مرا در آغوش گیر
تا اگر توان قلبم را از دست دادم
قلب با توانت را به من ببخشی
واگر ریشه هایم دراعماق زمین فرو رفته اند
همجنان در قلمرو دره تو باشند
تا اگر عمرم را از دست دادم
به عمر تو دست یابم وبه زبانهایی بی شمار تو
مرا در آغوش گیر
تا گیاهی شوم سنگ آزار
وتو سنگ باطراوات شوی در سایه گیاه چلچراغ من
((جمانه حداد))
((جمانة حداد))
تا اگر توان قلبم را از دست دادم
قلب با توانت را به من ببخشی
واگر ریشه هایم دراعماق زمین فرو رفته اند
همجنان در قلمرو دره تو باشند
تا اگر عمرم را از دست دادم
به عمر تو دست یابم وبه زبانهایی بی شمار تو
مرا در آغوش گیر
تا گیاهی شوم سنگ آزار
وتو سنگ باطراوات شوی در سایه گیاه چلچراغ من
تا میان من وتو رودی جاری شود که تمام رودها را سیلاب می کند
تا از فراز کوه هایم به سمت تو سرازیر شوم وتو را دریابم
تا کشف کنم که چقدر صعود تویی
وچقدر غرق شدن من
برای تو پلی بردوش خواهم کشید
که فاصله ای است میان روشنائی وهلاکت
مرا در آغوش گیر
تا برسی به خواهش چیدن سیب من
تا برنجانمت همچون سیبی بس از چیدن
تا تورا لبریز کنم از آنچه که نداری
تا برای تو شب بیافرینم وقطعه أبری بر فراز
تا فراموشت شود که درخت شاخه های تو هستم
وتو شاخه های درخت دیگری هستی
وگرچیره شد بر من زندگی
در آغوش تو
زندگی دیگری نصیب من خواهد شد
مرا در آغوش بگیر
ودستانم را رها کن تا هرگاه به لبه یکی شدن رسیده ابم
دو کس دیگری را فریب خواهیم داد
که راهی به سرانجام خویش نیافتند
((جمانه حداد))
ترجمه : محمد الأمین
زبان مرا یاد بگیر
زبان مرا ياد بگير
زبان من عربي نيست
عبري نيست
حتي انگليسي يا فرانسه
زبان من غربت و تنهايي من است
زبان من اندام مهتاب زده ام
زباني كه با آن مي بوسمت
برهنه ات مي كنم
در آغوشت مي گيرم
و به اتفاق جهان ، تمامت مي كنم
زبان من از آن مردي ست كه گنگ مي شود
مي بيند و مسخ مي شود
مي ميرد و محو مي شود
((جمانة حداد))
مترجم : بابك شاكر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر