حتما بخوانید . این هم گوشه ای از تاریخ سیاسی ایران ما!
پدرم
در جریان ۲۸ مرداد به دستور آیتالله کاشانی مردم را کفنپوش کرد. مادرم
تعریف میکند ۲۵ مرداد شب، سه نفر آمدند دم در خانه. پدرم خواب بود.
میگویند کار واجبی دارند و از مادرم میخواهند او را بیدار کند. پدرم ۲۰
دقیقه جلوی در با اینها صحبت میکند. بعد به داخل خانه میآید مقداری پول
به مادرم میدهد، خداحافظی میکند و میرود.
، ۳۱ مرداد ۳۲. ساعت یک
بعد از نصف شب به خانه ریختند. حکومت نظامی بود. پدرم جلوی در را گرفت و
گفت زن و بچۀ من خواب هستند. اجازه بدهید من لباسم را تنم کنم و بیایم.
آقایان ایستادند. پدرم لباسش را پوشید و چند دقیقه بعد رفت. آن شب همۀ
سردستههای تهران که ۲۸ مرداد جاوید شاه گفته بودند و خانۀ مصدق را تخریب
کرده بودند دستگیر کردند. از پدر من گرفته تا مصطفی دیوونه و رمضون یخی و
محمود مسگر و سه، چهار زن از جمله پری آجودان قزی و... همه را به زندان قصر
بردند.
یکی دیگر از کارهای پر سر و صدایی که کرد این بود که سال ۳۷ قبرستان بهائیان در خیابان مسگرآباد را آتش زد.ادامهی مطلب...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر