران رژیم نباشند و برای اینکه افراد را بجان هم بیاندازند نمی ایند کامنت بگذارند چون به نظر میرسد مجاهدین به دلیل اشتغالات زیاد در اساس این چیزها را نه جواب میدهند و نه ارزش برای این نوع نوشته ها قائلند
سیف الله

دریچه زرد گفت...

جناب سیف الله کامنت خود را اشتباه گذاشته ای عزیز جایش اینجا نیست