دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۷ فروردین ۱۰, جمعه

بابای عزیز هم بمیدان آمد. کتاب سمفونی مقاومت نوشته شادروان محمد سیدی کاشانی (بابا)

روی چند سایت موسوم به مقاومت و الترناتیو چند سند و کتاب علیه فقیر از شدت پیسی دوباره رفته بالای صفحات برای اینکه این اثار بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد  و ذات و بن مایه این دم و دستگاه مورد داوری قرار گیرداصل این درفشانیها و پاسخ من در معرض دید مشتاقان قرار میگیرد

توضیح موضوع: یکی دو روز قبل کتابی بر روی برخی سابتها، سایت مجاهدین و سایت ایران افشاگر معرفی و منتشر شد که نمونه بسیار جالبی از جعل و تحریف و توهین و تهمت است. این کتاب  به بهانه سرودها و ترانه های مجاهدین ولی برای به صلیب کشیدن من نوشته شده است.نه از توهین و نه از تهمتهاحیرت نکردم ولی از بازخوانی نامه هائی که نود در صد آنها ........ادامه مطلب

۴۲ نظر:

جواد گفت...

استاد عزیز باید اعتراف کنم که هنوز عمق این منجلاب را درنیافته ایم. واقعا متاسفم. چه آرزوهایی داشتیم و.... چه بسیار جانهای عاشقی که پرپر شدند. افسوس و هزار افسوس. شما استاد عزیز حیف است که وقت خودتان را باعوعوی رهبر عقیدتی تلف کنید. اشعار شما چون ماه در تاریخ می درخشند

ناشناس گفت...

اسماعیل با درود و خسته نباشید
من هم به سهم خود سعی در ریشه یابی این دور تسلسل رو به قهقرا هستم ٫ گاه از نظر تاریخی ٫ گاه از نظر مذهبی و ایدئولوژیکی ٫ گاه از نظر مبارزاتی و عدالت خواهی . اما مدام به بررسی ریشه طبقاتی معطوف می شوم . بگذار به نقطه آغازین اشاره کنم یعنی دینی که هم اکنون بعد از ۱۴۰۰ ٫ چون مرداب زهر آلودی همه را مسموم کرده است.در میان مروجان ادیان ٫ مسیح برای راه و مردمش مصلوب می شود ٫ موسی که همین روزها کلیمی ها بزرگ داشت ور را گرامی میدارند ٫ چون آنها را از ظلم فرعون مصر رهانیده است . اما محمد به شهادت تاریخ حیاتش چه کرده است . و اگر هم کرده است چه ربطی به ما داشته است که بعد چهارده قرن سمومات آن همه چیز همه ما را متلاشی کرده و می کند . شما اشاره ای به اشکالات دیدگاه خورده بورژوازی کردید . اما عمق فاجعه خیلی عمیق تر است . به همین علت در ابتدا گفتم مدام به بررسی ریشه طبقاتی معطوف می شوم . یعنی این دین و اثرات مخرب آنرا از این نظر بررسی کنیم . در سالهای پایانی دوران شاه یک بار یک فئودال که بساطشان برچیده شده بود به دوران اقتدارشان حسرت می خورد و میگفت ؛ عجب دورانی داشتیم با شلال بر گرده رعیت می کوبیدیم وبه زنانشان تجاوز می کردیم . و همچنان آرزوی بزگشت به آن دوران را داشت . به دوران ماقبل فئودای ٫ یعنی برده داری ٫ که متوقف کردن کشتن آنها به خاطر محاسبه اقتصادی بود که از کارکردشان به دست می آوردند . حال به اسلام و رهبرانش نگاه کنید . فواید فئودالی و برده داری جزء کوچکی برای رهبران این دین می باشد . یعنی هر چه می خواهند ٫ از قبیل تجاوز ٫ دزدی ٫ ریا ٫ دروغ ٫ چپاول . و هر چیز ضد برابری و انسانی دیگر . بعلاوه مریدانشان بایستی سجده شان کنند ، زاری کنند که چراقدر آنها را نمیدانند.
احمد

ناشناس گفت...

همساده
با سلام جناب اقای یغمائی و چند خط از بنده
یکم .. از ماست که بر ماست
دوم ..به باور اینجانب هر جا که شما کاستی نشان داده اید انها تاخته اند و بافته اند
سوم...برادر مسعود و رئیس جمبور برگزیده مقاومت زبان سلام نمی فهمند این را باید با عمق وجودتان باور داشته باشید وقتی برای انها سلام میفرستید انها بجای علیکم سلام به شما میتازند
چهارم... برادران وخواهران عقیدتی مجاهدین چون دستشان خالیست و دیگر شاعری همچون شما در چنته ندارند مجبورند و باز هم مجبورند اشعار شما را از شما بربایند در حقیقت اشعار شما هیچ ارتباطی به این یاغیان ندارد
پنجم ...بدلیل انکه این یاغیان هیچ مقاومتی از جانب شما ندیدند براحتی اب خوردن اشعار شما را نوش جان کردند همانگونه که برادر مسعود زمانی که میخواست پرچم شیروخورشید را از چنگ ایرانیان در اورد گفت این پرچم از اول هم مال ما بوده و بدین ترتیب وقتی مقاومتی سر راهش ندید مثل اب خوردن بجای پرچم فضل الله مجاهدین القاعدین و اسلحه و داس و چکش پرچم شیرو خورشید را بجای ان نشاندند و کسی هم نگفت این پرچم شیروخورشید ربطی به مجاهدین ندارد
ششم ... شما کافی بود با صدای بلند اعلام میکردید که این اشعار مربوط به من است و صدایتان را به گوش همه میرساندید ان وقت مسعود و بانو مگر جرات میکردند به راحتی اب خوردن اشعار شما را بدزدند
از ماست که بر ماست
اگر به من باشد باید پرچم شیروخورشید را نیز از چنگ مجاهدین خلق خارج کرد پرچم مجاهدین فضل الله مجاهدین القاعدین است
از ماست که بر ماست

ناشناس گفت...

هر دم از این باغ بری میرسد...
هدف دزدیدن سرودهاست!!
به غیر ازهدف لجن مال کردن اقای یقمایی دلیل اصلی این کتاب اعلام مالکیت اشعار و سروده های اقای یقمایی از جانب فرقه رجوی میباشد و این را از به هم بافتن انهمه داستان در مورد سروده ها میتوان نتیجه گرفت. دلایل ذکر شده برای این مالکیت هم بسیار مضحک است مثلا چون خرج خوراک یا مسافرت را ما دادیم پس مالک هستیم و یا چون من چهل سال پیش او را تشویق کردم شعر گفتن را جدی بگیرد! پس اشعارش مال ماست!؟ بیچاره ها اگر همین کتاب را به فرانسه ترجمه کنند مردم انجا بهشان میخندند و فاشیسم درونی و ماهیت فرقه ای شان ثابت میشود. جالب اینجاست برای مستند و قانونی جلوه دادن این ادعای مالکیت به قوانین بین لمللی اشاره میکنند انرا ضمیمه کرده اند که تماما بر عکس بی پایه بودن ادعای مالکیت فرقه را ثابت میکند. در همین ضمیمه ذکر شده که مالک اشعار شاعر است که میتواند استفاده از شعر را برای مدتی به دیگری واگذار کند معمولا در مقابل دریاف وجهی انهم به مدتی محدود. این واگذاری از طرف شاعر به دیگری فقط از طریق امظای یک قرار داد رسمی امکان پذیر است. اقای یقمایی قرار دادی را امظا نکرده که در مقابل مخارج زندگی در سازمان اشعارش را به فرقه واگذار کرده باشد و تا ایشان رسما قرار دادی را امظا نکرده و اشعارش را به فرقه واگذار نکرده قانونا مالک تمام اشعارش است و هیچ فرد و یا نهادی حق استفاده از انها را ندارد.
جدا از مسئله توطعه فرقه برای مالکیت اشعار، اینگونه جعل کردن تاریخ برای لجن مال کردن اقای یقمایی شرم اور است و باید مورد اعتراض همه قرار بگیرد و محکوم شود. باید در مقابل سرکوب سازمانی و سیستاماتیک فرقه رجوی ایستاد.
حمید ع.

ناشناس گفت...

شاهی بودن یعنی چه؟ بالاتر از این؟ چرا انکار می کنید که سلطنت طلب هستید؟

ناشناس گفت...

من بعکس فکر میکنم در دام رودروئی و اتلاف وقت نباید افتاد. شاعر همیشه میتواند متناسب با شرایط شعر بگوید استعدادش را که کسی از او تمیتواند بگیرد.با الهام از خود این شرایط میتواند دهها شعر بگوید. اما اگر اسیر این دام و رویاروئی با آنها بشود، وفت و انرژییش را چنان از دست میدهد که مشکلات سلامتی حاد برایش پیش میآید که از پا در میآید.شاید خواسته این کتاب نویسان هم همین باشد . شعر هایت پیشکش آنها بالاخره وقتشان گذشته. شاید ای کاش هرگز آنها را نگفته بودی


فرسی

esmail گفت...

ناشناس من توضیحاتم را داده ام ولی باز هم تکرار میکنم در مقایسه بین شاه و رهبر عقیدتی سگ شاه به او میارزد ولی سرنوشت ایران را مردم ایران در داخل کشور رقم میزنند

م. نادر.آمریکا گفت...

شاعر گرامی ولشان کن اینها دنبال مطرح شدنند چون هیچکس تحویلشان نمیگیرد میخواهند بااین چیزها مطرح بشوند و معلوم شود زنده اند شما به همان کار بسیار پر ارزش تاریخ ادامه بده این بهترین کار شما هست حتی بهتر از شعرهای زیبایتان

ناشناس گفت...

جناب آقای یغمایی با سلام
بقول شاعر چه برند مال مسلمان چه برند مالت فریاد زنی زین که مسلمانی نیست
آقای یغمایی در نوشته هایت بظاهر خیلی به اخلاق تکیه میکنی اما آنانی که با قلم و کاغذ سر و کار دارند میدانند که چندان واقعیت ندارد من بعنوان شخصی که بقول معروف نه سر پیازم نه ته پیاز نوشته هایت که آکنده از خشم و عصبانیت و هرچه فاقد از ادبیات است قابل رویت است و هر گاه که در مقابل پاسخگوی است به اخلاق تکیه میکنی
دوست عزیز چون دستت بقلم میرسد اما مپندار که خوانندگان توانای تشخیص ندارند شاید که باشند انسانهایی از این نوع نگاه لذت ببرند اما انسانهایی صاحب قلم چنین ادبیات کوچه بازاری نمیپسندند
دوست عزیز نگاه شما به مجاهدین بخصوص مسعود رجوي نگاه سیاسی نیست . این نوع نگاه . نگاه قشر روشنفکران اخته ایرانی است که تاریخ ایران زیاد بخود دیده است باز هم خواهد دید
شما خود نگاهی بنوشته های خویش بینداز از یک تاریخ مشخص بخصوص اززمانی که مذهب را کنار گذاشتی بقول معروف تکامل پیدا کردی فاقد ارزش ادبی است و بجز توهین و کلماتی که یک روشنفکر متعهد بری از آنست
در پایان خاطرنشان میکنم برای اینکه زمانی درد ها و رنج محرومان را به تصویر میکشدی اما امروز همانها به زنجیر میکشی
تاریخ قضاوت خویش خواهد کرد

esmail گفت...

ناشناس گرامی
اسمی مستعار بنویس که معلوم شود کدام ناشناس کیست!
در بارهارزش ادبی کارهای من نظر شما محترم است اما بگذار اینده قضاوت کند من در پی چیزی نیستم عزیز. درچرخه تاریخ و زمان امپراطوریها غبارند چه برسد به دفتر و دستک یک شاعر
در باره اخته بودن هم بگذار اینده قضاوت کنذ
اما عزیز اخته واقعی کسانی هستند که موقعی که صدتا صدتا خمینی پلید تیرباران میکرد بیضه های مبارک را رویشانه انداختند و در رفتند و الان هم سالهاست معلوم نیست در کدام قلمروند
از توجهت ممنونم
بهارت خوش و نوروزت مبارک
بی ادبیهای مرا به لطف ادب مجاهدین ببخش نازنین

esmail گفت...

چهل و سه کامنت فحش و دشنام چهار واداری که علیه من هم نبود منتشر نشد و انبار شد
لطفا درست کامنت بگذارید نقد کنید فحش ندهید

خاکپای رجوی گفت...

درود بر مجاهد کبیر آقای کاشانی که اینطور مشت مفتخورها را باز میکند امیدوارم بیشتر بنویسد خاک توی سرت مردی ان را منتشرش کن بدبخت ترسوی فراری از انقلاب مرگ بر خامنه ای و طرفداراش
خاکپای رجوی

ناشناس گفت...

اسمعيل محترم، اين كتاب به بسياري تز سوالات من جواب داد، براي من هميشه جاي سوال بود كه چگونه ميشود كه كسي اين همه شعر و سرود براي مجاهدين بگويد و اين همه مطلب در تعريف و تمجيد از مسعود و مريم رجوي بنويسد و بعد يك دفعه ١٨٠ درجه بچرخد و برعكس همان حرفها را بزند. با انتشار اين نامه ها در اين كتاب مشكل من حل شد، و فهميدم كه اين كار هميشگي تو بوده است، و تعريف و تمجيد كردن ها و غزل و قصيده سرودن ها در حكم چاپلوسي براي سلطان بوده است، تا دوباره راهت بدهند به درون تشكيلات، اين بريدن ها و بارگشتن هاي مكرر شما هم براي من قابل فهم نبود، كه چطور يك نفر از هفت حصار چندين بار اومده بيرون و بعد دوباره برگشته توي هفت حصار، بالاخره بريده ها هم يك بار ميبرن و تموم ميشه، نامه هايي كه از شما چاپ كردن جواب اين سوال را هم ميدهد. با اين حساب احتمال برگشتن شما به داخل هفت حصار هنوز هم هست، و ممكن است "دست به دامن" خواهر فهيمه يا خواهر فلاني بشوي و دست به قلمت هم كه ماشالله خوب است . در هر صورت من متوجه شدم كه شما يك بريده معمولي مثل مثلا شاهسوندي نيستي، بلكه همانطور كه خودت هم در اين نامه ها اشاره كرده اي آدم ذليل و بدبختي هستي كه هيچوقت به هيچ چيز اعتقاد نداشته است ،

ناشناس گفت...

بابا نان داد
بابا آب داد
بابا لجن داد

فریبرز

ناشناس گفت...

درود بر شاعر ،نویسنده و آموزگار تاریخ نسل کورش :
آقای یغمایی، بر اساس شناختی که از روند کار تشکیلات آقای رجوی مشاهده شده، هر کاه باصطلاح انتخاب مسئول اولی نمایش داده شده، بلافاصله جهت تحکیم اقتدار و موضع جدید وی، افرادی که این مسئول جدید را از قدیم می شناخته اند، چنانچه تا اعماق ذهنشان، هژمونی این مسئول را باور نداشته باشند، نوبت کندن بال و پرشان می‌رسد !
نوشته های آقایان اسدی و کاشانی را ، در کادر گماردن خانم زهرا مریخی در موضع جدید، باید ارزیابی کرد! چرا که این مجاهدان قدیمی با تجربه و شناختشان ، دارای تناقضاتی می‌شوند که بقول خود شما، جسارت “ایستادن” میخواهد ، و ایندو انسان شریف و بجد قابل احترام ، کم آوردند!
با امید به سرنگونی رژیم مذهبی آخوندها و پیروزی ایرانیان /بیژن

ناشناس گفت...

بابا نان داد
بابا آب داد
بابا لجن داد

فریبرز

esmail گفت...

ناشناس
ممنونم
از توجهاتت
اسماعیل محترم

م-ت اخلاقی گفت...

با درود ،
نوشتن این شکل کتابها و اسناد ،باور کنید شبیه وصیتنامه سرمایه دار دزدی می ماند که همۀ ثروتش ناشی از درد و رنج دیگران است و خود آفتاب عمر را بر لب گور می بیند،و از ترس اینکه مبادا ثروت ناشی از غارت دیگران به دست صاحبان غارت شده بیفتد،دارد آخر عمری و پای بر لب گور،وصیتنامه رسمی و اداری می نویسد،یعنی هنوز دل از این دنیای فانی،بخوانیم اسلام روبه مرگ نمی کند.
پس باور گنید که شاه سلطان مسعود خود با آن تیزهوشی ضدّ انقلابی به ارث برده از پدر بزرگوارش خمینی خوب حس کرده است که دارد می رود،چرا که اسلام گرائی در برابر"ایران گرائی" دارد چهره می بازد،یعنی با همۀ شعبش آمادۀ دفن حدّاقل در ایران است .
لذا تعجبی از اینجور نوشته ها(وصیتنامه ها) نیست .

ناصر همیشه اشرفی گفت...

جناب شاعر سابق
امیدوارم از این سیلی مستحکم که دست یک مجاهد بزرگ و یک چریک از جان گذشته وفرهیخته بر چهره منحوس تو فرود آورده بخودت بیائی و بیش ازاین آب در اسیاب آخوند وشاه نریزی درود بر محمد سیدی کاشانی ننگ وبر سد کنندگان پیروزی مردم ایران

درود بر رجوی

ناصر همیشه اشرفی گفت...

همچنین اگر شعور ی برایت مانده برو در اینجا

http://zariyaddastha.blogspot.fr/2018/03/blog-post_29.htmlانچه را که شاعر و نویسنده فرهیخته خانم زری اصفهانی نوشته بخوان و کمی خجالت بکش از شاعران مجاهد کدام به این لجن افتاده که تو افتادی بیچاره خسرالدنیا والاخره

ناشناس گفت...

بابا آب داد
بابا نان داد
بابا لجن تحویل داد

فریبرز

ع.م سوئد گفت...

اسماعیل عزیز
حیف قلمت هیچ چیز ضد اینها ننویس ولشون کن اینا اگه فهمیده بودن وضعشون بهتر بود کاشکی بجای این جواب بازم از تاریخ مینوشتی چیزی که نیازهمه ماست ولشون کن تورو بخدا بزار هرچی میخان بگن تا خسته شن

ناشناس گفت...

لعنت بر خمینی و خامنه ای همین

مسعودعالمزاده / پاريس گفت...

مسعودعالمزاده / پاريس / سى مارس دوهزاروهژده

اسماعيل گرامى

اين جماعت ته مونده ى دارودسته ى رجوى تنهاکارى که بلدن پرت کردن حواس به جاى ديگه س
اين ويدئوهايى کو توتهيه ميکنى بااين محتواى سنگين سريه هفته چارهزارتابيننده داره
موضوع جاى ديگه س.توآلبانى ازژانويه پرداخت پناهنده هابى واسطه شده،پيش ازاين بايدميرفتن پيش دارودسته ى رجوى.ريزش حالاشده آبشارى
هدف اين دارودسته ى بدنام رجوى کندکردن کاربقيه س،موفق شدن اين هفته برنامه پنج شنبه تاخيرداره
چرادارى براشون تبليغ ميکنى.کى ايناروآدم حساب ميکنه که بره وقت بذاره اراجيف ايناروبخونه مگه مردم بيکارن
من بعضى ازاين برنامه هاى تورودوسه بار ميبينم يادداشت ميکنم،آموزش سياسى وتاريخى ه
ايناروولشون کن بپرداز به ماوبه مردم
باحساب راديوويوتوب وسايت مردم تى وى معادل دوتالشکرهرهفته پيام توروميگيرن
ايناحتاانقده آدم ندارن که ضدلايک بزنن،سه تاچارتا
اينوهميشه پدرم ميگفت/حالايادگرفتم ازسعديه/:اگه يه سگى پاچه توگرفت تونروپاچه ى سگه رو بگير
ونيز : وقتى گوش کسى روميگيرى تاسرخيابون ميبريش،خودتم باهاش ميرى

عزيزم توبيشترازاينا مى ارزى.

يه سال ميشه کم وبيش چل هفته ى مفيد اين جماعت بى همه چيز هرچندوقت يه باريه فيل هواميکنن توکارتوميذارى ميدوى دنبالشون اونام کرکر ميخندن
ماسرتوحق داريم وقت تومال مردمه تومردم روازيادگرفتن محروم ميکنى
وظيفه مااينه که زيربگيريم تامردم برن بالادوباره ازصفرشروع نکنن
ايناروولشون کن بپرداز به ماوبه مردم

ويژگى فرد ساديک(رجوى)اينه که اززجرفردى که ميخادقربانى کنه ارضاء ميشه و انرژى ميگيره. ميخاى طرف بترکه ؟ محل سگش نذار هرچن وقت يه باربگو/ تواضع بيجا fausse modestie به کنار/ : درشش ماه گذشته ميزان شنوداين برنامه چل درسد زيادشده
فرد ساديک نياز به خودآزارداره،اگه ببينه که قربانى زجر نميکشه اين زجربه خودش منتقل ميشه
به باورمن پخش وتبليغ اراجيف اينهانيمى ش دموکرات بودنه نيمى ش خودآزارى س
اگه بدونى چندباراينجاپول دادن بيان به من تف کنن
کارى کردم کارستان.خونسردى موحفظ کردم کارموادامه دادم تاازحسرت بترکن
بهترين جواب اينه که دوهزارتاى سال پيش که شده چارهزارتا بشه دوبرابر


..... بقيه ش هم به نوک پيکان تکامل م

خدیجه آجیده گفت...

وقتی بزودی موکب خواهر مریم تنها آلترناتیوی که چهلساله علیه اخوندهای جنایتکر میجنگه به ایران برسه روسیاهی شما معلوم میشه آقای سیدی کم نوشته باید تک تک مینوشت در این سروها تو هیچکاره ای و نود و نه درصدش کار خون و رنج مجاهدین هست ولی پر روئی که حد نداره دستت درد نکنه بابا خدا نگهت داره برای خواهر و برادر و مردم ایران درود به شرفت

بیژن گفت...

جناب یغمایی من شما را میشناسم اگر چه شما در گذشته مرا دیده اید و خیلی خوب هم خانواده یغمائی را میشناسمهزاران درود بر شما،که یک تنه مقابل یک تشکیلات با میلیونها یورو درآمد و هزینه ماهانه ، توانسته ای با امکاناتی اندک مثل همه پناهندگان تنها در سخترین شرایط مالی و جسمی، تک و تنها ، بایستی و با روشن کردن زوایای تاریک اندیشه های عقب مانده اپوزیسیون “جمهوری دمکراتیک اسلامی” نور در مسیر مردم بیچاره ایران ، بیندازی!
تاریخ فراموش نخواهد کرد شمایی که حتی این اواخر طی مقاله ای خیر خواهانه و حتی «پدر » خطاب کردن آقای رجوی، نهایت سعی را کردی ، تا این جماعت کمی بخود آیند و از توهم ،رهایی یابند اما با شما جفا کردند!
فاکتها و مسایلی که شما از این جریان طی سالیان طولانی زندگی با اینها داری، روزی مطرح کنی، بعید میدانم مردم ، اجازه ورود به خاک ایران را ،به آنها بدهند!
شخصا آقای بهبهانی را نمیشناسم و ایشان هم ادعایی جز خدمت به مردم را، ندارند، اما به جرات می‌توان گفت میهن تی وی، بشدت در حال گسترش در بین مردم هست و انصافا محتوی مباحث بحدی بالاست که توصیه می‌کنم مسولین سازمان هم استفاده کنند، شاید بخود آیند، چرا که در ایران آینده ، بجز جلادان و آمران قاتل، همه گروه ها حق فعالیت خواهند داشت، و این امر میسر نخواهد شد مگر در زیر سقف
یک جامعه سکولار و با تکیه بر قوانین مدنی!
از کلیه شخصیتهایی که با همت میهن تی وی ، تلاش می‌کنند در یکی از پیچیده ترین موقعیتهای تاریخی سرزمین امان ،مردم ایران را روشن کنند،خالصانه تشکر می‌کنم ، بویژه از خود شما که از انواع بیماری‌ها رنج میبرید و با حداقل ها ،روزگار را سپری میکنید،در حالیکه اگر در مقابل شیخ “زانو “زده بودید همان امکانات خانواده میتوانست زندگی خیلی راحتی برای شما ایجاد بکند
زهی بیشرمی ،که یکی از آگاهترین و جسورترین شعرای وطنمان را اینگونه مورد آزار قرار می‌دهند! تندرست و پایدار باشید/ بیژن

هوادار آزادی گفت...

درود بر جناب سیدی کاشانی مجاهد کبیر.هزار درود

ناشناس گفت...

اسم این اسطوره یی که نوشته اید با این املا Polypemonpeocreete ، قسمت پایانی آن پروکرست خوانده نمی شود، باید پئوکریت باشد که به تلفظ یونانی اسم ها و کلمات یونانی هم که به زبانهای اروپایی وارد شده است، مثل «دموکریت»(ذیمقراط) یا «هیپوکریت»(دو رو) شبیه است . یک منبع فارسی هم آنرا همانطور که شما نوشته اید نوشته اند ولی اصلا در جستجو به زبان انگلیسی و فرانسه یافت نمی شود. به نظر می رسد اشکالی در کار است.
شایان

esmail گفت...

بیژن گرامی من بیشتر دچار رقت و تاسفم تا خشم و سئوال من این است چه سودی از این حکایتها و تازشها دنبال چیستند؟ واقعا من نمی فهمم درگیری من با پایه هاست نه با این جماعت و اگر به انها میخورد گناه من نیست بگذرم... و سپاس از مهر شما

رحیم گفت...

آقای یغمایی عزیز

شما با متانت از آقایان سیدی کاشانی و حمید اسدیان و همسر سابقتان رفع اتهام کرده اید و آنها را کالبدی دمیده شده از رهبر عقیدتی که از خود هیچ اختیاری ندارند معرفی کرده اید؛ اما من فکر می کنم خود ما هم مقصر بوده ایم. من شما و همه کسانی که در این تشکیلات به انحراف این زوج تن دادیم تا اینگونه ما را مسخ و از خود بیگانه و تهی کنند. اگر از ابتدا بودند کسانی که در مقابل این کژی ها و فرصت طلبی ها و بی عدالتی و ناجوانمردی و خلاصه برخوردهای غیر انسانی می ایستادند کار به اینجا نمی کشید.
نمی خواهم مساله را ساده سازی کنم. واقعیتها همانهایی است که شما در هفت حصار مطرح کرده اید اما چگونه میتوان در برابر هزاران جوان بی گناهی که در پی سودای آزادی بودند و این رهبری و دفتر سیاسی و مرکزیتش آنها را در برابر خمینی هار و وحشی بی هیچ امکانی رها کردند و به چاه ویل خمینی ریختند و او با دست باز همه را از دم تیغ توحش به ارث برده از مذهب و آیینش به جوخه های اعدام سپرد بی تفاوت ماند و اسم آن را مقاومت نامید. کدام مقاومت؟ مقاومتی که رهبرش یکماه بعد از فرمان مبارزه مسلحانه به بهانه واهی تشکیل شورای ملی مقاومت به خارج فرار می کند و چندماه پس از کشته شدن اشرف و موسی به بهانه واهی مستحکم کردن پیوند بنی صدر با خودش با دختر جوان او با وجود اختلاف سنی زیاد ازدواج می کند و دو سال بعد از او جدا می شودو با همسر رفیق و برادر مبارزاتی اش با بهانه واهی رهایی زن انقلابی مجاهد ازدواج می کند و خود را از آن پس رهبر عقیدتی و رهبر خاص الخاص با فاصله میلیونها سال نوری از بدنه سازمان می خواند؛ دچار ابهام و سوال و تناقض نشد؟ و از آن پس این زوج هرآنچه خواستند به سربدنه سازمان آوردند و هرجا که خواستند آنها را بردند و هر بلایی که می خواستند باز به بهانه واهی تحکیم انقلاب ایدیولوژیک به سر آنها آوردند و تمامی اعمال پلشت شان را به بهانه واهی مبارزه با رژیم وحشی آخوندی انجام دادند!!

آخر کدام دیکتاتوری را در تاریخ سراغ داریم که سرکوب و دیکتاتوری اش را به بهانه دشمن بیرونی انجام نداده باشد و جنایاتش را توجیه نکرده باشد؟ بدنه سازمان و من و شما و همه کسانی که سالیان در این حصارها بودیم نباید اعتراض می کردیم و در مقابل این اعمال آخوندگونه می ایستادیم و آن را نفی و رد می کردیم؟

هدف من برجسته کردن نقش خودمان است. باید از امثال حمید اسدیان و بابا و خواهر اکرم ها پرسید تفاوت شما با امثال لاجوردی ها که ذوب شده در رهبرعقیدتی شان خمینی جانی بود چیست؟ او بهترین فرزندان این میهن را می کشت و احساس رضایت از کشتار آنها داشت. شما هم در اروپا ترور شخصیت می کنید و احتمالا احساس رضایت می کنید که کاری که رهبرعقیدتی تان دوست داشته را انجام داده اید؟ کجاست تفاوت ترور شخصیت در اروپا با اعدام در حاکمیت؟ مگر اساسا فرقی دارند؟
چرا این زوج نباید همچون خمینی و خامنه یی پاسخگوی تصمیم گیریها و اعمالشان باشند؟ چرا به بهانه واهی مبارزه با خمینی و خامنه یی همان کارهایی را مرتکب می شوند که آنها مرتکب شده اند؟ مگر آزادی با جابجا شدن فقط دو اسم حاصل می شود؟ آیا همین که اسم خمینی با رجوی جابجا شد ما و مردم ایران به آزادی می رسیم؟

کجا کارهای این زوج در پوش اپوزیسیون رژیم آخوندی و تنها آلترناتیو انقلابی در خارج کشور دموکراتیک بوده که انتظار داشته باشیم در حاکمیت برای مردم دموکراسی می خواهند بیاورند؟

ادامه دارد

رحیم گفت...

قسمت دوم:

دردآور است که پدر و مادر پیر و سالخورده یی که می خواهند بعد از دو سه دهه بی خبری از فرزندانشان که در این تشکیلات دموکراتیک!! هستند تماسی یا ملاقاتی داشته باشند و از حال و روز آنها مطلع شوند اجازه چنین کاری را نداشته باشند و با انواع و اقسام حیله ها و ترفندها آنها را نه تنها محروم کنند که انگ اطلاعاتی بودن هم به خاطر داشتن چنین خواست مشروع و انسانی به آنها بزنند. کجای این کار انسانی انقلابی شرعی مدنی عرفی است؟ خیلی روشن است وقتی پدر و مادری در سن ۷۰-۸۰ سالگی حق و اجازه خبردار شدن و تماس با فرزندانش را ندارد و آنها را فامیل الدنگ می نامند؛ در درون مناسبات با لطایف الحیل سعی می کنند بدنه را مجاب کنند که تماس با پدر و مادر خط سرخ است و اگر کسی خواهان آن شود به رهبری خیانت کرده است!!

این زوج باید جواب بدهند که در تیوری و در عمل چه کرده اند که خمینی و خامنه یی نکرده اند؟

آخر این بابا نمی فهمد که کسی که بطور تمام وقت درون تشکیلات است هزینه خورد و خوراک و پوشاک و درمان و سفرش با سازمان است؟ پس چرا آنها را به حساب پرداخت دستمزد به شما و بنده به خاطر مسولیتهایی که داشتیم و کاری که انجام می دادیم می گذارد؟ اگر این سوال وارد است؛ خب به حضرت بانو و جناب شازده هم هزاران بار واردتر است. کجا امکاناتی که بدنه سازمان داشتند و دارند با امکاناتی که همین حالا در اختیار این بانو است یکسان است؟ آیا خواهران بدنه سازمان از امکانات خوراک و پوشاک و اتومبیل و راننده و ندیمه و پیش کار و پیشخدمت و آرایش و بوتوکس و زیبایی و کشیدن لمینت روی دندانها و کاشتن دندان و پوشیدن لباسهای برند و لوکس و گران
قیمت که فقط و فقط در توان هنرپیشه های طراز اول هالیوود و سرمایه داران بزرگ است برخوردارند. این کارهای بانو عینا شبیه کار همان پاسداران روستایی خرده بورژوای نوکیسه و تازه به دوران رسیده با همان عقده های روحی و روانی نیست؟ آنها برج می سازند و در پنت هاووس ها زندگی می کنند؛ بانو هم برای خودش کاخ می سازد و تلاش می کند خودش را شهبانویی نشان دهد.

واقعیت اینست که خود بانو و شازده می دانند که با سقوط رژیم آخوندی آنها هم با تمامی ایدیولوژی و باورهایشان جایی در ایران آینده ندارند؛ اما به این بدنه نیاز مبرم برای همین سلطنت مطلقه که در خارج راه انداخته اند دارند. این زوج و همکاران و همدستانشان در سازمان خوب می دانند که فقط با داشتن این بدنه سازمانی می توانند کسب درآمد!! از این و آن کنند و به سلطنتشان ادامه دهند. مبارزه با رژیم آخوندی برای آنها یک ترفند و بهانه بیش نیست بلکه یک شغل است. چرا که خودشان در روش و منش همان آخوندند. پس لطفا بخود آییم!!

باید به این زوج حالی کرد که آن ممه را لولو برد. ایران آینده جایی برای شارلاتانهای آخوندزده یی چون شما نیست. اپورتونیسم و فرصت طلبی را در این چهاردهه مردم ایران به برکت وجود خمینی جنایتکار و تنها آلترناتیو انقلابی اش تجربه کرده اند و بانو و حضرت رهبر بخوبی به این امر واقف و آگاهند. ما هستیم که باید اجازه سوءاستفاده از خود را به فرصت طلبان ندهیم.

زنده باشید

حسن کچل گفت...

والله دروغ چرا...فقط خمینی دجال ملعون این وسط میبرد و خوشحال است. اما چند نکته:

۱. متاسفم از اینکه سازمان این اسناد را منتشر کرده. تمام ماها حتی خود مریم و بقیه از این گزارشات نوشته اند و خود را نفوذی خمینی و ناپاک و دزد انقلاب خوانده اند. هیچ آدمی در دنیا نیست که اگر در آنچنان شرایطی قرار گیرد این حرفها را بالا نیاورد. تمامی مجاهدین بدون استثنا این حرفها و گزارشات را نوشته اند. و کمال ناجوانمردی است این مدارک را پخش کردن. یک ذره گذشت بهتر از صد هیمه مهملات است. شاید توده هوادار و اعضا دلشان خنک شود اما اینگونه افشاگریهای استالینستی و سرکوبهای عقیدتی بد تر از شکنجه های رژیم است. اسماعیل دشمن خلق و خدا نیست.

۲. یکی از تاکتیکهای مجاهدین هل دادن مخالفین به دامن دشمن و ارتجاع است. اینقدر میزنند تا بقول خودشان طرف بالا بیاورد و بگوید خمینی بهتر از رجوی است. و بعد فاتحانه میگویند نگفتیم. در آن دیدگاه اگر هوادار مجاهدین نباشی در جبهه خمینی هستی. امیدوارم اسماعیل در این دام نیفتد و به همان افشاگری تاریخی عقیدتی بسنده کند. که چرا ما مردم ایران اسم علی و غیره را که بدست خود دهها هزار ایرانی را کشته اند روی عزیزترین عزیزانشان می گذارند. این دستگاه دین دوازده امامی و شعیه بازی که صد در صد دروغ و آخوند ساخته است در حال فرو ریختن است. و متاسفانه تمامییت مجاهدین بر این دستگاه ساخته و پرداخته شده( چنانچه دیدگاه اقتصادی شان بر اساس مارکسیسم که آنهم فروریخته)و اسماعیل در افشای این خرابه نقش تعیین کننده ای بازی کرده. در نتیجه کمر به نابودیش بسته اند .

۳. یادم میاید در اولین روزهای ورود به عراق در پایگاهی در سلیمانیه (اگر اشتباه نکنم)مستقر شده بودیم در نیمه شب اول ورود رفتم بیرون که سیگاری بکشم. دنبال گوشه ای خلوت میگشتم و رفتم به انتهای حیاط. ناگهان سینه به سینه پیرمردی تا به دندان مسلح شدم که با کلاش و کلت و خنجر و چند نوار فشنگ نگهبانی میداد و غرق در دنیای خیال خود بود. با دیدن ناگهانی من چنان وحشتی برش مستولی شد و یک متر از جا پرید و نزدیک بود زمین بخورد. سلامی دادم و رد شدم. روز بعد که صحبتش شد گفتند این پیر مرد قدیمی ترین عضو سازمان و هیچکاره است خودش اصرار دارد که کشیک شب دهد. حالا همان جناب به دیگران درس رزمندگی میدهد.

۴. خانم زری اصفهانی که نه نقاشند و نه شاعر و خودشان هم همین روزها در معرض سرکوب برادران قرار خواهند گرفت غلط میکنند که انگیزه هر مخالفتی رافردیت و جنسیت میخوانند. در فردای سرنگونی با هر مردی که جنسیت و فردیت دارد هم این طور برخورد خواهد شد؟ شاید بد نباشد مجاهدین این دیدگاه ها را علنی کنند تا مردم ایران رفقا را بیشتر و بهتر بشناسند و به عمق استراتژیک جوهر عقیدتی داعشی دوستان پی ببرند.

ناشناس گفت...

آقای یغمایی من واقعاً و از صمیم قلب متاسفم از این همه بی آزرمی و رذالت که رجوی داره نسبت به شما نشون میده.

اما از طرف دیگه خوشحالم چون وقتی رجوی اینجور قلاده دریده به یه شاعر و شخصیت معروف میتازه و جعل سند و مدرک می کنه و یا نوشته هایی رو که در فضای فشار جمعی و عدم دسترسی به واقعیت مستقل از شما (و از ما هم)، گرفته چماق تخریب و ترور شخصیتتون می کنه؛ همونطور که خودتون گفتین انوقت شما بهتر می تونید درک کنین که این مردک رذل با ما بی نام و نشونها پشت اون دیوارها وحصارها و فشارهای جمعی و تشکیلاتی و ... و ناآگاه نگه داشتنها با چه خشونت و رذالت ودنائتی ترور و شکنجه و مثلاً برخورد می کرد و هنوز هم میکنه!

آقای یغمایی اگه بعنوان یه شخص صاحبنام عضو تشکیلات، تجربه حاضر درسی جدید در حقیقت پس پرده های تشکیلات رجوی واسه شما باشه؛ باور کنین،باور کنین، باور کنین که این تازه یک از هزاریه که رجوی حقیقتاً رذل در حق دیگرون روا داشته. حال بخاطر موقعیت ناخواسته ای که توی این ماجرا پیدا کرده این، لطفاً اگه میتونین باید کاری کنین که بی نام و نشونهایی مثل من و ما و اسیر بیچاره مادر امیر و حتی بابا و حمید و حمید و ... حتی کمی/ ذره ای/ مثقالی هم شده، از زیر فشار دربیان تا بتونن آزادانه فکر کنن و اعمالشون درون فرقه رو وارسی کرده تا پس از همه ستمهایی که ارتجاع حاکم و ارتجاع تبعیدی بر اونها روا داشته، راهی شایسته انسانیت رو بتونن انتخاب کنن!

واسه نجات رفقای اسیرمون واقعاً وقت کمه؛
در فرصت بسیار کمی که مونده تا دوباره پایگاههای عراق در آلبانی راه نیافتادند کاری بکنیم!
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر رجوی رذل در آلبانی و هزار اشرف یادتون نره!

رفیق سائل.

esmail گفت...

دوستان نقد کنید ولی دشنام ندهید و بی احترامی نکنید نه به رجوی و نه به امثال خانم اصفهانی. حرفی منطقی هست بدون توهیمن بنویسید .بگذارید انها هرچه میخواهند بگویند شیوه من و ما نباید مثل آنها باشد
با سپاس

esmail گفت...

همچنین رفیق سائل این کلمه رذل تو بسیار برای خود من ازار دهنده است بخصوص که اصرار زیادی داری لطفا تکرار نکن خود کلمه رجوی گویاست و کافی

حسن کچل گفت...

درضمن یادش بخیر رفقا چه ایرادها و انتقادهایی از سرمایه و سرمایه داری میکردند بزرگترین گناه این سیستمها هم در استثمار و به خاک کشیدن کارگران میبود. والله دروغ چرا...ما تا بحال سرمایه داری ندیدیم که اینطور با کارگرانش برخورد کنه. پول و عمر و زن و بچه و تمامی دستاوردهای کارگر رو بگیره٫ کارگر رو در مقابل جای خواب و غذایعنی ساعتی یک یورو استخدام بکنه هفت روز هفته٫ اگرم کارگری کوچکترین اعتراضی کرد سرکوب و اخراج اگه زیادی حرف زد. والله سگ سرمایه داری به تمام این سیستم میارزه. بقول بازرگان سه سه دفعه بابت این این انقلاب نقل خوردیم.

esmail گفت...

سی و دو نظر غیر قابل انتشار به دلیل توهین آمیز بودن به جناب سیدی و برخی دیگر از افراد منتشر نشد.تاکید میکنم نظرات توهین امیز منتشر نمیشود

ناشناس گفت...

آقای یغمایی
دلم به حالتان سوخت،نه بخاطر مظلوم واقع شدن و راه اشتباه و رفیق اشتباهی که در گذشته برگزیده‌اید بلکه بخاطر جدال بی‌حاصل و پوچی که در آن گرفتارید.
چرا متوجه نمی‌شوید که مردم ایران با این جریانها از نوع حاکمشان گرفته تا ملی‌مذهبی و مجاهدین ووو سالیان دراز فاصله گرفته‌اند و تمامیت شما در ایران آینده تنها و غریب خواهید بود؟!
چرا نمی‌بینید تلگرام بی‌بی‌سی فارسی بیش از یک میلیون دنبال کننده دارد و دختران و پسران شیک‌پوش ایرانی از بازیگر و بیکار و... در اینستاگرام و توییتر و فیسبوک فالوورهایشان میلیونی است اما شبکه‌ها و کانالهای جریانهای سیاسی و شخصیتهایشان با زور و ضرب خرید فالوور به چنده هزارتا هم نمی‌رسند؟!
واقعا فکر می‌کنید امثال مجاهدین و اصلاح‌طلب و سلطنت‌طلب و... و حتا افراد پاک‌نیتی همچون شما تاثیری در روند تاریخ و آینده ایران دارند؟!
به شما قول می‌دهم در آینده نزدیک و در دوره پسا خامنه‌ای ایران عزیز به مدد تکنولوژی جهانی و زیرساختهای مادی آن قبرستان تمامی این جریانها و اشخاص خواهد شد و باقیمانده آنها تمام هم و غمشان پاسخگویی در دادگاه و رسانه خواهد بود.
بجای تلف کردن عمر و زندگانی در این زندان تاریک ساخته و پرداخته انقلابی‌گری کمونیستی شوروی و بقایای قرن بیستمی آن از حزب توده و مجاهدین و فدایی گرفته تا ... این دم عمر را غنیمت شمرید و چشم بگشایید شاید جهانی که در آنید را بهتر بشناسید.
رضا رحیمی

ناشناس گفت...

این اقای سید کاشانی چرا وسط این همه ماجرا " جمهوری اسلامی دموکراتیک " خود را فراموش کرده یاد چیزهای غیر ضروری افتاده ؟ میگم نکنه صاحب عقیدتیش گفته تضاد اصلی عوض شده ؟

ناشناس گفت...

یعنی واقعا این "خاک پای رجوی" میخواد در اینده جمهوری اسلامی دموکراتیک ! وزیر بشه ؟ اینا ریدن تو مجاهدت و شدن پابوس که ؟! برای فرار به جلو علیه خامنه ای شعار هم میدهند !!! وای برما .... حنیف کجایی ؟ بهرام کجایی ؟

ناشناس گفت...

خاک بر سرت که ناصر که سگ قلاده به گردن رجوی هستی
توی حقیر از ازادی چه میفهمی مردک لمپن بیشتر از سی سال است که خودتان اثیر هستید
عارف

عارف گفت...

خاک بر سرت که ناصر که سگ قلاده به گردن رجوی هستی
توی حقیر از ازادی چه میفهمی مردک لمپن بیشتر از سی سال است که خودتان اثیر هستید
عارف