دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۹ شهریور ۱۸, سه‌شنبه

ن نیز به رویای زنی بنام نسرین ستوده ایمان دارم!

ن نیز به رویای زنی بنام نسرین ستوده ایمان دارم!

 نام عزیزش نام گلی خوش بوست ،لطیف چون برگ های تازه شکفته یک گل ابریشم .معطر بسان عطری ناشناس که در گلستان زندگی می پیچد.ریشه ای سر سخت که روز ها وروزها سر بر خاک ،سربرسنگ زده زمین را شکاف داده تا سر بر آورد ، غنچه دهد و بگل بنشیند، تابر زیبائی باغ حیات بیافزاید و آنرا مفهوم بخشد.

حال نام اوکه با زیباترین کلمات در هم آمیخته برگی زرین از تاریخ مبارزات زنان این سرزمین را رقم می زند! " نسرین ستوده"


نامی از جنس آتش که شعله می کشد، حرارت می بخشد."دراین کولاک دل آشفته دم سرد ".


نامی از جنس آب، زلال وشفاف که عطش می نشاندوزندگی می بخشد. از جنس فولاد که چون برآتش نهند ،پتک زنند صیقل یابد تیغه شمشیری شود برای مصاف در میدان مبارزه!


نام او"مهر" است برای جان های شیفته ، برای وصل کردن انسان ها !نامی از جنس نور که بر سیاهی می تازد،روشنی می بخشد، امید می آفریند.


کلمه بزرگ عشق از آن اوست !که چون حلاج بر آن وضو می سازد! بجنگ کینه ونفرت می رود تا قلب های انسانی را در این زمهریر سخت حکومت اسلامی بهم نزدیک کند.


حلاج وشانیم که از دار نترسیم
مجنون صفتانیم که در عشق خداییم!


در میانه این همه نفاق، این همه جنگ افروزی،درمیان این همه خشونت و کشتارنام او با کلمه آرام بخش صلح در هم آمیخته طوقی گردیده بر پای کبوتران تا در آسمانی آبی میهن به پرواز در آیند و در برابر این همه جنگ طلبی حکومت اسلامی منادی صلح شوند.



او عدالت خواه است پاسدارعدالت ! چرا که عدالت باور قلبی و اساس حرفه اوست.گوهری گران بها که به بهای جان از آن حراست میکند.

عدالت و آزادی این نخستین خواسته های یک ملت در مقابله با استبداد. کلماتی که دیر گاهیست مردمان این سرزمین در آرزوی رسیدن به آن می سوزند. چه بسیار جان ها که برای دست یافتن به آن قربانی گردیده اند.هنوز صدای عظیم مردم در کوچه های مشروطه خواهی بگوش می رسد که بر پائی عدالت خانه را طلب می کنند.


اوهم پای این مردم، هم پای تاریخ با ترازوی عدالت بردست در پیشاپیش آن ها راه می پیماید. راهی سخت وجان سوز.


"هر کجا مشتی گره شد مشت من
زخمی هر تازیانه پشت من
هرکجا فریاد آزادی منم
من دراین فریاد ها دم می زنم". سایه


"در هر برهه ای از زندگی ام آن چیزی را که به عنوان عدالت یا حقیقت به آن رسیدم، پای آن ایستادم و بابت فشارهایی که به من وارد شده عقب ننشستم. بنابراین چیز مشخصی که در خودم سراغ دارم مقاومت برای آن چیزی است که از نظر من حقیقت تلقی می شود. اگر زمانی هم به اشتباه برداشت خودم برسم خوب طبیعی است آن را تغییر می دهم"! مصاحبه با ناهید کشاورز


نام او با زیباترین کلمه جهان گره خورده است. آزادی


کلمه ای که بخاطر آن عقوبتی سخت را تحمل می کند بی آن که این کلام مقدس ازخاطرش زدوده شود.


به بندش می کشند ،جرائم سنگین براو می بندند.امااورا که دل درگرو مردم نهاده است از بند وزندان هراسی نیست. من صدای اورا درهر فریاد تظلم خواهی که از گلوی ستم دیدگان بر می خیزد می شنوم .


فریادی برای حقوق پایمال شده زنان ، کودکان
برای آنان که زندانی اند
برای پیکرهای شکنجه شده
برای اعتراف کنندگان به اجبار
برای آن ها که در تاریک روشن صبحگاهان در مقابل جوخه های اعدام می ایستند.


فریادی رسا برعلیه ستم و تخقیر دگرباشان!


برای رنجی که در این سرزمین اسلامی در حق دگراندیشان ،دگر دینان ودیگرآئین ها می شود.


صدایش رسا تر باد!


صدای زنی ،مادری که از زندان در نامه به پسرش "نیما" می نویسد: "چگونه می‌توانستم شاهد اعدام نوجوانان وطنم باشم و سکوت کنم؟ چگونه می‌توانستم چشم بر کودک ‌آزاری‌ها ببندم تا شب‌ها را با خیالی آسوده در کنارت بگذرانم؟ تا روز اول مهر کیف مدرسه‌ات را بر پشتت بگذارم و به اتفاق بابا، تو را تا مدرسه بدرقه کنم "!


امروز او با پیکری نحیف شده از رنج زندان ،از بیعدالتی ،از اعتصاب غذا هنوز فریاد می زند وآزادی را طلب می کند ،آزادی زندانیان سیاسی، آزادی یک ملت از ستم یک رژیم استبدادی.


رویائی با اوست بسان یک رهبر جنبش آزادیخوهی، یک اسطوره. چونان لوترکینک ،گاندی و ماندالا


" بیش ازهرزمان دیگری به عدم خشونت و فرهنگ صلح و مهربانی می‌اندیشم. اکنون و در میدان عمل، زمانه‌ی تحقق رویاهایمان است. رویایی که تحقق آن در گرو رفتار ماست. اکنون نوبت ماست تا نشان دهیم چه اندازه مطابق رویاهایمان عمل می‌کنیم. من به قدرت صلح و دوستی و عدم خشونت باور دارم. باوری تام وتمام و بر این باورم تنها با پرهیز از هرگونه خشونت و البته ایستادگی قدرتمندانه به نتیجه‌ای پایدار خواهیم رسید"! نسرین ستوده


من نیزبعنوان یک مبارز پیر گشته در غربت به ایستادگی او که شهامتمان می بخشد، به رویای این جان شیفته که امید می آفریند ایمان دارم.نامت متبرک باد!


ابوالفضل محققی

خبرنامه گویا

 

هیچ نظری موجود نیست: