دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۹ بهمن ۲۶, یکشنبه

نقالی هضم رابع!معده نیرومند شیرخان! وهضم شدگان اسماعیل وفا یغمائی

 

 


هضم رابع!معده نیرومند شیرخان! وهضم شدگان
اسماعیل وفا یغمائی
پرده اول
مدتی قبل چهار تروریست دستگیر شدند. یکی از انها دیپلمات حکومت بود. سه تای دیگر مزدور وهواداران دراز مدت شیرنر و عیال محترمه این سه مزدورحدود سیزده چهارده سال در رکاب شیر بوده اند
پرده دوم
خوشبختانه و با هوشیاری پلیس این جانیان دستگیر میشوند و بمب منفجر نمیشود و کشتار فجیع انجام نمی گیرد و محاکمه شان میکنند و به زندانهای طویل المدت محکوم
میشوند. باید گفت درود بر هوشیاری پلیس و اجرای عدالت.
پرده سوم
از فردای محکومیت این جنایتکاران جناب شیر و پیروان صدیق شروع میکنند به اعلام یک پیروزی تاریخساز و همزمان به خط و نشان کشیدن برای مخالف و منتقد که هشدار! دفترچه سبز پیدا شده و نامهای شما را ای بسا پیدا کنند وبدانند چقدر گرفته اید.
پرده چهارم
آنهائی که پول گرفته اند از هواداران و موافقان شیر بوده اند نه مخالفان. آخر هر الاغی حتی اگر به خریت خودخواهانه خود شیرباشد میتواند بفهمد هیچ مخالفی بخصوص مخالفان مورد نظر آنها!نمیتواند واردجمع موافقان و مراسم شیر بشود چون راهش نمیدهند و ملاها هم اینقدربه اندازه خود شیر خر نیستند که مخالف را بفرض اینکه مخالفیرا بقول شیر جذب کرده باشند روانه کنند بل باید به دنبال موافقان دیگری گشت که در زمره اصحاب شیرند با دوستان شیر گل میگویند و میشنوند. عکس میگیرند . شعر میسرایند و غیره...
پرده پنجم
بعد از ماجرا به دستور شیرخان اصحاب شیر قلم به کف گرفته اندو دارند زور میزنند سه یار موافق دستگیر شده را به قسمتهای سفلای مخالفان شیر زور تپان کنند تا اصل قضیه که این سه جنایتکار الدنگ جزو اصحاب کدام الدنگی بوده اند فراموش شود
پرده ششم
سالها قبل شیر همیشه نر فرمودند که بنده و شماری دیگر از مشابهان بنده از هضم رابع ملایان گذشته ایم.بر اهل خرد معلوم است این اتفاق هضم رابع فقط در مغز شیر که جای معده اش با مغزش عوض شده شیر روی داده است و نه در عالم واقعیت . اگر چنین هضمی رخ داده بود احتمالا من هنوز جزو اصحاب شیر بودم و مثل آن شاعر یعنی فرهاد خان مشغول نوازش زیتونه های جناب شیر و از دو طرف یعنی ولی فقیه غالب و مغلوب مواجب میگرفتم... ولی در رابطه با کنسرو نجاستی که دربش باز شده و ده دوازده خواننده و نویسنده و مبارز و غیره از اصحاب شیر علیه امثال بنده نوشته اند و مینویسند بنده ایمان آوردم که: معده جناب شیر که به خوردن جنازه و لاشه ها عادت کرده و اسید رهبریک و ماریامیک! او از اسید سولفوریک معده تمساح بسیار قویترست از چنان قدرتی برخوردارست که میتواند امثال اینها را که شاید روزگاری سودائی انسانی در سر داشته اندبلعیده و از هضم رابع گذرانده و تبدیل به نجاساتی خاص الخاص یعنی نجاست مطلق مجرد بکند و بطور تاریخساز و انقلابی و توحیدی تمامشان را با زور زدنهای متواتر و توحیدی و انقلابی تغوط نماید و بفرماید:
هان ای اصحاب من. ای ذوب شدگان و دفع شدگان من قلم برگیرید و بنویسید.
به این میگویند هضم رابع و ریدنی تمام و کمال
پرده هفتم
پیشنهاد من این است که پس از اینکه اسرار دفترچه سبز کشف شد و بقیه جنایتکاران و مزدوران مادر بخطا کشف شدند و مجازات شدند و خیال شیر نر راحت شد دفترچه سبز را دو بخش کرده و نیمی از آن را لوله نموده به قسمت سفلای ولی فقیه غالب و نیم دیگر را لوله فرموده و به قسمتهای سفلای ولی فقیه منتظر عجالتا مغلوب، فرو نمائید تا خیال هر دو طرف راحت شود وتاکید میکنم در این باره نیز حضرات قلم به دست بنویسند و بسرایند و در هنگام نوشتن ترازوئی برداشته و وزن شرف و غیرت و ناموس خود را وزن نمایند احتمالا وزن آنها کمتر از دریافتی آخر ماه است و همچنین قطعه ای از خود را از خود جدا کرده ببویند تا ببینید چه بوئی میدهند؟امیدوارم که چیزهائی از این قبیل دارای بینی باشند تا خود بتوانند خود را ببویند و بنا بر شعر سعدی با اندکی تغییر
گهی خوشبوی در حمام روزی
رسید ازدست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گهی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با شیر نشستم
کمال شیر نر در من اثر کرد
ولیکن من همان پوووووووخم که هستم
یادم رفت بگویم و تاکید کنم به دلایل انسانی دفتر لوله شده را خوب چرب نمائید تابنا بر قوانین حمایت از حیوانات صدمه ای به شیر و همتای معممش وارد نیاید و به حول و قوه الهی دفتر تا حوالی گلو فرا رود و از دهان مبارک هردو در آید تا بتوانند اسامی را مطالعه نمایند
و من الله التوفیق والتکلان
پرده هشتم
به اصحاب فرهنگستان جهانی پیشنهاد میکنم در معنای واژه دیوث، بیشرف، مزدور، جاکش، و امثال اینها تاملی تازه کرده و این واژه ها را تقویت نمایند تا بتوان در مورد بعضی افراد درست به کار برد.
14 فوریه2021

۳ نظر:

مسعودعالمزاده (ارسلان)/پاريس گفت...

۲۶ بهمن ۲۵۷۹ ايرانى ۱۴ فوریه ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس

بجای "دیوث، بیشرف، مزدور، جاکش" باید اسم "رجوی چس میّـت" را استفاده کرد.

ناشناس گفت...

به این این جناب شیر که از خوب یا بد روزگار عرعر می کند می گویم راه دادرسی در غرب باز است اتفاقا دادگاه های عادل هم موجود می باشند همانطور که ده ها مهره رژیم بطور قضایی‌محکوم شدند اگر یک درصد احتمال صدها تهمتت را میدهی بفرما دادگاه !
جفتک پرانی های گاه و بیگاه این جماعت برای خالی نبودن عریضه و سرپوش گذاشتن روی تحقق نیافتن تمامی وعده هایشان است و خودنمایی کردن
جوابشان داده شده اسماعیل عزیز هرزه دهانی های “بریده های وابسته” که اتفاقا بشدت در دستگاه مزدور پروری ذوب شده و بلقوه امثال سعدونی و.. هستند برای دو قران پول است مقاله و فحشی حساب می کنند
اراجیفشان لایق نگاه انداختن هم نیستند و بالاتر هم گفتند جواب اول و اخرشان قبلا داده شده
الف-م

ناشناس گفت...

الان جناب شیر به خودش سرکوب میزنه میگه : «من عمری است که دهن نسلی رو همه رقم سرویس کردم. ولی این یکی(اسماعیل) قسر دررفت. این دیگه چه سریشی است که دهن منو سرویس کرده، موندم چطور خاموشش کنم.من همیشه هر ساز مخالفی را با پتک گران له و لورده میکردم. من که شیرم الآن مث سگ پشیمانم چرا ترتیب این سریش رو خیلی قبل تر ندادم. این حلقه ی مفتخور جیره بگیرمم هم هیچ غلط شایان موثری که ساکتش کنند، نکردند. نکنه من یک کفتار فرسوده ای بیش نیستم و شیر واقعی این باباست که با دست خالی و بدون هیچ امکاناتی فقط به کمک قلمش و آن ژن جنگندگی و شیرانه اش دهن من و بانو و این حلقه ی بز دل پیرامونی ام را داره پیوسته سرویس میکنه..‌.. مگر شیطان یه کمکی بهم برسانه و الا سالهاست من که به خدا دیگه اعتقادی ندارم.واقعا همه مون رو فشل کرده..اخخخ