پس از سال 21 هجری ایران مورد تهاجم قرارارتش اسلام قرار گرفت و طی سالها تا حدود دو قرن صدها هزار زن و دختر و پسر ایرانی روانه بازارهای برده فروشی اسلامی شدند در سال 1357 دوباره ملایان اسلام پناه حاکم شدند باز هم بازارهای بردگی پر رونق شد اما این بار به شکل تازه. فیبلمها را ببینیم و بیندیشیم به ریشه ها به آئینی که وحشتناکترین بیماری تاریخ و جامعه ماست به باتلاقی که ملایان کرمهای برامده ازاین مردابند.مردابی که به عفونت آن عادت کرده ایم ....
تن فروشی بخاطر اعتیاد شوهر مستندی از زنهای بیپناه تهران؛
امرار معاش پسران تن فروش
تن فروشی زنان شوهردار در زن صیغهای
صیغه خانه
روسپیگری شرعی در حرم امام
قصه زنان روسپى ايرانى دردبی
۲ نظر:
با دلی پردرد باید ایمان ویقین داشت که این ثمره ونتیجه 30 خرداد 1360 است ونه هیچ چیز دیگر. آخوندهای بی شرف،بی ناموس،بی وجدان و خلاصه بی همه چیز به برکت 30 خرداد 1360 که آقای رجوی راه انداخت،ایران را خالی از انسانهای جانسوز وراهگشا دیدند و این میهن زیبا را با همه ثروت های مادی وانسانیش در بست در اختیار این جاکشهای اسلامی گذا شت .
ای ننگ ونفرت بر این پدر و پسر که هردو ایران را به لجن کشیدند،آن پدر گوربه گوری با اسلام فقاهتی ارتجاعی و این پسرش با اسلام به اصطلاح انقلابی .
واقعا که هر دو از علی آموخته اید " اخلاص عمل " .
زنده وپایدار ایران سرفراز .
سامان
سلام
ازخمینی چه انتظاری می رفت؟ جزچنین اعمالی؟
باید به خودمان برگردیم وخود رانقد کنیم که ما چه اشتباهاتی داشتیم. اینکه همه چیز را بگردن رجوی بیندازیم ازیک نظر درست نیست. نه اینکه مسئول اول وآخر همه این عملکردها بعهده اوست چون یکه بود چون دربرج وباروی رهبری عقیدتی تکیه زده بود جز اینکه نفس می برید دهان می دوخت و به زنجیر می کشید و می تاراند. اما ما هم به چنین رهبری عقیدتی کوتاه آمدیم باورش کردیم ترک تازیش رادیدیم اما حاضر نشدیم بدلیل آزمانها و خون شهدا و عواطفمان ازاو دست بکشیم واورا نامشروع بدانیم. ممکن است بگویند مارا تحویل صدام و درنتیجه به رژیم تحویل میداد!. بله تمام ترس همین بود ویا براثرتبلیغات وشانتاژ مقهور سخنان او می شدیم که جدا شده یعنی رژیمی شدن ...، حتی کسانی که درتشکیلات هم نبودند بعضا تا سال ۹۲ هنوز زبان نگشوده ویا حتی ازسازمان دفاع هم می کردند. بله داستان خیلی وافعی بود ورجوی هم سوار همین شد وکارش را پیش برد.
بله
اگر خشت کج نگذاشته بودیم و به شکل زود رس دردام مبارزه مسلحانه که خمینی بروفق مرادش بود نیفتاده بودیم و تحلیل نمی کردیم که باضربه بزرگ رژیم را فلج می کنیم وبا توان تشکیلاتی تهران را مسلحانه فتح می کنیم. اینک این رژیم نمی توانست چنین کند شاید چرخ طور دیگری می گشت ومردم بیشتر ازخمینی جدا می شدند. وقتی تشییع جنازه بهشتی و...بود ما فکر نمی کردیم این حد نیرو بیاید. مهم نیست که نیروی ارتجاعی بودند وما انقلابی، مهم این بود که مردم وجامعه کشش وطرفیت مبارزه مسلحانه را نداشتند وما بدون مردم فقط می افتادیم درتوری که رژیمی پهن می کرد. وافتادیم.
خشت کج به همه زمینه های دیگر نیزکشیده شد. با اینکه اجتناب پذیر بود اما رهبری آنرا اجتناب ناپذیر خواند ومهمتر ازهمه با ادامه راه اجتناب ناپذیر کرد.
بنظرم علی مرد بود که نیامد پای مبارزه برسر رهبری پس ازپیامبر. چون فتنه را تشخیص داد که کار به کجا می کشد. اما مدعیان علی که اورا مراد مجاهدین می نامند خود علی وار نبودند. منظورم تحلیل شرایط علی نیست اما بزبان ساده می توان فهمید هنگامی که مردم آمادگی ندارند هرعملی بازخورد منفی دارد.
سازمانی که دراوج بود اینک درحضیض است.
شنیدن درد این زنان وبویژه دیدن گریه هایی که نفس آدمی را می برد بسیار تکان دهنده است. اما ما هیچوقت نمی توانیم خودمان را جای این زنان وستمی که برآنان رفت بگذاریم . بگذارمریم رجوی خوش باشد وبگوید ما یکروز جنگ داریم ویکروز جشن. خانم بردبار؟ شما همیشه درجشن هستید. هیچ ستاره سینمایی به اندازه شما دراکران نیست. خدمه های شما شامل همگان می شود کسی هست که برای شما درسازمان وتشکیلات نقش خدمه وکنیز نداشته باشد؟. آنطور که ما دیدیم فرح دیبا حتی یک لحظه خوشبختی شخصی شما رانداشت!. همه توجهات ونگاهها و دست ها وقلب ها بسمت شما بود! اما شما چه کردید؟ جز اینکه همین را نهادینه کنید همین را تبلیغ کنید...
مریم رجوی کجا ودرد این زنان کجا ؟ باورکنید اگرهم صحتبی دربعضی پیام های خاص درباره این زنان می کند اینها حرفهای سیاسی وبیرونی است
والا یکبار هم در نشست های درونی که بالاترین حجم نشست ها درتاریخ است درباره این زنان نگونبخت سخنی بمیان نیاورده چون اینان درمباحث مهرتابان محلی ازاعراب ندارند. که بخواهد خود را وبحث های سطح بالایش را؟ بحث های ایدئولوژیکش را به این موضوع اختصاس دهد یا نامی ازآنان بیاورد.
بگذارید حرمت این زنان نگونبخت با به سازمان ورجوی ومریمش نیالوده و حداقل زخم دیگر برپیکر آنان نزنیم.
می بخشید
خوشحال نیستم
نمی دانم باید بنویسم متشکر یا چیز دیگری یانه ؟ همه مارا کشتند همه را...
ارسال یک نظر