بر میخیزد این میهن آشغال شده
اسماعیل وفا یغمائی
***
جلادان تو بسیارند رهبر
درنده تر از درندگی
و نه درندگان
که هیچ درنده ای همتای آنان نیست
همتای تو و درندگان تو و خدای تو
کاردهاشان تیزست
باتوم هاشان
سلاحهاشان آماده کشتار
بی هیچ درنگی به فرمان تو
به فرمان خدای تو
که تمام فاضلابهای جهان از او گریزانند
و تمام فرشتگان اهریمنی اش
که ابلیس از آنان در وحشت است
***
جلادان تو بسیارند و بفرمان
تقطیر شدگان و تغلیظ شدگان
رذالت و جنایت و شقاوت
در اینسو اما تنها
مردم نایستاده اند
هنوز بی سلاح
به افق نگاه کن
خورشید و ماه و ستارگان این میهن
تمام سازها
طبلها و کمانچه ها و آوازهای کهن
تمام دفترهای شعر
تمام شاعران و خنیاگران
تمام خارها و بوته ها ی بی نام دشتهای دور
تمام کوچه باغها و دیوارهای قدیمی
تمام گویشهای این ملت گونه گون
تمام نوشیدنی ها و پوشیدنی ها
تمام رودها و دریاچه های زنده و مرده
تمام ترانه ها
تمام سفره های تهی
تمام کوهها و خاکها
تمام باورها
تمام مردم این میهن اشغال شده
دیریست سر برگردانده ازتو
سرشار نفرت تقطیر شده از تو
در برابر تو صف کشیدهاند
مسلح به نور
و عشق که جامه ی نفرت پوشیده است
که پولاد در برابر آن به کرنش میایستد
بشنو
صدای هول آورترین زمین لرزه گامهاشان را
به پیش میآیند
در موج شلیک و کشتار
باز نمی ایستند
و تو صدای خرد شدن استخوانهای خویش را
در زیر گام سنگین تمام سازها
طبلها و کمانچه ها و آوازهای کهن
تمام گویشهای این ملت
تمام نوشیدنی ها و پوشیدنی ها
تمام رودها و دریاچه ها و کوههای زنده و مرده
تمام ترانه ها
تمام سفره های تهی
تمام کوهها و خاکها
تمام باورها
تمام مردم خواهی شنید
و محو خواهی شد
تردید مکن رهبر
از تو تنهاعبایی بر جای خواهدماند
و عمامه ای و مهر و تسبیحی ننگین و خونین
در تاریکترین غرفه موزه ی میهن آزاد شده
تردید مکن رهبر
اسماعیل وفا یغمائی
***
جلادان تو بسیارند رهبر
درنده تر از درندگی
و نه درندگان
که هیچ درنده ای همتای آنان نیست
همتای تو و درندگان تو و خدای تو
کاردهاشان تیزست
باتوم هاشان
سلاحهاشان آماده کشتار
بی هیچ درنگی به فرمان تو
به فرمان خدای تو
که تمام فاضلابهای جهان از او گریزانند
و تمام فرشتگان اهریمنی اش
که ابلیس از آنان در وحشت است
***
جلادان تو بسیارند و بفرمان
تقطیر شدگان و تغلیظ شدگان
رذالت و جنایت و شقاوت
در اینسو اما تنها
مردم نایستاده اند
هنوز بی سلاح
به افق نگاه کن
خورشید و ماه و ستارگان این میهن
تمام سازها
طبلها و کمانچه ها و آوازهای کهن
تمام دفترهای شعر
تمام شاعران و خنیاگران
تمام خارها و بوته ها ی بی نام دشتهای دور
تمام کوچه باغها و دیوارهای قدیمی
تمام گویشهای این ملت گونه گون
تمام نوشیدنی ها و پوشیدنی ها
تمام رودها و دریاچه های زنده و مرده
تمام ترانه ها
تمام سفره های تهی
تمام کوهها و خاکها
تمام باورها
تمام مردم این میهن اشغال شده
دیریست سر برگردانده ازتو
سرشار نفرت تقطیر شده از تو
در برابر تو صف کشیدهاند
مسلح به نور
و عشق که جامه ی نفرت پوشیده است
که پولاد در برابر آن به کرنش میایستد
بشنو
صدای هول آورترین زمین لرزه گامهاشان را
به پیش میآیند
در موج شلیک و کشتار
باز نمی ایستند
و تو صدای خرد شدن استخوانهای خویش را
در زیر گام سنگین تمام سازها
طبلها و کمانچه ها و آوازهای کهن
تمام گویشهای این ملت
تمام نوشیدنی ها و پوشیدنی ها
تمام رودها و دریاچه ها و کوههای زنده و مرده
تمام ترانه ها
تمام سفره های تهی
تمام کوهها و خاکها
تمام باورها
تمام مردم خواهی شنید
و محو خواهی شد
تردید مکن رهبر
از تو تنهاعبایی بر جای خواهدماند
و عمامه ای و مهر و تسبیحی ننگین و خونین
در تاریکترین غرفه موزه ی میهن آزاد شده
تردید مکن رهبر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر