زندگینامه ایرج پزشک زاد در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند .مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند .در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان .قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این هم صحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم .
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” ایرج پزشک زاد ” ، نویسنده پارسی زبان و خالق اثر جاودانه “دایی جان ناپلئون” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند .
زندگینامه ایرج پزشک زاد
ایرج پزشک زاد ، خالق رمان و شخصیت دایی جان ناپلئون، با همین اثر توانست به شهرت زیادی برسد. دایی جان ناپلئون نخستین کتاب وی نیست بلکه پیش از این اثر نیز، او کتاب ماشالله خان در دربار هارون الرشید را منتشر کرده بود ولی با این وجود دایی جان ناپلئون از مقبولیت و شهرت بیشتری در میان خوانندگان و عامه ی مردم برخوردار گشت.ناصر تقوایی، کارگردان نامدار ایرانی نیز مجموعه تلوزیونی به همین نام را با اقتباس و الهام از کتاب ایرج پزشکزاد ساخته که این مجموعه دایی جان ناپلئون را شخصیتی ماندگار کرده است .
از سمتی دیگر این اثر توسط دیک دیویس نیز به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده است.پدرش پزشک و مادرش معلم بود. او برای ادامه تحصیل خود در دانشگاه رشته حقوق را انتخاب نموده بود؛ هم در ایران و هم در کشور فرانسه. وی بمدت چند سال شغل قضاوت دادگستری را برای خود برگزیده بود افزون بر این مدتی نیز در سال های قبل از انقلاب اسلامی ایران نیز در وزارت امور خارجه نیز مشغول فعالیت بوده است. بعد از انقلاب ایرج پزشک زاد از این وزات خانه اخراج شد و به فرانسه بازگشت و در همان جا نویسندگی را دوباره از نو شروع کرد .وی در فرانسه افزون بر پیشه نویسندگی و ترجمه به فعالیت های سیاسی نیز می پرداخت. او عضو نهضت مقاومت ملی به سرکردگی شاپور بختیار نیز بوده است .
کتاب مروری بر خاطرات ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را در همان دوران نگاشت.آنچه چه نبوغ این نویسنده را به همگان اثبات کرده است توانایی او در نوشتن آثار ادبی مختلف و در حوزه های گوناگون است. او استعداد فراوانی در نوشتن طنز دارد؛ طنزهای سیاسی، اجتماعی و ادبی. که البته همچنان نیز بزرگترین اثر ادبی او در طی این سالها نوشتن دایی جان ناپلئون است .
ایرج پزشک زاد در مورد خلق دایی جان ناپلئون و مسائل پیرامون آن چنین می گوید که : ” من تقوایی را از خیلی پیشتر میشناختم و از نخستین برخوردمان، که در اوین اتفاق افتاد، تحت تاثیر شهامت او قرار گرفته بودم. ولی در باب سینما یا کارش آشنایی چندانی نداشتم. در دوران برآمدن او در هنر هفتم، غالبا در ماموریت خارج از مملکت بودم. البته «آرامش در حضور دیگران» را دیده بودم، ولی آنچه آن موقع در نظرم حائز کمال اهمیت بود، ایجاد حال و هوا و فضای داستان مربوط به سی و چند سال پیشتر بود و از خودم میپرسیدم که با کمبود مدارک و شواهد و تصاویر درباره ظواهر زندگی آن سالها، آیا سینماگر جوانی که هنگام وقوع حوادث داستان احتمالا کودک خردسالی بوده، از عهده برخواهد آمد؟
تقوایی به من پیشنهاد کرد که در فیلم، نقش آدمی که بعد از سالها خاطرات گذشته خود را حکایت میکند، بازی کنم که به علت گرفتاری اداری عذر خواستم. در مرحله بعد پیشنهاد کرد که نوشتن سناریو را برعهده بگیرم. جواب دادم که چون تخصصی در نوشتن سناریو ندارم، از این کار معذورم، ولی آماده هر نوع همکاری هستم. به او یادآوری کردم که من در سراسر داستان تقریبا هیچ توصیفی از قیافه ظاهری و موقعیت اجتماعی پرسوناژها نکردهام و این کار را بر عهده دیالوگ گذاشتهام. در این جهت رعایت اصالت دیالوگ در بخشهایی از رمان که انتخاب میکند، نهایت اهمیت را دارد. از گفتوگوهامان در این زمینه دانستم که خود او هوشیارانه به این موضوع توجه کاملی کرده است .
به پیشنهاد او هفده بخش سناریو را که او شخصا نوشت، خواندم و بدون دخالت در انتخاب او، دیالوگ را هر جا که از خط کمی خارج شده بود، اصلاح کردم. مهمترین دلگرمیام را در انتخاب بازیگران نقشها موجب شد. در این بابت حکایتی که غالبا برای دوستان گفتهام این است که وقتی قرارومدار تهیه فیلم گذاشته شد، من به فکر افتادم که تصویری از شکل و شمایل پرسوناژهای داستان آن طور که در ذهنم مصور بودند روی کاغذ بیاورم که کمک تقوایی برای انتخاب بازیگران باشد. چندین شب وقت صرف این کار کردم. چون از نقاشی و تصویرگری سررشته ندارم، کار بسیار سختی بود .
ولی هر طور بود تابلویی تهیه کردم که تجسم خانواده دایی جان به صورت یک عکس دستهجمعی بود. دایی جان روی صندلی نشسته بود و همه بستگان و نزدیکان پشت سرش ایستاده بودند. وقتی این تابلو حاضر شد و آخرین دستکاریها را میکردم که آن را به تقوایی برسانم، خبردار شدم که انتخاب بازیگران انجام گرفته و دیگر به درد نمیخورد، اما وقتی صورت بازیگران را شناختم، شادمانیام، تاسف بر وقت تلف شده برای نقاشی را از یادم برد: زیرا شباهتی که بین صورتهای ذهنی من و هنرمندان منتخب او وجود داشت واقعا حیرتانگیز بود. اما، اگر این انتخاب بجا موجب راحتی خیالم شد، از جهت دیگری به فکرم انداخت. بیشتر بازیگران منتخب برای نقشهای اول را میشناختم. هنرمندان والامقامی که هر کدام به تنهایی برای موفقیت یک فیلم کافی بودند. از خودم میپرسیدم تقوایی چطور این بزرگان صحنه و اکران را اداره خواهد کرد ؟
برای مثال نصرت کریمی آیا زیر بار صحنهپردازی این کارگردان نازک اندام خواهد رفت؟البته، همانطور که پیشتر گفتم شهامت تقوایی را در اوین دیده بودم، ولی آنجا مقابله دیگری بود. اینجا، در برابر نصرت کریمی، چه اندازه موفق خواهد بود؟ اینجا، به عنوان پرانتز، درباره نخستین برخوردم با تقوایی در اوین توضیح بدهم که سوءتعبیر سیاسی نشود. خیلی پیش از این، یکی از دوستان ما، در اوین باغی داشت که بعدها زیر ساختمان تاسیسات تادیبی رفت. یک جمعهای با چند نفر از دوستان در آن باغ به پیک نیک رفته بودیم. ناصر تقوایی را، که با آن دوستان دوستیای داشت، من در این پیک نیک شناختم. باغ دوست ما حصار درستی نداشت. یک وقتی سه/چهار جوان برومند آمدند آن طرف باغ لنگر انداختند .
صاحبخانه چیزی نگفت و کسی به حضور آنها اعتراض نکرد، اما طرف عصر، این آقایان به اقتضای جوانی و شاید تحت تاثیر نوشیدنیها، برای خودنمایی و جلب توجه دختران و زنان جوان جمع ما، بنای مزاحمت را گذاشتند. دوستان ما که غالبا از هنرمندان بودند، به حکم اینکه هنرمند نباید با مردم بیهنر جلیس باشد، نظر دادند که زودتر به پیک نیک خاتمه بدهیم و راه بیفتیم. اما، ناصر تقوایی این راهحل را نپسندید و خودسرانه به مقابله و دفع آن جمع کمر بست و نمیدانم با اندام نازک و مقوایی آن موقع، چه هیبت و هیمنهای از خود نشان داد که چند جوان معترض متجاوز را از آن محل راند. البته خود او هم مدتی ناپدید بود و تا ظهور مجددش سخت نگرانش بودیم.سالهای بعد بسیار تلاش کردم بلکه یک کپی ویدئو از این مصاحبه را به دست بیاورم، ولی موفق نشدم و همچنان آرزومند آنم. باری، فیلم آماده شد و موفقیتی که میدانید کسب کرد. تقوایی وقایع چندساله داستان را در چند ماه فشرد، ولی به هر حال هنر بزرگش ایجاد همان فضا و حال و هوای رمان بود که مسلما کار آسانی نبود و درخور تحسین و تقدیر است. من نه تنها برای ساختن پرسوناژها از افراد اطرافم مدل گرفته بودم، که وقایع داستان را در فضایی شبیه باغ و باغچه مسکونی خودم جا داده بودم .
تقوایی در فیلم، در بسیاری از صحنهها، آنچنان فضای مشابهی با آنچه در ذهن من بود، به وجود آورده بود که هنگام تماشا، خودم را در میان بازیگران و در خانه دایی جان احساس میکردم. هر وقت نظر مرا راجع به فیلم سریال دایی جان ناپلئون پرسیدهاند، چیزی جز تمجید و تحسین نشنیدهاند. اگر بخواهم در باب عیبجویی، مته به خشخاش بگذارم، فقط میتوانم از چند صحنه کوتاه که در آنها غفلت از توجه به دیالوگ آزارم داد، یاد کنم، برای مثال: وقتی مش قاسم در توصیف سر بیموی آسپیران غیاثآبادی، با اشاره دست به سمت و سوی جهات اربعه میگوید: «سر آسپیران از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب خالی از موست»: که به کلی خارج از زبان و بیان اوست.البته این نوع تجاوزات به دیالوگ زیاد نبوده و احتمالاً تنها من متوجه غرابت آنها شدهام و دیگران توجه زیادی نکردهاند. آنچه مایه تاسف خیلیها است این است که چرا از دایی جان ناپلئون یک فیلم سینمایی به کارگردانی تقوایی ساخته نشده است .
به خصوص اخیرا که متن انگلیسی رمان به وسیله ناشر جدیدی به خوانندگان عرضه شده و انتشار آن به زبانهای تازهای در دست تهیه است. مکرر در این باره مورد سؤال قرار گرفتهام. توضیح میدهم: رمان، که قبلا به زبانهای انگلیسی، آلمانی و روسی منتشر شده بود، سال گذشته با قرارداد جدیدی که انتشارات «راندوم هاوس» نیویورک با «میبج پابلیشرز» ناشر اولیه My uncle Napoleon بست، چاپ کاملا تازهای از رمان را منتشر کرد. تقریبا همزمان، قراردادهایی برای انتشار کتاب به زبانهای فرانسوی، یونانی، کرهای و… به امضا رسیده که به زودی منتشر میشوند. یکی از مدیران موسسه انتشارات فرانسوی که مشغول آماده کردن چاپ فرانسه دایی جان است، در صحبت با من اظهار تعجب میکرد که کتابی که تا این اندازه در وطنش موفق بوده و سی و چند سال بعد از انتشار همچنان مطرح است و بازار دارد علاوه بر سریال تلویزیونی، سوژه یک فیلم سینمایی قرار نگرفته است؟ در آن صورت، کتاب انتشار خارجی سریعتر و وسیعتری پیدا میکرد .
تذکر این فرانسوی به یادم آورد که تقوایی هنگام ساختن سریال به فکر تهیه یک فیلم سینمایی هم افتاده بود و از آنجا با من صحبت کرد. نفهمیدم به چه مانعی برخورد کرد که عملی نشد. باید اضافه کنم که موسسات مختلفی به خصوص در کالیفرنیا، از سالها پیش، بدون اجازه من و تقوایی به تجارت ویدئو کلیپ قاچاقی سریال دایی جان ناپلئون پرداختهاند و حالا به DVD رسیدهاند. گفتنی است که در این کار خلاف اخلاق و قانون، آنچنان خود را ذیحق میدانند که هر کدام در سراسر فیلم اسم و آدرس موسسه خود را با حروف درشت اضافه کردهاند. این یادآوری را میخواهم با یک ابراز تاسف تمام کنم و آن، این است که از فعالیت سینمایی تقوایی تازگیها چیزی نشنیدهام .
خدا کند بیخبری من از سنگینی گوشم باشد.از جمله آثار او در این حیطه، افزون بر دو کتاب نامبرده شده می توان بوبول، آسمون ریسمون، خانواده نیک اختر، بلیط خان عمو، پسر حاجی بابا جان، رستم صولتان و شهر فرنگ از همه رنگ را نیز نام برد .همانطور که پیشتر گفته شد، او در حوزه تاریخی نیز کوشش هایی داشته و اطلاعات و دانش تاریخی خود را در کتاب هایی چونمروری در تاریخ انقلاب فرانسه مروری در تاریخ مشروطیت ایران، مصدق باز مطلوب و ریشه های اختلاف چین و شوروی نگاشته است .وی همچنین یکی از بزرگترین پژوهشگران ادبی کشور است که در باب حافظ و دیگر شاعران ادبیات ایران آثار ارزنده ای دارد.
آثار ایرج پزشک زاد
طنز
- حاج ممجعفر در پاریس (۱۳۳۳) (خاطرات)
- ماشاءالله خان در بارگاه هارونالرشید (۱۳۳۷) (رمان)
- بوبول (۱۳۳۸) (طنزیات اجتماعی)
- آسمون ریسمون (۱۳۴۲) (طنزیات ادبی)
- داییجان ناپلئون (۱۳۴۹) (رمان)
- ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد (۱۳۵۲) (نمایشنامه)
- انترناسیونال بچهپرروها (۱۳۶۳) (طنزیات سیاسی)
- شهر فرنگ از همه رنگ (احتمالاً ۱۳۷۲) (طنزیات سیاسی و اجتماعی)
- خانوادهٔ نیکاختر (۱۳۸۰) (رمان)
- طنز فاخر سعدی (۱۳۸۱) (نقد و تفسیر)
- حافظ ناشنیدهپند (۱۳۸۳) (سرگذشتنامه و رمان تاریخی)
- رستمصولتان (۱۳۸۴) (طنزیات اجتماعی)
- گلگشت خاطرات (۱۳۸۶) (طنزیات اجتماعی)
- پسر حاجی باباجان (۱۳۸۷) (نمایشنامه)
- به یاد یار و دیار (۱۳۹۱) (خاطرات)
- صندوق لعنت (۱۳۹۴) (نمایشنامه)
- بلیط خانعمو (نمایشنامه)
تاریخی
- مروری در واقعهٔ ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و قانون مصونیت نظامیان آمریکایی
- مروری در تاریخ انقلاب روسیه (۱۳۷۰) (تاریخ)
- مصدق بازمصلوب: چند مقالهٔ سیاسی (۱۳۷۲) (مقالات سیاسی)
- مروری در تاریخ انقلاب فرانسه (۱۳۸۱) (تاریخ)
- مروری در انقلاب مشروطیت ایران (۱۳۸۴) (تاریخ)
- ریشههای اختلاف چین و شوروی (رساله)
ترجمه
- روزولت / سارا دلانو روزولت
- ملک مقرب در جمع شیاطین / موریس دوکبرا
- دختر گرجی / موریس دوکبرا
- زندانی کازابلانکا / موریس دوکبرا
- دزیره / آن ماری سلینکو
- افسونگران دریا / آلفرد ماشار
- جمیله / هانری بوردو
- عدالت اجرا شدهاست / ژان مکر
- دو سرنوشت / ویلکی کالینز
- فردا گریه خواهم کرد / لیلیان روت
- ماروا / موریس دوکبرا
- شوایک سرباز پاکدل / یاروسلاو هاشک
ماخذ
https://mohamadrezateimouri.com/iraj-pezeshkzad/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر