اون که گفته بود اسم این غزل را غزل پنجی و دهی می توانی بگذاری، تعلقش به فرقه متکبّرین واضح است. اگر منظورش این بوده است که شاعر آدم بیکاری و ول معطلی است و این غزل هم مناسب زندگی و اوقات همیشه در فراغت اوست - مثل ساعت پنجی و دهی که وقت توقف کار و «ساعت تنفس» در پایگاههای مجاهدین است- البته زر زیادی زده و به گمانم همان ض است قبلا گفته بود تمام نوارهای شعر یغمایی را بیرون ریخته، کسی که شخصیت و هویتیش چیزی جز یک «ضرطه» بشدت بویناک مثل یک سگ یا گربه مرده نیست. نیست. چون شاعر در پایان شعرش بیتی هم از حافظ آورده است من این یادداشت را با بیتی از حافظ تمام می کنم: گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم شعر دوست
۳ نظر:
اسماعیل جان
اسم این غزل را می توانی غزل پنجی و دهی هم بگذارید. دلیل ان را احتمالا خودتان حدس میزنید. اگر نه دفعه بعد میگم.
ناشناس گفت...
اون که گفته بود اسم این غزل را غزل پنجی و دهی می توانی بگذاری، تعلقش به فرقه متکبّرین واضح است. اگر منظورش این بوده است که شاعر آدم بیکاری و ول معطلی است و این غزل هم مناسب زندگی و اوقات همیشه در فراغت اوست - مثل ساعت پنجی و دهی که وقت توقف کار و «ساعت تنفس» در پایگاههای مجاهدین است- البته زر زیادی زده و به گمانم همان ض است قبلا گفته بود تمام نوارهای شعر یغمایی را بیرون ریخته، کسی که شخصیت و هویتیش چیزی جز یک «ضرطه» بشدت بویناک مثل یک سگ یا گربه مرده نیست. نیست. چون شاعر در پایان شعرش بیتی هم از حافظ آورده است من این یادداشت را با بیتی از حافظ تمام می کنم:
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
شعر دوست
ناشناس گفت...
ناز شستت نازنین شاعر. دستت را باید بوسید!
آه از این روزگار
ارسال یک نظر