دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۶ اردیبهشت ۳, یکشنبه

در شناخت مصر و تاریخ و تمدن پر شکوه مصر پیش از موسی و پیش از اسلام

یکتا پرستی زاده ادیان ابراهیمی نیست.3352 سال قبل ، و پیش از یهوه و الله،«آتون» خدای خورشید، خدای یکتای مصریان و حاصل رفرم دینی فرعون رفرمیست و نوگرای مصر «اخناتون» یعنی «ستاینده آتون» خدای یگانه  بود به نظر میرسد با تکیه بر میراث فرهنگی و خاطره آتون، آتون در صحرای سینا نامی دیگر میابد و با نامی دیگر وارد ادیان ابراهیمی میشود
*** 
 یکتا پرستی یا گرایش به آتون ، در زمان اخناتون به اوج خود رسید . قیامی غافلگیر کننده علیه کاهنین کهنه پرست ، بطور برق آسایی شکل گرفت . شاید همه آنها بهانه ای بودند ، برای سازماندهی نیروهای حاشیه نظام ، علیه چگونگی آرایشهای غالب ، و علیه کاهنینی که بیش از فرعون قدرت و ثروت کسب کرده بودند .اخناتون به کاهنین آتون پروبال بخشید ، معابدی را دراختیار آنان گذارد ، و سپس به قلع و قمع کاهنین آمون ، با ارتش نیرومند خویش ، به سرداری هورم هب
   طلوعی شورانگیز
رود نیل از کوه ها ، بلندی ها ، و از سرچشمه های افریقای مرکزی ، شکل گرفته است . مسافتی بالغ بر 6000 کیلومتر ، یعنی طولی برابر با 1/7 ( یک هفتم ) محیط کره زمین  طی کرده ، و چون ماری رقصان و افسونگر ، سرزمین های وسیعی را شکافته ، تا به دریای مدیترانه منتهی گردد .   از نظر مصریان باستان ، این رود همواره موهبتی آسمانی محسوب و جنبه ای حیاتی داشت. این رود شاهرگ کلیه جوامعی را تشکیل میداد ، که درکرانه های آن پراکنده بودند . تمدن مصر کهن ، ثمره همین رود بود . درکرانه های نیل ، درسمت شرق و غرب آن ، در باندی به پهنای 20 کیلومتر و
دربرخی اراضی  2 تا 3 کیلومتر ، زمینی حاصلخیز شکل گرفت  که به انسانها اجازه میداد از بزرگترین نعمتها درکنار این رود برخوردار و از برکت آن بهره جویی کنند . یکی از بزرگترین آن نعمتها تمدنی بود طلایی که در سپیده دم شکوفایی تاریخ بشریت بظهور رسید . همطراز با تمدن مصر باستان ، تمدنهای بین النهرین شکل گرفتند ، که حیطه نفوذ آنها کرانه های رودهای دجله و فرات بودند .

اما چرا تمدنهای بین النهرین ، میراثی ببزرگی مصر باستان بجا نگذاردند را باید در عدم اعتقاد آنها به مومیایی کردن بدن ، استحکامات آرامگاهها ، و اشکال دیگری از باورها که به دنیای پس از مرگ داشتند ، دید . میراثی که بین النهرینی ها بجا گذاردند ، درمقایسه با انسجام میراث مصریان ، تقریبا" 99 در صد ، ازبین رفته هستند . اما باید دانست که ماشین بخار ، لکوموتیو ، هواپیما ، و همین خودرویی که سوار آن میشویم ، ریشه در ابداعات بین النهرینی ها دارند. آنها به برتری آهن نسبت به مفرغ پی بردند . تکامل و طلایه ای ، که بربنیان کشف آهن ، چرخ و ارابه ، روی داد ، مدیون بین النهرینی ها میباشند .  خط و حروف الفبای صوتی که درجمیع کشورهای جهان مرسوم است ، نیز از ابداعات بین النهرینی ها بود ، که حتی خط تصویری هیراگلیف را هم تحت الشعاع قرار داد . اما اینجا قصد ما بیشتر پرداختن به تاریخ مصر است و در فرصتی دیگر به میراث بین النهرین خواهیم پرداخت .

 
دجله و فرات را رها سازیم و مجددا" به نیل بازگردیم .
نیل متحد کننده تمام بخش های مصرعلیا و سفلی ، در فاصله ای بالغ بر 1000 کیلومتر از سرزمین های جنوبی سد کنونی اسوان گرفته ، که تا دریای مدیترانه گستردگی داشت ، بود . نیل شاهرگ حیاتی این سرزمینها و مادر همه مصریان بشمار میرفت . از نیل بعنوان بزرگراه آبی نیز استفاده میگردید که منجر به گسترش پیشرفته ترین فنون حمل و نقل و کشتی سازی شد . مصر نه فقط یکی از اولین تمدنهای باستان ، بلکه طولانیترین آنها نیز بود . این مهم ، یک علت اساسی داشت که عمدتا" به موقعییت جغرافیایی آن وابسته میشد .  سرزمینی پرت و مستقل ، میان دوصحرا ، که آنرا بطرزی معجزه آسا ، از گزند و یورشهای اقوام وحشی مصون نگاه میداشت . هیچ تهدیدی - نه از جانب صحرای متروک غرب نیل ، و نه از صحرای شرق نیل ، و نه از طرف دریای سرخ - نمیتوانست سامان بخود گیرد .

جمعیت مصر ، در دره نیل ، درآن دوران ، بالغ بر 5 میلیون نفر میگردید. این ازدحام و تراکم ، نسبت به دوایر دیگر ، بسیار زیاد و دلیلی دیگر بر رشد و تکامل فنون و تکنولوژی ، و استفاده بهینه از نیل ، و بالابودن رفاه نسبی بود .
طغیان های سالانه نیل ، بطور منظم ، چون تپشی زندگی آفرین ، نبض حیات را در مصر به حرکت درمی آورد . براساس گل و لایی که طغیانها ، درکرانه های نیل باقی میگذاردند ، زمین ها را بسیار حاصلخیز میکرد . حاصلخیزترین و پررونق ترین این سرزمین ها ، نواحی دلتای نیل ، مشرف به مدیترانه میگردید ، که اولین قدرتهای بزرگ را در بطن خویش، پرورش می داد و پایتختی نیرومند را شکل و سازمان می بخشید .



دوره سلطنت قدیم

 7500  سال قبل :     دوران پیش از سلسله های معروف . کشاورزی و چوپانی اولین آثار شکوفای خود را در کرانه های حاصلخیز رود نیل بظهور میرساند . دراین دوران نظام برده داری تعمق می یافت .
6000  سال قبل :     پیدایش نظام خطی هیراگلیف نیزدراین اعصار به چشم می آید.  (هیراگلیف نوشتاری بود تصویری ، درمقابل نوشتار وحروف صوتی یا الفبای بین النهرینی ها)
5100  سال قبل :     پیدایش سلسله های معروف ابتدایی .  مه نِس ، اولین فرعون مقتدر مصر ، مصر علیا و مصر سفلی را در شمال و جنوب متحد میکند . ممفیس بعنوان پایگاه بزرگ قدرت و پایتخت دو مصر علیا و سفلی شکل گرفته و آغاز درخشش مینماید .
 4700  سال قبل :     رع ، خدای اصلی و مشترک همه مصریان میگردد .
4639  سال قبل :     ایم هوتپ ، مهندس معمار ، دست به ساخت نخستین و قدیمی ترین هرم پله ای جهان ، به ارتفاع 60 متر، تقریبا" معادل و به بلندای یک ساختمان 20 طبقه ، برای فرعون جوسر میزند . این بنا یا مقبره ، اکنون در جیزه ، در نزدیکی ممفیس واقع میباشد. پله ای بودن هرم ، درحقیقت ، القای این فضیلت است که پله هایی به آسمان و عروج به عرش را تداعی مینماید .
4560  سال قبل :     مهندس و معماری دیگر، عظیم ترین و غول آساترین ساختار بشری ، یعنی هرم خوفو یا خئوپس را ، درکنار هرم ایم هوتپ ، درجیزه میسازد . این هرم به ارتفاع 150 متر یعنی به بلندای یک ساختمان 50 طبقه ( 2،5 برابر هرم پله ای جوسر ) متشکل از 2 میلیون بلوک سنگی به ابعاد  2×1  متر مربع ، هریک بوزن 2،5 تن ، هربلوک برابر با وزن 40 مرد بالغ ،  میباشد . این هرم درطول 22 سال با نیروی انسانی 100 هزار برده ، که بطور روزمره و بدون انقطاء ، بکار طاقت فرسا مبادرت داشتند ، ساخته گردید .    شایان ذکر است که درآنزمان ، فنون ساختمانی با ابتدایی ترین وسایل به انجام میرسید . حتی چرخ وجود نداشت و از نیروی احشام نیز استفاده نمیگردید . حمل و نقل کلیه سنگها از معادن سنگی اسوان ، از فاصله 600 کیلومتری ، روی بزرگراه آبی نیل ، بوسیله کشتی و یدک کش های چوبین ( کرجی ) انجام میگردید . چرخ ، ارابه ، و اسب ، ابتدا در 900 سال بعد از آنزمان ، توسط بابلی ها به مصر آورده شدند . حمل و نقل  بلوک های مکعب مستطیل از پیش ساخته شده سنگی که در معدن و نزدیکی معدن آماده میگردیدند، روی خشکی ، با کمک الوارهای قرقره ای و لغزاندن روی آنها بوسیله طناب و نیروی بازوان بردگان به انجام میرسید .




دوره آشوب

 4200   سال قبل :     مصر تغییرات سیاسی بزرگی را تجربه میکند . قحطی ، منجر به شورشهای گسترده ای در سراسر مصر میگردد . کاهنان و اشراف ، قدرتمندتر از فرعون شده ، مصر را به مناطق مستقل و خودمختار تجزیه میکنند .

4160  سال قبل :     فرمانروایان محلی ، منطقه هراکلوپولیس را در 10 کیلومتری جنوب فیوم و 50 کیلومتری جنوب ممفیس ( 80 کیلومتری جنوب قاهره ) تصاحب مینکنند . (هراکلوپولیس نامی بود که بعدها پس از حمله اسکندر و یونانی ها برآن شهر نهادند)



آغاز سلطنت میانه

4040  سال قبل :     منتو هوتپ دوم (سی و یکمین فرعون) از طیوه (تبس ، Tebes) مصر را متحد میکند . آمون و اُزیریس به خدایان اصلی مردم تبدیل میگردند . آمون خدای خورشید و روشنایی یا زندگی /  اُزیریس خدای تاریکی  و مرگ بودند .  به خدای تاریکی یا مرگ ، خدای مغرب هم میگفتند . مغرب ، یعنی آنسو که روشنایی غروب میکرد . تمام تلاشها در زندگی و مومیایی کردن ها ، برای آسایش در جهان ابدی مغرب یا زندگی پس از مرگ بود. 
  3991سال قبل :     پایتخت به فیوم به 50 کیلومتری جنوب ممفیس منتقل میشود . عصر طلایی هنر و ادبیات شروع میگردد .  مصر شهر و منطقه نوبه را ، سرزمینی در منتها علیه جنوب مصر ، فتح میکند . معبد آمون - رع ، در کارناک ساخته میشود . این دوره منطبق است با سلطنت فرعون آمن هوتپ (Amenhotep) ، سپس پسرش ، سنوت سه رت سوم  و بعد آمن هوتپ سوم  .
ماشاهدیم که دراین عصر، در کشاورزی شکوفایی بیشتر اتفاق گردیده ، درکنار آن صنعت گری و پیشه وری به اوج خود رسیدند . استخراج سنگ از معدن مجددا" رواج یافت
.
استخراج معادن نه فقط به سنگ محدود میشد ، بلکه مس ، فیروزه و سنگهای گرانبهای دیگر را نیز شامل میشد . دراین عصر کشتی سازی و کشتی رانی ابعاد جدیدی بخود میگرفتنند . این زمان ، مصر یکی از مراکز مهم و بزرگ بازرگانی در دنیای باستان و در مقایسه با دیگر تمدنها بشمار میرفت . این روند بخاطر دسترسی آسانی بود که مصر از طریق آبراها با ممالک شرق مدیترانه و کشور هاتی در شمال مدیترانه (ترکیه کنونی) ، با جزیره کرت ، با کشورهای بین النهرین و حتی با شرق دور موسوم به چین و ممالک حاشیه جاده ابریشم داشت . عرضه و تقاضا در مصر همه شریانهای اقتصادی را به حرکت درمی آورد . اینها ،  به مناسبات تجاری مصر اعتبار ویژه ای میدادند . نتیجه این شرایط ، ظهور عصر طلایی فرهنگ بود . ساخت پرستشگاههای ستوندار به ارتفاع 20 متر و مجسمه های سنگی عدیده ، از ارمغان این دوره بودند .

نمادهای سلطنتی فراعنه مصر
1- عصای سلطنتی : عصای چوپانی ، ابزار اداره کردن و مدیریت فکری جامعه، قدرت مقننه و قضایی
2 - شلاق سلطنتی : شلاق گندم کوب ، ابزار کشاورزی و ارتزاق ، ابزار زور ، قدرت مجریه ، ارتش و قشون  
 در سلطنت قدیم و دوران قبل ، رسم براین بود که فراعنه ، همواره ، بدون توجه به سن و قیافه واقعی آنها ، جوان ، شاداب و قدرتمند حجاری میشدند . ولی در این دوره (دوره سلطنت میانه) ، واقعییت چهره فراعنه تا حدودی ، و نه کاملا" ، دست نخورده و واقعبینانه ، به مجسمه منتقل میگردید .   واقعگرایی کامل ، در چهره پردازی بطور ریشه ای ،  در 640 سال بعد در زمان اخناتون و با اراده وی بوقوع پیوست . اما مصر واقعی را نباید فقط از روی فراعنه ، حجاری ها ، سنگها ، آرامگاهها ، معابد ، کاهنین و جنگها و فتوحات ارزیابی کرد . کاش میشد مناسباتی هم که بین مردم رواج داشت به قوه تجسم کشید . کاش میشد دید مردم کوی و برزن چگونه زندگی میکردند . عشق و علاقه آنها چگونه بازتاب داشت . کاش میشد  خون گرمی را که در رگهای آنها جریان داشت لمس کرد .
زندگی در مصر به تنها تابوتهای سنگی ، پوششهای طلاگون درون آن تابوتها ، به مومیایی ها و ابنیه های جاوید خلاصه نمیشد . مصریان باستان با همان ریتم زمانی که اکنون با آن آشنایی داریم روز و شب خود را سپری میکردند . عشق و آرزوهای آنها بی شباهت به عشق و آرزوهای ما نبودند . تصور میکنم ، رویکرد ، ارزیابی و تجسم مناسباتی اجتماعی ،  که بین مصریان رواج داشت ، ما را  بیشتر با لایه ها و اقشارِ پایین و بالای جامعه آشنا سازد .
کشاورزی ، دامداری و پیشه وری منبع اصلی درآمد بودند . درکنار این محرک های کسب درآمد  برای استفاده از نعم مادی ، و انسانهای آزاد ، مردمی نیز وجود داشتند که مالک جسم و روح خود نبودند و آن خیل عظیم بردگان بود. ازاین بردگان ، بیشتر در صنایع بزرگی چون ساخت پرستشگاها ، آرامگاها ، کشتی سازی ، ساخت بندرگاه و اسکله یا تسلیحات نظامی وجنگی استفاده میشد .  آنها بهیچوجه در جنگها مورد بهره برداری قرار نمیگرفتند . در بخش تولید مایحتاج مادی نیز کمتر از نیروی کار بردگان استفاده میگردید . پیشه وران و صنعتگران، همگی از اقشار و لایه های آزاد جامعه بودند .
پیشه ها و صنعتگری ها شامل :  نجاری ، سفالگری ، فلزکاری ، جواهر سازی ، بافندگی ، خیاطی ، آرایشکری ، دلاکی ، مومیا کاری ، سنگتراشی ، کارهای ساختمانی مسکونی ، شرابسازی ، آبجو سازی ، ریخته گری ، ساخت ابزار آلات ، و درکنار کشاورزی و دامپروری ، باغداری و ماهیگیری ، و در بخش کسبه و فروش محصولات ، نانوایی ، قصابی ، شیرینی سازی ، بغالی ، لبنیات فروشی ، عطاری ، داروسازی ، و یا که چون طبابت ، کتابت و کهانت که از بخش تحصیلکرده ها بودند . ارکان دولتی ، اداری ، نظامی گری و مذهبی ، اشتغالهایی بوجود می آوردند که بخش وسیعی از نیروهای اجتماعی را بخود اختصاص میدادند . این نیروها ، از قشرها و طبقات آزاد جامعه متشکل میشدند ، و بترتیب مقام از لایه های بالای جامعه و اشراف شروع و تا پایین ترین قشر جامعه کشیده میشدند .
حداکثرطول عمر در مصر ۳۵ سال و دربین اقشار و طبقات مرفه تا ۴۵ سال افزایش می یافت . خانه ها از خشت خام یا خشت پخته ساخته میشدند و کم بضاعتان خانه های حصیری داشتند معابر اعیان نشین با سنگ فرش یا با خشت پخته مفروش میگردید ولی در محله های فقیرنشین ُ کف معابر خاکی بود . در بسیاری اماکن کنار نیل ، بخصوص درشهرهای پر رونق ، میکده های آبجوخوری و شرابخوری یافت میشد و خانه هایی نیز بنام خانه های تفریح  ، میزبان مردان بودند.
در مصر مردان بندرت مانند بین النهرینی ها ریش و سبیل میگذاردند مگراینکه برده یا از بضاعت کمی برخوردار باشند . زنان متشخص هرروز درهنگام آرایش و کشیدن سورمه بر چشم و رنگ بروی لبان ، موی سر خود را مانند ریش مردان اصلاح کرده و تیغ میکشیدند . بعد کلاه گیسی دست ساز بر سر میگذاردند . اما فقط شوهر آنان حق داشت چشمش به سر طاس آنها بیافتد . طاس نگهداشتن سر را زنان،  نوعی نظافت میدانستند و البته جنبه زیبایی آن هم مد نظر بود .
لباس مصریان اکثرا" از کتان سفید درست میشد و بردگان پا برهنه ، هیچگاه بیش از یک لنگ در بر نمیکردند . فرزندان ،  پیشه پدر را دنبال میکردند .  تحصیل طبابت ، کتابت یا کهانت فقط مختص فرزندان اقشار بالای جامعه بود .
مصریان عقیده داشتن که اگر بدن آنها مومیایی نگردد ، کالبد آنها تخریب شده و جایگاه خویش را در دنیای مغرب یا آخرت از دست خواهد داد . مومیایی کردن ،  در دوره های قدیمی تر مصر، تنها به فراعنه و بزرگان اختصاص داشت . ولی در دوره های اخیر تمام اقشار اگر از یک رفاه نسبی برخوردار بودند ، تمام کوشش خود را بکار میبردند و در تمام عمر صرفه جویی میکردند ، تا جسم آنها بدون مومیایی دفن نگردد. اقشار پایین جامعه و مسکینان ،  هرچند طالب این بودند مومیایی گردند ، ولی توان مالی آنها اجازه نمیداد به آن آرزو دست یابند . بنابراین آن آرزو ، در قالب یک رویا باقی میماند .
3674  سال قبل :     در اواخر دوره سلطنت میانه ، هیکسوس ها ، احتمالا" کنعانیان و صحرانشینان مهاجر ، در اثر قحطی محلی و یورش به مصر ، شمال مصر را فتح مینمایند . هیکسوس ها ، اسب ، ارابه و چرخ را که از بابلیان اموخته بودند ، به مصر منتقل کردند .
هیکسوس ها ، 122 سال ، در منطقه دلتای مصر ( مصر سفلی ) سیادت خود را حفظ میکنند ،  تا بالاخره نیروهای ارتش اّحموس یا توتموس اول ، از مصر علیا ، آنها را بیرون برانند . زیرا مصر سفلی ، با وجود هیکسوس ها ، سدی در راه مصر علیا ، در رسیدن به مناطق شمالی و در رسیدن به آبهای مدیترانه و ارتباط با جمیع کشورهای جهان ، بشمار میرفت . با فتح مجدد این منطقه ، پل ارتباطی مصر و جهان ، دوباره ترمیم گردید .



دوره سلطت جدید و اوج گیری عظمت نوین

3552 سال قبل :     همانگونه که سخن رفت ، اَحموس یا توتموس اول ، هیکسوس ها را از مصر بیرون راند و مجددا" مصر را متحد کرد . این روند منجر به آغاز سلطنت جدید شد ، تا چهره  مصر ، رنگ دیگری بخود گیرد . این زمان ، آمون - رع ، خدای مشترک همه مصریان ، از جنوب تا شمال ، بازسازی گردید . توتموس اول ، از سلسله هجدهم ، در ضمن ، پدر هاتشپ سوت ، زن جسور تاریخ ، که بعدا" فرعون شد ، بود .
دراین دوره آرامگاهها ، دیگر بشکل هرم ساخته نمیشدند . دراین برهه زمانی بود که دره سلاطین شکل میگیرد . آرامگاهها و پرستشگاهها شکل عوض کرده و بصورت ابنیه ستوندار ، کاملا" سنگی ، با مجسمه هایی عظیم ، در می آیند . دره سلاطین ، هنوز ، با تظاهری اعجاب انگیز ، به منطقه ، روحی یکپارچه بخشیده است .
زنی که به مقام فرعونی رسید
3478  سال قبل :     هاتشپ سوت ( دختر آفتاب ) ، پس از سلطنت کوتاه شوهر و برادر مریضش ، توتموس دوم ، سلطنت را تصاحب میکند . درمصر ، درهیچ دوره ای ، و مطلقا" رسم نبود ، زنی فرعون شود . ولی او این سد را شکست . هاتشپ سوت ، ابتدا در قالب نایب السلطنه ، سپس بعنوان اولین فرعون زن ، در تاریخ مصر ، تاج زرّین مزین به مار کبرا را برسر میگذارد . وی در جلسات رسمی ، حتی ریش طلایی مخصوص فراعنه را بر چانه میگذاشت .
توتموس دوم ، قبل از مرگ ، وصیتنامه ای تنظیم کرده بود ، که برطبق آن ، پسر خود ، توتموس سوم را ، جانشین خویش سازد . توتموس سوم ، از زنی حرمسرایی بود ، و نه فرزندی از ملکه وقت ، هاتشپ سوت . بنابراین هاتشپ سوت ( که فرزند پسر نداشت و تنها صاحب سه دختر بود ) ، پس از مرگ شوهر خود ، فرعون توتموس دوم ، بعنوان نایب السلطنه ، اتنخاب و نبض امور را در دست میگیرد . قرار گردید هاتشپ سوت ، تا زمانیکه توتموس سوم ( که کودکی بیش نبود ) به سن بلوغ و قانونی رسد ، بر مسند صدارت بنشیند .  اما او با کمک قدرتمندان دربار ، سلطنت را قبضه مینماید . هاتشپ سوت مدعی بود ، که از طرف خدا ، آمون - رع ، مأموریت یافته است ،  تا بر مصر سلطنت کند .
وی بمدت 22 سال با اقتداری که از یک مرد نیز بعید بود ، حکومت نمود . سنموت ، مهندس معمار و گسترش دهنده ابنیه کارناک و دره سلاطین ، پایگاه روانی و معشوق هاتشپ سوت بشمار میرفت
.

3458  سال قبل :     توتموس سوم ( ناپسری و برادرزاده هاتشپ سوت ) که بموجب وصیتنامه توتموس دوم ، وارث قانونی سلطنت بود ، با رشد به سنین بالا و با قتل سنموت ( که با نفوذترین و مقتدرترین فرد مصر ، که درضمن ، پشتیبان و مشاور هاتشپ سوت بود ) ، بدست عوامل خود ، در مبارزات پشت پرده ، پیروز شده ، و نبض قدرت را بدست میاورد .  این زمان هاتشپ سوت ، بدلیل بالا بودن سن ، توان برابری با توتموس سوم را ، که جوانی خوش بنیه بود ، نداشت .

3456  سال قبل :     هاتشپ سوت ، فرعون شکست خورده ، در سن 48 سالگی، اقدام به خودکشی میکند .
        
هاتشپ سوت، مجسمه وی با چهره واقعی و مومیایی شده او
               
توتموس سوم ، که در آن ایام ،  33 سال سن داشت ، خود را فرعون اعلان میدارد .
او در اتحاد بخش های مصر علیا و سفلی و سرزمین هایی که در زمان هاتشپ سوت ، از دست رفته بودند ، قدمهای مؤثر نظامی برمیدارد . در دوره حکومت هاتشپ سوت ، بدلیل اینکه او از نظامیگری گریزان بود ، سرزمین های مختلفی ، از انقیاد مصر خارج شده بودند .


جنگ های داخلی

3352  سال قبل :     فرعون اخناتون بجای پدر نشست . نام واقعی او آمن هوتپ چهارم بود ، که بعدها ، بخاطر گرایش به خدای یکتا و نادیده ، نام آتون را به نام خود قبضه کرد و اخناتون گردید .   اخناتون یعنی آتون راضی یا ستایشگر آتون .
دو خدا در تاریخ مصر همواره صف آرایی داشتند ، که دقیقا" مشخص نیست ، ریشه کشمکش ها و سوابق باورها ، به چه دوره هایی برمیگردد . اگر از سابقه سخن رود ، باید گفت که آمون - رع ، خدایی در رأس مجموعه ای خدایان دیگر ، مشتمل بر صدها خدای فرعی ( اما رسمی ) ، هزاران سال بر اندیشه و روان و حتی زندگی مصریان غالب بودند . اما سوابق باور به خدای یکتا یا آتون ، اگرچه سابقه کمتری دارد اما ریشه های آن کاملا" مشخص نیست.
آمون - رع خدای روشنایی و زندگی ،  و اُزیریس همتای آمون ، خدای مرگ بود که در آخرت و تاریکی ابدی ، پنجه داشت . کنار آمون ، خدایان دیگر از جمله توت ، خدای لک لک و سلسله ای از خدایان و الهه های گوناگون ، صف آرایی داشتند ( نام توتموس برگرفته از توت ، خدای لک لک بود که نام سنگینی بشمار میرفت و فقط مختص فراعنه استفاده میشد . )
درمقابل آمون و رشته خدایان و الهه های اقماری، خدای یکتا و نادیده واقع بود . احتمالا" باور به آتون ، در اعتقادات تمدنهای بین النهرین شکل گرفته باشد و بگونه ای وارد مصر گردیده بود . برای آتون ، بدلیل اینکه قابل رؤیت نبود ، بت معادلی نیز، درنظر گرفته نمیشد .
بنابراین خدای قدرتمند آمون ، که هزاران سال توسط مصریان پرستش میشد ، بسیار قدیمی تر از آتون بود . اما آتون تجدد طلبی محسوب میشد . درآن مقطع زمانی ، آمون ، سه الی چهار هزار سال ، بعنوان خدایی رسمی ، قانونی و خدشه ناپذیر نه تنها پرستش میشد ، بلکه از نظام اجتماعی مصر و آرایش جایگاهها ، بخصوص جایگاه غیر قابل تردید فراعنه و قدرت کاهنین ، پاسداری میکرد . بدیگر سخن دین همان دولت بود .  اینگونه نیز میتوان تفسیر کرد ، که دین ، نیرومند ترین ابزار سلطه ، در دست دولت بشمار میرفت  . تا دین باشد ، دیگر چه نیازی به ارتش میشد ؟ یا اگرارتشی هم درکار بود ، میتوانستند آسوده ، سر بر بالین گذارده ، و در فکر گستردگی آن نباشند . و چه بهتر که این ابزار ، فقط بر روی وظایف خارجی متمرکز گردد .
نمایندگان آمون ، صاحبان همه ثروت مصر ، صاحبان همه طلاها ، صاحبان نود در صد همه اراضی مرغوب ِ مشرف به نیل ، همه معادن و مالک همه بردگان و حتی مالک روان همه مصریان بودند .   اینگونه تلقین میشد ،که فرعون تجلی همان آمون ، و کاهنین ،  کارگزاران آمون میباشند . آما آتون ، به تمام این ساختارها و زیرساختارها ، ضربه میزد . و وقتی یک فرعون بنام اخناتون ، درطرفداری از آتون برمیخاست ، دیگر جایی برای مماشات باقی نمیگذارد.
جامعه مصر درآن دوره آبستن حوادثی ناگوار و خانمان برانداز شده بود . مصر میرفت تا آب نیل را یکپارچه ، انباشته از خون سازد .
یکتا پرستی یا گرایش به آتون ، در زمان اخناتون به اوج خود رسید . قیامی غافلگیر کننده علیه کاهنین کهنه پرست ، بطور برق آسایی شکل گرفت . شاید همه آنها بهانه ای بودند ، برای سازماندهی نیروهای حاشیه نظام ، علیه چگونگی آرایشهای غالب ، و علیه کاهنینی که بیش از فرعون قدرت و ثروت کسب کرده بودند .
اخناتون به کاهنین آتون پروبال بخشید ، معابدی را دراختیار آنان گذارد ، و سپس به قلع و قمع کاهنین آمون ، با ارتش نیرومند خویش ، به سرداری هورم هب پرداخت . هورم هب عقیده خاصی نداشت ، فقط فردی نظامی بشمار میرفت ، که زیر نظر فرعون کار میکرد و از وی دستور میگرفت . معابد آمون جملگی ، به معابد آتون تبدیل شدند . عوام ، به دونیروی متخاصم، درمقابل یکدیگر تقسیم گردیدند ، که منجر به وحشتناکترین جنگهای فرسایشی داخلی شد .  موفقیت در سازماندهی نیروهای مردمی طرفدار آمون ، توسط کاهنین آمون پرست ، نشان میداد که آن کاهنین ، چقدر دارای نفوذ بین مردم ، و صاحب قدرت و ثروت بودند . آنها ضمنا" صاحب این توان بودند که نه تنها ، درمقابل فرعون درآیند ، بلکه با ارتش نیرومند وی نیز بمقابله پردازند .
جنگها تنها بنفع سوسمارهای گرسنه و سیری ناپذیر نیل پایان یافت . زیرا در نهایت با مرگ اخناتون ، کاهنین آمون ، مجددا" بر اوضاع مسلط گردیده ، و قدرت از دست رفته را بازستانی کردند .

باردیگر در 100 سال بعد ، درزمان سلطنت رامسس دوم ، طرز تفکر و اعتقاد به آتون (خدای نادیده) ، بر باور حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل ، و نوادگان یعقوب سایه افکند .
اخناتون ، یکی از عجیب ترین شخصیت های تاریخ سلاطین مصر است . او بسیار حساس ، شاعرمنش و رؤیایی فکر میکرد . اخناتون درکنار انقلاب مذهبی ، بدعت دیگری نیز پایه گذارد ، و آن درهنر بود . او مجسمه سازان و نقاشانی را تقویت کرد ، که در پردازش چهره، کاملا" واقع گرا بودند . مجسمه هایی ، که از چهره او و ملکه وی نفرتی تی ، زیباترین لعبت تاریخ ، بدست این مجسمه سازان شکل گرفتند ، شاهدانی براین گرایش هستند .   

        
کلیه آثار مربوط به فرعون اخناتون و ملکه نفرتی تی ، توسط پیروان آمون،
از تاریخ پاک گردیدند . اما آثار زیر و برخی نمونه ها ،

در کارگاه پیکرتراش مخصوص دربار و اخناتون ، از دستبرد ، مصون ،
و از زیر خروارها خاک کشف شدند .  
 اخناتون  

                           ملکه نفرتی تی اصل مجسمه و چهره واقعی
اخناتون ،  پایتخت مصر را از تبس به صدها کیلومتر بالاتر به شمال نیل منتقل کرد و شهری افسانه ای بنا نهاد . این شهر اشراف نشین ، با کلیه قصرهای آن ، منجمله مجموع شهر رونق گرفته حاشیه آن ، پس از مرگ اخناتون ، تخریب گردید ، که اکنون بنام " تل العمارنه " قابل رؤیت است .
یکی از نزدیکترین مقربان اخناتون ، سینوهه ، پزشک مخصوص او بود .  اخناتون ، هورم هب ، باوفارترین دوست سینوهه ، و دلیرترین فرد مصر را به سرداری کل ارتش خود برگزیده بود . همین هورم هب بود که بعدا" فرعون گردید و سلسه نوزدهم را پایه گذارد . رامسس دوم مقتدرترین فرعون مصر ، از نوادگان هورم هب می باشد . رامسس اول پسر هورم هب ، پس از وی بر تخت سلطنت جلوس کرد . سپس ستی اول ، پسر رامسس اول یا نوه هورم هب ، تاج زرین را برسر نهاد ، تا نوبت به رامسس دوم ، پسر ستی اول رسید . ولی قبل از این سلسه ، حوادثی دیگر درپیش بود ، که در طول 13 سال ، پس از مرگ اخناتون اتفاق افتاد .

3336  سال قبل :     پس از مرگ اخناتون ، توتانخامون ( توت عنخ آمون ) 9 ساله بر کرسی سلطنت جلوس کرد . توتانخامون احتمالا" از کودکان حرمسرایی اخناتون و شوهر سومین دختر اخناتون - نفرتی تی بود . کوچکترین دختر نفرتی تی  یا سومین دختر، آنخسن آمون   نام داشت ، که در مقابل  توتانخامون 9 ساله ،  13 سال سن داشت .
اضافه کردن نام " آمون "  ،   به  " توت عنخ " را ،  کاهنین  طرفدار آمون که با مرگ اخناتون ، مجددا" قدرت گرفته بودند ، بعهده داشتند .
پرستش آمون - رع  احیاء گردیده و طرفداران آتون قلع و قمع شدند . توتانخامون تا سن 18 سالگی سلطنت کرده و در عملیات یک شکار از ارابه سقوط مینماید و زندگی را در عنفوان جوانی به اتمام میرساند . گنجینه و آرامگاه ، و بیش از یک تن طلا که با او مدفون شده بود ، یکی از بزرگترین و دست نخورده ترین آرامگاهی است که در سال 1922 از زیر خروارها خاک کشف گردید . درست همانگونه که در 3330 سال قبل ترک گردیده بود . البته دستبردهایی ، به این آرامگاه هم زده شده ، اما احتمالا" در همان دوران ، توسط سارقین نزدیک به دربار و مقربین کاهن . ولی این دستبردها ، آسیب چندانی به مجموعه نرسانده است. این کشف ، پرتوی واضح ، بر شیوه زندگی فرعون ها ، و طرز زندگی روزمره آنها ، با لوازماتی که همراه مرده دفن گردیده است، می افکند .

         



پوشش ، و بازسازی شده کامپیوتری چهره توتانخامون از روی مومیایی وی
                                    (توت عنخ آمون)



مومیایی توت عنخ آمون و بازسازی شده وی


3327  سال قبل :     با مرگ توتانخامون ، پدر نفرتی تی ، بنام " آی " ، سلطنت را بدست میگیرد .  آنخسن آمون ، ملکه بیوه ، و همانطور که اشاره شد سومین دختر اخناتون - نفرتی تی ، پس از مرگ شوهر تاجدار ، برای زوجیت ، یکی از شاهزادگان هاتی ( از ساکنین ترکیه کنونی ) را دعوت میکند . اما آن شاهزاده ، در سفر به مصر ، بر روی آبهای نیل، درکشتی، بطرزی مرموز و مشکوک ، بقتل میرسد . سینوهه در کتاب خود میگوید که وی از طرف قدرتمندان دربار مصر ، بر اساس یک نقشه و توطئه ، مأمور بقتل رساندن این شاهزاده ، با شیوه ای پزشکی بوده است .
آی ، پدر نفرتی تی ، نمیتوانست فرعون شود ، مگر آنکه ، آنخسن آمون ، ملکه بیوه یا نوه خود را ( که 22 سال بیشتر سن نداشت ) به زوجیت گرفته باشد . در دنیای عجیب غریب آندوران مصر باستان ، شاید این چیزها ، عجیب غریب بنظر نمیرسیدند .
دوره سلطنت آی ، بیش از 4 سال بطول نیانجامید و احتمالا" مرگ او عامل پایان سلطنت وی ، و خط اختتامی بر سلسله هجدهم بود ،  که با غرور شروع شد و اینگونه پایان یافت .



سلسله نوزدهم

3323  سال قبل :     هورم هب ، سردار ارتش مصر و از مقربین اخناتون ، که از یک خانواده معمولی و روستایی بود ، بر تخت سلطنت نشسته و فرعون میگردد . او بنیان گذار سلسله نوزدهم بود . هورم هب ، پدر رامسس اول ، جد ستی اول ،  و پدر جد رامسس دوم ملقب به رامسس بزرگ بود

3294  سال قبل :     ستی اول به سلطنت میرسد .

3280  سال قبل :     رامسس دوم ( رامسس کبیر ) ، پسر ستی اول بر تخت سلطنت جلوس کرده ،  و تاج زرین را بر سر میگذارد  (احتمالا" در سن 17 سالگی) . رامسس دستور ساخت معبدی را میدهد که بطور یکپارچه از سنگ در دل کوهی سنگی نزدیکی اسوان واقع گردیده. این معبد اکنون ابوسیمبل نامیده میشود . در مدخل این معبد یا پرستشگاه افسانه ای ، چهار پیکر عظیم و غول آسا ، از رامسس دوم بچشم میخورند که در آنزمان در دل هر ببننده و در دل کلیه دشمنانی که از مقابل آنها عبور میکردند ، دلهره می آفرید . این محل به آن خاطر درآنجا انتخاب شده بود ، زیرا بیشترین تهدیدها و دشمنان مصر از جنوب بسمت شمال سرازیر میشدند . درون معبد ، و در دل کوه ، ستونها و پیکرها ، عجیب تر و عظیم تر از نمای بیرونی و ورودی می باشند . ساخت این بنای خارق العاده بر دوش 50 هزار برده و تعداد کثیری سنگ تراش ماهر و غیر ماهر و منجمله معماران زبر دست بوده است . ساخت این معجزه و تراش طاقت فرسای آنها بمدت 32 سال طول  کشید .   
       



رامسس دوم 67 سال یعنی طولانیترین زمان را با اقتداری فزاینده بر مصر حکومت کرد . بالغ بر 90 سال عمر نمود و 170 فرزند از خود بجا گذارد ، که 111 نفر آنها پسر بودند . با چینین کثرتی از فرزندان ، رامسس ، برخی از آنها را ، اگرچه همه در دربار و در محیط های خاص خود زندگی میکردند ، هیچگاه در طول عمر ندید. ملکه مصر در حقیقت نفرتاری بود . حجاری شده و نقش برجسته وی در میان چهار پیکر رامسس در مدخل معبد ابوسیمبل بچشم میخورد .
درزمان رامسس برخی حروف صدادار، یا الفبا ، وارد خط هیراگلیف شدند . بطور نمونه میتوان به نام  و طرز نوشتن رامسس اشاره کرد .
رامسس در حقیقت رع - م - سس ، تلفظ میگردید . رع یعنی خدای خورشید . در نوشتار بجای رع ، تصویر خورشید نمادین میشد ، بجای میم از حروفی شبیه " ام " لاتین استفاده میگردید که تاجی بالاو چسبیده به آن  قرار داشت ، و دو" سین "  آخر رامسس را با حروفی مینوشتند که شبیه دوعصا بود . این حروفها که در زمان رامسس تازه وارد خط هیراگلیف شدند در واقع الهام گرفته از حروف رایج بین النهرینی ها بودند .
رامسس در سال 3275 ، قادش را فتح کرد و فتوحات دیگر او آنقدر فراوان بودند که در زمان او مصر به منتها علیه وسعت خود رسید .  ارتش مصر در زمان رامسس دوم ، از مقتدرترین نیروهای نظامی تشکیل میشد . ارتش دارای هنگی بود مشتمل بر ارابه رانان که از مخوف ترین ابزارهای جنگی بشمار میرفتند . چند هزار ارابه جنگی مجهز به تیغه هایی چون ساطور،  قادر بودند با نیروهایی ده برابر خود بمقابله پردازند و پیروز گردند . ارابه های جنگی ارتش مصر، در آن زمان ، مانند تانک های رزمی کنونی در عملیات جنگی ،  کاربردی استراتژیک داشتند .   
 
موسی در زمان رامسس دوم چشم به جهان گشود و 37 سال از رامسس کوچکتر بود . در دورۀ جوانی رامسس ، ملکه وقت مصر ( البته نه نفرتاری ) ، موسی نوزاد را که از قوم بنی اسرائیل بود ، در یک سبد ، طی یک گردش تفریحی روی آبهای نیل ، یافت . چون عقیم بود ، در دربار ، بنام فرزند خود بزرگ کرد ، تا به سن نوجوانی رسید . البته ملکه هیچگاه تا آخر عمر پی نبرد که موسی از اعقاب قوم بنی اسرائیل میباشد . خود موسی نیز نمیدانست ، ریشه قومی او از کجا سرچشمه گرفته است ، و میپنداشت که فرزند مشترک ملکه و فرعون میباشد . بعدها پی برد که اولا" نه فرزند ملکه است و نه فرعون . ضمن اینکه از روی پروفیل چهره خویش دریافت که با بنی اسرائیلیان وجوه مشترک دارد . پس از مرگ ملکه ، موسی در سن 17 سالگی تنها و بی پناه گردید . موسی بدلیل داشتن گرایش به عقاید یکتا پرستی که بی شباهت به یکتا پرستی اخناتون نبود و در مصر ریشه های تاریخی داشت ، از دربار ترد شده و به صحرای سینا پناه برد . او در صحرای سینا و خلوتگاه خود ، آتون را به یهوه تبدیل نمود . سپس داعیه پیامبری کرده و به آزاد کردن و رهبری قوم یهود یا بنی اسرائیل ، از مصر، به سرزمین اجدادی ، همت گمارد . یکی از اصلی ترین انگیزه هایی که حضرت موسی را به قوم یهود نزدیک کرد ، تعلقات قومی وی بودند .
قوم بنی اسرائیل در اثر قحطی محلی ، از سرزمین خود کنعان ، مهاجرت وسالیان قبل ، به مصر سرازیر شده بودند . آنها ، سالها سال ، در منطقه شرقی دلتای نیل ، اسکان داشتند . حکومت مرکزی مصر به این قوم به چشم برده مینگریست . پسران و نیروی کار این قوم بمحض رسیدن به سن بلوغ ، بزور، از خانواده جدا شده و بعنوان برده ، برای کاراجباری ، به مراکز کار بردگان ، ساخت معابد ، معادن سنگ ، تراش طاقت فرسای سنگها و دیگر مراکز گسیل میشدند . این بردگان ، و مجموع بردگان از قومهای دیگر بزحمت تا سن 25 دوام آورده و میتوانستند عمر کنند .
اما چگونه حضرت موسی زندگی مرفه در دربار را رها میکند و به قوم بنی اسرائیل میپیوندد. همانگونه که اشاره گردید زندگی رقت بار قوم او و تعلقاتی که به آنها داشت  ، وی را وادار به اتخاذ  تصمیمی کرد و دراو جاذبه ای  پدید  آورد که سرنوشت  اورا بگونه ای دیگر رقم زد .
قوم بنی اسرائیل ، مانند همه مردمان آنعصر ، بت پرست بوده و به خدایان عدیده ، اعتقادی راسخ داشتند ، که البته این خدایان با خدایان مصریان تفاوتهایی فاحش داشتند . این قوم حتی پس از رهایی از اسارت و مهاجرت یا بازگشت به سرزمین آبااجدادی خود کنعان ، هنوز به خدای یکتا و یهوه ، ایمان نیاورده بودند . آنها صرفا" برای رهایی از قید بندگی و بردگی تلاش میکردند . اما چرا حضرت موسی ، این قوم را برای شناساندن یهوه و ترویج دین خود برگزید، در پرده ابهام باقیست . آیا به این خاطر که آنها بنی اسرائیلی بودند یا به این خاطر که آنها برده بودند . اگر اسارت قوم مد نظر بود ، چگونه آن حمایت شامل حال صدهزار برده اقوام دیگر نمیشد . شاید ارزش اقوام دیگر بپای ارزش بنی اسرائیلی ها نمیرسید . حضرت موسی مدعی بود که برگزیدن قوم بنی اسرائیل ، خواست یهوه بوده است . او فقط مجری آن   وحی  بوده که از طرف یهوه بر وی نازل گردیده است .          

 




مومیایی رامسس دوم که اکنون در موزه قاهره قابل مشاهده است
رامسس دوم مومیایی و بازسازی شده






3178 سال قبل :     رامسس سوم در نبردهای دریایی به پیروزیهایی دست مییابد
3069  سال قبل :     مصر بار دیگر به دوبخش علیا و سفلی تقسیم میشود .
2945  سال قبل :     لیبیایی ها ، فاتح مصر میگردند . شوشنک ، فرمانده نظامی لیبیایی ، خود را در مصر سفلی ، فرعون می خواند و سپس مصر علیا را تسخیر میکند .

سقوط مصر

کلئو پاترا
2720  سال قبل :     پیع نخی ، از اهالی کوش فرعون میشود . مصر که 4000 سال ، تاریخی مقتدر را پشت سر گذاشته بود ، دیگر نتوانست چون گذشته اقتداری بلاتردید بدست آورد و عظمت از دست رفته را بازستاند .

2670  سال قبل :     آشوری ها ، مصر را فتح میکنند ( تمدن و قدرتی از مصب رودهای دجله و فرات و بین النهرین )

2663   سال قبل :     بیست و ششمین سلسله سائیتی ( از نوادگان کوشی ) تا حدی به بازسازی مجدد مصر مبادرت میورزد . اما مصر میان امپراتوری های عظیم ، دستاویزی غیر قابل انکار شده بود .

2525 
سال قبل :     مصر بخشی از امپراتوری هخامنشی میشود . مصر صدها سال ، یکی از ایالات امپراتوری هخامنشی باقی ماند .

2343  سال قبل :     نکتانبوی ، آخرین فرعون بومی مصر ، سلطنت را بنفع اردشیر سوم از دست میدهد .

2332  سال قبل :     یونانی ها تحت فرماندهی اسکندر کبیر، با 30 هزار جنگجو ، مصر را تصرف میکنند . مصریان از اسکندر بعنوان فرعون استقبال مینمایند . اسکندر برای تمدن مصر احترام خاصی قائل شد و دست به ترمیم بسیاری آثار و بناهای تاریخی زد . پس از مرگ نابهنگام اسکندر ، سردار وی بطلمیوس ( نه آن دانشمند ) قدرت را در دست میگیرد و بمدت 300 سال در مصر سلسله فراعنه ای را پایه میگذارد که آخرین آن کلئوپاترا بود . این سلسله تا 30 سال قبل از میلاد ادامه پیدا کرد .

2200  سال قبل :     رمی ها اقتدار یافته و آماده میگردند تا براساس امپراتوری نوپا ، آرایشی نوین برجهان مسلط کرده و صفحه جدیدی در تاریخ گشوده سازند .

2030  سال قبل :     30 سال قبل از میلاد مسیح ، پس از مرگ کلئوپاترا ، مصر قسمتی از امپراتوری رم میگردد .  آخرین حاکم و فرعون یونانی تبار، در مصر ، کلئوپاترا بود . کلئوپاترا هنگام سلطنت ، از در سازش با رم درمیاد . معشوق سزار میگردد و از وی پسری بدنیا میاورد که میتوانست سزار رم شود . اورشلیم ، بعنوان هدیه ای از طرف سزار رم به ملکه کلئوپاترا اهدا میگردد .  با مرگ سزار ، کلئوپاترا ، حامی خود را از دست میدهد . او ترجیح داد ، بجای اینکه به رم برده شود و بعنوان اسیر در جشن پیروزی رم شرکت نماید ، خودکشی کند . پس از این رویداد ، مصر یکی از ایالات رم میشود .


2000  سال قبل :     بعد از میلاد مسیح ، قدرت رو بفزون رمی ها و مسیحیت ، در مناسبات جهانی ، شکلی نوین پدید می آورد .
فرهنگ مصر با داشتن میراث بزرگی از تمدن و غنای فرهنگی چند هزار ساله ، طی تحمل مکرر حمله های قدرتهای مختلف ، در ظاهر شروع به محو شدن میکند . اما بعد از آن ، هیچ امپراتوری و قدرتی نبود که تحت تأثیر این تمدن فروپاشیده واقع نگردد .
تأثیر فرهنگ مصر، برتمام شئون زندگی فعلی و مدرن سایه انداخته است . این تمدن و فرهنگ بظاهر فراموش شده ، از طریق متأثر ساختن فرهنگ یونان و رم و از طریق رم به تمام اروپا و امریکا ، منجمله به تمام جهان صنعتی و مدرن تا به امروز ، دامنه خود را گسترده ساخته است . فرهنگ مصر نه فقط بشکل میراث مکتوب ، بلکه در قالب ارثیه ای تجربی نیز تجلی دارد .  این دامنه در چارچوبهای متغییر ، دست به دست ، دهن به دهن ، در قالب علم و دانش ، در قالب ابزارها و فنون ، از گذشته های دور و نزدیک ، به دوران فعلی ما رسیده است .  یونانی ها از مصر الهام گرفتند . رومی ها ، در مکتب یونانی ها و مصری ها رشد یافتند . رم واسط نفوذ تمام دست آوردها و آن ارثیه تاریخی به تمام اروپا ، امریکا و همه جهان گردید . تمدن مصر به پایان رسید ، ولی میراثی گرانبها و با ارزش ، در تمام تمدنهای دیگر باقی گذارد. بطوریکه در همین برهه زمانی ، بسیاری اثرات آنرا در کلیه شئون زندگی میتوان ردیابی کرد. نجوم ، ریاضیات ، هندسه ، طب ، هنر ، معماری ، صنایع بزرگی چون کشتی سازی و در کلیه فنون ، رد پای فرهنگ مصر بچشم میخورد . دانش یونان و رم که بر تمام اروپا استیلا یافت ریشه ای بلاتردید ، در دانش مصر و بین النهرین دارد . مصری ها میراث گسترده ای در طب بجا گذاردند . بقراط یونانی که بنیانگذار طب علمی بود ، درعمده ترین شاخص ها ملهم از طب مصر بود . تخصص در رشته های پزشکی چون چشم ، دندان ، بیماریهای داخلی ، جراحی ، جراحی سر و مغز ، داروسازی و غیره از دست آوردهای مصر بودند . ستونهای سربفلک کشیده در معماری پارسیان ، یونان و رم باستان ، کپی برداری از ستونها و سبک معماری مصر بوده اند . حتی خدایان یونان و رم و بت هایشان ، کپی برداری از خدایان مصریان بود.

1370  سال قبل :     640 سال بعد از میلاد مسیح ، سپاهیان عرب مسلمان ، مصر را فتح میکنند و مصر تا کنون کشوری عربی و مسلمان گردیده است .
   
بنظر میرسد تمدن باستانی مصر ازبین رفته باشد . اما آیا براستی چنین بود و هست ؟
در واقع آن چیزی که قابل کتمان نیست ، اینست که تمدن مصر و تمدنهای بین النهرین ، اساس همه تمدنهایی شدند ، که پس از آن قادر گشتند ، سری در تاریخ بجنبانند
ماخذ
http://egyptum.blogfa.com/
نویسنده. رامسس

هیچ نظری موجود نیست: