یکتا پرستی زاده ادیان ابراهیمی نیست.3352 سال قبل ، و پیش از یهوه و الله،«آتون» خدای خورشید، خدای یکتای مصریان و حاصل رفرم دینی فرعون رفرمیست و نوگرای مصر «اخناتون» یعنی «ستاینده آتون» خدای یگانه بود به نظر میرسد با تکیه بر میراث فرهنگی و خاطره آتون، آتون در صحرای سینا نامی دیگر میابد و با نامی دیگر وارد ادیان ابراهیمی میشود
طلوعی شورانگیز
***
یکتا پرستی یا گرایش به آتون ، در زمان اخناتون به اوج خود رسید . قیامی غافلگیر کننده علیه کاهنین کهنه پرست ، بطور برق آسایی شکل گرفت . شاید همه آنها بهانه ای بودند ، برای سازماندهی نیروهای حاشیه نظام ، علیه چگونگی آرایشهای غالب ، و علیه کاهنینی که بیش از فرعون قدرت و ثروت کسب کرده بودند .اخناتون به کاهنین آتون پروبال بخشید ، معابدی را دراختیار آنان گذارد ، و سپس به قلع و قمع کاهنین آمون ، با ارتش نیرومند خویش ، به سرداری هورم هب
رود
نیل از کوه ها ، بلندی ها ، و از سرچشمه های افریقای مرکزی ، شکل گرفته
است . مسافتی بالغ بر 6000 کیلومتر ، یعنی طولی برابر با 1/7 ( یک هفتم )
محیط کره زمین طی کرده ، و چون ماری رقصان و افسونگر ، سرزمین های وسیعی
را شکافته ، تا به دریای مدیترانه منتهی گردد . از نظر مصریان باستان ،
این رود همواره موهبتی آسمانی محسوب و جنبه ای حیاتی داشت. این رود شاهرگ
کلیه جوامعی را تشکیل میداد ، که درکرانه های آن پراکنده بودند . تمدن مصر
کهن ، ثمره همین رود بود . درکرانه های نیل ، درسمت شرق و غرب آن ، در
باندی به پهنای 20 کیلومتر و
دربرخی اراضی 2 تا 3 کیلومتر ، زمینی حاصلخیز شکل گرفت که به انسانها اجازه میداد از بزرگترین نعمتها درکنار این رود برخوردار و از برکت آن بهره جویی کنند . یکی از بزرگترین آن نعمتها تمدنی بود طلایی که در سپیده دم شکوفایی تاریخ بشریت بظهور رسید . همطراز با تمدن مصر باستان ، تمدنهای بین النهرین شکل گرفتند ، که حیطه نفوذ آنها کرانه های رودهای دجله و فرات بودند .
اما چرا تمدنهای بین النهرین ، میراثی ببزرگی مصر باستان بجا نگذاردند را باید در عدم اعتقاد آنها به مومیایی کردن بدن ، استحکامات آرامگاهها ، و اشکال دیگری از باورها که به دنیای پس از مرگ داشتند ، دید . میراثی که بین النهرینی ها بجا گذاردند ، درمقایسه با انسجام میراث مصریان ، تقریبا" 99 در صد ، ازبین رفته هستند . اما باید دانست که ماشین بخار ، لکوموتیو ، هواپیما ، و همین خودرویی که سوار آن میشویم ، ریشه در ابداعات بین النهرینی ها دارند. آنها به برتری آهن نسبت به مفرغ پی بردند . تکامل و طلایه ای ، که بربنیان کشف آهن ، چرخ و ارابه ، روی داد ، مدیون بین النهرینی ها میباشند . خط و حروف الفبای صوتی که درجمیع کشورهای جهان مرسوم است ، نیز از ابداعات بین النهرینی ها بود ، که حتی خط تصویری هیراگلیف را هم تحت الشعاع قرار داد . اما اینجا قصد ما بیشتر پرداختن به تاریخ مصر است و در فرصتی دیگر به میراث بین النهرین خواهیم پرداخت .
دجله و فرات را رها سازیم و مجددا" به نیل بازگردیم .
نیل متحد کننده تمام بخش های مصرعلیا و سفلی ، در فاصله ای بالغ بر 1000 کیلومتر از سرزمین های جنوبی سد کنونی اسوان گرفته ، که تا دریای مدیترانه گستردگی داشت ، بود . نیل شاهرگ حیاتی این سرزمینها و مادر همه مصریان بشمار میرفت . از نیل بعنوان بزرگراه آبی نیز استفاده میگردید که منجر به گسترش پیشرفته ترین فنون حمل و نقل و کشتی سازی شد . مصر نه فقط یکی از اولین تمدنهای باستان ، بلکه طولانیترین آنها نیز بود . این مهم ، یک علت اساسی داشت که عمدتا" به موقعییت جغرافیایی آن وابسته میشد . سرزمینی پرت و مستقل ، میان دوصحرا ، که آنرا بطرزی معجزه آسا ، از گزند و یورشهای اقوام وحشی مصون نگاه میداشت . هیچ تهدیدی - نه از جانب صحرای متروک غرب نیل ، و نه از صحرای شرق نیل ، و نه از طرف دریای سرخ - نمیتوانست سامان بخود گیرد .
جمعیت مصر ، در دره نیل ، درآن دوران ، بالغ بر 5 میلیون نفر میگردید. این ازدحام و تراکم ، نسبت به دوایر دیگر ، بسیار زیاد و دلیلی دیگر بر رشد و تکامل فنون و تکنولوژی ، و استفاده بهینه از نیل ، و بالابودن رفاه نسبی بود .
طغیان های سالانه نیل ، بطور منظم ، چون تپشی زندگی آفرین ، نبض حیات را در مصر به حرکت درمی آورد . براساس گل و لایی که طغیانها ، درکرانه های نیل باقی میگذاردند ، زمین ها را بسیار حاصلخیز میکرد . حاصلخیزترین و پررونق ترین این سرزمین ها ، نواحی دلتای نیل ، مشرف به مدیترانه میگردید ، که اولین قدرتهای بزرگ را در بطن خویش، پرورش می داد و پایتختی نیرومند را شکل و سازمان می بخشید .
دربرخی اراضی 2 تا 3 کیلومتر ، زمینی حاصلخیز شکل گرفت که به انسانها اجازه میداد از بزرگترین نعمتها درکنار این رود برخوردار و از برکت آن بهره جویی کنند . یکی از بزرگترین آن نعمتها تمدنی بود طلایی که در سپیده دم شکوفایی تاریخ بشریت بظهور رسید . همطراز با تمدن مصر باستان ، تمدنهای بین النهرین شکل گرفتند ، که حیطه نفوذ آنها کرانه های رودهای دجله و فرات بودند .
اما چرا تمدنهای بین النهرین ، میراثی ببزرگی مصر باستان بجا نگذاردند را باید در عدم اعتقاد آنها به مومیایی کردن بدن ، استحکامات آرامگاهها ، و اشکال دیگری از باورها که به دنیای پس از مرگ داشتند ، دید . میراثی که بین النهرینی ها بجا گذاردند ، درمقایسه با انسجام میراث مصریان ، تقریبا" 99 در صد ، ازبین رفته هستند . اما باید دانست که ماشین بخار ، لکوموتیو ، هواپیما ، و همین خودرویی که سوار آن میشویم ، ریشه در ابداعات بین النهرینی ها دارند. آنها به برتری آهن نسبت به مفرغ پی بردند . تکامل و طلایه ای ، که بربنیان کشف آهن ، چرخ و ارابه ، روی داد ، مدیون بین النهرینی ها میباشند . خط و حروف الفبای صوتی که درجمیع کشورهای جهان مرسوم است ، نیز از ابداعات بین النهرینی ها بود ، که حتی خط تصویری هیراگلیف را هم تحت الشعاع قرار داد . اما اینجا قصد ما بیشتر پرداختن به تاریخ مصر است و در فرصتی دیگر به میراث بین النهرین خواهیم پرداخت .
دجله و فرات را رها سازیم و مجددا" به نیل بازگردیم .
نیل متحد کننده تمام بخش های مصرعلیا و سفلی ، در فاصله ای بالغ بر 1000 کیلومتر از سرزمین های جنوبی سد کنونی اسوان گرفته ، که تا دریای مدیترانه گستردگی داشت ، بود . نیل شاهرگ حیاتی این سرزمینها و مادر همه مصریان بشمار میرفت . از نیل بعنوان بزرگراه آبی نیز استفاده میگردید که منجر به گسترش پیشرفته ترین فنون حمل و نقل و کشتی سازی شد . مصر نه فقط یکی از اولین تمدنهای باستان ، بلکه طولانیترین آنها نیز بود . این مهم ، یک علت اساسی داشت که عمدتا" به موقعییت جغرافیایی آن وابسته میشد . سرزمینی پرت و مستقل ، میان دوصحرا ، که آنرا بطرزی معجزه آسا ، از گزند و یورشهای اقوام وحشی مصون نگاه میداشت . هیچ تهدیدی - نه از جانب صحرای متروک غرب نیل ، و نه از صحرای شرق نیل ، و نه از طرف دریای سرخ - نمیتوانست سامان بخود گیرد .
جمعیت مصر ، در دره نیل ، درآن دوران ، بالغ بر 5 میلیون نفر میگردید. این ازدحام و تراکم ، نسبت به دوایر دیگر ، بسیار زیاد و دلیلی دیگر بر رشد و تکامل فنون و تکنولوژی ، و استفاده بهینه از نیل ، و بالابودن رفاه نسبی بود .
طغیان های سالانه نیل ، بطور منظم ، چون تپشی زندگی آفرین ، نبض حیات را در مصر به حرکت درمی آورد . براساس گل و لایی که طغیانها ، درکرانه های نیل باقی میگذاردند ، زمین ها را بسیار حاصلخیز میکرد . حاصلخیزترین و پررونق ترین این سرزمین ها ، نواحی دلتای نیل ، مشرف به مدیترانه میگردید ، که اولین قدرتهای بزرگ را در بطن خویش، پرورش می داد و پایتختی نیرومند را شکل و سازمان می بخشید .
دوره سلطنت قدیم
7500
سال قبل : دوران پیش از سلسله های معروف . کشاورزی و چوپانی اولین
آثار شکوفای خود را در کرانه های حاصلخیز رود نیل بظهور میرساند . دراین
دوران نظام برده داری تعمق می یافت .
6000
سال قبل : پیدایش نظام خطی هیراگلیف نیزدراین اعصار به چشم می آید.
(هیراگلیف نوشتاری بود تصویری ، درمقابل نوشتار وحروف صوتی یا الفبای بین
النهرینی ها) 5100 سال قبل : پیدایش سلسله های معروف ابتدایی . مه نِس ، اولین فرعون مقتدر مصر ، مصر علیا و مصر سفلی را در شمال و جنوب متحد میکند . ممفیس بعنوان پایگاه بزرگ قدرت و پایتخت دو مصر علیا و سفلی شکل گرفته و آغاز درخشش مینماید .
4700 سال قبل : رع ، خدای اصلی و مشترک همه مصریان میگردد .
4639 سال قبل : ایم هوتپ ، مهندس معمار ، دست به ساخت نخستین و قدیمی ترین هرم پله ای جهان ، به ارتفاع 60 متر، تقریبا" معادل و به بلندای یک ساختمان 20 طبقه ، برای فرعون جوسر میزند . این بنا یا مقبره ، اکنون در جیزه ، در نزدیکی ممفیس واقع میباشد. پله ای بودن هرم ، درحقیقت ، القای این فضیلت است که پله هایی به آسمان و عروج به عرش را تداعی مینماید .
4560 سال قبل : مهندس و معماری دیگر، عظیم ترین و غول آساترین ساختار بشری ، یعنی هرم خوفو یا خئوپس را ، درکنار هرم ایم هوتپ ، درجیزه میسازد . این هرم به ارتفاع 150 متر یعنی به بلندای یک ساختمان 50 طبقه ( 2،5 برابر هرم پله ای جوسر ) متشکل از 2 میلیون بلوک سنگی به ابعاد 2×1 متر مربع ، هریک بوزن 2،5 تن ، هربلوک برابر با وزن 40 مرد بالغ ، میباشد . این هرم درطول 22 سال با نیروی انسانی 100 هزار برده ، که بطور روزمره و بدون انقطاء ، بکار طاقت فرسا مبادرت داشتند ، ساخته گردید . شایان ذکر است که درآنزمان ، فنون ساختمانی با ابتدایی ترین وسایل به انجام میرسید . حتی چرخ وجود نداشت و از نیروی احشام نیز استفاده نمیگردید . حمل و نقل کلیه سنگها از معادن سنگی اسوان ، از فاصله 600 کیلومتری ، روی بزرگراه آبی نیل ، بوسیله کشتی و یدک کش های چوبین ( کرجی ) انجام میگردید . چرخ ، ارابه ، و اسب ، ابتدا در 900 سال بعد از آنزمان ، توسط بابلی ها به مصر آورده شدند . حمل و نقل بلوک های مکعب مستطیل از پیش ساخته شده سنگی که در معدن و نزدیکی معدن آماده میگردیدند، روی خشکی ، با کمک الوارهای قرقره ای و لغزاندن روی آنها بوسیله طناب و نیروی بازوان بردگان به انجام میرسید .
دوره آشوب
4200
سال قبل : مصر تغییرات سیاسی بزرگی را تجربه میکند . قحطی ، منجر به
شورشهای گسترده ای در سراسر مصر میگردد . کاهنان و اشراف ، قدرتمندتر از
فرعون شده ، مصر را به مناطق مستقل و خودمختار تجزیه میکنند .
4160 سال قبل : فرمانروایان محلی ، منطقه هراکلوپولیس را در 10 کیلومتری جنوب فیوم و 50 کیلومتری جنوب ممفیس ( 80 کیلومتری جنوب قاهره ) تصاحب مینکنند . (هراکلوپولیس نامی بود که بعدها پس از حمله اسکندر و یونانی ها برآن شهر نهادند)
4160 سال قبل : فرمانروایان محلی ، منطقه هراکلوپولیس را در 10 کیلومتری جنوب فیوم و 50 کیلومتری جنوب ممفیس ( 80 کیلومتری جنوب قاهره ) تصاحب مینکنند . (هراکلوپولیس نامی بود که بعدها پس از حمله اسکندر و یونانی ها برآن شهر نهادند)
آغاز سلطنت میانه
4040 سال قبل : منتو هوتپ دوم (سی و یکمین فرعون) از طیوه (تبس ، Tebes) مصر را متحد میکند . آمون و اُزیریس به خدایان اصلی مردم تبدیل میگردند . آمون خدای خورشید و روشنایی یا زندگی / اُزیریس خدای تاریکی و مرگ بودند . به خدای
تاریکی یا مرگ ، خدای مغرب هم میگفتند . مغرب ، یعنی آنسو که روشنایی غروب
میکرد . تمام تلاشها در زندگی و مومیایی کردن ها ، برای آسایش در جهان
ابدی مغرب یا زندگی پس از مرگ بود.
3991سال قبل : پایتخت به فیوم به 50 کیلومتری جنوب ممفیس منتقل میشود . عصر
طلایی هنر و ادبیات شروع میگردد . مصر شهر و منطقه نوبه را ، سرزمینی در
منتها علیه جنوب مصر ، فتح میکند . معبد آمون - رع ، در کارناک ساخته میشود
. این دوره منطبق است با سلطنت فرعون آمن هوتپ (Amenhotep) ، سپس پسرش ، سنوت سه رت سوم و بعد آمن هوتپ سوم .
ماشاهدیم که دراین عصر، در کشاورزی شکوفایی بیشتر اتفاق گردیده ، درکنار آن صنعت گری و پیشه وری به اوج خود رسیدند . استخراج سنگ از معدن مجددا" رواج یافت.
ماشاهدیم که دراین عصر، در کشاورزی شکوفایی بیشتر اتفاق گردیده ، درکنار آن صنعت گری و پیشه وری به اوج خود رسیدند . استخراج سنگ از معدن مجددا" رواج یافت.
استخراج
معادن نه فقط به سنگ محدود میشد ، بلکه مس ، فیروزه و سنگهای گرانبهای
دیگر را نیز شامل میشد . دراین عصر کشتی سازی و کشتی رانی ابعاد جدیدی بخود
میگرفتنند . این زمان ، مصر یکی از مراکز مهم و بزرگ بازرگانی در دنیای
باستان و در مقایسه با دیگر تمدنها بشمار میرفت . این روند بخاطر دسترسی
آسانی بود که مصر از طریق آبراها با ممالک شرق مدیترانه و کشور هاتی در
شمال مدیترانه (ترکیه کنونی) ، با جزیره کرت ، با کشورهای بین
النهرین و حتی با شرق دور موسوم به چین و ممالک حاشیه جاده ابریشم داشت .
عرضه و تقاضا در مصر همه شریانهای اقتصادی را به حرکت درمی آورد . اینها ، به
مناسبات تجاری مصر اعتبار ویژه ای میدادند . نتیجه این شرایط ، ظهور عصر
طلایی فرهنگ بود . ساخت پرستشگاههای ستوندار به ارتفاع 20 متر و مجسمه های
سنگی عدیده ، از ارمغان این دوره بودند .
نمادهای سلطنتی فراعنه مصر
1- عصای سلطنتی : عصای چوپانی ، ابزار اداره کردن و مدیریت فکری جامعه، قدرت مقننه و قضایی
در
سلطنت قدیم و دوران قبل ، رسم براین بود که فراعنه ، همواره ، بدون توجه
به سن و قیافه واقعی آنها ، جوان ، شاداب و قدرتمند حجاری میشدند . ولی در
این دوره (دوره سلطنت میانه) ، واقعییت چهره فراعنه تا حدودی ، و نه کاملا" ، دست نخورده و واقعبینانه ، به مجسمه منتقل میگردید . واقعگرایی کامل ، در چهره پردازی بطور ریشه ای ، در
640 سال بعد در زمان اخناتون و با اراده وی بوقوع پیوست . اما مصر واقعی
را نباید فقط از روی فراعنه ، حجاری ها ، سنگها ، آرامگاهها ، معابد ،
کاهنین و جنگها و فتوحات ارزیابی کرد . کاش میشد مناسباتی هم که بین مردم
رواج داشت به قوه تجسم کشید . کاش میشد دید مردم کوی و برزن چگونه زندگی میکردند . عشق و علاقه آنها چگونه بازتاب داشت . کاش میشد خون گرمی را که در رگهای آنها جریان داشت لمس کرد .
زندگی
در مصر به تنها تابوتهای سنگی ، پوششهای طلاگون درون آن تابوتها ، به
مومیایی ها و ابنیه های جاوید خلاصه نمیشد . مصریان باستان با همان ریتم
زمانی که اکنون با آن آشنایی داریم روز و شب خود را سپری میکردند . عشق و
آرزوهای آنها بی شباهت به عشق و آرزوهای ما نبودند . تصور میکنم ، رویکرد ،
ارزیابی و تجسم مناسباتی اجتماعی ، که بین مصریان رواج داشت ، ما را بیشتر با لایه ها و اقشارِ پایین و بالای جامعه آشنا سازد .
کشاورزی ، دامداری و پیشه وری منبع اصلی درآمد بودند . درکنار این محرک های کسب درآمد برای استفاده از نعم مادی ، و انسانهای آزاد ، مردمی نیز وجود داشتند که مالک جسم و روح خود نبودند و آن خیل عظیم بردگان بود. ازاین
بردگان ، بیشتر در صنایع بزرگی چون ساخت پرستشگاها ، آرامگاها ، کشتی سازی
، ساخت بندرگاه و اسکله یا تسلیحات نظامی وجنگی استفاده میشد . آنها
بهیچوجه در جنگها مورد بهره برداری قرار نمیگرفتند . در بخش تولید مایحتاج
مادی نیز کمتر از نیروی کار بردگان استفاده میگردید . پیشه وران و
صنعتگران، همگی از اقشار و لایه های آزاد جامعه بودند .
پیشه ها و صنعتگری ها شامل : نجاری
، سفالگری ، فلزکاری ، جواهر سازی ، بافندگی ، خیاطی ، آرایشکری ، دلاکی ،
مومیا کاری ، سنگتراشی ، کارهای ساختمانی مسکونی ، شرابسازی ، آبجو سازی ،
ریخته گری ، ساخت ابزار آلات ، و درکنار کشاورزی و دامپروری ، باغداری و
ماهیگیری ، و در بخش کسبه و فروش محصولات ، نانوایی ، قصابی ، شیرینی سازی ،
بغالی ، لبنیات فروشی ، عطاری ، داروسازی ، و یا که چون طبابت ، کتابت و
کهانت که از بخش تحصیلکرده ها بودند . ارکان دولتی ، اداری ، نظامی گری و
مذهبی ، اشتغالهایی بوجود می آوردند که بخش وسیعی از نیروهای اجتماعی را
بخود اختصاص میدادند . این نیروها ، از قشرها و طبقات آزاد جامعه متشکل
میشدند ، و بترتیب مقام از لایه های بالای جامعه و اشراف شروع و تا پایین
ترین قشر جامعه کشیده میشدند .
حداکثرطول
عمر در مصر ۳۵ سال و دربین اقشار و طبقات مرفه تا ۴۵ سال افزایش می یافت .
خانه ها از خشت خام یا خشت پخته ساخته میشدند و کم بضاعتان خانه های حصیری
داشتند معابر اعیان نشین با سنگ فرش یا با خشت پخته مفروش میگردید ولی در
محله های فقیرنشین ُ کف معابر خاکی بود . در بسیاری اماکن کنار نیل ، بخصوص
درشهرهای پر رونق ، میکده های آبجوخوری و شرابخوری یافت میشد و خانه هایی
نیز بنام خانه های تفریح ، میزبان مردان بودند.
در
مصر مردان بندرت مانند بین النهرینی ها ریش و سبیل میگذاردند مگراینکه
برده یا از بضاعت کمی برخوردار باشند . زنان متشخص هرروز درهنگام آرایش و
کشیدن سورمه بر چشم و رنگ بروی لبان ، موی سر خود را مانند ریش مردان اصلاح
کرده و تیغ میکشیدند . بعد کلاه گیسی دست ساز بر سر میگذاردند . اما فقط
شوهر آنان حق داشت چشمش به سر طاس آنها بیافتد . طاس نگهداشتن سر را زنان،
نوعی نظافت میدانستند و البته جنبه زیبایی آن هم مد نظر بود .
لباس
مصریان اکثرا" از کتان سفید درست میشد و بردگان پا برهنه ، هیچگاه بیش از
یک لنگ در بر نمیکردند . فرزندان ، پیشه پدر را دنبال میکردند . تحصیل
طبابت ، کتابت یا کهانت فقط مختص فرزندان اقشار بالای جامعه بود .
مصریان
عقیده داشتن که اگر بدن آنها مومیایی نگردد ، کالبد آنها تخریب شده و
جایگاه خویش را در دنیای مغرب یا آخرت از دست خواهد داد . مومیایی کردن ،
در دوره های قدیمی تر مصر، تنها به فراعنه و بزرگان اختصاص داشت . ولی در
دوره های اخیر تمام اقشار اگر از یک رفاه نسبی برخوردار بودند ، تمام کوشش
خود را بکار میبردند و در تمام عمر صرفه جویی میکردند ، تا جسم آنها بدون
مومیایی دفن نگردد. اقشار پایین جامعه و مسکینان ، هرچند طالب این بودند
مومیایی گردند ، ولی توان مالی آنها اجازه نمیداد به آن آرزو دست یابند .
بنابراین آن آرزو ، در قالب یک رویا باقی میماند .
3674
سال قبل : در اواخر دوره سلطنت میانه ، هیکسوس ها ، احتمالا" کنعانیان
و صحرانشینان مهاجر ، در اثر قحطی محلی و یورش به مصر ، شمال مصر را فتح
مینمایند . هیکسوس ها ، اسب ، ارابه و چرخ را که از بابلیان اموخته بودند ،
به مصر منتقل کردند .
هیکسوس
ها ، 122 سال ، در منطقه دلتای مصر ( مصر سفلی ) سیادت خود را حفظ میکنند
، تا بالاخره نیروهای ارتش اّحموس یا توتموس اول ، از مصر علیا ، آنها را
بیرون برانند . زیرا مصر سفلی ، با وجود هیکسوس ها ، سدی در راه مصر علیا ،
در رسیدن به مناطق شمالی و در رسیدن به آبهای مدیترانه و ارتباط با جمیع
کشورهای جهان ، بشمار میرفت . با فتح مجدد این منطقه ، پل ارتباطی مصر و
جهان ، دوباره ترمیم گردید .
دوره سلطت جدید و اوج گیری عظمت نوین
3552 سال
قبل : همانگونه که سخن رفت ، اَحموس یا توتموس اول ، هیکسوس ها را از
مصر بیرون راند و مجددا" مصر را متحد کرد . این روند منجر به آغاز سلطنت
جدید شد ، تا چهره مصر ، رنگ دیگری بخود گیرد . این زمان ، آمون - رع ،
خدای مشترک همه مصریان ، از جنوب تا شمال ، بازسازی گردید . توتموس اول ،
از سلسله هجدهم ، در ضمن ، پدر هاتشپ سوت ، زن جسور تاریخ ، که بعدا" فرعون
شد ، بود .
دراین دوره آرامگاهها ، دیگر بشکل هرم ساخته نمیشدند . دراین برهه زمانی بود که دره سلاطین شکل میگیرد . آرامگاهها و پرستشگاهها شکل عوض کرده و بصورت ابنیه ستوندار ، کاملا" سنگی ، با مجسمه هایی عظیم ، در می آیند . دره سلاطین ، هنوز ، با تظاهری اعجاب انگیز ، به منطقه ، روحی یکپارچه بخشیده است .
زنی که به مقام فرعونی رسید
3478 سال قبل : هاتشپ سوت ( دختر آفتاب ) ، پس از سلطنت کوتاه شوهر و برادر مریضش ، توتموس دوم ، سلطنت را تصاحب میکند . درمصر ، درهیچ دوره ای ، و مطلقا" رسم نبود ، زنی فرعون شود . ولی او این سد را شکست . هاتشپ سوت ، ابتدا در قالب نایب السلطنه ، سپس بعنوان اولین فرعون زن ، در تاریخ مصر ، تاج زرّین مزین به مار کبرا را برسر میگذارد . وی در جلسات رسمی ، حتی ریش طلایی مخصوص فراعنه را بر چانه میگذاشت .
توتموس دوم ، قبل از مرگ ، وصیتنامه ای تنظیم کرده بود ، که برطبق آن ، پسر خود ، توتموس سوم را ، جانشین خویش سازد . توتموس سوم ، از زنی حرمسرایی بود ، و نه فرزندی از ملکه وقت ، هاتشپ سوت . بنابراین هاتشپ سوت ( که فرزند پسر نداشت و تنها صاحب سه دختر بود ) ، پس از مرگ شوهر خود ، فرعون توتموس دوم ، بعنوان نایب السلطنه ، اتنخاب و نبض امور را در دست میگیرد . قرار گردید هاتشپ سوت ، تا زمانیکه توتموس سوم ( که کودکی بیش نبود ) به سن بلوغ و قانونی رسد ، بر مسند صدارت بنشیند . اما او با کمک قدرتمندان دربار ، سلطنت را قبضه مینماید . هاتشپ سوت مدعی بود ، که از طرف خدا ، آمون - رع ، مأموریت یافته است ، تا بر مصر سلطنت کند .
وی بمدت 22 سال با اقتداری که از یک مرد نیز بعید بود ، حکومت نمود . سنموت ، مهندس معمار و گسترش دهنده ابنیه کارناک و دره سلاطین ، پایگاه روانی و معشوق هاتشپ سوت بشمار میرفت .
3458 سال قبل : توتموس سوم ( ناپسری و برادرزاده هاتشپ سوت ) که بموجب وصیتنامه توتموس دوم ، وارث قانونی سلطنت بود ، با رشد به سنین بالا و با قتل سنموت ( که با نفوذترین و مقتدرترین فرد مصر ، که درضمن ، پشتیبان و مشاور هاتشپ سوت بود ) ، بدست عوامل خود ، در مبارزات پشت پرده ، پیروز شده ، و نبض قدرت را بدست میاورد . این زمان هاتشپ سوت ، بدلیل بالا بودن سن ، توان برابری با توتموس سوم را ، که جوانی خوش بنیه بود ، نداشت .
3456 سال قبل : هاتشپ سوت ، فرعون شکست خورده ، در سن 48 سالگی، اقدام به خودکشی میکند .
دراین دوره آرامگاهها ، دیگر بشکل هرم ساخته نمیشدند . دراین برهه زمانی بود که دره سلاطین شکل میگیرد . آرامگاهها و پرستشگاهها شکل عوض کرده و بصورت ابنیه ستوندار ، کاملا" سنگی ، با مجسمه هایی عظیم ، در می آیند . دره سلاطین ، هنوز ، با تظاهری اعجاب انگیز ، به منطقه ، روحی یکپارچه بخشیده است .
زنی که به مقام فرعونی رسید
3478 سال قبل : هاتشپ سوت ( دختر آفتاب ) ، پس از سلطنت کوتاه شوهر و برادر مریضش ، توتموس دوم ، سلطنت را تصاحب میکند . درمصر ، درهیچ دوره ای ، و مطلقا" رسم نبود ، زنی فرعون شود . ولی او این سد را شکست . هاتشپ سوت ، ابتدا در قالب نایب السلطنه ، سپس بعنوان اولین فرعون زن ، در تاریخ مصر ، تاج زرّین مزین به مار کبرا را برسر میگذارد . وی در جلسات رسمی ، حتی ریش طلایی مخصوص فراعنه را بر چانه میگذاشت .
توتموس دوم ، قبل از مرگ ، وصیتنامه ای تنظیم کرده بود ، که برطبق آن ، پسر خود ، توتموس سوم را ، جانشین خویش سازد . توتموس سوم ، از زنی حرمسرایی بود ، و نه فرزندی از ملکه وقت ، هاتشپ سوت . بنابراین هاتشپ سوت ( که فرزند پسر نداشت و تنها صاحب سه دختر بود ) ، پس از مرگ شوهر خود ، فرعون توتموس دوم ، بعنوان نایب السلطنه ، اتنخاب و نبض امور را در دست میگیرد . قرار گردید هاتشپ سوت ، تا زمانیکه توتموس سوم ( که کودکی بیش نبود ) به سن بلوغ و قانونی رسد ، بر مسند صدارت بنشیند . اما او با کمک قدرتمندان دربار ، سلطنت را قبضه مینماید . هاتشپ سوت مدعی بود ، که از طرف خدا ، آمون - رع ، مأموریت یافته است ، تا بر مصر سلطنت کند .
وی بمدت 22 سال با اقتداری که از یک مرد نیز بعید بود ، حکومت نمود . سنموت ، مهندس معمار و گسترش دهنده ابنیه کارناک و دره سلاطین ، پایگاه روانی و معشوق هاتشپ سوت بشمار میرفت .
3458 سال قبل : توتموس سوم ( ناپسری و برادرزاده هاتشپ سوت ) که بموجب وصیتنامه توتموس دوم ، وارث قانونی سلطنت بود ، با رشد به سنین بالا و با قتل سنموت ( که با نفوذترین و مقتدرترین فرد مصر ، که درضمن ، پشتیبان و مشاور هاتشپ سوت بود ) ، بدست عوامل خود ، در مبارزات پشت پرده ، پیروز شده ، و نبض قدرت را بدست میاورد . این زمان هاتشپ سوت ، بدلیل بالا بودن سن ، توان برابری با توتموس سوم را ، که جوانی خوش بنیه بود ، نداشت .
3456 سال قبل : هاتشپ سوت ، فرعون شکست خورده ، در سن 48 سالگی، اقدام به خودکشی میکند .
هاتشپ سوت، مجسمه وی با چهره واقعی و مومیایی شده او
توتموس سوم ، که در آن ایام ، 33 سال سن داشت ، خود را فرعون اعلان میدارد .
او در اتحاد بخش های مصر علیا و سفلی و سرزمین هایی که در زمان هاتشپ سوت ، از دست رفته بودند ، قدمهای مؤثر نظامی برمیدارد . در دوره حکومت هاتشپ سوت ، بدلیل اینکه او از نظامیگری گریزان بود ، سرزمین های مختلفی ، از انقیاد مصر خارج شده بودند .
جنگ های داخلی
3352 سال
قبل : فرعون اخناتون بجای پدر نشست . نام واقعی او آمن هوتپ چهارم بود
، که بعدها ، بخاطر گرایش به خدای یکتا و نادیده ، نام آتون را به نام خود
قبضه کرد و اخناتون گردید . اخناتون یعنی آتون راضی یا ستایشگر آتون .
دو خدا در تاریخ مصر همواره صف آرایی داشتند ، که دقیقا" مشخص نیست ، ریشه کشمکش ها و سوابق باورها ، به چه دوره هایی برمیگردد . اگر از سابقه سخن رود ، باید گفت که آمون - رع ، خدایی در رأس مجموعه ای خدایان دیگر ، مشتمل بر صدها خدای فرعی ( اما رسمی ) ، هزاران سال بر اندیشه و روان و حتی زندگی مصریان غالب بودند . اما سوابق باور به خدای یکتا یا آتون ، اگرچه سابقه کمتری دارد اما ریشه های آن کاملا" مشخص نیست.
آمون - رع خدای روشنایی و زندگی ، و اُزیریس همتای آمون ، خدای مرگ بود که در آخرت و تاریکی ابدی ، پنجه داشت . کنار آمون ، خدایان دیگر از جمله توت ، خدای لک لک و سلسله ای از خدایان و الهه های گوناگون ، صف آرایی داشتند ( نام توتموس برگرفته از توت ، خدای لک لک بود که نام سنگینی بشمار میرفت و فقط مختص فراعنه استفاده میشد . )
درمقابل آمون و رشته خدایان و الهه های اقماری، خدای یکتا و نادیده واقع بود . احتمالا" باور به آتون ، در اعتقادات تمدنهای بین النهرین شکل گرفته باشد و بگونه ای وارد مصر گردیده بود . برای آتون ، بدلیل اینکه قابل رؤیت نبود ، بت معادلی نیز، درنظر گرفته نمیشد .
بنابراین خدای قدرتمند آمون ، که هزاران سال توسط مصریان پرستش میشد ، بسیار قدیمی تر از آتون بود . اما آتون تجدد طلبی محسوب میشد . درآن مقطع زمانی ، آمون ، سه الی چهار هزار سال ، بعنوان خدایی رسمی ، قانونی و خدشه ناپذیر نه تنها پرستش میشد ، بلکه از نظام اجتماعی مصر و آرایش جایگاهها ، بخصوص جایگاه غیر قابل تردید فراعنه و قدرت کاهنین ، پاسداری میکرد . بدیگر سخن دین همان دولت بود . اینگونه نیز میتوان تفسیر کرد ، که دین ، نیرومند ترین ابزار سلطه ، در دست دولت بشمار میرفت . تا دین باشد ، دیگر چه نیازی به ارتش میشد ؟ یا اگرارتشی هم درکار بود ، میتوانستند آسوده ، سر بر بالین گذارده ، و در فکر گستردگی آن نباشند . و چه بهتر که این ابزار ، فقط بر روی وظایف خارجی متمرکز گردد .
نمایندگان آمون ، صاحبان همه ثروت مصر ، صاحبان همه طلاها ، صاحبان نود در صد همه اراضی مرغوب ِ مشرف به نیل ، همه معادن و مالک همه بردگان و حتی مالک روان همه مصریان بودند . اینگونه تلقین میشد ،که فرعون تجلی همان آمون ، و کاهنین ، کارگزاران آمون میباشند . آما آتون ، به تمام این ساختارها و زیرساختارها ، ضربه میزد . و وقتی یک فرعون بنام اخناتون ، درطرفداری از آتون برمیخاست ، دیگر جایی برای مماشات باقی نمیگذارد.
جامعه مصر درآن دوره آبستن حوادثی ناگوار و خانمان برانداز شده بود . مصر میرفت تا آب نیل را یکپارچه ، انباشته از خون سازد .
یکتا پرستی یا گرایش به آتون ، در زمان اخناتون به اوج خود رسید . قیامی غافلگیر کننده علیه کاهنین کهنه پرست ، بطور برق آسایی شکل گرفت . شاید همه آنها بهانه ای بودند ، برای سازماندهی نیروهای حاشیه نظام ، علیه چگونگی آرایشهای غالب ، و علیه کاهنینی که بیش از فرعون قدرت و ثروت کسب کرده بودند .
اخناتون به کاهنین آتون پروبال بخشید ، معابدی را دراختیار آنان گذارد ، و سپس به قلع و قمع کاهنین آمون ، با ارتش نیرومند خویش ، به سرداری هورم هب پرداخت . هورم هب عقیده خاصی نداشت ، فقط فردی نظامی بشمار میرفت ، که زیر نظر فرعون کار میکرد و از وی دستور میگرفت . معابد آمون جملگی ، به معابد آتون تبدیل شدند . عوام ، به دونیروی متخاصم، درمقابل یکدیگر تقسیم گردیدند ، که منجر به وحشتناکترین جنگهای فرسایشی داخلی شد . موفقیت در سازماندهی نیروهای مردمی طرفدار آمون ، توسط کاهنین آمون پرست ، نشان میداد که آن کاهنین ، چقدر دارای نفوذ بین مردم ، و صاحب قدرت و ثروت بودند . آنها ضمنا" صاحب این توان بودند که نه تنها ، درمقابل فرعون درآیند ، بلکه با ارتش نیرومند وی نیز بمقابله پردازند .
جنگها تنها بنفع سوسمارهای گرسنه و سیری ناپذیر نیل پایان یافت . زیرا در نهایت با مرگ اخناتون ، کاهنین آمون ، مجددا" بر اوضاع مسلط گردیده ، و قدرت از دست رفته را بازستانی کردند .
باردیگر در 100 سال بعد ، درزمان سلطنت رامسس دوم ، طرز تفکر و اعتقاد به آتون (خدای نادیده) ، بر باور حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل ، و نوادگان یعقوب سایه افکند .
اخناتون ، یکی از عجیب ترین شخصیت های تاریخ سلاطین مصر است . او بسیار حساس ، شاعرمنش و رؤیایی فکر میکرد . اخناتون درکنار انقلاب مذهبی ، بدعت دیگری نیز پایه گذارد ، و آن درهنر بود . او مجسمه سازان و نقاشانی را تقویت کرد ، که در پردازش چهره، کاملا" واقع گرا بودند . مجسمه هایی ، که از چهره او و ملکه وی نفرتی تی ، زیباترین لعبت تاریخ ، بدست این مجسمه سازان شکل گرفتند ، شاهدانی براین گرایش هستند .
کلیه آثار مربوط به فرعون اخناتون و ملکه نفرتی تی ، توسط پیروان آمون،
از تاریخ پاک گردیدند . اما آثار زیر و برخی نمونه ها ،
دو خدا در تاریخ مصر همواره صف آرایی داشتند ، که دقیقا" مشخص نیست ، ریشه کشمکش ها و سوابق باورها ، به چه دوره هایی برمیگردد . اگر از سابقه سخن رود ، باید گفت که آمون - رع ، خدایی در رأس مجموعه ای خدایان دیگر ، مشتمل بر صدها خدای فرعی ( اما رسمی ) ، هزاران سال بر اندیشه و روان و حتی زندگی مصریان غالب بودند . اما سوابق باور به خدای یکتا یا آتون ، اگرچه سابقه کمتری دارد اما ریشه های آن کاملا" مشخص نیست.
آمون - رع خدای روشنایی و زندگی ، و اُزیریس همتای آمون ، خدای مرگ بود که در آخرت و تاریکی ابدی ، پنجه داشت . کنار آمون ، خدایان دیگر از جمله توت ، خدای لک لک و سلسله ای از خدایان و الهه های گوناگون ، صف آرایی داشتند ( نام توتموس برگرفته از توت ، خدای لک لک بود که نام سنگینی بشمار میرفت و فقط مختص فراعنه استفاده میشد . )
درمقابل آمون و رشته خدایان و الهه های اقماری، خدای یکتا و نادیده واقع بود . احتمالا" باور به آتون ، در اعتقادات تمدنهای بین النهرین شکل گرفته باشد و بگونه ای وارد مصر گردیده بود . برای آتون ، بدلیل اینکه قابل رؤیت نبود ، بت معادلی نیز، درنظر گرفته نمیشد .
بنابراین خدای قدرتمند آمون ، که هزاران سال توسط مصریان پرستش میشد ، بسیار قدیمی تر از آتون بود . اما آتون تجدد طلبی محسوب میشد . درآن مقطع زمانی ، آمون ، سه الی چهار هزار سال ، بعنوان خدایی رسمی ، قانونی و خدشه ناپذیر نه تنها پرستش میشد ، بلکه از نظام اجتماعی مصر و آرایش جایگاهها ، بخصوص جایگاه غیر قابل تردید فراعنه و قدرت کاهنین ، پاسداری میکرد . بدیگر سخن دین همان دولت بود . اینگونه نیز میتوان تفسیر کرد ، که دین ، نیرومند ترین ابزار سلطه ، در دست دولت بشمار میرفت . تا دین باشد ، دیگر چه نیازی به ارتش میشد ؟ یا اگرارتشی هم درکار بود ، میتوانستند آسوده ، سر بر بالین گذارده ، و در فکر گستردگی آن نباشند . و چه بهتر که این ابزار ، فقط بر روی وظایف خارجی متمرکز گردد .
نمایندگان آمون ، صاحبان همه ثروت مصر ، صاحبان همه طلاها ، صاحبان نود در صد همه اراضی مرغوب ِ مشرف به نیل ، همه معادن و مالک همه بردگان و حتی مالک روان همه مصریان بودند . اینگونه تلقین میشد ،که فرعون تجلی همان آمون ، و کاهنین ، کارگزاران آمون میباشند . آما آتون ، به تمام این ساختارها و زیرساختارها ، ضربه میزد . و وقتی یک فرعون بنام اخناتون ، درطرفداری از آتون برمیخاست ، دیگر جایی برای مماشات باقی نمیگذارد.
جامعه مصر درآن دوره آبستن حوادثی ناگوار و خانمان برانداز شده بود . مصر میرفت تا آب نیل را یکپارچه ، انباشته از خون سازد .
یکتا پرستی یا گرایش به آتون ، در زمان اخناتون به اوج خود رسید . قیامی غافلگیر کننده علیه کاهنین کهنه پرست ، بطور برق آسایی شکل گرفت . شاید همه آنها بهانه ای بودند ، برای سازماندهی نیروهای حاشیه نظام ، علیه چگونگی آرایشهای غالب ، و علیه کاهنینی که بیش از فرعون قدرت و ثروت کسب کرده بودند .
اخناتون به کاهنین آتون پروبال بخشید ، معابدی را دراختیار آنان گذارد ، و سپس به قلع و قمع کاهنین آمون ، با ارتش نیرومند خویش ، به سرداری هورم هب پرداخت . هورم هب عقیده خاصی نداشت ، فقط فردی نظامی بشمار میرفت ، که زیر نظر فرعون کار میکرد و از وی دستور میگرفت . معابد آمون جملگی ، به معابد آتون تبدیل شدند . عوام ، به دونیروی متخاصم، درمقابل یکدیگر تقسیم گردیدند ، که منجر به وحشتناکترین جنگهای فرسایشی داخلی شد . موفقیت در سازماندهی نیروهای مردمی طرفدار آمون ، توسط کاهنین آمون پرست ، نشان میداد که آن کاهنین ، چقدر دارای نفوذ بین مردم ، و صاحب قدرت و ثروت بودند . آنها ضمنا" صاحب این توان بودند که نه تنها ، درمقابل فرعون درآیند ، بلکه با ارتش نیرومند وی نیز بمقابله پردازند .
جنگها تنها بنفع سوسمارهای گرسنه و سیری ناپذیر نیل پایان یافت . زیرا در نهایت با مرگ اخناتون ، کاهنین آمون ، مجددا" بر اوضاع مسلط گردیده ، و قدرت از دست رفته را بازستانی کردند .
باردیگر در 100 سال بعد ، درزمان سلطنت رامسس دوم ، طرز تفکر و اعتقاد به آتون (خدای نادیده) ، بر باور حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل ، و نوادگان یعقوب سایه افکند .
اخناتون ، یکی از عجیب ترین شخصیت های تاریخ سلاطین مصر است . او بسیار حساس ، شاعرمنش و رؤیایی فکر میکرد . اخناتون درکنار انقلاب مذهبی ، بدعت دیگری نیز پایه گذارد ، و آن درهنر بود . او مجسمه سازان و نقاشانی را تقویت کرد ، که در پردازش چهره، کاملا" واقع گرا بودند . مجسمه هایی ، که از چهره او و ملکه وی نفرتی تی ، زیباترین لعبت تاریخ ، بدست این مجسمه سازان شکل گرفتند ، شاهدانی براین گرایش هستند .
کلیه آثار مربوط به فرعون اخناتون و ملکه نفرتی تی ، توسط پیروان آمون،
از تاریخ پاک گردیدند . اما آثار زیر و برخی نمونه ها ،
در کارگاه پیکرتراش مخصوص دربار و اخناتون ، از دستبرد ، مصون ،
و از زیر خروارها خاک کشف شدند .
اخناتون
3327 سال قبل : با مرگ توتانخامون ، پدر نفرتی تی ، بنام " آی " ، سلطنت را بدست میگیرد . آنخسن آمون ، ملکه بیوه ، و همانطور که اشاره شد سومین دختر اخناتون - نفرتی تی ، پس از مرگ شوهر تاجدار ، برای زوجیت ، یکی از شاهزادگان هاتی ( از ساکنین ترکیه کنونی ) را دعوت میکند . اما آن شاهزاده ، در سفر به مصر ، بر روی آبهای نیل، درکشتی، بطرزی مرموز و مشکوک ، بقتل میرسد . سینوهه در کتاب خود میگوید که وی از طرف قدرتمندان دربار مصر ، بر اساس یک نقشه و توطئه ، مأمور بقتل رساندن این شاهزاده ، با شیوه ای پزشکی بوده است .
آی ، پدر نفرتی تی ، نمیتوانست فرعون شود ، مگر آنکه ، آنخسن آمون ، ملکه بیوه یا نوه خود را ( که 22 سال بیشتر سن نداشت ) به زوجیت گرفته باشد . در دنیای عجیب غریب آندوران مصر باستان ، شاید این چیزها ، عجیب غریب بنظر نمیرسیدند .
دوره سلطنت آی ، بیش از 4 سال بطول نیانجامید و احتمالا" مرگ او عامل پایان سلطنت وی ، و خط اختتامی بر سلسله هجدهم بود ، که با غرور شروع شد و اینگونه پایان یافت .
ملکه نفرتی تی اصل مجسمه و چهره واقعی
اخناتون
، پایتخت مصر را از تبس به صدها کیلومتر بالاتر به شمال نیل منتقل کرد و
شهری افسانه ای بنا نهاد . این شهر اشراف نشین ، با کلیه قصرهای آن ،
منجمله مجموع شهر رونق گرفته حاشیه آن ، پس از مرگ اخناتون ، تخریب گردید ،
که اکنون بنام " تل العمارنه " قابل رؤیت است .
یکی از نزدیکترین مقربان اخناتون ، سینوهه ، پزشک مخصوص او بود . اخناتون ، هورم هب ، باوفارترین دوست سینوهه ، و دلیرترین فرد مصر را به سرداری کل ارتش خود برگزیده بود . همین هورم هب بود که بعدا" فرعون گردید و سلسه نوزدهم را پایه گذارد . رامسس دوم مقتدرترین فرعون مصر ، از نوادگان هورم هب می باشد . رامسس اول پسر هورم هب ، پس از وی بر تخت سلطنت جلوس کرد . سپس ستی اول ، پسر رامسس اول یا نوه هورم هب ، تاج زرین را برسر نهاد ، تا نوبت به رامسس دوم ، پسر ستی اول رسید . ولی قبل از این سلسه ، حوادثی دیگر درپیش بود ، که در طول 13 سال ، پس از مرگ اخناتون اتفاق افتاد .
3336 سال قبل : پس از مرگ اخناتون ، توتانخامون ( توت عنخ آمون ) 9 ساله بر کرسی سلطنت جلوس کرد . توتانخامون احتمالا" از کودکان حرمسرایی اخناتون و شوهر سومین دختر اخناتون - نفرتی تی بود . کوچکترین دختر نفرتی تی یا سومین دختر، آنخسن آمون نام داشت ، که در مقابل توتانخامون 9 ساله ، 13 سال سن داشت .
اضافه کردن نام " آمون " ، به " توت عنخ " را ، کاهنین طرفدار آمون که با مرگ اخناتون ، مجددا" قدرت گرفته بودند ، بعهده داشتند .
پرستش آمون - رع احیاء گردیده و طرفداران آتون قلع و قمع شدند . توتانخامون تا سن 18 سالگی سلطنت کرده و در عملیات یک شکار از ارابه سقوط مینماید و زندگی را در عنفوان جوانی به اتمام میرساند . گنجینه و آرامگاه ، و بیش از یک تن طلا که با او مدفون شده بود ، یکی از بزرگترین و دست نخورده ترین آرامگاهی است که در سال 1922 از زیر خروارها خاک کشف گردید . درست همانگونه که در 3330 سال قبل ترک گردیده بود . البته دستبردهایی ، به این آرامگاه هم زده شده ، اما احتمالا" در همان دوران ، توسط سارقین نزدیک به دربار و مقربین کاهن . ولی این دستبردها ، آسیب چندانی به مجموعه نرسانده است. این کشف ، پرتوی واضح ، بر شیوه زندگی فرعون ها ، و طرز زندگی روزمره آنها ، با لوازماتی که همراه مرده دفن گردیده است، می افکند .
پوشش ، و بازسازی شده کامپیوتری چهره توتانخامون از روی مومیایی وی
(توت عنخ آمون)
یکی از نزدیکترین مقربان اخناتون ، سینوهه ، پزشک مخصوص او بود . اخناتون ، هورم هب ، باوفارترین دوست سینوهه ، و دلیرترین فرد مصر را به سرداری کل ارتش خود برگزیده بود . همین هورم هب بود که بعدا" فرعون گردید و سلسه نوزدهم را پایه گذارد . رامسس دوم مقتدرترین فرعون مصر ، از نوادگان هورم هب می باشد . رامسس اول پسر هورم هب ، پس از وی بر تخت سلطنت جلوس کرد . سپس ستی اول ، پسر رامسس اول یا نوه هورم هب ، تاج زرین را برسر نهاد ، تا نوبت به رامسس دوم ، پسر ستی اول رسید . ولی قبل از این سلسه ، حوادثی دیگر درپیش بود ، که در طول 13 سال ، پس از مرگ اخناتون اتفاق افتاد .
3336 سال قبل : پس از مرگ اخناتون ، توتانخامون ( توت عنخ آمون ) 9 ساله بر کرسی سلطنت جلوس کرد . توتانخامون احتمالا" از کودکان حرمسرایی اخناتون و شوهر سومین دختر اخناتون - نفرتی تی بود . کوچکترین دختر نفرتی تی یا سومین دختر، آنخسن آمون نام داشت ، که در مقابل توتانخامون 9 ساله ، 13 سال سن داشت .
اضافه کردن نام " آمون " ، به " توت عنخ " را ، کاهنین طرفدار آمون که با مرگ اخناتون ، مجددا" قدرت گرفته بودند ، بعهده داشتند .
پرستش آمون - رع احیاء گردیده و طرفداران آتون قلع و قمع شدند . توتانخامون تا سن 18 سالگی سلطنت کرده و در عملیات یک شکار از ارابه سقوط مینماید و زندگی را در عنفوان جوانی به اتمام میرساند . گنجینه و آرامگاه ، و بیش از یک تن طلا که با او مدفون شده بود ، یکی از بزرگترین و دست نخورده ترین آرامگاهی است که در سال 1922 از زیر خروارها خاک کشف گردید . درست همانگونه که در 3330 سال قبل ترک گردیده بود . البته دستبردهایی ، به این آرامگاه هم زده شده ، اما احتمالا" در همان دوران ، توسط سارقین نزدیک به دربار و مقربین کاهن . ولی این دستبردها ، آسیب چندانی به مجموعه نرسانده است. این کشف ، پرتوی واضح ، بر شیوه زندگی فرعون ها ، و طرز زندگی روزمره آنها ، با لوازماتی که همراه مرده دفن گردیده است، می افکند .
پوشش ، و بازسازی شده کامپیوتری چهره توتانخامون از روی مومیایی وی
مومیایی توت عنخ آمون و بازسازی شده وی
3327 سال قبل : با مرگ توتانخامون ، پدر نفرتی تی ، بنام " آی " ، سلطنت را بدست میگیرد . آنخسن آمون ، ملکه بیوه ، و همانطور که اشاره شد سومین دختر اخناتون - نفرتی تی ، پس از مرگ شوهر تاجدار ، برای زوجیت ، یکی از شاهزادگان هاتی ( از ساکنین ترکیه کنونی ) را دعوت میکند . اما آن شاهزاده ، در سفر به مصر ، بر روی آبهای نیل، درکشتی، بطرزی مرموز و مشکوک ، بقتل میرسد . سینوهه در کتاب خود میگوید که وی از طرف قدرتمندان دربار مصر ، بر اساس یک نقشه و توطئه ، مأمور بقتل رساندن این شاهزاده ، با شیوه ای پزشکی بوده است .
آی ، پدر نفرتی تی ، نمیتوانست فرعون شود ، مگر آنکه ، آنخسن آمون ، ملکه بیوه یا نوه خود را ( که 22 سال بیشتر سن نداشت ) به زوجیت گرفته باشد . در دنیای عجیب غریب آندوران مصر باستان ، شاید این چیزها ، عجیب غریب بنظر نمیرسیدند .
دوره سلطنت آی ، بیش از 4 سال بطول نیانجامید و احتمالا" مرگ او عامل پایان سلطنت وی ، و خط اختتامی بر سلسله هجدهم بود ، که با غرور شروع شد و اینگونه پایان یافت .
سلسله نوزدهم
3323 سال
قبل : هورم هب ، سردار ارتش مصر و از مقربین اخناتون ، که از یک
خانواده معمولی و روستایی بود ، بر تخت سلطنت نشسته و فرعون میگردد . او
بنیان گذار سلسله نوزدهم بود . هورم هب ، پدر رامسس اول ، جد ستی اول ، و
پدر جد رامسس دوم ملقب به رامسس بزرگ بود
3294 سال قبل : ستی اول به سلطنت میرسد .
3280 سال قبل : رامسس دوم ( رامسس کبیر ) ، پسر ستی اول بر تخت سلطنت جلوس کرده ، و تاج زرین را بر سر میگذارد (احتمالا" در سن 17 سالگی) . رامسس دستور ساخت معبدی را میدهد که بطور یکپارچه از سنگ در دل کوهی سنگی نزدیکی اسوان واقع گردیده. این معبد اکنون ابوسیمبل نامیده میشود . در مدخل این معبد یا پرستشگاه افسانه ای ، چهار پیکر عظیم و غول آسا ، از رامسس دوم بچشم میخورند که در آنزمان در دل هر ببننده و در دل کلیه دشمنانی که از مقابل آنها عبور میکردند ، دلهره می آفرید . این محل به آن خاطر درآنجا انتخاب شده بود ، زیرا بیشترین تهدیدها و دشمنان مصر از جنوب بسمت شمال سرازیر میشدند . درون معبد ، و در دل کوه ، ستونها و پیکرها ، عجیب تر و عظیم تر از نمای بیرونی و ورودی می باشند . ساخت این بنای خارق العاده بر دوش 50 هزار برده و تعداد کثیری سنگ تراش ماهر و غیر ماهر و منجمله معماران زبر دست بوده است . ساخت این معجزه و تراش طاقت فرسای آنها بمدت 32 سال طول کشید .
رامسس دوم 67 سال یعنی طولانیترین زمان را با اقتداری فزاینده بر مصر حکومت کرد . بالغ بر 90 سال عمر نمود و 170 فرزند از خود بجا گذارد ، که 111 نفر آنها پسر بودند . با چینین کثرتی از فرزندان ، رامسس ، برخی از آنها را ، اگرچه همه در دربار و در محیط های خاص خود زندگی میکردند ، هیچگاه در طول عمر ندید. ملکه مصر در حقیقت نفرتاری بود . حجاری شده و نقش برجسته وی در میان چهار پیکر رامسس در مدخل معبد ابوسیمبل بچشم میخورد .
درزمان رامسس برخی حروف صدادار، یا الفبا ، وارد خط هیراگلیف شدند . بطور نمونه میتوان به نام و طرز نوشتن رامسس اشاره کرد .
رامسس در حقیقت رع - م - سس ، تلفظ میگردید . رع یعنی خدای خورشید . در نوشتار بجای رع ، تصویر خورشید نمادین میشد ، بجای میم از حروفی شبیه " ام " لاتین استفاده میگردید که تاجی بالاو چسبیده به آن قرار داشت ، و دو" سین " آخر رامسس را با حروفی مینوشتند که شبیه دوعصا بود . این حروفها که در زمان رامسس تازه وارد خط هیراگلیف شدند در واقع الهام گرفته از حروف رایج بین النهرینی ها بودند .
رامسس در سال 3275 ، قادش را فتح کرد و فتوحات دیگر او آنقدر فراوان بودند که در زمان او مصر به منتها علیه وسعت خود رسید . ارتش مصر در زمان رامسس دوم ، از مقتدرترین نیروهای نظامی تشکیل میشد . ارتش دارای هنگی بود مشتمل بر ارابه رانان که از مخوف ترین ابزارهای جنگی بشمار میرفتند . چند هزار ارابه جنگی مجهز به تیغه هایی چون ساطور، قادر بودند با نیروهایی ده برابر خود بمقابله پردازند و پیروز گردند . ارابه های جنگی ارتش مصر، در آن زمان ، مانند تانک های رزمی کنونی در عملیات جنگی ، کاربردی استراتژیک داشتند .
موسی در زمان رامسس دوم چشم به جهان گشود و 37 سال از رامسس کوچکتر بود . در دورۀ جوانی رامسس ، ملکه وقت مصر ( البته نه نفرتاری ) ، موسی نوزاد را که از قوم بنی اسرائیل بود ، در یک سبد ، طی یک گردش تفریحی روی آبهای نیل ، یافت . چون عقیم بود ، در دربار ، بنام فرزند خود بزرگ کرد ، تا به سن نوجوانی رسید . البته ملکه هیچگاه تا آخر عمر پی نبرد که موسی از اعقاب قوم بنی اسرائیل میباشد . خود موسی نیز نمیدانست ، ریشه قومی او از کجا سرچشمه گرفته است ، و میپنداشت که فرزند مشترک ملکه و فرعون میباشد . بعدها پی برد که اولا" نه فرزند ملکه است و نه فرعون . ضمن اینکه از روی پروفیل چهره خویش دریافت که با بنی اسرائیلیان وجوه مشترک دارد . پس از مرگ ملکه ، موسی در سن 17 سالگی تنها و بی پناه گردید . موسی بدلیل داشتن گرایش به عقاید یکتا پرستی که بی شباهت به یکتا پرستی اخناتون نبود و در مصر ریشه های تاریخی داشت ، از دربار ترد شده و به صحرای سینا پناه برد . او در صحرای سینا و خلوتگاه خود ، آتون را به یهوه تبدیل نمود . سپس داعیه پیامبری کرده و به آزاد کردن و رهبری قوم یهود یا بنی اسرائیل ، از مصر، به سرزمین اجدادی ، همت گمارد . یکی از اصلی ترین انگیزه هایی که حضرت موسی را به قوم یهود نزدیک کرد ، تعلقات قومی وی بودند .
قوم بنی اسرائیل در اثر قحطی محلی ، از سرزمین خود کنعان ، مهاجرت وسالیان قبل ، به مصر سرازیر شده بودند . آنها ، سالها سال ، در منطقه شرقی دلتای نیل ، اسکان داشتند . حکومت مرکزی مصر به این قوم به چشم برده مینگریست . پسران و نیروی کار این قوم بمحض رسیدن به سن بلوغ ، بزور، از خانواده جدا شده و بعنوان برده ، برای کاراجباری ، به مراکز کار بردگان ، ساخت معابد ، معادن سنگ ، تراش طاقت فرسای سنگها و دیگر مراکز گسیل میشدند . این بردگان ، و مجموع بردگان از قومهای دیگر بزحمت تا سن 25 دوام آورده و میتوانستند عمر کنند .
اما چگونه حضرت موسی زندگی مرفه در دربار را رها میکند و به قوم بنی اسرائیل میپیوندد. همانگونه که اشاره گردید زندگی رقت بار قوم او و تعلقاتی که به آنها داشت ، وی را وادار به اتخاذ تصمیمی کرد و دراو جاذبه ای پدید آورد که سرنوشت اورا بگونه ای دیگر رقم زد .
قوم بنی اسرائیل ، مانند همه مردمان آنعصر ، بت پرست بوده و به خدایان عدیده ، اعتقادی راسخ داشتند ، که البته این خدایان با خدایان مصریان تفاوتهایی فاحش داشتند . این قوم حتی پس از رهایی از اسارت و مهاجرت یا بازگشت به سرزمین آبااجدادی خود کنعان ، هنوز به خدای یکتا و یهوه ، ایمان نیاورده بودند . آنها صرفا" برای رهایی از قید بندگی و بردگی تلاش میکردند . اما چرا حضرت موسی ، این قوم را برای شناساندن یهوه و ترویج دین خود برگزید، در پرده ابهام باقیست . آیا به این خاطر که آنها بنی اسرائیلی بودند یا به این خاطر که آنها برده بودند . اگر اسارت قوم مد نظر بود ، چگونه آن حمایت شامل حال صدهزار برده اقوام دیگر نمیشد . شاید ارزش اقوام دیگر بپای ارزش بنی اسرائیلی ها نمیرسید . حضرت موسی مدعی بود که برگزیدن قوم بنی اسرائیل ، خواست یهوه بوده است . او فقط مجری آن وحی بوده که از طرف یهوه بر وی نازل گردیده است .
3294 سال قبل : ستی اول به سلطنت میرسد .
3280 سال قبل : رامسس دوم ( رامسس کبیر ) ، پسر ستی اول بر تخت سلطنت جلوس کرده ، و تاج زرین را بر سر میگذارد (احتمالا" در سن 17 سالگی) . رامسس دستور ساخت معبدی را میدهد که بطور یکپارچه از سنگ در دل کوهی سنگی نزدیکی اسوان واقع گردیده. این معبد اکنون ابوسیمبل نامیده میشود . در مدخل این معبد یا پرستشگاه افسانه ای ، چهار پیکر عظیم و غول آسا ، از رامسس دوم بچشم میخورند که در آنزمان در دل هر ببننده و در دل کلیه دشمنانی که از مقابل آنها عبور میکردند ، دلهره می آفرید . این محل به آن خاطر درآنجا انتخاب شده بود ، زیرا بیشترین تهدیدها و دشمنان مصر از جنوب بسمت شمال سرازیر میشدند . درون معبد ، و در دل کوه ، ستونها و پیکرها ، عجیب تر و عظیم تر از نمای بیرونی و ورودی می باشند . ساخت این بنای خارق العاده بر دوش 50 هزار برده و تعداد کثیری سنگ تراش ماهر و غیر ماهر و منجمله معماران زبر دست بوده است . ساخت این معجزه و تراش طاقت فرسای آنها بمدت 32 سال طول کشید .
رامسس دوم 67 سال یعنی طولانیترین زمان را با اقتداری فزاینده بر مصر حکومت کرد . بالغ بر 90 سال عمر نمود و 170 فرزند از خود بجا گذارد ، که 111 نفر آنها پسر بودند . با چینین کثرتی از فرزندان ، رامسس ، برخی از آنها را ، اگرچه همه در دربار و در محیط های خاص خود زندگی میکردند ، هیچگاه در طول عمر ندید. ملکه مصر در حقیقت نفرتاری بود . حجاری شده و نقش برجسته وی در میان چهار پیکر رامسس در مدخل معبد ابوسیمبل بچشم میخورد .
درزمان رامسس برخی حروف صدادار، یا الفبا ، وارد خط هیراگلیف شدند . بطور نمونه میتوان به نام و طرز نوشتن رامسس اشاره کرد .
رامسس در حقیقت رع - م - سس ، تلفظ میگردید . رع یعنی خدای خورشید . در نوشتار بجای رع ، تصویر خورشید نمادین میشد ، بجای میم از حروفی شبیه " ام " لاتین استفاده میگردید که تاجی بالاو چسبیده به آن قرار داشت ، و دو" سین " آخر رامسس را با حروفی مینوشتند که شبیه دوعصا بود . این حروفها که در زمان رامسس تازه وارد خط هیراگلیف شدند در واقع الهام گرفته از حروف رایج بین النهرینی ها بودند .
رامسس در سال 3275 ، قادش را فتح کرد و فتوحات دیگر او آنقدر فراوان بودند که در زمان او مصر به منتها علیه وسعت خود رسید . ارتش مصر در زمان رامسس دوم ، از مقتدرترین نیروهای نظامی تشکیل میشد . ارتش دارای هنگی بود مشتمل بر ارابه رانان که از مخوف ترین ابزارهای جنگی بشمار میرفتند . چند هزار ارابه جنگی مجهز به تیغه هایی چون ساطور، قادر بودند با نیروهایی ده برابر خود بمقابله پردازند و پیروز گردند . ارابه های جنگی ارتش مصر، در آن زمان ، مانند تانک های رزمی کنونی در عملیات جنگی ، کاربردی استراتژیک داشتند .
موسی در زمان رامسس دوم چشم به جهان گشود و 37 سال از رامسس کوچکتر بود . در دورۀ جوانی رامسس ، ملکه وقت مصر ( البته نه نفرتاری ) ، موسی نوزاد را که از قوم بنی اسرائیل بود ، در یک سبد ، طی یک گردش تفریحی روی آبهای نیل ، یافت . چون عقیم بود ، در دربار ، بنام فرزند خود بزرگ کرد ، تا به سن نوجوانی رسید . البته ملکه هیچگاه تا آخر عمر پی نبرد که موسی از اعقاب قوم بنی اسرائیل میباشد . خود موسی نیز نمیدانست ، ریشه قومی او از کجا سرچشمه گرفته است ، و میپنداشت که فرزند مشترک ملکه و فرعون میباشد . بعدها پی برد که اولا" نه فرزند ملکه است و نه فرعون . ضمن اینکه از روی پروفیل چهره خویش دریافت که با بنی اسرائیلیان وجوه مشترک دارد . پس از مرگ ملکه ، موسی در سن 17 سالگی تنها و بی پناه گردید . موسی بدلیل داشتن گرایش به عقاید یکتا پرستی که بی شباهت به یکتا پرستی اخناتون نبود و در مصر ریشه های تاریخی داشت ، از دربار ترد شده و به صحرای سینا پناه برد . او در صحرای سینا و خلوتگاه خود ، آتون را به یهوه تبدیل نمود . سپس داعیه پیامبری کرده و به آزاد کردن و رهبری قوم یهود یا بنی اسرائیل ، از مصر، به سرزمین اجدادی ، همت گمارد . یکی از اصلی ترین انگیزه هایی که حضرت موسی را به قوم یهود نزدیک کرد ، تعلقات قومی وی بودند .
قوم بنی اسرائیل در اثر قحطی محلی ، از سرزمین خود کنعان ، مهاجرت وسالیان قبل ، به مصر سرازیر شده بودند . آنها ، سالها سال ، در منطقه شرقی دلتای نیل ، اسکان داشتند . حکومت مرکزی مصر به این قوم به چشم برده مینگریست . پسران و نیروی کار این قوم بمحض رسیدن به سن بلوغ ، بزور، از خانواده جدا شده و بعنوان برده ، برای کاراجباری ، به مراکز کار بردگان ، ساخت معابد ، معادن سنگ ، تراش طاقت فرسای سنگها و دیگر مراکز گسیل میشدند . این بردگان ، و مجموع بردگان از قومهای دیگر بزحمت تا سن 25 دوام آورده و میتوانستند عمر کنند .
اما چگونه حضرت موسی زندگی مرفه در دربار را رها میکند و به قوم بنی اسرائیل میپیوندد. همانگونه که اشاره گردید زندگی رقت بار قوم او و تعلقاتی که به آنها داشت ، وی را وادار به اتخاذ تصمیمی کرد و دراو جاذبه ای پدید آورد که سرنوشت اورا بگونه ای دیگر رقم زد .
قوم بنی اسرائیل ، مانند همه مردمان آنعصر ، بت پرست بوده و به خدایان عدیده ، اعتقادی راسخ داشتند ، که البته این خدایان با خدایان مصریان تفاوتهایی فاحش داشتند . این قوم حتی پس از رهایی از اسارت و مهاجرت یا بازگشت به سرزمین آبااجدادی خود کنعان ، هنوز به خدای یکتا و یهوه ، ایمان نیاورده بودند . آنها صرفا" برای رهایی از قید بندگی و بردگی تلاش میکردند . اما چرا حضرت موسی ، این قوم را برای شناساندن یهوه و ترویج دین خود برگزید، در پرده ابهام باقیست . آیا به این خاطر که آنها بنی اسرائیلی بودند یا به این خاطر که آنها برده بودند . اگر اسارت قوم مد نظر بود ، چگونه آن حمایت شامل حال صدهزار برده اقوام دیگر نمیشد . شاید ارزش اقوام دیگر بپای ارزش بنی اسرائیلی ها نمیرسید . حضرت موسی مدعی بود که برگزیدن قوم بنی اسرائیل ، خواست یهوه بوده است . او فقط مجری آن وحی بوده که از طرف یهوه بر وی نازل گردیده است .
رامسس دوم مومیایی و بازسازی شده
3178 سال قبل : رامسس سوم در نبردهای دریایی به پیروزیهایی دست مییابد
3069 سال قبل : مصر بار دیگر به دوبخش علیا و سفلی تقسیم میشود .
2945 سال قبل : لیبیایی ها ، فاتح مصر میگردند . شوشنک ، فرمانده نظامی لیبیایی ، خود را در مصر سفلی ، فرعون می خواند و سپس مصر علیا را تسخیر میکند .
3069 سال قبل : مصر بار دیگر به دوبخش علیا و سفلی تقسیم میشود .
2945 سال قبل : لیبیایی ها ، فاتح مصر میگردند . شوشنک ، فرمانده نظامی لیبیایی ، خود را در مصر سفلی ، فرعون می خواند و سپس مصر علیا را تسخیر میکند .
سقوط مصر
کلئو پاترا |
2670 سال قبل : آشوری ها ، مصر را فتح میکنند ( تمدن و قدرتی از مصب رودهای دجله و فرات و بین النهرین )
2663 سال قبل : بیست و ششمین سلسله سائیتی ( از نوادگان کوشی ) تا حدی به بازسازی مجدد مصر مبادرت میورزد . اما مصر میان امپراتوری های عظیم ، دستاویزی غیر قابل انکار شده بود .
2525 سال قبل : مصر بخشی از امپراتوری هخامنشی میشود . مصر صدها سال ، یکی از ایالات امپراتوری هخامنشی باقی ماند .
2343 سال قبل : نکتانبوی ، آخرین فرعون بومی مصر ، سلطنت را بنفع اردشیر سوم از دست میدهد .
2332 سال قبل : یونانی ها تحت فرماندهی اسکندر کبیر، با 30 هزار جنگجو ، مصر را تصرف میکنند . مصریان از اسکندر بعنوان فرعون استقبال مینمایند . اسکندر برای تمدن مصر احترام خاصی قائل شد و دست به ترمیم بسیاری آثار و بناهای تاریخی زد . پس از مرگ نابهنگام اسکندر ، سردار وی بطلمیوس ( نه آن دانشمند ) قدرت را در دست میگیرد و بمدت 300 سال در مصر سلسله فراعنه ای را پایه میگذارد که آخرین آن کلئوپاترا بود . این سلسله تا 30 سال قبل از میلاد ادامه پیدا کرد .
2200 سال قبل : رمی ها اقتدار یافته و آماده میگردند تا براساس امپراتوری نوپا ، آرایشی نوین برجهان مسلط کرده و صفحه جدیدی در تاریخ گشوده سازند .
2030 سال قبل : 30 سال قبل از میلاد مسیح ، پس از مرگ کلئوپاترا ، مصر قسمتی از امپراتوری رم میگردد . آخرین حاکم و فرعون یونانی تبار، در مصر ، کلئوپاترا بود . کلئوپاترا هنگام سلطنت ، از در سازش با رم درمیاد . معشوق سزار میگردد و از وی پسری بدنیا میاورد که میتوانست سزار رم شود . اورشلیم ، بعنوان هدیه ای از طرف سزار رم به ملکه کلئوپاترا اهدا میگردد . با مرگ سزار ، کلئوپاترا ، حامی خود را از دست میدهد . او ترجیح داد ، بجای اینکه به رم برده شود و بعنوان اسیر در جشن پیروزی رم شرکت نماید ، خودکشی کند . پس از این رویداد ، مصر یکی از ایالات رم میشود .
2000 سال قبل : بعد از میلاد مسیح ، قدرت رو بفزون رمی ها و مسیحیت ، در مناسبات جهانی ، شکلی نوین پدید می آورد .
فرهنگ مصر با داشتن میراث بزرگی از تمدن و غنای فرهنگی چند هزار ساله ، طی تحمل مکرر حمله های قدرتهای مختلف ، در ظاهر شروع به محو شدن میکند . اما بعد از آن ، هیچ امپراتوری و قدرتی نبود که تحت تأثیر این تمدن فروپاشیده واقع نگردد .
تأثیر فرهنگ مصر، برتمام شئون زندگی فعلی و مدرن سایه انداخته است . این تمدن و فرهنگ بظاهر فراموش شده ، از طریق متأثر ساختن فرهنگ یونان و رم و از طریق رم به تمام اروپا و امریکا ، منجمله به تمام جهان صنعتی و مدرن تا به امروز ، دامنه خود را گسترده ساخته است . فرهنگ مصر نه فقط بشکل میراث مکتوب ، بلکه در قالب ارثیه ای تجربی نیز تجلی دارد . این دامنه در چارچوبهای متغییر ، دست به دست ، دهن به دهن ، در قالب علم و دانش ، در قالب ابزارها و فنون ، از گذشته های دور و نزدیک ، به دوران فعلی ما رسیده است . یونانی ها از مصر الهام گرفتند . رومی ها ، در مکتب یونانی ها و مصری ها رشد یافتند . رم واسط نفوذ تمام دست آوردها و آن ارثیه تاریخی به تمام اروپا ، امریکا و همه جهان گردید . تمدن مصر به پایان رسید ، ولی میراثی گرانبها و با ارزش ، در تمام تمدنهای دیگر باقی گذارد. بطوریکه در همین برهه زمانی ، بسیاری اثرات آنرا در کلیه شئون زندگی میتوان ردیابی کرد. نجوم ، ریاضیات ، هندسه ، طب ، هنر ، معماری ، صنایع بزرگی چون کشتی سازی و در کلیه فنون ، رد پای فرهنگ مصر بچشم میخورد . دانش یونان و رم که بر تمام اروپا استیلا یافت ریشه ای بلاتردید ، در دانش مصر و بین النهرین دارد . مصری ها میراث گسترده ای در طب بجا گذاردند . بقراط یونانی که بنیانگذار طب علمی بود ، درعمده ترین شاخص ها ملهم از طب مصر بود . تخصص در رشته های پزشکی چون چشم ، دندان ، بیماریهای داخلی ، جراحی ، جراحی سر و مغز ، داروسازی و غیره از دست آوردهای مصر بودند . ستونهای سربفلک کشیده در معماری پارسیان ، یونان و رم باستان ، کپی برداری از ستونها و سبک معماری مصر بوده اند . حتی خدایان یونان و رم و بت هایشان ، کپی برداری از خدایان مصریان بود.
1370 سال قبل : 640 سال بعد از میلاد مسیح ، سپاهیان عرب مسلمان ، مصر را فتح میکنند و مصر تا کنون کشوری عربی و مسلمان گردیده است .
بنظر میرسد تمدن باستانی مصر ازبین رفته باشد . اما آیا براستی چنین بود و هست ؟
در واقع آن چیزی که قابل کتمان نیست ، اینست که تمدن مصر و تمدنهای بین النهرین ، اساس همه تمدنهایی شدند ، که پس از آن قادر گشتند ، سری در تاریخ بجنبانند
ماخذ
http://egyptum.blogfa.com/
نویسنده. رامسس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر