تراب حق شناس، بدرود. مراسم خاکسپاری پنجم فوریه.ده ها تن از فعالین سیاسی چپ و همرزمان تراب حق شناس، با امضای متنی، یاد
او را گرامی داشته اند، مراسم خاکسپاری تراب حق شناس روز جمعه پنجم فوریه
در گورستان پرلاشز پاریس برگزار می شود....ادامه مطلب
***تراب حق شناس در گذشت.تراب حق شناس از اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق ایران و سپس از مؤسسان سازمان "پیکار در راه آزادی طبقۀ کارگر" دوشنبه ۲۵ ژانویه پس از سال ها جدال با بیماری در بیمارستانی در حومۀ شهر پاریس در سن ۷۲ سالگی درگذشت. با مرگ او در تبعید چپ ایران یکی .........ادامه
اینجا را کلیک کرده نظر دهید. همین جا را کلیک کرده نظرات را بخوانید
۱۰ نظر:
مطلب زیر نوشته دوست عزیز آقای دکتر ناصر پاکدامن است. سلام بر ایشان و سلام بر تراب
همنشین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرگ رفیق تراب حق شناس غمی سنگین برای همه همرزمانش
تراب حق شناس از میان ما رفت. او چهره نستوه و استوار سالیان دراز مبارزه علیه استثمار، نابرابری و همه اشکال بی حقوقی انسان بود. تا چشم بر محیط زندگی گشود خود را شریک درد، رنج ، ستمکشی و تبعیضات بشرستیزانه طبقاتی آوار بر سر استثمارشوندگان و زحمتکشان دید. راه زیستن و بیان هستی خود را در پیکار مصمم علیه ریشه های واقعی این سیه روزی ها یافت. در این راستا راه افتاد، فعال مبارزات دانشجوئی سالهای شروع دهه 40 خورشیدی علیه رژیم جنایتکار سلطنتی سرمایه داری شد. زمین و زمان شرایط اجتماعی آن روز در ایران و جهان مالامال از بی راهه و برهوت بود. جنبش کارگری بین المللی به بدترین شکلی در گروگان بورژوازی اردوگاهی، سوسیال دموکراسی، امپریالیسم ستیزی خلقی محافل ناسیونال چپ و نیروهای مشابه قرار داشت. در هیچ کجا هیچ پرتوی از میدانداری یک جنبش رادیکال ضد سرمایه داری چشم های جستجوگر را خیره خود نمی ساخت. همه راهها به رژیم ستیزی فراطبقاتی و مبارزه علیه دیکتاتوری بربرمنشانه حاکم ختم می شد.
تراب حق شناس در دل چنین وضعی مثل خیلی از همراهان روی به اپوزیسون های متحزب مخالف رژیم شاه نهاد. او چند گام این طرف تر با شناخت چند و چون این نوع اپوزیسون بازی ها، دست در دست همرزمان فداکاری گذاشت که سنگ بنای تأسیس «سازمان مجاهدین خلق» آن روز را نهاده بودند. تراب با همه توان آماده کارزار در این میدان و کمک به شکل گیری جنبش مسلحانه چریکی ضد امپریالیستی و علیه رژیم شاه شد. بر اساس تصمیم تشکیلات، راهی فلسطین گردید. نقش مهمی در برقراری ارتباط فعال میان مجاهدین و سازمانهای مقاومت فلسطینی، انتقال اعضاء سازمان به اردوگاههای آموزشی الفتح، سازماندهی افراد در پایگاههای مختلف درون منطقه، تماس با احزاب و محافل سیاسی گوناگون ایفاء کرد. در پروسه تحولات ایدئولوژیک و سیاسی سالهای 52 تا 54 درون سازمان، با آغوش باز به استقبال کمونیسم و گسست از ارتجاع اسلامی شتافت. مثل سابق با همه توان جنگید. در جریان تجزیه مجاهدین م. ل در سال 57 به سازمان پیکار برای آزادی طبقه کارگر پیوست. با شروع شبیخون ها و تهاجمات فاشیستی جمهوری اسلامی علیه جنبش کارگری و نیروهای اپوزیسون و به دنبال ضربات بسیار سنگینی که بر سازمان پیکار وارد شد، مجبور به فرار مجدد از کشور و بازگشت به پاریس گردید. از آن تاریخ تا دقایق منتهی به مرگ هر چه در توان داشت برای ادامه مبارزه به کار گرفت. ایفای بیشترین نقش در تغذیه و تحرک سایت اندیشه و پیکار، نوشتن مقالات و کتاب های متعدد، بیشترین افشاگری ها علیه دنیای بربریت ها، سبعیت ها و حمام خون های دولت اسرائیل و سرمایه داری جهانی علیه توده های کارگر آواره و سلاخی شده فلسطین، تلاش برای تهیه و تکمیل آرشیو سازمان پیکار، مجاهدین اولیه و سپس م. ل و فراوان کارهای دیگر صفحات مختلف کارنامه مبارزات دوره اخیر او را تشکیل می دهندد. تراب از 5 سال پیش به این سوی در چنگال یک بیماری مهلک توانفرسا با مرگ دست و پنجه نرم می کرد. او بخشی از فعالیت های اشاره شده را در همین دوره و در فواصل فشرده میان مرگ و زندگی انجام داده است. او حتی تا چند ساعت پیش از نفس آخر هم از کارهای پیش روی خویش برای ادامه پیکار و جنگ علیه سرمایه داری می گفت. مرگ تراب غمی سنگین برای همه ماست. من این غم بزرگ را به همه همرزمانش و بیشتر از همه به رفقائی که در دوره بیماری وی از هیچ تلاشی برای همراهی با او دریغ نکردند تسلیت می گویم.
ناصر پایدار
بابك
با سلام جناب دكتر دست شما درد نكنه خوشحالم كه شما اين مطلب را نوشتيد ويادى از تراب كرديد . وممنون از همنشين كه اين نوشته را توسط سايت اسماعيل انتشار داد .
تراب بين همه ما زنده وباقى است .
می گویند پشت سر کسی که دستش از دنیا کوتاه شده نباید حرفی زد چون نمی تواند از خودش دفاعی کند ,بنازم به " مرگ "که پوشاننده بعضی از عیب ها و کاستی ها و....... حتی ناجوانمردی هاست .
علی
با خبر فوت تراب حق شناس دوباره رفتم به گذشته .
فکر کردم حسین سیاه کلا چگونه سر مسایل تشکیلاتی روبروی رفیقش مجید شریف واقفی ایستاد و به صورت او شلیک کرد و حالا کجاست ؟ چطور رفیقش را با محسن خاموشی که او هم یک گلوله از پشت به شریف واقفی شلیک کرده بود بردند در بیابان و آتش زدند
چطور لیلا زمردیان که همسر مجید بود به سازمان درباره همسرش اطلاعات داد و حتی او را تا سر قرار همراهی کرد
چطور وقتی به سمت مجید شلیک کردند به مردم گفتند که متفرق شوند و انها ساواک هستند
چطور خود مجید و لیلا سال قبلش در محلی بمب منفجر کردند که حاصلش کشته شدن یک سرایدار بود
از خودم سوال می کنم حتی چطور مهدی هاشمی قبل انقلاب شمس ابادی را چون روحانی موافق شاه بود کشت و چال کرد و همه کشتن دیگری را مباح می دانستند .
و دهها سوال و چطور و چگونه از داخل گروهها و دسته هایی که پر از ادعا بودند با مغزهایی منجمد و یخ زده .
من سالهاست تصمیم گرفته ام به جای سینه زدن برای این و ان در گذشته و تکه پاره کردن آدمها برای گذشته فقط به آینده نگاه کنم
تصمیم گرفته ام برای آنچه باید بشویم تلاش کنم
زیر و رو کردن گذشته و تکرار دعواهای تکراری ما را بی آینده می کند
گذشته یکی یکی می میرد
آینده هنوز زنده است و حتی امروز
شاه و خمینی و چپ و راست و این و آن ..... همه گذشته است و ما تا از آن گذشته عبور نکنیم آینده ای نخواهیم داشت
تحلیل تاریخ با ماندن و دفن شدن در تاریخ فرق دارد .
( از صفحه فیس بوک Fariba Davoodi Mohajer)
..
Neema
خدا رحمتش کند ولی او هم یک قربانی دیگر اشکالات سازمان مجاهدین بود دهها هزار نفر نابود شدند برای چه؟ کجا رسید این سازمان؟ آخرش را هم که دیدیم ملاها دارند جفتک میاندازند و مجاهدین دارند میمیرند تا کی خدا میداند
اوخ اوخ، این خانم فریبا مهاجر عجب شهرآشوبی ست. من فکر میکردم تخصص این خانم فقط محدود به کشف حجاب در تلویزیونهای خارج از کشور همراه با عشوه و ناز برای همسر حزباللهی جامانده در ایران و به اپوزیسیون نپیوسته اش است.حال نگو که ایشون متخصص تاریخچه سازمانهای چریکی هم هست و حتی اینکه چه کسی کدوم نفر را سر قرار برده و یا حتی طرفی که کشته شده دالون دار بوده را نه تنها برای ثبت در تاریخ بلکه برای ابراز احساسات رمانتیک خود در صفحه فیس بوک اش به یادگار گذاشته.
آه اتللو کجایی که هر شب ستارهای به زمین میکشند و باز این آسمان کپک زده ستاره تولید مثل میکند.
قاتل، قاتل است زير هر ماسكى. چپ يا رأست. كسانى كه در تصفيه درون تشكيلاتى دست به قتل مى زنند مى بايد محاكمه شوند. دوران عوام فريبى دهه شصت ميلادى بسر آمده. تراب و حسن و حسين هم از اين قاعده مستثنى نيستند. اين قاتلين تفاوتى با جلادان رژيم ندارند فقط هر كدام با تفسير متفاوت جنايات خود را مردمى جلوه مى دهند. نقض حقوق بشر زير هر عنوانى محكوم است. جناب همنشين هم برود اين مزخرفات ٣٠ يا ٤٠ سال پيش را تحويل بقيه مريضهاى روانى بدهد.
حسنى
نظر من مهم ترین کاری که شاد روان تراب حق شناس در دورن زندگی پر بار سیاسی از خود برای تاریخ ایران بجا گذاشت گر چه دیر -انتشار گفتگوی حمیداشرف وشهرام در باره تغیرات ایده لوژیک در سازمان مجاهدین و بنظر من تاثیرات آن بر رویداد های سال 1357 بود. روانش شاد و یادش گرامی
رضا مولائی نژاد
کارمان شده فوت کردن و برای هم اطلاعیه بدهیم ولی تا زنده ایم همه از هم فراری و دشمن هم واقعا حیف و هزار حیف
مراد
واقعا دلم ميگيرد از قضاوتهاي سطحي در باره كساني كه قسمتي از تاريخ و شايد خود تاريخ مبارزاتي اين ميهن هستند با تمام نقاط مثبت و يا اشتباهاشان،انچه مهم است زنده بودنشان در أرام نبودمشان و حس مسوليتشان بوده است.
ارسال یک نظر