انان که درخارجه خیره سرانه نشستند و به ظلم زل زدند و زحمت امضا به خودندادند ویا درکوبیدن و لوث کردت و مسکوت گذاردن و کم رنگ کردن و محو بیانیه نلاش کردند درمقابل کودکان کار و زباله گردها و صف گرسنگان و جوانلن بیکار و هزاران زندانی سیاسی و قتل و غارت حکومت جمهوری اسلامی و تمامی مظاهرظلم مهرتایید زدند و این را تاریخ ثایت خواهد کرد . بدبختی جریانات سیاسی خارج ازکشور این هست که یا مسیررا اشتیاه میروند و درباتلاق خودبینی و منم منم فرو رفته اند ویا به نحوی از انحاء سردرآخور رژیم سفاک دارند . خاکزاد
عارضم که تحلیل جالبی از مجاهدین و ۱۵رخرداد ۴۲ ارائه دادید اما اگر به ده ها اطلاعیه و بیانیه با امضای رجوی و خیابانی در تبریک و تهنیت به خمینی و درخواست سلامتی و طول عمر برای ایشان ! و همجنین اینکه خمینی را پدربزرگوار و مجاهدین را فرزندان خمینی خطاب کرده بودند اشاره میفرمودید . در جزوه عاشورا که برگزدان از سخنرانی مجاهدین است اورا تا حدمصدق بالا برده و از وی به عنوان سمبل شرف ملی نام برده اند .
صدها تعریف و تمجید و حتی مجیزگویی از خمینی از نشریه شماره یک تا چندماه قبل از سی خرداد وجوددارد که صدها بار خمینی را رهبر انقلاب و امام نام میبرند و مجیز اورا میگویند منتهی بعداز سی خرداد تمام این مجیزگویی ها از ارشیو گن و گور میشوند و برای یک مشت نادان ادعا میکنند که از اول مخالف خمینی بوده اند .
اطف کنید به همنشین بهار سفارش بفرمایید که اینها را هم در "وقایع اتفاقیه" ثبت کنند و انقدر معلم معلم معلم به خیک اقای رجوی نبندند .
نحوه شکل گیری و بنیانگذاری مجاهدین توسط یکی از پایه گذاران ان یعنی تراب حقشناس مفصل توضیح داده شده است ( تراب حقشناس از یاران حنیف حتی قبل از بنیانگذاری بوده است و کسی بیشتراز ایشون از روند شکل گیری ان دراین اواخر مطلع نبود ایشون بعدا با بیوه حنیف خانم پوران بازرگان ازدواج کردند و هردو درپاریس درگذشتند .)
ایشون بارها درمصاحبه ها و نوشته هایش گفته بود که ما قبل از اینکه مسلمان باشیم مبارز بودیم و اسلام نه ایده الوژی ما بلکه فرهنگ مابود . ایشون بارها گفته بود که ما به روحانیت مترقی اعتقاد داشتیم و خمینی را درراس ان میدیدیم . ایشون بارها گفته بود پس از مداکره با خمینی که توسط خودایشون بنمایندگی از سازمان درنجف انجام داده بود کلا نظرشان روی خمینی منفی شد . ایشون بارها گفته بود که یک جریان راست مذهبی درسازمان وجودداشت که از گسست سازمان از اسلام دچاروحشت بود .
او بارها گفته بود که سازمان بدلیل دوالیسم حاکم بران ابستن تغییر ایده الوژی و نفی اسلام بود که این امر تحت شرایط خاصی توسط بهرام و شهرام صورت گرفت .
پسداز ۵۷ درغیبت رهبران قبلی جناح مذهبی میدان را خالی دید و فرصت طلبانه پرید روی سازمان ابتدا به مدیحه سرایی خمینی پرداخت و سرانجام ازاو فاصله گرفت . این جناح مذهبی همان جریان منحط اسلامی بود که در زندان مرکزیت تشکیل دادند و خائنانه برعلیه مرکزیت بیرون کینه کشی میکردند و بیشترهم ازروی حسادت بود ویا ناپختگی چون سن و سالی نداشتند و تجربه ای نداشتند که و سعی داشتند دیده شوند اگر دارای تجربه بودند هرگز برعلیه مرکزیت بیرون که دراوج مبارزه مسلحانه قرارداشت و ازهرسو تحت فشاربود هرگز دست به حرکت خائنانه ضدتشکیلاتی یعنی تشکیل مرکزیت درزندان نمیزدند و اراجیف بهم نمیبافتند .
رجوی درزندان تحت تاثیر بیژن جزنی بود و جزنی نیز تحت تاثیر دایی های توده ای خودبود والیته جزنی با حزب توده مرزبندی داشت اما با دیدگاههای حزب توده درباره شوروی هیچگونه اختلافی نداشت و شوروی را قبله عالم میدانست و رجوی هم چنین بود ... هزاران شعارضدامریکایی انان موید این ادعاست اما امروز بخش مهم اعتقادات خودرا از اذهان پاک میکنتد و مسیر دیگری را رفته اند و به یک جریان راست با شعارهای پوشال چپ تبدیل شده اند و کارشان به خوشرقصی و تمکین جریاناتی کشیده است که از نظر حنیف دشمنان اصلی خلقهای جهان بودند !
داستان مفصله ... و اهمیتی هم ندارد چون فقط درمیان خودمطرح هستند ونه ملت ایران .
مبارزات برعلیه کلیت جمهوری اسلامی درداخل ایران درحال گسترش است و چشم انداز پیروزی دارد و جمهوری اسلامی دموکراتیک اقای رجوی هم مشتری درایران و نسل جوان ندارد ولاغیر .
با بیش از ۴۵ سال تجربه سیاسی راه حل بنده برای عبور از جمهوری اسلامی این هست که اول اول اول نایاکی ها ، توده ای ها و مجاهدین کنونی را با تیپا از داخل جنبش بیرون بیاندازید تا ملت درسایه اتحاد بتوانندکلیت جمهوری اسلامی را سرنگون سازند ولاغیر . درخانه اگرکس است یک حرف بس است .
این همه بانوی مبارز درایران بانماد برداشتن روسری ازسر به حاکمیت ایده الوژیک اسلام و اخوند اعتراض میکنن و زندان میروند اما مجاهدین حتی عرضه ندارن به حمایت از اینها انهم دراروپا یکروز روسری ازسرخودبردارند ! اونوقت به خودشون میگن الترناتیو ؟! وای برما ... وای برما
بتدریج طبقه متوسط به سمت نابودی میرود بتدریج اعیاد و مراسم مذهبی کلیت جامعه را معطوف به خود میکند یک سیاست و برنامه ریزی دقیق برای گرفتارکردن مردم به ایده الوژی اسلام قبلا ازسوی استعمارصورت گرفته و به رهبری اخوند و تحت زعامت وی پیاده شده است . نخوت و سستی در رعایت اصول شناخته شده انسانی بوجودامده است شرعیات و روایت و حدیث و آیات جایگزین اندیشیدن گردیده است . درمحرم و عاشورا این رویکرد کاملا بارز است . بوی فقر مالی و فقر فرهنگی در کوچه پس کوچه های شهر استنشاق میشود . بلندگوهای اذان و صدای رایو و تلویزیون و صدای منبر و اخوند همه جا وجوددارد . ۹۰ درصد از مردم از این شرایط معذبند و واکنش نشان میدهند بنابراین به زنانی که در ملع روسری برمیدارند و فریاد اعتراض سرمیدهند و کتک میخورند و از برادرهای اسلامی توهین میشنوند و زندان میروند احترام گذاریم و به وجود انان ببالیم و از انان شویم این طلسم و تایو باید شکسته شود و خواهدشد البته اگر نایاکی های پست فطرت ، توده ای های نوکر روسیه و مجاهدین خودبزرگ بین جاهل گذارند ملت حریف رژیم هست .
یا عبارات مفاهیم خودرا از دست داده اند ویا کاربران ان مفهوم انسانی خودرا از دست داده اند اخرنمیشود فقط بدنیال ژست و اطواررفت چون سرانجام با افزایش اگاهی جامعه ان اطوارها رنگ میبازد و به حقه بازی تعبیر میشود .
شما نمیتوانی با چرچم "جمهوری اسلامی دموکراتیک" بعنوان الترناتیو ! به جنگ "جمهوری اسلامی" بروید چون هم خودتلن را علاف میکنید وهم ملت را فریب میدهید و درنهایت مجبودمیشوید که مانند "پدربزرگوارتان" و " سمبل شرف ملیتان" و "رهبر سازش ناپذیر خلقتان" و " مجاهد اعظمتان" و غیره بگویید " خدعه" کردم !
بهتراست یا بقول معروف بزنید گاراژ و دست از دعاوی پوشال دهان پرکن پرزرق و برق بردارید و بیشتراز این برای مقولات اسلامی اعتبار نتراشید یا مثل بچه ادم با گدرنامه جعلی به ایران بیایید و در مبارزات نسل شورشی جوان ایران شرکت کنید و مانند انان پوستر رهبراتبش بزنید و مانند انان روسری سرچوب کنید و مانند انان انزجارخودرا از فرهنگ رهبرزدگی و رهبرپرستی اعلام کنید واگر جنم و جربزه اینکاررا ندارید بروید مانتد بسیجی های ساندیس خور عکس رهبرتان را روی سروسینه و پیشانی و بقیه جاها بچسبانید هی شعارهای توخالی بدهید .
۷ نظر:
انان که درخارجه خیره سرانه نشستند و به ظلم زل زدند و زحمت امضا به خودندادند ویا درکوبیدن و لوث کردت و مسکوت گذاردن و کم رنگ کردن و محو بیانیه نلاش کردند درمقابل کودکان کار و زباله گردها و صف گرسنگان و جوانلن بیکار و هزاران زندانی سیاسی و قتل و غارت حکومت جمهوری اسلامی و تمامی مظاهرظلم مهرتایید زدند و این را تاریخ ثایت خواهد کرد .
بدبختی جریانات سیاسی خارج ازکشور این هست که یا مسیررا اشتیاه میروند و درباتلاق خودبینی و منم منم فرو رفته اند ویا به نحوی از انحاء سردرآخور رژیم سفاک دارند .
خاکزاد
جناب یغپایی
با سلام و خسته نباشی
عارضم که تحلیل جالبی از مجاهدین و ۱۵رخرداد ۴۲ ارائه دادید اما اگر به ده ها اطلاعیه و بیانیه با امضای رجوی و خیابانی در تبریک و تهنیت به خمینی و درخواست سلامتی و طول عمر برای ایشان ! و همجنین اینکه خمینی را پدربزرگوار و مجاهدین را فرزندان خمینی خطاب کرده بودند اشاره میفرمودید . در جزوه عاشورا که برگزدان از سخنرانی مجاهدین است اورا تا حدمصدق بالا برده و از وی به عنوان سمبل شرف ملی نام برده اند .
صدها تعریف و تمجید و حتی مجیزگویی از خمینی از نشریه شماره یک تا چندماه قبل از سی خرداد وجوددارد که صدها بار خمینی را رهبر انقلاب و امام نام میبرند و مجیز اورا میگویند منتهی بعداز سی خرداد تمام این مجیزگویی ها از ارشیو گن و گور میشوند و برای یک مشت نادان ادعا میکنند که از اول مخالف خمینی بوده اند .
اطف کنید به همنشین بهار سفارش بفرمایید که اینها را هم در "وقایع اتفاقیه" ثبت کنند و انقدر معلم معلم معلم به خیک اقای رجوی نبندند .
باتشکر
خاکزاد
اقای یغمایی
نحوه شکل گیری و بنیانگذاری مجاهدین توسط یکی از پایه گذاران ان یعنی تراب حقشناس مفصل توضیح داده شده است ( تراب حقشناس از یاران حنیف حتی قبل از بنیانگذاری بوده است و کسی بیشتراز ایشون از روند شکل گیری ان دراین اواخر مطلع نبود ایشون بعدا با بیوه حنیف خانم پوران بازرگان ازدواج کردند و هردو درپاریس درگذشتند .)
ایشون بارها درمصاحبه ها و نوشته هایش گفته بود که ما قبل از اینکه مسلمان باشیم مبارز بودیم و اسلام نه ایده الوژی ما بلکه فرهنگ مابود . ایشون بارها گفته بود که ما به روحانیت مترقی اعتقاد داشتیم و خمینی را درراس ان میدیدیم . ایشون بارها گفته بود پس از مداکره با خمینی که توسط خودایشون بنمایندگی از سازمان درنجف انجام داده بود کلا نظرشان روی خمینی منفی شد . ایشون بارها گفته بود که یک جریان راست مذهبی درسازمان وجودداشت که از گسست سازمان از اسلام دچاروحشت بود .
او بارها گفته بود که سازمان بدلیل دوالیسم حاکم بران ابستن تغییر ایده الوژی و نفی اسلام بود که این امر تحت شرایط خاصی توسط بهرام و شهرام صورت گرفت .
پسداز ۵۷ درغیبت رهبران قبلی جناح مذهبی میدان را خالی دید و فرصت طلبانه پرید روی سازمان ابتدا به مدیحه سرایی خمینی پرداخت و سرانجام ازاو فاصله گرفت . این جناح مذهبی همان جریان منحط اسلامی بود که در زندان مرکزیت تشکیل دادند و خائنانه برعلیه مرکزیت بیرون کینه کشی میکردند و بیشترهم ازروی حسادت بود ویا ناپختگی چون سن و سالی نداشتند و تجربه ای نداشتند که و سعی داشتند دیده شوند اگر دارای تجربه بودند هرگز برعلیه مرکزیت بیرون که دراوج مبارزه مسلحانه قرارداشت و ازهرسو تحت فشاربود هرگز دست به حرکت خائنانه ضدتشکیلاتی یعنی تشکیل مرکزیت درزندان نمیزدند و اراجیف بهم نمیبافتند .
رجوی درزندان تحت تاثیر بیژن جزنی بود و جزنی نیز تحت تاثیر دایی های توده ای خودبود والیته جزنی با حزب توده مرزبندی داشت اما با دیدگاههای حزب توده درباره شوروی هیچگونه اختلافی نداشت و شوروی را قبله عالم میدانست و رجوی هم چنین بود ... هزاران شعارضدامریکایی انان موید این ادعاست اما امروز بخش مهم اعتقادات خودرا از اذهان پاک میکنتد و مسیر دیگری را رفته اند و به یک جریان راست با شعارهای پوشال چپ تبدیل شده اند و کارشان به خوشرقصی و تمکین جریاناتی کشیده است که از نظر حنیف دشمنان اصلی خلقهای جهان بودند !
داستان مفصله ... و اهمیتی هم ندارد چون فقط درمیان خودمطرح هستند ونه ملت ایران .
مبارزات برعلیه کلیت جمهوری اسلامی درداخل ایران درحال گسترش است و چشم انداز پیروزی دارد و جمهوری اسلامی دموکراتیک اقای رجوی هم مشتری درایران و نسل جوان ندارد ولاغیر .
خاکزاد
با بیش از ۴۵ سال تجربه سیاسی راه حل بنده برای عبور از جمهوری اسلامی این هست که اول اول اول نایاکی ها ، توده ای ها و مجاهدین کنونی را با تیپا از داخل جنبش بیرون بیاندازید تا ملت درسایه اتحاد بتوانندکلیت جمهوری اسلامی را سرنگون سازند ولاغیر .
درخانه اگرکس است یک حرف بس است .
این همه بانوی مبارز درایران بانماد برداشتن روسری ازسر به حاکمیت ایده الوژیک اسلام و اخوند اعتراض میکنن و زندان میروند اما مجاهدین حتی عرضه ندارن به حمایت از اینها انهم دراروپا یکروز روسری ازسرخودبردارند ! اونوقت به خودشون میگن الترناتیو ؟!
وای برما ... وای برما
بتدریج طبقه متوسط به سمت نابودی میرود بتدریج اعیاد و مراسم مذهبی کلیت جامعه را معطوف به خود میکند یک سیاست و برنامه ریزی دقیق برای گرفتارکردن مردم به ایده الوژی اسلام قبلا ازسوی استعمارصورت گرفته و به رهبری اخوند و تحت زعامت وی پیاده شده است . نخوت و سستی در رعایت اصول شناخته شده انسانی بوجودامده است شرعیات و روایت و حدیث و آیات جایگزین اندیشیدن گردیده است . درمحرم و عاشورا این رویکرد کاملا بارز است . بوی فقر مالی و فقر فرهنگی در کوچه پس کوچه های شهر استنشاق میشود . بلندگوهای اذان و صدای رایو و تلویزیون و صدای منبر و اخوند همه جا وجوددارد . ۹۰ درصد از مردم از این شرایط معذبند و واکنش نشان میدهند بنابراین به زنانی که در ملع روسری برمیدارند و فریاد اعتراض سرمیدهند و کتک میخورند و از برادرهای اسلامی توهین میشنوند و زندان میروند احترام گذاریم و به وجود انان ببالیم و از انان شویم این طلسم و تایو باید شکسته شود و خواهدشد البته اگر نایاکی های پست فطرت ، توده ای های نوکر روسیه و مجاهدین خودبزرگ بین جاهل گذارند ملت حریف رژیم هست .
یا عبارات مفاهیم خودرا از دست داده اند ویا کاربران ان مفهوم انسانی خودرا از دست داده اند اخرنمیشود فقط بدنیال ژست و اطواررفت چون سرانجام با افزایش اگاهی جامعه ان اطوارها رنگ میبازد و به حقه بازی تعبیر میشود .
شما نمیتوانی با چرچم "جمهوری اسلامی دموکراتیک" بعنوان الترناتیو ! به جنگ "جمهوری اسلامی" بروید چون هم خودتلن را علاف میکنید وهم ملت را فریب میدهید و درنهایت مجبودمیشوید که مانند "پدربزرگوارتان" و " سمبل شرف ملیتان" و "رهبر سازش ناپذیر خلقتان" و " مجاهد اعظمتان" و غیره بگویید " خدعه" کردم !
بهتراست یا بقول معروف بزنید گاراژ و دست از دعاوی پوشال دهان پرکن پرزرق و برق بردارید و بیشتراز این برای مقولات اسلامی اعتبار نتراشید یا مثل بچه ادم با گدرنامه جعلی به ایران بیایید و در مبارزات نسل شورشی جوان ایران شرکت کنید و مانند انان پوستر رهبراتبش بزنید و مانند انان روسری سرچوب کنید و مانند انان انزجارخودرا از فرهنگ رهبرزدگی و رهبرپرستی اعلام کنید واگر جنم و جربزه اینکاررا ندارید بروید مانتد بسیجی های ساندیس خور عکس رهبرتان را روی سروسینه و پیشانی و بقیه جاها بچسبانید هی شعارهای توخالی بدهید .
خاکزاد
ارسال یک نظر