*«تیرخلاصزنی» که در ویلای شخصیاش بیلیارد بازی میکند
برملا شدن سوءاستفاده جنسی سعید طوسی «قاری قرآن» مراسمهای ویژهی جمهوری اسلامی از کودکان و نوجوانان . ادامهی مطلب...
کورش و بازگشت به هویت ملی، سعید طوسی و قربانیانش در مواجهه با خشم عمومی
*******برملا شدن سوءاستفاده جنسی سعید طوسی «قاری قرآن» مراسمهای ویژهی جمهوری اسلامی از کودکان و نوجوانان . ادامهی مطلب...
۱۲ نظر:
نقد من به ادعاهای واهی ی جناب ایرج مصداقی –
=================
آقای ایرج مصداقی به این رفتارتان پایان دهید!
http://roshangari.info/?p=4558
=================
"ایرج مصداقی؛ تنها "شهید زنده پژواک شهدا" یا..."، نوشته ی مهرداد آهنگر
http ://news.gooya.com/politics/archives/2016/10/218717.php
=================
درباره عضویت افراد ترسو، بی هویت، دروغ گو، دزد، بی شرم و سخن گوی جنایتکاران در ایران تریبونال؛
پاسخی به جناب مصداقی!
http://www.iranglobal.info/node/57194
=================
و یا می توانید این تیترها را یا گوگل کنید و یا به صفحه ی فیس بوک من مراجعه کنید ، Mehrdad Ahangar
از هر گونه اظهارنظر در مورد نوشته هایم بسیار خوشحال خواهم شد.
با تشکر
مهرداد آهنگر
واقعا که شرم خصلتی انسانیست آقای «مهرداد آهنگر»!
من هنوز در انتظار دیدن مبارزات قلمی و ... شما برعلیه رژیم هستم! ضمنا آقای مصداقی شما را خجالت داده و «انتقاد» هایتان را در فیسبوک خودش گذاشته که بسیار بسیار بیننده بیشتری از تمام پشتیبانان شما دارد. معنایش را انشاء الله درک میکنید.
ضمنا دوستانه میگویم که ماسک پینوکیو که در نوشته تان گذاشته اید بد جائیست! چون درست بجای عکس نویسنده مقاله یعنی «مهرداد آهنگر» گذاشته اید؟!
در شرایطی که رژیم مدتها آقای مصداقی را سر کار گذاشت، و متاسفانه ایشان هم مدتها همه ما را سر کار گذاشته است، بله همه ما را سر کار گذاشته
در این شرایط، جانبداری از دسته گلی که به آب داده شده، خدمت به هیچکس نیست جز رژیم. رژیمی که خون مردم را در شیشه کرده است. داود
آقا جون تو نوشته های مصداقی رو نخون هی کامنت بده خودش میدونه چی درسته چی غلط تو یه مرضی داری هی سیخ و میخ میزنی
حسن ورزیده
خانم حبشی
با حمایتهای بی دریغ و بی دلیل امثال شماها بود که خمینی به قدرت رسید. عجیب است که بعد از اینهمه سال هنوز نمی توانید از گذشته درس بگیرید.بس کنید خانم این تعصباترا. یک مقدار هم فرصت بدهید به شعور اجتماعی. دنیای سیاست دنیای رفیق بازی نیست.
فرزانه
خانم فرزانه می نویسد با حمایتهای شما بود که خمینی به قدرت رسید.
اگر بنا باشد که هر کس تا به حال کار سیاسی کرده ساکت بنشیند تا کسانی که اهل عمل نبودند و فقط در بهترین حالت دنبال مدل جدید خودرو یا پخت بهتر قرمه سبزی بودند در دنیای سیاست نظر بدهند کار بهتر خواهد شد؟
آیا گناه خمینی و جنایاتش به پای قربانیان نوشته می شود؟ آیا وسانی که عمل کردند حتی گیرم اشتباه کردند باید پیش پای بی عملان تعظیم کنند و در هر لظهار نظری عذر تقصیر بخواهند.
نخیر چنین نیست فرزانه خانم و چنین نخواهد بود. ما عمل کردیم در این میانه اشتباه هم کردیم. به طغیان خونینمان علیه فساد افتخار می کنیم و از اشتباهاتمان درس می گیریم. ساکتان بهتر است زندگیشان را بکنند دنیای سیاست بر خلاف دنیای مجازی دنیای بی در و پیکری نیست.
آقای جواد
من استاد دانشگاه هستم و حد اقل به اندازه سن شما یکی کتاب خوانده ام وپیرامون موضوعات اجتماعی و سیاسی ایران بررسی کرده ام.خود رو ندارم و با دو چرخه رفت و آمد می کنم اما اگر شما لطف کنید و دستور پخت قرمه سبزی را برایم همینجا بنویسید بی نهایت سپاسگزارتان خواهم بود.
فرزانه
خانم فرزانه محترم استاد عالقدر دانشگاه
من هم اگر بجای تلاش برای آزادی میهنم دنبال تحصیل رفته بودم که همه گونه امکان مالی و غیر مالی آنرا هم داشتم الان در بهترین دانشگاههای امریکا و اروپا تدریس میکردم. کنایه از خودرو و دوچرخه هم دقیقا به همین معناست که شما خودتان را به ندانستن زدید. در روزگاری که خمینی هزار هزار سر می برید عده ای جامه خویش از این آتش برکشیدند و به مطالعه ی سیاست و اجتماع ایران دلخوش داشتند و بودند جانهایی که در همان زمان در آتش میسوختند. من به اینکار شما ایراد نمیگیرم قرمه سبزینان را بار بگذارید این بمن ربطی ندارد. مشکل آنجا شروع میشود که بی عملان یقه میگیرند که آقا حرف نزن ساکت باش تو که تا به حال اشتباه کردی از این به بعد هم اشتباه خواهی کرد. غافل از لینکه بالاترین اشتباه عمل نکردن است. کسی که دنبال زندگیش بوده و گردی از رنج مبارزه بر لباس ندارد حق ندارد برای دیگران تکلیف تعیین کند وخط و خطوط بدهد بهتر لست کماکان کتاب بخواند. درس بدهد و اگر دلش خواست قرمه سبزی درست کند. امیدوارم مفهوم باشد.
خانم فرزانه محترم استاد عالیقدر دانشگاه
من هم اگر بجای تلاش برای آزادی میهنم دنبال تحصیل رفته بودم که همه گونه امکان مالی و غیر مالی آنرا هم داشتم الان در بهترین دانشگاههای امریکا و اروپا تدریس میکردم. کنایه از خودرو و قرمه هم دقیقا به همین معناست که شما خودتان را به ندانستن زدید. در روزگاری که خمینی هزار هزار سر می برید عده ای جامه خویش از این آتش برکشیدند و به مطالعه ی سیاست و اجتماع ایران دلخوش داشتند و بودند جانهایی که در همان زمان در آتش میسوختند. من به اینکار شما ایراد نمیگیرم قرمه سبزینان را بار بگذارید این بمن ربطی ندارد. مشکل آنجا شروع میشود که بی عملان یقه میگیرند که آقا حرف نزن ساکت باش تو که تا به حال اشتباه کردی از این به بعد هم اشتباه خواهی کرد. غافل از اینکه بالاترین اشتباه عمل نکردن است. کسی که دنبال زندگیش بوده و گردی از رنج مبارزه بر لباس ندارد حق ندارد برای دیگران تکلیف تعیین کند وخط و خطوط بدهد بهتر لست کماکان کتاب بخواند. درس بدهد و اگر دلش خواست قرمه سبزی درست کند. امیدوارم مفهوم باشد.
آقای جواد
ما نیز دلشکسته و دیوانه بوده ایم
بنابر این
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
ضمنا
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
پس دستور قرمه سبزی را بده که حد اقل نوشته ارزشمندی از خود برایم به یادگار گذاشته باشی.
فرزانه
خانم فرزانه استاد عالیقدر و والاجاه و عالی مقام
یکم خدمت آن سرکار علیه که به این حقیر منت نهاده و مرا به خاصه و عموم خوانندگان را به عامه مشمول الطاف استادانه نموده قلمی بر کاغذ سرانده و ما را و مرا از آن سرچشمه ی اندوخته های سالیان بی هیچ ناز و عشوه ای بهره مند میفرمایند تشکر عرض مینمایم.
دویم اینکه این چنین که هویداست آن محترمه در باب کرامات خویش نه تنها غلو جائز ندانسته اند بل ره به انکار نفس برده اند و از مطالعات ادبی خویش که اینک رخ مینماید فروتنانه لب فرو بسته بودند.
سیم آنکه در نوشتارکتان همه هست از لوبیا و سبزی و غیره و غیره ولی افسوس که گوشت ندارد مخلص آنکه همه گونه سخن بمیان آورده اید جز جواب این احقر و البته که پاسخی در خور احقار نمی یابید.
آخرین کلام با آن استاد معظم اینکه وقت ذیقمت خود را با من و ما تلف نکن. ما آسمان جلان طریق آزادی سر در گروه دیگری داریم. خوش باشید و در کنار شومینه اتان احوال امثال ما را در تاریخ بخوانید.
آقای جواد
اپورتونیسم بد مرضی ست . توصیه می کنم که پیش از آنکه سر ملت را به جهت مبارزه خود برای آزادی از بیخ بکنید هر چه زودتر به طبیب حاذق مراجعه کنید هر چند که اپورتونیبسم مزمن که گشت دیگر درمان پذیر نیست.
اما عجالتا از خر دون کیشوت بیا پایین.
البته این احتمال هم هست که من اشتباه کنم و سرکار السائه در وسط میدان فردوسی مسلسل بر دوش و چگوارا سان پرجم آزادی بر افراشته باشی. یادش بخیر یک بیمار دیگری هم بود که مثل سرکار رمانیسم بد جوری برش داشته بود و او هم مثل سرکار در فاصله ای نه چندان دور از همین میدان فردوسی یک روز داد می کشید که "ببارید ای گلوله ها و آی گوله ها بگیریدم" و مثل شما طلبکار همه هم بود ....
پس حالا حد اقل شما آقا جواد کمی کوتاه بیا لطفا زیرا که " ما طاقت تیمار دو بیمار نداریم!"
فرزانه
ارسال یک نظر