خرداد ۱۳۶۰ به روایت مجاهدین خلق
'در اصل ایستادگی در مقابل استبداد اشتباه نکردیم'
گام به گام تا فاجعه؛ محاسبه هر دو طرف اشتباه بود
سال ۶٠؛ حلقه پایانی شکست انقلاب
خرداد شصت، فتنه یا کودتا؟
'در اصل ایستادگی در مقابل استبداد اشتباه نکردیم'
گام به گام تا فاجعه؛ محاسبه هر دو طرف اشتباه بود
سال ۶٠؛ حلقه پایانی شکست انقلاب
خرداد شصت، فتنه یا کودتا؟
سی خرداد؛ روزی که مدتها پیش آغاز شده بود
سی خرداد در ادبیات داستانی: بخشی از رمان "تماما مخصوص"
ریشه های ۳۰ خرداد؛ دو جریان قدرت مدار و هزینه گزاف یک تقابل
خرداد ۶۰؛ رنجهایی که باید فضیلت شوند
گفتگو با نخستین رئیس جمهور ایران، سی سال پس از برکناری
سی خرداد، یک ۲۸ مرداد دیگر
ماجرای مناظرههای تلویزیونی بهار۱۳۶۰
علی خامنهای در جلسه عدم کفایت سیاسی: بنیصدر جویای قدرت مطلقه بود
روزنامه های آن دوره چه می نوشتند؟
سخنرانی روز ۱۴ اسفند بنی صدر در دانشگاه تهران
مصاحبه بیبیسی فارسی با رجوی پس از خروج او از ایرانبشنوید08:57
مصاحبه با ابوالحسن بنیصدر در روز پس از خروج از ایرانبشنوید07:54
گلایه هاشمیرفسنجانی از آیتالله خمینی در مورد اختلافات با بنیصدر
اشتباهات بنی صدر از زبان خودش بشنوید03:00
مشاهدات یک روزنامهنگار ایرانی از وقایع روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰بشنوید00:28
گزارش بیبیسی فارسی از وقایع ایران در سال
خرداد ۶۰؛ نتیجه یک اشتباه محاسبه فاجعهبار
و سرانجام، هفت تیر
۱۹ نظر:
با درود،
30 خرداد 1360 در اصل با تاریخ بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق یعنی سال 1344 کلید خورد،چرا که با همه نیت پاکی که محمد حنیف نژاد داشت ،در اصل و اساس به همان مرام ومذهبی اعتقاد داشت که آخوندها از جمله خمینی بنیانگذار چمهوری اسلامی .از کوزه برون همان تراود که در اوست .
اصل و اساس اندیشه آخوندها و محمد حنیف نژاد بر 3 اصل اساسی استوار بود:
1- عدم شناخت ونفی تاریخ ایران وایرانی .
2 - مبارزه با امپریالیسم(شیطان بزرگ در فرهنگ آخوندی)
3- خشنوت(به تعبیر سازمان مجاهدین جنگ مسلحانه وبه تعبیر آخوندها جهاد).
اگر قدرت به دست مسعود رجوی افتاده بود،آیا مگر کاری بجز قلع وقمع مخالف ومنتقد می کرد؟
درست خط همین آخوندهای حرام لقمه ونمک نشناس را می رفت،اگر می گوئید نه ،نگاه کنید به شیوه ترور شخصیت مخالفین ومنتقدین،درست عین آخوندها هرکس با آنهاست حتی اگر سعید طوسی بچه باز باشد پاک پاک است و در روابط آنها جاد دارد و پاره تن رهبری است واگر منتقد یا مخالف آنها، حتی اگر مسیح مصلوب شده باشد ملعون ولعنت شده است . در این زمینه در روابط آنها نمونه کم نیست .
در زمانی که هنوز خمینی از ماه پائین نیامده بود و اارتجاع غالب از ماعده ای به نام جنگ برخوردار بود، حرکت مسلحانه یک حرکت ماجراجویانه، آنارشیستی، سکتاریستی و کاملا ذهنی گرایانه بود.
این حرکت اشتباه به دلیل عدم صداقت رهبران این جریان در نهایت به خیانت منتهی شد.
در این خیانت:
سرمایه های انسانی با انگیزه های والای انسانی و آرمانی متلاشی شد.
اعتماد مردم عادی به بزرگترین تشکیلات سیاسی ایران از بین رفت.
دست ارتجاع غالب برای سرکوب کوچکترین انتقاد کلامی نیز باز شد و ارتجاع تمام صحنه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران را قبضه کرد.
با سرکوب وحشیانه و قرون وسطایی رژیم به بیشترین تجربه در زمنیه سرکوب مسلح شد به نحوی که حرکت چند میلیونی سال 88 را به راحتی آب خوردن جمع کرد.
با جمع کردن هر گونه تجمع و گردهمایی سیاسی و حتی صنفی امروز در صحنه سیاسی ایران در حالی که بیشترین شرایط عینی برای تحول و دگرگونی وجود دارد، هیچ عنصر رهبری کننده و ذهنی برای هدایت این انرژی کلان وجود ندارد.
و امروز به دلیل جنجال فاجعه آفرینان خرداد 60 که به غلط خون دهها هزار نیروی آرمانخواه را در مصادره کرده اند و به این وسیله صحنه سیاسی را با مارک زدن و ارعاب بلوکه کرده اند، عملا بخش اعظم جامعه روشنفکری ایران را از واقعیت های جامعه خودشان ایزوله کرده و به ناچار بخش اعظمی از این روشنفکران دچار ذهنی گرایی و انجماد در شرایط 34 سال قبل هستند.
خرداد سال 60 بزرگترین خیانت یک جریان سیاسی به جنبش های آزادیخانه مردم ایران است.
برای تمام جانباختگان و عزیزانی که در این راه همه چیز خود را دادند، درود میفرستم ولی این از مسئولیت خیانت رهبران این جریان چیزی کم نمیکند.
این اقای اخلاقی هم واقعا چرت و پرت میگه. نظرش اصلا پایه کلاس اول منطق و علم را نداره.حسن
حسن آقا،
اینهمه سال رهبران شما پابه پای آخوندها پرت وپلا ویا به تعبیر دیگر چرت و پرت گفتند وعمل کردند،اجازه بدهید ما هم به قول شما چرت وپرتی گفته باشیم،اگر قصد جلو گیری از این چرت و پرت گوئی را دارید،لطف کرده شما یک نوشته کوتاه یا یک تحلیل قانع کننده ای بدهید.
ضمنا امیدوارم که منظورتان از منظق ،منطق حوزوی نباشد.
ضمنا اگر منظورتان آن بخش از نظر اینجانب است که آورده ام از سال تاسیس سازمان،بیشتر منظور همان سالهای اولیه است که مجاهدین اولیه به سراغ خمینی در نجف رفتند و ادامه اش در زندان .یعنی این جریان 30 خرداد یک ریشه ایدئولوژیکی داشت .
.
خمینی یک جنایتکار بود و قبل از 30 خرداد نیز اینچنین بود. اندیشه های او در کتاب هایش ثبت شده بود. ما او را نمی شناختیم، اما این در ماهیت امر تغییری نمی دهد. اعدام های از بعد از 22 بهمن 1357، اعدام های دسته جمعی و بدون محاکمه سران رژیم سابق و محاکمه های بدوی و غیر استاندارد بین المللی کافی بود تا به ما بفهماند او یک جنایتکار است. ما ندیدیم، نمی فهمیدیدم یا نمی خواستیم ببینیم و بفهمیم. من و هم سن و سال های من نوجوان و بی اطلاع و بی تجربه بودیم. اما بسیارانی از آنان که می فهمیدند، بویژه در رهبری گروه ها و سازمان ها و احزاب سیاسی به دلیل "مصالح" سیاسی، حقوق بشر را قربانی رسیدن به قدرت و یا قربانی خواب و خیال شراکت در قدرت کردند. بعدش کشتار و بمباران و جنگ در کردستان ... باز هم ندیدیم یا نخواستیم ببینیم ... بعدش انقلاب فرهنگی، سرکوب و اعدام های ترکمن صحرا، خوزستان و سرکوب تظاهرات ها، بستن راه ورود به انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، حذف دیگران و انحصارطلبی و ... بعدا، زمینه سازی جنگ با تحریک صدام و شعار صدور انقلاب و بلاخره برکناری بنی صدر و اقدامات فرا قانونی دیگر. اینها همه نشان می دهد که خمینی جنایتکار بود و "مقاومت" در برابر او مشروع. اما 30 خرداد نه با هدف "مقاومت"، بلکه با هدفِ "جنگ" بود که رقم خورد. تصمیم گیری های رهبری سازمان مجاهدین تا اعلام جنگ مسلحانه نیز برپایه قدرت طلبی و تفاسیر ایدئولوژیک از سیاست بود.
هم خمینی و رژیمش و هم رجوی و رهبری سازمانش هیچ یک به منافع ملی ایران و ایرانیان فکر نمی کردند و فکر نمی کنند. بنابراین جنایات خمینی، 30 خرداد و جنگ مسلحانه را توجیه نمی کند. هم حاکمیت خمینی و رژیمش و هم جنگ مسلحانه رجوی و سازمانش، هر دو محکومند. سهم خمینی و رژیمیش البته بسیار بیشتر و تعیین کننده تر است، زیرا قدرت حاکم بود و هست. با این حال شقاوت یکی، حقانیت دیگری را توجیه نمی کند. هر دو از اساس بر ضد ایران و ایرانی بودند. باید هوشیار بود که پیوندهای عاطفی و احساسی ما با یاران و همرزمانمان که خمینی و پاسدارانش آنها را گرفته، به زندان انداخته، شکنجه کرده و اعدام کردند، ما را به سمت تائید یا توجیه 30 خرداد سوق ندهد.
درد اصلی نه سال ۴۴ بود و نه هیچ چیز دیگر ... درد اصلی این بود که رجوی فرصت طلبانه و بدون داشتن سابقه نظامی در غیاب رهبران اصلی چهار چنگولی با یه مشت تصفیه شده پرید روی سازمان بی صاحاب و! مشکل اصلی برتری طلبی و کیش شخصیت بود که فعلا ادامه داره ... بعدشم مشکل بعدی هواداران بی اطلاع از بیوگرافی بودند . بهرحال در هیچ یک از مراحل تاریخ سیاسی ایران فرصت طلبی و عشق معروفیت و کیش شخصیت در حد رجوی نداشتیم . کسی که به دروغ سوابق دیگران را توی کیسه خود ریخت و پا به پای اخوند دم از اسلام زد .
جناب شاعر الشعرا.
تا همين چند وقت پيش فكر ميكردم كه ان برادرت كه رئيس انجمن نجات است كثيف ترين و پليدترين آدم دنياست. چرا؟ برادر كوچكتر شما را آخوندها در مشهد جلو چشم همه مردم دار زدند و آن شهيد را با جرثقيل آنقدر بالا كشيدند تا همه شهر ببيند و بعد هم جسدش در خيابانه كشيدند تا اگر كسي مانده بود كه اين جنايت را نديده باشد ببيند، انوقت برادر شما ميايد و ميشود نوكر قاتلان برادر و ميگويد امير را مجاهدين كشتند. اين يعني آدم پليد و بي مقدار. ولي امروز مي بينم كه تو از ان برادرت پليدتر و كثيف تري. اين كثافت هايي كه در سايت تو مي نويسند كه اسم و رسم ندارند ولي خودت كه آدم شناخته شده اي هستي، البته به بدنامي و رذالت. من همين جا به تو قول ميدم كه به خاطر توهين به خون پاك شهدا، توهين به برادر خودت و توهين به برادران شهيد خودم مجازات سخت ببيني.
نادر
جناب نادر موفق باشی عزیز!
یکی دیگه بالای دار جان داده یکی دیگه میخواد بریزه تو جیب خودش ! یعنی تو از برادرش بیشتر نگرانی ؟ تف تو هیکل ادم دزوغگوی تو جیب ریز .
سی خرداد اجتناب ناپذیر نبود بلکه فقط و فقط رهبری برتری طلب مجاهدین برای اینکه از بقیه عقب نیافته امد دست پیش بگیره که پس نیافته ولی همه گروه های سیاسی را به فنا داد و خودشم فلنگو بست و هواداران شناخته شده علنی را وسط شهر ول کرد و رفت و ان شد که دیدیم . وگرنه همین رهبری برتری طلب تا چند وقت پیشش از خمینی به عنوان مدر بزرگوار و رهبر انقلاب و سمبل شرف ملی نام میبرد و تا کنون در این خصوص نه تنها هیچ انتقادی بخود نکرده بلکه خاطرات ان را سعی کرده از اذهان پاک کند ! گیریم از اذهان خدم و حشم خودش پاک کرد ... اما با حافظه تاریخ چه خواهند کرد ؟ یاد همه کشته شدگان گرانی باد ... انها از جنس رهبران فرصت طلب تو جیب ریز نبودند .
همون فردی که بالای دار رفت اگر فرار کرده بود و امروز مخالف دستگاه رهبر عقیدتی بود بهش میگفتند مامور رژیم !!! ولی رهبر عقیدتی که به رژیم نامه نوشته و رفته ملاقات خمینی و کنار پدر بزرگوارشان عکس یادگاری انداخته میشه الترناتیو !!! اهاای مرید بی مغز ! باید احمق باشی تا این چیزهارا از سوابق رهبر عقیدتی پاک کنی !!!
هرچی مبارزات داخلی بیشتر میشه به موازات ان جست و خیز دستگاه رهبر عقیدتی خارج نشین کشک بی خاصیت هم بیشتر میشه ! چرا ؟ تو جیب ریزی است دیگه .
اقای نادر : که اگه مرد بودی الان تو تظاهرات مردم در ایران بودی ونه در اروپا . ضمنا هیچ گوهی نبودی و نیستی و نخواهی بود جز غلام حلقه بگوش رهبر عقیدتی بی عرضه ترسوی توجیب ریز و خونه اخرش یک پامنبری بیش نیستی و گنده تر از دهنت هم وراجی نکن و برو دنبال ندکری رهبر بی مقدار تو جیب ریزت که روزی خمینی را پدر بزرگوار خویش میدانست ... برو برادر من ! سنگ شهدا را هم به سینه نزن که خاطره گرامیشونو به لجن نکشی . برو دنبال رهبر عقیدتی ات و دنبال اسلامت .
سی خرداد یک حرکت انحصار طلبانه از سوی باند تو جیب ریز رجوی بود که به خیال خودش در راس جنبش قرار بگیره ولاغیر . اون فکر میکرد با سی خرداد میتونه مهر خودشو بزنه نه برای سقوط خمینی بلکه بیشتر برای جلو افتادن از گروه های چپ ضد حزب توده . شما تا روانشناسی این فرصت طلب توجیب ریز کف دستت نباشه نمیتونی تحلیل درست داشته باشی . بعدا تحلیل ها سیاسی و یک مثلا ضرورت شد . گروه رجوی از گسترش نیروهای خط ۳ مانند رژیم و حزب توده در وحشت بود و فکر میکرد اگر ۵۰۰ هزارنفررا بکشونه تو خیابون میتونه مهر خودشو بزنه و از طرفی هم درک و تحلیل درستی از جنایتکاری رژیم نداشت وگرنه اردیبهشت ۶۰ به خمینی نامه نمیداد و اورا رهبر انقلاب !!! خطاب نمیکرد . شاید حرف من براتون عجیب باشه ولی بعدا بهش میرسید . رجوی فقط و فقط دنبال مطرح شدن بود وگرنه چندصد هزار هوادار لو رفته را تو دهن کوریکودیل ول نمیکرد بلند بشود با بنی صدر برود فرانسه مصاحبه و ازدواج و چهره نمایی !!! ببینید تا چه اندازه این بابا خودشیفته است که هواپیما را خلبان معزی بلندکرده و ایشون و بنی صدر فقط مسافرش بودن اما چقدر این فرار بزدلانه را پرواز قهرنانانه جا زده ! چرا بنی صدر ان را پرواز قهرمانانه جا نزده ؟ چون روانشناسی افراد باهم فرق داره ولاغیر .
از کسی که تملم مبارزات مسلحانه مجاهدین مارکسیست را در بی خبری و بی اطلاعی هواداران بعد از ۵۷ در غیاب انان ریخت تو جیب خودش چه انتظاری دارید ؟ ایا انتظار داشتید مثل مصدق و یا میرزا کوچک خان و یا چگوارا تو کشور بمونه و با رژیم بجنگه ؟ خیر چنین انتظاری از فرصت طلبان تو جیب ریز اشتباه است . از کوزه برون همان طراود که در اوست . دلم برای خدم و حشم مخ باخته در ولایت ذوب شده میسوزه ...
در باره فوت یا زنده بودن اقای رجوی بحث زیاد شده و این همون چیزی هست که ایشونو برخلاف حضور فیزیکیش در اذهان مطرح نگه میداره و این دقیقا خواست خودشه . بنابراین ایشون زنده است ولی در سوراخ موش هست و سخنرانی ترکی فیصل کاملا هماهنگ شده و یک خبر ضد اطلاعاتی بود و واکنش مریم خانم هم دقیقا فیلمی بود که بازی کرد و خودشو از شنیدن خبر مثلا ناراحت نشون داد وگرنه حتما فیصل در طول اینمدت خبر خودشو در سخنرانی تکذیب میکرد . این بابا عشق معروفیت و مطرح شدن هست و خودشیفتگی و کیش شخصیتش حتی در دوران غیبت کبری ! بصورت این شکلی خودشو بروز میده . نتیجه اینکه ایشون زنده است و فیل هم زنده و مرده اش صدتومن بیشتر نیست . ولی درد اینجاست که چه بلایی اوردند برسر مجاهدین !!! ده ها هزار نفر کشته شدند و رهبران بی لیاقت از دست اخوندای جنایتکار فرار کردند رفتند خارج و خودشونو به سناتورهای امریکایی فروختن ! و خودشونو ملعبه دست روابط پنهان اخوند و غرب و شرق کردند ! کجایی حنیف نژاد که بنامت چه ها که نکردند ؟
یک کتابی اخیرا اقای همنشین در سایت خودش گذاشته بنام پرچم که دهها بخش و بند است و خواندش خالی از لطف نیست . در این کتایب که به قلم مسعود رجوی است سلطه تشکیلاتی توسط یکنفر یعتی خودش کاملا بصورت بند و تبصره تئوریزه شده بطوریکه واقعا ادم تعجب میکنه که کتاب ولایت فقیه خمینی است یا خیر سرش کتاب یک مبارز سیاسی !
لب مطلب کتاب اینه که سانترالیسم مفرط باید توسط ایشون و دستورات ایشون اجرا بشود و کسی حق نطق کشیدن ندارد و همه موظفند دور سر مریم بچرخند چون او تنها کسی است که وی را درک کرده ! ( بخوان تنها بی اراده چاپلوسی که کاملا خودرا در اختیار وی گذاشته است ) .
راستش وقتی کتا را و بخش و بندهای ان را خواندم با خودم گفتم مقوله " دموکراتیک " از نظر این بزرگوار خودشیفته تو جیب ریز به چه معناست ؟ بنابراین نتیجه گرفتم که جمهوری اسلامی دموکراتیک ایشون همون جمهوری اسلامی خمینی است بدون هیچ نقاط افتراقی .
در این کتاب که روح تفکرات پنهان ایشون در ات وجود دارد اصولا دموکراسی چیزی لیبرالی و بورژوایی است ! و مفهوم ایشان از مارکسیسم چیزی شبیه دیدگاه رویزیونیستی حزب توده است و تعریفش از قدرت چیزی شبیه اصول ولایت فقیه میباشد . البته ظاهرا این کتاب مربوط به حداقل ۱۵ سال پیش است .
یکی از ویژگی های این کتاب که دقیقا خصلت و روحیه نویسنده ان یعنی اقای رجوی را بوضوح نشان میدهد ترس از توجیب ریزی اعضا هنگام انتقاد در جمع است . ایشون نعتقده مسئول طوری باید عضو تحا مسئولیتش را محاکمه کند که او نتواند چیزی تو جیب خودش بریزد ! دقیقا همینطوری گفته ! بنابراین رجوی از این خصلت ( تو جیب ریزی شدیدا وحشت دارد ) ترس دارد ! میدانید چرا ؟ چون دقیقا میداند که خودش اینکاره است یعتی توجیب ریز است . حتما این کتاب را بخوانید و بعد متوجه روحیات ایشون خواهید شد بنابراین من اسم ایشون را میگذارم مسعودتوجیب ریز ! و این لقب به لحاظ سابقه و روحیه و شخصیت و روش دقیقا برازنده ایشان است .
خاکزاد
یک کتابی اخیرا اقای همنشین در سایت خودش گذاشته بنام پرچم که دهها بخش و بند است و خواندش خالی از لطف نیست . در این کتایب که به قلم مسعود رجوی است سلطه تشکیلاتی توسط یکنفر یعتی خودش کاملا بصورت بند و تبصره تئوریزه شده بطوریکه واقعا ادم تعجب میکنه که کتاب ولایت فقیه خمینی است یا خیر سرش کتاب یک مبارز سیاسی !
لب مطلب کتاب اینه که سانترالیسم مفرط باید توسط ایشون و دستورات ایشون اجرا بشود و کسی حق نطق کشیدن ندارد و همه موظفند دور سر مریم بچرخند چون او تنها کسی است که وی را درک کرده ! ( بخوان تنها بی اراده چاپلوسی که کاملا خودرا در اختیار وی گذاشته است ) .
راستش وقتی کتا را و بخش و بندهای ان را خواندم با خودم گفتم مقوله دموکراتیک از نظر این بزرگوار خودشیفته تو جیب ریز به چه معناست ؟ بنابراین نتیجه گرفتم که جمهوری اسلامی دموکراتیک ایشون همون جمهوری اسلامی خمینی است بدون هیچ نقاط افتراقی .
در این کتاب که روح تفکرات پنهان ایشون در ات وجود دارد اصولا دموکراسی چیزی لیبرالی و بورژوایی است ! و مفهوم ایشان از مارکسیسم چیزی شبیه دیدگاه رویزیونیستی حزب توده است و تعریفش از قدرت چیزی شبیه اصول ولایت فقیه میباشد . البته ظاهرا این کتاب مربوط به حداقل ۱۵ سال پیش است .
یکی از ویژگی های این کتاب که دقیقا خصلت و روحیه نویسنده ان یعنی اقای رجوی را بوضوح نشان میدهد ترس از توجیب ریزی اعضا هنگام انتقاد در جمع است . ایشون نعتقده مسئول طوری باید عضو تحا مسئولیتش را محاکمه کند که او نتواند چیزی تو جیب خودش بریزد ! دقیقا همینطوری گفته ! بنابراین رجوی از این خصلت ( تو جیب ریزی شدیدا وحشت دارد ) ترس دارد ! میدانید چرا ؟ چون دقیقا میداند که خودش اینکاره است یعتی توجیب ریز است . حتما این کتاب را بخوانید و بعد متوجه روحیات ایشون خواهید شد بنابراین من اسم ایشون را میگذارم مسعودتوجیب ریز ! و این لقب به لحاظ سابقه و روحیه و شخصیت و روش دقیقا برازنده ایشان است .
خاکزاد
ضمن تایید گفته های آن یکی محمود گرامی
در حالی که اکنون مشخص شده یک توطئه کاملا حساب شده در روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران همزمان با تقویت طالبان که به مدت کوتاهی افغانستان را در منجلاب ارتجاع و جنگ و خونریزی فور برد و مدتی بعد رشد جریان های اسلامی در منطقه که همه در جهت تبدیل کردن خاورمیانه به مرکز بحران برای جند منظور شدند:
1. جلوگیری از رشد و ظهور اقتصادهای قدرتمند و با توجه به ثروت منطقه، امروز می توان حدس زد که بدون این بحرانها و نیروهای ارتجاعی سازماندهی شده چه میزان این منطقه مبتوانست رشد کند و به جای گاو نه من شیر ده به رقیب اقتصادی مهمی برای غرب تبدیل شود.
2. در نقطه مقابل شماره 1 با این کار هم ثروت منطقه و بخصوص ایران به غارت رفت و هم منطقه به بازار هزاران میلیاردی تولیدات تسلیحاتی تبدیل شد.
3. این بازی علاوه بر سرمایه داری در کلیت آن، یک برنده بسیار بزرگتر سیاسی، اقتصادی و بین المللی نیز داشت که اسرائیل بود. این چیز پنهانی و خود رهبران اسرائیل به آن اذعان دارند.
حالا با توجه به موارد فوق، بزرگترین مانع برای چنین گرداب فروبرنده ای نیروهای بالنده و پر انرژی ترقیخواه . نسل برآمده از طغیان ویرانگر اجتماعی ایران بود که به طور عمده در دو سازمان فدایی و مجاهدین جمع شده بودند و نابود کردن این نسل اولین ماموریت حاکمان جدید بود. این از نظر من حتی از طرف همان هایی که جمهوری اسلامی را به ایران تحمیل کردند سازماندهی و برنامه ریزی شده بود. بعدها حتی اسناد همکاری سازمانهای اطلاعاتی غربی در به مسلخ کشاندن نیروهای مترقی هم افشا شد. از نقشه کثیفی که به عنوان کودتا بخشی از آزادمردان ارتشی را به مسلخ برد و نقشی که در کشف ارتباطات نیروی های چپ ایران به سیستم اطلاعاتی ایران دادند، تا ارتباطی که مادرشاهی(فرد مرموزی که هرگز ورود و خروجش به صحنه سیاسی ایران به درستی کالبدشکافی نشد) با سرویس های اطلاعاتی انگلیس در پاکستان داشت و توطئه های دیگر.
اخیرا مهدی خزعی که در درون حاکمیت بوده و حتما از بسیاری نکات نیز آگاهی دارد گفته که در حزب جمهوری اسلامی تصویب شد که آنقدر به مجاهدین فشار وارد کنند که دست به سلاح ببرند تا آنها را کاملا سرکوب کنند.
اینکه کدام بخش از رهبران سیاسی مجاهدین و فدائیان خود نقش نفوذی و پیش برنده خط را داشته اند و کدامیک در توهم ابلهانه و قدرت طلبانه ارتجاعی، وارد این دام شدند هنوز نمیتوان به درستی قضاوت کرد(فراموش نکنیم که برادر شریف! واگذار کننده ناموس! به رهبری عقیدتی -مهدی ابریشمچی- و برخی از رهبران مجاهدین هم قبلا عضو انجمن حجتبه بوده اند) ولی در این که رهبران هر دو سازمان به غایت خائن بودند و شدند شکی نیست. یادمان باشد که داستان ضربه به موسی خیابانی هنوز ابهامات زیادی دارد و در رابطه نقش مهدی ابریشچی و رجوی در این ضربه به درستی تحقیق نشده و با ساده ذهنی همه از روی آن عبور میکنند.
بهترین و پاک ترین نسل ایران زمین در این میان نابود شد و ایران بزرگترین سرمایه تاریخی و اجتماعی خود را از دست داد.
به همان میزان که در خیانت، بریدگی و هرزگی رهبران سازمانهای فدائی و مجاهدین باید فریاد کشید، با صدایی بلندتر باید قهرمانی، پاکبازی و شرافت تاریخی نسلی که در سیاهترین دهه میهن جا خالی نکردند و جانانه و دلاورانه، خود را مشعلی برای آینده ساختند را فریاد کرد.
اگر این شمع های جاویدوان نبودند امروز تاریخ ایران چیزی جز تسلیم و نکبت و کثافت نداشت که تقدیم آیندگان کند.
قدر این نسل را تاریخ در آینده بیشر خواهد شناخت و بر این نسل افتخار خواهد کرد.
امروز ما در میان غبار و رنج و شکنج هستیم. وقتی این گرد و غبار فرو بنشیند درخشش این جواهرهای بی بدیل(هر چند که رجوی با هرزگی زیباترین مفاهیم و کلمات انسانی را هم به یغما برد ولی ما نباید آنها را به این رجالگان واگذار کنیم)بیشتر خواهد شد.
به عنوان بازمانده ای از آن نسل به نسلمان افتخار میکنم و شرفشان درود میفرستم. ما همه چیز خودمان را دادیم و شاید جزو نسلهایی باشیم که منقرض خواهیم شد و دیگر جامعه بشری چنین نسلی را به خود نبیند. شاید صده های بعد.
رجوی خائن و امثال فرخ نگهدارهای بی بته و بازاری، نمایندگان نسل ما نبودند، بلکه خائنین به نسل ما بودند و هستند.
نمایندگان نسل ما به جلاد و مرگ و شکنجه لبخند زدند و آنها را تحقیر کردند. یادشان گرامی.
ارسال یک نظر