دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۰ مرداد ۹, شنبه

..هادی، کاش تا انتهای سفر با ما می‌ماندی مینا اسدی

..هادی، کاش تا انتهای سفر با ما می‌ماندی  مینا اسدی
هادی، تو در مقابل جنبش دادخواهی ایستاده‌ای و من با تمام توانم در کنار آن؛ می‌دانم که برای ایستادن در این جا باید که انتخاب کنم، پس جنبش دادخواهی و مردم را انتخاب می‌کنم. تو دادگاه حمید نوری را هدیه‌ی رژیم برای سرگرم کردن خارج‌از کشوری‌ها می‌خوانی و به ما پوزخند می‌زنی و من آن را بزرگترین اتفاق سال‌های تبعیدم می‌دانم. حیف که برای پیاده شدن از قطار شتاب کردی، کاش تا انتهای سفر با ما می‌ماندی.  ادامه‌ی مطلب...

 

۵ نظر:

ناشناس گفت...

«کوتاه بیا خانم مینا اسدی»

نقل از فیسبوک هادی خرسندی ـ مینا خانم اسدی عزیز. با سلام. نامه شما خطاب به من، مستقیم نرسیده بود و کسی برایم «کامنت» کرده بود زیر پستی نامربوط به قضیه. داداشم خبرم کرد.
هادی خرسندیچند بار تلفن کردم به شما، که راستی اش را دریابم، برای اولین بار به تلفن من جواب ندادید، فهمیدم که راست است. پس شما لطف کنید این جوابیه را در هر جا که قبلی را منتشر کردید، بگذارید.

در پاسخ خلاصه عرض میکنم چه آنطور که من نوشتم و گفتم، دستگیری حمید نوری کار سربازان امام زمان بوده باشد، چه آنطور که قاضی مقیسه میگوید، توطئه بوده، یا در یک دعوای خانوادگی لو-اش داده اند، یا هرچه، این بابا الان در زندان سوئد است. دادستانی سوئد که سر جایش هست، دادخواهان هم که هستند و دادخواهی ها که هست. پس من چکاره ام این وسط؟ قضیه به اندازه کافی بزرگ هست، چرا مرا بهانه انشا نوشتن و شعار دادن و کرکری خواندن میکنید:

«هادی، تو در مقابل جنبش دادخواهی ایستاده‌ای و من با تمام توانم در کنار آن؛ می‌دانم که برای ایستادن در این جا باید که انتخاب کنم، پس جنبش دادخواهی و مردم را انتخاب می‌کنم ..».

چرا حرف آقای مصداقی را تکرار میکنید؟ ایشان در مقابل گفته من، ناگهان مثل مارگیری که مأمور برزن بساطش را بهم ریخته باشد، چنان بهم ریخت که صاف رفت توی تلویزیون اینترنتی به افشا کردن من: از جمله:

« ..... خوب از اين نوع صحبتهاي پا منقلي همه جا ميشه (دوباره) صحبت پا منقلي خوب هر كي ميتونه بكنه ميكنند. (توضیح اخلاقی) من به زندگی افراد کاری ندارم. (خُب الحمدالله) زندگي فردي افراد بمن هيچ ربطي نداره. (زنده باد) همه افراد مختارند در نوع زندگيشون. (دوباره) انتخاب زندگيشون. (اوجش) اينا بمن ربطي نداره.(عجب) به خودشون ربط داره. (خدا را شکر) اما اينكه شما (باز) صحبتهاي پا منقلي تون رو ورداريد بياريد ....»

پرانتزها از من است، اما معلوم نیست توضیحات اضافی را ایشان برای ضایع کردن من میدهد یا ضایع کردن خودش؟ خوشحالم که بالاخره یکی پیدا شد که به زندگی خصوصی من کار نداشته باشد! آن هم آدم سیاسی و با اصولی مثل آقای مصداقی. بقیه برنامه های تلویزیونی این چند هفته اش را هم همینطوری ها راجع به من پر کرده است.

من به این نوع افشاگری ها! و تهمت زدن ها در این چهل و دو ساله، از سوی شاه اللهی و حزب اللهی و غیراللهی و چپ و راست و منفرد، عادت دارم و تقریباً یکجوری روئین تن شده ام، یا ساده تر، کرخت. اما همیشه هم «نرمش قهرمانانه» ندارم.

نوعی از همین رفتار ترور صدا را چند سال پیش آقای مصداقی با دکتر مسعود نقره کار نشان داد. وقتی مسعود یک مأمور شکنجه سابق را گیر آورده بود و با او مصاحبه میکرد و پته حکومت را روی آب میریخت، آقای مصداقی برآشفت. انگار خوش نداشت اسرار زندان ها و شکنجه های نظام فاش شود، یا اگر قرار است فاش شود، لازم است اول از فیلتر او رد شود. پس حملات اینترنتی از جمله در همین تلویزیون میهن، را به دکتر نقره کار آغاز کرد. نقره کار، چون گرفتار بود و بیکار نبود، و دست اندر کار کتاب تازه اش بود (راجع به جاهل ها و قلدرهای محله به گمانم) موقتاً تسلیم سانسور قلدرانه آقای مصداقی شد و به قول خودش «حوصله دهن به دهن شدن با او را نداشتم.». عجالتاً انتشار گفتگو را متوقف کرد. آقای مصداقی چشته خور شد.

البته من نمیدانستم ایشان اینقدر حساسیت و هراس دارد روی قضیه اخیر. مار را که گرفته و برایش بلیت هواپیما و هتل هم رزرو کرده، دیگر چه مشکلی دارد؟ (با بی بی سی: «بلیت هواپیماش را من تهیه کردم. هتلش را در کشورها مختلف من رزرو کردم» - فرداش در میهن تی وی : «بلیت را من شخصاً نخریدم، ولیکن هزینه اش را من تأمین کردم. ....» که البته شاید فرق چندانی نمیکند، اما لزوم توضیح و تصریح روز بعدش ..... این ها را اگر ایشان یکدست بکند و یک روز جلوتر از مقامات قضائی سوئد، اعلام کند، بهتر است.)
....................................

مسعودعالمزاده (ارسلان) / پاريس گفت...

۹ مرداد ۲۵۸۰ ايرانى ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس

با درودی به هم میهن شریف خانم مینا اسدی. نام شما درکنار نام ایرج مصداقی و بسیاری دیگر، بر پرچم ایران نقش خواهد بست.

تا اونجایی که به اون یاردان قلی برمیگرده باید گفت :
جلو لوطی و پشتک اندازی ؟ این کارها مجانی نیست. اگه برای میهن دوستی بود باید میامد پشت ایرج. برای حمایت از ایرج باید بها پرداخت، چوبش رو خورد، محرومیت کشید، منزوی شد. جانی و مالی خطر کرد.به دردسر افتاد.اگه این بزرگوار تو بده بستون بود که راهش به اینجا نمی افتاد.
"... ای که از کوچه معشوقه ی ما میگذری / برحذرباش که سر می شکند دیوارش ..."
اما برای زدن به ایرج مصداقی،مایه میرسه.به زبان مطربهای قدیمی وسوزمانی ها ..اُ لِه پو.. : پول
اگه تتمه شرفی باقی مونده باشه، پیش ازعذرخواهی باید این پول رو رد کنی به مادرهایی که سرپرست شون تنها پسرشون بوده و رژیم کشته.
میگن ملا نصرالدین گوسفند می دزدید، گوشتش رو صدقه میداد. گفتند ملا این چه کاریه ؟ اگه می دزدی خودت بخور. اگه صدقه میدی چرا میدزدی ؟
گفت شما ها حالیتون نیس.گناه دزدی به ثواب صدقه در.این میون پوست و روده وشکمبه اش هم مفت چنگ ما !

اگه یه روزی یاردان قلی اومد ادای عذرخواهی در آورد، پیش ترش باید بگه چقدر گرفته،از کی گرفته واین رو به مردم پس بده.

موضوع با یه "... منذرت میخام ...." ماستمالی نمیشه.
خودتی !

مسعودعالمزاده (ارسلان) / پاريس گفت...

۱۰ مرداد ۲۵۸۰ ايرانى ۱ اوت ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس

خرسندی ! مرد باش سرحرفت وا ایستا.
ایرج مصداقی بدترین آدم روی زمینه. همدست رژیمه. مامور وزارت اطلاعاته. دستگیری حمیدنوری هم طرح وزارت اطلاعاته برای شیره مالیدن سرمردمه.
تو جریان مسعود نقره کار هم دویست درصد حق باتوست.
صدتا از این بالاتر ؟ قبول. قبول. قبول.
شد ؟
من یکی از تو هیچ انتظاری جز این ندارم که سرحرفت وا ایستی. نه عذرخواهی کن، نه از حرفت پایین بیا.
نه دادگاهی درکاره. نه دارودرفشی. آزادی بیان هم که هست.
مرد باش سرحرفت وا ایستا. دو خط (نه چهار صفحه آسمون ریسمون) بنویس که اینجانب هادی خرسندی مردومردانه سر آنچه در باره ی ایرج مصداقی گفتم سر حرفم می ایستم و برنمی گردم.
مرد باش سرحرفت وا ایستا.

ناشناس گفت...

در این ماجرای دستگیری حمید نوری جانی خیلی مسائل روشن شد عیار افراد سنجیده شد و متاسفانه خیلی ها روسیاه مانند مثل همین هادی خرسندی فقط به قول جناب عالمزاده امیدواریم مثل یک انسان پای حرفش بایستد
و بازهم روسیاهی بیشتری برای رجویون که نتنها حمایتی نکردند بلکه تا همین انتها هرچه دشنام بود نثار فعالان این پروژه کرده و با ایه و نشان اوردن از این ان رژیمی سعی کردند از بار گناهان!!!! حمید نوری بکاهند و حتی از این مهم هم برای نشان دادن خشم خود به ایرج مصداقی استفاده کردند
و اتفاقا در این بین به دعاوی ساختگی بی مورد حقوقی علیه یکی از فرزندان و اعضا سابق خود پرداختند و با صرف انرژی و هزینه عظیم در نهایت محکوم هم شدند تا نشان بدهند سازمان دیگر خودش هم خود را مرده میداند و مانند لات ها و زور گیرها فقط در پی یقه گیری اعضا سابق و راه اندازی شو جدید است تا انها که درون مانند را سرگرم کند

ناشناس گفت...

آق هادی!
پول مجاهدین دیگه مث اون وقتا از حلقوم کسی پایین نمیره مگه این که بی آبروش کنه !
حالیته چی می گم؟