امروز نامه دکتر کریم قصیم را خواندم و به سالهای درد و رنج و خون در
ایران بازگشتم. سالهای دربدری و مبارزه ای سخت و بی امان که با تمام
وجودمان به آن قیام کرده بودیم. اعضای خانواده من که هر کدام نقشی در آن
روزها بازی میکردند و خود من بعد از آزادی ام از زندان گواهی بر آنچه کریم
قصیم می گوید، هستیم. پزشکانی که با خصوصیات انسانی خود با خریدن خطرات
فراوان به نجات جان مبارزان و مجاهدان آن زمان برخاسته بودند و از این خانه
به آن خانه میرفتند تا مجروحی را درمان کنند
یا در مطبشان بصورت پنهانی مبارزی را بپذیرند و به آنها، هر گونه که از
دستشان برمی آید کمک کنند. پزشکانی شریف که از میانشان بسیاری در تله سیستم
اطلاعاتی رژیم افتادند و بر سر دار رفتند.ادامه مطلب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر