دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۶ فروردین ۷, دوشنبه

وحی بهاری. اسماعیل وفا یغمائی

امشب به خانه ام دو- سه رطلی شراب هست
دو شاخه گل به رقص، در آن تنگ آب هست
ناز نی «کسائی» وبانگ خوش «بنان»
وز این دوگل که رفته، شمیم گلاب هست
شمعی و ظرف نقلی و عودی و مجمری
وز دودمان ماه! یکی آفتاب هست
تابم به دل نمانده ولی صد هزار شکر 

در پیکرش چو زلفش ، بس پیچ و تاب هست
ای ی ی..! حلقه حلقه شب ،که رها از هر آن حجاب
بربرف داغ تن،که رها از حجاب هست-
- رقصد به چشم من، که ز آبادی تن اش
ویران ترم ز هر چه به عالم خراب هست
خوش مصحفی ست دلبرکم، آسمان ببین
نک وحی خاک، گر بصری نکته یاب هست
می خوانمش به بوسه پس از بوسه آنچه را
با من در آیه های تن اش درخطاب هست
از جبرئیل فارغم و عشق گویدم
با من بخوان هر آنچه نهان در کتاب هست
در من گشای بال و پر ای عشق پر هبوط
گر در ره عروج هنوزت شتاب هست
بال و پری که سوخت از او عرش، عشق بود
ای عشق خوش بسوز،گرت سوز و تاب هست
هر چند آتش است در آغوش من، ولی
دانم در او ز باد و ز خاک وزآب هست
پیری و سالخورده «وفا» لیک نیست غم
تا شورعشق شعله فشاند شباب هست
29 اسفند1392
21 مارس2014 میلادی

۵ نظر:

ناشناس گفت...

به گمانم این نخستین شعر شماست که درست و حسابی راهش را تا به آخر به سوی مقصد باز کرده و برعکس موارد قبلی ناگهان در پیچ آخر مسیرش عوض نشده و به هدف رسیده. اگر همین طور ادامه بدهید، شاید در این وانفسای دین سیمای انسان سوز به جایی برسید و شاید راهی هم به دهی باز شود.

ناشناس

esmail گفت...

نازنین ناشناس
هرکس را در این بی پایان راهی است اگر برسد یا نرسد! نمیدانم خاطرات کازانتزاکی را خوانده ای_ گزارش به خاک یونان را- جهان عظیم است و گاه تاریک و چراغ کوچک ما گوشه ای را روشن میکند. مهم این است که به راستی راه پیموده شود نوروزت خوش و سرت سلامت

ناشناس گفت...

شاعر محترم،
کوتاه: به ندرت شاعری توانسته از جهان تفسیری علمی بدهد و اگر تفسیری داده بیشتر شاعرانه بوده. ضمنا ظاهرا از مواضع نهایی شعر آخر پس نشستید و برگشتید سر منزل و مقام قبلی: تفکر عرفانی و سرگردانی!

esmail گفت...

سلام عزیز
دموکراسی ایجاب میکند که ادمها و نیز شاعران ازاد بیندیشند.نظر من ظاهرا مزاحم کسی نیست و من ادعای تفسیر عالمانه ندارم عزیز. تفسیر عالمانه مال عالمان هرچند شناخت انها هم نسبی است
با درود

ناشناس گفت...

آیا حساب و هندسۀ دموکراتیک هم می توان داشت؟ مثلا می توان گفت که چون دموکراسی است من دلم می‌خواهد "دو به علاوۀ هشت" بشود "بیست و هشت" (علی الظاهر بیست و هشت همان دو و هشت است!) یا مثلا بگوییم چون من آزادم و به طور دموکراتیک می‌اندیشم، پس بعضی از مربع‌ها سه ضلع دارند و بعضی‌ها هم سی و سه ضلع. نظام منطقی تفکر هم مثل ریاضی قانونمندی‌های مُحَقّـَق دارند. آیا در نظام دموکراتیک می‌توان به بهانۀ دموکراسی دچار نوعی شلختگی در رفتار و پندار و گفتار و نوشتار هم شد. این سوء استفاده از دموکراسی اگر نباشد، بدفهمی دموکراسی است. اصلا آقای یغمایی اصل "خردورزی" است نه "دموکراسی‌ورزی" هرچند که دومی میدان را برای اولی باز و شرایط را مهیا می‌کند!
درود بر شما