بارها از طرف دوستان چه در داخل وچه در خارج کشور بویژه فرزندان دوستانی که
متوّسط سنّی آنها بین ۱۸ تا حدّاکثر ۲۵ است وآنهایی که سنی حدود ٤٠ تا به بالاتر
دارند مورد سئوال و در برخی موارد مورد حمله وتوهین قرار گرفته که این چه غلطی بود
که شماها کردید وما را با رژیم خمینی که رژیمی کثیف،عقب افتاده،حرام لقمه ودریک
کلام همه چیز برباد ده اسیر وگرفتار کرده
وخود در خارج دربدر شده اید ؟
البته باید از این دسته که می گویند "خود در خارج دربدر شده اید"
سپاسگزار بود،چرا که برخی از آنها می گویند"وخودتان در اروپا وآمریکا نشسته
یا در حال
جشن و میتیگ به اصطلاح سیاسی هستید ویا در حال مهمانداری
ومهمانبازی" با همانهایی که زمانی آنها ر ا سدّ اصلی دوران میخواندید یا سرکوچه
در کمین آنها بودید(این دسته احتمالا منظورشان دارودسته رجوی است وفکر می کنند که
اینجانب وصدهای دیگر امثال من همچنان زیر علم وکتل آنها داریم سینه می زنیم) .
امّا امشب یعنی یکشنبه شب ۲٣ آوریل ۲٠۱۷ برابر ٣ اردیبهشت ۱٣٩۶ در جلو
تلویزیون نشسته ومثل هر شب پیگیر اخبار جهان وبویژه پیگیر نتایج اوّلیه انتخابات
فرانسه بودم .
وقتی تصاویر ردیف شده نامزدهای ریاست جمهوری از راست راست تا چپ چپ موجود در
حال فرانسه ودر صد آراء آنها را دیدم ،در حالی که موج آزادی رای وعقیده رادر این
دریای دمکراسی با حسرت نگاه می کردم، ابتدا آهی از دل کشیده و سپس خطاب به یکی از آن جوانها گفتم : "ما برای چنین سیستمی
مبارزه کردیم ونه برای رژیم کثیف خمینی ویا آقای رجوی" .
یکی از آنها گفت مگر شاه چه اشکالی داشت ؟
دیگری گفت : آقای رجوی چه در چنته اش داشت که دنبال کو.... او افتادید ؟
دیگری گفت : اصلا چرا تو وامثال تو همه اش در حال مخالفت هستید ؟
آخری گفت : شما سیاسی نبودید .
ابتدا نگاهی به همه آنها کرده وسپس گفتم :
میدانید ما چرا با شاه در افتادیم ،چرا دنبال خمینی رفتیم،چرا با خمینی درگیر
شدیم،چرا به دنبال رجوی رفتیم ،وحالا چرا مخالف رجوی هستیم ؟
شاه می گفت : حزب فقط "رستاخیز" یعنی هرکس بگوید"من نه"،
خفه .ما با او در افتادیم وبهایش را که در بدری و زندان بود دادیم .
خمینی می گفت شاه غلط کرده می گوید "حزب فقط رستاخیز"، ودم از آزادی
زد(غافل از اینکه هیچ نوع مکتب ومرامی به تنهائی و بویژه مذهب نمی توانند حامل
دمکراسی باشد)،امّا خود که بر سکوی قدرت نشست گفت :
حزب فقط "حزب الله" .
با او در افتادیم وزندان وشکنجه نصیبمان شد وهزار بلابر سرمان آورد .
رجوی گفت خمینی غلط کرده که می گوید "حزب فقط حزب الله"،وفریاد
آزادی،شورا وچندین آرزوی زیبا که من وهزاران امثال من سالها در پی دستیابیش همه
تلاشی کرده بودیم داد.با خمینی در افتادیم،زندان رفتیم ،پدران ومادرانمان وبرخی
خواهران وبرادرانمان از غصّه و دوری ما پیر ورنجور شده ودر برخی موارد از غصّه جان
دادند.آقای رجوی فریاد "هل من ناصراینصرنی"داد و ما را به عراق دعوت کرد
با تمام خلوص نیت ،فریادش را به قول عربها "لبیک" یعنی آری گفتیم .البته
یکی از آن جوانها گفت اولا بگو ببینیم چرا آقای رجوی به عربی فریاد زد،ثانیا به
زبان فارسی یعنی چه ؟
پس از ترجمه عربی "هل من... ." به فارسی برای آنها(آیا کسی هست که
مرا یاری کند؟) ،به صحبت های خود با آنها ادامه داده وگفتم آقای رجوی امّا کم کمک
وقتی دید انگار زورش زیاد می شود وعنقریب بوی کباب می آید،افتاد به
"کرغلی" خواندن وخودش وبانویش را رهبر بی بدیل خواند،بانو را نه تنها
برخلاف خمینی که عکس او در ماه دیده شدخود ماه خظاب کرد،بلکه"ماه تابان"شد
وخود رهبر مقدس.و وعده و شعار آزادی و شورا شد شعار زیر :
" ایران رجوی،رجوی ایران" ،و وقتی که خودش"خودمغیوب"
شد،شعار شد :
"ایران مریم،مریم ایران " و در انتها شد : "دمکراسی آزادی ،با
مریم رجوی "
وگفتم آری ما برای چنین آزادی وچه بسا وسیعتر از این(با اشاره به اخبار ونتایج
دوره اول انتخابات فرانسه) با شاه در افتادیم،دنبال خمینی رفتیم،با خمینی در
افتادیم،به دنبال به قول شما کو....رجوی افتادیم وسپس با او مخالف شدیم وهمچنان
داریم هرکاری که از دستمان بر می آید برای رسیدن به آزادی کوتاهی نمی کنیم
.میدانید بچّه ها اگر با هر سه اینها به مخالفت برخاستیم علّتش اینست که هر سه
شعار آزادی وادعای آن " را دادند. شاه،آن شیخ واین رهبر"خودمغیوب"
یا مرحوم وبانوی مربوطه که هر کدام به شکل زیر ردیف شده اند در یک چیز مشترگ
هستند،وآن عدم اعتقاد به آزادی واحترام به رای و اندیشه دیگران است :
شاه می گفت : حزب فقط "رستاخیز".
شیخ می گفت : حزب فقط" حزب الله"
رهبرخودمغیوب یا مرحوم می گوید: دمکراسی با "من وبانو " واخیرا پس
از"خودمغیوب" یا مرحوم شدنشان،می گویند :" دمکراسی آزادی با "مریم رجوی" .
و در آخر به همه آنها گفتم،ما صادق بودیم ویک چیز اساسی هم کم داشتیم وآن عدم
شناخت از دمکراسی بود و اصلا فرهنگش را نداشتیم و نمی شناختیم وهنوزهم که هنوز است
به آن اعتقاد نداریم ودر عقاید خود چه مذهبی،چه ملّی ویا مارکسیستی...بسته و
اسیریم وبا اینکه سالهاست در اروپا یا آمریکا زندگی می کنیم،هواداران هر گروه
ودسته ای بویژه هوادران رهبر"خودمغیوب یا مرحوم" یک آنتن بشقابی نصب
کرده ودر جلو تلویزیون گروه مربوطه نشسته وبرای هم به به و چه چه می کنیم،حتی پس
از سالها هنوز زبان کشور مربوطه را یاد نگرفته ایم که اخبار ش را گوش کنیم که
حداقل یاد بگیریم انتخابات یعنی چه،ضمنا یادتان نرود که"شاه" که شاه بود
وسمبل قدرت وسایه خدا واز اوّل تکلیفش با ملّت روشن،امّا جناب شیخ وجناب رهبر
وبانو به صداقت ما خیانت کردند .در آخرهم به همه آنها گفتم بزودی متن نامه ای را
که در سال ۱٩٩۲ میلادی برابر۱٣٧٠شمسی برای آقای رجوی نوشته بودم به مرور بر روی
سایتهایی نشر خواهم داد تا ببینید ما تا کجا روراست وصدیق وساده بودیم.
آری ما برای این دربدر شدیم و به قول شما این غلط ها را کردیم برای چیزی شبیه
این انتخابات :
انتخابات فرانسه
م- ت اخلاقی
۲٣ آوریل ۲٠۱٧ برابر ٣ اردیبهشت ۱٣٩۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر