دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۵ فروردین ۱۹, پنجشنبه

نوزده فروردین سالمرگ پدر ادبیات مدرن ایران صادق هدایت

۱ نظر:

jahandid گفت...

با درود به فرهيختگان و ازاده گانى كه پاك نهاد و شيوا سخن بودند و با درودى جاودانه به روان پاك و ازاده صادق هدايت،
يك از عمده زمينه هايى كه باعث روى كار امدن هيولاى وحشى اخوندى در ميهن ما بوده و كما كان تتمه هاى ان هنوز باقى است، سركوبى انسانهاى فرهيخته و ازاده ميهن است. نمونه خيلى روشن ان در تاريخ ما قتل ناجوانمردانه استاد ضد خرافات احمد كسروى است. از اين دست ضربه هاى جانكاه بر تاريخ ما فقدان فرهيخته ازاده صادق هدايت است. وقتى ادمى با انديشه اين بزرگان اشنا ميشود و ژرفاى فكرى و افق بيدارى انها را كه متأسفانه خيلى جلوتر از زمان خودشان بودند و تأسف عميق تر اينكه بنياد حكومتى نيز در قهقراى اخوندى خودش توان شناختن اين نوابغ كمياب را نداشت همگى دست بدست هم دادند و تاريخ ما را كه ميتوانست با وجود اين فرهيختگان راه و بزرگ راه هاى ديگر را قدمگاه خود گرداند، به اين تباهى امروز ان دچار كردند.
در ممالك پيشرفته بشرى راه كار "اموزش" از اهميتى غير قابل چشم پوشى برخوردار است. شالوده اموزش هم بر مبناى ازادى بيان نهاده شده است. انقدر اين راه كار داراى اهميت حياتى ميباشد كه حتا انديشه هايى كه در ضديت با ازادى هستند نيز اين ازشان دريغ نميشود. ساليان سال است كه فرضن در المان در مورد ممنوع كردن نيروهاى فاشيستى مثل نئونازى ها بحث ميشود و قانون را ميخواهند در موردشان حتا تغيير بدهند تا بشود اين نوع نيروهاى ضد ازادى-ضد مردم سالارى را ممنوع كنند. ولى هربار كه نزديك ان ميشوند باز قوانين مترقى انها جايى براى اين محدوديت باز نميكند. هر گاه كه خطر انها از حد تحمل سيستم خارج شود، هستند ارگانهاى ديگرى كه "كارهاى كثيف" را به انها واگذار ميكنند و بعد چندى نيز ان عناصر دچار تصادفاتى ميشوند كه از انها "يك تيكه" بيرون نميايند! يعنى تا ساليان سال اين چنين با هم همزيستى ميكنند.
در ميهن ما ولى داستان ١٨٠ درجه تفاوت بنيادين دارد! قتل وحشيانه روان پاك كسروى را ببينيم. در به اصطلاح امنترين مكان كه قرار ست دادگسترى را ضامن باشد، يكى از بزرگترين سرمايه هاى اين ميهن اين چنين وحشيانه به قتل ميرسد. انوقت دستگاه حكومتى چه كار ميكند؟ قاتل را ول ميكند كه برود براى قتل هاى ديگر اقدام كند. تفاوت كيفى كار را متوجه ميشويد حتمن. ان وحوش و اين وحوش امروز چه كسانى را دم تيغ قتل و كشتار ميدهند؟ اگر در المان تا رسيدن به خط قرمز با دشمنان ازادى با مدارا رفتار ميشود و اگر ان مدارا را بعنوان ضعف تصور كردند، انگاه دچار "تصادف و..." ميشوند. اينها فاشيستها و نازى ها را با اين راه كارها تحمل ميكنند شايد كه "اصلاح" شوند! ولى در ميهن ما چى كدام ازاده اى و انسان فرهيخته اى از اين امكان برخوردار شد تا بتواند از ازادگى سخن بگويد؟! راستى چرا اين دو نوع نمونه اينقدر بهم شبيه هسنيستند ( هم هستند و هم نيستند)؟ پاسخ خيلى ساده است. در المان بعد تمام خون ريزيهاى تاريخى كه از بشريت گرفته، ديگر جاى جانيان و فرهيخته انسانها را نميگذارند كه عوض بشود، بهر قيمتى. در ميهن ما اين پديده وارانه است. در طول تاريخ ما هميشه و در هر زمانى كه بنگريم، جاى جنايتكاران و فرهيخته گان جا به جا بوده است. جانيان داراى ابتكار عمل قدرت و ازاده گان در زير چكمه و الان هم كه نعلين!
ارى، دليل تمام سرخوردگيهاى مزمن ما همين يك دليل بنيادين بوده و هست. چه در زمان حكومت سلطنتى (كسروى و صادق هدايت) و چه در زمان وحوش اخوندى كه از تمام آحاد مردم ازاده در اين حكومت به دم تيغ رفته اند.