دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۸ اردیبهشت ۹, دوشنبه

مرا در آغوش گیر . زبان مرا یاد بگیرجمانه حداد... از شعرهای شاعری بزرگ و زنی عاشق

مرا در آغوش گیر
تا اگر توان قلبم را از دست دادم
قلب با توانت را به من ببخشی
واگر ریشه هایم دراعماق زمین فرو رفته اند
همجنان در قلمرو دره تو باشند
تا اگر عمرم را از دست دادم
به عمر تو دست یابم وبه زبانهایی بی شمار تو
مرا در آغوش گیر
تا گیاهی شوم سنگ آزار
وتو سنگ باطراوات شوی در سایه گیاه چلچراغ من



تا میان من وتو رودی جاری شود که تمام رودها را سیلاب می کند

تا از فراز کوه هایم به سمت تو سرازیر شوم وتو را دریابم

تا کشف کنم که چقدر صعود تویی

وچقدر غرق شدن من

برای تو پلی بردوش خواهم کشید

که فاصله ای است میان روشنائی وهلاکت

مرا در آغوش گیر

تا برسی به خواهش چیدن سیب من

تا برنجانمت همچون سیبی بس از چیدن

تا تورا لبریز کنم از آنچه که نداری

تا برای تو شب بیافرینم وقطعه أبری بر فراز

تا فراموشت شود که درخت شاخه های تو هستم

وتو شاخه های درخت دیگری هستی

وگرچیره شد بر من زندگی

در آغوش تو

زندگی دیگری نصیب من خواهد شد

مرا در آغوش بگیر

ودستانم را رها کن تا هرگاه به لبه یکی شدن رسیده ابم

دو کس دیگری را فریب خواهیم داد

که راهی به سرانجام خویش نیافتند


((جمانه حداد))

ترجمه : محمد الأمین



زبان مرا یاد بگیر

z0lr_1037806655850219000.jpg



زبان مرا ياد بگير
زبان من عربي نيست
عبري نيست
حتي انگليسي يا فرانسه
زبان من غربت و تنهايي من است
زبان من اندام مهتاب زده ام
زباني كه با آن مي بوسمت
برهنه ات مي كنم
در آغوشت مي گيرم
و به اتفاق جهان ، تمامت مي كنم
زبان من از آن مردي ست كه گنگ مي شود
مي بيند و مسخ مي شود
مي ميرد و محو مي شود

((جمانة حداد))
مترجم : بابك شاكر

هیچ نظری موجود نیست: