دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ مرداد ۱, پنجشنبه

انقلاب ایدئولوژیک شماره 9.گفتگوی همنشین بهار اسماعیل وفا یغمائی

هیچ آدمی نیست که فقط یک آدم باشد. هیچ لجظه ای از زندگی آدم هم فقط آن لحظه نیست. تمام تاریخی که پشت سر اوست او را می‌سازد و آن آدم هم در لحظه معین چیز معینی است. این فقط در مورد یک شخص است. در مورد یک گروه و سازمان هم صادق است و بسیار پیچیده تر. متنوع تر و... ادامه مطلب.
------------------------------------------------------------
 قسمت هشتم //.ادامه قسمت هفتم// قسمت ششم /// بخش پنجم// بخش چهارم// بخش سوم// قسمت دوم // قسمت اول//......نظرات بخشهای قبلی را در اینجا بخوانید 

۶۹ نظر:

ناشناس گفت...

با تشکر از زحمات شما
شورای رهبری کپی شورای نگبهان رژیم است.
نرگس هلند

حميد ع گفت...

گويا رجوی مبتکر خيلی چيزا به اسم اسلام در تاريخ معاصر بوده عمليات انتحاری را ميدانستيم ولی من جهاد نکاح را نميدانستم.
ازدواجهای اجباری تشکيلاتی را ميدانستم ولی اينکه از افراد بخوان اقوام زن خود را برای ازدواج با مردان مجاهد به خارج بيارن را من نميدانستم.

esmail گفت...

جناب حمید ع متاسفم یا دقت نکردی یا به عمد مینویسی. عزیز
نمی خواستندکسی زن خود را برای ازدواج با دیگری به خارج بیاورد بلکه سخن از خواهر مجرد افراد است و درخواست اینکه بیاید به خارجه برای ازدواج. شما با این جهاد نکاح به همه توهین میکنید.مسائل را باید درست دید و نباید یا دقت نکرد یا مغالطه . ممن.ن

ناشناس گفت...

بیشرف کسانی که فرزندان شریف یک ملت را میگویند جهاد نکاح دارند بیشرف کسانی که میگویند شورای رهبری شورای نگهبانند بیشرف کسانی که به این اعمال دامن میزنند و هیچ شرم و خجالت هم ندارند.درودها بر مجاهدین خلق ایران و رهبران فداکار این مقاومت بزرگ
ایرانی

منصور لرستانی گفت...

این مزخرفات را خروارها اخوندهای پست نوشتند به کجا رسیدند که شما برسید؟
درود بر مجاهدین خلق و رهبران مجاهدین
درود بر تمام هواداران دلیر مقاومت

حميد ع گفت...

آقای يغمايی من ننوشتم "زن خود را برای ازدواج با ديگری" !!!!!!؟؟؟؟؟ ،
نوشتم اقوام زن خود را (يعنی خواهر، دختر خاله .... مجرد... ) که ميشود برای ازدواج به خارج آورد...
من به کسی توهين نکردم، و نه مغالطه ....، اين را شما ميگيد ولی حقيقت ندارد.
شما سالها هست که با همين عينک نادرست و غير منصفانه نظر های مرا سانسور ميکنيد، خوب شد اينبار نوشتيد و معلوم شد.

حميد ع گفت...

آقای يغمايی من نمی خواهم بحث از مسائل مهمتر که در اين سری مطرح هست منحرف به اين بحث فرعی جهاد نکاح شود. ولی لطفاً توضيح دهيد، آيا اگر سازمان به دنبال اقوام زن (مجرد) افراد بوده تا اينها را به خارج برای ازدواج با مردهای مجاهد که به دستور سازمان بايد ازدواج ميکردن بوده ، چه تعريفی دارد؟ و آيا فرقی با جهاد نکاح دارد؟

حميد ع گفت...

در جواب ايرانی!!، زندانی سياسی زمان شاه، که الان در اروپا هست و هنوز هم عضو هست سالها پيش در سفری که با هم داشتيم، ميگفت بعد شهادت همسر به دستور سازمان با اينکه نمی خواست
مجبور به ازدواج شد ولی فقط گاهی با هم بودن و زناشويی نداشتن، و ناراحت بوده، و بعد در جريان طلاقها راحت شده!!؟؟ درست نيست اسمش را بنويسم.
حالا آيا بی شرف آنهاي (رهبری) نيستن که به زور فرزندان فدا کار خلق را مجبور به ازدواج و طلاق ميکنن؟

ناشناس گفت...

پیشگو
دوست عزیز اقا یا خانم ایرانی و اقای منصور لرستانی عزیز من بسیار علاقمند هستم بدانم انقلاب ایدئولوزیک سازمان مجاهدین خلق چیست لطفا مرا راهنمائی کنید همینطور به من راجب بندهای انقلاب توضیح دهید تا بدانیم که این انقلاب ایدئولوزیک چه بوده اما متاسفانه سازمان مجاهدین خلق تمام نوارهای نشست های انقلاب ایدئولوزیک را نابود کرده است انچه باقیمانده چیزهائی است که نمی تواند پاک کند و روی اینترنت ثبت شده است در نتیجه کاسه داغ تر از اش نشوید عزیزکم اون بالا بالائی ها خودشون میدونند که چه گندی زده اند .
توجه داشته باشید اخوندها و ملاها بسیار ادم های شارلاطانی هستند خیلی زیاد اما باید این را هم بدانید جناب رهبر عقیدتی همه ملاها و اخوندها را از هر نظر توی جیبش میگذارد ملاها شاگرد رهبر عقیدتی هم نمی شوند شاید با خمینی بشود مقایسه کرد ولی با ملاها بنظرم نه اما یک نکته دیگر که باید خوب بدانید و ما میدانیم و روزی گندش همه جا را فرا خواهد گرفت بحث رقص رهائی چیزی است که رهبر عقیدتی نمی تواند منکرش شود شاهدین ان بسیار هستند مگر رهبر عقیدتی شاهدین را بهر طریقی از بین ببرد این شاهدین روزی به سخن خواهند امد اما نکته دیگر ای کاش و ای کاش بحث و مشکل رهبر عقیدتی نکاح بود ای کاش داستان مجاهدین و رهبر عقیدتی به همین ها ختم میشد اما باید بگویم اوضاع خراب تر از این حرفهاست انقدر خراب که رهبر عقیدتی 13 سال است گم شده والا هیچ دلیلی برای گم شدن وجود نداشت البته او دیگر هرگز باز نخواهد گشت او برای همیشه رفته است روحش شاد نباد که باعث ویرانی چند نسل از انقلابیون شد روحش شاد نباد از اینکه به اعتماد یک خلق خیانت کرد روحش شاد نباد که یک جنبش را ویران کرد و سازمانش را به اعماق چاه برد روحش شاد نباد که همچون لبه دوقیچی با خمینی مردم ایران را ویران کردند کشتند سوختند بردند گم گشتند
در اخر برای اینکه زیاد مزخرف نگوئید تکرار میکنم ادرس بحث های انقلاب ایدئولزیک را برایمان بگذارید تا بتوانیم به اصل ماجرا برسیم اگر شهامتی و غیرتی و گرمی از انقلابی گری هنوز باقیست اما به گمانمان حتی گرمی نیز باقی نمانده است

ناشناس گفت...

پیشگو
دوست عزیز اقا یا خانم ایرانی و اقای منصور لرستانی عزیز من بسیار علاقمند هستم بدانم انقلاب ایدئولوزیک سازمان مجاهدین خلق چیست لطفا مرا راهنمائی کنید همینطور به من راجب بندهای انقلاب توضیح دهید تا بدانیم که این انقلاب ایدئولوزیک چه بوده اما متاسفانه سازمان مجاهدین خلق تمام نوارهای نشست های انقلاب ایدئولوزیک را نابود کرده است انچه باقیمانده چیزهائی است که نمی تواند پاک کند و روی اینترنت ثبت شده است در نتیجه کاسه داغ تر از اش نشوید عزیزکم اون بالا بالائی ها خودشون میدونند که چه گندی زده اند .
توجه داشته باشید اخوندها و ملاها بسیار ادم های شارلاطانی هستند خیلی زیاد اما باید این را هم بدانید جناب رهبر عقیدتی همه ملاها و اخوندها را از هر نظر توی جیبش میگذارد ملاها شاگرد رهبر عقیدتی هم نمی شوند شاید با خمینی بشود مقایسه کرد ولی با ملاها بنظرم نه اما یک نکته دیگر که باید خوب بدانید و ما میدانیم و روزی گندش همه جا را فرا خواهد گرفت بحث رقص رهائی چیزی است که رهبر عقیدتی نمی تواند منکرش شود شاهدین ان بسیار هستند مگر رهبر عقیدتی شاهدین را بهر طریقی از بین ببرد این شاهدین روزی به سخن خواهند امد اما نکته دیگر ای کاش و ای کاش بحث و مشکل رهبر عقیدتی نکاح بود ای کاش داستان مجاهدین و رهبر عقیدتی به همین ها ختم میشد اما باید بگویم اوضاع خراب تر از این حرفهاست انقدر خراب که رهبر عقیدتی 13 سال است گم شده والا هیچ دلیلی برای گم شدن وجود نداشت البته او دیگر هرگز باز نخواهد گشت او برای همیشه رفته است روحش شاد نباد که باعث ویرانی چند نسل از انقلابیون شد روحش شاد نباد از اینکه به اعتماد یک خلق خیانت کرد روحش شاد نباد که یک جنبش را ویران کرد و سازمانش را به اعماق چاه برد روحش شاد نباد که همچون لبه دوقیچی با خمینی مردم ایران را ویران کردند کشتند سوختند بردند گم گشتند
در اخر برای اینکه زیاد مزخرف نگوئید تکرار میکنم ادرس بحث های انقلاب ایدئولزیک را برایمان بگذارید تا بتوانیم به اصل ماجرا برسیم اگر شهامتی و غیرتی و گرمی از انقلابی گری هنوز باقیست اما به گمانمان حتی گرمی نیز باقی نمانده است

ناشناس گفت...

اسماعیل بیش از بیش نگرانت شدم؛ با خودت چه کردی؟ چه میکنی؟ به یک مشاوره مراجعه کن. موفق و با عزت باشی.

صادق

esmail گفت...

حضرت صادق
توصیح بده چرا؟
و نیز مشاور خودت را بمن معرفی کن
جناب حمید ع
عزیز
بس است دیگر!
فرق جهاد نکاح که یکزن را بمیان داعشیها پرت میکنند مثل گوشت جلوی سگ با یک ازدواج احمقانه که هزاران نمونه اش هر روز در سراسر عالم اتفاق میافتد بسیار است ولی گویا شما تفاوتش را نمیدانی

حميد ع گفت...

آقا يغمايی شما مثل اينکه برده گيری داعش را که زنان ايزدی را به عنوان برده تصاحب ميکنن با جهاد نکاح که زنهای مسلمان از اورپا و ديگر نقاط جهان برای ازدواج (ازدواج نه تجاوز و بردگی) با اختيار و پای خود به سوريه می روند اشتباه گرفتيد. جهاد نکاح را بعضی شيخهای سنی فتوا دادن که ثواب دارد و برابر با جهاد هست و دختران را تشويق به آن ميکنن.
من تعجب ميکنم شما اين را نميدانيد؟ يا شايد هم ميدانی و .... .
ولی لطفاً به من چيزی را که ننوشتم نسبت نده، از مردانگی به دور هست.

esmail گفت...

نه عزیز من این را میفهمم ولی شما گویا میخواهی جهاد نکاح را بادرخواست اوردن یک فرد برای یک ازدواج ساده و در عین حال مضحک یکی بدانی. چیزی که همین الان در ارروپا هم هست فلان کسخواهر دوستش را از ایران میآورد و ازدواج میکند یا یکی دختر خاله اش را.
من از یک درد دارم سخن میگویم از یک تراژدی از یک نسل سوخته و نه گوبیدن یاوه دیگران امیدوارم این را درک کنی

B.S گفت...

hemaghat vd bi masolity yaghmahie va hamneshin bahar baes tasof ast mogavemat baki az in mozakrafat nadarad va piroz mishavad
dorod bar masoud va maryam
marg bar akond

B.S گفت...

in hamid ain ham bouy akondha ra midehad agar in ra eshtebah konam o yek ahmag kamel ast

حميد ع گفت...

قبول دارم که با هم متفاوت هستن، ولی اگر جنبه تشکيلاتی و دستوری داشته و از فرد ميخواستن
که چون مجاهد مجرد نياز به ازدواج دارد بايد از ايران همسر وارد کنيم، شبيه همين جهاد نکاح
ميشود که جنبه دستوری و فتوا دارد و داعش دخترها را از اروپا به سوريه برای ازدواج ميکشاند.
به هر حال اين خوشبختانه در تشکيلات ادامه نداشته و برای اين هم من نوشتم که تا حالا نشنيده بودم سازمان اين کار کرده باشد.
قصد من انحراف از بحث بسيار مهم انقلاب ايديولوژيک نبود و از اين نظر عذر خواهی ميکنم.

فحاشی فدايي چماقدار رهبر عقيدتی b.s ، ارزانی مهر تابان باد. مرگ بر رژيم آخوندی که اگر نبود رهبر عقيدتی هم الان وجود نداشت و شايد سازمان راه ديگری ميرفت.


B.S گفت...

tavab ha mozdorha vadadeha tanbalha bisharafha namardha boridehha farari az mobarezeha in englab dar ensan ra nmifahmand in englab mal englabiha ast

ناشناس گفت...

آقا یا خانم B.S
لطفا برای نوشتن نظرات خود به این وب سایت (behnevis.com) رفته و در آنجا نظر خود را به فارسی‌ بنویسید و بعد آنرا در قسمت نظرات کپی‌ و پیست کنید تا خواناتر باشد.

طرفدار زبان فارسی‌

دریچه زرد گفت...

پیشگو دوست مریخی ب اس نظر شما به دلیل غلظت دشنامها قابل نشر نیست لطفا توجه کنید با پوزش

ناشناس گفت...

با دورد و تشکر مجدد از شما آقای یغمایی
عنوان کردن این موضوع که رژیم از این بحث ها به نفع خود استفاده میکند و به نفع مقاومت نیست همین آقایان یا خانم ها این بحث ها راابتدا انکار میکردنند.تنها برای فرار از
پاسخگویی ،طی دو دهه ،سالهای هفتادوهفت و هشتادوهشت شاهد دو قیام عمده در ایران بودیم و به شدت سرکوب شد.و مجاهدین هیچ نقشی در آن نداشتن ،ابتدا انکار کردنند، وقتی متوجه شدن خیلی پرت تشریف دارند تلاش کردن با میرحسین موسوی بیعت کنند که او رد کرد!میشود بگویید این سازمان رهبری کننده چه کرد؟!این سازمان روز به روز از جامعه ایران فاصله گرفته است وبه بند و بست بین المللی دل بسته است.و این سازمان جزیی از جامعه ایران است باید نقد شود.وعلل این پسرفت روشن شود.
نرگس هلند

فروزنده رحیمی گفت...

اسم این انقلاب انقلاب درونی مجاهدین بوده و هست ربطی به کسانی که بیرون آمده اند ندارد اونائی که اومدن بیرون برن زندگیشون بکنن کار به مسائل مجاهدین که غرق درد و مبارزه ان نداشته باشن
درود بر رجوی مسعود و مریم
مرگ بر آخوندای بیشرف حاکم بر ایران

jahandid گفت...

با درود به آزاديخواهان و ايران دوستان عزيز،
وقتى سخن از فحاشى ميشود، ما ياد لومپن هايى ميافتيم كه در هر جامعه اى وجود دارند. وقتى در مورد له كردن شخصيت سخن ميگوييم، در هر سازه اى تعريف خاص خودش را دارد. براى مثال رفتارى كه در ارتش هاى كلاسيك و غير كلاسيك هستند، دوتا دنياى متفاوت از هم ميباشند! در ارتش هاى كلاسيك از اوليه ترين اقدامات له كردن ان شخصيتى ست كه فرد با خودش به داخل سازه مياورد يعنى همان "تربيت خانوادگى-اجتماعى". البته هر يك از اين مقلات تعاريف گسترده اى دارند كه در اينجا نميگنجند. علت اين توضيح من اين بود كه براى سازمانى كه لباس نظامى كلاسيك به تن كرده است، طبعاً ميخواهد مثل بقيه سازه هاى كلاسيك عمل كند و خودش را بسازد و حفظ كند. براى اين كار هم لازمه اش اين است كه در بستر مناسب خودش و در سرزمين خودش با مردم خوش و امكانات سرزمين خوش دست به اين كار بزند. ان وقت كسى نميتواند به ان ايرادى بگيرد كه هيچ بلكه لازمه بقاى كل ان سرزمين خواهد بود. از همين بابت بر اساس يك سرى تجربياتى كه طى قرون واعصار بدست امده، در يك كلام هر چه از دهانشان در ميايد بار كسى كه تازه وارد شده ميكنند تا اينكه سلسله مراتب فرماندهى در وجود ان فرد حك بشود!
فكر كنم با اين توضيح تفاوت هايى كه در كار يك سازه غير كلاسيك وجود دارد را ميشود ديد. در واقع چيزى كه من از حرفهاى اين بخش ميگيرم اين است كه سازه مربوطه نه در سرزمين خودش بوده و نه با با امكانات مردم خودش (ماليات و...) و نه با انسانهايى كه اصلا ً نيازى به چنين شيوه هاى كلاسيك داشته باشند، سر و كار داشته است! ارتش هاى كلاسيك عمدتاً با انسانهايى سر و كار دارند كه از سر نياز و كمبودهايى كه با رفتن به اين نوع مشاغل معمولا ً بر طرف ميشوند. ولى يك سازه اى كه روى آگاه ترين هاى جامعه ميخواهد هدفش را سوار كند هرگز نميتواند با ان فرهنگ له كننده به مقصد برسد، هر يك از ان انسانها با داشتن ايده الهايى قدم در اين راه ميگزارند و هر يك از انها داراى پتانسيل رهبرى كننده ميباشند و در عمل اين را نيز نشان ميدهند. بعبارتى شما نميتوانيد كره را با اهن قاطى كنيد و انتظار داشته باشيد كه كار كند.

ناشناس گفت...

سلام بر برادر یا خواهری که یه اسم فروزنده رحیمی نظر می دهند.
پیشتر نوشته بودید:
«شماها اگر رژیمی نباشید یک عده افراد خوش نشین در خارج کشور هستید که هیچ تعهداتی جز زندگی خودتان ندارید و برای همین هم نمی‌فهمید مسعود رجوی چی می‌کند و چه می‌گوید.
من از وقتی این گفتگوها را شنیدم ...دانستم آقای رجوی چطور خودش را قربانی کرده تا یک انقلاب و یک نسل را نجات بدهد.
این راز اصلی انقلاب مجاهدین است که افراد بی ایمان نمی فهمند»
حالا هم فرموده‌اید: اسم این، انقلاب انقلاب درونی مجاهدین بوده و هست ربطی به کسانی که بیرون آمده اند ندارد.
اونائی که اومدن بیرون برند زندگیشون را بکنن . کار به مسائل مجاهدین که غرق درد و مبارزه اند، نداشته باشند.
========
تقاضا میشود اولاً قربانی شدن مسعود رجوی را توضیح بدهید. ایشان خود را قربانی کرده؟ چطوری؟
ثانیاً این «انقلاب» به قول شما «درونی»، زندگی سه نسل را «کن فیکون» کرده است. زندگی پدران و مادران ما، خود ما و فرزندان ما را.
چطوری ربطی به کسانی که از تشکیلات بیرون آمده اند ندارد؟
با درود و سرود چه مسئله ای حل می‌شود عزیز
سلام

منصور لرستانی گفت...

مسعود رجوی نور چشم ملت ایران بوده و هست و خواهد بود. این صحبتهای ملا پسند را ادامه بدهید تا خسته بشوید. روزگاری تمام اسناد این انقلاب درونی و نتایج ان که حفظ ستون جنبش ضد اخوندی وپیروزی ملت ایران بر آخوندهای اهریمنی هستند تمام و کمال در نظاره مردم قرار خواهد گرفت. تمام این انقلاب اسناد افتخار مجاهدین و مسعودعزیزمان و خانم مریم رجوی و مردم است حتی اگر کور دلان نفهمند

ناشناس گفت...

آقا منصور لرستانی جنابعالی پیش تر (با اشاره به طرفین این گفت و شنود)گفته بودید:
«اینها هم مرض دارند هم پدر و مادر ندارند اصلا به شما چه؟ این انقلاب را کسانی باید تحلیل کنند که تن به این انقلاب انسان ساز سپرده اند نه شما...
انقلاب ایدئولوژیک مایه افتخار کسی است که انقلابی است و نه یک مشت راحت طلب که از خم و پیچهای عبور از مشکلات هولناک هیچ نمی دانند...»
حالا هم نوشته اید:
« این صحبتهای ملا پسند را ادامه بدهید تا خسته بشوید. روزگاری تمام اسناد این انقلاب درونی و نتایج آن...تمام و کمال در نظاره مردم قرار خواهد گرفت. تمام این انقلاب اسناد افتخار مجاهدین و مسعودعزیزمان و خانم مریم رجوی و مردم است حتی اگر کور دلان نفهمند»
...........
آقا منصور
چرا باید اینقدر خودمان را بازی بدهیم؟ مگر انشا می‌‌خواهیم بنویسیم؟
نتایج ماجرای موسوم به انقلاب ایدئولوژیک، جلوی چشم ماست و مردم ایران مدت هاست قضاوت خود را کرده‌اند.
باور کن غیر از شما کسان دیگری هم هستند که می‌خواهند سر به تن این رژیم پلید نماند.
الان بیش از سه دهه است که از این داستان می‌گذرد. ما که عمر نوح نمی‌کنیم. بعد از ۳۰ سال حتی سازمان سیا و انتلیجنت سرویس اسناد خودشان را در اختیار مردم (مردم به قول سرکار بریده و تنبل و زندگیخواه می‌گذارند)
برادر عزیز سه نسل از این داستان موسوم به انقلاب ایدئولوژیک ضربه خورده اند (یا به قول دستگاه تبلیغاتی مجاهدین فیض برده اند)
خب اسنادش را همین الآن منتشر کنند. از جمله نوار کامل (نه سانسور نشده و قیچی نشده، نوار کامل) به اصطلاح محاکمه علی زرکش را
منصور عزیز بالا غیرتاً این عیبی دارد؟ حتی به نفع خود مجاهدین نیست؟
سلام

ناشناس گفت...

آقای یغمایی سلام و یه سوال.
بنظر شما من وقت بذارم باقیمونده "برداشت من تا آخر بخش ... از حرفهای یغمایی" رو بنویسم یا اینکه بخش نهم هم مثل "برداشت من تا آخر بخش هشتم از حرفهای یغمایی" دچار تیغ تیز سانسور شما میشه؟

بهر حال تیتر مطلب من میگه "برداشت من تا آخر بخش .... از حرفهای یغمایی" خدای ناکرده نمیگه "تا آخر بخش ششم از حرفهای یغمایی" و من هم که پیداست کیه (رفیق سائل).


جان شما راست میگم آدم اینهمه زحمت بکشه و متنی مملو از حقایق تهییه کنه اما وقت انتشار، قابله تصمصم بگیره بچه سائل زیادیه و حق دیدن نور آفتاب رو نداره، لاال.... اونم بچه ای که به نیت ثبت حافظه تاریخی ما مردم کاشته شده! دل آدم واقعاً که از سرزا رفتن یه همچین بچه ای از ازل تا به ابد میسوزه والله!

اگه قصد قلم شکوندن و بچه کشی ندارین بگین تا بخش هشتم و نهم رو باهم تقدیم حضور کنم.

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.

esmail گفت...

رفیق سائل
سانسوری در کار نیست
اجبار کار است برای تعادل
شما اگر دشنام بدهید کسانی جواب میدهند و اینجا میشود محل دشنام دادن
در محتوا و با کلمات مناسب توضیح بدهید
وگرنه بقول شما سانسور خواهد شد برادر من
دعوا نداریم با دیگران
قصد بیان حقیقا و دردهاست و بس

jahandid گفت...

با درود مجدد،
من نميفهمم چرا اينقدر پافشارى روى اين است كه گذشته را "چوب" بزنيم؟! براى رهايى از اين اوضاع فقط نياز به يك بررسى علمى-عملى داريم. در هر موردى كه بحث ميشه خيلى نكات مهم و روشنگرانه اى مطرح ميشوند كه ميتوانند مارا قدمى به جلو ببرند و ميتوانند بندها و زنجيرهايى را از اذهان ما باز كنند به هر ميزان كه مخاطب ذى ربط ظرفيت داشته باشد، قدرى رو به جلو حركت بكند. واقعاً چه سودى برده ميشود اگر ما دائماً با قصد نمك پاشيدن بر روى زخمهاى ٣٧ ساله خودمان قلمفرسايى بكنيم و فضاى مملو از انرژى منفى اپوزيسيون را بازهم بيشتر تلخ كنيم. روى سخن با ان عده از نظردهندگانى ست كه عمداً با كلمات غير متعارف و خصمانه وارد ميشوند از هر نوعش (مخالف يا موافق) و كارى كه ميكنند فقط اب به اسياب آخوندا ميريزند.
آقاى يغمايى سؤالات خيلى روشنى مطرح ميكنند و هر موردش را ميشود واردش شد و به يك جوابى رسيد كه ادم حس كند قدرى به جلو رفتيم. براى مثال اين سؤالى ست خيلى اساسى كه اين همه فداكارى هايى كه از جانب انقلابيون به واقع ناب اين سرزمين صورت گرفته، الان گفته ميشود كه در "نوك پيكان تكامل" براى "رهايى زن" از ستم مضاعف سرمايه شده است. خوب بدرستى بايد خيلى موشكافانه اين ادعا را بررسى كرد حتا اگر به صرف احترام نهادن به اين همه فداكارى و ايثارى كه شده، باشد. من فكر ميكنم كه اين گونه نطر افكندن بر انچه كه تمام ان كسانى كه در اين راه قدمى برداشته اند خيلى گواراتر باشد از اينكه بخواهيم الان گلوى همديگر را بگيريم و در جلوى ديد دشمنى كه تشنه به خون تك تك ازاديخواهان است، بفشاريم. الان در واقع ما براى يافتن حلقه هاى مفقوده اى كه باوجود اين همه فداكارى در سخت ترين شرايطى كه فقط در رومان هاى حماسى ميشود ديد، صورت گرفته اند، باز ما هرروزمان بدتر از ديروزمان است. بله سؤال بزرگتر اين است كه واقعاً چرا با اين همه جانفشانى هاى حماسى باز ما اسير دردهاى بى درمانى هستيم كه بوديم. مثالى ست كه ميگن شما هر چقدر بيشتر در تمرينها و آموزش هاى رزمى عرق بريزى، در هنگام رزم خون كمترى خواهى داد. حال ما نيز هرچقدر كه با موشكافى و ديدى كه رو به جلو باشد، مشكلاتمانرا نقد و بررسى كنيم، بدون ترديد در فرداى سرنگونى اين ولايت وحشى اخوندى دچار چاهى سياه تر نخواهيم شد.
قدر مسلم اين است كه اين روش نتوانسته است كه مارا از سياهى و تباهى موجود برهاند. "رهايى زن" شاخص حركت قرار گرفته، چه خوب! ولى چرا زنان ايران زمين اين رهايى خودشان را نميبينند و حتا انرا حس هم نميكنند و يا اگر هم خبرش را دريافت كنند و اشنا نيز بشوند، جذب ان نميشوند؟! ايا واقعاً وقتى از مردم سالارى حرف زده ميشود، چرا باز زنان ما انرا باور نميكنند؟ ايا بايد اين را قبول كرد كه فاصله ها "به اندازه سالهاى نورى" است؟! اگر واقعاً چنين است، پس اين فاصله را نميشود پر كرد و بايد گذاشت تا وقتش برسد و ان وقت انرا شناخت!و يا اينكه مسله مردم و بخصوص زنان ما چيز ديگرى ست و به همين خاطر علاقه اى به انچه كه "رهايى" خودشان گفته ميشود را در يك كلام نميخواهند!!! ولى خوب اجالتاً يك راهى پيدا كنيم كه بشود همين سالهاى زمينى را يه يك طريقى طى كنيم كه بشود از اين همه سياهى و تباهى بدر بياييم، بقيه اش فعلا ً پيش كش خواستارانش! عقل سليم حكم ميكند كه ما مشكلات امروز را بايد حل بكنيم و هرانچه كه متعلق به سالهاى نورى اينده هست را بگذاريم كه نسل زمان مربوطه حل نميايد.
به اميد پيروزى مردم به جان امده ايران زمين.

ناشناس گفت...

اقای همساده
اقای جهان دیده نکاتی گفته اید که مثلا نمیشه همش از گذشته های تاریک گفت و از ان یاد کرد خوب اما باز هم در اخر میگوئید اینده را به به ایندگان واگذار کنیم و بگذاریم خودشان حل کنند شما پارادوکس سخن میگوئید یعنی متناقض چگونه میشود تحلیل کرد ولی گذشته تلخ را به میان نکشید چگونه میتوان تحلیل درست کرد و جمعبندی از گذشته کرد و از ان سودی برای ایندگان ندید ای نازنین ما از هیچ کس کینه فردی نداریم حتی از رهبر عقیدتی اگر چه از او بیزاریم ولی کینه نداریم اگر سخنی هست یک نوار و یک خطی است از گذشته تا به امروز که تا به اینده کشیده میشود نمیتوان هیچکدام را از هم تفکیک کرد
در مورد شخص رهبر عقیدتی هم او گلاب خودش را به جنبش و مردم و انقلابیون زده و رفته پی کارش دست همه هم از او کوتاه است نه جواب میدهد نه خودش را نشان میدهد نه میگوید زنده است مرده است خلاصه همه را مچل کرده این مردک جواب گو هم نیست نمی گوید چرا اینهمه خطا را انجام داده اخر ما به که بگوئیم این درد را .بنظر من هیچ راهی جز پرده برداری از گذشته نیست باید تمام پرده ها گذشته را کنار زد باید نورافکن به گذشته انداخت باید پروزکتور به گذشته بیاندازیم و همه چیز را صاف و زلال کنیم این بزرگترین مسئولیت ایرانیان ازاده است اگر چنین نکنیم فردای روزگار ایندگان بر ما لعنت خواهند کرد که چرا نگفتید ما از گذشته ترس نداریم ان گذشته با همه رنج و خونش درس و عبرت برای ایندگان است که باید کلاسه شود و نباید گذاشت پس ماندگان این جریان ارتجاعی بر گذشته خاک بپاشند و انرا مانند ترانه سرکوچه کمینه بسوزانند

jahandid گفت...

با درود مجدد،
تشخيص سره از نا سره در زمانى كه ادمى قصد نظر دادن دارد بسيار ضرورى و مهم ميباشد. اينجا اتفاقاً حرف اين نيست كه ما گذشته را تحليل نكنيم و اينده را بسپاريم به ايندگان! نميدانم، شايد من منظورم را از موشكافانه بررسى كردن را خوب و واضح توضيح نداده ام كه شما را در پارادوكسى فرو برده باشم! خير! بايد اين را به اتم وجه و تا انجا كه علم و آگاهى ادم قد ميدهد خيلى هم ريز و دقيق مورد بررسى قرار داد ولى يك شرط مهم و حياتى را بهيچوجه نبايد از ياد برد و ان اينكه كاربرد ان بايد بتواند مشكلات حال را حل بكند. اگر فقط صرف "پرده برداشتن" مد نظر باشد، خوب ميشود خروار ها گفت و نوشت و روزانه هم شاهد وخيم تر شدن وضع مردم و ميهنمان باشيم. بررسى كردن و نتيجه گيرى كردن با پرخاشگرى و كينه ورزيدن دو مقوله كاملا ً متفاوت از يكديگرند. فضاى منفى و خصمانه نميتواند راه كاربردى ايجاد كند. شما ميتوانى تمام عمر باقيمانده را به ذكر مصيبت هدر بدهى و يا برعكس ان أستين هاتوا بالا بزنى و قصد درامدن از مصيبتها را كنى. كدامش با عقل سليم جور است؟!
موفق باشيد اگر كه غم ازادى را داريد و دشمن ازاديكشان هستيد

ناشناس گفت...

آقای یغمایی واقعاً که بی انصافی می کنی برادر کدوم فحش؟! کدوم فحش؟! نشون بده که من جز رژیم و رجوی رذل به کس دیگه ای چیزی گفته باشم (توضیحاً رذل فحش نیست، همونطور که قبلاً نوشتم). جل الخالق، دوباره سنگ رو بر ما بستی و ...

آقای یغمایی امر اثبات شده ایه که گذشته چراغ راه آینده ست، اما حداقل به ظاهر اینجا شده محلی واسه زدن زیرآب این خط. یکی به بهونه فحش و توهین، یکی دیگه به بهونه اینکه رذل گفتن به رجوی توهین به اسرای لیبرتیه؟!؟!؟!؟!؟!؟! یکی به بهونه بررسی گذشته فایده نداره، یکی دیگه به بهونه اینکه کسی از بلاهایی که سرش اومده باهاس بخاطر بررسی یک موضوع تاریخی و استراتژیک و یا عظمت حادثه بگذره و گرنه اون فرد عقده ای و سوخته و فلان و بهمانه، یکی دیگه هم با دادن اطلاعات غلط که رجوی امام نگفته و الخ... انگار که به عمد دارن رجوی رو پاکشویی می کنن و خاک تو چشم همه می پاشن. همه هم با استفاده از اسامی قلمبه سلمبه که از نظر روانشناسانه خودش رو در موضع اخلاقی برتر از خواننده قرار بده، و شما واسه همه اینها منبر گذاشتی! الله اکبر....

خداوکیلی نگاه کن این وضعیت شما رو یاد برنامه ضدانگیزه ای آقای مربوطه نمیندازه؟!

برادر جون اگه نمیدونی بدون؛ شما درست مثل رجوی داری آدمها رو به اندازه لباسی که براشون دوختی درمیاری اگه اینراه درسته خوب چرا بر رجوی خارج شدی؟! برادر واقعاً که بی انصافی داری می کنی و متاسفانه مثل رجوی رذل به آدم انگ میزنی و .... و این همونطوریکه درد شاه و خمینی و خامنه ای و رجوی رو درمون نکرد از شما هم دردی رو درمون نخواهد کرد! واسه من و بر من هم ... البته این نیز بگذرد!

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.

esmail گفت...

رفیق سائل حرفهای من همانست که قبلا گفتم چیز بیشتری ندارم

ناشناس گفت...

رذل در لغت یعنی پست و ناکس و فرومایه ولی جون یکی از کاربران که خیلی «فرامایه» تشریف دارند و اصلاً هم اهل «انگ زدن» نیستند، فتوا داده اند که «رذل فحش نیست» همین نام را برای خودشان برگزینند چون مناسب تر از «رفیق» چه و چه است. (توضیحاً اینکه رذل فحش نیست) !!
***************
از این ستون نظرات می‌توان بهترین بهره را برد اما متاسفانه می‌بینیم گاه آلوده به توهمات و نظرات نادرست و بیجا می‌شود. (و آگاهانه هم چنین می‌کنند)

آیا واقعاً نمی‌توان با بیان متین و مستدل انتقاد کرد و پرسش نمود؟ حتماً باید آنچه می‌نویسیم آلوده به کلمات هرزه باشد؟ پس ما چه فرقی داریم با رضا فلاحی ها و حسین توتونچی ها و عارف شیرازی هاو زهرا خانم های جدید؟
نظرات جانبدارانه و درود و سرود (نسبت به رهبری مجاهدین) تا وقتی مستدل نباشد،
همچنین نظرات کینه توزانه نسبت به آنها، هر دو دوروی یک سکه اند و هیچ مسئله ای را حل نمی‌کنند.
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتی دگر است
فرود

ناشناس گفت...

اقای همساده
ای عزیز jahandid شما در کامنت بعدی تان خیلی گرد و قلمبه توضیح داده اید و کامنت اولتان را هم زیر علامت سوال برده اید من تمام جملات شما را ردیف میکنم ببینیم شما پارادوکس تولید میکنی یا ما دچار اشفتگی شده ایم
متن نشبشته های شما
======
یکم واقعاً چه سودى برده ميشود اگر ما دائماً با قصد نمك پاشيدن بر روى زخمهاى ٣٧ ساله خودمان قلمفرسايى بكنيم و فضاى مملو از انرژى منفى اپوزيسيون را بازهم بيشتر تلخ كنيم.
======
دوم عقل سليم حكم ميكند كه ما مشكلات امروز را بايد حل بكنيم و هرانچه كه متعلق به سالهاى نورى اينده هست را بگذاريم كه نسل زمان مربوطه حل نميايد.
===========
کامنت دوم شما ایننگونه است
حرف اين نيست كه ما گذشته را تحليل نكنيم و اينده را بسپاريم به ايندگان
=================================================================================
اگر فقط صرف "پرده برداشتن" مد نظر باشد، خوب ميشود خروار ها گفت و نوشت
================================================================================
شما ميتوانى تمام عمر باقيمانده را به ذكر مصيبت هدر بدهى
==================================================================================
عزیز من اقای جهان دید ما نمی فهمیم باید گفت یا نگفت از گذشته نوشت یا ننوشت و یا ذکر گذشته ذکر مصیبت و شیوه ناله است یا بخشی از حقایق یا میگی میشه خروارها پرده برداری کرد اگر قصد پرده برداری باشد
ای عزیز ای اقا من انچه میفهم باید حرف را روشن زد نباید انو پیچوند که معلوم نشه اصل حرف چی است
---------------------------------------------------------------------------------------
نتبجه منطقی
پرده برداری توسط هر کسی خوب است میخواهد دشمن باشد میخواهد دوست باشد میخواهد یک ادم عادی باشد یا ادم سیاسی میخواهد تحلیل توش باشد یا نباشد میخواهد با گریه و زاری و ماتم همراه باشد یا نباشد میخواهد باعث ناراحتی عده ای شود یا نشود
در هر صورت در هر حالتی در هر مصیبتی در هر نشیب و فرازی خوب است چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برای اینکه مردم اگاه میشوند مردم میفهمند و این مردم هستند که نهایتا باید قضاوت کنند و انتخاب کنند که چی خوب است چی بد گریه کنند یا بخنندند پس درود وهزار درود بر پرده برداران ولعنت بر شارلاطانهائی که جلوی حقایق پرده میکشند و نمی گذارند مردم انور پرده را ببینند

ناشناس گفت...

در گفت و شنودشماره 9 (نکته هائی که متضمن تشخیص است)، همنشین زن مجاهد خلق را تعریف کردند، نکاتی در آن تعریف بود بسی شایسته دقت
چه خوب که این بار سازمان لااقل این موضوع را تعریف و فرموله کرده است.
البته من دراین چند روز هر چه گشتم و نیز پرسیدم آن تعریف خوب و دقیق را در کتب و نشریات مجاهدین ندیدم خواهش می کنم مرجع آن را نیز ذکر کنید.

از آقایان اسماعیل و همنشین ممنونم از این تاریخ نگری و روشنگری.

فرشته

جواد گفت...

آقای رفیق سایل محترم
در مورد نکاتی که گفتید من نکته ای بیش از آقای یغمایی ندارم
ولی در مورد نکته ای که در متن شما بود وظاهرا مخاطبش من بودم

یکی دیگه به بهونه اینکه کسی از بلاهایی که سرش اومده باهاس بخاطر بررسی یک موضوع تاریخی و استراتژیک و یا عظمت حادثه بگذره و گرنه اون فرد عقده ای و سوخته و فلان و بهمانه،

من درتمام متنهایم که موجود است هرگز از کلماتی که شما نقل کردید استفاده نکرده ام (عقده ای و سوخته و....)
حتی جمله ی مرا به لحاظ مضمون هم اشتباه نقل کرده اید. عین جملات موجوداست می توانید مراجعه کنید
من برای خانم حبشی نوشته بودم و خودشان هم پاسخ قانع کننده دادند
نوشته بودم
قصدم بیان نکته ی منفی در مورد شما نیست ولی برای بررسی یک موضوع تاریخی و استراتژیک که تمام میهن ما را تحت الشعاع قرار داده قبل از هرچیز باید منافع و حب و بغضهای فردی را کنار بگذاریم. آنچه از فحوای نوشتار شما بر می آید افسوس و اسف است بر عمری که رفته . اتفاقا اگر در آنچه که در بالا نوشتم دقت کنید همین را نوشتم که اگر حرکتی درست است اصلا و اصلا و اصلا این یا آن ضرر تاکتیکی حتی قابل پیشگیری هم نباید محلی برای بحث باشد . آقای محترم سرنوشت یک خلق در میان است . من نمی گویم که سی خرداد درست یا غلط بود می گویم شما که آن را نقد می کنید مسایل فردی خودتان را با آن قاطی نکنید.
بنابراین جمله ای را که شما نقل کرده بودید با این جمله مقایسه کنید و ببینید آیا یکی است یا خیر؟
توجه داشته باشید که همانطور که دوستی خاطرنشان کردند عقده گشایی با تحلیل و نقد تفاوت دارد. من می توانم با آقای رجوی خیلی خصومت داشته باشم ولی موقعی که می خواهم حرکات سازمان مجاهدین را و شخص رجوی را نقد وبررسی کنم نباید اجازه بدهم که این احساسات در تحلیل من تاثیر بگذارد. و نباید همه ی پدیده را از پشت خسارتهایی که من و امثال من دیده اند ببینم و تحلیل کنم چون حتما به بیراهه می روم اگر این اسمش انصاف نیست من اسم آن را پاکشویی نمی گذارم.

همنشین بهار گفت...

سلام بر شما و بر کاربر محترمی که در مورد تعریف زن مجاهد خلق پرسشی طرح کرده‌اند.

در قسمت نهم گفت‌و شنود با آقای اسماعیل وفا یغمائی در مورد انقلاب ایدئولوژیک؛
تعریفی که در دقیقه ۱۲ تا ۱۵ از زن مجاهد حلق می‌شنویم، جایی مکتوب نشده است.

آن تعریف، بیان خود من است و تمام تلاشم این بود که تا آنجا که می‌توانم در قضاوت به جفا نیافتم و پا روی انصاف نگذارم.

با کمال احترام: همنشین بهار

https://www.youtube.com/watch?v=CYUCTb7wKwo

ناشناس گفت...

آقای یغمایی می بینی وقتی سنگ رو می بندی چه جوری "نیروی جمع" آدمی مثل من رو هم می خواد بانقلابونه!

جان برادر اگه قصد بر سنگ بستن بود و ... چه نیازی بر خروج از رجوی بود تا زیر سایه شما موسی رجوی نشان از طور فرود اومده و نیومده در دفاع از رجوی بی اینکه اول داستان رو بدونه بی صبری پیشه کرده ضد خضر که این روزها در رجوی رذل حلول کرده حرف بزنه! می بینی بیچاره رو در جلسه آینده دیگ و حوض وغسل و بقیه جفنگیات رجوی رذل ساخته تو چه هچلی انداختی!

برادرونه میگم، از اون هفت حصاری که می گفتی هنوز کاملاً در نیومدی برادر. واسه اثباتش نیگا کن تو اختلاط بین ما کی ها واسه تو دارن هورا می کشن؟! وقت حقیقتاً تنگه برادر زودترک باید از اون حصارها بزنی بیرون. به امید رهایی همه ما از همه حصارهای رجوی و دیگر مرتجعین ساخته!

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.

jahandid گفت...

با درود به ازاديخواهان و ايران دوستان عزيز،
يكى از اصولى كه خيلى خوب ميتواند ما را از كژروىها تا حدود زيادى حفظ بكند اين است كه در ذهن و عين خود به اين باور رسيده باشيم كه چه ميخواهيم و چگونه ميخواهيم؟ بعبارتى ديگر باز سره را از نا سره تميز بدهيم. علت اينكه اين توضيح را ميدهم اين است كه مايلم ببينم كه واقعاً براى ما دشمن اصلى كيست و چيست؟! اين تفكيك بسيار حياتى ست و همچنان كه در اكثر نظراتم انرا مورد تأكيد قرار ميدهم، اينجا نيز اصرار دارم كه به اين اشتباه سوق پيدا نكنيم كه دشمن اصلى را از ياد ببريم چون كه هر گونه باز بينى و "پرده بردارى" تنها با اين شاخص قابل فهم است و هر انچه كه جنبه شخصى و ناراحتى فردى داشته باشد نه تنها راه ما را رو به جلو باز نميكند بلكه باعث تقويت و دوام وحشى ترين ديكتاتورى تاريخ معاصر كه داعش و ابوحرام و ديگر وحوش نظير اينها، پيششان درس و آموزش ميگيرند، ميشود. ما از نقد و بررسى گذشته فقط جهت يافتن راه برون رفت از اين سياهى و تباهى را انتظار داريم و نه چيزى كمتر!
اگر دوباره من باعث ايجاد پارادوكسى براى شما(آقاى همساده) شده ام، عمدى نبوده و سعى كردم كه خيلى هم واضح منظورم را بيان كنم. اگر شما كل متن را بخوانيد وانرا در مجموع برداشت كنيد، احتمالا ً دچار پارادوكسى نشويد! انچه كه بعنوان "واگذارى اينده به ايندگان" مطرح كردم، اشاره اى ست به ان نقل قولى كه جناب يغمايى از گفته هاى مجاهدين كردند، بود كه "شمايى كه انور ميز نشسته ايد، سالهاى نورى با اينور ميز فاصله دارين"! بله منطق سليم حكم ميكنه كه سازه اى كه سالهاى نورى با ادمهاى أنور ميزش فاصله دارد، خوب بدرد اونور ميزيها نميخوره و نميتواند مسائل انها را فهم كند، چه رسد به اينكه بخواهد حل بكند! براى همين بايد ايندگانى كه بعد از "سالهاى نورى" با اين پديده برخورد ميكنند، ميتوانند از ان بهره ببرند!!! تا انجاييكه من شناخت دارم از اين سازه هميشه همين طور بوده كه اين سازه خارج از زمان خودش رفتار كرده در حاليكه تمام مسائل حال حاضر به قوت خودشان باقى مانده اند. حالتى كه "يك شبه، ره صد ساله را ميخواستند طى كنند!" شايد اگر همين يك نكته را مورد بررسى قرار بدهيم، خيلى از رفتارها و مواضع اين سازه را بشود فهم كرد و مورد نقد و انتقاد قرار داد.
نكته اى كه نظر مرا در برخورد شما (اقاى همساده) جلب كرد اين شيوه است كه از داخل يك مجموعه، يك يا دو خط را بيرون ميكشيد و بحث خودتان را روى ان سوار ميكنيد! انچه كه مسلم است اين شيوه ميتواند خيلى غير منصفانه عمل بكند و در واقع فقط جهت نتيجه گيريهاى گويىنده كمك كننده باشد و در واقع حق مطلب را ادا نكند! اميدوارم كه من برداشت اشتباهى از اين شيوهء شناخته شده كرد باشم و شما عارى از اين قصد و غرض بوده باشيد.
با ارزوى آزادى هرچه زودتر ميهن در زنجيرمان، پيروز باشيم

جواد گفت...

اقای جهاندید اشاره ای خوبی کردید به گم نکردن شاخص و دشمن اصلی متاسفانه گاها در بعضی صحبتها آدم احساس می کند که فضای افسوس و اسف چنان حاکم می شود که گویی دشمن اصلی این وسط گم می شود.

ناشناس گفت...

آقای یغمایی قبلاً حضورتون عرض کرده بودم که مقصود اصلی من از این قال و مقال و حرف و حدیث، بخصوص حفاظت از حافظه تاریخی نسل انقلابه.

متاسفانه اینجا اما انگار که شده برنامه ضدانگیزه ای آقای مربوطه! چون با خیال راحت میگن بحث در مورد کشته شدن و به کشتن دادن انسانی (البته در مورد رجوی انسانهای بسیاری تو مقوله کشته شدن و به کشتن داده شدن می گنجند)، که مرگ فقط یکیشون برابره با کشتن همه انسانها (حتی اگه قابل پیشگیری هم بوده اما به خواست رجوی رذل باز هم انجام شده)، در مقابل استراتژی مثلاً صحیح رجوی، محلی از اعراب نداره!!!!!! طرف چه جوری این همه راه در توجیه جنایت رو گز نکرده شخم زده، الله اعلم! آخه مگه، با اونی که به کشتن دادن انسان و انسانها و نتیجتاً انسانیت رو توجیه می کنه، کسی که خودش رو به اون راه میزنه و یا نمی فهمه اصل انسانه و انقلاب و مبارزه فقط و فقط وسایلی در خدمت انسانند و هدف هر چقدر هم مقدس باشه استفاده از وسیله نامشروع و جنایتکارانه به کشتن دادن انسان و ناآگاه نگه داشتن انسان و بزور جمع و تف و فحش و فضاحت و دیگ و غسل و حوض و... انقلابوندن انسان رو توجیه نمی کنه، جای دیگه ای غیر از دادگاه هم میشه حرف زد، برادر؟!

خداوکیلی نگاه کن این وضعیت شما رو یاد برنامه ضدانگیزه ای آقای مربوطه نمیندازه؟!

حالا واسه اینکه اصل مطلب فراموش هیچکی نشه و عده ای دیگه (بیش وکم از 2000 اسرای فعلی لیبرتی!)، هم بتونن آزاد بشن که بیان و حقایق پشت دیوارهای رجوی ساخته رو واسه خاطر نسلهای آینده انسان به اطلاع همه برسونند عرض میکنم: دوستان و رفقا مواظب باشید، در طی مدتی که سر همه ما با این مسائل (اگرچه خیلی مهم) گرم شده، رجوی رذل واسه سوزندون مدارک زنده سر باقیمانده بروبچه های اسیر در لیبرتی رو زیرآب نکنه! با گفته های یغمایی و دیگرون حالا دیگه همه باید فهمیده باشن چرا رجوی اجازه نمیده بروبچه های باقیمونده از عراق خارج بشن!

رجوی واسه جلوگیری از بازاسکان اونها در کشورهای غربی در فیل هوا کردن چراغ خاموشش همه عالم وآدمی رو که به منویاتش تن نداده لعنت بر این و لعنت بر اون می کنه وبعد هم به اسرای لیبرتی میگه (هر جای دنیا که رفتید ملی، ملی-مذهبی، جداشده، مارکسیست منتقد و ....رو به سزای اعمالشون برسونید!)، تا دولتهای غربی بشنفن و از جنگ و دعوا و خودسوزی و .... بترسن و اون اسرا رو یه وقت به کشورهای نسبتاً آزاد غربی راه ندند! رذالت رو می بینین؟! واقعاً رذالت ناب رو می بینین؟!

با هرکس که میتونید در این مورد باید تماس بگیرین و نگذارین که قضیه از یادها بره چون از یاد رفتن اونها همون و از دنیا رفتن چند هزار آدم با گفتنیهایی مثل گفته های یغمایی و بقیه باشرف مونده های جدا شده از رجوی، هم همون!"

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.

ناشناس گفت...

اقای همساده
دوست عزیز اقای جهاندید با توجه به اینکه خوب صحبت و نکات بین من و شما ممکن است به اصل موضوع اقای یغمائی لطمه وارد کند و از بحث اصلی خارج شویم به همین دلیل خیلی کوتاه میگویم و ادامه نمی دهم چون فکر میکنم بحث اصلی بحث انقلاب ایدئولوزیک است و باید به ان پرداخت فقط یک نکته را یاداوری میکنم
در زمان شاه خدابیامرز تعدادی از افراد روشن سعی میکردند این سوال رامطرح کنند که خمینی کیست و اینکه ماهیت خمینی ارتجاعی است و الی اخر اما در همان زمان تعدادی روشنفکر و تعدادی از همین مجاهدا میگفتند اقا جان تضاد اصلی شاه است بقیه چیزها را ول کنید و به تضاد اصلی که شاه است بچسبید .همه یقه شاه بیچاره را گرفتند و خمینی رو ول کردند نتیجه این شد ان زمانی که باید دست خمینی شیاد را رو میکردند نکردند انزمان که باید ماهیت این اخوند شارلاطان را رو میکردن و پرده از افکارش بر میداشتند نداشتند و نتیجه این شد که 37 است که این مملکت گرفتارش شد حالا تو هم میگوئی بچشبید به دشمن اصلی عزیز من این برادر ای خواهر ای پدر ای فرزندم ای همساده من ای جهاندیده ای فامیل دور و ای پسر همساده . خمینی پیش از رسیدن به حاکمیت در سال 57 هیچگاه و هیچگاه به اندازه رهبر عقیدتی رجوی نه به جامعه و نه به مردم و نه به جنبش اسیب وارد نکرده بود بدون ذره ای تردید این را میگویم رجوی از جنس پدر عقیدتی اش خمینی است بی شک افشای رجوی پرده برداری از پشت پرده رجوی در مسیر مبارزه با پدر معنوی و عقیدتی اش خمینی است توجه داشته باشید
توجه داشته باشید
=====================
مبارزه برای ازادی ایران زمین از شر پلیدی و ملاها نیازمندبه یک مبارزه همه جانبه دارد در همه زمینه ها جدا کردن مبارزه از پرده برداری از شیادان و شارلاطان ها خدمتی است به ملاها و نسل اینده ایرانزمین .خمینی و رجوی دو روی یک سکه پلیدی هستند کارهائی که رهبر عقیدتی پیش از رسیدن به قدرت کرده در تاریخ ایران و جهان بی سابقه است .
مسعود رجوی کاری کرده که برای سازمان مجاهدین خلق فقط یک راه باقیمانده انهم انحلال سازمان رجوی و پایه ریزی سازمانی جدید خارج از ان عقاید ارتجاعی و سپس بعد از اینکار باید به ته صف مبارزه بیایند و نه سر صف

esmail گفت...

رفیق سائل
در مورد وبگاه و انتشار یا عدم انتشار کامنتها شما نمی توانید تصمیم بگیرید فرض گنید سانسور است! اگر تصمیم گیری دئر مورد انتشار یا عدم انتشار سانسور است هست
خوش باشید

jahandid گفت...

با درود،
ديروز با صرف وقت زياد متنى را نوشتم. وقتى فرستادم برگشت خورد چون تعداد كلمات ان بيشتر ٤٧٨٩ يا عددى شبيه اين، بود! از انجاييكه با iPad كار ميكنم، جدا سازى انرا نتوانستم بموقع انجام دهم!!! با عرض معذرت. كمى به بحث مقوله "زن" و نكاتى كه مطرح شده بود. اميدوارم فرصتى دوباره دست بدهد جون موضوع بسيار مهمى ست.

ناشناس گفت...

آقای یغمایی در سایت مورد اشاره اسناد و مدارک سازمانهای مختلف هست که واسه درک حقیقت لازمه. فرض کنیم من هر چی و اون سایت هم سایتی بدتر از من باشه اما با همچین بهونه ای هم شما نباید که جلوی کشف و نشر حقیقت وایسید! اگه هم فرض کنیم اسناد و مدارک اون سایت واقعی نباشه و شیشه خورده توش باشه و ... بالاخره خواننده و شنونده میتونه با استفاده از عقل سلیم راست و دروغ رو از هم تشخیص بده و اگه لازم شد من رو هم افشا کنه.

دوستی بیدلیل شنیده بودیم اما این خصومت بیدلیل شما نسبت به من و نسبت به هر حرفی و مدرکی (حتی حقیقی) که از طرف من مطرح میشه واقعاً عجیبه! نکن برادر انصاف و حقیقت و تاریخ و انسان و شعور حاکم بر وجود و ... رو خوش نمیاد تنها کسی که از این دشمنی بیدلیل خوشنود میشه فقط و فقط رجوی رذله!


دوستان در نشانی زیر (سایت گلشن)، اسناد تاریخی واقعی عملکرد رجوی را می تونید ببینید و با ادعاها و تعاریف هر کسی از کارهای رجوی مقایسه کنین. این اسناد واسه بررسی و عینی کردن این سری مصاحبه ها هم خیلی بکار میاد.

اسناد سایت گلشن برای افشای دار ودسته رجوی اونقدر مهم و حیاتیه که دار ودسته رجوی چندین ساله دارند سعی میکنن که این سایت رو به بهونه انتقال اسناد به یه سایت دیگه، ایجادسایتهای موازی و دوز و کلکهای دیگه از بین ببرند.


http://www.golshan.com/asnaad/mojahed/html/khomeini01.html
http://www.golshan.com/asnaad/asnaad.html

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.

esmail گفت...

رفیق سائل
دو نکته
کامنتهای شما موجب میشود چندین کامنت با زشترین کلمات برای شما نوشته شود من برای اینکه فضای کامنت گذاران خراب نشود مجبورم در اساس از خیر کامنتهای شما بگذرم
دوم
من با مجاهدین دشمنی ندارم خیلیها باور ندارند ولی واقعیت نقد است و بیان درد تا دشمنی بیان سرگذشت یک نسل که به سن پیری رسید و شبابش در اتش اشتباهات سوخت احساس من این است شما با تاکیدات مکرر روی کلمه رذل و امثالهم مرز نقد و دشمنی را قاطی میکنید تکرار کلمه رذل چرا . رذالت را در محتوا توضیح بدهید
دیگر اینکه
شما بنوعی با فشار و اجبار و اینکه سانسور میشود مرا بکاری که نمیحواهمف میخواهید وادار کنید این درست نیست و اگر این سانسور است باشد

همنشین بهار گفت...

دوست عزیز jahandid

سلام بر شما
لطفاُ چکیده متنی را که فرمودید نوشتید و برگشت خورد، اگر ممکن است برای من بفرستید تا از آن در گفت‌ و شنود بعدی با آقای یغمائی استفاده کنم.
با کمال احترام: همنشین بهار

hamneshine_bahar@yahoo.com

ناشناس گفت...

آقای یغمایی این متن که دیگه رذل توش نیست لطفاً این رو منتشر کنید.
آقای یغمایی در سایت مورد اشاره اسناد و مدارک سازمانهای مختلف هست که واسه درک حقیقت لازمه. فرض کنیم من هر چی و اون سایت هم سایتی بدتر از من باشه اما با همچین بهونه ای هم شما نباید که جلوی کشف و نشر حقیقت وایسید! اگه هم فرض کنیم اسناد و مدارک اون سایت واقعی نباشه و شیشه خورده توش باشه و ... بالاخره خواننده و شنونده میتونه با استفاده از عقل سلیم راست و دروغ رو از هم تشخیص بده و اگه لازم شد من رو هم افشا کنه.

دوستی بیدلیل شنیده بودیم اما این خصومت بیدلیل شما نسبت به من و نسبت به هر حرفی و مدرکی (حتی حقیقی) که از طرف من مطرح میشه واقعاً عجیبه! نکن برادر انصاف و حقیقت و تاریخ و انسان و شعور حاکم بر وجود و ... رو خوش نمیاد تنها کسی که از این دشمنی بیدلیل خوشنود میشه فقط و فقط رجوی یه!


دوستان در نشانی زیر (سایت گلشن)، اسناد تاریخی واقعی عملکرد رجوی را می تونید ببینید و با ادعاها و تعاریف هر کسی از کارهای رجوی مقایسه کنین. این اسناد واسه بررسی و عینی کردن این سری مصاحبه ها هم خیلی بکار میاد.

اسناد سایت گلشن برای افشای دار ودسته رجوی اونقدر مهم و حیاتیه که دار ودسته رجوی چندین ساله دارند سعی میکنن که این سایت رو به بهونه انتقال اسناد به یه سایت دیگه، ایجادسایتهای موازی و دوز و کلکهای دیگه از بین ببرند.


http://www.golshan.com/asnaad/mojahed/html/khomeini01.html
http://www.golshan.com/asnaad/asnaad.html

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.

jahandid گفت...

دوست گرام همنشين بهار با درود،
سپاس دارم از توجه شما به اينكه خلاصه متن را خواسته ايد. از شما چه پنهان كه در اثر ناشيگرى كار با iPad تمام انرا از دست دادم. ولى رو چشمم سعى ميكنم دوباره توليدى داشته باشم.
خيلى مختصر بگويم، انچه كه مطرح كرده بودم اين بود كه بشر قرن حاضر در حال گذار كردن از يك ناآكاهى كهنه به يك مرحله جديدى از خود آگاهى و آزادى از افكار پوسيده! لابد خود شما هم اين را ميدانيد كه ديدگاه بشر كنونى ساخته و پرداخته يك فرهنگ غالب از بدو پيدايش خود شناختى است. فوهنگى كه در هر يك از جوامع رنگ و شكل خاص خودش را دارد و مثل مردمك چشم همه پديده را از ان دريچه ميبيند و ميفهمد. اين ديدگاه جزء جدايى ناپذير تك تك همه ما ميباشد. با ان زاده و بزرگ شديم. دست طعبيت نيز كارى نموده كه ما اين ديدگاه خيلى طعبيى و جزيى از "حقيقت" وجود بدانيم. لابد ميدانيد كه از كدام ديدگاه ميگويم. اسم انرا "مردسالارى" نهاده ايم. وقتى هم از ديدگاه غالب صحبت ميشود، غلبه ان ديگر بين مرد و زن تفاوتى نميگزارد. چه بسا كرد در زنان خيلى جديتر باشد.
مثالى بياورم. در ان عده از ادمها كه به قدرت "مطلقه اى" ايمان دارند، مثلا ً در زبان ما "خدا" بكوييم، وقتى در خلوت ذهن خود به ان فكر ميكنيم، تصويرى كه از او ميسازيم معمولا ً از يك جنس "نر" ميباشد. يعنى در بزرگترين جاى ذهن، در اذهان عامه مردم، بايد يك مرد قوى هيكل قرار بگيرد تا ان عظمت لازمه را براى جذب ايمان ما دارا باشد!
ادامه دارد.

همنشین بهار گفت...

نمی‌توان با تاریکی، سراغ تاریکی رفت

شمار محدودی از کسانیکه از سازمان جدا شده اند به راههای ناصواب افتاده و نه تنها خود مسخ شدند رژیم و دیگر اضداد مجاهدین هم از آنان سوءاستفاده کرده و می‌کنند.
این عده به کینه و نفرت دامن زده و رویارویی با مجاهدین را عمده می‌کنند.
آنان عملاً چشمشان را بر واقعیتهای دیگر از جمله میهن ستمدیده ما و مسبب اصلی رنج و محنت مردم، می‌بندند.
...
در این گفت‌و شنود به‌درستی تصریح شده که انقلاب ایدئولوژیک تجربه ای است متعلق به تاریخ ایران و از همین رو باید صمیمانه، واقع گرایانه و بدون کینه و نفرت بررسی شود. نفرت نفرت می‌آفریند و نمی‌توان با تاریکی، سراغ تاریکی رفت.

همنشین بهار

jahandid گفت...

ادامه،
در اين ساسله بحثهايى كه با جناب يغمايى داريد، رسيديم به مقوله "زن" و "آزادى زن". در واقع مرحله اى كه حكم يك جهش را براى ديدگاه هاى بشرى در خودش دارد. حال اينكه با تاكتيك هايى كه از طرف مجاهدين در پيش گرفته شده، اين ورود به مرحله جديد خود آگاهى امكانپذير هست، ميتواند سؤال بجايى باشد. در واقع گرفتن اين مرحله صورت مسأله است. امرى كه خيلى وقت است در جوامع غربى با مبارزه اى عليه تبعيضات شغلى، اقتصادى و حقوقى شروع شده است. در اين كشورها در تغييراتى كه در قوانين كار ميدهند، كم و بيش به اين نياز جامعه پاسخى در حد توان سيستم هاى خودشان ميدهند. مثلا ً در المان اخيراً قانونى گذرانده كه در"Chef Etage" "طبقه رئيس" حداقل بايد در كمپانى هاى بزرگ ٣٠٪ از زنان در انها باشند. هدف را هم براى سالهاى اتى در حد ٥٠٪ قرار داده اند. البته بايد اين را هم دقت كرد كه صرف "زن" بودن اصلا ً ملاك انتخاب نيست بلكه توان اجراى كار است كه وقتى مساوى باشد با يك مرد، انوقت زن را ارجحيت ميدهند. بعبارتى باز اينجا توانمندى هاى زن را با مرد ميسنجند! ناگفته نماند كه خيلى از قوانين را از اين خصيصه مردسالارى دارند پاك ميكنند ولى با شيوه ها و فرهنگ خودشان.
باز اين سؤال را تكرار كنم، ايا تاكتيك هاى مجاهدين در اين راستا بوده است؟ إيرادات زيادى به مجاهدين گرفته ميشود و بخصوص روى مقوله "زن" اين إيرادات ضريبى چند برابر ميخورد. محصول اين ايرادات هم اين بوده كه مخاطبين را در يك نا باورى عميقى فرو برده است! انچه كه ما از مردم ميهنمان ميشنويم و ميبينيم در گام اول يك بيزاريى بسيار عميقى ست از مذهب و بخصوص از "اسلام" و هرانچه كه نمودى از "اسلام" در خودش دارد. براى جامعه ما ايرانيها الان يك نياز و عطشه غير قابل تصور به خلاصى هر چه زودتر از اين اسلام و هر انچه كه نام و نشانى از ان دارد، ميباشد. خوب يا بد انرا ميشود بررسى كرد.

ناشناس گفت...

همنشين زمستان شما خود تاريكى هستيد
ادا و أطوار مارمولكى ره بجايى نخواهند برد. كمپين ضد مجاهدين و ضد رهبرى مجاهدين بجايى نرسيد و بور شده سعى در جدا كردن خود و شاعر ورشكسته و تواب تشنه به خون را از مأموران شناخته شده وزارتى و أضداد خالى بند را مى كنى؟ خيانت كرديد و به صف دشمن پيوستيد و از فرط ايزولاسيون ، مردم را خَر فرض كرده و جفنگيات بهم مى بافى؟ دوران حقه بازى سياسى بسر آمده و تمامى شما در پيشگاه خلق به محاكمه كشيده خواهيد شد با حفظ تمامى حقوق مدنى شامل بر هر شهروند ايران آزاد فردا. خيانت و خدمت به دشمن با قرشمه و طنازى از خاطرات خلق محو نخواهند شد. تا مى توانى چرنديات را در قالب روشنفكر وارفته خيانتكار براى رضايت جلادان منبر دار و پا منبري ها عرضه بازار مكاران بنما.
كانال هوا شناسى

ناشناس گفت...

آقای یغمایی باز هم به چشم خودتون می بینین که آفتاب آمد دلیل آفتاب!

ببین برادر وقتی میگم دور وبر شما رو آنچنان گرفتن که این سایت آدم رو یاد برنامه ضدانگیزه ای آقای مربوطه میندازه، می بینی که بیراه نمی گم!

اونهایی که هم و غمشون جرجیس سازی من و رژیمی نشون دادن من هست، تمام کسانی که بعد از همه پلشتی های رجوی هنوز هم در جلوت و در خلوت خواستار برپا موندن ستون خیمه دستگاه رجوی هستند فقط در شرایطی که قورباغه ابوعطا میخونه و آقای مربوطه برنامه انتقادی تولید می کنه میتونن با استفاده از فرهنگ رجوی و تقلید از رهبر خاص الخاص شون رجوی هر کس و هر چیزی رو که همخط اونها نیست به رژیم بچسبونند! این جماعت اینقدر ماشاالله باهوشند که باوجود اینکه طشت رسوایی تاکتیک رژیم مال کردن رجوی از سر هر بامی به زمین هر برزنی افتاده هنوز هم از همون تاکتیک رژیم مال کردن رجوی استفاده می کنند. خدا رو شکر که مقلدین رجوی و خمینی جلاد مرتجع شعورشون همینه که هست!

واسه اینکه کسی تحت تاثیر خط جرجیس سازی رجوی قرار نگیره تاکید می کنم خمینی/خامنه ای جانی مرتجعی بود/هست که یک انقلاب مردمی رو به قهقرا برد و رجوی عنصر رذلیه که با وجود دیدن تاثیرات مخرب تقی شهرام و خمینی نه تنها عبرتی نگرفته بلکه حتی بنابر گفته اسماعیل یغمایی خودش رو ولی فقیه کرده! و هیچکس نباید در گریز از یکی از این دو جرثومه پلشتی به دام اون دیگری بیفته.

راستی آقای یغمایی چی شده نام و نشونی از اون همه آدمهایی که اینجا نظر مینوشتن دیگه نیست؟!

حالا واسه اینکه حرفهای اصلی من تو گرد و خاکهای زدن به جاده انحرافی گم نشه اون نکات رو در زیر تکرار می کنم.

1- دوستان در نشانی زیر (سایت گلشن)، اسناد تاریخی واقعی عملکرد رجوی را می تونید ببینید و با ادعاها و تعاریف هر کسی از کارهای رجوی مقایسه کنین. این اسناد واسه بررسی و عینی کردن این سری مصاحبه ها هم خیلی بکار میاد.

اسناد سایت گلشن برای افشای دار ودسته رجوی اونقدر مهم و حیاتیه که دار ودسته رجوی چندین ساله دارند سعی میکنن که این سایت رو به بهونه انتقال اسناد به یه سایت دیگه، ایجادسایتهای موازی و دوز و کلکهای دیگه از بین ببرند.


http://www.golshan.com/asnaad/mojahed/html/khomeini01.html
http://www.golshan.com/asnaad/asnaad.html

2- واسه اینکه عده ای دیگه (بیش وکم از 2000 اسرای فعلی لیبرتی!)، هم بتونن آزاد بشن که بیان و حقایق پشت دیوارهای رجوی ساخته رو واسه خاطر نسلهای آینده انسان به اطلاع همه برسونند عرض میکنم: دوستان و رفقا مواظب باشید، در طی مدتی که سر همه ما با این مسائل (اگرچه خیلی مهم) گرم شده، رجوی رذل واسه سوزندون مدارک زنده سر باقیمانده بروبچه های اسیر در لیبرتی رو زیرآب نکنه! با گفته های یغمایی و دیگرون حالا دیگه همه باید فهمیده باشن چرا رجوی اجازه نمیده بروبچه های باقیمونده از عراق خارج بشن!

رجوی واسه جلوگیری از بازاسکان اونها در کشورهای غربی در فیل هوا کردن چراغ خاموشش همه عالم وآدمی رو که به منویاتش تن نداده لعنت بر این و لعنت بر اون می کنه وبعد هم به اسرای لیبرتی میگه (هر جای دنیا که رفتید ملی، ملی-مذهبی، جداشده، مارکسیست منتقد و ....رو به سزای اعمالشون برسونید!)، تا دولتهای غربی بشنفن و از جنگ و دعوا و خودسوزی و .... بترسن و اون اسرا رو یه وقت به کشورهای نسبتاً آزاد غربی راه ندند! رذالت رو می بینین؟! واقعاً رذالت ناب رو می بینین؟!

با هرکس که میتونید در این مورد باید تماس بگیرین و نگذارین که قضیه از یادها بره چون از یاد رفتن اونها همون و از دنیا رفتن چند هزار آدم با گفتنیهایی مثل گفته های یغمایی و بقیه باشرف مونده های جدا شده از رجوی، هم همون!"

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.

ناشناس گفت...

با درود فراوان خدمت جناب همنشین گرامی و نویسنده و پژوهشگر وفا یغمائی !

یک سؤال خدمت شما بویژه جناب یغمائی داشتم آیا ماجرای این ازدواج و طلاق رهبر عقیدتی و مهر تابان گذشته از این همه برداشتها و دادها که در این رابطه گفته و مطرح شده و( فاجعه علی زرکش) به گل نشستن استراتژیک جنگ چریک شهری در این ماجرا خیلی ها که بیرون از روابط سازمانی بودند با این تعریف به ماجرا تماشاه می کنند که موضوع یک رابطه و ارتباط روحی عاشقانه بین این آقا و خانم ایجاد شده که منجر به این رسوایی اخلاقی و فرهنگی رهبری این سازمان شد مطرح میکنند آقای ابریشم چی هم با خواهر خیا بانی که تفاوت سنی زیادی میان آنها بود ازدواج کرد ؟ و ادا مه و توجیه ماجرا هم که همه شاهد بودیم تا مدتها خیلی ها از نیروهای سازمان اینطوری فکر میکردن که این فقط یک ازدواج سمبلیک ایدو لوژیکی بوده نه یک روابط و تعریف دیگر اجتماعی !

محمد سعید

esmail گفت...

کانال هوا شناسی
اگر که نه پدر سوختگی و قرشمالی و ایدئولوزیک بودن،باید حتما حماقتت را تبریک گفت آخر شماها کی میخواهید بفهمید ؟

jahandid گفت...

با درود به ازاديخواهان و ايران دوستان عزيز،
تاريكى از روشنايى بيزار است!
زمانى كه خمينى بر سر قدرت سوار شد، اولين كارش سركوبى مطلق هر انچه كه نيروى انقلاب ضد ديكتاتورى شاه در وجود انسانها شكوفا كرده بود. در اين مأموريت شومش هيچكس را مستثنا نميكرد! گويا كه مطلقاً و فقط براى چنين جنايتى از سالهاى خيلى قبل او را اماده كرده بودند! دمله چركين تمام عقب افتادگى هاى مزمن در سر و عمامه اين چرثومه نكبت و بدبختى در زيبا ترين بهار ازادى سر باز كرد و گنداب چركينش طى اين ٣٧ سال هست و نيست يكى از زيبا ترين سرزمين هاى كره خاكى را به باد فنا داد. از كشتار انسانهاى اين سرزمين تا نابودى كامل توليد، از نابودى كامل طعبيت تا غارت بى سابقهء تاريخى صورت مردم اين سرزمين و هزاران بدبختيهاى بى حد و مرز ديگر، همه اينها فقط به يك دليل شروع شد. انچه كه ميشود گفت اين است كه خمينى نميخواست هيچكس ديگر به او بگويد كه اينكارت اشتباه است! فقط و فقط با همين جمله ميشود گفت كه همه اين بدبختى ها شروع شدند.
روى سخنم به ان عده از افراد است كه دوست ندارند كسى در مورد كارهايشان حرفى بزند حتا در حد حرفى چه رسد به اينكه بخواهد انتقادى هم بكند.
آرى تمام جنايات و نگونبختيهاى ما از همين يك جمله كوچك شروع شد! ً"خمينى نميخواست هيچكس ديگر به او بگويد كه اين كارت اشتباه ست."
اى مدعيان شما چى؟ تاب تحمل اين جمله داريد؟!

جواد گفت...

آقای jahandid مشکل در تفکر شیعه ی غالب و در مکتب هنوز تا حدودی در میان روشنفکران مطرح مارکسیسم وجود دارد این است که آنها دمکراسی را مستقل از هر شعار ظاهری و بگذارید بگویم تبلیغاتی را وجهه و شکل سیاسی نظام بورژوایی می دانند عملا هم فی الواقع چنین است . از این روست که شما در آثار بسیاری از مارکسیستهای سنتی می توانید به صراحت اندر باب مذمت دمکراسی فاکت ونمونه پیدا کنید و حمایت تیوریزه شده از دیکتاتوری پرولتاریا نکته ی اوج صداقت این دسته از مارکسیستها از جمله لنین است که تحقق تیوریهای اتوپیایی خود را تنها در محیطی غیر دموکراتیک می توانند تصور کنند.
مذهب شیعه (‌مدل سنی آن هم به نوعی دیگر)اما که همواره در پی علم خود را تطبیق کنان کشانده است به جای اینهمه اما به راحتی با مدل باسمه ای امامت و به مصداق ؛‌اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ؛‌( خدا و رسول خدا و صاحب امری از میان خودتان را اطاعت کنید) و با فراموش کردن عمدی ادامه ی آیه که می گوید ؛ ... وان تنازعتم فی شی فردووه الی الله و الرسول ان کنتم مومنین ؛ (‌واگر در موردی نزاع کردید آن را به خدا و رسول برگردانید اگر مومن هستید) عملا با حذف قسمت دمکراتیک آیه از آن فقط سانترالیسمی به سبک مارکسیستها باقی می گذارد. اگرچه در میان وحوش خمینی چنین توجیهاتی برای مغزهای پوسیده جماعت ساندیس خور اضافه هم هست ولی وقتی به روشنفکران مسلمان می رسیم وهمان جریان اسلامی که از سید جمال الدین اسدآبادی یا شاید قبل تر از او در میان جنبشهای قبل از صفویه در سراسر ایران در گسستی از جریان ارتجاعی افق جدیدی را برای تفکر شیعی باز نمود باز هم مشاهده می کنیم به هردلیل هنوز این جریان نخواسته که از این تفکر غیر دموکراتیک دست بکشد. شخصا توجیهاتی از مدل مارکسیستی که دمکراسی و انتخابات را شکل سیاسی بورژوازی و از این رو محکوم میداند را هم از این جریانات اسلامی شنیده ام .
ومتاسفانه علیرغم تمام وجوه افتراق این جریانات شیعی از آنجا که وجه ممیزه ی انقلاب مردم ایران که اساسا یک انقلاب بورژوازی است صفت آزادی است . ما شاهدیم که به جای بارز شدن این وجه افتراق عملا وجوه وحدت ایدیولوژیک این جریانات بارز می شود. و متاسفانه در غیاب یک حزب ریشه دار بورژوایی در ایران و علیرغم وجود جریانات مختلف اسلامی و مارکسیستی بن بست آلترناتیو شکسته نمی شود.
علت اینکه بحث لنین در کتاب دولت و انقلاب که اساسا دولت را عامل سرکوب یک طبقه می داند در تیوری جذاب می کند ولی در عمل به استالینیزم راه می برد ( والا که استالین فردا مشکلی نداشت . خیلی ساده یک انقلابی بود که نهایتا در این ایدیولوژی ساخته شد و محصول آن ایدیولوژی بود) به سادگی تفکر اتوپیایی ( که در تشکیلات به سکتاریسم و فرقه گرایی منجر می شود) و مستقل از شرایط عینی جامعه است که هنوز اساسا از جامعه ی سرمایه داری عبور نکرده است.

ناشناس گفت...

آزادی انسانی را تا آنجا حرمت نهيم که...

«آزادی انسانی را تا آنجا حرمت نهيم که مخالف را و حتی دشمن فکری خويش را به خاطر تقدس آزادی، تحمل کنيم. و تنها به خاطر اينکه می‌توانيم، او را از آزادی تجلی انديشه‌ی خويش و انتخاب خويش، با زور، باز نداريم. و به نام مقدس‌ترين اصول، مقدس‌ترين اصل را که آزادی رشد انسان از طريق تنوع انديشه‌ها و تنوع انتخاب‌ها و آزادی خلق و آزادی تفکر و تحقيق و انتخاب است، با روش‌های پليسی و فاشيستی پايمال نکنيم، زيرا هنگامی که "ديکتاتوری" غالب است، احتمال اينکه عدالتی در جريان باشد، باوری خطرناک و فريبنده است و هنگامی که "سرمايه‌داری" حاکم است، ايمان به دموکراسی و آزادی انسان يک ساده‌لوحی است. و اگر به تکامل نوعی انسان اعتقاد داريم، کمترين خدشه به آزادی فکری آدمی و کمترين بی‌تابی در برابر تحمل تنوع انديشه‌ها و ابتکارها يک فاجعه است...» دکتر علی شریعتی
سلام

ناشناس گفت...

من بعد از سی‌ چند سال هنوز نفهمیدم این ازدواج و طلاق چه ربطی‌ به رهائی زن دارد مگر در کشورهای مختلف که زنها این همه حقوق مساوی شغلی و خانوادگی و تحصیلی با مردها بدست آوردن فلان رئیس یا رهبر کشور با زن معاونش یا سکرترش باید ازدواج می‌کردند تا این داستان و حق و حقوق بدست میآمد

سیاوش

ناشناس گفت...

هزلم از جدّ ديگران خوشتر

توضیح زیر را شوخی فرض نکنید لطفاً
این ازدواج و طلاق چه ربطی‌ به رهائی زن دارد؟
همان ربطی که بند تنبان به توتون دارد.
چطور؟
وقتی توتون تند استفاده می‌کنیم (مثلاً در چپق می‌گذاریم و پُک می‌زنیم)، باعث سرفه های شدید می‌شود و سرفه های پی در
سلام

ناشناس گفت...

این ازدواج و طلاق چه ربطی‌ به رهائی زن دارد؟
همان ربطی که بند تنبان به توتون دارد.
چطور؟
وقتی توتون تند استفاده می‌کنیم (مثلاً در چپق می‌گذاریم و پُک می‌زنیم)، باعث سرفه های شدید می‌شود و سرفه های پی در پی همان و پاره شدن بند تنبان، همان.
سلام

ناشناس گفت...

پیشگو
در جواب سوالی که گفته شده این ازدواج چه ربطی به رهائی زن دارد ؟
جواب های زیادی میتوان داد اما خلاصه میگویم
جواب هائی که میدهم بسیار جدی هستند و ممکن است فرازهای بیشتری داشته باشند اماعرض کنم خدمت شما که
یکم پس از شهادت اشرف ربیعی همسر اول و بعد از جدا شدن بنی صدر از سازمان فیروزه نیز از مسعود رجوی طلاق گرفت و بعد از ان دیگر رهبر زنی نداشت و خلاصه اینکه تمام انسانها نیاز به یک رابطه همسری دارند منظورم رابطه فیزیکی مشخص است و از انجا که مسعود رجوی رهبر بودند و نباید بدلیل نداشتن این رابطه دچار گناه و مشکل میشدند تصمیم بر این شد که این ازدواج صورت بگیرد
دوم انتخاب فرد مورد نظر برای رهبری سازمان باید به گونه ای میبود که در بر گیرنده بسیاری از ویژگی ها میبود از جمله زیبائی ظاهری که برای این انتخاب اولویت قابل توجهی داشت
سوم رهبر عاشق این خانم شده بود و تصمیم گرفته بود که با این بانو ازدواج کند به هر قیمتی
چهارم تا صد هزارم همش بهانه است نه بحث این بود که کشف جدیدی برای رهائی زن و برابری زن و مرد صورت گرفته بود و نه هیچ چیز دیگر همه دلایل دیگر بهانه ای برای اینکار نبوده است
نکته ممکن است در تحلیل برای این عمل قبیح هزاران دلایل سیاسی و ایدئولوزیک گفته شود همه انها از نظر من بیهوده است و فقط توجیه است مثل همان رابطه بند تمبان با تمباکو
که البته ممکن است کسی بگوید تمبان چه ربطی به تنباکو دارد باید گفت رابطه شان این است که هر دو با ت ت شروع میشوند

ناشناس گفت...

با درود خدمت آقای همنشین و خدا قوت !

یک پیشنهاد داشتم در این گفت و شنود بی نظیر با شاعر دوست داشتنی مردمی و مبارز آقای یغمایی طبیعی است خیلی دوستان و جدا شدگان سوالآتی یا نقاط ابهامی دارند نسبت به اتفا قات و فاجعه ها در اشرف و عراق که هیچوقت سازمان آقای رجوی پاسخگو نبوده یا به شکلی که خودشن خاستن با وارونه کردن ان منتشر کردن در نوشته های آقای گوران چند نمونه را ایشون افشا کردن و یا از گوشه و کنار یا سایتهای مختلف به بیرون درز کرده اگر امکان دارد این سوالات را در این برنامه بگنجان از طرف فرد کامنت گزار یا سؤال کننده با نامی که طرف آنرا ایمیل و فرستاده یا منتشر کرده یا بدون نام !
امیدوارم آقای هادی افشار که یکی از مسولین و فرماندهان این جریان بودن بویژه در بخش نظامی که بزرگترین و پایه این سازمان به شمار میرفت مسولیت داشتن فاجعه ها و اتفا قات این بخش که مو به تن آدمیزاد راست میکند ایشون هم اگر امکا نش را دارند تجربیات خود را به هر شکلی مصاحبه یا مقاله هفتگی منتشر کنند !
جریان حسن محمدی از مسولین و فرماندهان سازمان گویا کاندیدای مجاهدین در شمال هم بودن زمانیکه در پایگاه آموزشی تدین بودم فرمانده آنجا بود حکم اعدام و محاکمه شد در بغداد که بعد خلع رده شد گویا در ما موریت مرزی کردستان در آب خفه شد ؟ یا خود کشی فرمانده کمال با سیانور در اشرف و....................................!

سیاوش

ناشناس گفت...

سلام بر شما و بر آقای سعید جمالی (هادی افشار)

آقای اسماعیل وفا یغمائی اینطور که در این گفت و شنود اشاره شده است تا سال ۱۳۷۲ با تشکیلات مجاهدین بوده است. (شورا را نمی گویم)
شما اما تا خیلی سالهای بعد هم با تشکیلات بوده و هنوز هم عضو شورای ملی مقاومت هستید (این را از این جهت نوشتم که تا کنون از شورا استعفا نداده اید)

آقای سعید جمالی (هادی افشار)
لطفاً بی هراس از دستگاه پرونده ساز بی پرنسیب که تار و پودش خود سازمان را هم به فنا خواهد کشید،
و بی اعتنا به وسوسه های درونی، وقایع ۱۳۷۲ به بعد را با امانت بیان کنید.

با احترام و علاقه به شما، ازتون خواهش میکنم کلمات بی محتوا و دافعه داری مثل «شازده» را برای آقای مسعود رجوی تکرار نکنید.

متانت و استدلال در نوشتار زیبنده شما و امثال شماست و هرزه نویسی و بازی با کلمات ویژه آن دستگاه عفن که خون شهیدان و رنج اسیران را نردبان قدرت خویش ساخته است.
با درود به شما
رفیق

ناشناس گفت...

یک سوال خدمت دوستان دارم آیا اگر رهبری رجوی و تیمش بیلانی غیر از این همه رسوایی اخلاقی و فاجعه ها نظامی و سیاسی می بود باید شک نمی کردیم ؟ تاریخچه زندگی بیرونی این بشر و تحصیلات و دانش سیاسی , اجتماعی , ایدولوژیکی و شناخت جامعه شناسانه و روانشناسانه این بشر از تاریخ مردم ایران در کادر علمی و تجربی نمی گنجید زندگی این بشر مدتی زندان مابقی خانه تیمی و خو اندن چند جزوه و کتاب یقین دارم اگر به جای خمینی هر کدام از این جریانات سیاسی مجاهد یا فدائی هم اهرم قدرت را بدست میگرفت کپی حکومتی مثل پولپوت و یا خمینی می شد !

زمانیکه میلیشیا های ۱۴-۱۵ ساله یا مادران و پدران ۶۰ ساله به تخت شکنجه بسته شده بودن و گروه گروه سرود خوانان اعدام و سوراخ و لات و پار میشدن و خیلی از بچه ها بخاطر بی جایی و شناخته شدگی در تور گرگان درنده پاسدار می افتادن اینور آب درحاشیه شهر رمانتیک پاریس بسا ط داماد شدن و حجله رفتن رهبر کبیر انقلاب بر پا بود ! داماد شدن هم کد و متدی از مبارزه برای سر نگونی رژیم شیر بیدار بود ازدواج سومی هم با زن همرزم و رفیقش مدت زمان سرنگونی را جلو می انداخت طبق تحلیلهای و نشستهای آنزمان !

سیاوش

ناشناس گفت...

بهترین توصیف از انقلاب درونی. انقلاب ایدئولوژیک

در پی نشستهای اورسوروازی، بخش استخبارات و «جی اس» سازمان مربوطه، بر آن است تا خشت بر دریا زنند.
به خیال خودشان می‌خواهند قلمها را بشکنند و با های و هوی و لجن پراکنی نسق گیری کنند.
مسئولین نقابدار تشکیلات یعنی عارف شیرازی ها - نرینه های ناز نازی و اهلی!! که دائم سر بر سجاده نهاده و اصلا و ابدا به اسافل اندامها و کارکردهای آن کاری نداشته و ندارند - به همین منظور عمامه بر زمین می‌کوبند.
آیا واقعاً عملکرد ارتجاع مغلوب، آن روی سکه دجالگریهای ارتجاع غالب نیست؟
عارف شیرازی های پپه و بی پرنسیب با رفتار خودشان، انقلاب ایدئولوژیک را به زیباترین صورت به تصویر کشیده اند.

آیا با این جماعت مردم ستمدیده ایران از دست این رژیم تبه کار نجات پیدا خواهند کرد؟
تراب

ناشناس گفت...

درود بر استاد قلم میهنمان یغمایی گرامی‌

این آقای عارف شیرازی را باید حواله داد به همان منشور ۱۰ ماده‌ای خانم رجوی.

منشوری که به هیچ کدام از مفاد آن کوچکترین احترامی (یکی‌ اصل آزادی بین و قلم) نشان نداده اند.

رهبری سازمان مجاهدین چه در حرف و چه در عمل بار‌ها ثابت کرده اند که ذره‌ای به حرفها و بیانیه‌های خویش وفادار نبوده اند. این منشور هم مانند دیگران.

اگر اقتضا کند این را هم مانند شعار‌ها و بیانیه‌های پیشین، از دسترس مردم جمع‌آوری میکنند و بلکل به فراموشی می‌سپارند، و بلکل منکر آن میشوند.

پس بهتر است این گونه منشور‌ها برای امثال آقای عارف شیرازی نوشته شوند.

شاید هم خود ایشان از نویسندگان آن باشند، که در آن صورت، باید دنبال کسانی‌ بگردد تا خریدار آن باشند.

همایون

پایند ایران و پادشاه

ناشناس گفت...

دورد و سلام بر شما
اگر پیش از روی کارآمدن خمینی، پیشاپیش اینگونه روشنگری میشد امروز ایران گرفتار و اسیر ولایت فقیه نبود و ویران نبود!آری ایران در اشغال ولایت فقیه است .اصل امامت که در مذهب شیعه است در واقع همان ولایت فقیه است ننگ بر این اندیشه و حال بیایم با رنگ و روی دیگر به آن در قالب رهبری عقیدتی مشروعیت بدهیم.دورد دورد دورد و سلام بر شما
ایران زمین