دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۵ خرداد ۲, یکشنبه

چه باید کرد؟ نقدی به گذشته و نگاهی به امروز- قسمت اول و دوم و سوم و چهارم.حنیف حیدرنژاد

این مطلب قبلا در چهار قسمت جداگانه منتشر شده بود و اینک با تغییراتی در ساختار، بطور یکجا منتشر می شود.
چه باید کرد؟ نقدی به گذشته و نگاهی به امروز
عوامل موثر در شکل دهی تحولات سیاسی- اجتماعی ایران امروز
موانع و راهکارهای تغییر سیاسی
نقش "اصلاح طلبان" حکومتی در تداوم عمر نظام
http://www.hanifhidarnejad.com/Hidarnejad/images/stories/2016/che-bayad-kard-19.05.2016.pdf

۲۱۶ نظر:

‏«قدیمی ترین   ‏‹قدیمی تر   ‏201 – 216 از 216
esmail گفت...

رفیق سائل . اشتباه میکنی و نادرست میاندیشی همین
موفق باشی

ناشناس گفت...

سلام بر آقای سهراب و قدردانی از نوشته های خوب، دقیق و واقعی شما
برهان

ناشناس گفت...

آقای یغمایی سلام. لطفاً دو مطلب زیر که پیشدرآمد اول و دوم نکته تکمیلی هستند و قبلاً به تیغ سانسور سپرده شدن، رو منتشر کنین. چونکه واسه همه ما از جمله دوستان و رفقای تف کن و به سر شوق آوورده شده مایه عبرت خوبیه!
..................
بخش اول:
.........
آقای یغمایی چندباره سلام. باز هم که جواب من رو به سوالی که خودت در صحنه عمومی مطرح کرده بودی، سانسور کردی. واقعاً آبشخور این سانسورها کجاست؟ آیا عواطف گذشته و روح حساس شاعرانه چشم دیدن حقیقت رو ندارن یا خدای ناکرده خدای ناکرده خدای ناکرده تو هم یه جمشید تفرشی دیگه قراره از آب دربیایی؟! لطفاً یا جواب من رو منتشر کنید یا حرفهای خودت در مورد من رو هم همونطور که جابجاش کردی، اینبار حذفش کن. ممنون و متشکر!
....................
آقای یغمایی شما حقیقتاً بی انصافی در مورد منو به بالاترین درجات رسوندی:
- مدت مدیدی که واسه خاطر شیوه ای که اسمم رو نوشته بودم سانسورم میکردی! بطوریکه من محبور شدم تقاضاکنم یه وقت کاربری رو که به اسم "سائل" می نوشت جای من سانسور نفرمایین! البته از اون کاربر مدتهاست که من در دریچه زرد خبری/نظری ندیدم!
-اکثر اوقات با سواستفاده (آگاهانه/ناآگاهانه) از اسم و رسمت سنگ رو بر من بستی و همه رو بر علیه من شوروندی! واسه مثال همین مورد حاضر:این جنابی که امر فرموده من رو واسه خاطر بی ادبی از اینجا بیرون کنین، خودش در اولین حضورش (که ربطی هم به صفت رذل نداشته)، با اسم "سائل شناس" با عبارت "رفیق اکبیری" شروع کرده! و بقیه حرفهاش هم که همه گل و گلاب ... واقعاً انصافه که شما هم همصدای با کسی که اینجوری نسبت به من کینه میورزه و دفعه بعد میتونه گل واژگون، "مریض" و .... امضا کنه، میون هیر و ویر کنونی یقه منو واسه بکار بردن صفت رذل در مورد رجوی بگیری؟!
- تازه یه وقتی هم بود که احمد رضا نامی به من میگفت "کونی" و شما هم ماشاالله هزار ماشاالله بدون هیچ توصیه و توپ وتشری منتشرش میکردی؟! نکنه تو فرهنگ شما صفت رذل بده اما "کونی" موجب افتخار؟!
- بخاطر صفت رذلی که من در مورد رجوی بکار میبرم بارها منو سانسور کردی، (در حالی که بسیاری افراد دیگه حتی در مقالاتشون هم همین صفت و یا نظایر اونو بکار برده و میبرند)! اما درست به همین خاطر با سواستفاده (آگاهانه/ناآگاهانه) از اسم و رسمت منو عنصری کینه جو معرفی کردی!
- در موارد متعددی هم نظرات من رو (آخریش در مورد وضعیت بروبچه ها در آلبانی)، با وجود اینکه در ویرایش دومی که فرستادم حتی یکبار هم از صفت رذل در مورد رجوی و جماعتش استفاده نکرده بودم، سانسور کردین؟!
- علت بکار بردن صفت رذل رو هم که قبلاً توضیح داده بودم
http://darichehzard.blogspot.ca/2015/03/blog-post_82.html
از نظر من این صفت برجسته ترین شاخص شخصیت رجویه چون نه تنها هر آنچه رو که در گذشته واسه دیگرون منع کرده (نقض مرکزیت دمکراتیک توسط شهرام، دروغ، دغل و باخون بازی کردن خمینی)، خودش بعداً انجام داده، بلکه در مواردی در عمل به رذالت از اونها فراتر رفته؛ مثل منع آگاهی و چند صدایی در همه حیطه ها، تخریب شخصیت همه حتی کسانی که واسش کار می کنند (شعر کمال)، بردن سازمانی که برای مبارزه با استثمار بنا شده بود به حجله با جنگ طلبترین جناح امپریالیستها، وادار کردن افراد به تیغ کشیدن به خودشون و رفقاشون بخاطر ترس، خمینی دهانت را می بویید مبادا گفته باشی دوستت دارم رجوی نه تنها بدست دیگران تیغ بر عشق کشید، بلکه توی تخت و توی رویا حتی شورت و ادرار ما رو در دشمنی با عشق بوئید و چشید (رجوی نه تنها بدست دیگران تیغ بر عشق کشید، بلکه توی تخت و توی رویا حتی شورت و ادرار ما رو در دشمنی با عشق بوئید و چشید)!

رجوی نه تنها مرزی درنوردیده در رذالت باقی نگذاشته بلکه رکوردهای نوینی هم در امر رذالت بپا کرده که بعنوان تجسم عفن و رذالت انباشته در تاریخ ایران باقی خواهد موند. خودت میدونی در کار سیاسی حرفهای کلیدی رو تبدیل به شعار، مثال یا عبارتی آویزه گوش شدن می کنند واسه مثال "بر و بچه های اسیر لیبرتی و هزار اشرف یادتون نره!"، در نتیجه خطاب مصدق کبیر، شاه سگ زنجیری، طالقانی کبیر، خمینی خونخوار و رجوی رذل همون عبارتیه که برترین جنبه و تاثیر شخصیتی این افراد رو در جامعه و تاریخ نشون میده. حالا لطفاً کلاه خودت رو قاضی کن آیا این انصافه که منو واسه استفاده از چنین صفتی تبدیل به عنصری کینه جو و جرجیس و ابلیسی بکنی که حتی کلاغ نه بدترش دریده هم از ریدن به من ابایی نداشته باشه؟!

خداکنه که این جواب بلاجبار همچون کمک غیبی، موجب به انحراف رفتن بحث استحاله پیرامون "چه باید کرد" نشه! چون حکایت اون سوالات همچنان باقیست!

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی و هزار اشرف یادتون نره!

رفیق سائل.

ناشناس گفت...

بخش دوم:
..................

آقای یغمایی یه سوال؛
ببین برادر پیشترها احمدرضا نامی فرموده بود من، رفیق سائل "کونی" هستم و شما هم بی رودربایستی اونو منتشر کردین! یه مدتی هم که اسماعیل؟! نامی هرچی دل تنگش می خواست با و بی بهونه از طریق شما نثار دیوار کوتاه شده من میکرد و شما هم با لطف فراوان منتشرشون میکردین! و ... البته عجیب اینکه اونوقتها تظاهر به ادب هنوز تبدیل به وسیله سانسور من نشده بود!

بعد از کسب ادب هم که هر کسی مشکل تنبلی فکری، یارگیری، کدخدا بازی، بابابزرگ بازی، کم سوادی ادبی و تاریخی ... داشته به لطف عالی بهای اونو از جیب من پرداخته و الحق و والانصاف که شما در همه این موارد همه سنگها رو بر من بسته و درب خزانه لطف بر این جماعت گشوده داشتید!

شما که از تحلیل من از رجوی بعنوان یه عنصر رذل ناراحت شده و من رو بار و بار به همین دلیل نادرست سانسور می کنی و همیشه بوفور کمکهای غیبی لازم رو به امثال احمدرضاهاو اسماعیل ها و سایر یه بار مصرف ها... میرسونی، خداوکیلی علت این دشمنی بیدلیل رو خودتون اگه می فهمین به من هم توضیح بدین ( آخ!!!!!!!)!

بحث اصلی البته هنوز به قوت خود باقیست!
پیشتر زید زمستون نشینمون فرموده بود؛ سال 1380 از ایران خارج شده! یعنی تمام سالهای کشتار و خفقان دهه 60 و 70 ایشون داخل کشور زندگی میکرده. کم و بیش همه ما میدونیم که در طی این سالها تشکیلات رجوی در ایران تقریباً وجود نداشته که ایشون تو جلسات غسل و حوض و دیگ و بقیه چرندیات رجوی ساخته شرکت کنه. در ضمن سال1380 یعنی سال 2001 میلادی ایشون رفته خارج کشور، سال 2003 هم که اون یارو بوش خاک عراق رو به توبره کشید! خب در خارج کشور ایشون که طرفدار خاتمی هم بوده، کی و کجا تونسته توی جلسات آنچنانی رجوی رذل شرکت کنه که حالا با فراافکنی بگه همه کسانی که از رجوی جدا شده اند (از جمله شخص خودش)، بیمارند و طلبکارانه نسخه بپیچه که هر کی از رجوی جدا شده مریض روانیه و باید خودشو نشون روان شناس بده و بعد هم بره تیمارستان و ...الخ؟! مردرندی زید زمستون نشینمون رو می بینین؟ خودش رو مررندونه قاطی "ما" میکنه واسه اینکه بتونه بی دردسر و بدون ایجاد شک، نسخه بیماری و روانی بودن بقیه ما رو بپیچه! باید ازش پرسید نارفیق چندصد خروار معجون رجوی-خمینی قورت دادی؟!


اگه به نظرات پیشین من در همین صفحه نگاهی دوباره بکنین، خواهید دید که از ابتدا عرض کرده بودم ته حرف پشنگ خان و پامنبریهاش اینه که نسل/نسلهای شیفته آزادی و برابری، افرادی بیمارند و باید به خاطر کارهایی که تاکنون کردن از گنجی، سازگارا، افشاری و بقیه هم مسلکان اونها مغذرتخواهی کنند/کنیم!اگرچه پشنگ خان تاکنون زیرآبی رفته و به سولاتی که من برمبنای حرفهای خودش پرسیده بودم به کمک پامنبریها و بعضی های دیگه(آخ!!!!!!)، جواب نداده امادر کنار ادعاهای قبلیش این آخرین نسخه بیمار روانی که واسه نسل/نسلهای شیفته آزادی و برابری پیچیده، صحت ادعای من و آبشخور فکری ایشون رو بخوبی نشون میده!

واسه همینه که موکداً گفته ام: به نظر من حداقل دستاوردهای اوندسته از ما که در ایران معاصر از رذالتهای رجوی، نکبت اکثریت و توده و رژیم و ... جداشده و در نه گفتنمون به جنایتهای رژیم و رذالت های رجوی و ...، به رژیم حاکم، به آخرین استفراغ تاریخ ایران و یا تیم "دخالت بشردوستانه" نپیوستیم، نه تنها باعث و بانی قدرت گیری جانیان حاکم نیستیم، بیمار نیستیم، خائن نیستیم و به کسی هم بدهکاری چندانی نداریم، بلکه در حد بضاعتمون آیینه های صافی تاریخ معاصر سرزمینمون هستیم مقابل چشم زمستون زدگان، در زمستون موندگان، بیماران، خائنان، جانیان و سفلگان در همه جا و دفن تاریخی نظام ارباب-رعیتی، سترون کردن تاریخی نظام شبان-رمگی جانیان حاکم و ابتر کردن تاریخی رذیلان در تبعید، کمترین دستاوردمونه! چنین دستاوردهایی طعنه ی تاریخه بر طاعنان و نسلهای شیفته آزادی و برابری رو همین بس! همه زمستون زدگان و به قهقرارفتگان اگه فکر می کنن طلبی دارند نه از ما بلکه از رژیم و خامنه ای باید وصولش کنند!

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی و هزار اشرف یادتون نره!

رفیق سائل.

jahandid گفت...

با درود،
در بحث "چه بايد كرد؟" هدف اين است كه راهكارى جهت برون رفت از اين سياهى و تباهى اخوندى در تماميت ان پيدا كنيم! وقتى دوران مصدق را با الان مقايسه ميكنيم، دقيقن نتيجه اى كه از ان بيرون ميايد اين بايد باشد كه چرا در مقابل اين پديده ملى-ميهنى يعنى دولت مردمى دكتر مصدق، پست ترين و خائن ترين عناصر جامعه توانستند سرنوشت مردم را براى نيم قرن بدست بگيرند و مانع سعادت انها بشوند و دست اخر هم مملكت را دو دستى و به معنى دقيق واژه دو دستى بگذارند در دست پايين ترين و بى شعور ترين قشرى از جامعه يعنى اخونداى جنايتكار و غارتگر! مصدق در ان زمان بر سر كار بود و ميتوانست تغييرات بنيادين را دنبال و ايجاد بكند ، مانند ملى كردن صنعت نفت ايران و گرفتن مال و ثروت مردم از دست غارتگران استعمار پير، انگليس. در همين روزها هم حزب توده به خاطر داشتن عناصر روشنفكر و پشتوانه اى نيرومند از خارج، روس ها، وزنه اى تعيين كننده بود و ميتوانست تأثير گذار باشد. نقشى كه حزب توده در سنگ اندازى و چوب لاى چرخ پيشرفت دكتر مصدق بازى كرد از ديد هيچ ادم ازاديخواه كه جاى خود دارد، منصف طرفدار مردم، پوشيده نيست. مصدق را "عامل امپرياليسم" تحليل كردن به واقع عميق ترين و بزرگ ترين خيانتى بود كه حزب توده توانست انجام دهد و دشمنان مصدق و مردم ايران را بزرگ ترين خدمتى بود كه احتمالن نا دانسته دو دستى تقديم شان كرد! مصدق داشت ميرفت كه ساختار دولت و كشور را بر پايه هاى مشروطه محتوايى بنا كند و بساط ديكتاتورى را تبديل به يك سيستم مشروطه سلطنتى سازد و شاه و سيستم دست نشانده اورا در جايى قرار دهد كه مانند ديگر ممالك مشروطه اى كارى به كار امور مملكت نداشته باشد. سيستمى كه در اروپا ديده بود و درس انرا خوانده بود. سيستمى كه هنوز هم در چند كشور اروپايى همچنان پابرجا ميباشند!
بحث "اصلاح طلبى" در اين دوران به اتم وجه درست همان بحث حزب توده خائن است كه نقش چوب لاى چرخ پيشرفت را بازى كرد و سرنوشت مردم را در دست دشمنان مردم محكم كرد. مصدق ساختارشكن بود و هرگز نميخواست به "دوران طلايى پادشاهى (بخوانيد خمينى)" برگردد. خواست قلبى مردم ايران در زمان مصدق، در مصدق بيان ميشد. اگر چه به واسطه كثرت خائنين شكست خورد ولى خىاستگاه او مطلقن مردمى بود. در جاييكه اين به اصلاح استمرار طلبان كوچكترين سنخيتى با خواسته هاى قلبى مردم نداشته و ندارند. رنگ انها رنگ دوران خيانت و جنايت خمينى ست و نه رنگ ادعايى "طلايى"! پس هر گونه باد كردن اين عناصر استمرار طلب و رنگ كردنشان بعنوان راهكار برون رفت، دقيقن همان خيانتى ست كه حزب خائن توده بر عليه مصدق كبير كرد. بازى هاى اخوند فقط براى حفظ بقاء پوسيده خودش ميباشد و ذره اى به نفع و منافع مردم نظر ندارد. خواسته هاى مردم در جنبش ٨٨ در وسيع ترين شكل انها با بهايى سنگين فرياد شد. خواستگاه انها هم چيزى نيست جز سرنگونى تمام عيار اخوندا. بازى با كلك استمرار طلبى فقط در خدمت حفظ سياه ترين دوره تاريخ معاصر ما ست.

esmail گفت...

رفیق سائل
سلام
میتوانی یک طناب محکم بخری و قراری بگذاریم و شما مرا به دار بکشی تا هم تو خیالت راحت شود و هم من از دست تو نفسی بکشم
بنظرم راه دیگری نیست
دوم اینکه من چه میدانم تو کیستی که سرگذشتت را بدانم
در هر حال طناب را فراموش نکن
بامید دیدار زیر درختی مناسب

ناشناس گفت...

برادر نازنیم اسماعیل جان وفای از یغمای سفلگان جسته!
من اوون قربانیی هستم که درست لحظه به قربانگاه فرستاده شدن داوطلبانه(؟!)، شانس یارم بود و از دام نابرادران خنجر پنهان بدست سفله جستم. درست به همین خاطر باخودم عهد کردم در کنار آرمان آزادی و برابری درمقابل همه انواع جنایت و دروغ و رذالت آدمیزادانه بایستم! و درحد توانم اجازه ندم این بلا سر کسی دیگه و نسلی دیگه بیاد!

با عرض پوزش صمیمانه از بابت زحمات ناخواسته ای که در مسیر وفای به عهدم واسه تو فراهم آووردم! اگرچه همین تجربه خوبی شد واسه همه جانهای شیفته آزادی و برابری رسته از نکبت و جنایت رژیم و رذالت رجوی که یکبار دیگه متوجه بشیم تبدیل به رژیم و رجوی شدن چقدر آسونه و آدم قبل از اینکه متوجه بشه بجای آب ممد حیات داره آب دهان به برادر شفیقش پیشکش میکنه و خنجر جور رو بر گلوی اون تیز می کنه!

اما برادر مهترم؛ طناب و دار و حصار ارزانی جانیان حاکم و رجوی رذل!
به امید نشوندن بوسه ای مهتر بر گونه هایت، در سایه سار درختان بهار آزادی و برابری!


مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی و هزار اشرف یادتون نره!

رفیق سائل.

jahandid گفت...

با درود،
نكته اى در مورد راه كارهاى اصلاح طلبانه قابل توجه است. در اين راه كار تمام هم و غم عناصر ذى ربط اين است كه با داشتن اهدافى تلاش ميكنند كه سيستم حاكم را به سمت ان اهداف سوق بدهند. يكى از اشكال رايج ان در سطح ارگانهاى حكومتى، مبارزات پارلمان ترى ميباشد. در اين پارلمان كه از نمايندگان واقعى مردم تشكيل شده باشد، فراكسيونهاى اصلاح طلب كه معمولن هم در اقليت ويا اپوزيسيون قرار دارند، تلاشى هماهنگ را براى تغيير و يا بهبود سياستهاى جارى و استراتژيك در دستور كار خودشان قرار ميدهند. قدرت اين راهكار نيز محدود است به اينكه اهداف شان تا چه حد مربوط به همه يا اكثريت مردم بشود. در صورتيكه در پارلمان بجايى نرسند، موضوع را به ميان مردم ميبرند و از نيروى انها براى به كرسى نشاندن اهداف شان استفاده ميكنند. كشور فرانسه در اين راه كار زبان زد تمام دنيا ست تا حدى كه تظاهرات و توى خيابان رفتن براى گرفتن حق خودشان يك فرهنگ عام ميباشد. و اغلب موارد نيز موفق ميشوند. ان هم بدين دليل است كه مبارزات پارلمان ترى در انجا نهادينه شده و سيستمى نسبتن سالم دارند ( فرض بر اينكه فساد مالى يا سياسى نباشد ). ويا مبارزاتى كه "جنبش حقوق مدنى-civil rights movement" در امريكا براى گرفتن حق مساوات سياهان و زنان و ديگر اقليت ها بوجود امد و توانست خيلى از قوانين اساسى امريكا را در جهت بهتر شدن تغييرات بنيادين بدهد. و "جنبش ضد جنگ ويتنام- anti Vietnam war movement" كه نهايتن با دادن شش كشته از دانشجويان دانشگاه ايالتى كنت توانستند به جنگ ويتنام پايان دهند. تمام اين نمونه ها و نمونه هاى زياد ديگرى در دنياى غرب وجود دارند كه ميشود انها را تحت اينكه اصلاح طلب بودند، دسته بندى نمود. و در تمام نمونه هاى موفق اين نوع مبارزه، بخش غالب و حاكم نيز از عناصرى بودند كه به اين مبارزه ها احترام ميگذاشتند و مقاومت چندانى در برابر خواسته هاى مردم نمى كردند و نهايتن كار به سازش و توافق فى مابين ميكشيد و دو طرف با گرفتن خط ميانى به ارامش ميرسيدند.
نكته اى كه در اين نوشتار مورد اشاره است اين است كه در سيستم هايى كه اين نوع مبارزه برسميت شناخته شده اند حتمن بايد از اين راه كار استفاده كرد و ايجاد بحران هاى وخيم را باعث نشد. لازمه اين امر نيز اين است كه نيروى غالب يك سيستم متمدن و فهميده باشد و مهمتر از هر چيز حق مردم را براى خواستار تغيير شدن را محترم بشمارد و در ساعت خودش به انها گردن بگذارد. اين كارى ست كه در دمكراسى هاى نهادينه شده مثل يك نبض زنده روزمره ممكن است اتفاق بيافتد و هيچ وقت نيروى مغلوب مجبور نميشود دست به اسلحه ببرد و بخواهد وارد مبارزه مسلحانه بشود! ولى همه اينها بستكى به ان شرط نخستين دارد كه قدرت غالب حقوق نخستين مردم را محترم بداند و خودش براى سركوبى خواسته هاى مردم با زور و كشتار و زندان و شكنجه جلوى مردم نايستد. در ان صورت است كه حق ان مردم تحت اين حاكميت را بايستى اجازه نداد كه پايمال بشود.

حال اى انكسانى كه چنين ادعايى را دارين كه با اين هيولاى وحشى اخوندى ميشود مبارزات "اصلاح طلبانه" نمود، ايا اين هيولا را ميشود با ان دولتهايى كه از مردم و منتخب مردم تشكيل شده اند، مقايسه كرد؟ اگر پاسخ ارى ست، بگوييد كه كدام يك از ويژگى هايى را كه در بالا اورده شدند، دارا ميباشد؟ براى تازه شدن ذهن در پايين دوباره مينويسم:
- ايا نمايندگان واقعى مردم در پارلمان نشسته اند؟
- ايا حقوق مردم براى ايجاد تغييرات را حكومت اخوندى برسميت ميشمارد؟
- ايا در صورت بيرون امدن مردم براى گرفتن حق خودشان، حكومت دست به كشتار، زندان، شكنجه و انواع محدوديتهاى ضد بشرى نميزند؟
- ايا در صورت بحق بودن خواسته هاى مردم حاضر است با مردم به سازش برسد؟
- ايا حكومتى قانون مدار است و به قوانين احترام ميگذارد؟
- ايا...
اگر براى اين سؤالات پاسخى داريد انوقت ميتوانيد در اين رژيم كه ٣٨ سال است خون مردم را توى شيشه كرده است و ميمكد، دم از اصلاحات و مبارزات اصلاح طلبانه بزنيد. در غير اين صورت دست از توهين به قهـرمانان مردم ما و ما برداريد و انها را با اين وحوش ضد بشرى مقايسه نكنيد. قدرى شرف در وجود ادمى والا جاى زيادى را اشغال نميكند ولى به اندازه يك تاريخ رنج و شكنج ميتواند ادمى را به انسانيت نزديك كند! خود دانيد. از پس امروز فردايى هم هست!

ناشناس گفت...

رفیق سائل جان . نوشتی :
خودش رو مررندونه قاطی "ما" میکنه واسه اینکه بتونه بی دردسر و بدون ایجاد شک، نسخه بیماری و روانی بودن بقیه ما رو بپیچه! باید ازش پرسید نارفیق چندصد خروار معجون رجوی-خمینی قورت دادی؟!

رفیق سائل جان . اگر این "شما" افتخاری در آن هست ، دربست مال شما . هیچ چیز از ان را به من ندهید . همه اش مال خودتان . اگر هم خبط و خیانت و خباثتی در آن هست ، آن را با من هم قسمت کنید . مرا هم شریک خودتان بدانید . خوب است؟

سهراب

ناشناس گفت...

جناب جهاندید . اگر حکومتی اینقدر متمدن باشد که حق مردم را به رسمیت بشناسد و به حقوق آنها هم احترام بگذارد و خواسته هایشان را بشنود ، با او مبارزه نمی کنند . چنین حکومتی را روی سر می گذارند . شما کلا از موضوع پرت هستید عزیزم . اگر همەی این شرایطی که گفتید حاضر باشد ، خب مبارزه تبدیل به یک شب نشینی و دور هم نشستن می شود . اصلاح طلبی دقیقا مانند انقلاب در یک جامعه ، برای ایجاد تغییر ضرورت پیدا می کند . منتهی شیوه اش با انقلاب متفاوت است . در رویه های اصلاح طلبانه کسی قصد قانع کردن دیکتاتور را ندارد ، بلک هدف ، به عقب راندن دیکتاتور و نهایتا به زیر کشیدن آن است . شما مثال فرانسه را زده اید . خیلی جالب است . مردم تمام این مبارزات را می کنند که سیستمی شبیه فرانسه داشته باشند که هر وقت خواستند تظاهرات کنند ، حرفشان را بزنند و سرکوب نشوند . آن وقت شما می گویید اول سیستمی شبیه فرانسه وجود داشته باشد ، بعد مردم به دنبال مبارزه برای اصلاحش بروند؟!!!!!!!!!!!!! کلا موضوع را نفهمیده اید . یک بار دیگر ، فکر کنم برای صدمین بار به همەی دوستان سفارش می کنم کتاب انقلاب یا اصلاح را بخوانند . احساس می کنم دوستان نمی دانند در مورد چه چیزی دارند صحبت می کنند . رویه های اصلاح طلبی دیکتاورهای خونین و رژیم های توتالیتر بسیاری را به زیر کشیده است . سری به مبارزات کشورهای اروپای شرقی بزنید . سری به مبارزات ضد آپارتاید بزنید . اصولا رویه های اصلاح طلبی دقیقا اهداف رویه های انقلابی را دارند . فقط روش و تاکتیک هایشان فرق می کند .
اگر
_ نمایندگان واقعی مردم در پارلمان نشسته باشند
_ حقوق مردم براى ايجاد تغييرات را حكومت اخوندى برسميت بشمارد
_در صورت بيرون امدن مردم براى گرفتن حق خودشان، حكومت دست به كشتار، زندان، شكنجه و انواع محدوديتهاى ضد بشرى نزند
_در صورت بحق بودن خواسته هاى مردم حاضر باشد با مردم به سازش برسد
_ حكومتى قانون مدار باشد و به قوانين احترام بگذارد

خب جهاندید عزیز . اصولا اینجا چکار می کردیم؟ این مشخصه هایی که داده ای هدف نهایی تمام کسانیست که خواهان تغییر ، چه به روش اصلاح طلبانه و چه به روش انقلابی ، هستند . آن وقت شما می خواهید از قبل اینها باشد ، بعد دست به اصلاح بزنید؟!!!!!!!! کلا می دانید دارید چه می گویید؟ جهاندید جان . قدری شرف البته در وجود آدمی جای زیادی اشغال نمی کند . منتهی برای اینکه جایی برای قدری شرف باشد ، اول باید عقل سالمی در وجود آدمی باشد . پیروز باشید

سهراب

ناشناس گفت...

رفیق سائل جان . من با کامنت هایت هیچ مشکلی نداشتم و از نظر من می توانستی همچنان بنویسی . اما حالا که حرفهایت بوی وداع می دهد ، بگذار به عنوان برادر کوچکترت چیزی به تو بگویم : همەی کسانی که از دست سفلگان جسته اند ، باید در خویش بنگرند که آیا از آن سفلگی چیزی به آنها نرسیده است؟ جان شیفتەی آزادی هرگز از خشم انباشته نیست . اگر آن کسی که با سفلگی می خواست تو را قربانی کند و تو از دستش گریختی ، موفق شده باشد که در درونت زهری به نام خشم بکارد ، پس دیگر هیچگاه نگو که از دستش فرار کردم . او به هدفش رسید و تو را قربانی کرد . تو صد بار به رجوی رذل گفتی . بسیار خب . اگر می خواستی رذلی او را نشان بدهی ، همان یک دفعه کافی بود . دفعه های بعد فقط فوران خشم بود که از درونت بیرون می زد . رفیق سائل عزیز . نمی دانم چرا حس می کنم که آدم صادقی هستی و درد کشیده ای . حرف این برادر کوچکترت را گوش کن و بدان که جانی که در آن خشم و کینه انباشته شده باشد ، هرگز نمی تواند شیفتەی آزادی باشد . از تو خواهش می کنم باز هم بنویس . من با کامنتهای تو هیچ مشکلی نداشتم . باور کن احساس می کنم آدم صادقی هستی و نمی دانم چرا این احساس را دارم .
سهراب

jahandid گفت...

با درود،
"حرف را بنداز وسط، صاحبش مياد ورميداره!"
من نوشتارم را بدون مخاطب خاصى نوشتم. نميدانم در مجموع چند تن در اين بحث دريچه شركت ميكنند؟ جالب است از ميان تمام انهاييكه هستند فقط يك تن بهش بر ميخورد و با عصبانيت و توهين واكنش نشان ميدهد! همانطور كه چند بارى تأكيد كرده ام كه از بحثهاى فردى پرهيز ميكنم چون ميدانم كه مسله اى را حل نميكند كه موجب پيشرفت بحث بشود! در ضمن مايل هم نيستم كه ادم صادقى را دچار ناراحتى و دلخورى بكنم! در ضمن برايش تندرستى نيز ارزو دارم تا بتواند بر اعصابش تسلط پيدا كند. نا گفته نماند كه سالم و تندرست بودن مانع از برخوردهاى توهين اميز ميشود!
و اما برگردم به همان سوالاتى كه مطرح كردم. اين رو ميفهمم كه پاسخ به تمام ان سؤالات منفى ست و اينكه مبارزات اصلاح طلبان در يك "كادرى" شبيه مبارزات "انقلابى"! ظاهرن قافيه به تنگ امده! از شركت در انتصابات و تبليغ براى دوران طلايى خمينى و مبشران ان دوران، جهشى بايد به يك مبارزه انقلابى كرد!!! و در همين پرش "قهـرمانانه" ديگران را پرت بودن از قضيه متهم كردن! صفت "پرت" از مصدر فعل "پريدن" گرفته ميشود! جهت اطلاع كسانى كه از اصلاح طلبى به روش هاى انقلابى پرش ميكنند و ديگران متهم به بيمارى روانى ميكنند!!! خطر طرفدارى كردن از اخوندا هميشه با اين تهديد همراه است كه بالاخره ماهيت فرد را با انچه كه در قلبش هست برملا ميكند. براى چنين كسى تاكتيك بحث كردن و نتيجه گرفتن از ان ره به جايى نميبرد مگر به درون اخور اخوندى! جايى كه تمام استمرار طلبان جمع هستند. در ضمن به اقاى هوشنگ امير احمدى و ابراهيم نبوى سلام برسونين!

ناشناس گفت...

جهاندید جان کامنتت را نفهمیدم جز همان قسمت آخرش که گفته ای به هوشنگ امیر احمدی و ابراهیم نبوی سلامت را برسانم . من با این دو نفر ارتباطی ندارم وگرنه حتما سلامت را می رساندم . پیروز باشی

سهراب

ناشناس گفت...

درود بر شما
نصرالله

jahandid گفت...

با درود،
امروز رژيم اخوندى اعلام نمود كه ٧٠٠٠ لباس شخصى را براى كنترل مردم در خيابونها ول كرده است. وقتى به اين كار فكر ميكنيم كه رژيمى تا دندان و بن استخوان با همه نوع مأمور و مزدور مردم را كنترل ميكند، چرا در اين زمان يك چنين كارى ميكند؟ حرفهاى خامنه اى را در پيام سال نو به ياد بياوريم. خائن خواندن رفسنجانى را به ياد بياوريم. توپ و تشرهايى كه به روحانى زد را به ياد بياوريم. اينها همگى نوك كوه يخى ست كه در ميان رژيم اخوندى بيرون زده است. رژيمى كه بر سر ماندگارى خودش حاضر است هر كس و هر چيز را به دار قربانى كردن بياويزد، هر اينه براى يك روز بيشتر بر سر قدرت ماندن! اين رژيم بيشتر از هر كسى بزرگترين تهديد خودش را هم ميشناسد و ميداند كه اگر ان بجنبد، ديگر هيچكس و هيچ چيزى توان حفظ او را بر سر قدرت و بقاء ان، نخواهد داشت. ان بزرگترين تهديد چيست؟

در دنياى اين روزگار انچه كه ما بعنوان تغيير در حكومتها ميبينيم از دو گونه ميباشند. يكى از راه دخالت هاى قدرتهاى بزرگ جهانى مثل امريكا، اروپا و يا شوروى و يا توافق هر سه انها ميباشد. اين گونه تغييرات عمومن با نابودى تمام زيرساختهاى ان كشورها و نابودى تمام امكانات زيستن مردمان ان كشورها همراه هستند. عراق، أفغانستان، ليبى، تونس و تا حدود زيادى مصر از راه اين دستخوش تغييرات بنيان شكن شدند. نقش قدرتهاى بزرگ نيز از ديد هيچكس پوشيده نيست.

راه ديگر تغييرات هم جنبش هاى مردمى و قيام مردم ان كشورها ست كه عمومن با تغييرات دولتهاى حاكمى كه از راه انتخابات كنار نميروند و با تقلب و شانتاژ اصرار بر باقى ماندن بر سر قدرت دارند. اوكرايين، مجارستان، لهستان، رومانى و از همه بزرگتر خود شوروى سابق دستخوش اين گونه تغييرات شدند. ميهن ما نيز تا نيمه راه اين نوع تغيير رفت ولى بدليل نداشتن ارگان رهبرى كننده در درون ايران و از درون جنبش ٨٨ به نتيجه نهايى خود نرسيد و دچار شكستى مقطعى شد. ولى ان وقفه در جنبش ٨٨ انرا به اتشى در زير خاكستر تبديل كرد كه در انتظار فوران كردن دوباره ميباشد. ولى اينبار ديگر عارى از اشتباهات ٨٨ خواهد بود.

حال برگرديم به اين خبرى كه امروز، ٧٠٠٠ "لباس شخصى" براى كنترل مردم در خيابانها ول شده اند. چكسى باور ميكند كه اين سگهاى هار بمنظور اعمال حجاب و كنترل راديو ماشين ها كه با موزيك بلند نباشند، در خيابانها ول شده اند؟! ايا رژيم با بد حجابى و موزيك بلند گوش كردن مورد تهديد قرار ميگيرد؟! ايا بچه اى يافت ميشود كه به اين ادعاى اخوندا نخندد؟! چه رسد به ادمى كه ذره اى شعور و توان فكر كردن داشته باشد. پس در درون رژيم لابد خبرى از خطرى ست كه دارد با اين ٧٠٠٠ سگ هار از تاكتيك فرار به جلو استفاده ميكند و ميخواهد در بين مردم نا امنى و شك ايجاد كند و از اين راه مانع وحدت انها بشود. و اگر جنبشى در بين مردم سر باز كرد، بتواند با اين لباس شخصى ها انها را غافگير كند و سركوب كند. اين كار اخوندا مطلقن حكايت از ترس و وحشت شديد انها از مردم و اتش زير خاكستر خشم انها دارد.

ناشناس گفت...

من از خوانندگان دریچه عذر خواهی میکنم من آدم بیشرافت و پستی بودم که سعی میکردم دیگران را آزار بدهم من از بیشرافتی خودم خسته شده ام امیدوارم خوانندگان دریچه مرا ببخشند و دعا کنند تا از دست بیشرف بودن خلاص شوم شهریار

‏«قدیمی ترین ‏‹قدیمی تر   ‏201 – 216 از 216   ‏جدیدتر› ‏جدیدترین»