[با مهربانى لبخندش
با شانه هاى پهناور و نيرومندش
و كلافهاى عضلات پولادگون مواجش]
از افق سينه ها و انديشه هاى فراخ و پر وسعت
از افق زيبائى دستها كه به ايده ها شكل مى دهند
از افق انسان انديشه ورز تا همين الان
اندك اندك و بناچار و لاجرم
چون خورشيدى پاك و حياتبخش طلوع خواهد كرد
۲ نظر:
besyar jaleb va tanz alod va roshan konandeh aghay vafa.haleh
درود اسماعیل،
در این نظرت نگاهی با عمق بالا و شرافتی درخور نهفته است. ولی در خیلی از مواضعت عملی ات، این مفهوم دیده نمیشود. گویا تسلیم واقعیت کثیف در تعادل غالب شده ای.
در این کلام ابتدا لا را میگویی درست.
اما در انتها الا را میگویی این نشان شرافت است.
مشکل آنهایی هستند که در همان لا مانده اند و از هضم رابع آن عبور کرده و تبدیل به سنده شده اند.
تفاوت است بین "آرمان"گرایی توام با واقع بینی بنده و "واقع"گرایی کثافت دیگران! اگر کسی توانست همین اندک را بفهمد نصف راه را طی کرده.
من واقع بین هستم ولی در این واقع بینی مرداب و مقهور نشدم. حرفم این است که شایسته بشر این واقعیت کثافت نیست. بلکه آرمانی است بسا شایسته تر که در آن کوچکترین توانمندی همه انسانها با رضایت قلبی خودشان با بیشترین بهره وری، در خدمت تمام نوع بشر در تعادل اخلاقی و شایسته انسان باشد. نه اینکه 99 درصد بشر با فرسایش جسمی و روانی و بهره وری بسیار کوچک در خدمت یک درصد بیمار روانی مستهلک شوند و مسیر عمر را طی کنند.
ارسال یک نظر