نوزده فروردین سال 1330 هدایت قید زندگی را زد و رفت اما نرفت!.اینکه کسی میخواهد به مرگ طبیعی بمیرد یا خود رشته حیات خود را قطع کند امری شخصی است آنچه به ما مربوط است تاثیر و شناختی است که میگذارد و میدهد.صادق هدایت تنها پدر ادبیات و داستان نویسی مدرن ایران نیست.بینش هدایت
بعنوان یک نویسنده واقعی شناخت او از تعفنی بود که بیش از سیزده قرن برما تحمیل شده و نسل اندر نسل به آن خو گرفته بودیم. او حدود نیم قرن قبل از حاکمیت این تعفن جسمیت یافته در بهمن پنجاه و هفت، آنرا شناخت و در تنهائی دردناک خود در رمانها و نوشته های دیگرش از ان سخن گفت. تنهائی هدایت را در آن روزگار هنگامی در میابیم ورنج بزرگ و شناخت دقیق او را هنگامی میفهمیم که بدانیم سالها پس از آن انواع و اقسام داعیان مکتب و مرام صادقانه یا از سر سیاست بدون اینکه از مدارهای جاذبه عاطفی خارج شوند و به دیدی منطقی و تاریخی و جامعه شناسانه برسند در زیر علم مذهب و اسلام سینه زدند و حتی در راه بر پائی جامعه بی طبقه توحیدی بر اساس اسلام شیعی و مکتب از پایه و ریشه آخوند ساخته، سینه در برابر گلوله سپر کردند و در نهایت بخش عظیمی از سرمایه های ملی انسانی و جوانان پر شور و شیفته ازادی را به مسیری کشاندند که امروز شاهدیم.
بعنوان یک نویسنده واقعی شناخت او از تعفنی بود که بیش از سیزده قرن برما تحمیل شده و نسل اندر نسل به آن خو گرفته بودیم. او حدود نیم قرن قبل از حاکمیت این تعفن جسمیت یافته در بهمن پنجاه و هفت، آنرا شناخت و در تنهائی دردناک خود در رمانها و نوشته های دیگرش از ان سخن گفت. تنهائی هدایت را در آن روزگار هنگامی در میابیم ورنج بزرگ و شناخت دقیق او را هنگامی میفهمیم که بدانیم سالها پس از آن انواع و اقسام داعیان مکتب و مرام صادقانه یا از سر سیاست بدون اینکه از مدارهای جاذبه عاطفی خارج شوند و به دیدی منطقی و تاریخی و جامعه شناسانه برسند در زیر علم مذهب و اسلام سینه زدند و حتی در راه بر پائی جامعه بی طبقه توحیدی بر اساس اسلام شیعی و مکتب از پایه و ریشه آخوند ساخته، سینه در برابر گلوله سپر کردند و در نهایت بخش عظیمی از سرمایه های ملی انسانی و جوانان پر شور و شیفته ازادی را به مسیری کشاندند که امروز شاهدیم.
بحث بر سر توده های مظلوم مردم و اعتقاداتشان نیست ولی درد هدایت را وقتی بهتر میشناسیم که بدانیم پس از ظهور خمینی و خامنه ای و القاعده و داعش و طالبان و انواع و اقسام داعیان اسلام و خدای اسلام وتمام شدن حجت در صحنه تاریخ ئ تجربه، هنوزپس از چهارده قرن داعیان نواندیشی در این مکتب! بدون اینکه چشم به باتلاق عظیمی که دستاورد این مرام است باز کنند و سرنوشت دردناک میلیونها هموطن خود را در رابطه مستقیم با اسلام سیاسی حاکم بر ایران بدانند باز هم در بسیاری اوقات صادقانه در فکر وصله پینه کردن قبای مکتب و مرامند و از کنار آنچه که این ائین در عمل روزمره بر سر ملتها آورده به اغماض میگذرند.
هدایت در دیروزها تنهای تنها بود و در سنگینی این تنهائی بر زندگی خود مهر پایان نهاد. علت خودکشی هدایت به نظر من تنهائی خرد کننده او در جامعه ای بود که خرافه و مذهب همه را فلج کرده بود هدایت اگر خود را کشت به دلیل شناخت و عدم انعکاس صدای خود در جامعه مذهب زده آن روزگار بود.هدایت اما امروز تنها نیست و دوباره متولد شده است.سیمای نجیبش در پرتو روشنائی های تجربه و تاریخ میدرخشد و راه مینمایاند.نسل امروز و نسل آینده هدایت و امثال هدایت را با مهر و عشقی شایسته یک روشنگر در آغوش خواهد گرفت. درود بر او و یادش گرامی باد
20 فروردین1396 خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر