بر دشت و باغ و بستان، باران شکوفه بارید
گنجشکها سرودند، بر شانهی سپیدار
نرگس نشست در باغ، سنبل شکفت و مینا
نیلوفر و گلایل، با نازهای بسیار
ابر از کرانه بارید، بر سبزههای خندان
مرغان به شوق خواندند، در شاخههای بیدار
گندم جوانه آورْد، در دامن خوشِ کِرت
دهقان دوباره خندید، با دیدن نخودزار
آغوش صبح وا شد، با بوی یاس خوشبو
لبخند زد به دامن، خورشیدِ شاد و دلبار
ساقی، به رسمِ دیرین، پایی بزن به شادی
در باغ سینهی ما، نور و طراوتی کار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر