دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ بهمن ۱۶, پنجشنبه

آقایان چند مترش باقی مانده. دقت کنید.و اندک اندک جمع مستان میرسند اسماعیل وفا یغمائی

  چندی قبل  در جواب افاضات دوو انسان  محترم، نوشته «آقایان!چند مترش باقی مانده  دقت کنید!» را قلمی کردم خوشبختانه بجز آقایان سینا دشتی و حسین یعقوبی نفرات دیگری در دفاع از «حقانیت و شرافت و سایر مخلفات وچیزهای کم نظیر رهبر مقاومت» قلم بر آهیخته وبنده ودکتر قصیم و آقای روحانی را بقول برادران افغانی مان لت و کوب فرمودند. مرد شریف آقای «حسن حبیبی»،عضو سابق شورا و آقای «حاج ابراهیم مازندرانی» هموطن آذری  که فکر میکنم عمرش از هشتاد گذشته و احترام او بنا بر سنت احترام به سر سپیدان واجب عینی است، «جواد شفائی»،و «هادی مظفری» نیز از این زمره اند  . طبعاهدف آنها دفاع از« رهبرکم نظیر مقاومت» و نه «مشاهده  و علاقه به آن چند متر»ی است که بنده اشاره کردم. بقول رهبر گرانمایه در نامه به رفسنجانی،( پس از سی سال مبارزه مسلحانه!!) «فقیر»، بر سر آن نیستم که به این مردان «شریف و راستگو» و سمبل «اخلاق» و «صدق« که انگیزه شان «حتما» دفاع از انقلاب است و «نه هیچ چیز» دیگر...... ادامه

۶۱ نظر:

ناشناس گفت...

اسماعيل
چه قانونمند سقوط كردى. از جو سازى " مرگ مشكوك" درست نگرفتى و اين داستان هم پايان يافت. تفاوت برخورد انسان خير با تو و هوچيگران و فحاشان وزارتى در اين دريچه بسيار گويا مى باشد. تفاوت بين ديدگاه حل مشگل بدون كينه با كسانى كه از سو استفاده از نزديكان خود نيز ابايى ندارند و هر ناكسى را در اين كينه ورزى شريك مى كنند بر عليه همرزمان سابق. اين دوران مى گذرد. نگاهى به فرهنگ لغات اين فحاشان وزارتى كه از تو حمايت مى كنند بيانداز و جايگاه خود را طراز كن.
منتظر مى مانم براى هوا كردن بامبول بعدى شما تا از ته چاه باطل إظهار وجود كنيد. مجازات اتوديناميك پشت پا زدن به أصول چيزى جز اين حال و روز تو نيست در جمع حواريون فحاش وزارتى كامنت گذار و توابين شكارچى انسان. اين نكات براى خود تو مى باشد، درج كردن يا نكردن آن مهم نيست.
كانال هواشناسى

ناشناس گفت...

من از همان "ابر قدرت" هاى هستم كه به مجاهدين كمك مالى كرده ام. فكر ميكنم ميزان كمك فرد من در طى ساليان ميليونها كرون باشد،

کل این مقاله همین خط است،

بابا ریا نباشد ،چرا بجای درس و مدرک منطقه نرفتی حالا که ساحل آرام هست شدی سرکار استوار .....

هالوچه

esmail گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
esmail گفت...

نازنینی که برای خود من کامنت گذاشته ای و گفته ای درج نکنم چشم درج نمی کنم اسمت را هم نمی نویسم ولی جواب من را ببین شاید مفید باشداحتمالا خودت میدانی ماجرا چیست
این شما هستید که درس نگرفتید عزیز دل بابا
کدام سوء استفاده داستان طولانی است و حالا دارید بر میگردانید من مدارکی را که نشان دمب این ماجراست نگذاشتم چون منتظر بودم . حل نمی شد برادر من، خود خانم مکنزی بمیدان میامد ولی هوشیاری بخرج دادید.میتوانید علت عکس العمل من را بعد ازجواب ده روز قبل ح. م به خانم مکنزی از خود ح. م بپرسید
اگر مرا بشناسی میدانی من دنبال این چیزها نیستم ترجیح میدهم بروم به تماشای بزی در باغ وحش تا در باره شماها بنویسم. حیف قلم
چاه باطل را یکی حدود دهسال است رفته انجا نشسته اگر بیرون آمد چشم من میروم آنجا
پشت پا زدن به اصول کار من نیست من با پا اشغالها را از سر راه بر میدارم
در باره شکارچیان انسان وزارت اطلاعات بگذار ملت بجنبد مطمئن باش بی جزا نخواهند ماند
دست علی به همراهت

esmail گفت...

در ضمن وبگاه دریچه در اختیار تو ودوستانت! با مدرک و سند هر چه بنویسید علیه خودم منتشر میکنم. این را سوگند میخورم. به روح مادرم . زنی که دوازده سال تمام کارش سفر از یزد به مشهد در برهوت کویر بود تا برود و مزار ویران شده پسرش امیر یغمائی را که توسط اخوندها ویران میشد بازسازی کند و سرانجام در این رنج سکته کرد و رفت مثل بسا مدران دیگ و هزارن تن که سرنوشتشان در هیچ جا ثبت نشد
بنویسید. ولی یاوهه نبافید بخاطر خدا اگر هنوز معتقدید

یک گرم حرف حساب گفت...

به این یعقوبی باید گفت مرد در فرنگ نشسته که دائم از کارتن خوابها میگویی برو این شعارها را به مهر تابان بگو که از خرج و برج خود کم کند به آنها کمک کند مگر نه اینکه دارد با رژیم خامنه ای مبارزه میکند. این هم یک طرف مبارزه است. بلیندا همسر اسماعیل که دار و ندار خودش را به مستمندان و فقیران و محتاجان می بخشد شماها چه میکنید آقا و خانم مجاهد که دائم شعار میدهید. خودتان و رهبرانتان را یک سو بگذارید و اسماعیل و همسرش را سوی دیگر بعد قضاوت منتشر کنید.

ناشناس گفت...

کانال هواشناسی که مدعی هستی «هوادار دور» مجاهدینی، قبول اما «چاه باطل» و «منار حق» به فلان آدم دروغگو

رافی

ناشناس گفت...

اﻗﺎﻱ ﻳﻐﻤﺎﻳﻲ
ﻧﻮﺷﺘﻪ اﻱ و ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﻣﺎﺩﺭت ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﻱ ﻛﻪ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺭا ﺑﺰﻧﻲ. ﺭﻭﺡ ﻣﺎﺩﺭ ﮔﺮاﻣﻴﺘﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻬﻴﺪ اﻣﻴﺮ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ و ﻏﻤﮕﻴﻨﻢ اﺯ ﺭﻧﺠﻲ ﻛﻪ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ و ﻣﻂﻤﻨﺎ ﻣﺮﺩﻡ اﻳﺮاﻥ ﻓﺮاﻣﺸﺶ ﻧﺨﻮاﻫﻨﺪ ﻛﺮﺩ. ﻭﻟﻲ ﭼﺮا ﻛﺎﻣﻨﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺣﺎﻭﻱ ﻳﻚ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩ ﺭا ﻧﺰﺩي? ﻣﺸﻜﻞ ﻛﺠﺎ ﺑﻮﺩ ? ﻣﻨﺒﻊ ﺧﺒﺮ ﻳﺎ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻱ?
اﺻﻐﺮ ﻣﺤﺮاﺑﻲ

ناشناس گفت...

میدانی است با سنگ های سنگین. یکی را بر میداری، یکی دیگر سر راه است. خدا قوت1؟ مینو

esmail گفت...

علتش این است که من نفهمیدم چرا باید این خبر را بگذارم ربطش چیست؟

ناشناس گفت...

آقا اسماعیل این سینا دشتی رو جدی نگیر. به این مردک بگو یک مالی کار ساده بیشتر از تو در طول این سالیان پول برای مجاهدین دست و پاکرده یک ذره هم منت سر کسی نذاشته. ملت رو هالو گیر آوردی؟ چرا سه ماه رفتی منطقه و در رفتی؟

رزمنده سابق

ناشناس گفت...

استاد گرامی جناب آقای یغمایی
سلام

من هم سالهاست که طلب مختصر سه هزار و چند صد یورویی از نازنینان صدیق نور چشمان خلق قهرمان که در راستگویی تجسم ابوذر غفاری و در امانت داری بر پا دارنده آیین پیاآور حق اند دارم که در پرداختش کوتاهی شده است.
از شما چه پنهان تا بحال به هر دعای مشکل گشایی که در مفاتیح الجنان مرحوم حاج عباس قمی رضی الله عنه موجود است هم متوسل گشته و هر دعا را ده ها بار خوانده و تمامی آداب ضروری برای استجابتش را با وسواس تمام بجا آورده ام اما هیهات که دعای گوشه نشینان کارگر نمی افتد و کوتاه سخن آنکه طلب اندک حقیر پرداخت نگردیده است.
اینروزها من زنده و با چشم خود دیدیم که اما قلم شما حتی از دعای قفل شکن حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز موثر تر است. بنا براین می خواستم از شما خواهش کنم که اگر ممکن است یک عریضه هم برای اینجانب بنویسید شاید کار ساز افتد و فرستادگان این نازنینان صدیق پس از گذشت بیش از یازده سال برای پرداخت بدهی خود بر در سرای این حقیر نیز بکوبند.

تندرست باشید
مازیار ایزدپناه

همایون بنی آدم گفت...

جمعش کن کانال. این حرفها چیه؟ چرا از حرف باطل حمایت میکنی. خیانت در امانت کردند. این چه بی پرنسیپی هست که وقت آشتی همه گوهر و بی بدیل و وقت جدایی همه خائن و از اصل ذلیل.

در عرض ده سال روزی 20 یورو کمک هزینه برای درمان، خرج خانوده، مسکن، ایاب و ذهاب، خورد و خوراک، لباس و پوشاک و و و تمام مخارج شاعر بزرگ ایران زمین که روزانه 18 ساعت براشون کار میکرده دادن، این فالانژ بازی ها و یقه درانی ها چیست. خجالت بکشین.

برای آوردن رودی جولیانی و 4 نفر همراهش به پاریس برای چند روز صد و سی هزار دلار هزینه می کنند و صد جور خم و راست میشوند، برای زندگی برادر عضو مرکزیت در ده سال کمتر هزینه می کنند و اینجور لنگ و لقد می زنند؟ واقعاً که.

در ضمن این پولها ارٍث پدر آقای رجوی نیست. کمکهای صدام نمی دونم برای چه بود. بقیه پولها رو آدمهایی مثل من در راه انقلاب ایران داده اند و یا یکمشت خارجی با وجدان که تو خیابونها جلوشون رو میگرفتیم و روضه حقوق بشر می خوندیم. این پول ماست. خلق قهرمان که تسمه از گرده اش در این سی و شش سال کشیده اند. ما بودیعه بدست مجاهدین دادیم که آخوندها رو سرنگون کنند و برگ درویشی بود خدمت بزرگانی چون قصیم و روحانی و اسماعیل. یک مامور آسانسور تو پاریس پنج برابر اسماعیل حقوق میگیره. خاک عالم بر سر و روی بی جنبه تان. خجالت داره.

خمینی هر گوهی که خورد و هر ریدمانی که زد گذاشت تقصیر ضد انقلاب و صیهونیسم و آمریکا. حالا شده حکایت شما. هر ترکمانی که می خواهید میزنید و میگذاریید تقصیر اطلاعات بد نام.

این چه تخت بی پدری است که هرکه بهش می شینه خدا میشه و هیچکس رو بنده نه. چه شاه چه خمینی چه رجوی. شما ها نه ارباب که نوکر ملت هستید. ما بدنیا نیامدیم که از صبح تا شام ذکر شما رو بگیم و مطیع و تسلیم هر نطرتان باشیم. ما خر نخریدیم که سوارمان شود. خر خریدیم که سواری بدهد. یونجه ایران انگار زنگ وزهر داره، هر خری که میخوره ارباب میشه. عجب

ناشناس گفت...

کانال هواشناسی ! در شگفتم چرا مریدان رهبر عقیدتی نمی توانند یک جملە بدون هتاکی و تهمت و لجن پراکنی بنویسند . از نفرتی کە در کامنت هایت وجود دارد میتوانم در ذهنم تصور کنم کە در چە ایدئولوژی مبتذل و فروبرندەای گرفتار شدەای . من سالهای درازی عضو مجاهدین و در عراق بودم و بە جد معتقدم هر کسی کە حتی از این فرقە جدا می شود باید سالیان سال بر روی خودش و روح و روانش کار کند تا آن کینه ها و پلیدیها را از وجودش بزداید . کسی کە اینقدر کینە و لجن در درونش موج می زند چطور می تواند مدعی مبارزە برای مردم باشد . کدام مردم؟ کدام مبارزە؟ شما بە روانشناس احتیاج دارید عزیزم . همین کامنتهایتان را بە یک روانشناس نشان بدهید و بگوید کە این را خطاب بە یک دشمن جانی نوشتەام . ببینید بە شما چە می گوید . این لجن در درون شماست ، ربطی بە بیرون ندارد . کمی در این مورد مطالعە کنید . این نفرت از کجا می آید ؟ ریشەاش کجاست؟ ته چاه باطل همین جاییست کە شما و رهبر عقیدتی تان در آن ولو هستید . کمی شرم کنید . بە خدا زشت است

لقمان

ناشناس گفت...

کانال مشنگ یا فاضلاب شناسی رهبری برید خفه شید گورتان را گم کنید (مجازات اتوديناميك پشت پا زدن به أصول در کامنت کانال فاضلاب شناسی ) از این حرفها ی عقب مانده فسیلهای مدل ۴۰-۵۰ آدم بالا میارد !
خمینی و رجوی ریدن به دین و انسانیت هر چه مرز و اصول بود ! اگر محمد عبدالله پیامبر و محمد حنیف هم زنده بشن مردم آنها را به محاکمه می کشند !

محمد سعید

ناشناس گفت...

ان مطالبی که یعقوبی از مقاله ی تو اورده و تو خودت نوشتی که شاهد بودی، فاکت است نه نظر که حالا بتوانی عوضش بکنی. اگر شهادت دروغ نوشتی که چه تضمینی است که الان دروغ نمیگویی؟ پس کلا. ادم قابل اعتمادی نیستی.
مرتضی

esmail گفت...

مرتضا سلام
به من اعتماد نکن. ولی توضیح دادم ان فاکتها درست است ولی چند سانتیمتر است چند مترش را که بد است من ننوشته ام خوبها را نوشته ام . همین . اشتباه از من بوده باید همه را مینوشتم

مش باقر گفت...

اقا همایون بیست تا نبوده روزی پونزده یورو بوده!!!

ناشناس گفت...

نشد دیگه نوشتی که نظرت بوده و نظر بوده که با کذشت زمان عوض میشود.
ولی اینها که تو قبلا نوشتی که شاهد بودی فاکت است.
نوشتی که ان فاکتها درست است یعنی وقتی نوشتی که اذیت و ازار در مجاهدین دروغ است پس موضوع مرگهای مشکوک که مدتی پیش هوا کردی دروغ بود؟
مرتضی

esmail گفت...

رهرو را گفتند وقاحت از که آموختی فرمود از راهنما. نمره ات بیست مرتضی . عجالتا کار دارم چون پولی از دفتر شورا نمیرسد با ویراستاری باید گذراند جوابت با چند متر . در ضمن ان کتاب مال تا سالهای 72 است که من حضور داشتم الان نود وسه است یعنی 21 سال بعد میتوانی نوشته های دیگران را هم بخوانی

سیما فرانسه گفت...

ما جوانی و عمر و هستی و بچه هایمان را از اینها طلبکاریم .همسرهایمان را که به باد فنا رفت و میرود و با پول نمیشود حساب کرد ایکاش فقط پول بود از خانمانها و جانهای بر باد رفته هم بنویسید

ناشناس گفت...

چاه باطل کجاست. این مزخرفاتی هست که یک عمر بخورد ما دادید چاه فقط چاه نفت و چاه آب و چاه مستراح هست این چاه باطل یک چرندی است که مذهب گفته خاک بر سرتان با آن چاه باطل
نرگس .ه.و

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

حضرت ناظم محترم
من با هیچ کس چنین عهد و قراری که شما می فرمایید نداشته ام.تنها در پی آزادی بودم و چون شمایان را تا حدی در این راه می پنداشتم به یاریتان شتافتم. بازی چرخ اما نشان داد که شمایان جماعتی درغگو بیش نیستید که به هیچ پرنسیپ و ارزش انسانی در راه رسیدن به اهدافش پایبند نیست.
مرا با شما دیرگاهی ست که دیگر هیچ راهی نیست و امروز تنها وامی را که روزی با اعتماد به شما دادم و قرار بود سه ماهه برگردانید و تا حالا بیش از یازده سال از تاریخ پرداختش گذشته است را طلب می کنم.


مازیار

ناشناس گفت...

اقایان بسیجالله انقلابی یک موضوع حقه بازی و مال مردخوردن بود که گویا یک مشت بیشرف که نفوذی اطلاعات رژیم بودند و نه شرف داشتند نه غیرت داشتند نه ناموس میخواستند به بهانه مجاهدین پول یک خانم انگلیسی را بخورند خود مجاهدین زدند توی دهن این دزدهای بیشرف و نگذاشتند باسم انها پول یک انسان خورده بشودو رفع و رجوع شد شما چرا دارین دوباره سیخ و میخ میزنین ول کنین بابا یک بار خراب کردین مثل اینکه دوباره خارش شروع شده قبول کنید که اشتباه کردید و خیلی لطمه به سازمان زدید که واقعا بیگناه است اینقدر زرزر نکنید به نفعتان نیست خدا را هم خوش نمی اید
ادم بیزار از کلاهبردارهای بی ناموس و مخلص مجاهدین

ادم بیزار از کلاهبردارهای بی ناموس و مخلص مجاهدین گفت...

آقای مازیار
شما مطمئن باشید کسانی که پول شما را خورده اند حتما مزدوران پست و بیشرف وزارت اطلاعات بوده اند که به اسم دیگری خودشان را جا زده اند و اموال هواداران و یا کسانی را که مجاهدین را میشناسند میخورندو در ایران به حساب آخوندها مخصوصا خامنهای میریزند مجاهدین همیشه به نفوذ این عناصر هشدار داده اند ولی این بیشرفهای بی ناموس حرامزاده اطلاعاتی ها کار خودشان را با پیچیدگی جلو میبرند و گوش بری میکنند مطمئنا پول شما راهم همینها خورده اند . گرنه از سازمانی که خودش همیشه میگوید خمینی به اعتماد مردم خیانت کرد این کارها محال است

ناشناس گفت...

واقعا که جواب لمپنی خوبی بود ولی از کسی که دریچه اش به زباله دان ولایت وصل شده انتظاری بیش از این نیست.
و در ضمن این مطلب چند سانتی را در سال 84 نوشتی نه 72. تا سال 84 که پول می‌گرفتی و مسئله دار نبودی که پول کلاهبرداری می‌گرفتی. نکنه که انقدر نااگاه بودی که خبر نداشتی. از کسی که اینهمه ادعا دارد بعید است.
در ضمن من خودم چند دفعه از بانک وام گرفتم و تماما توسط بچه ها پرداخت شد. همین الان یک وام توسط من و چند نفر دیگر از هواداران مشغول پرداختش هستیم.
حالا حتما یک جواب لمپنی توسط تو یا یکی مثل خودت داده خواهد شد.

esmail گفت...

ببین عزیز تو مریضی و توجیه گر. من نوشتم تا سال 72 در روابط مجاهدین بودم بعدش را نمیگویم. کتاب در سال 82 نوشته شده ولی روی وقایع ستا سال 72 تکیه دارد.خوشحالم پول ترا میپدازند
پول بابائی و میناچی و دهها نفر دیگر را هم بگو بپردازند
لمپن کسی است که به مترجمش میگوید ... نی و لمپن کسانی هستند که جلسات غسل و وضو و... را میگردانند
به زباله دان ولایت دریچه وضل نیست ایدئولوژی آشغال مرشد تو وصل است برو و دقت کن


من هیچ ادعائی ندارم و اساسا علاقه ای ندارم با امثال شما دهن به دهن شوم وقت گیر و مزاحم و بی منطقید فقط از حقه بازی و کلاهبرداری متنفرم امیدوارم شیر فهم شده باشد

esmail گفت...

دوست عزیز نکته شما را مد نظر قرار دادم امیدوارم حل و فصل شده باشد اگر بازهم مشکلی هست بنویسید

ملا ممد جان گفت...

حضرت محمد (ص) : خداوند متعال فرمود : کسی که برایش مهم نباشد که دینار و درهم ( پول ) را از چه راهی به دست می آورد ، برای من هم مهم نخواهد بود که او را از کدام در جهنم وارد آتش دوزخ بکنم. بحارالانوار جلد ۱۰۳ صفحه ۵ حدیث ۱۷
حضرت محمد (ص) : هنگامی که لقمه حرام در شکم انسانی قرار گیرد هر فرشته ای که در آسمانها و زمین است او را لعنت میکند ، و تا وقتی که آن لقمه در شکم اوست خدا به او نگاه نمیکند ، و هر کسی که لقمه حرام بخورد بسوی خشم خدا رفته است ، پس اگر توبه کند خدا میپذیرد ، و اگر قبل از توبه بمیرد ، آتش به او سزاوارتر است. جامع الاحادیث صفحه ۲۸۹

ناشناس گفت...


جناب ناظم یا کانال باشی
اگرشعور داشتی می فهمیدی که این جناب رهبر و مهر تابانش هستند که همیشه نان و نوایشان از خون مجاهدین تامین می شود نه هنرمندانی مثل اسماعیل یغمایی و مازیار ایزدپناه و اصفهانی .
بی شرم و بی وجدان همکسانی اند که از اعتماد افراد سواستفاده می کنند تا اموالشان را بالا بکشند.
اگر مهر تابان یکهفته مخارج سرخاب و لباس و ظاهر خود را کم کند خیلی از بدهکاری ها را می توانید بپردازید.

ح ن

ناشناس گفت...

یعنی از سال 72 به بعد مجاهدین بد شدند وتو که تا سال 84 از مجاهدین بد و کلاهبردار پول میگرفتی اشکالی نداشت و مهم نبود که این پولها کلاهبرداری است ولی از کلاهبرداری متنفر هستی!
مرتضی

ناشناس گفت...

کانال هواشناسی و ناظم کلاس شما هر دو هوادار مجاهدین هستید حق با شماست شنیدم و قبول کردیم. اما فلان به فلانتان اگر دروغ بگویید. بی غیرتها

ناشناس گفت...

اسماعیل جان ظاهرا یکی رو حذف کردی و دیگری باقی مانده است. اون که قبل از پاسخ خودت به مرتضی است. به نام ناظم کلاس داده.

ایرج

ناشناس گفت...

از قدیم گفته اند دروغ که حناق نیست ...
اقا چرا شکایت به دادگاه نمیکنید,
با کمال ادب عرض میشه اگر مدارک محکمه پسند هست چرا آفای مصداقی و اعیان و انصارش و مریدانش ...و یا جتاب اقای یغماو یا احیانا جماعت جمال و کمال و غضنفر کٌرد..... شکایت به دادگاه نمیبرند و به عنوان شاهدان زنده جنایت و خیانت و زن دزدی و ادم کشی و قتل و شکنجه و هزار ادعای دیگر از سازمان مجاهدین به طور مشخص و مسئولیش بطور اخص شکایت نمیکنند. چرا حتی فقط یک در خواست برای رسیدگی و تبت شکایت نمیدهند. انهای که دغدغه برای روشنگری دارند بهتر است احضاراتشان را مستند به حکم دادگاهی کنند تا همگان مطلع شوند
اقایان و خانم ها چرا به این سوال ساده پاسخی نمیدهید؟
حامد

esmail گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
esmail گفت...

حضرت حامد
با سلام
کمی توضیح میدهم عزیز
مسئله دوتاست
یک مسئله مالی که به خود خانم مکنزی مربوط بود و هست و اگر لازم میبود وکیل خانواده حتما وارد مراحل قانونی میشد این را اطمینان داشته باش ولی مسئله رو به حل رفت و با درخواست خان مکنزی من نیز وبلاگ مخصوص او راتا اطلاع ثانوی بستم و نیز تذکرات او را در باره بعضی مسائل که باعث ازار برخی میشود شنیدم.
در رابطه با دیگر مسائل من و مصداقی و دهها و هزاران تم که نقد حیات خود را در طول سی چهل سال بپای این سازمان و کشتیبان ریخته اند دعوا مالی نیست
ما از مال و منال گذشتیم و اطمینان داشته باش من اگر اهل مبارزه نبودم و قلم در خدمت مردم گذاشتن در همین حکومت سیاه آخوندها می توانستم زندگی راحتی داشته باشم و اطمینان داشته باش حداقل سه چهاز هزار جلد از هر کتابم در میان اعضای فامیل گسترده در سراسر ایران که اکثرا اهل ادبند بفروش میرفت
دعوای ما مالی نیست
کسی که با من و روحانی و قصیم دعوای مالی دارد شیخناست برادر من. تاکید میکنم اسناد منتشره مالی در رابطه با من درست است یعنی من بمدت دهسال با روزی پانزده یورو در خدمت آنان بوده ام!! و حضرات این را افشا کرده اند دستشان درد نکند و عجب همت و مروتی و قبلا هم یاد آوری کردم اگر میتوانید بخواهید به سنت علی که مال بیت المال را خرج بده بستانهای سیاسی نمیکرد و خود نان خشک گویا میگویند میخورد و اینها گویا اداعای پیروی از او را دارند!! فقط مخارج یکماه رهبران بزرگوار در برابر چشمان همه به تماشا گذاشته شود تا معلوم شود چه خبر است. مطمئن باشید با برق کله سرکار میشود اترزی یک شهر را تامین فرمود ولی با مخارج دهساله من شما یک چراغ فانوس را هم نمی توانید روشن کنید!
دعوا یا چالش من چالشی است سیاسی که چرا هست و نیست یک سازمان سیاسی که تار و پودش از هستی دهها هزار تن بافته شد و میتوانست در سرنوشت ایران نقشی بازی کند به این روزگار دچار شد.
چالش بر سر این
چالش بر سر زندگیهای برباد رفته
زنان و مردانی که هست و نیستشان خرج سوداها و هذیانها شد
و چالش بر سر پستی و نامردی و دروغ و به حضیض ذلت رفتن نیروئی است که روزگاری خود را چپ ترین نیروی تاریخ میدانست. این چالشها محل مطرح کردنش یکجاست
در برابر مردم
بگذار آنها این تجربه را داوری کنند
دادگاههای مورد نظر تو کمیتشان در این مورد لنگ است
نمیدانم کافی است یا لازم است در فرصتی یاداشتی در این زمینه قلمی شود
خدا یارت باد

ناشناس گفت...

ﺟﻨﺎﺏ ﻳﻐﻤﺎ, ﻣﺮﻗﻮﻣﻪ ﺣﻀﺮﺗﻌﺎﻟﻲ ﺭا ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺧﻮاﻧﺪﻡ, اﻣﺎ ﭘﺎﺳﺨﻲ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺭا ﻧﻴﺎﻓﺘﻢ, ﺗﻨﺎﻗﻀﺎﺕ ﻛﻼﻣﻲ و ﮔﻔﺘﺎﺭﻱ ﺩﺭ اﻥ ﺑﻴﺶ اﺯ ﺑﻴﺶ ﻣﻮﺝ ﻣﻴﺰﺩ.ﻳﻜﻢ اﻳﻨﻜﻪ ﻣﻦ اﺳﺎﺳﺎ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺩﻋﻮا و ﻛﺸﻤﻜﺶ اﺧﻴﺮ اﺳﺎﺳﺎ اﺷﺎﺭﻩ ﻧﻜﺮﺩﻡ و اﻧﺮا ﻳﻚ اﺧﺘﻼﻑ ﻣﺎﻟﻲ ﻣﻴﺪاﻧﻢ ﻛﻪ اﺯ ﻣﺠﺮاﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﻗﺎﺑﻞ ﺣﻞ ﺳﻮاﻝ ﻣﻦ ﺑﻂﻮﺭ ﻣﺸﺨﺺ از ﻃﺮﺡ ﺩﻋﻮﻱ و اﺩﻋﺎﻩ ﺣﻴﺜﻴﺖ اﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﺴﺖ ﻛﻪ اﺷﺎﺭﻩ و ﻣﺪﻋﻲ ﻫﺴﺘﻴﺪ.... ﺷﺎﻋر ﮔﺮاﻣﻲ اﺷﺎﺭﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩﻳﺪ ﻛﻪ اﮔﺮ ﺑﻨﺎ ﺑﻮﺩ اﻫﻞ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺴﻨﻴﺪ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺳﻴﺎﻩ اﺧﻮﻧﺪﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭاﺣﺘﻲ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ...اﺭﻱ ﺣﺘﻤﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﺒﻮﺩ اﻣﺎ ﻋﺰﻳﺰ ﺑﺮاﺩﺭ اﻳﻦ ﺭا ﺑﻲ ﺗﻜﻠﻒ اﺯ ﻣﻦ ﺑﭙﺬﻳﺰ و ﻣﻴﺘﻮاﻥ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ اﮔﺮ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺭﻫﺒﺮﻱ و ﺑﺪﻧﻪ اﺵ اﻫﻞ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺧﻤﻴﻨﻲ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻨﺼﺐ و ﻣﻘﺎﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ و ﻻﺯﻡ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺤﻤﻞ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﻧﺞ و ﺷﻜﻨﺞ ﺭا ﻛﻨﻨﺪ ,اﮔﺮ ﺑﺨﻮاﻫﻢ ﻓﺎﻛﺘﻲ ﺑﻴﺎﻭﺭﻡ اﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻭﺭان , ﺧﻮﺩ ﺟﻨﺎﺑﻌﺎﻟﻲ ...ﺑﺎﺭﻱ اﻟﺒﺘﻪ اﻳﻦ ﺑﺤﺚ ﻣﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ اﺳﺖ.اﻗﺎﻱ ﻳﻐﻤﺎ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻛﻨﻮﻧﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻗﻮاﻋﺪ ﻣﻮﺟﻮﺩ اﻣﻮﺭ ﺭا اﺩاﺭﻩ و ﺣﻞ و ﻓﺼﻞ ﻛﺮﺩ, ﻧﺴﻞ اﻣﺮﻭﺯ ﻧﻪ اﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺭا ﻭﻗﻔﻲ ﻣﻴﻨﻬﺪ و ﻧﻪ ﺗﻮﻫﻢ اﻣﺎﻣﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺩاﺭﺩ اﻳﻦ ﺭا ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺑﻬﺘﺮ اﺯ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺩﺭﻙ ﻛﺮﺩﻩ اﺳﺖ ,اﻣﻴﺪﻭاﺭﻡ ﻣﻨﻜﺮ اﻳﻦ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ. ﺑو اﻣﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﻣﺪﻋﺎ ﺩاﺭﻳﺪ ﺩاﺩﮔﺎﻫﺎﻱ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻆﺮ ﻣﻦ ﻛﻤﻴﺘﺸﺎﻥ ﻟﻨﻚ اﺳﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺩﻋﺎ و ﻃﻔﺮﻩ ﺭﻓﺘﻦ اﺳﺖ.ﻧﺴﻞ اﻣﺮﻭﺯ اﮔﺎﻩ اﺳﺖ و ﺗﺤﻠﻴﻠﺶ ﺑﺮ اﺳﺎﺱ ﻭﻗﺎﻳﻊ اﺳﺖ ﻧﺴﻞ اﻣﺮﻭﺯ ﺑﺨﺼﻮﺹ اﻧﻬﺎﻱ ﻛﻪ ﺩاﺧﻞ ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ ﺻﺮﻑ اﺩﻋﺎ ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﻤﻴﻨﺸﻴﻨﻨﺪ ﺑﻠﻜﻪ اﺛﺒﺎﺕ ﻳﻚ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭا ﻣﻼﻙ ﻗﺮا ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺑﺎﺯ ﺳﻮاﻝ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﭘﺎ ﺑﺮ ﺟﺎﺳﺖ
ﭼﺮا ﻣﺪﻋﻴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻤﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺭا ﺑﻪ ﺯﻥ ﺩﺯﺩﻱ, ﻓﺤﺸﺎ, ﻗﺘﻞ و ﺷﻜﻨﺠﻪ, ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺭﻱ و ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺯاﻳﻞ اﺧﻼﻗﻲ- ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﺩاﺩﮔﺎﻫﻲ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ و ﭘﻴﮕﻴﺮﻱ و اﻋﺎﺩﻩ ﺣﻴﺜﻴﺖ ﻧﻤﻴﻜﻨﻨﺪ?

اﻳﻦ ﺳﻮاﻟﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻧﺘﻆﺎﺭ ﻣﻴﺮﻭﺩ اﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ اﺩﻋﺎﻳﺸﺎﻥ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

ﺣﺎﻣﺪ

esmail گفت...

جناب حامد
در فرصتی مناسب تلاش میکنم چند جواب متناقض دیگر خدمت شما عرض کنم عجالتا باید بروم دنبال کار چون روزی 14 یورو!! قطع شده است یا علی

ناشناس گفت...

حامد
نقطه مشترک تو و کانال و ناظم و یکی دو تای دیگر که همه هم اتفاقا هوادار مجاهدین خود را معرفی می کنید این است که رذالت و رذل را رزالت و رزل می نویسید.
اگر پشت همه این اسامی فقط یک نفر است تعجب می کنم از اینکه این یک نفر چطور بعد از ده بار تصحیح غلط هایش درست نوشتن یک کلمه را یاد نمی گیرد.
در اینصورت می پرسم عزیز من تو که صحیح یک کلمه توی مغزت نمی رود چطور می خواهی فردا قدرت سیاسی را بدست بگیری؟
اگر هم که یک نفرپشت این نوشته ها نیست و چند نفرید باز هم می پرسم وقتی ده بار غلط دوستانت را تصحیح می کنم تو که نفر نفر یازدهم هستی باید حتی با خواندن تذکرات هم که شده بلاخره درست نوشتن یک کلمه را یاد بگیری.

یکبار دیگر تکرار می کنم رذل و رذالت بمعنی دون و پست درست است و رزل و رزالت غلط است.

یک غلط داری 19 قبولی

آقای معلم

esmail گفت...

جناب ناظم کلاس
با عرض سلام
چند نکته
مصداقی قصیم روحانی من حنیف عاطفه اقبال و... هیچکدام با اسم مستعار نمی نویسیم شما نیز میتوانید ننویسید ولی
با اسم مستعار نمیشود اسامی افرادی را که فک و فامیل افراد هستند منتشر کرد و دم تیغ داد
با اسم مستعار نمیشود به فرد مشخصی دشنام داد و توهین کرد به خود من دشنام بدهید منتشر میکنم ولی مال دیگران را نه
اگر با مصداقی جنگ دارید با اسم واقعی و منطق بنویسید من منتشرش میکنم
در غیر اینصورت با توجه به نکات بالا منتشر نمیکنم
شما میتوانید فکر کنید سانسور است
موفق باشید

ناشناس گفت...

ﺟﻨﺎﺏ ﻳﻐﻤﺎﻳﻲ اﻗﺎﻱ ﺑﻬﺮﻭﺯ ﺑﻪ اﺻﻂﻼﺡ ﺭﻳﺤﺎﻧﻲ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺎ اﺳﻢ ﻣﺴﺘﻌﺎﺭ ﺑﻪ اﻓﺎﻱ ﺭﺟﻮﻱ ﻫﺮ ﻟﻮچ وو ﻟﺠﻨﻲ ﺭا ﺣﻮاﻟﻪ ﻛﻨﺪ و ﺧﻮﺩ اﺭ ﺯﻳﺮ ﺗﻴﻎ ﻓﺮاﺭ ﻛﻨﺪ? ﺑﺎﻭﺭ ﻛﻨﻴﺪ ﻧﻪ. ﻧﻤﻴﺘﻮاﻧﺪ.
ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺰ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻴﺪ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻴﺪ اﻳﺸﺎﻥ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ.

ﻧﺎﻇﻢ ﻛﻼﺱ

ناشناس گفت...

ناظم کلاس ، آقای ریحانی ﻫﺮ ﻟﻮچ وﻟﺠﻨﻲ ﺭا ﺣﻮاﻟﻪ آقای رجوی نکرده واقعیت آقای رجوی را گفته.
قابل توجه معلم کلاس ،این ناظم کلاس ظاهرا اصلا مدرسه نرفته وگرنه میدونست که کلاس ناظم نداره مبصر داره. مدرسه ناظم داره.

مبصر کلاس

ناشناس گفت...

درود بر حاج مازندرانی فرزند غیور ستارخان و افتخار آذربایجان و شرف و همت مردانه اش
الف.ل آذری

ناشناس گفت...

حاج اقا مرد خوبیه میشناسمش خدا حفظش کنه.
شعبان

بایرام گفت...

اقای مازندرانی شما ایا به خدا هم اعتقاد دارید؟

ناشناس گفت...

شغال بیشه مازندران را
نگیرد جز سگ مازندرانی
خوب نوشتی اقای ابراهیم خسته نباشید
ارسلان .الف

احمد رضا.ص گفت...

حاج آقا نجه سن همینطور بافتی یا برات بافوندن آخه حاجی خدا !اصل قضیه چی بود؟ یه خونه گنده رو میخواستن بخورن! اگه خونه تورو میخوردن حالت جا میاومد.من دوتا کامنت نوشتم نمیدونم چرا منتشر نکردن امیدوارم اینو منتشر بکنن واقعا وقتی ادم نه بچش رفته زیر ضرب نه زنشو ازش گرفتن خونه شم سر جاشه باید اینطور بلبل زبونی بکنی خدا خیرت بده حاجی اصلا ربطی نداشت به چرت و پرتائی که ردیف کردی ولی خب خدا ببخشدت

ناشناس گفت...

حاج مازندارنی
حالا اینا را ولش کن.
تو شیطون به من بگو کی مکه رفتی که ما خبر دار نشدیم.
دیگه مریم که بشه رئیس جمهور تو هم مینیم اش باید بشی حاجی. چرا که نه!
حالا که مکه نرفته حاجی شدی منم می خوام این شعر ملک الشعرای بهار را در جواب چرندیاتت برات بنویسم.

چون آینه نور خیز گشتی احسنت
چون ارّه به خلق تیز گشتی احسنت
در کفش ادیبان جهان کردی پای
غوره نشده مویز گشتی احسنت

ننه مرتضی

ناشناس گفت...

کانال فاضلاب و ناظم کلاس و حامد و ... آخه حاجی مازندرانی می تونه دو خط انشا بنویسه؟ شما ها که راست میگید اما فلان به فلانتون اگه دروغ بگید.

رافیö

ِِِ گفت...


ترانه

http://iranntv.com/?p=281935

ناشناس گفت...

حاج آقا
جیدا آفتابه گتیر
همشهری

فرامرز فرخ گفت...

مقاله اقای شفائی از نظر علمی و برای کالبد شکافی کلمه وقاحت و دریدگی بسیار عالی است. اینها جدا برادران تنی قلمی شریعتمداری مسئول کیهان رژیمند

ناشناس گفت...



ننه جان

تو که این ترانه "منتقد" را سفارش کردی گوش کنیم بگو ببینم این پسرک روزبه یبوست داره یا چوپ پنبه تو حلقش گیر کرده که صداش اینطوری شده؟
من از خونندگی زیاد چیزی نمی دونم ولی این پسرک وقتی می خونه انگار که دارن چاه فاضلاب خونه قدیم ننه بزرگ ما را خالی می کنند.

ننه مرتضی


ننه مرتضی

ناشناس گفت...

ﺟﻨﺎﺏ ﺭاﻓﻲ :
ﺑﻪ ﻧﻆﺮ ﻣﻴﺮﺳﻪ ﻛﻪ ﺣﻀﺮﺗﻌﺎﻟﻲ ﺟﺰﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻱ ﻛﻮﭼﻪ "اﻭﺭﻧﮓ" ﺗﺸﺮﻳﻒ ﺩاﺭﻳﺪ ( اﺯ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﭙﺮﺳﻲ ﻳﺎﺩ ﺁﻭﺭﻱ ﻣﻴﻜﻨﻪ ) ﻛﻪ ﺑﺎ اﻳﻦ اﺩﺑﻴﺎﺕ ﻣﺨﺘﺺ ﺧﻮﺩ اﻇﻬﺎﺭ ﻓﻀﻞ ﻣﻴﻔﺮﻣﺎﻳﺪ.
ﺑﻨﺪﻩ و اﻣﺜﺎﻝ ﺑﻨﺪﻩ ﭘﺎﭼﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ ﻭﻗﺘﺘﺎﻥ ﺭا ﺑﻴﻬﻮﺩ ﺗﻠﻒ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ.

ﺣﺎﻣﺪ

esmail گفت...

یازده کامنت در مورد آقای مازندرانی و نوشته ایشان به دلیل توهین قابل انتشار نیست
دوستان
مشکل بر سر اقای مازندرانی نیست. مشکل جای دیگر است . من حرف شما را میفهمم ولی بگذارید بگویم نمیشود به مردی که پنجاه سال از زندگی هشتادساله اش را در فشار و تبعید و... گذرانده توهین کرد هر چند او توهین کند. من این کار را شایسته نمیدانم هر چند بسا نظرات ناشایست در نوشته او نویسانده شده است در هر حال امیدوارم توجه بفرمائید برای آقای مازندرانی نیز سلامت آرزو میکنم
با تشکر و پوزش

ناشناس گفت...

واقعا دردناک است که وقتی خانواده هایی همه چیزشان را به قول خود حاجی داده اند ولی حاجی هنوز 30 سال است که 50 هزار دلار را برای خودش نگه داشته بوده است. !!!
منوچهر

ناشناس گفت...

آقای حامد خان من هم می دانم شما «پاچه ورمالیده» هستید.

حالا که اقرار کردید پاچه‌هایتان را بالا زده اید می شود بگویید کجای شلوارتان را پایین کشیده اید؟

رافی

ناشناس گفت...

بلاهت «سربازان گمنام» رهبری عقیدتی مجاهدین و «شیر همیشه بیدار» را ملاحظه کنید:‌ ناظم کلاس در نظری که زیر مقاله‌ی «آقایان چندمترش باقی مانده» اسماعیل وفا یغمایی گذاشته از عبارت «لوچ و لجن» استفاده کرده است. وی در زیر مقاله‌ی حنیف حیدر نژاد با نام داداش مرده شور دوباره از عبارت «لوچ و لجن» استفاده کرده است. به این نادر دهر و این زبان بسته‌ی اسطبل رهبری عقیدتی مجاهدین اطلاع دهید «لوش و لجن» درست است.
«آقای معلم» به این نوادر روزگار که همچنان رذل را رزل می نویسند در همین جا بارها توضیح دادند. اما نرود میخ آهنین بر سنگ. پذیرش همین اشتباه به قول رهبری عقیدتی مجاهدین می تواند به نفی مبارزه مسلحانه و سی خرداد و ... بکشد. ملاحظه می کنید مبارزان اینترنتی چه جوش و خروشی از خود نشان می‌دهند؟

ایرج مصداقی

23 گفت...

مگر در مملكت شما خر نيست؟! ـ ميثم ناهيد
ببخشيد! اگر از تيتر اين مقاله گله داريد، به نويسندة شهير تركيه، «عزيز نسين» بگوييد! چرا كه اين تيتر، مربوط به يكي از معروفترين داستانهاي اين نويسندة فقيد است.

داستان از آنجا شروع ميشود كه در منطقه يي باستاني در كوههاي تركيه، آثار باستاني از زير زمين بيرون كشيده ميشود. روستائيان هم، قطعه هاي آثار باستاني پيدا شده را، به توريستهاي خارجي مي فروشند.

يك باستانشناس آمريكايي، به همراه دوست ترك خود، براي خريد آثار باستاني، به اين منطقه ميرود. باستانشناس كه در كار خود بسيار ورزيده است، قطعه هاي اصلي را از قطعه هاي تقلبي به خوبي تشخيص ميدهد. در پايان يك روز خسته كننده، باستانشناس و دوستش، قعطه يي مناسب پيدا نمي كنند.

هنگام بازگشت، كنار جاده، بركه يي مي بينند. توقف كرده تا در زير تك درخت آنجا كمي بياسايند. همان موقع، يك پيرمرد همراه با خري لاغر، سياه، شَل، كور، پير و مردني سر ميرسد. باستانشناس كمي نگاه كرده، ناگاه از جا مي پرد. هنگاميكه دوستش علت را ميپرسد، باستانشناس به زيلويي كثيف و بدبو، كه روي كمر خر بيچاره انداخته شده، اشاره كرده و آرام ميگويد:[1]

- اين زيلو، مربوط به چند سدة پيشه و يك اثر باستاني گرانبهاست!

- خُب بِخَريم

- آره، اما همينطوري نميشه، اگه دهاتيه بفهمه كه ارزشمنده، طاقچه بالا ميذاره و قيمت رو بالا ميبره

- چكار كنيم؟

- خره كه هيچ ارزشي نداره و پا به گوره، پيرمرده براي اون، خيلي ازمون بخواد، 20-30 دلاره! خرش رو مي خريم، بعد زيلو رو بر ميداريم و خر رو ول كنيم.

باستانشناس و دوستش، سراغ پيرمرد ميروند.

- آقا ميخوايم خرت رو بخريم!

- نميشه!

- چي؟! ... پولِ خوبي ميديم

- نميشه!

- چرا؟

- نميشه!

- 50 دلار

- نميشه

- 100 دلار

- نميشه!

- آقا 500 دلار

- نميشه!

پيرمرد، در اينجا ديگر طاقچه بالا گذاشتن را به اوج رسانده و به باستانشناس آمريكايي ميگويد: «آقا خر منو ميخواي چكار؟ مگه تو مملكت شما خر نيست؟»

باستان شناس هم كه به هر قيمت ميخواست آن زيلو را به دست آورد، كوتاه نيامده و ميگويد: «هست، اما من اين خر را ميخواهم!»

گفتگو حسابي داغ ميشود. از اينطرف اصرار، از آنطرف انكار! باستانشناس كه حسابي گيج شده، با خود ميگويد: «آخر خري سياه، پير، شَل، كور، پا به گور و لاغر، چه ارزشي داره كه اين پيرمرد دهاتي و خيره سَر، از اون نميگذره».

23 گفت...

در نهايت، پس از مدتي طولاني اصرار و التماس، پيرمرد حاضر ميشود خر را به مبلغ 2 هزار دلار بفروشد.

باستانشناس با خود حساب ميكند، آن زيلو كه مربوط به سده هاي قبل است، در آمريكا دست كم 15-20 هزار دلار، ارزش دارد. بنابراين، حاضر ميشود 2 هزار دلار را براي خرِ شل و كور و پير، بپردازد. پيرمرد، پولها را گرفته، شمرده و در جيب ميگذارد؛ سپس افسار خرِ پير را به باستانشناس و دوستش ميدهد. اما همان موقع، زيلوي كثيف و بدبو را از روي خر بر ميدارد!

باستانشناس كه تازه متوجه ميشود چه فريبِ بزرگي خورده، هاج و واج ايستاده، افسار خر را رها ميكند.

پيرمرد هم ميگويد: «آقا، من هفته يي چند بار، اين خرِ پير را به توريستها و باستانشناسان مي فروشم؛ چون هربار زيلو را بر ميدارم، پس از چندي، آنها خر را رها ميكنند. من هم دوباره زيلو را روي آن مي اندازم تا به نفر بعدي بفروشم!»

× × ×

چرا اين داستان را تعريف كردم؟ چون به طرز شگفتي، شگرد آن پيرمرد دهاتي، امروز توسط يكي ديگر هم انجام ميشود! شايد پرندة خيالتان، به مناطق باستانشناسي و كوهستاني پرواز كند. اشتباه نكنيد. امروز، در باتلاق وزارت اطلاعات ولايت است كه الگوي «پيرمرد دهاتي، خر پير و زيلوي بدبو» اجرا ميشود. چگونه؟

كافيست به پديده يي به نام اسماعيل يغمايي نگاه كنيد! پديده يي كه جداي از مزدوري، از نظر فكري نيز، درست مانند جوهرة اربابش، ولايت فقيه، افكارش مربوط به قرون وسطي است.

اگر هم سايتهاي وزارت اطلاعات، مانند هابيليان، دريچة زرد، اينترلينك، نجات و ... را ديده باشيد، متوجه ميشويد اين پديده، هر از چندي، دربارة مناسبات دروني مجاهدين، خبرهاي رسوايي ميدهد.

البته اين موضوع تازگي ندارد؛ بريدگيِ اين پديده و خدمتش به وزارت اطلاعات هم، مربوط به امروز نيست. بنابراين، حتماً مي پرسيد، ربط اين موضوع، به داستان عزيز نسين، چيست؟

ربطش همان است كه گفتم! وزارت قدرقدرتِ! ولايت، از اين پديده، يغمايي، براي پيشبرد تاكتيكي كه از آن پيرمرد الگوبرداري كرده، استفاده ميكند. چگونه؟

آن پيرمرد، براي اينكه خر كور، شل، پير، پا به گور و سياه خود را بفروشد، زيلويي بدبو را كه از اجدادش به ارث برده و در نظر باستانشناسان، ارزش باستاني داشت، روي خر سياه مي انداخت؛ بدين ترتيب، خريدارها، به خاطر آن زيلو، خر را مي خريدند؛ اما همان هنگام، پيرمرد زيلو را از روي خر بر ميداشت. در اينجا، آن خر نه تنها براي خريدارها ديگر ارزشي نداشت، بلكه بار هم بود و آن را ول مي كردند. پيرمرد، دوباره خر را برداشته، در جايي ديگر، با همين تاكتيك، آنرا مي فروخت!

وزارت اطلاعات هم، كه به خاطر بدنامي و رسوايي، دروغهايش بر ضد مجاهدين و مقاومت ايران خريدار ندارد، مجبور است زيلويي روي اين دروغهاي سياه و رسوا بيندازد. آن زيلوي بدبو، همين پديده، يعني يغماييست. وزارت اطلاعات با خود حساب مي كند، وقتي دروغهايش بر ضد مجاهدين را از دهان اين پديده بگويد، شايد عده يي كه از پيشينة بريدگي و مزدوري اين فرد اطلاع ندارند، دست كم براي مدتي، خريدار آن دروغها شوند. بعد هم، پس از آنكه رسوايي دروغ آشكار شد، وزارت اطلاعات زيلوي بدبو (يغمايي) را برداشته، روي دروغي ديگر انداخته، تا آنها را هم به عده يي قالب كند! «مرگهاي مشكوك، طلاق اجباري و حالا هم كلاهبرداري مالي مجاهدين و مقاومت ايران از يك زن انگليسي!».

البته يك فرق ميان وزارت اطلاعات و آن پيرمرد وجود دارد. آن پيرمرد، هر بار مي توانست به خاطر آن زيلوي كثيف و بدبو، خر سياه و پا به گورش را بفروشد. اما امروز ديگر، زيلوي ولايت(يغمايي)، آنقدر در كثيفي و بدبوييِ ولايي، به انتهاي خط رسيده، كه هر قدر هم از نظر باستاني، يادآور قرون وسطي باشد، كسي حاضر به خريد آن نيست!