《خدا رحمت کند شه را 》
خدا رحمت کند شه را که ایران را نمود اباد
کشاورز را زمین داد و زنان را در حجاب آزاد
سپاه دانشش شمعی به روستا و دهات روشن
بلی بودش کمی کمبود گهی از دست "شه" فریاد
به ایران و به ایرانی بداده افتخار و شان
به تاریخ شهی ما را به یاد ریشه و اجداد
شریک سود کارخانه نموده کارگر و رنجبر
علی رغم کمی کمبود همه شاد و همه دلشاد
بدش رایگان دبستان و دبیرستان و دانشگاه
همه دارای یک سقفی اگرچه گه حلب اباد
خدا رحمت کند شه را که ایران را نمود اباد
کشاورز را زمین داد و زنان را در حجاب آزاد
سپاه دانشش شمعی به روستا و دهات روشن
بلی بودش کمی کمبود گهی از دست "شه" فریاد
به ایران و به ایرانی بداده افتخار و شان
به تاریخ شهی ما را به یاد ریشه و اجداد
شریک سود کارخانه نموده کارگر و رنجبر
علی رغم کمی کمبود همه شاد و همه دلشاد
بدش رایگان دبستان و دبیرستان و دانشگاه
همه دارای یک سقفی اگرچه گه حلب اباد
یکی "بهداشت سپاهی" بود همه کارش دوا درمان
به پاسپورتش سفر هرجا نه ویزا بود و بل ازاد
مهیا کشور ایران بسوی صنعت و تکنیک
وزیرانی وکیلانی چو مادر بهر خود نوزاد
برای نوجوانان کودکان کانون فکری بود
به پاسپورتش سفر هرجا نه ویزا بود و بل ازاد
مهیا کشور ایران بسوی صنعت و تکنیک
وزیرانی وکیلانی چو مادر بهر خود نوزاد
برای نوجوانان کودکان کانون فکری بود
هنر هر نوع آن با درس بود هم شان و هم همزاد
به میهن بد یکی جمعی به ظاهر گشته روشنفکر
ولی افسوس بیگانه به آزادی به استبداد
یکی ارباب وی روس و دگر ارباب وی چین بود
همه ره صاف کن ملا و شیخ آن مردک شیاد
"ساواکی" بود که ممنوع کرده هر پاکی و ناپاکی
به شیخ داده بسی میدان بجای سختی و شداد
کتابی بود رساله شرح هر شاشیدن و ریدن
اصول مستراح رفتن جماع با بچه نوزاد
کنار کاپیتال مارکس نموده این کتاب ممنوع
کتابی مملو از پرت و پلا خود ناشر افساد
چه گویم من که ما جمله همه پرورده اسلام
ز تاریخ وطن گفتن همه کفر بود و هم الحاد
ز چپ تا راست همه در خدمت آئین شیخ با جان
فدایی و مجاهد دیگران شیخ نمود را امداد
کنون ویرانه گشته میهن و ملت گروگان است
به خارج تفرقه شیخ است همه شاگرد و وی استاد
کمی انصاف و اندیشه ، کجا شه بد چنین ظالم
که شیخ و شه یکی دانسته، هر دو را یکی بنیاد
شه ایران وطن را پاسبان و عاشق کشور
اگر فرصت بدی وی را به ایران بود یک میلاد
وطن سوی ترقی و جهش رو بر جلو بودش
کجا مامور امر و نهی ستم گشتهای شیخ ارشاد؟
نمی خواهم سرایم باز یکی شهنا مه از آن شه
به خشم آرم جمیع دشمنان را با همه اضداد
کنون یک ره فقط میهن عزیزان جملگی هشیار!
تنی واحد شده جمله، و گرنه می رود بر باد
رضای پهلوی جانسوز این خاک است و این ملت
یکی امکان ملّی است برای جمله ما احاد
«رها» آزاده است نی چپ نه راست نی سلطنت شاهی
رضای پهلوی یک پل برای حذف هر جلّاد
امید است پیروان وی بگیرند راه و رسمش را
نگیرند راه شیخ را خود کمک در طیف استبداد
رها اخلاقی
۱۹ خرداد ۲۵۸۳ ایرانی
۱۹ خرداد ۱۴۰۳ خورشیدی
۸ ژوئن ۲۰۲۴ میلادی
به میهن بد یکی جمعی به ظاهر گشته روشنفکر
ولی افسوس بیگانه به آزادی به استبداد
یکی ارباب وی روس و دگر ارباب وی چین بود
همه ره صاف کن ملا و شیخ آن مردک شیاد
"ساواکی" بود که ممنوع کرده هر پاکی و ناپاکی
به شیخ داده بسی میدان بجای سختی و شداد
کتابی بود رساله شرح هر شاشیدن و ریدن
اصول مستراح رفتن جماع با بچه نوزاد
کنار کاپیتال مارکس نموده این کتاب ممنوع
کتابی مملو از پرت و پلا خود ناشر افساد
چه گویم من که ما جمله همه پرورده اسلام
ز تاریخ وطن گفتن همه کفر بود و هم الحاد
ز چپ تا راست همه در خدمت آئین شیخ با جان
فدایی و مجاهد دیگران شیخ نمود را امداد
کنون ویرانه گشته میهن و ملت گروگان است
به خارج تفرقه شیخ است همه شاگرد و وی استاد
کمی انصاف و اندیشه ، کجا شه بد چنین ظالم
که شیخ و شه یکی دانسته، هر دو را یکی بنیاد
شه ایران وطن را پاسبان و عاشق کشور
اگر فرصت بدی وی را به ایران بود یک میلاد
وطن سوی ترقی و جهش رو بر جلو بودش
کجا مامور امر و نهی ستم گشتهای شیخ ارشاد؟
نمی خواهم سرایم باز یکی شهنا مه از آن شه
به خشم آرم جمیع دشمنان را با همه اضداد
کنون یک ره فقط میهن عزیزان جملگی هشیار!
تنی واحد شده جمله، و گرنه می رود بر باد
رضای پهلوی جانسوز این خاک است و این ملت
یکی امکان ملّی است برای جمله ما احاد
«رها» آزاده است نی چپ نه راست نی سلطنت شاهی
رضای پهلوی یک پل برای حذف هر جلّاد
امید است پیروان وی بگیرند راه و رسمش را
نگیرند راه شیخ را خود کمک در طیف استبداد
رها اخلاقی
۱۹ خرداد ۲۵۸۳ ایرانی
۱۹ خرداد ۱۴۰۳ خورشیدی
۸ ژوئن ۲۰۲۴ میلادی
۱ نظر:
با پوزش ،
درست مصرع اینست :
فدایی و مجاهد دیگران شیخ را نمود امداد
ارسال یک نظر