در زیر بالهای گشاده ی دو لاشه خوار
حتی اگر هزار شاعر قلم بر قلم صف کشند
نیازی به پاسخ نیست
زوزه ی شغالان تکراری و چند هجائی است
و تکرار میشود
در قعر شب
چنانکه تکرار شده است
به یادگار شعری بر دیوار
پاسخی کوتاه به چند شعر و مقاله
اسماعیل وفا یغمائی
سی ژانویه 2021
******
شاعران بر خوان در انتظارند
قلمدان در پیش و قلم در کف
بادا! که بادی از مغز خوانسالاران برآید
[پیره پفتال مادینه لاشه خوار پلشت
با شصت و چهار دندان درخشانش
باتراشه های گوشت زنده بر آن
و لبانی که بر آن لبخند دیریست یخ زده است
و سالار لاشه خواران
دیری گمشده در تاریکیهای خود
و شب بی پایانی از نفرت و دروغ]
و سرودن آغاز شود
***
بر لبه ی گور و مرگ
تیزی از مغز خوانسالار برمیخیزد
و از دهانش بر می آید
با بوی تعفنی زرنشان:
شاعران من بسرائید
و نویسندگان من بنویسید
وشاعران مینویسند
و نویسندگان از اینجا تا ابدیت
خائن! مزدور! مزدور !خائن......
***
در زیر بالهای گشاده ی دو لاشه خوار
حتی اگر هزار شاعر قلم بر قلم صف کشند
نیازی به پاسخ نیست
زوزه ی شغالان تکراری و چند هجائی است
و تکرار میشود
در قعر شب
چنانکه تکرار شده است
***
بگذار در زیر ماه پر شکوه
که در بدر تمام چون دیوانی زنده میگذرد
وبا مرکب سپید مهتاب شعرهایش را
بردفتر بی پایان آسمان پاک میسراید و مینویسد
اینان دندان بکروچند و تکرار کنند
مکاتیب خود را
***
فردا
هنگامیکه لاشخواران
در ظلمات خود محو شوند
ودر آتش دوزخ درون خود خاکستر
اینان را باز خواهیم یافت
محرران و کاتبان و شاعران لاشه خواران را
شغالان را
این بار در هیئت جاکشان
بر دروازه ی غمگین ترین جنده خانه ی شهر
با شعرهاشان در جیب
شاید لاشخواری دیگر
و ژتونهاشان در دست
شاید جنده بازی متفنن
***
وفردا
حتی اگر من نباشم
به دیدار ماه خواهم شتافت
که در بدر تمام چون دیوانی زنده میگذرد
وبا مرکب سپید مهتاب شعرهایش را
بر آسمان میسراید
تا از او همچنان پاک و روشن
شاعری بیاموزم
و بسرایم
برای آب و باد و خاک و آتش میهنم
که ملت من از آن بر آمده است
و بسرایم در زیر بدر تمام ماه پرشکوه
تا سپده دمی
که خورشید پر شکوه میهنم بر می آید
تا سپیده دمی
که از زوزه ی شغالان
خبری نیست
و از لاشه خواران اثری
سی ژانویه 2021
اسماعیل وفا یغمائی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر