سازمان مجاهدین متاسفانه به دلیل اشتباهات رهبران ضرباتی خورد که بعید است کمر راست کند ولی تجربه های این بزرگترین تشکل سیاسی ایران در سالهای پنجاه و هفت تا شصت برای نسل آینده بسیار ارزشمند است ممنون از آقایان همنشین بهار و سعید شاهسوندی برای اطلاع رسانی
مبارزه با شاه اشتباه بود ایران راه حل انقلابی نداشت این کپی برداری یک عده انسان احساساتی و کم تجربه و کم سواد از انقلابات جهان بود که هم خودشان را بدبخت کردند هم ملت ایران را
مشکل اصلی بنظر من مساله دین اسلام است که مدتها همه دلبسته بودند که از درون ان انقلاب بیرون بیاورند تمام افراد از خوب وبد قربانی همین مساله هستند باید این مساله خیلی خوب باز شود و گرنه ریشه را نمی بینیم
با درود به آقایان همنشین بهار و سعید شاهسوندی به خاطر کار ارزشمند و پایه ای تدوین بخشی از تاریخ معاصر ایران و تشکر ویژه از سایت دریچه زرد که با گشودن دریچه ای به روی حقیقت زوایای در سایه مانده را هر چه بیشتر درمعرض دید ما قرار میدهد. بسیار جای خوشبختی است که انسان رنج دوران کشیده ای چون آقای شاهسوندی علی رغم تمام نامردمی های ناجوانمردان؛ مردانه ولی مظلومانه ایستاد و اکنون تجارب ارزشمندشان را با ما ها قسمت میکنند. به امید ادامه این گفتگو ها؛ افشین
با تشکر از اقایان همنشین و شاهسوندی برای روشنگری تاریخ. این مهم در درجه اول وظیفه دو سازمان بوده که انجام نشده. سازمان مجاهدین تاریخ نگاری و روشنگری را با شعار و تبلیقات و به به کردن رجوی اشتباه گرفتنه، و سازمان پیکار هم پیشتر سکوت کرد، شاید به دلیل شرمندگی از بعضی تصمیمات و اعمال، و در مورد بعضی دیگر فقط شعار داده.
حضرت استاد یغمائی ! عجب از سرکار که با این همه افشاگریهائی که در مورد سعید شاهسوندی شده است بخصوص روشنگریهای سازمان پر افتخار مجاهدین خلق د رمورد شاهسوندی و ان کارنامه سخنرانی هایش پس از دستگیری در زندانهای رزیم اخوندهای پست فطرت جنایتکار شما به انتشار مصاحبه او با همنشین بهار اقدام میکنید. شگفتا واقعا حالا اگر ایرج مصداقی با یک ساواکی به صحبت مینشیند و یا همنشین بهار با سعید شاهسوندی گفتگو میکند روشن است ولی شما که هنوز گویا ادعای ازادیخواهی داری و علیه آخوند شعر و شعار میدهی با پخش این گفتگو چه چیز را میخواهی اثبات کنی؟ اینکه تضادت با ملا کم شده و جبهه عوض کرده ای یا یک چیز دیگر که برای من روشن نیست ولی در هر حال از کوزه همین برون تراود که در اوست شاید هم تعجبی نداردکند همجنس با همجنس پرواز
کار همنشین بهار تابو شکنی نیست حرمت شکنی است. تداخل عمدی مرزهاست. نمی دانم چرا همنشین بهار تا این حد به شکستن حرمتها و خطوط قرمزی که با خون دهها هزار شهید میان ارتجاع و انقلاب میان مردم و دشمنان مردم ایجا شده اصرار دارد. همنشین بهار اینطور که از سوابقش پیداست هیچگاه انقلابی نبوده است. در زندان خمینی هم از موضع یک در هم شکسته به حوادث می نگریست. گذرش به اشرف هم که نیازی به شرح ندارد. با اینحال حالا که در خارج است و در دسترس و زیر فشار رژیم هم نیست معلوم نیست چرا اینقدر بر پایمال کردن رنج اسیران و خون شهیدان خلق پافشاری می کند با همنشین شاهسوندی ها شدن. امید به هدایتش را هنوز از دست نداده ام.
واقعا کویری! نه علفی نه درختی !مرد حسابی همنشین یک سند به این ارزشمندی رو در باره یک ماجرای مهم زنده کرده تو نمی بینی؟ شاهسوندی هم یک قربانیه قربانی سخ نظام اینم تو نمی فهمی در ضمن تو بنظرم یه مرض پرضی داری اینطور مینویسی حرف حسابت چیه روشن بنویس
اسم مرز بندی حال مرا به هم میزند واقعا مرز بندی کجا برای کی؟مرز شماها بدرد خودتان میخورد مرده شورش را ببرند برای ما همش مرز مرز برای جناب رهبر هیچ مرزی وجود ندارد
۱- مگر شما در زندان جمهوری اسلامی بوده ای؟ ۲- کی؟ کجا؟ در کدام بند؟ از چه تاریخ تا چه تاریخ؟ من مدتی با همنشین زندان بودم. او از بهترین زندانیان سیاسی بود. خجالت نمیکشی؟ مجید. م
جناب کویر خان نامه نوشتن به خامنه ای مرز شکستن نیست؟ جناب کویر خان توهین به زندانیان سیاسی تحت هر عنوان در مناسبات مجاهدین و وادار کردن آنها به اعتراف به بریدگی مرز شکستن نیست؟ جناب کویر خان جدا شده ها را به قتل تهدید کردن مرز شکستن نیست؟ جناب کویر خان اخاذی به طرق گوناکون با فریب خانواده های اعضای مجاهدین مرز شکستن نیست؟ جناب کویر خان ... باغ آباد رویاهای نسلی در برهوت ندانم کاری حضرات و در تقابل با رویای فقاهت عظمای رجوی به کویری بی آب و علف از بی اعتمادی تبدیل شده است .... و عجیب اینکه تو هنوز نگران سوال کردن از این و آنی؟
کوتاه سخن، جنبش چپ در ایران در دو برهۀ اساسی فاجعه آفرید. در دوران شاه (به تبعیت از برادر بزرگ) خواهان سرنگونی بیچون و چرای رژیم بود و راه هرگونه تعامل و نزدیکی جامعه با حکومت را بست. بدین راه، حکومتی را که بیش از نمونههای مشابه توان دگردیسی بسوی دمکراسی داشت، به بحران و سرنگونی کشاند.
هواداران "جنبش چپ" هنوز هم بجای بر عهده گرفتن مسئولیت فاجعه ای که در آن نقش داشتند درگیر سیاستبافی دربارۀ اوضاع ایران و جهان و "نبرد که بر که" در حکومت اسلامی هستند. البته اینرا امروزه در شرایط بسیار بهتری از گذشته انجام می دهند! ----------------------------------------------- از نوشته آقای فاضل غیبی
اگر شماها از بی خردی نمی فهمید اما مطمئن باشید که خود همنشین بهتر از همه شما می فهمد منظورم از نوشتن "از موضع یک در هم شکسته به خوادث نگریستن" یعنی چه! پس بیخود لی لی به لا لا نگذارید. حرف ساده است و همان است که نوشتم. همنشین شاهسوندی ها شدن ثمری جز جز مخدوش کردن مرزهای بین مردم و ضد مردم ندارد.
بعد از حماقت فروغ جاویدان که هزاران نفر از بهترین کادر های سازمان قربانی توهمات رهبر خودشیفته شدند و تبعات بعدی آن که دست رژیم مرتجع را در کشتار اسرای زندانی آزاد گذاشت، رهبری سازمان به جای جمعبندی صادقانه و انتقاد از خود از همان دقیقه یک شروع به فرافکنی کرد. در داخل سازمان صادق ترین نیروهایش را متهم به مایه مکفی نگذاشتن کرد (خزعبلاتی مثل عدم عبور از تنگه و ... )و آنها را با انواع اهرمهای تشکیلاتی آچمز نمود. و با لجن مالی کردن آنانی که بیرون بودند از جمله اسرای خودش در چنگال رژیم سبع با ناجوانمردانه ترین اتهامات مانند زدن تیر خلاص و تجاوز به زندانیان زن مجاهد یک فضای رعب و اختناقی ایجاد نمود تا کسی حماقت آشکار رجوی و دارو دسته بریده اش را به چالش نکشد. از آنجایی که به قول خود رجوی با دروغ حتی یک سنگ هم روی سنگ نمیتوان گذاشت؛ نهایتا" این دروغهای شاخدار و فرافکنیها مثل تف سر بالا عمل کرد و به صورت اتودینامیکی(باز به قول خود رجوی ) دامان او وحلقه عافیت جوی پیرامونش را گرفت. کسی که روزگاری با نام خدا و خلق قهرمان ایران شروع میکرد کارش به آنجا کشید که کاسه لیس شقی ترین وشیطانی ترین نیروهای جهان کنونی شد(از یک طرف نیوکانها ی جهانخوار و ازسوی دیگر مرتجعین عربستان واذنابشان) به واقع اگر کسی باز به قول خود رجوی ذرهای به ایدئولوژی انقلابی قیامت! معتقد به ازتکرار اتهامات دروغ تنش به لرزه میافتد. اما هیهات که خود شیفتگی و شهوت قدرت و در عین حال عدم شهامت رجوی و بریدگان پیرامونش آنها را وا میدارد که با تهمت زنی و فرافکنی وکتمان حقیقت به چند روزه ی حیات انگلیشان ادامه دهند. بایستی به انسانهای رنجدیده ومظلوم مانند آقای شاهسوندی تبریک گفت که نه تنها توپخانه دروغ ونامردمی رجوی او را مایوس نکرد بلکه مصمم ساخته تا تجربیات گرانیهایشان را با این نسل سوخته در میان میگذراند. همچنین انصاف وشجاعت همنشین بهار و مسیولین دریچه زرد قابل تقدیر است. و الا این روایت ها را باید از کی بشنویم؟ کجا هستند تاریخچه های زنده سازمان مانند محمد حیاتی؛ محمود عطاپور؛ عباس داوری؛ که تجربیاتشان را با مردم تقسیم کنند؟ آیا اساسا" اجازه و جرات این کار را دارند؟ یا اینکه به پروسه ی دگردیسیشان ادامه میدهند تا آنکه یکی یکی اجل آنها را امان ندهد؟؟ افشین
کویر خان در برهوت فکری گمان می کند خیلی خردمند است. کویر جان هیچکس نمیتواند خون شهدا و رنج اسیران را پایمال کند. تنها رهبر خاصصص الخاصصص با راهبری یگانه، داهیانه، خودخواهانه، غیرپاسخگویانه، اپورتونیستانه و امامانه با خنجر ردن از پشت به اعتماد زندگان همین نسل از عهده ی این امر بر می آید. بنابراین اگر دنبال حراست از خون این نسل هستی یقه همو را بگیر. هرچند که این نسل راه خویش را به قداست همین خونها و رنجها باز خواهد کرد و روسیاهی به زغال خواهد ماند.
آقای شاهسوندی شما که اینقدر لالایی خوب بلدید چرا خودتان خوابتان نمی برد؟ شما که می گویید دیکتاتوری طالح وجود ندارد و قبل از سال 50 با کیش شخصیت مائو برخورد کرده اید چطور شد که تاریخچه رهبری مسعود رجوی بر سازمان مجاهدین را امضا کردید؟ چرابر همه آن داستانهای آقای رجوی صحه گذاشتید و از ازدواج او با مریم رجوی و تا استعفای مرکزیت و دفتر مرکزی و..صحه گذاشتید و همه آنها را امضا کردید؟
دوستانی که هنوز از رهبر عقیدتی یعنی ولی فقیه سازمان حمایت میکنید بر عکس انچه سازمان اموزش میده مصاحبه با هر شخصی با هر گذشته ای به معنی تایید و یا موافقت با ان فرد یا اعمال گذشته او نیست،
همینطور که خواندن جوابها و نوشته های دیگران به معنی تایید ان نیست!! مثلا شما ها که میدانید سازمان رجوی سر زدن و خواندن این سایتها را حرام کرده ولی مدام به این سایتها سر نمیزدید. ایا اینجا امدن شما به معنی تایید این سایت است؟
چند وقت پیش دوستی که هنوز هوادار سازمان است از من مقاله ای را خواست که بخواند من به او لینکش را دادم ولی او گفت نمیخواد وارد ان سایت بشه و از من کپی انرا میخواست!! البته فکر کنم پیشتر ترسش از سازمان بود که متوجه بشن به اون سایت سر زده تا ترس از خود ان سایت !!
در مورد اقای شاهسوندی همه چی بعد از این سالها دیگر روشن است و چیز پنهانی نمانده. ایشان یکی از اعضا و مسئولان بالای سازمان از زمان شاه بوده و دارای اطلاعات بسیار با ارزشی هست. چرا باید ما خودمان و نسل حال و اینده را از دانستن ان محروم کنیم ؟ مخصوصا وقتی میدانیم که سازمان همه حقیقت را نمیگوید و رجوی تاریخ را به نفع خود مینویسد.
در مورد داشتن مرز قرمز لطفا خودت را نه هوادار سازمان بلکه جای یک انسان بزار و جواب بده پول گرفتن از صدام در زمان جنگ کجای مرز قرمز است؟ صحبتهای رجوی با مسئولان نظامی صدام را بخوان و جواب بده مرز قرمز کجاست؟ خاطرات جدا شده ها را بخوان و فکر کن زندان و شکنجه و جلسات تف و کتک فقط برای مخالفت با سیاست های رجوی کدام طرف مرز است؟ الان رابطه با شیوخ مرتجع عرب و به احتمال زیاد پول گرفتن از انها مرز چه رنگی را رد میکند؟ دویدن به دنبال وحشی ترین و راسترین جناح حکومت امریکا و التماس حمایت کردن چه الزاماتی دارد و ایا این الزامات مرز قرمز را رد میکند؟ نگه داشتن سازمان در عراق و مخالفت با خروج و ان شعارها برای ماندن بمدت 13 سال بعد سرنگونی صدام و به کشتن دادن انها و هزاران سئوال دیگر.
چرا شما که بخاطر مصاحبه برای روشنگری تاریخ از فردی که سالها پیش زندانی رژیم بوده و با همکاری و مصاحبه از مرگ نجات پیدا کرده ولی حالا مثل شما سالهاست در خارج زندگی خودش رامیکند و خاطراتش را مینویسد اینطور نگران خط قرمز و حرمت هستید ولی اینطور راحت از کنار اعمال رجوی رد میشوید؟ ایا مصاحبه اقای همنشین ضربه به منافع مردم ایران در مقابل رژیم میزند یا اعمال رجوی و در این 38 سال گذشته و به بن بست و نابودی کشاندن سازمان و به حدر دادن چند نسل؟
شماها اگر مرز داشتید به این روزگار دچار نمی شدید و می دانستید جدا از خیالپردازی یک مقاومت متشکل به رهبری مسعود رجوی سردار بزرگ آزادی که دستور مبارزه علیه آخوند کثیف را صادر نمود وجود دارد و مخالفت با او به نفع آخوندهاست . با این همه مهم نیست اینده اثبات میکند حق با کیست. درود بر رجوی زنده باد آزادی ایرانی
ایرانی جان . کویرجان .... اشکال تو این است که با فرهنگ مجاهدین آشنا نیستی می دانی جواب کسی که بگوید رجوی مرز ندارد در فرهنگ مجاهدین چیست؟ گوش کن رجوی به عنوان رهبر عالیقدر و عاری از هر گونه ناخالصی استثماری نیازی به مرزبندی ندارد چون او اساسا تهدیدش این نیست . مرز بندی مال فقیر بیچاره ها و پیروان مقام معظم رهبری است که اگر نبود سایه ی این رهبری عالیقدر هرآینه به ارتجاع و آستانبوسی آخوند دچار می شدند بنابراین باید این عناصر ناکامل و ناآگاه که تفاوتشان با بوزینه فقط در اصلاح صورت است ( عین کلمات رجوی) توسط یک عنصر انسانی از دنیای حیوانیت وبهیمی به دنیای انسانی به هر ترتیبی شده (حتی به زور هدایت) شوند. در این مسیر رهبری فرمان می دهند که مرزبندی داشته باشید و آنها باید بگویند سمعنا و اطعنا. این جماعت و این توده بی شکل را چه رسد به اینکه از آن مقام عظما طلب و سوال استراتژی و خط و مرزبندی بکنند. کجای کارید..... حالا فهمیدی جواب معاندین را باید چطور داد؟ این است فرهنگ فاسد و مبتذل مجاهدین که توسط رجوی به قعر ارتجاع در غلطیدند.
سمندر اقای همنشین بهار عزیز سایتی به نام همنشین بهار توسط خواهران و برادران عقیدتی برپا شده است در لینک زیر http://mosnikar.blogspot.fr/2016/06/blog-post_18.html?spref=tw به شما تبریک میگویم به خال زده اید اینها نشانه است از درستی دیدگاههای شما هر جا دیدید که خواهران وبرادران عقیدتی و ولایتی اینگونه واکنش نشان میدهند همه دلیل بر حقانیت است که پشت سخنان شما بوده و خواهران وبرادران عقیدتی وولایتی اینگونه میخواهند شما را در میان همنشین های خودساخته شان محو کنند یا کمرنگ کنند این است که باید گفت احسن الله من الخالقین که این گونه دست شیطان را هم از پشت بسته اند
آقای شاهسوندی صحبت شما بسیار جالب بود ممنون از شما و آقای همنشین بهار همین جا میخواهم بگویم من یک عذر خواهی به شما بدهکارم زیرا چندین سال اگر چه نه همه حرفها ولی خیلی از حرفهائی را که سازمان مجاهدین و هوادارانش در مورد شما افشا گری کردند باور کردم و همیشه این سئوال در ذهنم بود که چطور شما از قتلعام سالهای 67 جان بیرون بردید ولی بعد از انها وقتی دیدم تمام افرادی مثل آقای قصیم آقای روحانی آقای همنشین اقای یغمائی و خیلی مثل آنها را مزدور و جیره خور دگفتند وواقعا یک چیزهائی نوشتند که خیلی وحشتناک بود فهمیدم در مورد شما هم همینطور بوده است و اینها خیلی خیلی راحت دروغ میگویند و یا مبالغه های وحشتناک میکنند که هیچ جائی سابقه ندارد امابا این مسئله که شما بدور از این همه تهمتی که زدند یکدفعه باید همه چیز آن سالها را در روشنی قرارش بدهید تا همه بدانند چی بوده است و همچنین تمام تجربه های خودتان را در طول سالها مخصوصا انچه که در زندانهای خکینی دیدید بنویسید خیلی ممنون از شما.ح. ب.بلوریان
آقای شاهسوندی چرا وقتی می خواهید از دیکتاتورهای مغاصر مثال بزنید می روید سراغ رضا شاه که بیشترین خدمت را در رشد زیر بناهای اقتصادی صنعتی و آموزشی ایران در تاریخ معاصر انجام داده است؟ آقای شاهسوندی یعنی در تاریخ معاصر دیگر دیکتاتوری نمی شناختید که مثال بزنید یا اینکه معذوراتی دارید؟ اقای شاهسوندی موضوع چیست؟ ریشتان گرو کیست؟ شما که ظاهرا و اینطور که وانمود می کنید انسان ازاده ای هستید و قاعدتا باید بتوانید مثل هر کسی در خارج راحت حرف بزنید. چرا نمی توانید یک مثال نزدیکتر به زمان ما از دیکتاتور های معاصر بزنید و مجبورید تا رضا شاه به عقب بروید؟ اقای شاهسوندی نکند که شما را عهدی ست با جانان که تا جان در بدن دارید هواداری کویش را چو جان خویشتن دارید؟
دوستان سلام با تشکر از اسماعیل و همنشین من سعید شاهسوندی هستم.ضمن تشکر از کسانی که در کامنت ها نسبت به من لطف نمود اند. چندنفر از دوستان یا من را مخاطب قرار داده ویا سئوالاتی مطرح کرده اند.امید که تو ضیحات زیر مفید افتد: 1/ نخست چرا در مورد دیکتاتور صالح فقط به رضا شاه اشاره کرده ام و مثلا از دیکتاتوری آیت الله خمینی و یا خامنه نگفته ام. برای این که این حضرات را کمتر کسی صالح می داند . دیکتاتور البته چرا. البته ممکن است بعضی از نیروهای مومن به آنان چنین برداشتی داشته باشند. دلیل دوم این که برنامه بصورت شفاهی و تلفنی است و نه بصورت کتبی که انسان هر کلمه اش را حساب می کند.بنابراین محظور کوی جانان نبوده. کوی جانان من از زمانی که خودم را در نوجوانی شناختم تا اکنون مردم ایران بوده و هستند. 2/ درمورد مرزویا حرمت شکنی هم دوستان به اندازه کافی توضیح داده اند. مرز بندی البته علی الاصول چیز بسیار درستی است و نباید حال دوستی را که نوشته اند بهم بزند. اماکدام مرز؟ و کجا؟ اگر صحبت با همنشین اجازه داد در این باره مطالبی را خواهم گفت 3/دوستی نوشته اند که در اثر همکاری و مصاحبه من آزاد شده ام. همکاری غلط و مصاحبه درست است به علاوه مطالبی که از حوصله یک کامنت خارج است و من صدها جا توضیح داده ام 4/دوستی در مورد کیش شخصیت و بحث مائو نوشته اند.نه صحبت من لالائی بود و نه قرار بود خودم یا دیگری بخواب برویم. ما و من اشتباه کردیم. در صحبت با همنشین هم رسما گفته ام. ضن این که فضای آن سالها یادتان نرود. 5/من نه خصم رجوی ام نه خصم خمینی و خامنه ای. انکار آنان هستم. انکار تفکر، وروش آنها شاد باشید وسرفراز سعید
اخوندها میروند! بزرگترین دشمن آخوندها تشکلها و احزاب و شخصیتها و مبارزه مسلحانه یا غیره نیست. بزرگترین دشمن آخوند حرکت پر شتاب زندگی و رشد تکنیک و آگاهی است الان اخوندها شبیه یک با عرض معذرت مدفوعی هستند که دارد در زیر آفتاب زمان میخشکد.کدام کسی جز یک عده جاهل و عقب مانده نظرات آخوند را قبول دارد؟؟؟؟ خودشان هم دیگر قبول ندارند!!! شما در ایران نیستید تا ببینید چه خبر است. اندیشه آخوند مرده است و تمام شده است هیچکس حریف این کثافات تاریخ نشد جز خود تاریخ که دودمانشان را بر باد داد پاینده ایران درود بر ملت ایران ننگ و نفرت بر بقایای رژیم منحوس آخوندی
گذشته از این صحبت که خودش خیلی با ارزش هست من بعنوان وکیل اول شیطان رجیم نمی دانم اقای شاهسوندی بعد از دستگیری چه کرده یا چه نکرده و چقدر کوتاه آمده یا نیامده است ولی فکر میکنم یک عضو قدیمی که از زمان حنیف نژاد اگر بخواهد تغییر عقیده جدی بدهد نمی آید که یک مزدور دست چندم بشود و در خارجه یک بخور و نمیری بگیرد و زندگی بکند اگر افراد به این نتیجه برسند یا خاطر منفعت بخواهند خدمت آخوند بکنند خوب در ایران می مانند و جای درست و حسابی برای خودشان میگیرند.حالا بیائیم و این فرضیه را قبول بکنیم که اقای شاهسوندی مزدور است چنین کسی با سی سال افشاگری علیه او اصلا به چه درد حکومت ملا میخورد؟ همه از او فرار میکنند ملا یک کسی را میخواهد که افشا نشده باشد و بتواند برایش کار بکند من یک چیزی را میفهمم سی سال علیه یک انسانی که دستگیر شده و حالا با هر دلیل در چنگ ملای خونخواره غداره کوتاه آمده هی تهمت زدن و این فرد را جاسوس و مزدور و فلان و بهمان گفتن خیلی نامردی است در کشورهای غربی حتی یک قاتل را هم اینطور نمی کوبند و لهش نمی کنند
تشکیلاتی که برادر را علیه خواهر بسیج کند که به خواهرش بگوید .... و زن را علیه شوهر علم کند و برادر زاده را علیه عمو و برادر را علیه برادر حرفهایش یک صنار ارزش ندارد اینها چه مرزی را باقی گذاشتند که به دیگران میگویند مرز را خدشه دارش نکنید بروید دنبال کارتان حوصله دارید مرز مرز اصلا شما مرزی باقی گذاشتید؟
واقعا بعضی ها بعد از سالها در هوای آزاد اروپا هنوز چون سی سال پیش فکر می کنند! مگر اینجا یک ژورنالیست فقط با موافقان خود مصاحبه می کند...مصاحبه که با موافق که هنر نیست...خبرنگاران با دشمنان آزادی و مردم هم مصاحبه می کنند(فالانچی، نمی دونم خوب نوشتم!) ...و این مصاحبه ها روشنگر است..آقای شاهسوندی خود قربانی خمینی و رجوی است هر چند هزار انتقاد بر او هست اما اینکه زنده از دام این رژیم سفاک رسته، خودش قابل ارج است...مگر مردن هنر است...مرده ها که دیگر نمی توانند مبارزه و افشاگری کنند! آقای همنشین بهار موفق باشی...امید که روزی بتوانی با آقای مسعود و یا مریم رجوی هم مصاحبه کنی ونیز با همه افراد که نقشی داشته اند در همه طیف های چپ و راست. هواداران و یا اعضای یک فرقه چون اهل شک و تفکر نیستند، گدر زمان آنها را تغییر نخواهد داد.
سمندر همین الان واتس اپم رو باز کردم دیدم پیام استغفای شیطان را برام فرستادند من متن استعفای شیطان رو براتون بدون دخل وتصرف همینجا میگذارم متن استعفای شیطان: پروردگار محترم از آنجایی که بشر امروزی برای فریفتن همدیگر شایستگی بیشتری از این حقیر دارند و در اکثر مواقع از من سبقت می گیرند و بنده باید در محضر آنها شاگردی نمایم لذا خواهشمند است با استعفای اینجانب موافقت کنید. شیطان رجیم البته منظور شیطان از بشر مشخص است کیست منظور او خواهران و برادران عقیدتی و ولایتی میباشد این را جهت دقت خوانندگان گفتم
من فقط دلم گرفته . دشمن اخوند پلید است و ما یاران قدیم همه پراکنده و خیلی اوقات دشمن یکدیگر! چرا؟ سی و پنجسال قبل همه در کنار هم و یار هم اما امروز نگاه کنید چه خبر است؟ دریغا و من فقط دلم گرفته است برای همه برای همه که همه قربانی هستیم و در جدال با هم افسانه صبور
آقای حمید نیری اخر برادر جان کسی هست که در دیکتاتور بودن جلاد خون آشام و آخوند آدمخواری مثل خمینی شک داشته باشد که آقای شاهسوندی بخواهد زیر سبیلی از آن بگذرد خمینی دیکتاتور بود ولی طالح نبود ولی رضاشاه طالح بود جنایت کرد ولی خدمت هم کرد خدا از گناهانش بگذرد اصلا سلسله پهلوی یکی از بهترین سلسله ها در میان دیکتاتورهایند بنظر من مبارزه مسلحانه فدائی و مجاهد با محمد رضا شاه اشتباه بود و رفت به جیب یک مشت آخوند بیشرف آقای شاهسوندی هم یکی از قربانیان همین اشتباه است قبل از همه چیز باید این را نقدش کرد که بابا اشتباه کردیم راه مبارزه با شاه مسلحانه نبود بلکه باید راه دیگری پیدا میکردیم ولی هنوز که هنوز است حاضر نیستیم این را بپذیریم درود بر رضا شاه دیکتاتور سرکوبگر ایرانساز چریک سابق
چریک سابق درست میگوید. راه مبارزه با شاه مسلحانه نبود. ولی آن زمان این نوع حرکات مد روز بود و خودبخودی نه اینکه از دل تفکر و استدلال مشخصی و با توجه به بافت جامعه ما در آمده باشد. افسانه خانم علت پراکندگی نیروها سرخوردگی ناشی از سرکوب وحشتناک این یکی و خیانت و اپورتونیسم آن دیگریست. فضایی که البته نباید تسلیمش شد.
هیچکس خائن نیست. فقط و فقط جمهوری اسلامی و تمام کسانی که بطور مستقیم برای حفظ این جمهوری کثافت کوشش میکنند خیانتکارند. بقیه قربانی هستند همانطور که برای کمک به سرنگونی و جایگزین کردن یک نظام دموکراتیک باید گذشته را نقد کرد و قاطعانه نقد کرد سازمانهای چریکی در ایران از نوع مارکسیستی اش کپی برداری سطحی از انقلابهای شوروی و چین و ویتنام بود و از نوع مجاهدینی اش باز هم کپی برداری از همین کشورها و رنگ اسلامی بود و سرنوشتشان همین بود که دیدیم متلاشی شدن از درون و بیرون وتبدیل شدن به یک مشتی که در خارجه عمرشان دارد تمام میشود هرنوع مسامحه در نقد گذشته به نفع جمهوری اسلامی است مبارزه مسلحانه به شکل مجاهدین و فدائی ها در عالم خیال اگر هم پیروز میشد جز دیکتاتوری دنبال خود نداشت درود بر رضا شاه دیکتاتور سرکوبگر ایران ساز چریک سابق
مبارزه مسلحانه با دیکتاتوری شاه غلط بود ولی این حکومت پست و پلید آخوندها انروزی سقوط خواهد کرد که تمام مردم ایران منجمله با سلاح برخیزند و به این ننگ پایان بدهند وگرنه این خفاشان خون اشام به خونخواری ادامه میدهند م.بزرانی مقدم
آن سردار بزرگ و سمبل شرافت و شجاعت و ایراندوستی مسعود رجوی تنها کسی بود که اگر چه نیروی دجال در حداکثر بود ولی راه چاره را دریافت.باشد که در آینده خورشید از پشت ابرها در آید و ملت ایران بداند راه راه 30 خرداد و غرش شیرانه مجاهدین خلق بود درود بر سردار بزرگ ازادی مسعود رجوی پاینده باد راه او علیه حکومت کثیف آخوندهای ضد ایرانی
باشد که در آینده خورشید از پشت ابرها در آید و ملت ایران بداند راه راه 30 خرداد و غرش شیرانه مجاهدین خلق بود.. از این جمله چنین بر می آید که ملت ایران الان و بعد از سی و چند سال پس از سی خرداد هنوز نمی داند که راه راه رجوی بوده... به این می گویند چپ روی و جدا افتادن از توده ها... به این می گویند سی و چند سال بر اشتباه خویش پای فشردن وبجای اعتراف به اشتباه و انحراف؛ تبدیل تنها نیروی سراسری به یک سکت بسته و منزوی.
یکی از اعضای پیشین مجاهدین که بعد از دستگیری در مرز سوریه (و انتقال به تهران)؛ در زندان و بیرون زندان، تقابل با سازمان را تبلیغ کردهاست، با اشاره به جانباختن رضا رضایی (۲۵ خرداد ۱۳۵۲)... و اینکه وی با تصور اینکه «مورد حمله ساواک قرار گرفته...از طبقه دوم ساختمان به پایین پرید، نوشتهاست:
[رضا] «با وجودی که پایش شکست با نیروهای ساواک تا ۲ ساعت به درگیری مسلحانه پرداخت و سرانجام کشته شد... تقی شهرام و ستوان احمدیان هم در همان خانه همراه با رضا رضائی بودند، اما گریخته و بهجای دیگری نقل مکان کردند...» ... پاراگراف آخر نوشته فوق واقعیت ندارد. نه ستوان احمدیان آنروز با رضا بوده و نه تقی شهرام. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در نشریات حکومتی هم، اینگونه دروغها، آگاهانه ترویج میشود.
در مورد تقى شهرام سناريوهاى مختلفى مطرح شده كه يكى هم وابسته بودن او به دستگاه امنيتى رژيم شاه است. البته اكثرا سعى كرده اند از او بعنوان تئوريسينى از خودگذشته و مبارز، كه اشتباهاتى هم داشته، ياد ميكنند اما در تمام اين سالها من بر اين باور بوده ام كه تقى شهرام بعد از دستگيريهاى سال ٥٠، به خدمت ساواك در امده و داستان دفاعيات و انتقال زندان و فرار، همه و همه حكايت از پروژه ساواك داشته و در طول ساليان، به ان حركت فاجعه اميز ختم شده است. شهرام كاريترين ضربه را به جنبش عليه شاه زد، كه نتيجه اش روى كار امدن روحانيت در سال ٥٧ بود، لذا او خائنى بيش نيست، همين
آقای همنشین من همه مصاحبه را گوش کردم.دستتان درد نکند خیلی ارزنده است. ولی نکته ای که داشتم این است که شما حین صحبت آقای شاهسوندی توضیحاتی گاها غیر ضروری میدهید که مثلا فلان عنصر مبارز چینی در زندان فوت کرد و نه در ... و توضیحاتی از این قبیل که ربطی به بحث ندارد. یا توضیحاتتان در مورد انتقاد مسلحانه را بعد از مصاحبه به آن اضافه کرده اید که چندان ضرور نیست. میتوانستید بعدا جداگانه توضیحاتی بدهید. همه چیز را دانستن و بیان کردن گاها هدف اصلی را کمرنگ و بحث را دچار گسستگی می کند. امیدوارم توانسته باشم منظورم را بیان کنم.
همنشين بهار عزيز من شخصا در سايت خود شما ويدئوها را ميبينم اما متاسفانه در سايت شما محلى براى اظهار نظر وجود ندارد و امكان كامنت گذارى نيست لذا مثل منى كه دريچه زرد را هم روزانه سر ميزند مجبور است كامنتش را در اينجا بنويسد. دريچه زرد يكى از ويژگيهاى خوبش همين امكان اظهار نظر است كه فكر ميكنم سخت همه ما بدان نياز داريم، چرا كه خواننده با مطالب، پاسيو برخورد نميكند. اميدوارم سايت شما هم در اينده از اين ويژگى برخوردار شود. لازم است از جناب يغمائى هم تشكر كنم و خسته نباشيدى به ايشان بگويم كه اين امكان را براى افراد فراهم كرده است، هر چند زحمت بسيار برايشان دارد. عليرضا
بسیار جالب و عبرت انگیز. به خصوص اون پروسه خودتخریبی بهرام آرام تحت نام انتقاد از خود و انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک. راستی چه شد که بعد از این همه تجربه خونبار مجددا " به همان چاه افتادیم و از همان سوراخ گزیده شدیم؟ افشین
آقای همنشین سلام با تشکر و قدردانی از اینهمه زحمات و تلاش ماندگار، که شما به تنهایی دارید انجام می دهید. کاری که میبایست سازمانهای مدعی بکنند و نمیکنند.
انصاف شما در بیان مطالب حتی در مورد تقی شهرام بی انصاف، و قاتلین شریف واقفی، مرا تحت تاثیر قرار داده است.
بنده پرسشی دارم. چرا مدتی است برای سایت آقای مصداقی، مطالب خودتان را نمیفرستین؟ من به سایت پژواک مراجعه کردم نبود. در فیسبوک ایشان و دیگر منتقدان هم نیست؟ جای تأسف دارد.
ضمناً یکی از اقوام ما که نامش در گزارش بهرام آرام آمده، «مرتضی کاشانی» - سال ۵۴ در تصادف ماشین در جاده کرمان – زاهدان کشته شد. وی در سازمان تقی شهرام، نام مستعارش «عبدالله» بود. ساناز
آقای شاهسوندی شما در گفت و شنود با همنشین بهار به زنده یاد محمود شامخی اشاره کردید. خودتان مطلعید که وی اواسط تابستان ۵۱ از خارج به ایران آمد و با رضا رضایی و بهرام آرام، هر سه، هدایت اعضای سازمان را برعهده داشتند. محمود شامخی پس از ورود به ایران با توجه به جمعبندیهایی که از پیش داشت و با مشاهده وضعیت سازمان، در مقالهای باعنوان «بحران سازمان» وضعیت سازمان را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. از نظر وی مشکل اصلی سازمان در آن مقطع کمبود کادرهای همهجانبه و ورزیده به منظور قبول مسئولیت در آن شرایط بود. راه برونرفت از این وضعیت نیز از دید وی تأکید روی تربیت نیروهایی از این دست بود. سئوال من این است: آیا مقاله وی – بحران سازمان – جایی منتشر شده؟ آیا قابل دسترس است؟ حنانه
سلام بر دوستان عزیز چنانچه به مقالات زیر که توسط آقای عبدالرضا نیکبین رودسری(عبدی) سال ۱۳۴۷ نوشته شده، دسترسی دارید، لطفاً بوسیله ایمیل
hamneshine_bahar@yahoo.com
مرا در جریان بگذارید. ۱- پروفسیونل (مبارز حرفه ای)، ۲- «از لیره محتضر تا پاریس شورشی» که ناظر به بحران لیره انگلیس و جنبش مه ۱۹۶۸ فرانسه است. ـــــــــــــــــــــــــــــــ و کتاب زیر که مورد نیاز من است: علم و زندگی اثر مشترک: السورثس. اوبورن، الوودد. هیس، گیلوردس. مونتگمری با ترجمه: احمد بیرشک، دکتر محمود بهزاد، رضا قلیزاده، نوروزیان با کمال احترام: همنشین بهار ... http://www.hamneshinbahar.net
ین نظر در رابطه با بخش اول مصاحبه است. در بخش اول گفته شده که کار اول سازمان تدوین ایدیولوژی و استراتزی مبارزه بوده و میگویند کار بسیار بزرگ و موفقی بوده.
سئوال این است که ایا ترم استفاده شده توسط شاه یعنی "مارکسیستهای اسلامی" دقیقتر ماهیت ایدیولوژی سازمان را تشریح نمیکرد؟ چون کاری که بنیانگذاران کردن که به عمد و با درک فقدان هر گونه ابزاری برای تشریح و درک جامعه و دینامیزم تحولات و تکامل تاریخی، اقتصادی ، و اجتمائی در اسلام تصمیم به استفاده از منابع تئوریک مارکسیستی برای پر کردن این کمبود در اسلام میکنند و بر روی تمام تناقضات (که حتما در این پروسه بهش برخورد کردن) بین این منابع ماکسیستی و متون اسلامی ماله میکشند و مخفی میکنند که در حقیقت پایه و دلیل اصلی مصیبتهای ایجاد شده ایدیولوزیک بعدی در زمان تقی شهرام و بعدتر مسعود رجوی میباشد؟
ایا اگر خود سازمان همان زمان شجاعانه با استفاده از همین ترم مارکسیستهای اسلامی ایدیولوژی خود را تشریح میکرد و حتی تناقضات اسلام را با این علوم در تمام زمینه های اقتصادی و اجتمائی از جمله حقوق زنان تشریح میکرد و جوابی برای حل انها از جمله حل انها به نفع تکامل و پیشرفت بشری ارائه میداد بهتر نبود؟ و جلو این مشکلات لاینحل بعدی گرفته نمیشد؟ و دست خالی اخون ها را همان اول رو نمیکرد؟ اینکه میبینیم در تمام زمینه ها نوعی رقابت کودکانه در ذهن مجاهدین بین اسلام و مارکسیسم ایجاد شده بود ، که هنوز هم هست ، و مثلا اصرار بر اینکه مجاهدین چپ تر هستند و در چپ مارکسیسم قرار دارند!! و یا در زمان شروع مبارزه مسلحانه اصرار و عجله داشتند که باید زودتر از مارکسیستها دست به عمل مسلحانه بزنند (حتما چون میخواستن ثابت کنند چپتر هستند!!؟؟) و یا در زمان سرنگونی شاه شعارهای انحلال ارتش و یا ضدیت با دولت بختیار و بعد دولت بازرگان و لیبرال هاو .. و زیگزاگ زدنها و چپروی های انزمان که همه به نفع خمینی تمام شد ، ناشی از این خطای اولیه نیست؟ این مشگل در بین هواداران هم ریشه دوانیده بود و باعث دوگانگی شده بود که اب به اسیاب دست راستی ها میریختند.
ایا همه اینها ریشه در همان عدم صداقت و شجاعت در اعلام مشگل اصلی بنیان گذاران در تدوین ایدیولوزی نیست که باید صریحا میگفتند که در اسلام هیچ منبع تئوریک برای شناخت علمی جهان، تکامل، و زیربنای تحولات اجتماعی وجود ندارد و با رساله اخوندها نمیتوان به جهان بینی لازم برای مبارزه برای رسیدن به ازادی و پیشرفت و سعادت بشری رسید ( بله میشه به عقب برگشت و جامعه را مثل زمان محمد اداره کرد کاری که خمینی و داعش کرد) پس ما برای مبارزه از علم موجود استفاده میکنیم ولی از نظر فلسفی به وجود خدا اعتقاد داریم و خود را مسلمان میدانیم.
ایا این اعلام روشن و صریح ، گر چه تحریم و تکفیر اخوندها را به دنبال داشت، ولی مرزها را روشن نمیکرد و اجازه سو استفاده تقی شهرام و ارتجاع را نمیگرفت و مشکلات بعدی انقلاب ایدیولوژیک تقی شهرام و مسعود رجوی را که موجب ان همه ضربات شد همان اول از پیش پا ور نمی داشت؟.
ایا اصرار سازمان بر اینکه ما اسلام خالص توحیدی هستیم ناشی از این مصلحت اپورتونیستی نبود که میترسید با اعلام اینک سازمان دارای ایدیولوژی مارکسیست اسلامی است باعث از دست دادن احتمالی منابع مالی و اجتماعی نیروهای اسلامی ارتجاعی اخوندی جامعه بخصوص بازار میشود؟
ایا اگر سازمان به روشنی ماهیت پایه مارکسیستی ایدیولوزی خودش را توضیح میداد باعث نمیشد که نیروی محرک تاریخ یعنی جوانان جذب سازمان شوند و نیروهای ارتجایی اخوندی ایزوله شوند؟ و از همان اغاز ماهیت ارتجایی اخوندها برای مردم روشن میشد که بعدا در پروسه سرنگونی شاه گول خمینی را نخورند ؟
در نظر بالا اینکه نوشتم مثلا اصرار بر اینکه مجاهدین چپ تر هستند و در چپ مارکسیسم قرار دارند بهتر بود مینوشتم اصرار بر اینکه اسلام چپ تر هست و در چپ مارکسیسم قرار دارند
و باید اضافه کنم که اگر مجاهدین به کاری را که کردن بدرستی و روشنی اعلام میکردند انوقت یک قدم جلو تر و چپ تر از گروهای مارکسیستی ان زمان بودند که الگوی تدوین شده برای دیگر کشورها را در ایران میخواستند پیاده کنند. انوقت بدرستی کار بزرگ مجاهدین تدوین ایدیولوژی پیشرو مطابق با شرایط محلی ایران با استفاده از مبنای علمی زمان یعنی مارکسیسم میبود .
حداق الان که برای همه روشن است که اسلام در کل و از پایه و از ریشه ایدیو لوژی تدوین شده بر مبنای تفکرات و ادیان مسیحی و یهودی زمان خودش برای متحد کردن توده مردم برای ایجاد امپراطوری بزرگی ، همانطور که محمد وقتی قول ان را میداد به شرق و غرب اشاره میکرد، به بزرگی تمدن ایران و رم ان زمان حول و محور محمد و ال محمد ، قبیله محمد، بود. .
هیچ چیزی در اسلام نیست که بدرد بشر مترقی امروز بخورد، هر چه هست الگو ایجاد چنین امپراطوری بر مبنای ارزشهای هزار و پانصد سال پیش است. این باید برای بنیانگذاران سازمان که سالها در این مورد تحقیق کردن روشن بوده باشد، انها حنما به این نتیجه رسیدن که اگر غبار ارتجاع و توحش و عقب ماندگی دین اسلام را کنار بزنند، "مجاهد غبار از رخ دین زدود" !!!! دیگر چیزی بدرد بخوری برای انسان امروزی پیدا نمیشود و مجبور میشوند به منابع علمی روز پناه ببرند. انها باید این نتیجه را بروشنی برای نسل جوان تشنه حقیقت انزمان بیان میکردند تا باز گول نخورند. ولی انها این حقیقت را پنهان کردند و باعث گمراهی و نابودی چند نسل بعد از خود شدند. !!!!
ما زمانی وقتی کسی میگفت مارکسیست اسلامی ناراحت میشدیم و میگفتیم این حرف شاه و ساواک است و گوینده باید مزدور انها باشد ولی در حقیقت ایدیولوژی سازمان چیزی بدتر از مارکسیست اسلامی بود. یعنی با اصرار به اینکه ما اسلامی هستیم راه ورود ارتجاع اسلام و سو استفاده از ان ((سینه زنی و قران بسر گرفتن رجوی ، نامه به چاه انداختن و ازدواجهای رجوی و...) و همینطور راه برای سواستفاده تقی شهرام به بهانه زدودن این ارتجاع از مجاهدین باز شد. مجاهدین بنیانگذار اگر از همان اول بروشنی این تناقض را حل میکردند و خود را مارکسیستهای مسلمان خطاب میکردند و رسالت خود را در تدوین ایدیولوژی مبارزه بر پایه مارکسیسم و تطبیق ان به شرایط ایران و قبول فلسفی خدا پرستی و توحید اسلام فرار میدادند امروز مجبور نبودن در بنبست امام زمان غایب گیر بکنند و ناظر نابودی چند نسل باشند.
در زمان دستگیری مریم رجوی در پاریس صحبت های خواهر زهره یکی از مسئولین برای هواداران در زمین فوتبال جلو کاخ رجوی توضیح اینکه چرا این شرایط بوجود امده و استراتزی سازمان چیست نبود بلکه این بود که پلیس که حمله کرده بود وقتی خواهر مریم را میدیدن مبهوت نورانی بودن صورت او میشدند و وقتی او را به مرکز پلیس برده بودند همه میپرسید این خانم نورانی کیست و خیلی با او محترمانه برخورد میکردن و... تقدس مسعود و مریم و این داستانها ریشه در همان مبهم گذاشتن اولیه ماهیت ایدیولوژی سازمان است که منجر به راه ورود اپورتونیسم تقی شهرام و شارلاتانیسم رجوی شد.
بسیار عالی و آموزنده و چه درس ها که از تاریخ خونبار خود نگرفتیم و به بهایی چندین برابر سنگین تر به چاه ویل فردیت و خودکامگی و خود شیفتگی رهبران ناصالح افتادیم. .!!؟؟؟ افشین
سازمانهای سیاسی چپ بخصوص سازمان مجاهدین خلق دردناکترین و خونین ترین کارنامه را دارند بدون اینکه نتیجه ای به دست بیاورند هزاران نفر جان خود را از دست دادند تا اینکه در اخر کار این خیمه شب بازی رهبران ادامه پیدا کند. راه نجات ایران در دوران شاه از اعتدال و میانه میگذشت که متاسفانه غفلت شد ولی این تجربه ها باید بماند. برای شم ارزوی موفقیت میکنم جناب همنشین و جناب شاهسوندی سرهنگ.الف.
والله باید به خواهر زهره گفت خواهر محترم برای آن نورانیهای اصلی هم حرمتی باقی نمانده چه برسد به نورانی های قلابی واقعا بدبختی را ببین که یک ملت در قرن بیست و یکم باید به چه فلاکتی دچار باشد که نورانی بودن برایش ارزش داشته باشد
مطالب جالب و شنيدني را از تاريخ مجاهدين خلق بيان ميكنيد كه كمتر جايي بيان شده،سوالم از آقاي شاهسوندي بدون هر گونه غرض اينست :أيا در تدوين و مطالب كتاب از پيداش تا فرجام كه جمهوري إسلامي انتشار داده اند نقشي داشته اند چون كتاب حاوي مطالب و اخباري است كه أعضائ قديمي از انها اطلاع داشته اند.
به نظر من سازمان مجاهدین نیم قرن در تناقض بوده. چند جوان مبارز و آرمان گرا از ترکیب شیعه ۱۲ امامی و ملی گرایی و تفکرات مدرن غربی کمپوت لذیذی بوجود آوردند که با کام جوانان محروم کشور استبداد زده ايران جالب در آمد. اما بسیاری از این روشنفکران بتدریج اسلام انقلابی را زیر سوال بردند. حتی عده ای زودتر از تقی شهرام. اگر صدر اسلام با کمک شمشیر ملت هایی که حتی عربی نمیدانستند با جبر مسلمان کردند يا نابود كردند . تقی شهرام هم با کمک قلم و استعداد شخصي خويش در بحث کردن ، اکثر یاران خویش را اسلام زده و ماركسيست کرد. جاه طلبی غیر انکار او هم الهام گرفته از پیامبر سابقش بود. و حتی اگه فرصت طلبی شاخص او بود ریشه اش از گذشته مذهبی او بود. به نظر من تمامی تفسیرات سیاسی از جنایت براستي هولناک او تا حدي چرندیات و يا تخيلات است. شریف واقفی ظاهرا وانمود کرده که چپ شده اما در عمل سلاح قایم میکرده . چیزی که در سازمانهای چریکی مقدس بود. انصافا شاید هم حق این کار را داشته اما مجازاتش هم بخاطر همین بود. و اكه اين جنايتكار رو نميشد كسي حتي ٢ سطر هم در موردش نمينوشت ، چه بسا شهرام ترس ضد کودتا و انتقام از جانب برادان مسلمان عليه مرتدان مارکسیست داشته. مگه میشه این چیزها را تضمین کرد. ما خصوصا در کشورهای اسلامی جهان سوم شاهدیم که هر روزه دختران معصومی به جرم مثلا قایم کردن یک پیامک و یا نامه عاشقانه سلاخی میشوند. حالا تصور کنید که عضو یک سازمان چریکی اسلحه قایم کند. در هر حال شریف واقفی انسان شریفی بود . شهرام هم با خونش کمی از خطای بزرگش را پاک کرد. اما سوال از دوستانی که تمام کاسه ها را سر شهرام میشکنند اینه که شهرام چند ده نفر را از اسلام خارج کرد اما داستان دهها هزار مجاهد سابق که ضد اسلام وشیعه شدند چیه. چندی پیش در یک میهمانی با یک خواهر مجاهد سابق روبرو شدم که کشف حجاب کرده بود و شراب میخورد. کسی که حتی نیم سانتیمتر حجابش عقب نمیرفت. حالا تکلیف چیه . دیگه از بهرام و شهرام خبری نیست که گناهش را به پای آنان بنویسیم. کوروش
بسیار مباحث آموزنده و فراگیری است. از کامنت کوه یخ فنلاندی معلوم است که اذناب مخ منجمد- به قول آقای گوران - ترسیدند که این مباحث در ادامه به صورت منطقی یقه ولی فقیه مغلوب را هم به گیرد. همان گونه که گفتگوی تحلیلی و پر مغز اسماعیل و همنشین عزیز انجام داد. جماعت رجوی که صداقت وشجاعت نقد وقایع اتفاقیه را که نداد. بهترین و سادهترین کار برایشان اتهام زنی و ترور شخصیت افراد و متفکرین این جامعه است. گرما وحرارت آگاهی بخشی این نسل سوخته بسا کوه یخ های انجماد و دو رویی را آب خواهد کرد و آب در لانه مورچگان بز دل وترسویی خواهد ریخت که به جای نقد و پاسخگویی به مردم ایران و نسل و سرمایه ا ز دست رفته سر در آخور مرتجعین منطقه به گزافه گویی و دو رویی و چند رویی ادامه می دهند.
جناب سعید شاهسوندی ضمن تشکر فراوان از شما . به نظر من کنایه انتقاد آمیز شما به تقی شهرام در بعد از ۵۴ و مثلا انفعال گری و رد مشی چریکی اشتباه است. از لحاظ عملیات چریکی شاخص ترین کل عملیات چریکی تاریخ ایران که انعکاس جهانی داشت مربوط به بخش م.ل مجاهدین است. و آنهم ترور مستشاران آمریکایی بود. سچفخا که عملا در حال نابودی بودند . مجاهدین مسلمان که نه امکانات و نه سازماندهی داشتند و یا زندانی بودند. اما بخش م.ل مهمترین عملیات را انجام و بیشترین شهدا را هم تا ۵۶ داشتند. رد مش چریکی توسط م.ل مجاهدین و رهبریت آن از افتخارات سیاسی جنبش مبارزاتی اون دوران بحراني محسوب میشود. که پرچمدارش هم بعد ها تقی شهرام بود. چرا که از طریق کشتن ساواکی و ریيس کارخانه و مدیر مجله بانوان و حتی فلان مستشار نمیشه انقلاب کرد. و ایکاش مجاهدین مسلمان پویایی فکری شهرام را داشتند و این مشی را نقد میکردند و فاجعه بعد از ۳۰ خرداد و ترور احمقانه فلان بسیجی و سبزی فروش و ملا شروع نمیشد. اینکه اسلام سیاسی /انقلابی یک آش پر شور ارتجایی است از افتخارات تحلیل گرانه شهرام بود . کل بساط اسلام انقلابی و اقتصاد توحیدی و جامعه بی طبقه توحیدی را زیر سوال برد آن هم در ده ۵۰ و ایکاش چپ ایران مثل او فکر میکرد و دنبال کون امام و آخوند نمی افتاد. شهرام جزو اولین مارکسیست های ایران بود که کل رژیم را از اول انقلاب زیر سوال برد. مقایسه کن با برلدران مجاهد در جماران و آخوند کیانوری و نگهدار و حزب رنجبران ومیثمی و...... رژیم هم خوب میدانست و بهش رحم نکرد. با شجاعت هم مرگ را پذیرا شد و تا لحظه آخر دست به قلم بود و تحلیل میکرد. راستی هنوز به اسلام انقلابی اعتقاد دارید ؟ كمي كنجكاو هستم ، با تشكر كوروش
تمام شماه از چپ و راست اشتباه کردید و بنیاد سلطنت را ضربه زدید تا یکمشت آخوند بیایند روح اعلیحضرت محمد رضاشاه غرق نور باشد که چه خون دلها از ترقه بازی شماها خورد آخرش هم مملکت افتاد به این روز بروید و خجالت بکشید
أفشين عزيز من مطرح كردم كه بي غرض سوالم را مطرح كردم ،شما هم بجاي شعار دادنهاي بي محتوا و تهمتهاي بي جا با شنيدن و يا خواندن متني زود احساساتي نشويد. و فكر مي كنم خاموشي بهترين جواب شماست.
شناخت من از تقی شهرام بیشتر به کلیاتی برمیگشت که در سازمان شنیده بودم و نه بیش. اما شنیدن سخنان آقای شاهسوندی و آگاهی از چگونگی عمل او و برخوردهایش با مخالفین و خودشیفتگی این فرد، مرا بسیار شگفت زده کرد زیرا شباهت رفتاری او با مسعود رجوی که سازمان را به فنا برد شباهتی غریب دارد!
جناب همنشين عزيز اين ويدئو گويا ناقص است چون در ميان صحبت شما قطع ميشود. ميدانم و ميدانيم كه كارى ميكنيد كارستان، اما اگر لطف كنيد و ويدئوها را كامل بگذاريد ممنون خواهيم شد و در ضمن با پوزش فراوان چنانچه برايتان مقدور است ويدئوى مصاحبه با جناب يغمائى را در مورد زنده ياد على زركش درست كنيد تا بلكه بتوانيم استفاده كنيم. ويدئوى مزبور از دقدقه ٣١ به بعد پخش نميشود نه با آيفون نه با آيپد و نه با لپ تاپ. لازم است مراتب قدردانى و سپاس خود را براى كار بزرگى كه بر خود هموار كرده ايد، ابراز دارم و يقين دارم نسل فردا با گنجينه اى گرانبها به مبارزات اجتماعى رو خواهد آورد، هر چند براى نسل من نيز كه همنسل خود شما هستم نكات آموختنى فراوان دارد. كار امثال شما و جناب يغمائى و دوست ناديده ام مصداقى و ...فوق العاده ارزشمند است، موفق و پيروز و سلامت باشيد عليرضا
سعید شاهسوندی بسیار تلاش میکنه که نشان بده که علت اصلی تغییر ایدولوژیک اکثریت اعضای خارج از زندان روش های غیر اصولی و غير اخلاقي و حتي مخ گیری جناب پرچمدار بود .( ایزوله کردن / کارگری فرستادن / مخ کار گرفتن تازه از زندان آزاد شده ها و ... )و در ادامه هوشیاری و زیرکی هسته مجید /سعید/صمدیه و تلاش فراوان برای دفاع از ایدولوژی سازمان بخش دیگر داستان هست. و در نهايت توانستند با کمک مجاهدین زندانی دست به تحلیل و افشاگری اپورتونیست ها بزنند. تو این وسط چند معما برای من بوجود آمده است. اولا عده ای از اعضا و حتی از برادران زندانی بدون ارتباط با جریان شهرام اسلام را زیر سوال کشاندند.؟ علت در كجاست ؟ و اینکه هیچکدام از مرتدان ؟نه بعد از اخراج تقی شهرام از رهبری بخش م.ل و نه بعد از احیای براستی باشکوه مجاهدین بعد از انقلاب و پخش گسترده مطالب و جزوه های ضد چپ نما ها به آغوش اسلام انقلابی و سازمان برنگشتند .؟؟ و در ضمن کسانی چون سپاسی تا آخر مارکسیسیت ماندند. و در ادامه رد ایدولوژی اسلام سیاسی توسط دهها هزلر مجاهد در سالهای گذشته را در چه میدانید. آنهم در عصر اینفورماتیک و کامپیوتری کنونی ؟ معمای بعدی اینه که چرا شاهسوندی از کلمه اسلام تو مصاحبه ها استفاده نمیکنه . واژه دفاع ایدولوژیک به کرار تکرار میشه اما دفاع از دین و مذهب و اسلام در عبارات محو شده . یا شاید من اشتباه میکنم. و در نهایت شاهسوندی بدرستی نشان میده که فشار غیر اخلاقی برای به زیر سوال بردن دین آدم چقدر سخته و چه خوب که با تلاش و تحلیل و مخفی کاری پرچم راستین سازمان را از دست ننداختید .و به اعتقادات خود وفادار مانديد اما دوست تحلیل گر آیا بعد از این همه سال آیا از خودت سوال کردی که چی شد که در یکی از بزرگترین امپراطور ي های تاریخ بشری و در سرزمینی مملو از ادیان و مذاهب متفاوت و اندیشه های نوین توسط قومی بیگانه و با زبانی گمنام . و کتابی؟ مبهم مردم را به تغییر ایدولوژی ؟ و دين واداشتند. معبد ها را نابود كردند ، كتابخانه ها و ميراث تاريخي يك كشور را خرد و ويران كردند و ،،،، ، دوستان . ! روش شهرام را ميشه و بايد زير سوْال برد و جنایت ناجوانمردانه مجید و مرتضی را بايد محکوم كرد اما انصافا داستان تجاوز و کشتار ایدولوژیک صدر اسلام و بعدها ترویج شیع گری در عصر صوفی و مثلا کشتار تبریزی ها سنی را چگونه تحلیل میکنید .خوشحالم كه داستان و تحليل جنايت شهرام بعد از ٤٠ سال هنوز بسته نشده ولي افسوس هنوز داستان مسلمان شدن خونين مردم يك سرزمين در ١٤٠٠ سال كذشته براي عده اي هنوز باز نشده است ، کوروش
سلام بر شما • موضوع این گفت و شنود؛ اسلام و غیر اسلام، نیست. ثبت امر واقع برای مبارزه با فراموشی است. همچنین؛ شبه انقلابیونی که در گفتار سوسیالیست و در کردار کاپیتالیست بودند. جریان انحرافی اپورتونیستهای چپ نما که سردمداران آن (البته فقط سردمداران آن) با عملکردی غیر اصولی؛ به ظاهر چپ نما، به ظاهر مترقی ولی در خدمت راست و در خدمت رژیم (رژیمی که با عَلَمکردن مارکیسیم اسلامی میکوشید مبارزین را از مردم دور کند)، به جنبش مردم ایران ضربه زدند. • همه عملکرد وحید افراخته و محمد توکلی خواه را نداشتند. چهل و چند نفری که بعد از تکه تکه شدن مجاهدین و آنچه تقی شهرام تغئیر ایدئولوژی پنداشت، تیرباران شده و یا در درگیری خیابانی و زیر شکنجه جان باختند، از مبارزین فداکار و شریف میهنمان بودند. هاشم وثیق پور، غلامحسین صاحب اختیاری، جواد چایچی عطری و... • امّا، این واقعیت دردناک را نمیتوان پنهان کرد که آنچه باعث بروز زودرس جریان راست ارتجاعی شد، برخوردهای ناصادقانه با امثال شریف واقفی و محمد یقینی بود. برخوردهای ناصادقانه از سوی کسانیکه در گفتار سوسیالیست و در کردار کاپیتالیست بودند. • مسئله اصلاً تغئیر عقیده و نظرگاه نیست؛ تغئیر عقیده و نظرگاه حق شناخته شده هر انسانی است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در مورد بخش دیگر صحبت تان - از شما دعوت میکنم مقاله و ویدئوی مربوط به آن را ببینید. هجوم اعراب به ایران زمین http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=167
همنیشین بهار گرامی . ضمن عرض درود بر شما . به نظر من بحث جالب و آموزنده شما تمامی حقایق را زیر ذره بین قرار نمیدهد. همانطور که عملکرد سازمانهای چپ را نمیتوان چدا از بینش سوسیالیستی آنان تحلیل کرد همانطور هم عملکرد یک سازمان اسلامی را نمیتوان خارج از جهانبینی آن تحلیل کرد. مجاهدین چه در نوع روش مبارزاتی و يا مثلا تلاش براي رفع ستم طبقاتی و حتی برداشت های فلسفی شدیدا گرایش به اندیشمندان /مبارزین و سیاستمداران چپ داشتند. . من حدس میزنم که حتی اگه شهرام موفق به فرار از زندان ساری نمیشد و یا مثل جزنی به نوعی به قتل میرسید ؛ دیر یا زود /کم یا بیش بسیاری از اعضای مجاهدین مارکسیست میشدند. البته احتمالا متمدنانه تر . واژه توهین آمیز چپ نما برازنده هیچکدام از منشعبین نیست. هر چند که هر مارکسیستی میتواند برداشت غلط داشته باشد. شهرام با تمامی وجود مارکسیست شده بود و حتی وقتی که از کل احزاب چپ طرد شد و یا بعد ها زندانی شد باز ذره ای از اصول سیاسی و اعتقادات چپ خویش عقب نشینی نکرد .و تا لحظه اعدام ماركسيست ماند،او از اولین مارکسیست های ایران بود که کل رژیم را زیر سوال برد ، و هركز به امام ارادت نداشت، اگه او چپ نما است پس ایکاش که همه مانند او چپ نما بودند و توهم به ملأها نداشتند، سوالي در ذهنم داشتم ، همه ميدانيم كه تمامی منشعبين بخش م،ل هر کدام صد ها و صدها مجاهد و هوادار و روشنفکر مذهبی میشناختند که همچنان وفادار به دین و مذهب و سازمان خویش بودند با اين وجود هیچکدام کوچکترین آسیب فیزیکی/ اطلاعاتي از سوی منشعبین نگرفتند ؟؟حالا سوال در این جاست که چرا فقط و فقط به همین فراکسیون معروف خصم و خشونت اعمال شد .؟؟؟؟ به نظر من علت اصلی نه عدم مارکسیست شدن این جمع مسلمان هم پیمان بلکه روش اپورتونیستی آنها (هر چند بر حق ) برای کسب مجدد قدرت و احیای سازمان بود. این جمع به هزار و یک دلیل تظاهر به چپ شدن کردند تا بتوانند فرصت طلایی داشته و در جمع آوری مدارک /تجهیزات و سلاح ها تشکیلات جدیدی را درست کنند. در واقع مسلمانان چپ نما همین جمع فراکسیون مخفی بودند . و به همبن دلیل هم متاسفانه مجازات غیر قابل توجیه شدند. تشکیلات در تشکیلات راه انداختن و مخفی کردن سلاح هر چند در حد محدود بازی خطرناک و در عين حال شجاعانه ای بود که مجید و یارانش انجام دادند. صحبت من این نیست که حق اینکار را نداشتند يا خير بلکه مکانیسم های که باعث شد این حکم جنایتکارانه و غیر انسانی عليه اين ياران صادر شود. چه بسی خود مارکسیت ها و شهرام هم خود را در خطر میدیدند. کودتا علیه کودتا گران رسم دیرینه ای بوده و هست. چه کسی قرار بود تضمین بده که مسلمانان چپ نما؟؟ قراره برخورد متمدنانه ای به مارگسیست ها ی چپ نما؟؟ داشته باشند. البته من اطمینان دارم که شاهسوندی و دوستان شهیدش حتی به فکرشان خطور نمیکرد که به چپ ها و شهرام آسیب فیزیکی بزنند اما متاسفانه برداشت شهرام متفاوت بود که منجر به آن تصمیم شرم أور شد با سپاس کوروش
سلام من سعید شاهسوندی هستم. 1/بناداشته و داریم(همنشین ومن) که در ابتدای هر"گفت و شنود" به سئوالات پاسخ داده شود. اما شماری سئوالات و به تبع آن پاسخ های مربوطه ،"گفت و شنود" رااز روند طبیعی خود خارج نموده، به جلو ویا به عقب پرتاب می کند. این نوشته به منظور پاسخ به چنان سئوالاتی است. 2/نخست سپاس و تشکر از تمام کسانی که برای شنیدن برنامه از وقت خویش مایه گذاشته و می گذارند. وبرای تعمیق و تدقیق ماجرا از راهنمایی ، انتقاد و تذکر دریغ نمی کنند.،ممنون از همگی و به خصوص "خدابخش مشهدی" که نوشته "هزار انتقاد" بر من وارد است و با این امید که این هزار انتقاد را برایم بفرستد .دراین صورت کمک بسیار بزرگی به من کرده ومن تا عمر دارم از صمیم قلب نسبت به او سپاس گزار خواهم بود. 3/هم چنین سپاس از همنشین بهار و اسماعیل یغمائی ، یکی دوست تاکنون نادیده و دیگری یارقدیمی ، که درورای تهمت ها و نیز تعصب ها ،در ورای حساب گری هایِ متاسفانه هنوز رایج، ودرورای برخورد های شخصی، امکان انجام و نشر این "گفت و شنود" ،که بخشی از تاریخ معاصر ایران است ،رافراهم کردند. ممنون از هردو. 4/خطاب به کسانی که درذیل این برنامه و آن طور که دیده ام ذیل شماری دیگر از مطالب در سایت "دریچه زرد "،اظهارنظر هایی دون شان انسانی خویش و دیگران می گذارند. و نیز کسان دیگری که با همان ادبیات ولی "ظاهرا" از جبهه مخالف به مقابله با آنان می پردازند، این سخن والارا به عاریت می گیرم که ؛ ... نیکی چه بدی داشت که یکبار نکردی؟ دوستان! تهمت وکلمات رکیک ونیزکلمات آزار دهنده ممکن است کوتاه مدت باعث باصطلاح خنکی دل شود اما باور کنید !اگر کارشما صادقانه هم باشد باز با چنین روش و چنان ادبیاتی به ضد خودش تبدیل خواهد شد. دوران صادر کردن حکم های جزمی و قطعیِ این است و جز این نیزنیست ونیز هم زمان قاضی و دادستان و مجری حکم بودن گذشته است،کمی به اطراف نگاه کنید ! نمونه فراوان است. 5/درمورد مبارزه مسلحانه با رژیم های سلطنتی ونیز جمهوری اسلامی ، من به کرات مطالبی گفته و نوشته ام. با این همه در پایان این گفت و شنود،که تا انقلاب 57 ادامه خواهد یافت، جمع بندی و نظرات خودرا در هردوی این موارد اعلام خواهم کرد. 6/محمد تقی شهرام و فرار او به هیچ وجه برنامه ساواک نبود.همچنان که مسعود رجوی هیچگاه با ساواک همکاری نکرد. زشتی های قوم ستمگرنباید مارا از عدالت(قراردادن هرچیز برجایگاه طبیعی خود) وراست گویی و راست کرداری باز دارد. 7/ترم"مارکسیست های اسلامی" بیانگر ماهیت ایدئولوژی سازمان نبود. این تبلیغی بود از جانب رژیم شاه به منظور بازداشتن نیروها از پیوستن و کمک کردن به سازمان. دراین زمینه در "گفت و شنود" ها توضیح داده ام. جالب است بدانید که رژیم بعد از مارکسیست شدن تشکیلات کماکان این ترم را به کار میبرد.مجاهدین از صدر تا ذیل ، حتی کسانی که بعدا مارکسیست شدند، در موقع عضویت یا ایدئولوژی اسلامی داشتند یا بدون ایدئولوژی مشخص ومنسجم بوده وضمن روند عضوگیری به ایدئولوژی مجاهدین(روایت انقلابی از اسلام/درک انترناسیونالیستی در عین باور به ناسیونالیسم انقلابی و مترقی/ نقی استثمار/پذیرش تکامل طبیعی و تکامل اجتماعی/....) باورمند شدند. ادامه دارد
8/افراطی ترین عنوانی که میتوان برای مجاهدین آن ایام به کار برد."مسلمان های طرفدار مارکسیسم" یا"اسلامی هایی با گرایش به مارکسیسم" است. ممکن است بگوئید این التقاطی است. مخالفتی ندارم. فقط بدانید که چیزی بدون التقاط در دنیا وجود ندارد. چراکه چیزی به نام "ناب" چه ناب ِ اسلامی چه نابِ مارکسیستی وجود ندارد. خود مارکسیسم هم التقاط و همجوشی ازاندیشه های پیش و همزمان با خویش است. از فویرباخ و ریکاردو گرفته تا هگل و دیگران. پیشرفت بشر نیز دست به همین دلیل است. این البته اختصار کلام بود. باید در فرصتی به صورت مستقل به این مساله پرداخت. 9/کسانی که امروزه بر بنیانگذاران به خاطر پذیرش اسلام به مثابه ایدئولوژی می تازند به چند نکته توجه ندارند. نخست گفتمان (دیسکورس) جهانی در آن زمان. دوم. استبداد مطلقه پهلوی.سوم انقطاع و انفصال تاریخی میان نسل مصدق با نسل بعدی (جزنی /حنیف نژاد/شعاعیان). وعدم انتقال تجربه آنان به اینان درپی کودتای 28 مرداد 32. .... با عینک و دانش امروز نمیتوان و نباید حوادث ووقایع دیروز را به تحلیل نشست.در این صورت یک دانش آموز دبستانی امروز دهها برابر ابن سینا از علوم پزشکی می داند.ولی آیا میتوان نقش و تاثیر دانش ابن سینا را در علم طب قدیم منکر شد وبراو ارج ننهاد؟ 10/من کوچکترین نقشی در تهیه و تدوین کتاب سه جلدی "مجاهدین از پیدایی تا فرجام" نداشته ام. این کتاب اگرچه با اهداف مشخص و معینی تهیه شده وطبعا شماری از تحلیل های آن نادرست است . شنیده ام که مجموعه ای پنج جلدی بوده و خلاصه شده . ای کاش دست اندرکاران تمامی اسناد را به طور کامل منتشر می کردند.با این همه از لحاظ فاکت بسیار قابل استفاده است. 11/نسبت دادن ِ یک به یک مشکلات شخصیتی وفردی افراد(دراینجا محمدتقی شهرام ) به اسلام(کامنت گذار کورش) ویا به مارکسیسم، روشی غیر علمی و غیر واقعی است. از قضا این روش خود شهرام بود که نتیجه اش در مقابل ماست. 12/شریف واقفی و کلا هسته مقاومت ما هیچگاه وانمود نکرد که چپ (به مفهوم مارکسیستی) شده است. مساله چند سلاح در انبارک زنده یاد سیف الله کاظمیان هم بهانه بود. مساله تملک سازمان بود. در تمامیت آن. ، بنابراین این سئوال مطرح می شود که سازمان متعلق به کی بود؟به مجید شریف واقفی حتی اگر خودش بود و خودش ویا شهرام حتی اگر همه منهای یک نفر(شریف واقفی) مارکسیست شده بودند. برای توضیح بیشتر مراجعه کنید به گفت و شنود ها و تعاریفی که از سازمان و حزب شد. 13/درمورد رد مشی چریکی بعد از ترور مجید و تصاحب سازمان ، به این مطلب در ادامه خواهیم پرداخت. منتها مقصود این است که آن ترورها و سرکوب ها ذیل این عنوان بود که ما سد راه مبارزه مسلحانه ایم . حالا یکسال بعد از ترور و تصاحب کامل سازمان ، تشکیلات سیاسی کار می شود. 14/ما(مجید ، مرتضی ومن)براساس باورهای مان هیچگاه به حذف فیزیکی جریان مارکسیستی حتی فکر هم نمی کردیم. این را هم در بیرون و هم در زندان (قبل از دستگیری افراخته) هم نشان دادیم. درحالی که پرچمدار دربیرون و افراخته و امثال او در زندان به لو دادن ما پرداختند. 15/زدن تشکیلات مخفی وقتی است که از بیان حداقل حداقل ها هم محروم شدیم.راه دیگری وجود نداشت. امیدوارم این نوشته به شماری از سئوال ها پاسخ داده باشد سعید شاهسوندی 26ژوئیه 2016 هامبورگ
سعید شاهسوندی گرامی. تشکر از توضیحات شما. فروتنی و متانت و دانش شما مرا به یاد مجاهدین زمان انقلاب می اندازد. استقبال میلیونی مردم از مجاهدین بخاطر همین خصوصیت ها بود. متاسفانه سالهاست که فحاشی و متلک و بی حرمتی حرف اول را در نزد بسیاری از یاران قدیم میزند. امیدوارم که با همت همنشین و امثال شما این بحث ها ادامه پیدا کند . کوروش
در یوتیوب؛ هرچند گفتگو و... را بطور کامل بازگذاری میکنم، گاه آخر ویدئو، یکی دو جمله قطع میشود. در اینصورت؛ لطفاً از فایل صوتی که همه گفتار را تا آخر در بردارد، بشنوید. ... فایل صوتی http://www.hamneshinbahar.net/mp3files/jozve_sabz_6.mp3
با تشکر از آقای سعید شاهسوندی و اطلاعات بسیار با ارزشی که در اختیار دیگران قرار میدهند و مانع میشوند خاطرات این نسل سوخته از بین برود امیدوارم روزی تمام ماجرای سازمان مجاهدین و دهها هزار تن که بخاطر ازادی امدند ولی سرنوشتهای تلخی در حکومتهای شاه و اخوند پیدا کردند قابل دیدن بشود با تشکر دوباره
این نظر در ایران گلوبال هم نوشته شده ========================= به گمان من برخورد هر دو گروه؛ یعنی گروه شریف و گروه شهرام ، با لیلا ، مردسالارانه است چون انگار با کودک یا با زنی گه بلوغ فکری ندارد برخورد میکنند . انتقاد از لیلا این است مه بین دو گروه خبرچینی میکند و بیشتر به گروه شوهر خود یعنی گروه شریف واقفی ضرر میرساند و سعی میکند میان دو صندلی بنشیند و نمی تواند تصمیم بگیرد . از یک زن مبارز که سالها عضو سازمان چریکی است انتظار میرفت که اینقدر متزلزل و سرگردان نباشد . شاید به دلیل این اشتباهات و وجدان ناراحت بود که با قرص سیانور دست بخودکشی زد ، بدون اینکه شناسایی شده باشد و خطر دستگیری اش وجود داشته باشد . سئوال ئیگر این است که آیا گروه تقی شهرام توانست خودرا بازسازی کند و مبارزه را در زمان شاه و شیخ ادامه دهد؟ یا اینکه بعد از اعدام و دستگیری و کشته شدن بهرام آرام و وحید افراخته منحل شد ؟ آیا سازمان پیکار و یا سازمانهای خط سومی زمان جمهوری اسلامی را تشکیل دادند و ادامه دادند ؟
آیا تقی شهرام در زمان دستگبری توسط آخوندها، جزو گروهی بود و فعالیتی داشت؟ چرا بعد از انقلاب فرار نکرد یا مخفی زندگی نکرد؟ آیا علاقمند بود که دستگیرش کنند و در دادگاه از اشتباه خود دفاع کند؟ فمینیست
ما برای آنکه ایران سرزمین خوبان شود چه خطر ها کرده ایم؛ ما برای آنکه ایران گوهری افشان شود رنج دوران برده این؛ با تشکر از آقایان همنشین و شاهسوندی؛ از خلال این گفتگوها انسان متوجه میشود چه مبارزه پرانرژی با پتانسیل فشردهای در آن دوران غریب در جریان بودهاست. گرچه به لحاظ کمی محدودیت داشتند ولی به لحاظ کیفی چه جانهای شجاع و فداکاری در سودای رهایی خلق ایران پر پر شدند. حیف و هزار افسوس که رهبران سازمان از این تجربههای گرانبها داهیانه استفاده نکردند و نهایتا ارتجاع قهار و خونریز خیلی زود بعد از انقلاب دست بالا را گرفتند. چه کار خوبی میکنید که از مدفون شدن این تجارب ارزشمند در گذر زمان جلوگیری میکنید. .."ان من صرحت له العبرو حجزته تقوا ان تقحم شبهات.."
آقای همنشین بهار با سلام و تشکر از شما ، قسمت سوم جزوه سبز در یوتیوب بخاطر موزیکی که برای آن گذاشته آید باز نمی شود لطفا اگر امکان دارد موزیک آن را تعییر دهید تا ما در آلمان بتوانیم آن را بشنویم . در ضمن خوب است از موزیک های مورد تایید یوتیوب در آلمان استفاده کنید که جلو نشر آن را نگیرند . لطفا اگر این مسئله حل شد در همین جا آن را به اطلاع برسانید . با تشکر فراوان اشرفی سابق
آقای همنشین بهار با سلام و تشکر از شما ، قسمت سوم جزوه سبز در یوتیوب بخاطر موزیکی که برای آن گذاشته آید باز نمی شود لطفا اگر امکان دارد موزیک آن را تعییر دهید تا ما در آلمان بتوانیم آن را بشنویم . در ضمن خوب است از موزیک های مورد تایید یوتیوب در آلمان استفاده کنید که جلو نشر آن را نگیرند . لطفا اگر این مسئله حل شد در همین جا آن را به اطلاع برسانید . با تشکر فراوان اشرفی سابق
متاسفانه اتفاق افتاد و گذشت ولی مشکل اصلی مبارزه غلط گروهها علیه شاه بود. الان مشخص است که عجالتا انتخاب بین دیکتاتورهای بد و بدتر است مه خوب و بد تمام وقایع درون مجاهدین خلق ناشی از این اشتباه بود باید همه با رزیم شاه همکاری میکردند تا در یک تحول آرام جامعه جلو برود. ی. منوچهر
جناب شاهسوندي من فكر ميكنم شما قبل از اينكه يك عنصر ايدئولوژيك بوده باشيد يك نيروي تشكيلاتي با پيچيدگيهاي مبارزه مخفي بوده أيد چرا بعد از انقلاب ايدئولوژيك (سال٦٣-٦٤)كه شما و خيلي نيروهاي ديگر مسئله دار شد ند از اين پتانسيال خودتون در جهت جلوگيري از انحراف و سازماندهي جريان جديدي اقدامي نكرديد و با ادامه همكاريتان با رهبري مجاهدين و مسئله فروغ و.....هم مجاهدين و هم رژيم ان شمشير بران را تبديل به قطعه اهنئ بي اثر كردند با پوزش از بيان چنين مطالبي بصورت رك وبي پرده
در دقیقه ۸۸ ویدئوی قسمت هشتم (دقیقه یک و ۲۸)؛ جدایی آقایان «عبدالرضا نیکبین» (عبدی) و «اردشیر داور» را از جریان حنیف، که مربوط به سال ۱۳۴۷ است، به اشتباه ۱۳۵۷ گفتم و پوزش میخواهم.
با درود به همنشین و سعید شاهسوندی عزیز، کارتان بسیار عالی و حاوی درسهای زیادی است. قطعا " نقل این تجارب ارزشمند وانتقال آن از سوی کسانی که خود در متن وقایع بودند و چه صادقانه و منصفانه بازگویی میشود برای نسل کنونی میهنمان کمک میکند از تکرار اشتباهات دهشتناک گذشته جلوگیری شود. چه شباهت زیادی بین سیستم اعتقادی و شکنجه اون دوران و سیستم شکنجه و اعتقادی ولایت فقیه وجود دارد. در جوهر و معنا یکی هستند و از یک قانونمندی تبعیت میکنند. تفاوت در جلوه و رنگ ولعاب به ظاهر اسلامی این آخری است..!
نقد من به ادعاهای واهی ی جناب ایرج مصداقی – =================
آقای ایرج مصداقی به این رفتارتان پایان دهید! http://roshangari.info/?p=4558
=================
"ایرج مصداقی؛ تنها "شهید زنده پژواک شهدا" یا..."، نوشته ی مهرداد آهنگر http ://news.gooya.com/politics/archives/2016/10/218717.php
=================
درباره عضویت افراد ترسو، بی هویت، دروغ گو، دزد، بی شرم و سخن گوی جنایتکاران در ایران تریبونال؛ پاسخی به جناب مصداقی! http://www.iranglobal.info/node/57194
=================
و یا می توانید این تیترها را یا گوگل کنید و یا به صفحه ی فیس بوک من مراجعه کنید ، Mehrdad Ahangar از هر گونه اظهارنظر در مورد نوشته هایم بسیار خوشحال خواهم شد.
مناسبات غیر دمکراتیکی که به اجبار در درون اینگون سازمانها وجود داشت بیشترین لطمات را به این جریانات زده است و در همه سازمانها هم کم و بیش وجود داشته است. بدون شک چنین کارهایی محکوم است و شکی نیست که به هویت انقلابی این جریانات آسیب سختی زده است. من فکر می کنم که اگر با روحیه ای انقلابی و مبارز به بررسی و نقد کمونیستی و عقلانی این خطاها بپردازیم احتمالا در آینده شاهد چنین رخدادهایی نخواهیم بود. در عین حال این نکته را باید تاکید کرد که تصمیم گیری در شرایط جنگی ، منطق و معیاری دارد که با آنچه در وضعیت عادی مطرح است متفاوت و گاه متضاد است. مطالب بالا در توجيه ضربه اپورتونيستها و قتلهاي صورت گرفته توسط انها هست كه تراب حق شناس در جواب سؤالات قليچ خاني داده است جهت اگاهي دنبال كنندگان بحثها
من تعجب میکنم بحث به این پر ارزشی چرا فقط صوت است با وجود اسکایپ شما میتونید یک برنامه زنده داشته باشید و شنونده چهره ها را هم ببیند با فقط صوت شنونده ممکن است خسته بشود با تشکر از زحمات شما
"وای اگر از پس امروز نبود فردایی.." آنگاه پاسخ این همه ناروایی ها و استعداد های پر پر شده را چه کسی خواهد داد؟ با درود به همنشین و سعید عزیز و همچنین اسماعیل جوانمرد که این پلات-فرم را برای ما فراهم کردند تا بتوانیم با گوشه های تاریک تاریخ مبارزاتی میهنمان آشنا شویم. از نظر من شما برادران از تبار صدیقین هستید. متاسفانه از آن همه درد و رنج و خون پیش از انقلاب؛ در بعد از انقلاب درس گرفته نشد و دوباره همان کارکرد ها واین بار زیر نام رهبری عقیدتی تکرار پیوسته تکرار میشود. آن زمان ترور های درون سازمانی عمدتا" شکل فیزیکی داشت و تازه سردمدارانش به خدا و قیامت اعتقادی نداشتند. این زمان ترور ها عمدتا" شخصیتی است و سردمداران خارجه نشین در اروپا جرات ترور فیزیکی را ندارند. به عبارت دیگر آب برایشان نیست و الا شناگران قابلی هستند. اگر چه ترور شخصیتی انسانها به مراتب بی رحمانه تر و ظالمانه تر است. اکنون برای من بهتر قابل فهم است که چرا جریان رهبری عقیدتی تیز ترین و ناجوانمردانه ترین حملاتشان را متوجه بزرگوارانی میکنند که نیتی جز آزادی و بهروزی خلقشان نداشته اند. چون میدانند اینها میدانند و به سادگی با توپ وتشر و بمباران سازمانی نمیشود آنها را از میدان به در کرده و رام رهبری عقیدتی کرد. رهبری عقیدتی هر غلطی کرد اینها دم در نیاورند. چهار روز پیش با صدام رفتند. سه روز پیش با داعش و تکفیریهای سوریه؛ پریروز با شیوخ سعودی به حجله رفتند و از دیروز برایم "ترامپیست " شده اند. " اف لکم و لما تعبدون... تف بر شما و آن اصول و پرنسیبهای نداشته تان... والله یشهد ان المنافقون لکاذبون...خدا شاهد است که این دوریان و بی مرام ها از دروغگویانند..." خلاصه چارچوب های تقی شهرام ها مجددا" در شکل و شمایل جماعت عقیدتی به اضعاف باز تولید شده و بیخود نیست با وجود این زیرخاکی های کاسه لیس سلمان و ترامپ؛ ارتجاع آخوندی حاکم بر میهنمان آنقدر دوام آورده و هر غلطی دلش میخواهد میکند.
از نامه ها معلوم است که میدانسته راهش را گم کرده است. چنان گم کرده است که دیگر پیدایش نمیکند و خودش را هم همراه راهش گم کرده است. مقصودم بهرام ناآرام است
دیدی که خون ناحق پروانه، شمع را امان نداد تا شب را سحر کند.... سپاس به خاطر تحلیل منطقی و منصفانه و انسانی آن مقطع مهم از تاریخ مبارزاتی میهنمان. اذعان میکنم که ظرف این سالها هرگز تصویری به این روشنی از آن وقایع نداشتم و این گفتگوها برایم همچون کلاسهای آموزشی و درسهای تاریخی توسط معلمانی است که خود در متن وقایع حضور داشتهاند.درسهایی که اگر خوب می فهمیدیم و از آن عبرت میگفتیم هرگز دچار بن بست و شرایط کنونی نمیشدیم.چه جان های شیفته و استعداد ات درخشانی بر باد نمیرفت. چه غول های خفته در تاریکخانه های ارتجاع منصه ظهور و بروز نمی یافتند.
جناب مهرداد اهنگر مثل اینکه حالتان زیادی خوب نیست! اینجا بحث بر سر مسایلی است که در گفت و شنود میان جناب همنشین و اقای شاهسوندی مطرح میشود، سخنی از اقای مصداقی نیست که جنابعالی لینک میگذارید برای پاسخهایتان به ایشان! اما یک نکته را هم بگویم در رابطه با سایت ایران گلوبال و ان اینکه چند تایی از نویسندگانش را میشناسم از دور البته، واخوردگان و سینه چاکان رفیق استالین!! پیرو این نظریه فاشیستی که " هر که با ما نیست بر ماست" و لذا تعجبی ندارد اینچنین دشمنی با مصداقی یک لا قبا که از سیبل تهاجمات چپ و راست و میانه شده است چرا که همه اینها یک جاییشان گهی است و با همه دشمنی که با هم دارند در مورد مصداقی به وحدت میرسند و به یکدیگر نان قرض میدهند. "افشاگری" در مورد مصداقی کم نیست و البته کم نیستند افرادی که هنوز جسارت و شرف خود را در بازار سیاست نفروخته اند و میدانند این "افشاگریها" از کجا اب میخورد. علی
جناب همنشین خسته نباشید همچنین جناب شاهسوندی خواست نابجایی داشتم و اینکه چنانچه برایتان مقدور است فاصله زمانی بین گفتگوها را کمتر کنید، انتظار بد دردی است و این گفتگوها دردها را تازه میکند و ضمنا یاداوری انکه بر این نسل چه گذشت. قصه درد است و رنج و این درد و رنج را در بیان اقای شاهسوندی بوضوح حس میکنیم همنشین جان میدانم که مدام کار میکنید و خواسته ام را بر همین اساس "نابجا" عنوان کردم، اما بهر حال تیری است در تاریکی باز هم خسته نباشی علی
درود بر شما اقای همنشین ولی چرا با توجه به تکنیک روز شما این صحبتها را فیلم واقعی نمیگیرید تا ما گویندگان را ببینیم چون فقط به صحبت گوش کردن خسته کننده است هر چند که صحبتها بسیار جالب است خواهش میکنم به این مساله توجهی بکنین
با سپاس فراوان از سعید شاهسوندی عزیز و همنشین بهار برای ادامه این گفتگو. امیدوارم این گفتگوها تا مقاطع بعد از انقلاب هم ادامه یابد. وضعیت امروز ما به درجات زیادی نتیجه نیاموختن از آن تجربیات خونبار و گرانبهاست. همیشه در آموزش های سازمان این قول امام علی آورده میشد که" برای پیشگیری از سقوط در تله های مبارزه و تکامل بایستی از تجربیات گذشته عبرت آموخت...." اما میبینیم که چگونه همان روتین های اشتباه در کانتکس دیگری بعد از انقلاب به خصوص بعد 30 خرداد تکرار میشود . اگر به گفتگو های بیست و چند قسمتی شاعر آزاده اسماعیل یغمایی عزیز و جناب همنشین عزیز گوش کرده باشیم شباهت های زیادی و فاکت های متعددی را میبابم که چگونه در اساس به دام همان تله ها افتادیم. و یک correlation عجیبی بین این دو مقطع قبل و بعد انقلاب وجود دارد. رهبری تقی شهرام میانجامد به از دست دادن حمایت مردمی و قطع امکانات به شکلی که تا سطح خودش و از سر سادهگزینی برای ارتباطات تشکیلاتی از تلفنی استفاده میکنند که احتمال شنودش برای ساواک وجود داشته و منجر به ضرباتی میشود. در سال 1364 میبینیم 90 درصد تیم های اعزامی سازمان به داخل کشور به خاطر آلودگی خط تلفن ضربه میخورند. که در واقع به خاطر آلودگی استراتژی من در آوردی خارجه نشینی خلق جدید سازمان بود. اشتباهی که همان گونه آقای یغمایی تبیین کردند از مقطع 30 خرداد و اعلام جنگ مسلحانه شروع شد. ترور سرهنگ زندی منجر به کشتار گسترده مبارزان داخل و خارج زندان آن زمان میشود. انفجار دفتر جمهوری اسلامی منجر به کشتار و سرکوب گسترده زندانیان در تابستان سال 60 میگردد. در یک روز فقط اعدام 300 نفر در اصفهان از رادیوی رژیم اعلام شد. در حالی که شهدای چماقداری ارتجاع تا مقطع 30 خرداد از 200 نفر تجاوز نمی کرد. یا نمونه عملیات مسلحانه 5 مهر سال 60 که سازمان ادعا کرد برای بردن شعار "مرگ بر خمینی " در میان توده ها انجام داد و منجر به چه خساراتی که نشد. هیولای هزار و چند صد ساله ارتجاع هر روز بیدارتر می شد و به قلع و قمع آزادیخواهان میپرداخت. رهبری عقیدتی هم افتخار میکرد که ماهیت ارتجاع را به منصه بروز و ظهور رسانده و یکی نبود به پرسد ای آقا چه نیازی به از قوه به فعل در آوردن این غده سرطانی تاریخی. هنر شما این بود که این هیولای تاریخی را طوری مدیریت و هدایت کنید که خواب به خواب از این دنیا برود و گورش را گم کند. و اگر این مدیریت به درستی اتفاق می افتاد و آن دوران گذار را با مینیمم خسارت پشت سر میگذاشتیم تصور کنید اکنون که در عصر ارتباطات و دنیای دیجیتال بسر میبریم چقدر دستمان برای پیشبرد اهداف انسانی و عدالت جوانه مان باز بود. تقی شهرام دست به عملیات میزد تا از قبل سروصدا و موج ایجاد شده خطا های بنیادی خودش را لا پوشانی کند که حتی در کوتاه مدت هم نتیجه نمیداد. عملیات فروغ که به واقع نوعی فرار به جلو از بن بست خود ساخته رهبری سازمان بود منجر به کشتار فجیع زندانیان توسط هیولای هشیار شده حاکم بر میهنمان شد. آنهایی که برای حفظ قدرت و بقای خودشان از هیچ قساوتی فروگذار نمی کردند. یا مثلا استراتژی زدن سر انگشتان رژیم در سالهای 60. که غیر از خود زنی و در معرض کشتار گسترده قراردادن نیروهای سازمان هیچ برآیند دیگری نداشت در صحنه ای که تعادل قوا یک به صد هم نبود. در حالی که اگر قرار بود کسانی هدف قرار بگیرند حلقه محدود بازجویان و شکنجه گرانی بود که هسته اصلی آنها در سراسر کشور از تعداد انگشتان دست فرا تر نمی رفت و تا همین امروز در حاشیه امن به جنایاتشان ادامه می دهند.
به درستی سازمان میگفت که تحقق عدالت و مبارزه واقعی با امپریالیسم و استثمار از کانال آزادیهای دمکراتیک حاصل میشود. ولی این نسخه بیرونی در درون تشکیلات یک پروسه معکوس را طی میکرد و نهایتا" با آن دگردیسی ایدولوژیک در سال 64، در آزادیهای دمکراتیک و تصمیم گیری های شورایی برای همیشه گل گرفته شد. و این اصلا " تصادفی نیست که از آن دگردیسی به یک دگردیسی عظیم سیاسی افتاد که خلاصه میشود در خود شیرینی و جاسوسی برای بیگانگان؛ دریوزگی و شانه به شانه شدن با ارتجاعی ترین دول عرب منطقه؛ و تحریک و تشویق تمام عیار نو محافظه کاران حاکم بر جهان برای ایجاد جنگ و تخریب میهنمان و تا مگر خواب پنبه دانه ای جماعت منقطع از مردم یک روزی شاید تعبیر شود و دستشان به صندلی قدرت برسد... ولی ای دوستان و ای برادران سابق ؛ ممکن است بر اثر خدمات شما به قدرتها استثمارگر جهان که شما اکنون به مثابه پیاده نظامهای حقیر و بیشرمی برایشان عمل میکنید ایران زمین به خاک و خون کشیده شود ؛ ولی خاطرتان جمع که از گندم ری نخواهید خورد. فاعتبرویااولابصار..
با تشکر از اقای همنشین و اقای شاهسوندی برای روشنگری و توضیح تاریخ بسیار تلخ یکی از بزرگترین سازمانهای چریکی ایران. بسیار قمبار است که چطور انرژی فداکارترین بخش نسل جوان ایران در انزمان که میتوانست سرمایه ای برای ازادی ، استقلال و پیشرفت ایران شود اینطور به بازی گرفته شد و نابود شد. پیشنهاد میکنم همانطور که در بخشهای قبل اقای شاهسوندی در توضیح اتفاقات بیرون زندان به اتفاقات داخل زندان اشاره داشتند ، در این بخشها هم توصیحات مفصل تری در مورد درون زندان ، واکنش افراد سازمان به این اتفاقات و همینطور گروهای دیگر داخل زندان ، مخصوصا که خود شاهد ان بودند بدهند.
بسیار عالی ؛ امیدوارم که عزیزان بزرگوار همنشین و شاهسوندی این بررسی را تا مقطع بعد از انقلاب هم ادامه دهند تا این تلاش ابتر نماند. این قصه چپوندن واقعیات
با لنینیست کردن کل مبارزه ضد شاه، عجیب نیست که از انقلاب پنجاه و هفت هم دینی بیرون بیآید که بیشتر لنینیستی ست تا محمدی. روزنامه تایمز در آن سالها روی جلدش عکسی از مارکس انداخت با عمامه. گمانم امر بسیار مهمی ست که از دیده ها پنهان مانده. تاثیر شهرام و لنینی کردن کل جنبش و زدودن کمترین سایه های دیگر از آن، برای تبدیل فقه به ایدئولوژی ضد بورژوازی و ضد غرب
"زشتی اعمال قومی باعث نشود که از راه عدالت در قضاوت در باره آنها خارج شوید که این به تقوا نزدیکتر است. ..قرآن کریم " واین کاری است که آقایان شاهسوندی و همنشین بهار آن را در منصه نمایش گذاشتهاند.امیدوارم این مباحث تاریخی را تا مقطع حتی کنونی ادامه دهید و نسل کنونی را از این تجربیات و نظرگاه مسئولانه خود محروم نکنید. گرچه میدانم کاری نفس گیر و پر مخاطره است. افشین
اسلام از اول تا حالا میایه نکبت و بدبختی بوده و هنوز هم هست حنیف نزاد و رجوی و خمینی هم ندارد همه مایه بدبختی اند حالا کی خدا ما را نجات میدهد معلوم نیست
جناب همنشین و شاهسوندی عزیز خسته نباشید. این گفتگوها کلاس آموزشی گرانبهایی است برای امثال من.والبته با کمال تاسف معدود کسانی اکنون در قید حیاتند که چنین آگاهانه و مهمتر صادقانه از پس چنین کارکیفی برآیند. برای شما عزیزان و جناب یغمایی آرزوی سلامتی و طول عمر دارم که در این روزگار غریب با کار روشنگرانه تان به پرتو افشانی بر زوایای تاریک و فراموش شده تاریخ کشورمان ادامه میدهید.
سوال این است که چگونه آن رهبری (منظور مسعود رجوی ) با آن همه هوشیاری و صلابت و وفادار به اصول انقلابی و توحیدی که کشتی توفان زده سازمان را در آن ایام سخت به ساحل آرامش هدایت کرد و از افتادن سازمان در ورطه راست ارتجاعی ممانعت به عمل آورد دو یا سه اشتباه مهلک استراتژیک نمود: 1 افتادن در تله ای که همان راست ارتجاعی مانند لاجوردی و کچویی و عسکر اولادی و امثالهم برای سازمان گذاشتند و کشیدن پای سازمان به برخورد نظامی و در نتیجه قفل شدن فضا و از بین رفتن زمینه رشد سازمان...که این نکته به خوبی درگفتگو های آقای یغمایی و همنشین آنالیز شده است. 2 رفتن به عراق و همپیمانی با صدام حسین و تبعات بعدی مانند انقلاب ایدولوژیک و عملیات فروغ 3 واگر قدری با اغماض موارد بالا را تا حدودی اجتناب ناپذیر و یا ناشی از روند درهم و پیچیده جنگ و سرکوب و وقایع اتفاقیه بدانیم این در غلتیدن به دامن راستترین نیروهای ارتجاع جهانی و منطقهای را چگونه توجیه کنیم که بطور مشخص خودش را در جاسوسی هستهای و تشویق ارتجاع جهانی و منطقه به شروع یک جنگ ویرانگر در کشورمان که هر عاقلی میداند در صورت واقع شدن این فاجعه سازمان هیچ شانسی برای حکومت کردن ندارد. به آن سه محور بالا بایستی یک محور چهارمی هم اضافه کنم و آن افت اخلاقی شدید و بی پرنسیبی است که سازمان کنونی به آن دچار شده و با ناجوانمردانه ترین ابزار به یاران قدیمی و برادران همرزم سابق مارک و بر چسب میزند. در حالیکه همه ما میدانیم یک عامل اصلی و پایه ای اقبال ملیونی جوانان به سازمان قبل و بعد انقلاب نه صرفا" خط و خطوط سیاسی بلکه این اتمسفر جوانمردی و صداقت و فداکاری درون سازمان بود.
سازمان مجاهدین از اول بایش بر اشتباه بود و تمام خونها و شجاعتها جز نابودی هزاران انسان هیچ چیز نداشت این سازمان عامل نابودی هزاران جوان ایرانی است و درست به اندازه رژیم کثافت و منحوس خمینی به ملت ایران ضربه زده هردو بروند گورشان را گو کنند راه مردم چیز دیگریست بخصوص که هر دوی اینها اسلامی هستند و فاسد العقیده
با عرض خسته نباشید خدمت همنشین و شاهسوندی عزیز ، به نظر میرسد این قسمتهای پایانی را قدری با عجله دارید جمع و جور می کنید. این گفتگوی تحلیلی که خیلی یکدست و مستند عرضه شد منطقا" بایستی راه ببرد به وقایع بعد از انقلاب و اینکه چگونه آن خطا های بنیادی ولی در ابعاد میکرو به اشتباهات ماکروی بعد انقلاب انجامید. اگر واقعا" دست بستگی امکاناتی ندارید لطف کنید و این مباحث پایانی را ریز تر بسط دهید. با تشکر فراوان
باور کنید که خیلی جلوی خودم را گرفتم که اصلا دخالت نکنم. ولی نتوانستم.
اول، جناب مصداقی کبیر به عنوان سخن گو و راوی ساواک در می آید. بعدش، آقای همنشین بهار به دفاع از ساواک برمی خیزد. امروز هم که اسماعیل جان پیام نوروزی "رضا پهلوی" را تبلیغ می کند. آیا خط سیاسی ی ویژه ای در حال تبلیغ گام به گام است؟
از نظر من، هر کسی حق دارد که هر نظری که دوست دارد، داشته باشد. اما، در مسلک من یکی، مدافعان ساواک، به هر نوع و هر شکلی، حق ندارند در مورد "تقی شهرام" قضاوت کنند.
البته، این هم حرف بی خودی است. هر کسی حق دارد در مورد هر چیزی، هر طور که می خواهد قضاوت کند، ولی این حرف ها، برای آنانی که کوچک ترین دغدغه ی آزادی داشته باشند، جز یک لبخند تمسخرآمیز، دست آورد دیگری نخواهد داشت.
با سلام و یک خسته نباشید خدمت همنشین و سعید شاهسوندی عزیز در ارائه و آنالیز بخش مهمی از تاریخ معاصر کشورمان که به محاق رفته بود. همچنین این گفتگوها -همانطور در گفتگوی همنشین با اسماعیل یغمایی عزیز بود- کلاس درسی بود برای همه ما که ناله ها و های هایمان در این تلخی غربت برای میهن عزیزمان ایران است نشان داد که میشود با متانت و انصاف و به دور از فحاشی و کینه کشی به بررسی وقایع اتفاقیه پرداخت و درسهای گرانبهایی از آن گرفت.البته حضور راویان این وقایع در بطن ماجرا ؛ اعتبار و اصالت تحلیل ها را چند برابر میکند. نکته جالب توجه برای خود من سعه صدر و آرامشی است که عزیزان نامبرده علیرغم بی انصافی و ناجوانمردی عوامل سازمان کنونی از خود نشان داده و به واقع الگوی جدیدی از پختگی و بلوغ و صداقت انسانی را به نمایش میگذراند. در تحلیل نهایی شهرام در اذعان به خطای استراژیکی که از او صادر شده بود با وجود فرجه ای که بعد از از انقلاب برای شناخت به عملکرد گذشته اش برایش فراهم شده بود شکست خورد. و خلاصه نتوانست به خال بزند و آخرین تیری که میتوانست از کمان در هم شکسته اش بسوی قلب ارتجاع رها کند. چرا که دیگر دیدن این غول هزار پای ارتجاع که به سرعت هم در حال گستراندن چنگکهایش بر سرتاسر میهنمان بود دیگر کار پیچیده ای نبود. اما او متاسفانه همچنان در یک خود شیفتگی هرچند سرکوب شده ی میم - لامی به سر میبرد که او را از دیدن روند پر شتاب وقایع عاجز میکرد . اینگونه میتوانست بخشی از دیون سنگینی که بر گردنش بود را ادا کند. از قضا اکنون در چنگ کسانی افتاده بود که دشمنان آرمانی و کرداری همان کسانی بودند که شهرام آنها را به آتش کشید. آه که چه خون ها و جانهای شیفته ای قربانی تصمیم گیری های رهبران خود شیفته و متوهم شده اند.تصمیم های غلطی که مسیر جامعه را برای یک مقطع تاریخ به بیراهه فرستاد.
آقاي شاهسوندي در زماني كه از سابقه مبارزاتي و زنداني شدن در دو رژيم ديكتاتوري بحث ميكنيداز علائم شكنجه در زمان شاه بروي بدنتان صحبت ميكنيد اما از شكنجه در زندان جمهوري إسلامي تاكنون حرفي نزديد موضوع را اگر ممكن است روشن كنيد
ویدئو را یکبار دیگر ببینید. دقیقه یک و ۹ (دقیقه ۶۹) -------------------------------------------------- [...] به عنوان کسی که بسیاری از یاران و نزدیکانم در حکومتهای شاه و جمهوری اسلامی کشته شده و از بین رفتهاند... به عنوان کسی که زخم ساواک شاه و زخم شکنجهگران حکومت جمهوری اسلامی را هنوز بر کف پا ها و بر بدن خودم دارم و با حفظ کلیه مرزبندیهای سیاسی با هر دوی این دیکتاتوریها – دیکتاتوری شاه و ولایت فقیه – اعلام میکنم که کلیه اعدامها و بخصوص اعدامهای اول انقلاب فاقد ابتداییترین مبانی حقوقی بودند...
پاسخ به پرسش فوق ================ سلام بر شما ویدئو را یکبار دیگر ببینید. دقیقه یک و ۹ (دقیقه ۶۹) -------------------------------------------------- [...] به عنوان کسی که بسیاری از یاران و نزدیکانم در حکومتهای شاه و جمهوری اسلامی کشته شده و از بین رفتهاند... به عنوان کسی که زخم ساواک شاه و زخم شکنجهگران حکومت جمهوری اسلامی را هنوز بر کف پا ها و بر بدن خودم دارم و با حفظ کلیه مرزبندیهای سیاسی با هر دوی این دیکتاتوریها – دیکتاتوری شاه و ولایت فقیه – اعلام میکنم که کلیه اعدامها و بخصوص اعدامهای اول انقلاب فاقد ابتداییترین مبانی حقوقی بودند... همنشین بهار
زیبا، عالمانه، و منصفانه. همنشین بهار و سعید شاهسوندی عزیز خسته نباشید و دستتان درد نکند.همچنین از سایت وزین دریچه زرد متشکرم که این امکان را برای شنیدن این گفتگوها فراهم کرد. درود فراوان به سعید شاهسوندی مظلوم که با آن همه زخمها و جراحات جسمی و روحی که از شکنجه گران شاه و شیخ و نارفیقان بر پیکر خسته ودردمندش دارد در طول این گفتگوها قدمی از جاده عدالت و روشنگری خارج نشد. برای شما بزرگواران آرزوی سلامتی دارم.
سلام و خسته نباشید ممنون از اقای شاهسوندی و همنشین در بجا نهادن سندی تلخ ولی لازم برای امروز و آیندگان برای نسلی که هست و نیستش به باد و توفان سپرده شد با هزار خنجر در سینه و خنجرهائی در پشت چه مانده است جز فریادی و باقی نهادن حکایت گذر خود برای نسل امروز و آینده تا دیگر این همه هستی زیبا بر باد نرود و کاروانی که قصد وادی عدالت داشت سر از اخور خونین مرتجعان جهاندار سر بر نیاورد باز هم سپاس و با امید به پرتو افکندن بر تاریکهای دیگر
بسیار عالی و به موقع؛ با تشکر از زحمات شما عزیزان؛ تیتر "پیامد های جزوه سبز.." را میبینم مطمئن میشوم که شما عزیزان ما را به یک گفتگوی کیفی دیگری مهمان کرده آید. همچنین با تشکر بابت مطلب بانوی دانشمند مریم میرزا خانی که جناب همنشین آن را هم به موقع آماده کردند. در این دنیای وانفسا برای شما عزیزان یغمایی؛ همنشین؛ شاهسوندی که غریبانه و بی چشمداشت به کار روشنگری می پردازید آرزوی سلامتی دارم.
اسماعيل عزيز سلام نخست سپاس از انتشار مطلب دوم. تيتر جزوه سبز به نظر من مختص همان ٣٦ جلسه بود بنظرم ذكر شماره ٢٧ از سوي همنشين باعث اين تداخل شده البته شماره بندي أشكال ندارد شايد مناسبتر مي بود عنوان ثابت پاي سخن... ويا گفتگو با...... مي بود در اينصورت تداخلي هم پيش نمي ايد ٢٦ جلسه در باره جزوه سبز يك جلسه درباره نيك بين ووووو با احترام و سپاس مجدد سعيد شاهسوندي
۱۲۵ نظر:
به به هردم ازین باغ بری میرسد!
شجاعت و دگم شکنی همنشین بهار را تبریک میگویم درود بر او و تلاشهای روشنگرش
سازمان مجاهدین متاسفانه به دلیل اشتباهات رهبران ضرباتی خورد که بعید است کمر راست کند ولی تجربه های این بزرگترین تشکل سیاسی ایران در سالهای پنجاه و هفت تا شصت برای نسل آینده بسیار ارزشمند است ممنون از آقایان همنشین بهار و سعید شاهسوندی برای اطلاع رسانی
مبارزه با شاه اشتباه بود ایران راه حل انقلابی نداشت این کپی برداری یک عده انسان احساساتی و کم تجربه و کم سواد از انقلابات جهان بود که هم خودشان را بدبخت کردند هم ملت ایران را
مشکل اصلی بنظر من مساله دین اسلام است که مدتها همه دلبسته بودند که از درون ان انقلاب بیرون بیاورند تمام افراد از خوب وبد قربانی همین مساله هستند باید این مساله خیلی خوب باز شود و گرنه ریشه را نمی بینیم
با درود به آقایان همنشین بهار و سعید شاهسوندی به خاطر کار ارزشمند و پایه ای تدوین بخشی از تاریخ معاصر ایران و تشکر ویژه از سایت دریچه زرد که با گشودن دریچه ای به روی حقیقت زوایای در سایه مانده را هر چه بیشتر درمعرض دید ما قرار میدهد.
بسیار جای خوشبختی است که انسان رنج دوران کشیده ای چون آقای شاهسوندی علی رغم تمام نامردمی های ناجوانمردان؛ مردانه ولی مظلومانه ایستاد و اکنون تجارب ارزشمندشان را با ما ها قسمت میکنند.
به امید ادامه این گفتگو ها؛
افشین
با تشکر از اقایان همنشین و شاهسوندی برای روشنگری تاریخ.
این مهم در درجه اول وظیفه دو سازمان بوده که انجام نشده.
سازمان مجاهدین تاریخ نگاری و روشنگری را با شعار و تبلیقات و به به کردن رجوی اشتباه گرفتنه، و سازمان پیکار هم پیشتر سکوت کرد، شاید به دلیل شرمندگی از بعضی تصمیمات و اعمال، و در مورد بعضی دیگر فقط شعار داده.
حضرت استاد یغمائی ! عجب از سرکار که با این همه افشاگریهائی که در مورد سعید شاهسوندی شده است بخصوص روشنگریهای سازمان پر افتخار مجاهدین خلق د رمورد شاهسوندی و ان کارنامه سخنرانی هایش پس از دستگیری در زندانهای رزیم اخوندهای پست فطرت جنایتکار شما به انتشار مصاحبه او با همنشین بهار اقدام میکنید. شگفتا واقعا حالا اگر ایرج مصداقی با یک ساواکی به صحبت مینشیند و یا همنشین بهار با سعید شاهسوندی گفتگو میکند روشن است ولی شما که هنوز گویا ادعای ازادیخواهی داری و علیه آخوند شعر و شعار میدهی با پخش این گفتگو چه چیز را میخواهی اثبات کنی؟ اینکه تضادت با ملا کم شده و جبهه عوض کرده ای یا یک چیز دیگر که برای من روشن نیست ولی در هر حال از کوزه همین برون تراود که در اوست شاید هم تعجبی نداردکند همجنس با همجنس پرواز
کار همنشین بهار تابو شکنی نیست حرمت شکنی است. تداخل عمدی مرزهاست. نمی دانم چرا همنشین بهار تا این حد به شکستن حرمتها و خطوط قرمزی که با خون دهها هزار شهید میان ارتجاع و انقلاب میان مردم و دشمنان مردم ایجا شده اصرار دارد. همنشین بهار اینطور که از سوابقش پیداست هیچگاه انقلابی نبوده است. در زندان خمینی هم از موضع یک در هم شکسته به حوادث می نگریست. گذرش به اشرف هم که نیازی به شرح ندارد. با اینحال حالا که در خارج است و در دسترس و زیر فشار رژیم هم نیست معلوم نیست چرا اینقدر بر پایمال کردن رنج اسیران و خون شهیدان خلق پافشاری می کند با همنشین شاهسوندی ها شدن.
امید به هدایتش را هنوز از دست نداده ام.
کویر
واقعا کویری! نه علفی نه درختی !مرد حسابی همنشین یک سند به این ارزشمندی رو در باره یک ماجرای مهم زنده کرده تو نمی بینی؟ شاهسوندی هم یک قربانیه قربانی سخ نظام اینم تو نمی فهمی در ضمن تو بنظرم یه مرض پرضی داری اینطور مینویسی حرف حسابت چیه روشن بنویس
اسم مرز بندی حال مرا به هم میزند واقعا مرز بندی کجا برای کی؟مرز شماها بدرد خودتان میخورد مرده شورش را ببرند برای ما همش مرز مرز برای جناب رهبر هیچ مرزی وجود ندارد
آقای کویر جواب بده:
۱- مگر شما در زندان جمهوری اسلامی بوده ای؟
۲- کی؟ کجا؟ در کدام بند؟ از چه تاریخ تا چه تاریخ؟
من مدتی با همنشین زندان بودم. او از بهترین زندانیان سیاسی بود.
خجالت نمیکشی؟ مجید. م
جناب کویر خان نامه نوشتن به خامنه ای مرز شکستن نیست؟
جناب کویر خان توهین به زندانیان سیاسی تحت هر عنوان در مناسبات مجاهدین و وادار کردن آنها به اعتراف به بریدگی مرز شکستن نیست؟
جناب کویر خان جدا شده ها را به قتل تهدید کردن مرز شکستن نیست؟
جناب کویر خان اخاذی به طرق گوناکون با فریب خانواده های اعضای مجاهدین مرز شکستن نیست؟
جناب کویر خان ... باغ آباد رویاهای نسلی در برهوت ندانم کاری حضرات و در تقابل با رویای فقاهت عظمای رجوی به کویری بی آب و علف از بی اعتمادی تبدیل شده است .... و عجیب اینکه تو هنوز نگران سوال کردن از این و آنی؟
کوتاه سخن، جنبش چپ در ایران در دو برهۀ اساسی فاجعه آفرید. در دوران شاه (به تبعیت از برادر بزرگ) خواهان سرنگونی بیچون و چرای رژیم بود و راه هرگونه تعامل و نزدیکی جامعه با حکومت را بست. بدین راه، حکومتی را که بیش از نمونههای مشابه توان دگردیسی بسوی دمکراسی داشت، به بحران و سرنگونی کشاند.
هواداران "جنبش چپ" هنوز هم بجای بر عهده گرفتن مسئولیت فاجعه ای که در آن نقش داشتند درگیر سیاستبافی دربارۀ اوضاع ایران و جهان و "نبرد که بر که" در حکومت اسلامی هستند. البته اینرا امروزه در شرایط بسیار بهتری از گذشته انجام می دهند!
-----------------------------------------------
از نوشته آقای فاضل غیبی
اگر شماها از بی خردی نمی فهمید اما مطمئن باشید که خود همنشین بهتر از همه شما می فهمد منظورم از نوشتن "از موضع یک در هم شکسته به خوادث نگریستن" یعنی چه!
پس بیخود لی لی به لا لا نگذارید.
حرف ساده است و همان است که نوشتم. همنشین شاهسوندی ها شدن ثمری جز جز مخدوش کردن مرزهای بین مردم و ضد مردم ندارد.
کویر
بعد از حماقت فروغ جاویدان که هزاران نفر از بهترین کادر های سازمان قربانی توهمات رهبر خودشیفته شدند و تبعات بعدی آن که دست رژیم مرتجع را در کشتار اسرای زندانی آزاد گذاشت، رهبری سازمان به جای جمعبندی صادقانه و انتقاد از خود از همان دقیقه یک شروع به فرافکنی کرد.
در داخل سازمان صادق ترین نیروهایش را متهم به مایه مکفی نگذاشتن کرد (خزعبلاتی مثل عدم عبور از تنگه و ... )و آنها را با انواع اهرمهای تشکیلاتی آچمز نمود. و با لجن مالی کردن آنانی که بیرون بودند از جمله اسرای خودش در چنگال رژیم سبع با ناجوانمردانه ترین اتهامات مانند زدن تیر خلاص و تجاوز به زندانیان زن مجاهد یک فضای رعب و اختناقی ایجاد نمود تا کسی حماقت آشکار رجوی و دارو دسته بریده اش را به چالش نکشد. از آنجایی که به قول خود رجوی با دروغ حتی یک سنگ هم روی سنگ نمیتوان گذاشت؛ نهایتا" این دروغهای شاخدار و فرافکنیها مثل تف سر بالا عمل کرد و به صورت اتودینامیکی(باز به قول خود رجوی ) دامان او وحلقه عافیت جوی پیرامونش را گرفت. کسی که روزگاری با نام خدا و خلق قهرمان ایران شروع میکرد کارش به آنجا کشید که کاسه لیس شقی ترین وشیطانی ترین نیروهای جهان کنونی شد(از یک طرف نیوکانها ی جهانخوار و ازسوی دیگر مرتجعین عربستان واذنابشان)
به واقع اگر کسی باز به قول خود رجوی ذرهای به ایدئولوژی انقلابی قیامت! معتقد به ازتکرار اتهامات دروغ تنش به لرزه میافتد. اما هیهات که خود شیفتگی و شهوت قدرت و در عین حال عدم شهامت رجوی و بریدگان پیرامونش آنها را وا میدارد که با تهمت زنی و فرافکنی وکتمان حقیقت به چند روزه ی حیات انگلیشان ادامه دهند. بایستی به انسانهای رنجدیده ومظلوم مانند آقای شاهسوندی تبریک گفت که نه تنها توپخانه دروغ ونامردمی رجوی او را مایوس نکرد بلکه مصمم ساخته تا تجربیات گرانیهایشان را با این نسل سوخته در میان میگذراند. همچنین انصاف وشجاعت همنشین بهار و مسیولین دریچه زرد قابل تقدیر است. و الا این روایت ها را باید از کی بشنویم؟ کجا هستند تاریخچه های زنده سازمان مانند محمد حیاتی؛ محمود عطاپور؛ عباس داوری؛ که تجربیاتشان را با مردم تقسیم کنند؟ آیا اساسا" اجازه و جرات این کار را دارند؟ یا اینکه به پروسه ی دگردیسیشان ادامه میدهند تا آنکه یکی یکی اجل آنها را امان ندهد؟؟
افشین
کویر خان در برهوت فکری گمان می کند خیلی خردمند است.
کویر جان هیچکس نمیتواند خون شهدا و رنج اسیران را پایمال کند. تنها رهبر خاصصص الخاصصص با راهبری یگانه، داهیانه، خودخواهانه، غیرپاسخگویانه، اپورتونیستانه و امامانه با خنجر ردن از پشت به اعتماد زندگان همین نسل از عهده ی این امر بر می آید.
بنابراین اگر دنبال حراست از خون این نسل هستی یقه همو را بگیر. هرچند که این نسل راه خویش را به قداست همین خونها و رنجها باز خواهد کرد و روسیاهی به زغال خواهد ماند.
آقای شاهسوندی
شما که اینقدر لالایی خوب بلدید چرا خودتان خوابتان نمی برد؟
شما که می گویید دیکتاتوری طالح وجود ندارد و قبل از سال 50 با کیش شخصیت مائو برخورد کرده اید چطور شد که تاریخچه رهبری مسعود رجوی بر سازمان مجاهدین را امضا کردید؟ چرابر همه آن داستانهای آقای رجوی صحه گذاشتید و از ازدواج او با مریم رجوی و تا استعفای مرکزیت و دفتر مرکزی و..صحه گذاشتید و همه آنها را امضا کردید؟
مسعود ت
دوستانی که هنوز از رهبر عقیدتی یعنی ولی فقیه سازمان حمایت میکنید بر عکس انچه سازمان اموزش میده مصاحبه با هر شخصی با هر گذشته ای به معنی تایید و یا موافقت با ان فرد یا اعمال گذشته او نیست،
همینطور که خواندن جوابها و نوشته های دیگران به معنی تایید ان نیست!! مثلا شما ها که میدانید سازمان رجوی سر زدن و خواندن این سایتها را حرام کرده ولی مدام به این سایتها سر نمیزدید. ایا اینجا امدن شما به معنی تایید این سایت است؟
چند وقت پیش دوستی که هنوز هوادار سازمان است از من مقاله ای را خواست که بخواند من به او لینکش را دادم ولی او گفت نمیخواد وارد ان سایت بشه و از من کپی انرا میخواست!! البته فکر کنم پیشتر ترسش از سازمان بود که متوجه بشن به اون سایت سر زده تا ترس از خود ان سایت !!
در مورد اقای شاهسوندی همه چی بعد از این سالها دیگر روشن است و چیز پنهانی نمانده. ایشان یکی از اعضا و مسئولان بالای سازمان از زمان شاه بوده و دارای اطلاعات بسیار با ارزشی هست. چرا باید ما خودمان و نسل حال و اینده را از دانستن ان محروم کنیم ؟ مخصوصا وقتی میدانیم که سازمان همه حقیقت را نمیگوید و رجوی تاریخ را به نفع خود مینویسد.
در مورد داشتن مرز قرمز لطفا خودت را نه هوادار سازمان بلکه جای یک انسان بزار و جواب بده پول گرفتن از صدام در زمان جنگ کجای مرز قرمز است؟ صحبتهای رجوی با مسئولان نظامی صدام را بخوان و جواب بده مرز قرمز کجاست؟ خاطرات جدا شده ها را بخوان و فکر کن زندان و شکنجه و جلسات تف و کتک فقط برای مخالفت با سیاست های رجوی کدام طرف مرز است؟ الان رابطه با شیوخ مرتجع عرب و به احتمال زیاد پول گرفتن از انها مرز چه رنگی را رد میکند؟ دویدن به دنبال وحشی ترین و راسترین جناح حکومت امریکا و التماس حمایت کردن چه الزاماتی دارد و ایا این الزامات مرز قرمز را رد میکند؟ نگه داشتن سازمان در عراق و مخالفت با خروج و ان شعارها برای ماندن بمدت 13 سال بعد سرنگونی صدام و به کشتن دادن انها و هزاران سئوال دیگر.
چرا شما که بخاطر مصاحبه برای روشنگری تاریخ از فردی که سالها پیش زندانی رژیم بوده و با همکاری و مصاحبه از مرگ نجات پیدا کرده ولی حالا مثل شما سالهاست در خارج زندگی خودش رامیکند و خاطراتش را مینویسد اینطور نگران خط قرمز و حرمت هستید ولی اینطور راحت از کنار اعمال رجوی رد میشوید؟ ایا مصاحبه اقای همنشین ضربه به منافع مردم ایران در مقابل رژیم میزند یا اعمال رجوی و در این 38 سال گذشته و به بن بست و نابودی کشاندن سازمان و به حدر دادن چند نسل؟
شماها اگر مرز داشتید به این روزگار دچار نمی شدید و می دانستید جدا از خیالپردازی یک مقاومت متشکل به رهبری مسعود رجوی سردار بزرگ آزادی که دستور مبارزه علیه آخوند کثیف را صادر نمود وجود دارد و مخالفت با او به نفع آخوندهاست . با این همه مهم نیست اینده اثبات میکند حق با کیست.
درود بر رجوی
زنده باد آزادی
ایرانی
ایرانی جان . کویرجان .... اشکال تو این است که با فرهنگ مجاهدین آشنا نیستی
می دانی جواب کسی که بگوید رجوی مرز ندارد در فرهنگ مجاهدین چیست؟ گوش کن
رجوی به عنوان رهبر عالیقدر و عاری از هر گونه ناخالصی استثماری نیازی به مرزبندی ندارد چون او اساسا تهدیدش این نیست . مرز بندی مال فقیر بیچاره ها و پیروان مقام معظم رهبری است که اگر نبود سایه ی این رهبری عالیقدر هرآینه به ارتجاع و آستانبوسی آخوند دچار می شدند بنابراین باید این عناصر ناکامل و ناآگاه که تفاوتشان با بوزینه فقط در اصلاح صورت است ( عین کلمات رجوی) توسط یک عنصر انسانی از دنیای حیوانیت وبهیمی به دنیای انسانی به هر ترتیبی شده (حتی به زور هدایت) شوند. در این مسیر رهبری فرمان می دهند که مرزبندی داشته باشید و آنها باید بگویند سمعنا و اطعنا. این جماعت و این توده بی شکل را چه رسد به اینکه از آن مقام عظما طلب و سوال استراتژی و خط و مرزبندی بکنند. کجای کارید.....
حالا فهمیدی جواب معاندین را باید چطور داد؟
این است فرهنگ فاسد و مبتذل مجاهدین که توسط رجوی به قعر ارتجاع در غلطیدند.
بسیار عالی واقعا یک سند با ارزش
سمندر
اقای همنشین بهار عزیز سایتی به نام همنشین بهار توسط خواهران و برادران عقیدتی برپا شده است در لینک زیر
http://mosnikar.blogspot.fr/2016/06/blog-post_18.html?spref=tw
به شما تبریک میگویم به خال زده اید
اینها نشانه است از درستی دیدگاههای شما هر جا دیدید که خواهران وبرادران عقیدتی و ولایتی اینگونه واکنش نشان میدهند همه دلیل بر حقانیت است که پشت سخنان شما بوده و خواهران وبرادران عقیدتی وولایتی اینگونه میخواهند شما را در میان همنشین های خودساخته شان محو کنند یا کمرنگ کنند
این است که باید گفت احسن الله من الخالقین که این گونه دست شیطان را هم از پشت بسته اند
آقای شاهسوندی صحبت شما بسیار جالب بود ممنون از شما و آقای همنشین بهار همین جا میخواهم بگویم من یک عذر خواهی به شما بدهکارم زیرا چندین سال اگر چه نه همه حرفها ولی خیلی از حرفهائی را که سازمان مجاهدین و هوادارانش در مورد شما افشا گری کردند باور کردم و همیشه این سئوال در ذهنم بود که چطور شما از قتلعام سالهای 67 جان بیرون بردید ولی بعد از انها وقتی دیدم تمام افرادی مثل آقای قصیم آقای روحانی آقای همنشین اقای یغمائی و خیلی مثل آنها را مزدور و جیره خور دگفتند وواقعا یک چیزهائی نوشتند که خیلی وحشتناک بود فهمیدم در مورد شما هم همینطور بوده است و اینها خیلی خیلی راحت دروغ میگویند و یا مبالغه های وحشتناک میکنند که هیچ جائی سابقه ندارد امابا این مسئله که شما بدور از این همه تهمتی که زدند یکدفعه باید همه چیز آن سالها را در روشنی قرارش بدهید تا همه بدانند چی بوده است و همچنین تمام تجربه های خودتان را در طول سالها مخصوصا انچه که در زندانهای خکینی دیدید بنویسید خیلی ممنون از شما.ح. ب.بلوریان
آقای شاهسوندی
چرا وقتی می خواهید از دیکتاتورهای مغاصر مثال بزنید می روید سراغ رضا شاه که بیشترین خدمت را در رشد زیر بناهای اقتصادی صنعتی و آموزشی ایران در تاریخ معاصر انجام داده است؟
آقای شاهسوندی یعنی در تاریخ معاصر دیگر دیکتاتوری نمی شناختید که مثال بزنید یا اینکه معذوراتی دارید؟
اقای شاهسوندی موضوع چیست؟ ریشتان گرو کیست؟ شما که ظاهرا و اینطور که وانمود می کنید انسان ازاده ای هستید و قاعدتا باید بتوانید مثل هر کسی در خارج راحت حرف بزنید. چرا نمی توانید یک مثال نزدیکتر به زمان ما از دیکتاتور های معاصر بزنید و مجبورید تا رضا شاه به عقب بروید؟ اقای شاهسوندی نکند که شما را عهدی ست با جانان که تا جان در بدن دارید هواداری کویش را چو جان خویشتن دارید؟
حمید نیری
دوستان سلام
با تشکر از اسماعیل و همنشین
من سعید شاهسوندی هستم.ضمن تشکر از کسانی که در کامنت ها نسبت به من لطف نمود اند. چندنفر از دوستان یا من را مخاطب قرار داده ویا سئوالاتی مطرح کرده اند.امید که تو ضیحات زیر مفید افتد:
1/ نخست چرا در مورد دیکتاتور صالح فقط به رضا شاه اشاره کرده ام و مثلا از دیکتاتوری آیت الله خمینی و یا خامنه نگفته ام. برای این که این حضرات را کمتر کسی صالح می داند . دیکتاتور البته چرا. البته ممکن است بعضی از نیروهای مومن به آنان چنین برداشتی داشته باشند. دلیل دوم این که برنامه بصورت شفاهی و تلفنی است و نه بصورت کتبی که انسان هر کلمه اش را حساب می کند.بنابراین محظور کوی جانان نبوده. کوی جانان من از زمانی که خودم را در نوجوانی شناختم تا اکنون مردم ایران بوده و هستند.
2/ درمورد مرزویا حرمت شکنی هم دوستان به اندازه کافی توضیح داده اند. مرز بندی البته علی الاصول چیز بسیار درستی است و نباید حال دوستی را که نوشته اند بهم بزند. اماکدام مرز؟ و کجا؟ اگر صحبت با همنشین اجازه داد در این باره مطالبی را خواهم گفت
3/دوستی نوشته اند که در اثر همکاری و مصاحبه من آزاد شده ام. همکاری غلط و مصاحبه درست است به علاوه مطالبی که از حوصله یک کامنت خارج است و من صدها جا توضیح داده ام
4/دوستی در مورد کیش شخصیت و بحث مائو نوشته اند.نه صحبت من لالائی بود و نه قرار بود خودم یا دیگری بخواب برویم. ما و من اشتباه کردیم. در صحبت با همنشین هم رسما گفته ام. ضن این که فضای آن سالها یادتان نرود.
5/من نه خصم رجوی ام نه خصم خمینی و خامنه ای. انکار آنان هستم. انکار تفکر، وروش آنها
شاد باشید وسرفراز
سعید
اخوندها میروند! بزرگترین دشمن آخوندها تشکلها و احزاب و شخصیتها و مبارزه مسلحانه یا غیره نیست. بزرگترین دشمن آخوند حرکت پر شتاب زندگی و رشد تکنیک و آگاهی است الان اخوندها شبیه یک با عرض معذرت مدفوعی هستند که دارد در زیر آفتاب زمان میخشکد.کدام کسی جز یک عده جاهل و عقب مانده نظرات آخوند را قبول دارد؟؟؟؟ خودشان هم دیگر قبول ندارند!!! شما در ایران نیستید تا ببینید چه خبر است. اندیشه آخوند مرده است و تمام شده است هیچکس حریف این کثافات تاریخ نشد جز خود تاریخ که دودمانشان را بر باد داد
پاینده ایران
درود بر ملت ایران
ننگ و نفرت بر بقایای رژیم منحوس آخوندی
آقای اذری فقط حرکت تاریخ لازم نیست جنبش اجتماعی اگر نباشد اخوند میماند تا آخرین ذره ایران را بر باد بدهد تاریخ بشر به این مسئله گواهی میدهد
دوستان عزیز سلام بر شما
قسمت پنجاه و ششم «تاریخِ جهان از ماموت تا فیسبوک»
(جامعه سطلی پر از کوسه نیست، دریاییست پر از ماهی)
در سایت خودم ثبت شده است.
اگر مایلید از آنجا ببینید و یا بردارید.
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=402
با کمال احترام: همنشین بهار
گذشته از این صحبت که خودش خیلی با ارزش هست من بعنوان وکیل اول شیطان رجیم نمی دانم اقای شاهسوندی بعد از دستگیری چه کرده یا چه نکرده و چقدر کوتاه آمده یا نیامده است ولی فکر میکنم یک عضو قدیمی که از زمان حنیف نژاد اگر بخواهد تغییر عقیده جدی بدهد نمی آید که یک مزدور دست چندم بشود و در خارجه یک بخور و نمیری بگیرد و زندگی بکند اگر افراد به این نتیجه برسند یا خاطر منفعت بخواهند خدمت آخوند بکنند خوب در ایران می مانند و جای درست و حسابی برای خودشان میگیرند.حالا بیائیم و این فرضیه را قبول بکنیم که اقای شاهسوندی مزدور است چنین کسی با سی سال افشاگری علیه او اصلا به چه درد حکومت ملا میخورد؟ همه از او فرار میکنند ملا یک کسی را میخواهد که افشا نشده باشد و بتواند برایش کار بکند من یک چیزی را میفهمم سی سال علیه یک انسانی که دستگیر شده و حالا با هر دلیل در چنگ ملای خونخواره غداره کوتاه آمده هی تهمت زدن و این فرد را جاسوس و مزدور و فلان و بهمان گفتن خیلی نامردی است در کشورهای غربی حتی یک قاتل را هم اینطور نمی کوبند و لهش نمی کنند
تشکیلاتی که برادر را علیه خواهر بسیج کند که به خواهرش بگوید .... و زن را علیه شوهر علم کند و برادر زاده را علیه عمو و برادر را علیه برادر حرفهایش یک صنار ارزش ندارد اینها چه مرزی را باقی گذاشتند که به دیگران میگویند مرز را خدشه دارش نکنید بروید دنبال کارتان حوصله دارید مرز مرز اصلا شما مرزی باقی گذاشتید؟
سلام
واقعا بعضی ها بعد از سالها در هوای آزاد اروپا هنوز چون سی سال پیش فکر می کنند! مگر اینجا یک ژورنالیست فقط با موافقان خود مصاحبه می کند...مصاحبه که با موافق که هنر نیست...خبرنگاران با دشمنان آزادی و مردم هم مصاحبه می کنند(فالانچی، نمی دونم خوب نوشتم!) ...و این مصاحبه ها روشنگر است..آقای شاهسوندی خود قربانی خمینی و رجوی است هر چند هزار انتقاد بر او هست اما اینکه زنده از دام این رژیم سفاک رسته، خودش قابل ارج است...مگر مردن هنر است...مرده ها که دیگر نمی توانند مبارزه و افشاگری کنند!
آقای همنشین بهار موفق باشی...امید که روزی بتوانی با آقای مسعود و یا مریم رجوی هم مصاحبه کنی ونیز با همه افراد که نقشی داشته اند در همه طیف های چپ و راست. هواداران و یا اعضای یک فرقه چون اهل شک و تفکر نیستند، گدر زمان آنها را تغییر نخواهد داد.
خدابخش مشهدی
سمندر
همین الان واتس اپم رو باز کردم دیدم پیام استغفای شیطان را برام فرستادند من متن استعفای شیطان رو براتون بدون دخل وتصرف همینجا میگذارم
متن استعفای شیطان:
پروردگار محترم از آنجایی که بشر امروزی برای فریفتن همدیگر شایستگی بیشتری از این حقیر دارند و در اکثر مواقع از من سبقت می گیرند و بنده باید در محضر آنها شاگردی نمایم لذا خواهشمند است با استعفای اینجانب موافقت کنید.
شیطان رجیم
البته منظور شیطان از بشر مشخص است کیست منظور او خواهران و برادران عقیدتی و ولایتی میباشد این را جهت دقت خوانندگان گفتم
من فقط دلم گرفته . دشمن اخوند پلید است و ما یاران قدیم همه پراکنده و خیلی اوقات دشمن یکدیگر! چرا؟ سی و پنجسال قبل همه در کنار هم و یار هم اما امروز نگاه کنید چه خبر است؟ دریغا و من فقط دلم گرفته است برای همه برای همه که همه قربانی هستیم و در جدال با هم
افسانه صبور
آقای حمید نیری اخر برادر جان کسی هست که در دیکتاتور بودن جلاد خون آشام و آخوند آدمخواری مثل خمینی شک داشته باشد که آقای شاهسوندی بخواهد زیر سبیلی از آن بگذرد خمینی دیکتاتور بود ولی طالح نبود ولی رضاشاه طالح بود جنایت کرد ولی خدمت هم کرد خدا از گناهانش بگذرد اصلا سلسله پهلوی یکی از بهترین سلسله ها در میان دیکتاتورهایند بنظر من مبارزه مسلحانه فدائی و مجاهد با محمد رضا شاه اشتباه بود و رفت به جیب یک مشت آخوند بیشرف آقای شاهسوندی هم یکی از قربانیان همین اشتباه است قبل از همه چیز باید این را نقدش کرد که بابا اشتباه کردیم راه مبارزه با شاه مسلحانه نبود بلکه باید راه دیگری پیدا میکردیم ولی هنوز که هنوز است حاضر نیستیم این را بپذیریم
درود بر رضا شاه دیکتاتور سرکوبگر ایرانساز
چریک سابق
چریک سابق درست میگوید. راه مبارزه با شاه مسلحانه نبود. ولی آن زمان این نوع حرکات مد روز بود و خودبخودی نه اینکه از دل تفکر و استدلال مشخصی و با توجه به بافت جامعه ما در آمده باشد.
افسانه خانم علت پراکندگی نیروها سرخوردگی ناشی از سرکوب وحشتناک این یکی و خیانت و اپورتونیسم آن دیگریست. فضایی که البته نباید تسلیمش شد.
هیچکس خائن نیست. فقط و فقط جمهوری اسلامی و تمام کسانی که بطور مستقیم برای حفظ این جمهوری کثافت کوشش میکنند خیانتکارند. بقیه قربانی هستند همانطور که برای کمک به سرنگونی و جایگزین کردن یک نظام دموکراتیک باید گذشته را نقد کرد و قاطعانه نقد کرد سازمانهای چریکی در ایران از نوع مارکسیستی اش کپی برداری سطحی از انقلابهای شوروی و چین و ویتنام بود و از نوع مجاهدینی اش باز هم کپی برداری از همین کشورها و رنگ اسلامی بود و سرنوشتشان همین بود که دیدیم متلاشی شدن از درون و بیرون وتبدیل شدن به یک مشتی که در خارجه عمرشان دارد تمام میشود هرنوع مسامحه در نقد گذشته به نفع جمهوری اسلامی است مبارزه مسلحانه به شکل مجاهدین و فدائی ها در عالم خیال اگر هم پیروز میشد جز دیکتاتوری دنبال خود نداشت
درود بر رضا شاه دیکتاتور سرکوبگر ایران ساز
چریک سابق
مبارزه مسلحانه با دیکتاتوری شاه غلط بود ولی این حکومت پست و پلید آخوندها انروزی سقوط خواهد کرد که تمام مردم ایران منجمله با سلاح برخیزند و به این ننگ پایان بدهند وگرنه این خفاشان خون اشام به خونخواری ادامه میدهند
م.بزرانی مقدم
آن سردار بزرگ و سمبل شرافت و شجاعت و ایراندوستی مسعود رجوی تنها کسی بود که اگر چه نیروی دجال در حداکثر بود ولی راه چاره را دریافت.باشد که در آینده خورشید از پشت ابرها در آید و ملت ایران بداند راه راه 30 خرداد و غرش شیرانه مجاهدین خلق بود
درود بر سردار بزرگ ازادی مسعود رجوی
پاینده باد راه او علیه حکومت کثیف آخوندهای ضد ایرانی
کوچک مصدقی نوشته ای:
باشد که در آینده خورشید از پشت ابرها در آید و ملت ایران بداند راه راه 30 خرداد و غرش شیرانه مجاهدین خلق بود..
از این جمله چنین بر می آید که ملت ایران الان و بعد از سی و چند سال پس از سی خرداد هنوز نمی داند که راه راه رجوی بوده...
به این می گویند چپ روی و جدا افتادن از توده ها...
به این می گویند سی و چند سال بر اشتباه خویش پای فشردن وبجای اعتراف به اشتباه و انحراف؛ تبدیل تنها نیروی سراسری به یک سکت بسته و منزوی.
یکی از اعضای پیشین مجاهدین که بعد از دستگیری در مرز سوریه (و انتقال به تهران)؛ در زندان و بیرون زندان، تقابل با سازمان را تبلیغ کردهاست، با اشاره به جانباختن رضا رضایی (۲۵ خرداد ۱۳۵۲)... و اینکه وی با تصور اینکه «مورد حمله ساواک قرار گرفته...از طبقه دوم ساختمان به پایین پرید، نوشتهاست:
[رضا] «با وجودی که پایش شکست با نیروهای ساواک تا ۲ ساعت به درگیری مسلحانه پرداخت و سرانجام کشته شد...
تقی شهرام و ستوان احمدیان هم در همان خانه همراه با رضا رضائی بودند، اما گریخته و بهجای دیگری نقل مکان کردند...»
...
پاراگراف آخر نوشته فوق واقعیت ندارد. نه ستوان احمدیان آنروز با رضا بوده و نه تقی شهرام.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در نشریات حکومتی هم، اینگونه دروغها، آگاهانه ترویج میشود.
همنشین بهار
در مورد تقى شهرام سناريوهاى مختلفى مطرح شده كه يكى هم وابسته بودن او به دستگاه امنيتى رژيم شاه است. البته اكثرا سعى كرده اند از او بعنوان تئوريسينى از خودگذشته و مبارز، كه اشتباهاتى هم داشته، ياد ميكنند اما در تمام اين سالها من بر اين باور بوده ام كه تقى شهرام بعد از دستگيريهاى سال ٥٠، به خدمت ساواك در امده و داستان دفاعيات و انتقال زندان و فرار، همه و همه حكايت از پروژه ساواك داشته و در طول ساليان، به ان حركت فاجعه اميز ختم شده است. شهرام كاريترين ضربه را به جنبش عليه شاه زد، كه نتيجه اش روى كار امدن روحانيت در سال ٥٧ بود، لذا او خائنى بيش نيست، همين
آقای همنشین من همه مصاحبه را گوش کردم.دستتان درد نکند خیلی ارزنده است. ولی نکته ای که داشتم این است که شما حین صحبت آقای شاهسوندی توضیحاتی گاها غیر ضروری میدهید که مثلا فلان عنصر مبارز چینی در زندان فوت کرد و نه در ... و توضیحاتی از این قبیل که ربطی به بحث ندارد. یا توضیحاتتان در مورد انتقاد مسلحانه را بعد از مصاحبه به آن اضافه کرده اید که چندان ضرور نیست. میتوانستید بعدا جداگانه توضیحاتی بدهید. همه چیز را دانستن و بیان کردن گاها هدف اصلی را کمرنگ و بحث را دچار گسستگی می کند. امیدوارم توانسته باشم منظورم را بیان کنم.
همنشين بهار عزيز من شخصا در سايت خود شما ويدئوها را ميبينم اما متاسفانه در سايت شما محلى براى اظهار نظر وجود ندارد و امكان كامنت گذارى نيست لذا مثل منى كه دريچه زرد را هم روزانه سر ميزند مجبور است كامنتش را در اينجا بنويسد.
دريچه زرد يكى از ويژگيهاى خوبش همين امكان اظهار نظر است كه فكر ميكنم سخت همه ما بدان نياز داريم، چرا كه خواننده با مطالب، پاسيو برخورد نميكند.
اميدوارم سايت شما هم در اينده از اين ويژگى برخوردار شود.
لازم است از جناب يغمائى هم تشكر كنم و خسته نباشيدى به ايشان بگويم كه اين امكان را براى افراد فراهم كرده است، هر چند زحمت بسيار برايشان دارد.
عليرضا
بسیار جالب و عبرت انگیز. به خصوص اون پروسه خودتخریبی بهرام آرام تحت نام انتقاد از خود و انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک. راستی چه شد که بعد از این همه تجربه خونبار مجددا " به همان چاه افتادیم و از همان سوراخ گزیده شدیم؟
افشین
آقای همنشین سلام
با تشکر و قدردانی از اینهمه زحمات و تلاش ماندگار، که شما به تنهایی دارید انجام می دهید. کاری که میبایست سازمانهای مدعی بکنند و نمیکنند.
انصاف شما در بیان مطالب حتی در مورد تقی شهرام بی انصاف، و قاتلین شریف واقفی، مرا تحت تاثیر قرار داده است.
بنده پرسشی دارم.
چرا مدتی است برای سایت آقای مصداقی، مطالب خودتان را نمیفرستین؟ من به سایت پژواک مراجعه کردم نبود.
در فیسبوک ایشان و دیگر منتقدان هم نیست؟
جای تأسف دارد.
ضمناً یکی از اقوام ما که نامش در گزارش بهرام آرام آمده، «مرتضی کاشانی» - سال ۵۴ در تصادف ماشین در جاده کرمان – زاهدان کشته شد. وی در سازمان تقی شهرام، نام مستعارش «عبدالله» بود. ساناز
آقای شاهسوندی شما در گفت و شنود با همنشین بهار به زنده یاد محمود شامخی اشاره کردید. خودتان مطلعید که وی اواسط تابستان ۵۱ از خارج به ایران آمد و با رضا رضایی و بهرام آرام، هر سه، هدایت اعضای سازمان را برعهده داشتند. محمود شامخی پس از ورود به ایران با توجه به جمعبندیهایی که از پیش داشت و با مشاهده وضعیت سازمان، در مقالهای باعنوان «بحران سازمان» وضعیت سازمان را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. از نظر وی مشکل اصلی سازمان در آن مقطع کمبود کادرهای همهجانبه و ورزیده به منظور قبول مسئولیت در آن شرایط بود. راه برونرفت از این وضعیت نیز از دید وی تأکید روی تربیت نیروهایی از این دست بود.
سئوال من این است:
آیا مقاله وی – بحران سازمان – جایی منتشر شده؟ آیا قابل دسترس است؟
حنانه
سلام بر دوستان عزیز
چنانچه به مقالات زیر که توسط آقای عبدالرضا نیکبین رودسری(عبدی) سال ۱۳۴۷ نوشته شده، دسترسی دارید، لطفاً بوسیله ایمیل
hamneshine_bahar@yahoo.com
مرا در جریان بگذارید.
۱- پروفسیونل (مبارز حرفه ای)،
۲- «از لیره محتضر تا پاریس شورشی» که ناظر به بحران لیره انگلیس و جنبش مه ۱۹۶۸ فرانسه است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
و کتاب زیر که مورد نیاز من است:
علم و زندگی
اثر مشترک: السورثس. اوبورن، الوودد. هیس، گیلوردس. مونتگمری
با ترجمه: احمد بیرشک، دکتر محمود بهزاد، رضا قلیزاده، نوروزیان
با کمال احترام: همنشین بهار
...
http://www.hamneshinbahar.net
ین نظر در رابطه با بخش اول مصاحبه است. در بخش اول گفته شده که کار اول سازمان تدوین ایدیولوژی و استراتزی مبارزه بوده و میگویند کار بسیار بزرگ و موفقی بوده.
سئوال این است که ایا ترم استفاده شده توسط شاه یعنی "مارکسیستهای اسلامی" دقیقتر ماهیت ایدیولوژی سازمان را تشریح نمیکرد؟
چون کاری که بنیانگذاران کردن که به عمد و با درک فقدان هر گونه ابزاری برای تشریح و درک جامعه و دینامیزم تحولات و تکامل تاریخی، اقتصادی ، و اجتمائی در اسلام تصمیم به استفاده از منابع تئوریک مارکسیستی برای پر کردن این کمبود در اسلام میکنند و بر روی تمام تناقضات (که حتما در این پروسه بهش برخورد کردن) بین این منابع ماکسیستی و متون اسلامی ماله میکشند و مخفی میکنند که در حقیقت پایه و دلیل اصلی مصیبتهای ایجاد شده ایدیولوزیک بعدی در زمان تقی شهرام و بعدتر مسعود رجوی میباشد؟
ایا اگر خود سازمان همان زمان شجاعانه با استفاده از همین ترم مارکسیستهای اسلامی ایدیولوژی خود را تشریح میکرد و حتی تناقضات اسلام را با این علوم در تمام زمینه های اقتصادی و اجتمائی از جمله حقوق زنان تشریح میکرد و جوابی برای حل انها از جمله حل انها به نفع تکامل و پیشرفت بشری ارائه میداد بهتر نبود؟ و جلو این مشکلات لاینحل بعدی گرفته نمیشد؟ و دست خالی اخون ها را همان اول رو نمیکرد؟
اینکه میبینیم در تمام زمینه ها نوعی رقابت کودکانه در ذهن مجاهدین بین اسلام و مارکسیسم ایجاد شده بود ، که هنوز هم هست ، و مثلا اصرار بر اینکه مجاهدین چپ تر هستند و در چپ مارکسیسم قرار دارند!! و یا در زمان شروع مبارزه مسلحانه اصرار و عجله داشتند که باید زودتر از مارکسیستها دست به عمل مسلحانه بزنند (حتما چون میخواستن ثابت کنند چپتر هستند!!؟؟) و یا در زمان سرنگونی شاه شعارهای انحلال ارتش و یا ضدیت با دولت بختیار و بعد دولت بازرگان و لیبرال هاو .. و زیگزاگ زدنها و چپروی های انزمان که همه به نفع خمینی تمام شد ، ناشی از این خطای اولیه نیست؟
این مشگل در بین هواداران هم ریشه دوانیده بود و باعث دوگانگی شده بود که اب به اسیاب دست راستی ها میریختند.
ایا همه اینها ریشه در همان عدم صداقت و شجاعت در اعلام مشگل اصلی بنیان گذاران در تدوین ایدیولوزی نیست که باید صریحا میگفتند که در اسلام هیچ منبع تئوریک برای شناخت علمی جهان، تکامل، و زیربنای تحولات اجتماعی وجود ندارد و با رساله اخوندها نمیتوان به جهان بینی لازم برای مبارزه برای رسیدن به ازادی و پیشرفت و سعادت بشری رسید ( بله میشه به عقب برگشت و جامعه را مثل زمان محمد اداره کرد کاری که خمینی و داعش کرد) پس ما برای مبارزه از علم موجود استفاده میکنیم ولی از نظر فلسفی به وجود خدا اعتقاد داریم و خود را مسلمان میدانیم.
ایا این اعلام روشن و صریح ، گر چه تحریم و تکفیر اخوندها را به دنبال داشت، ولی مرزها را روشن نمیکرد و اجازه سو استفاده تقی شهرام و ارتجاع را نمیگرفت و مشکلات بعدی انقلاب ایدیولوژیک تقی شهرام و مسعود رجوی را که موجب ان همه ضربات شد همان اول از پیش پا ور نمی داشت؟.
ایا اصرار سازمان بر اینکه ما اسلام خالص توحیدی هستیم ناشی از این مصلحت اپورتونیستی نبود که میترسید با اعلام اینک سازمان دارای ایدیولوژی مارکسیست اسلامی است باعث از دست دادن احتمالی منابع مالی و اجتماعی نیروهای اسلامی ارتجاعی اخوندی جامعه بخصوص بازار میشود؟
ایا اگر سازمان به روشنی ماهیت پایه مارکسیستی ایدیولوزی خودش را توضیح میداد باعث نمیشد که نیروی محرک تاریخ یعنی جوانان جذب سازمان شوند و نیروهای ارتجایی اخوندی ایزوله شوند؟ و از همان اغاز ماهیت ارتجایی اخوندها برای مردم روشن میشد که بعدا در پروسه سرنگونی شاه گول خمینی را نخورند ؟
در نظر بالا اینکه نوشتم
مثلا اصرار بر اینکه مجاهدین چپ تر هستند و در چپ مارکسیسم قرار دارند
بهتر بود مینوشتم اصرار بر اینکه اسلام چپ تر هست و در چپ مارکسیسم قرار دارند
و باید اضافه کنم که اگر مجاهدین به کاری را که کردن بدرستی و روشنی اعلام میکردند انوقت یک قدم جلو تر و چپ تر از گروهای مارکسیستی ان زمان بودند که الگوی تدوین شده برای دیگر کشورها را در ایران میخواستند پیاده کنند. انوقت بدرستی کار بزرگ مجاهدین تدوین ایدیولوژی پیشرو مطابق با شرایط محلی ایران با استفاده از مبنای علمی زمان یعنی مارکسیسم میبود .
حداق الان که برای همه روشن است که اسلام در کل و از پایه و از ریشه ایدیو لوژی تدوین شده بر مبنای تفکرات و ادیان مسیحی و یهودی زمان خودش برای متحد کردن توده مردم برای ایجاد امپراطوری بزرگی ، همانطور که محمد وقتی قول ان را میداد به شرق و غرب اشاره میکرد، به بزرگی تمدن ایران و رم ان زمان حول و محور محمد و ال محمد ، قبیله محمد، بود. .
هیچ چیزی در اسلام نیست که بدرد بشر مترقی امروز بخورد، هر چه هست الگو ایجاد چنین امپراطوری بر مبنای ارزشهای هزار و پانصد سال پیش است.
این باید برای بنیانگذاران سازمان که سالها در این مورد تحقیق کردن روشن بوده باشد، انها حنما به این نتیجه رسیدن که اگر غبار ارتجاع و توحش و عقب ماندگی دین اسلام را کنار بزنند، "مجاهد غبار از رخ دین زدود" !!!! دیگر چیزی بدرد بخوری برای انسان امروزی پیدا نمیشود و مجبور میشوند به منابع علمی روز پناه ببرند.
انها باید این نتیجه را بروشنی برای نسل جوان تشنه حقیقت انزمان بیان میکردند تا باز گول نخورند. ولی انها این حقیقت را پنهان کردند و باعث گمراهی و نابودی چند نسل بعد از خود شدند. !!!!
ما زمانی وقتی کسی میگفت مارکسیست اسلامی ناراحت میشدیم و میگفتیم این حرف شاه و ساواک است و گوینده باید مزدور انها باشد ولی در حقیقت ایدیولوژی سازمان چیزی بدتر از مارکسیست اسلامی بود. یعنی با اصرار به اینکه ما اسلامی هستیم راه ورود ارتجاع اسلام و سو استفاده از ان ((سینه زنی و قران بسر گرفتن رجوی ، نامه به چاه انداختن و ازدواجهای رجوی و...) و همینطور راه برای سواستفاده تقی شهرام به بهانه زدودن این ارتجاع از مجاهدین باز شد.
مجاهدین بنیانگذار اگر از همان اول بروشنی این تناقض را حل میکردند و خود را مارکسیستهای مسلمان خطاب میکردند و رسالت خود را در تدوین ایدیولوژی مبارزه بر پایه مارکسیسم و تطبیق ان به شرایط ایران و قبول فلسفی خدا پرستی و توحید اسلام فرار میدادند امروز مجبور نبودن در بنبست امام زمان غایب گیر بکنند و ناظر نابودی چند نسل باشند.
در زمان دستگیری مریم رجوی در پاریس صحبت های خواهر زهره یکی از مسئولین برای هواداران در زمین فوتبال جلو کاخ رجوی توضیح اینکه چرا این شرایط بوجود امده و استراتزی سازمان چیست نبود بلکه این بود که پلیس که حمله کرده بود وقتی خواهر مریم را میدیدن مبهوت نورانی بودن صورت او میشدند و وقتی او را به مرکز پلیس برده بودند همه میپرسید این خانم نورانی کیست و خیلی با او محترمانه برخورد میکردن و... تقدس مسعود و مریم و این داستانها ریشه در همان مبهم گذاشتن اولیه ماهیت ایدیولوژی سازمان است که منجر به راه ورود اپورتونیسم تقی شهرام و شارلاتانیسم رجوی شد.
بسیار عالی و آموزنده و چه درس ها که از تاریخ خونبار خود نگرفتیم و به بهایی چندین برابر سنگین تر به چاه ویل فردیت و خودکامگی و خود شیفتگی رهبران ناصالح افتادیم. .!!؟؟؟
افشین
سازمانهای سیاسی چپ بخصوص سازمان مجاهدین خلق دردناکترین و خونین ترین کارنامه را دارند بدون اینکه نتیجه ای به دست بیاورند هزاران نفر جان خود را از دست دادند تا اینکه در اخر کار این خیمه شب بازی رهبران ادامه پیدا کند. راه نجات ایران در دوران شاه از اعتدال و میانه میگذشت که متاسفانه غفلت شد ولی این تجربه ها باید بماند. برای شم ارزوی موفقیت میکنم جناب همنشین و جناب شاهسوندی
سرهنگ.الف.
درود بر شما بسیار آموزنده است
والله باید به خواهر زهره گفت خواهر محترم برای آن نورانیهای اصلی هم حرمتی باقی نمانده چه برسد به نورانی های قلابی واقعا بدبختی را ببین که یک ملت در قرن بیست و یکم باید به چه فلاکتی دچار باشد که نورانی بودن برایش ارزش داشته باشد
مطالب جالب و شنيدني را از تاريخ مجاهدين خلق بيان ميكنيد كه كمتر جايي بيان شده،سوالم از آقاي شاهسوندي بدون هر گونه غرض اينست :أيا در تدوين و مطالب كتاب از پيداش تا فرجام كه جمهوري إسلامي انتشار داده اند نقشي داشته اند چون كتاب حاوي مطالب و اخباري است كه أعضائ قديمي از انها اطلاع داشته اند.
به نظر من سازمان مجاهدین نیم قرن در تناقض بوده. چند جوان مبارز و آرمان گرا از ترکیب شیعه ۱۲ امامی و ملی گرایی و تفکرات مدرن غربی کمپوت لذیذی بوجود آوردند که با کام جوانان محروم کشور استبداد زده ايران جالب در آمد. اما بسیاری از این روشنفکران بتدریج اسلام انقلابی را زیر سوال بردند. حتی عده ای زودتر از تقی شهرام. اگر صدر اسلام با کمک شمشیر ملت هایی که حتی عربی نمیدانستند با جبر مسلمان کردند يا نابود كردند . تقی شهرام هم با کمک قلم و استعداد شخصي خويش در بحث کردن ، اکثر یاران خویش را اسلام زده و ماركسيست کرد. جاه طلبی غیر انکار او هم الهام گرفته از پیامبر سابقش بود. و حتی اگه فرصت طلبی شاخص او بود ریشه اش از گذشته مذهبی او بود. به نظر من تمامی تفسیرات سیاسی از جنایت براستي هولناک او تا حدي چرندیات و يا تخيلات است. شریف واقفی ظاهرا وانمود کرده که چپ شده اما در عمل سلاح قایم میکرده . چیزی که در سازمانهای چریکی مقدس بود. انصافا شاید هم حق این کار را داشته اما مجازاتش هم بخاطر همین بود. و اكه اين جنايتكار رو نميشد كسي حتي ٢ سطر هم در موردش نمينوشت ، چه بسا شهرام ترس ضد کودتا و انتقام از جانب برادان مسلمان عليه مرتدان مارکسیست داشته. مگه میشه این چیزها را تضمین کرد. ما خصوصا در کشورهای اسلامی جهان سوم شاهدیم که هر روزه دختران معصومی به جرم مثلا قایم کردن یک پیامک و یا نامه عاشقانه سلاخی میشوند. حالا تصور کنید که عضو یک سازمان چریکی اسلحه قایم کند. در هر حال شریف واقفی انسان شریفی بود . شهرام هم با خونش کمی از خطای بزرگش را پاک کرد. اما سوال از دوستانی که تمام کاسه ها را سر شهرام میشکنند اینه که شهرام چند ده نفر را از اسلام خارج کرد اما داستان دهها هزار مجاهد سابق که ضد اسلام وشیعه شدند چیه. چندی پیش در یک میهمانی با یک خواهر مجاهد سابق روبرو شدم که کشف حجاب کرده بود و شراب میخورد. کسی که حتی نیم سانتیمتر حجابش عقب نمیرفت. حالا تکلیف چیه . دیگه از بهرام و شهرام خبری نیست که گناهش را به پای آنان بنویسیم. کوروش
بسیار مباحث آموزنده و فراگیری است. از کامنت کوه یخ فنلاندی معلوم است که اذناب مخ منجمد- به قول آقای گوران - ترسیدند که این مباحث در ادامه به صورت منطقی یقه ولی فقیه مغلوب را هم به گیرد. همان گونه که گفتگوی تحلیلی و پر مغز اسماعیل و همنشین عزیز انجام داد. جماعت رجوی که صداقت وشجاعت نقد وقایع اتفاقیه را که نداد. بهترین و سادهترین کار برایشان اتهام زنی و ترور شخصیت افراد و متفکرین این جامعه است. گرما وحرارت آگاهی بخشی این نسل سوخته بسا کوه یخ های انجماد و دو رویی را آب خواهد کرد و آب در لانه مورچگان بز دل وترسویی خواهد ریخت که به جای نقد و پاسخگویی به مردم ایران و نسل و سرمایه ا ز دست رفته سر در آخور مرتجعین منطقه به گزافه گویی و دو رویی و چند رویی ادامه می دهند.
افشین
جناب سعید شاهسوندی ضمن تشکر فراوان از شما . به نظر من کنایه انتقاد آمیز شما به تقی شهرام در بعد از ۵۴ و مثلا انفعال گری و رد مشی چریکی اشتباه است. از لحاظ عملیات چریکی شاخص ترین کل عملیات چریکی تاریخ ایران که انعکاس جهانی داشت مربوط به بخش م.ل مجاهدین است. و آنهم ترور مستشاران آمریکایی بود. سچفخا که عملا در حال نابودی بودند . مجاهدین مسلمان که نه امکانات و نه سازماندهی داشتند و یا زندانی بودند. اما بخش م.ل مهمترین عملیات را انجام و بیشترین شهدا را هم تا ۵۶ داشتند. رد مش چریکی توسط م.ل مجاهدین و رهبریت آن از افتخارات سیاسی جنبش مبارزاتی اون دوران بحراني محسوب میشود. که پرچمدارش هم بعد ها تقی شهرام بود. چرا که از طریق کشتن ساواکی و ریيس کارخانه و مدیر مجله بانوان و حتی فلان مستشار نمیشه انقلاب کرد. و ایکاش مجاهدین مسلمان پویایی فکری شهرام را داشتند و این مشی را نقد میکردند و فاجعه بعد از ۳۰ خرداد و ترور احمقانه فلان بسیجی و سبزی فروش و ملا شروع نمیشد. اینکه اسلام سیاسی /انقلابی یک آش پر شور ارتجایی است از افتخارات تحلیل گرانه شهرام بود . کل بساط اسلام انقلابی و اقتصاد توحیدی و جامعه بی طبقه توحیدی را زیر سوال برد آن هم در ده ۵۰ و ایکاش چپ ایران مثل او فکر میکرد و دنبال کون امام و آخوند نمی افتاد. شهرام جزو اولین مارکسیست های ایران بود که کل رژیم را از اول انقلاب زیر سوال برد. مقایسه کن با برلدران مجاهد در جماران و آخوند کیانوری و نگهدار و حزب رنجبران ومیثمی و...... رژیم هم خوب میدانست و بهش رحم نکرد. با شجاعت هم مرگ را پذیرا شد و تا لحظه آخر دست به قلم بود و تحلیل میکرد. راستی هنوز به اسلام انقلابی اعتقاد دارید ؟ كمي كنجكاو هستم ، با تشكر كوروش
تمام شماه از چپ و راست اشتباه کردید و بنیاد سلطنت را ضربه زدید تا یکمشت آخوند بیایند روح اعلیحضرت محمد رضاشاه غرق نور باشد که چه خون دلها از ترقه بازی شماها خورد آخرش هم مملکت افتاد به این روز بروید و خجالت بکشید
أفشين عزيز من مطرح كردم كه بي غرض سوالم را مطرح كردم ،شما هم بجاي شعار دادنهاي بي محتوا و تهمتهاي بي جا با شنيدن و يا خواندن متني زود احساساتي نشويد.
و فكر مي كنم خاموشي بهترين جواب شماست.
شناخت من از تقی شهرام بیشتر به کلیاتی برمیگشت که در سازمان شنیده بودم و نه بیش. اما شنیدن سخنان آقای شاهسوندی و آگاهی از چگونگی عمل او و برخوردهایش با مخالفین و خودشیفتگی این فرد، مرا بسیار شگفت زده کرد زیرا شباهت رفتاری او با مسعود رجوی که سازمان را به فنا برد شباهتی غریب دارد!
سلام بر دوستان عزیز
در سایت خودم - قسمت «غبارزدایی از آینهها»
مطلبی با عنوان:
نشست توجیهی عملیات فروغ جاویدان (جمعه ۳۱ تیر سال ۶۷)
ثبت شده است.
چنانچه مایل هستید در آدرس زیر ببینید و یا بردارید.
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=172
با کمال احترام: همنشین بهار
جناب همنشين عزيز اين ويدئو گويا ناقص است چون در ميان صحبت شما قطع ميشود. ميدانم و ميدانيم كه كارى ميكنيد كارستان، اما اگر لطف كنيد و ويدئوها را كامل بگذاريد ممنون خواهيم شد و در ضمن با پوزش فراوان چنانچه برايتان مقدور است ويدئوى مصاحبه با جناب يغمائى را در مورد زنده ياد على زركش درست كنيد تا بلكه بتوانيم استفاده كنيم. ويدئوى مزبور از دقدقه ٣١ به بعد پخش نميشود نه با آيفون نه با آيپد و نه با لپ تاپ.
لازم است مراتب قدردانى و سپاس خود را براى كار بزرگى كه بر خود هموار كرده ايد، ابراز دارم و يقين دارم نسل فردا با گنجينه اى گرانبها به مبارزات اجتماعى رو خواهد آورد، هر چند براى نسل من نيز كه همنسل خود شما هستم نكات آموختنى فراوان دارد. كار امثال شما و جناب يغمائى و دوست ناديده ام مصداقى و ...فوق العاده ارزشمند است، موفق و پيروز و سلامت باشيد
عليرضا
سلام بر شما
فایل صوتی فراز و فرود علی زرکش (تمام گفت و شنود را در بردارد)
http://www.hamneshinbahar.net/mp3files/esmail_zarkesh.mp3
با کمال احترام: همنشین بهار
سعید شاهسوندی بسیار تلاش میکنه که نشان بده که علت اصلی تغییر ایدولوژیک اکثریت اعضای خارج از زندان روش های غیر اصولی و غير اخلاقي و حتي مخ گیری جناب پرچمدار بود .( ایزوله کردن / کارگری فرستادن / مخ کار گرفتن تازه از زندان آزاد شده ها و ... )و در ادامه هوشیاری و زیرکی هسته مجید /سعید/صمدیه و تلاش فراوان برای دفاع از ایدولوژی سازمان بخش دیگر داستان هست. و در نهايت توانستند با کمک مجاهدین زندانی دست به تحلیل و افشاگری اپورتونیست ها بزنند. تو این وسط چند معما برای من بوجود آمده است. اولا عده ای از اعضا و حتی از برادران زندانی بدون ارتباط با جریان شهرام اسلام را زیر سوال کشاندند.؟ علت در كجاست ؟ و اینکه هیچکدام از مرتدان ؟نه بعد از اخراج تقی شهرام از رهبری بخش م.ل و نه بعد از احیای براستی باشکوه مجاهدین بعد از انقلاب و پخش گسترده مطالب و جزوه های ضد چپ نما ها به آغوش اسلام انقلابی و سازمان برنگشتند .؟؟ و در ضمن کسانی چون سپاسی تا آخر مارکسیسیت ماندند. و در ادامه رد ایدولوژی اسلام سیاسی توسط دهها هزلر مجاهد در سالهای گذشته را در چه میدانید. آنهم در عصر اینفورماتیک و کامپیوتری کنونی ؟ معمای بعدی اینه که چرا شاهسوندی از کلمه اسلام تو مصاحبه ها استفاده نمیکنه . واژه دفاع ایدولوژیک به کرار تکرار میشه اما دفاع از دین و مذهب و اسلام در عبارات محو شده . یا شاید من اشتباه میکنم. و در نهایت شاهسوندی بدرستی نشان میده که فشار غیر اخلاقی برای به زیر سوال بردن دین آدم چقدر سخته و چه خوب که با تلاش و تحلیل و مخفی کاری پرچم راستین سازمان را از دست ننداختید .و به اعتقادات خود وفادار مانديد اما دوست تحلیل گر آیا بعد از این همه سال آیا از خودت سوال کردی که چی شد که در یکی از بزرگترین امپراطور ي های تاریخ بشری و در سرزمینی مملو از ادیان و مذاهب متفاوت و اندیشه های نوین توسط قومی بیگانه و با زبانی گمنام . و کتابی؟ مبهم مردم را به تغییر ایدولوژی ؟ و دين واداشتند. معبد ها را نابود كردند ، كتابخانه ها و ميراث تاريخي يك كشور را خرد و ويران كردند و ،،،، ، دوستان . ! روش شهرام را ميشه و بايد زير سوْال برد و جنایت ناجوانمردانه مجید و مرتضی را بايد محکوم كرد اما انصافا داستان تجاوز و کشتار ایدولوژیک صدر اسلام و بعدها ترویج شیع گری در عصر صوفی و مثلا کشتار تبریزی ها سنی را چگونه تحلیل میکنید .خوشحالم كه داستان و تحليل جنايت شهرام بعد از ٤٠ سال هنوز بسته نشده ولي افسوس هنوز داستان مسلمان شدن خونين مردم يك سرزمين در ١٤٠٠ سال كذشته براي عده اي هنوز باز نشده است ، کوروش
سلام بر شما
• موضوع این گفت و شنود؛ اسلام و غیر اسلام، نیست. ثبت امر واقع برای مبارزه با فراموشی است. همچنین؛ شبه انقلابیونی که در گفتار سوسیالیست و در کردار کاپیتالیست بودند. جریان انحرافی اپورتونیستهای چپ نما که سردمداران آن (البته فقط سردمداران آن) با عملکردی غیر اصولی؛ به ظاهر چپ نما، به ظاهر مترقی ولی در خدمت راست و در خدمت رژیم (رژیمی که با عَلَمکردن مارکیسیم اسلامی میکوشید مبارزین را از مردم دور کند)، به جنبش مردم ایران ضربه زدند.
• همه عملکرد وحید افراخته و محمد توکلی خواه را نداشتند. چهل و چند نفری که بعد از تکه تکه شدن مجاهدین و آنچه تقی شهرام تغئیر ایدئولوژی پنداشت، تیرباران شده و یا در درگیری خیابانی و زیر شکنجه جان باختند، از مبارزین فداکار و شریف میهنمان بودند. هاشم وثیق پور، غلامحسین صاحب اختیاری، جواد چایچی عطری و...
• امّا، این واقعیت دردناک را نمیتوان پنهان کرد که آنچه باعث بروز زودرس جریان راست ارتجاعی شد، برخوردهای ناصادقانه با امثال شریف واقفی و محمد یقینی بود. برخوردهای ناصادقانه از سوی کسانیکه در گفتار سوسیالیست و در کردار کاپیتالیست بودند.
• مسئله اصلاً تغئیر عقیده و نظرگاه نیست؛ تغئیر عقیده و نظرگاه حق شناخته شده هر انسانی است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در مورد بخش دیگر صحبت تان -
از شما دعوت میکنم مقاله و ویدئوی مربوط به آن را ببینید.
هجوم اعراب به ایران زمین
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=167
با کمال احترام: همنشین بهار
همنیشین بهار گرامی . ضمن عرض درود بر شما . به نظر من بحث جالب و آموزنده شما تمامی حقایق را زیر ذره بین قرار نمیدهد. همانطور که عملکرد سازمانهای چپ را نمیتوان چدا از بینش سوسیالیستی آنان تحلیل کرد همانطور هم عملکرد یک سازمان اسلامی را نمیتوان خارج از جهانبینی آن تحلیل کرد. مجاهدین چه در نوع روش مبارزاتی و يا مثلا تلاش براي رفع ستم طبقاتی و حتی برداشت های فلسفی شدیدا گرایش به اندیشمندان /مبارزین و سیاستمداران چپ داشتند. . من حدس میزنم که حتی اگه شهرام موفق به فرار از زندان ساری نمیشد و یا مثل جزنی به نوعی به قتل میرسید ؛ دیر یا زود /کم یا بیش بسیاری از اعضای مجاهدین مارکسیست میشدند. البته احتمالا متمدنانه تر . واژه توهین آمیز چپ نما برازنده هیچکدام از منشعبین نیست. هر چند که هر مارکسیستی میتواند برداشت غلط داشته باشد. شهرام با تمامی وجود مارکسیست شده بود و حتی وقتی که از کل احزاب چپ طرد شد و یا بعد ها زندانی شد باز ذره ای از اصول سیاسی و اعتقادات چپ خویش عقب نشینی نکرد .و تا لحظه اعدام ماركسيست ماند،او از اولین مارکسیست های ایران بود که کل رژیم را زیر سوال برد ، و هركز به امام ارادت نداشت، اگه او چپ نما است پس ایکاش که همه مانند او چپ نما بودند و توهم به ملأها نداشتند، سوالي در ذهنم داشتم ، همه ميدانيم كه تمامی منشعبين بخش م،ل هر کدام صد ها و صدها مجاهد و هوادار و روشنفکر مذهبی میشناختند که همچنان وفادار به دین و مذهب و سازمان خویش بودند با اين وجود هیچکدام کوچکترین آسیب فیزیکی/ اطلاعاتي از سوی منشعبین نگرفتند ؟؟حالا سوال در این جاست که چرا فقط و فقط به همین فراکسیون معروف خصم و خشونت اعمال شد .؟؟؟؟ به نظر من علت اصلی نه عدم مارکسیست شدن این جمع مسلمان هم پیمان بلکه روش اپورتونیستی آنها (هر چند بر حق ) برای کسب مجدد قدرت و احیای سازمان بود. این جمع به هزار و یک دلیل تظاهر به چپ شدن کردند تا بتوانند فرصت طلایی داشته و در جمع آوری مدارک /تجهیزات و سلاح ها تشکیلات جدیدی را درست کنند. در واقع مسلمانان چپ نما همین جمع فراکسیون مخفی بودند . و به همبن دلیل هم متاسفانه مجازات غیر قابل توجیه شدند. تشکیلات در تشکیلات راه انداختن و مخفی کردن سلاح هر چند در حد محدود بازی خطرناک و در عين حال شجاعانه ای بود که مجید و یارانش انجام دادند. صحبت من این نیست که حق اینکار را نداشتند يا خير بلکه مکانیسم های که باعث شد این حکم جنایتکارانه و غیر انسانی عليه اين ياران صادر شود. چه بسی خود مارکسیت ها و شهرام هم خود را در خطر میدیدند. کودتا علیه کودتا گران رسم دیرینه ای بوده و هست. چه کسی قرار بود تضمین بده که مسلمانان چپ نما؟؟ قراره برخورد متمدنانه ای به مارگسیست ها ی چپ نما؟؟ داشته باشند. البته من اطمینان دارم که شاهسوندی و دوستان شهیدش حتی به فکرشان خطور نمیکرد که به چپ ها و شهرام آسیب فیزیکی بزنند اما متاسفانه برداشت شهرام متفاوت بود که منجر به آن تصمیم شرم أور شد با سپاس کوروش
سلام
من سعید شاهسوندی هستم.
1/بناداشته و داریم(همنشین ومن) که در ابتدای هر"گفت و شنود" به سئوالات پاسخ داده شود. اما شماری سئوالات و به تبع آن پاسخ های مربوطه ،"گفت و شنود" رااز روند طبیعی خود خارج نموده، به جلو ویا به عقب پرتاب می کند. این نوشته به منظور پاسخ به چنان سئوالاتی است.
2/نخست سپاس و تشکر از تمام کسانی که برای شنیدن برنامه از وقت خویش مایه گذاشته و می گذارند. وبرای تعمیق و تدقیق ماجرا از راهنمایی ، انتقاد و تذکر دریغ نمی کنند.،ممنون از همگی و به خصوص "خدابخش مشهدی" که نوشته "هزار انتقاد" بر من وارد است و با این امید که این هزار انتقاد را برایم بفرستد .دراین صورت کمک بسیار بزرگی به من کرده ومن تا عمر دارم از صمیم قلب نسبت به او سپاس گزار خواهم بود.
3/هم چنین سپاس از همنشین بهار و اسماعیل یغمائی ، یکی دوست تاکنون نادیده و دیگری یارقدیمی ، که درورای تهمت ها و نیز تعصب ها ،در ورای حساب گری هایِ متاسفانه هنوز رایج، ودرورای برخورد های شخصی، امکان انجام و نشر این "گفت و شنود" ،که بخشی از تاریخ معاصر ایران است ،رافراهم کردند. ممنون از هردو.
4/خطاب به کسانی که درذیل این برنامه و آن طور که دیده ام ذیل شماری دیگر از مطالب در سایت "دریچه زرد "،اظهارنظر هایی دون شان انسانی خویش و دیگران می گذارند. و نیز کسان دیگری که با همان ادبیات ولی "ظاهرا" از جبهه مخالف به مقابله با آنان می پردازند، این سخن والارا به عاریت می گیرم که ؛ ... نیکی چه بدی داشت که یکبار نکردی؟
دوستان! تهمت وکلمات رکیک ونیزکلمات آزار دهنده ممکن است کوتاه مدت باعث باصطلاح خنکی دل شود اما باور کنید !اگر کارشما صادقانه هم باشد باز با چنین روش و چنان ادبیاتی به ضد خودش تبدیل خواهد شد. دوران صادر کردن حکم های جزمی و قطعیِ این است و جز این نیزنیست ونیز هم زمان قاضی و دادستان و مجری حکم بودن گذشته است،کمی به اطراف نگاه کنید ! نمونه فراوان است.
5/درمورد مبارزه مسلحانه با رژیم های سلطنتی ونیز جمهوری اسلامی ، من به کرات مطالبی گفته و نوشته ام. با این همه در پایان این گفت و شنود،که تا انقلاب 57 ادامه خواهد یافت، جمع بندی و نظرات خودرا در هردوی این موارد اعلام خواهم کرد.
6/محمد تقی شهرام و فرار او به هیچ وجه برنامه ساواک نبود.همچنان که مسعود رجوی هیچگاه با ساواک همکاری نکرد. زشتی های قوم ستمگرنباید مارا از عدالت(قراردادن هرچیز برجایگاه طبیعی خود) وراست گویی و راست کرداری باز دارد.
7/ترم"مارکسیست های اسلامی" بیانگر ماهیت ایدئولوژی سازمان نبود. این تبلیغی بود از جانب رژیم شاه به منظور بازداشتن نیروها از پیوستن و کمک کردن به سازمان. دراین زمینه در "گفت و شنود" ها توضیح داده ام. جالب است بدانید که رژیم بعد از مارکسیست شدن تشکیلات کماکان این ترم را به کار میبرد.مجاهدین از صدر تا ذیل ، حتی کسانی که بعدا مارکسیست شدند، در موقع عضویت یا ایدئولوژی اسلامی داشتند یا بدون ایدئولوژی مشخص ومنسجم بوده وضمن روند عضوگیری به ایدئولوژی مجاهدین(روایت انقلابی از اسلام/درک انترناسیونالیستی در عین باور به ناسیونالیسم انقلابی و مترقی/ نقی استثمار/پذیرش تکامل طبیعی و تکامل اجتماعی/....) باورمند شدند.
ادامه دارد
قسمت دوم
8/افراطی ترین عنوانی که میتوان برای مجاهدین آن ایام به کار برد."مسلمان های طرفدار مارکسیسم" یا"اسلامی هایی با گرایش به مارکسیسم" است. ممکن است بگوئید این التقاطی است. مخالفتی ندارم. فقط بدانید که چیزی بدون التقاط در دنیا وجود ندارد. چراکه چیزی به نام "ناب" چه ناب ِ اسلامی چه نابِ مارکسیستی وجود ندارد. خود مارکسیسم هم التقاط و همجوشی ازاندیشه های پیش و همزمان با خویش است. از فویرباخ و ریکاردو گرفته تا هگل و دیگران. پیشرفت بشر نیز دست به همین دلیل است. این البته اختصار کلام بود. باید در فرصتی به صورت مستقل به این مساله پرداخت.
9/کسانی که امروزه بر بنیانگذاران به خاطر پذیرش اسلام به مثابه ایدئولوژی می تازند به چند نکته توجه ندارند. نخست گفتمان (دیسکورس) جهانی در آن زمان. دوم. استبداد مطلقه پهلوی.سوم انقطاع و انفصال تاریخی میان نسل مصدق با نسل بعدی (جزنی /حنیف نژاد/شعاعیان). وعدم انتقال تجربه آنان به اینان درپی کودتای 28 مرداد 32. .... با عینک و دانش امروز نمیتوان و نباید حوادث ووقایع دیروز را به تحلیل نشست.در این صورت یک دانش آموز دبستانی امروز دهها برابر ابن سینا از علوم پزشکی می داند.ولی آیا میتوان نقش و تاثیر دانش ابن سینا را در علم طب قدیم منکر شد وبراو ارج ننهاد؟
10/من کوچکترین نقشی در تهیه و تدوین کتاب سه جلدی "مجاهدین از پیدایی تا فرجام" نداشته ام. این کتاب اگرچه با اهداف مشخص و معینی تهیه شده وطبعا شماری از تحلیل های آن نادرست است . شنیده ام که مجموعه ای پنج جلدی بوده و خلاصه شده . ای کاش دست اندرکاران تمامی اسناد را به طور کامل منتشر می کردند.با این همه از لحاظ فاکت بسیار قابل استفاده است.
11/نسبت دادن ِ یک به یک مشکلات شخصیتی وفردی افراد(دراینجا محمدتقی شهرام ) به اسلام(کامنت گذار کورش) ویا به مارکسیسم، روشی غیر علمی و غیر واقعی است. از قضا این روش خود شهرام بود که نتیجه اش در مقابل ماست.
12/شریف واقفی و کلا هسته مقاومت ما هیچگاه وانمود نکرد که چپ (به مفهوم مارکسیستی) شده است. مساله چند سلاح در انبارک زنده یاد سیف الله کاظمیان هم بهانه بود. مساله تملک سازمان بود. در تمامیت آن. ، بنابراین این سئوال مطرح می شود که سازمان متعلق به کی بود؟به مجید شریف واقفی حتی اگر خودش بود و خودش ویا شهرام حتی اگر همه منهای یک نفر(شریف واقفی) مارکسیست شده بودند. برای توضیح بیشتر مراجعه کنید به گفت و شنود ها و تعاریفی که از سازمان و حزب شد.
13/درمورد رد مشی چریکی بعد از ترور مجید و تصاحب سازمان ، به این مطلب در ادامه خواهیم پرداخت. منتها مقصود این است که آن ترورها و سرکوب ها ذیل این عنوان بود که ما سد راه مبارزه مسلحانه ایم . حالا یکسال بعد از ترور و تصاحب کامل سازمان ، تشکیلات سیاسی کار می شود.
14/ما(مجید ، مرتضی ومن)براساس باورهای مان هیچگاه به حذف فیزیکی جریان مارکسیستی حتی فکر هم نمی کردیم. این را هم در بیرون و هم در زندان (قبل از دستگیری افراخته) هم نشان دادیم. درحالی که پرچمدار دربیرون و افراخته و امثال او در زندان به لو دادن ما پرداختند.
15/زدن تشکیلات مخفی وقتی است که از بیان حداقل حداقل ها هم محروم شدیم.راه دیگری وجود نداشت.
امیدوارم این نوشته به شماری از سئوال ها پاسخ داده باشد
سعید شاهسوندی
26ژوئیه 2016 هامبورگ
سلام بر شما دوستان عزیز
در سایت خودم (بخش غبارزدایی از آینه ها)
مطلبی با عنوان:
سیدمحمدرضا سعادتی و وصیتنامهاش
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=171
ثبت شدهاست. اگر مایلید از آنجا ببینید یا بردارید.
همنشین بهار
سعید شاهسوندی گرامی. تشکر از توضیحات شما. فروتنی و متانت و دانش شما مرا به یاد مجاهدین زمان انقلاب می اندازد. استقبال میلیونی مردم از مجاهدین بخاطر همین خصوصیت ها بود. متاسفانه سالهاست که فحاشی و متلک و بی حرمتی حرف اول را در نزد بسیاری از یاران قدیم میزند. امیدوارم که با همت همنشین و امثال شما این بحث ها ادامه پیدا کند . کوروش
سلام بر شما و بر آقای یغمائی
در یوتیوب؛ هرچند گفتگو و... را بطور کامل بازگذاری میکنم، گاه آخر ویدئو، یکی دو جمله قطع میشود.
در اینصورت؛ لطفاً از فایل صوتی که همه گفتار را تا آخر در بردارد، بشنوید.
...
فایل صوتی
http://www.hamneshinbahar.net/mp3files/jozve_sabz_6.mp3
همنشین
با تشکر از آقای سعید شاهسوندی و اطلاعات بسیار با ارزشی که در اختیار دیگران قرار میدهند و مانع میشوند خاطرات این نسل سوخته از بین برود امیدوارم روزی تمام ماجرای سازمان مجاهدین و دهها هزار تن که بخاطر ازادی امدند ولی سرنوشتهای تلخی در حکومتهای شاه و اخوند پیدا کردند قابل دیدن بشود با تشکر دوباره
این نظر در ایران گلوبال هم نوشته شده
=========================
به گمان من برخورد هر دو گروه؛ یعنی گروه شریف و گروه شهرام ، با لیلا ، مردسالارانه است چون انگار با کودک یا با زنی گه بلوغ فکری ندارد برخورد میکنند . انتقاد از لیلا این است مه بین دو گروه خبرچینی میکند و بیشتر به گروه شوهر خود یعنی گروه شریف واقفی ضرر میرساند و سعی میکند میان دو صندلی بنشیند و نمی تواند تصمیم بگیرد . از یک زن مبارز که سالها عضو سازمان چریکی است انتظار میرفت که اینقدر متزلزل و سرگردان نباشد .
شاید به دلیل این اشتباهات و وجدان ناراحت بود که با قرص سیانور دست بخودکشی زد ، بدون اینکه شناسایی شده باشد و خطر دستگیری اش وجود داشته باشد .
سئوال ئیگر این است که آیا گروه تقی شهرام توانست خودرا بازسازی کند و مبارزه را در زمان شاه و شیخ ادامه دهد؟ یا اینکه بعد از اعدام و دستگیری و کشته شدن بهرام آرام و وحید افراخته منحل شد ؟
آیا سازمان پیکار و یا سازمانهای خط سومی زمان جمهوری اسلامی را تشکیل دادند و ادامه دادند ؟
آیا تقی شهرام در زمان دستگبری توسط آخوندها، جزو گروهی بود و فعالیتی داشت؟
چرا بعد از انقلاب فرار نکرد یا مخفی زندگی نکرد؟
آیا علاقمند بود که دستگیرش کنند و در دادگاه از اشتباه خود دفاع کند؟
فمینیست
ما برای آنکه ایران سرزمین خوبان شود چه خطر ها کرده ایم؛
ما برای آنکه ایران گوهری افشان شود رنج دوران برده این؛
با تشکر از آقایان همنشین و شاهسوندی؛ از خلال این گفتگوها انسان متوجه میشود چه مبارزه پرانرژی با پتانسیل فشردهای در آن دوران غریب در جریان بودهاست.
گرچه به لحاظ کمی محدودیت داشتند ولی به لحاظ کیفی چه جانهای شجاع و فداکاری در سودای رهایی خلق ایران پر پر شدند.
حیف و هزار افسوس که رهبران سازمان از این تجربههای گرانبها داهیانه استفاده نکردند و نهایتا ارتجاع قهار و خونریز خیلی زود بعد از انقلاب دست بالا را گرفتند.
چه کار خوبی میکنید که از مدفون شدن این تجارب ارزشمند در گذر زمان جلوگیری میکنید. .."ان من صرحت له العبرو حجزته تقوا ان تقحم شبهات.."
افشین
سلام
عنوان درست قسمت هفتم این است:
جان باختن مجید شریف واقفی
حل کردن تضادهای درون خلقی - با گلوله و کلرات پتاسیم
آقای همنشین بهار
با سلام و تشکر از شما ، قسمت سوم جزوه سبز در یوتیوب بخاطر موزیکی که برای آن گذاشته آید باز نمی شود لطفا اگر امکان دارد موزیک آن را تعییر دهید تا ما در آلمان بتوانیم آن را بشنویم . در ضمن خوب است از موزیک های مورد تایید یوتیوب در آلمان استفاده کنید که جلو نشر آن را نگیرند . لطفا اگر این مسئله حل شد در همین جا آن را به اطلاع برسانید . با تشکر فراوان
اشرفی سابق
آقای همنشین بهار
با سلام و تشکر از شما ، قسمت سوم جزوه سبز در یوتیوب بخاطر موزیکی که برای آن گذاشته آید باز نمی شود لطفا اگر امکان دارد موزیک آن را تعییر دهید تا ما در آلمان بتوانیم آن را بشنویم . در ضمن خوب است از موزیک های مورد تایید یوتیوب در آلمان استفاده کنید که جلو نشر آن را نگیرند . لطفا اگر این مسئله حل شد در همین جا آن را به اطلاع برسانید . با تشکر فراوان
اشرفی سابق
متاسفانه اتفاق افتاد و گذشت ولی مشکل اصلی مبارزه غلط گروهها علیه شاه بود. الان مشخص است که عجالتا انتخاب بین دیکتاتورهای بد و بدتر است مه خوب و بد تمام وقایع درون مجاهدین خلق ناشی از این اشتباه بود باید همه با رزیم شاه همکاری میکردند تا در یک تحول آرام جامعه جلو برود.
ی. منوچهر
سلام بر شما
همه ویدئو ها از قسمت ۱ به بعد در آدرس زیر است:
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=401
جناب شاهسوندي
من فكر ميكنم شما قبل از اينكه يك عنصر ايدئولوژيك بوده باشيد يك نيروي تشكيلاتي با پيچيدگيهاي مبارزه مخفي بوده أيد چرا بعد از انقلاب ايدئولوژيك (سال٦٣-٦٤)كه شما و خيلي نيروهاي ديگر مسئله دار شد ند از اين پتانسيال خودتون در جهت جلوگيري از انحراف و سازماندهي جريان جديدي اقدامي نكرديد و با ادامه همكاريتان با رهبري مجاهدين و مسئله فروغ و.....هم مجاهدين و هم رژيم ان شمشير بران را تبديل به قطعه اهنئ بي اثر كردند
با پوزش از بيان چنين مطالبي بصورت رك وبي پرده
سلام بر شما
در دقیقه ۸۸ ویدئوی قسمت هشتم (دقیقه یک و ۲۸)؛ جدایی آقایان «عبدالرضا نیکبین» (عبدی) و «اردشیر داور» را از جریان حنیف، که مربوط به سال ۱۳۴۷ است، به اشتباه ۱۳۵۷ گفتم و پوزش میخواهم.
همنشین بهار
سلام
ویدئوی قسمت نهم (پس از رفع اشکال) اضافه خواهد شد.
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=401
با درود به همنشین و سعید شاهسوندی عزیز،
کارتان بسیار عالی و حاوی درسهای زیادی است. قطعا " نقل این تجارب ارزشمند وانتقال آن از سوی کسانی که خود در متن وقایع بودند و چه صادقانه و منصفانه بازگویی میشود برای نسل کنونی میهنمان کمک میکند از تکرار اشتباهات دهشتناک گذشته جلوگیری شود.
چه شباهت زیادی بین سیستم اعتقادی و شکنجه اون دوران و سیستم شکنجه و اعتقادی ولایت فقیه وجود دارد. در جوهر و معنا یکی هستند و از یک قانونمندی تبعیت میکنند. تفاوت در جلوه و رنگ ولعاب به ظاهر اسلامی این آخری است..!
افشین
با سلام و پوزش از دوستان عزیز
آدرس (صحیح) ویدئو
https://www.youtube.com/watch?v=WaazpQ1TeBU
فایل صوتی قسمت نهم گفتگو
http://www.hamneshinbahar.net/mp3files/Jozve_Sabz_9.mp3
با درود فراوان خدمت جناب شاهسوندی گرامی و عزیز !
زنده باشید برای روشنگری بسیار متین و پاکتان !
ارادتمند شما حمید
اگر دقیقه آخر ویدئو قابل شنیدن نیست، از فایل صوتی گوش کنید
فایل صوتی قسمت دوازدهم گفتگو
http://www.hamneshinbahar.net/mp3files/Jozve_Sabz_12.mp3
مرسی از سعید و همنشین عزیز؛
کارتان عالی است.
افشین
نقد من به ادعاهای واهی ی جناب ایرج مصداقی –
=================
آقای ایرج مصداقی به این رفتارتان پایان دهید!
http://roshangari.info/?p=4558
=================
"ایرج مصداقی؛ تنها "شهید زنده پژواک شهدا" یا..."، نوشته ی مهرداد آهنگر
http ://news.gooya.com/politics/archives/2016/10/218717.php
=================
درباره عضویت افراد ترسو، بی هویت، دروغ گو، دزد، بی شرم و سخن گوی جنایتکاران در ایران تریبونال؛
پاسخی به جناب مصداقی!
http://www.iranglobal.info/node/57194
=================
و یا می توانید این تیترها را یا گوگل کنید و یا به صفحه ی فیس بوک من مراجعه کنید ، Mehrdad Ahangar
از هر گونه اظهارنظر در مورد نوشته هایم بسیار خوشحال خواهم شد.
با تشکر
مهرداد آهنگر
مناسبات غیر دمکراتیکی که به اجبار در درون اینگون سازمانها وجود داشت بیشترین لطمات را به این جریانات زده است و در همه سازمانها هم کم و بیش وجود داشته است. بدون شک چنین کارهایی محکوم است و شکی نیست که به هویت انقلابی این جریانات آسیب سختی زده است. من فکر می کنم که اگر با روحیه ای انقلابی و مبارز به بررسی و نقد کمونیستی و عقلانی این خطاها بپردازیم احتمالا در آینده شاهد چنین رخدادهایی نخواهیم بود. در عین حال این نکته را باید تاکید کرد که تصمیم گیری در شرایط جنگی ، منطق و معیاری دارد که با آنچه در وضعیت عادی مطرح است متفاوت و گاه متضاد است.
مطالب بالا در توجيه ضربه اپورتونيستها و قتلهاي صورت گرفته توسط انها هست كه تراب حق شناس در جواب سؤالات قليچ خاني داده است
جهت اگاهي دنبال كنندگان بحثها
درود بر همنشین بهار و سعید شاهسوندی که این اطلاعات ذیقیمت را نشر میدهند واقعا یک گوشه هائی از تاریخ زنده ایران است
نسترن آقا خدا
من تعجب میکنم بحث به این پر ارزشی چرا فقط صوت است با وجود اسکایپ شما میتونید یک برنامه زنده داشته باشید و شنونده چهره ها را هم ببیند با فقط صوت شنونده ممکن است خسته بشود با تشکر از زحمات شما
"وای اگر از پس امروز نبود فردایی.."
آنگاه پاسخ این همه ناروایی ها و استعداد های پر پر شده را چه کسی خواهد داد؟
با درود به همنشین و سعید عزیز و همچنین اسماعیل جوانمرد که این پلات-فرم را برای ما فراهم کردند تا بتوانیم با گوشه های تاریک تاریخ مبارزاتی میهنمان آشنا شویم. از نظر من شما برادران از تبار صدیقین هستید.
متاسفانه از آن همه درد و رنج و خون پیش از انقلاب؛ در بعد از انقلاب درس گرفته نشد و دوباره همان کارکرد ها واین بار زیر نام رهبری عقیدتی تکرار پیوسته تکرار میشود. آن زمان ترور های درون سازمانی عمدتا" شکل فیزیکی داشت و تازه سردمدارانش به خدا و قیامت اعتقادی نداشتند. این زمان ترور ها عمدتا" شخصیتی است و سردمداران خارجه نشین در اروپا جرات ترور فیزیکی را ندارند. به عبارت دیگر آب برایشان نیست و الا شناگران قابلی هستند. اگر چه ترور شخصیتی انسانها به مراتب بی رحمانه تر و ظالمانه تر است. اکنون برای من بهتر قابل فهم است که چرا جریان رهبری عقیدتی تیز ترین و ناجوانمردانه ترین حملاتشان را متوجه بزرگوارانی میکنند که نیتی جز آزادی و بهروزی خلقشان نداشته اند. چون میدانند اینها میدانند و به سادگی با توپ وتشر و بمباران سازمانی نمیشود آنها را از میدان به در کرده و رام رهبری عقیدتی کرد. رهبری عقیدتی هر غلطی کرد اینها دم در نیاورند. چهار روز پیش با صدام رفتند. سه روز پیش با داعش و تکفیریهای سوریه؛ پریروز با شیوخ سعودی به حجله رفتند و از دیروز برایم "ترامپیست " شده اند. " اف لکم و لما تعبدون... تف بر شما و آن اصول و پرنسیبهای نداشته تان...
والله یشهد ان المنافقون لکاذبون...خدا شاهد است که این دوریان و بی مرام ها از دروغگویانند..."
خلاصه چارچوب های تقی شهرام ها مجددا" در شکل و شمایل جماعت عقیدتی به اضعاف باز تولید شده و بیخود نیست با وجود این زیرخاکی های کاسه لیس سلمان و ترامپ؛ ارتجاع آخوندی حاکم بر میهنمان آنقدر دوام آورده و هر غلطی دلش میخواهد میکند.
افشین
از نامه ها معلوم است که میدانسته راهش را گم کرده است. چنان گم کرده است که دیگر پیدایش نمیکند و خودش را هم همراه راهش گم کرده است. مقصودم بهرام ناآرام است
منقلب
دیدی که خون ناحق پروانه،
شمع را امان نداد تا شب را سحر کند....
سپاس به خاطر تحلیل منطقی و منصفانه و انسانی آن مقطع مهم از تاریخ مبارزاتی میهنمان.
اذعان میکنم که ظرف این سالها هرگز تصویری به این روشنی از آن وقایع نداشتم و این گفتگوها برایم همچون کلاسهای آموزشی و درسهای تاریخی توسط معلمانی است که خود در متن وقایع حضور داشتهاند.درسهایی که اگر خوب می فهمیدیم و از آن عبرت میگفتیم هرگز دچار بن بست و شرایط کنونی نمیشدیم.چه جان های شیفته و استعداد ات درخشانی بر باد نمیرفت. چه غول های خفته در تاریکخانه های ارتجاع منصه ظهور و بروز نمی یافتند.
افشین
جناب مهرداد اهنگر مثل اینکه حالتان زیادی خوب نیست!
اینجا بحث بر سر مسایلی است که در گفت و شنود میان جناب همنشین و اقای شاهسوندی مطرح میشود، سخنی از اقای مصداقی نیست که جنابعالی لینک میگذارید برای پاسخهایتان به ایشان!
اما یک نکته را هم بگویم در رابطه با سایت ایران گلوبال و ان اینکه چند تایی از نویسندگانش را میشناسم از دور البته، واخوردگان و سینه چاکان رفیق استالین!! پیرو این نظریه فاشیستی که " هر که با ما نیست بر ماست" و لذا تعجبی ندارد اینچنین دشمنی با مصداقی یک لا قبا که از سیبل تهاجمات چپ و راست و میانه شده است چرا که همه اینها یک جاییشان گهی است و با همه دشمنی که با هم دارند در مورد مصداقی به وحدت میرسند و به یکدیگر نان قرض میدهند. "افشاگری" در مورد مصداقی کم نیست و البته کم نیستند افرادی که هنوز جسارت و شرف خود را در بازار سیاست نفروخته اند و میدانند این "افشاگریها" از کجا اب میخورد.
علی
جناب همنشین خسته نباشید همچنین جناب شاهسوندی خواست نابجایی داشتم و اینکه چنانچه برایتان مقدور است فاصله زمانی بین گفتگوها را کمتر کنید، انتظار بد دردی است و این گفتگوها دردها را تازه میکند و ضمنا یاداوری انکه بر این نسل چه گذشت. قصه درد است و رنج و این درد و رنج را در بیان اقای شاهسوندی بوضوح حس میکنیم
همنشین جان میدانم که مدام کار میکنید و خواسته ام را بر همین اساس "نابجا" عنوان کردم، اما بهر حال تیری است در تاریکی
باز هم خسته نباشی
علی
درود بر شما اقای همنشین ولی چرا با توجه به تکنیک روز شما این صحبتها را فیلم واقعی نمیگیرید تا ما گویندگان را ببینیم چون فقط به صحبت گوش کردن خسته کننده است هر چند که صحبتها بسیار جالب است خواهش میکنم به این مساله توجهی بکنین
با سپاس فراوان از سعید شاهسوندی عزیز و همنشین بهار برای ادامه این گفتگو.
امیدوارم این گفتگوها تا مقاطع بعد از انقلاب هم ادامه یابد. وضعیت امروز ما به درجات زیادی نتیجه نیاموختن از آن تجربیات خونبار و گرانبهاست. همیشه در آموزش های سازمان این قول امام علی آورده میشد که" برای پیشگیری از سقوط در تله های مبارزه و تکامل بایستی از تجربیات گذشته عبرت آموخت...." اما میبینیم که چگونه همان روتین های اشتباه در کانتکس دیگری بعد از انقلاب به خصوص بعد 30 خرداد تکرار میشود .
اگر به گفتگو های بیست و چند قسمتی شاعر آزاده اسماعیل یغمایی عزیز و جناب همنشین عزیز گوش کرده باشیم شباهت های زیادی و فاکت های متعددی را میبابم که چگونه در اساس به دام همان تله ها افتادیم. و یک correlation عجیبی بین این دو مقطع قبل و بعد انقلاب وجود دارد.
رهبری تقی شهرام میانجامد به از دست دادن حمایت مردمی و قطع امکانات به شکلی که تا سطح خودش و از سر سادهگزینی برای ارتباطات تشکیلاتی از تلفنی استفاده میکنند که احتمال شنودش برای ساواک وجود داشته و منجر به ضرباتی میشود.
در سال 1364 میبینیم 90 درصد تیم های اعزامی سازمان به داخل کشور به خاطر آلودگی خط تلفن ضربه میخورند. که در واقع به خاطر آلودگی استراتژی من در آوردی خارجه نشینی خلق جدید سازمان بود. اشتباهی که همان گونه آقای یغمایی تبیین کردند از مقطع 30 خرداد و اعلام جنگ مسلحانه شروع شد.
ترور سرهنگ زندی منجر به کشتار گسترده مبارزان داخل
و خارج زندان آن زمان میشود. انفجار دفتر جمهوری اسلامی منجر به کشتار و سرکوب گسترده زندانیان در تابستان سال 60 میگردد. در یک روز فقط اعدام 300 نفر در اصفهان از رادیوی رژیم اعلام شد. در حالی که شهدای چماقداری ارتجاع تا مقطع 30 خرداد از 200 نفر تجاوز نمی کرد.
یا نمونه عملیات مسلحانه 5 مهر سال 60 که سازمان ادعا کرد برای بردن شعار "مرگ بر خمینی " در میان توده ها انجام داد و منجر به چه خساراتی که نشد. هیولای هزار و چند صد ساله ارتجاع هر روز بیدارتر می شد و به قلع و قمع آزادیخواهان میپرداخت. رهبری عقیدتی هم افتخار میکرد که ماهیت ارتجاع را به منصه بروز و ظهور رسانده و یکی نبود به پرسد ای آقا چه نیازی به از قوه به فعل در آوردن این غده سرطانی تاریخی. هنر شما این بود که این هیولای تاریخی را طوری مدیریت و هدایت کنید که خواب به خواب از این دنیا برود و گورش را گم کند. و اگر این مدیریت به درستی اتفاق می افتاد و آن دوران گذار را با مینیمم خسارت پشت سر میگذاشتیم تصور کنید اکنون که در عصر ارتباطات و دنیای دیجیتال بسر میبریم چقدر دستمان برای پیشبرد اهداف انسانی و عدالت جوانه مان باز بود.
تقی شهرام دست به عملیات میزد تا از قبل سروصدا و موج ایجاد شده خطا های بنیادی خودش را لا پوشانی کند که حتی در کوتاه مدت هم نتیجه نمیداد.
عملیات فروغ که به واقع نوعی فرار به جلو از بن بست خود ساخته رهبری سازمان بود منجر به کشتار فجیع زندانیان توسط هیولای هشیار شده حاکم بر میهنمان شد.
آنهایی که برای حفظ قدرت و بقای خودشان از هیچ قساوتی فروگذار نمی کردند.
یا مثلا استراتژی زدن سر انگشتان رژیم در سالهای 60.
که غیر از خود زنی و در معرض کشتار گسترده قراردادن نیروهای سازمان هیچ برآیند دیگری نداشت در صحنه ای که تعادل قوا یک به صد هم نبود. در حالی که اگر قرار بود کسانی هدف قرار بگیرند حلقه محدود بازجویان و شکنجه گرانی بود که هسته اصلی آنها در سراسر کشور از تعداد انگشتان دست فرا تر نمی رفت و تا همین امروز در حاشیه امن به جنایاتشان ادامه می دهند.
به درستی سازمان میگفت که تحقق عدالت و مبارزه واقعی با امپریالیسم و استثمار از کانال آزادیهای دمکراتیک حاصل میشود. ولی این نسخه بیرونی در درون تشکیلات یک پروسه معکوس را طی میکرد و نهایتا" با آن دگردیسی ایدولوژیک در سال 64، در آزادیهای دمکراتیک و تصمیم گیری های شورایی برای همیشه گل گرفته شد. و این اصلا " تصادفی نیست که از آن دگردیسی به یک دگردیسی عظیم سیاسی افتاد که خلاصه میشود در خود شیرینی و جاسوسی برای بیگانگان؛ دریوزگی و شانه به شانه شدن با ارتجاعی ترین دول عرب منطقه؛ و تحریک و تشویق تمام عیار نو محافظه کاران حاکم بر جهان برای ایجاد جنگ و تخریب میهنمان و تا مگر خواب پنبه دانه ای جماعت منقطع از مردم یک روزی شاید تعبیر شود و دستشان به صندلی قدرت برسد... ولی ای دوستان و ای برادران سابق ؛ ممکن است بر اثر خدمات شما به قدرتها استثمارگر جهان که شما اکنون به مثابه پیاده نظامهای حقیر و بیشرمی برایشان عمل میکنید ایران زمین به خاک و خون کشیده شود ؛ ولی خاطرتان جمع که از گندم ری نخواهید خورد.
فاعتبرویااولابصار..
افشین
با تشکر از اقای همنشین و اقای شاهسوندی برای روشنگری و توضیح تاریخ بسیار تلخ یکی از بزرگترین سازمانهای چریکی ایران. بسیار قمبار است که چطور انرژی فداکارترین بخش نسل جوان ایران در انزمان که میتوانست سرمایه ای برای ازادی ، استقلال و پیشرفت ایران شود اینطور به بازی گرفته شد و نابود شد.
پیشنهاد میکنم همانطور که در بخشهای قبل اقای شاهسوندی در توضیح اتفاقات بیرون زندان به اتفاقات داخل زندان اشاره داشتند ، در این بخشها هم توصیحات مفصل تری در مورد درون زندان ، واکنش افراد سازمان به این اتفاقات و همینطور گروهای دیگر داخل زندان ، مخصوصا که خود شاهد ان بودند بدهند.
حمید ع
امیدوارم این فجایع دیگر در تاریخ ایران تکرار نشود
حمید
درود بر شما جناب همنشین و کار ارزنده تان
ه.ن.ک
بسیار عالی ؛ امیدوارم که عزیزان بزرگوار همنشین و شاهسوندی این بررسی را تا مقطع بعد از انقلاب هم ادامه دهند تا این تلاش ابتر نماند.
این قصه چپوندن واقعیات
با لنینیست کردن کل مبارزه ضد شاه، عجیب نیست که از انقلاب پنجاه و هفت هم دینی بیرون بیآید که بیشتر لنینیستی ست تا محمدی. روزنامه تایمز در آن سالها روی جلدش عکسی از مارکس انداخت با عمامه. گمانم امر بسیار مهمی ست که از دیده ها پنهان مانده. تاثیر شهرام و لنینی کردن کل جنبش و زدودن کمترین سایه های دیگر از آن، برای تبدیل فقه به ایدئولوژی ضد بورژوازی و ضد غرب
سلمان
"زشتی اعمال قومی باعث نشود که از راه عدالت در قضاوت در باره آنها خارج شوید که این به تقوا نزدیکتر است. ..قرآن کریم "
واین کاری است که آقایان شاهسوندی و همنشین بهار آن را در منصه نمایش گذاشتهاند.امیدوارم این مباحث تاریخی را تا مقطع حتی کنونی ادامه دهید و نسل کنونی را از این تجربیات و نظرگاه مسئولانه خود محروم نکنید. گرچه میدانم کاری نفس گیر و پر مخاطره است.
افشین
ممنون از همنشین گرامی و آقای شاهسوندی برای نورافکندن به بخشی از تاریخ نانوشته دوران ما.
اسلام از اول تا حالا میایه نکبت و بدبختی بوده و هنوز هم هست حنیف نزاد و رجوی و خمینی هم ندارد همه مایه بدبختی اند حالا کی خدا ما را نجات میدهد معلوم نیست
جناب همنشین و شاهسوندی عزیز خسته نباشید.
این گفتگوها کلاس آموزشی گرانبهایی است برای امثال من.والبته با کمال تاسف معدود کسانی اکنون در قید حیاتند که چنین آگاهانه و مهمتر صادقانه از پس چنین کارکیفی برآیند. برای شما عزیزان و جناب یغمایی آرزوی سلامتی و طول عمر دارم که در این روزگار غریب با کار روشنگرانه تان به پرتو افشانی بر زوایای تاریک و فراموش شده تاریخ کشورمان ادامه میدهید.
افشین
سوال این است که چگونه آن رهبری (منظور مسعود رجوی ) با آن همه هوشیاری و صلابت و وفادار به اصول انقلابی و توحیدی که کشتی توفان زده سازمان را در آن ایام سخت به ساحل آرامش هدایت کرد و از افتادن سازمان در ورطه راست ارتجاعی ممانعت به عمل آورد دو یا سه اشتباه مهلک استراتژیک نمود:
1 افتادن در تله ای که همان راست ارتجاعی مانند لاجوردی و کچویی و عسکر اولادی و امثالهم برای سازمان گذاشتند و کشیدن پای سازمان به برخورد نظامی و در نتیجه قفل شدن فضا و از بین رفتن زمینه رشد سازمان...که این نکته به خوبی درگفتگو های آقای یغمایی و همنشین آنالیز شده است.
2 رفتن به عراق و همپیمانی با صدام حسین و تبعات بعدی مانند انقلاب ایدولوژیک و عملیات فروغ
3 واگر قدری با اغماض موارد بالا را تا حدودی اجتناب ناپذیر و یا ناشی از روند درهم و پیچیده جنگ و سرکوب و وقایع اتفاقیه بدانیم این در غلتیدن به دامن راستترین نیروهای ارتجاع جهانی و منطقهای را چگونه توجیه کنیم که بطور مشخص خودش را در جاسوسی هستهای و تشویق ارتجاع جهانی و منطقه به شروع یک جنگ ویرانگر در کشورمان که هر عاقلی میداند در صورت واقع شدن این فاجعه سازمان هیچ شانسی برای حکومت کردن ندارد.
به آن سه محور بالا بایستی یک محور چهارمی هم اضافه کنم و آن افت اخلاقی شدید و بی پرنسیبی است که سازمان کنونی به آن دچار شده و با ناجوانمردانه ترین ابزار به یاران قدیمی و برادران همرزم سابق مارک و بر چسب میزند. در حالیکه همه ما میدانیم یک عامل اصلی و پایه ای اقبال ملیونی جوانان به سازمان قبل و بعد انقلاب نه صرفا" خط و خطوط سیاسی بلکه این اتمسفر جوانمردی و صداقت و فداکاری درون سازمان بود.
افشین
سازمان مجاهدین از اول بایش بر اشتباه بود و تمام خونها و شجاعتها جز نابودی هزاران انسان هیچ چیز نداشت این سازمان عامل نابودی هزاران جوان ایرانی است و درست به اندازه رژیم کثافت و منحوس خمینی به ملت ایران ضربه زده هردو بروند گورشان را گو کنند راه مردم چیز دیگریست بخصوص که هر دوی اینها اسلامی هستند و فاسد العقیده
با عرض خسته نباشید خدمت همنشین و شاهسوندی عزیز
، به نظر میرسد این قسمتهای پایانی را قدری با عجله دارید جمع و جور می کنید. این گفتگوی تحلیلی که خیلی یکدست و مستند عرضه شد منطقا" بایستی راه ببرد به وقایع بعد از انقلاب و اینکه چگونه آن خطا های بنیادی ولی در ابعاد میکرو به اشتباهات ماکروی بعد انقلاب انجامید. اگر واقعا" دست بستگی امکاناتی ندارید لطف کنید و این مباحث پایانی را ریز تر بسط دهید.
با تشکر فراوان
افشین
باور کنید که خیلی جلوی خودم را گرفتم که اصلا دخالت نکنم. ولی نتوانستم.
اول، جناب مصداقی کبیر به عنوان سخن گو و راوی ساواک در می آید. بعدش، آقای همنشین بهار به دفاع از ساواک برمی خیزد. امروز هم که اسماعیل جان پیام نوروزی "رضا پهلوی" را تبلیغ می کند. آیا خط سیاسی ی ویژه ای در حال تبلیغ گام به گام است؟
از نظر من، هر کسی حق دارد که هر نظری که دوست دارد، داشته باشد. اما، در مسلک من یکی، مدافعان ساواک، به هر نوع و هر شکلی، حق ندارند در مورد "تقی شهرام" قضاوت کنند.
البته، این هم حرف بی خودی است. هر کسی حق دارد در مورد هر چیزی، هر طور که می خواهد قضاوت کند، ولی این حرف ها، برای آنانی که کوچک ترین دغدغه ی آزادی داشته باشند، جز یک لبخند تمسخرآمیز، دست آورد دیگری نخواهد داشت.
مهرداد آهنگر
لندن - 22 مارس 2017
پرویز ثابتی و «ابراز تاسف» در گیومه
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=372
مقام امنیتی ابرو کمانی
بیداد شیخ، ستم ساواک را توجیه نمیکند
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=365
«اداره کل سوّم»، اساسیترین وظایف ساواک را انجام میداد
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=351
کمیته مشترک ضدخرابکاری، مخوفترین شکنجه گاه ساواک
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=346
همنشین بهار
با سلام و یک خسته نباشید خدمت همنشین و سعید شاهسوندی عزیز در ارائه و آنالیز بخش مهمی از تاریخ معاصر کشورمان که به محاق رفته بود. همچنین این گفتگوها -همانطور در گفتگوی همنشین با اسماعیل یغمایی عزیز بود- کلاس درسی بود برای همه ما که ناله ها و های هایمان در این تلخی غربت برای میهن عزیزمان ایران است نشان داد که میشود با متانت و انصاف و به دور از فحاشی و کینه کشی به بررسی وقایع اتفاقیه پرداخت و درسهای گرانبهایی از آن گرفت.البته حضور راویان این وقایع در بطن ماجرا ؛ اعتبار و اصالت تحلیل ها را چند برابر میکند.
نکته جالب توجه برای خود من سعه صدر و آرامشی است که عزیزان نامبرده علیرغم بی انصافی و ناجوانمردی عوامل سازمان کنونی از خود نشان داده و به واقع الگوی جدیدی از پختگی و بلوغ و صداقت انسانی را به نمایش میگذراند.
در تحلیل نهایی شهرام در اذعان به خطای استراژیکی که از او صادر شده بود با وجود فرجه ای که بعد از از انقلاب برای شناخت به عملکرد گذشته اش برایش فراهم شده بود شکست خورد. و خلاصه نتوانست به خال بزند و آخرین تیری که میتوانست از کمان در هم شکسته اش بسوی قلب ارتجاع رها کند. چرا که دیگر دیدن این غول هزار پای ارتجاع که به سرعت هم در حال گستراندن چنگکهایش بر سرتاسر میهنمان بود دیگر کار پیچیده ای نبود. اما او متاسفانه همچنان در یک خود شیفتگی هرچند سرکوب شده ی میم - لامی به سر میبرد که او را از دیدن روند پر شتاب وقایع عاجز میکرد . اینگونه میتوانست بخشی از دیون سنگینی که بر گردنش بود را ادا کند. از قضا اکنون در چنگ کسانی افتاده بود که دشمنان آرمانی و کرداری همان کسانی بودند که شهرام آنها را به آتش کشید.
آه که چه خون ها و جانهای شیفته ای قربانی تصمیم گیری های رهبران خود شیفته و متوهم شده اند.تصمیم های غلطی که مسیر جامعه را برای یک مقطع تاریخ به بیراهه فرستاد.
افشین
آقاي شاهسوندي
در زماني كه از سابقه مبارزاتي و زنداني شدن در دو رژيم ديكتاتوري بحث ميكنيداز علائم شكنجه در زمان شاه بروي بدنتان صحبت ميكنيد اما از شكنجه در زندان جمهوري إسلامي تاكنون حرفي نزديد
موضوع را اگر ممكن است روشن كنيد
سلام بر شما
ویدئو را یکبار دیگر ببینید. دقیقه یک و ۹ (دقیقه ۶۹)
--------------------------------------------------
[...] به عنوان کسی که بسیاری از یاران و نزدیکانم در حکومتهای شاه و جمهوری اسلامی کشته شده و از بین رفتهاند...
به عنوان کسی که زخم ساواک شاه و زخم شکنجهگران حکومت جمهوری اسلامی را هنوز بر کف پا ها و بر بدن خودم دارم و با حفظ کلیه مرزبندیهای سیاسی با هر دوی این دیکتاتوریها – دیکتاتوری شاه و ولایت فقیه – اعلام میکنم که کلیه اعدامها و بخصوص اعدامهای اول انقلاب فاقد ابتداییترین مبانی حقوقی بودند...
همنشین بهار
پاسخ به پرسش فوق
================
سلام بر شما
ویدئو را یکبار دیگر ببینید. دقیقه یک و ۹ (دقیقه ۶۹)
--------------------------------------------------
[...] به عنوان کسی که بسیاری از یاران و نزدیکانم در حکومتهای شاه و جمهوری اسلامی کشته شده و از بین رفتهاند...
به عنوان کسی که زخم ساواک شاه و زخم شکنجهگران حکومت جمهوری اسلامی را هنوز بر کف پا ها و بر بدن خودم دارم و با حفظ کلیه مرزبندیهای سیاسی با هر دوی این دیکتاتوریها – دیکتاتوری شاه و ولایت فقیه – اعلام میکنم که کلیه اعدامها و بخصوص اعدامهای اول انقلاب فاقد ابتداییترین مبانی حقوقی بودند...
همنشین بهار
زیبا، عالمانه، و منصفانه.
همنشین بهار و سعید شاهسوندی عزیز خسته نباشید و دستتان درد نکند.همچنین از سایت وزین دریچه زرد متشکرم که این امکان را برای شنیدن این گفتگوها فراهم کرد.
درود فراوان به سعید شاهسوندی مظلوم که با آن همه زخمها و جراحات جسمی و روحی که از شکنجه گران شاه و شیخ و نارفیقان بر پیکر خسته ودردمندش دارد در طول این گفتگوها قدمی از جاده عدالت و روشنگری خارج نشد.
برای شما بزرگواران آرزوی سلامتی دارم.
افشین
سلام و خسته نباشید
ممنون از اقای شاهسوندی و همنشین در بجا نهادن سندی تلخ ولی لازم برای امروز و آیندگان
برای نسلی که هست و نیستش به باد و توفان سپرده شد
با هزار خنجر در سینه و خنجرهائی در پشت
چه مانده است جز فریادی و باقی نهادن حکایت گذر خود برای نسل امروز و آینده
تا دیگر این همه هستی زیبا بر باد نرود
و کاروانی که قصد وادی عدالت داشت
سر از اخور خونین مرتجعان جهاندار سر بر نیاورد
باز هم سپاس و با امید به پرتو افکندن بر تاریکهای دیگر
از اقای شاهسوندی تشکر میکنم بخاطر این گفتگو که انجام دادند
بسیار عالی و به موقع؛
با تشکر از زحمات شما عزیزان؛ تیتر "پیامد های جزوه سبز.." را میبینم مطمئن میشوم که شما عزیزان ما را به یک گفتگوی کیفی دیگری مهمان کرده آید. همچنین با تشکر بابت مطلب بانوی دانشمند مریم میرزا خانی که جناب همنشین آن را هم به موقع آماده کردند.
در این دنیای وانفسا برای شما عزیزان یغمایی؛ همنشین؛ شاهسوندی که غریبانه و بی چشمداشت به کار روشنگری می پردازید آرزوی سلامتی دارم.
افشین
اسماعيل عزيز سلام
نخست سپاس از انتشار مطلب
دوم. تيتر جزوه سبز به نظر من مختص همان ٣٦ جلسه بود
بنظرم ذكر شماره ٢٧ از سوي همنشين باعث اين تداخل شده
البته شماره بندي أشكال ندارد
شايد مناسبتر مي بود عنوان ثابت
پاي سخن...
ويا
گفتگو با......
مي بود
در اينصورت تداخلي هم پيش نمي ايد
٢٦ جلسه در باره جزوه سبز
يك جلسه درباره نيك بين
ووووو
با احترام و سپاس مجدد
سعيد شاهسوندي
ارسال یک نظر