درآمدی بر اندیشه های ولتر :: امیرعباس امیرشکاری
فرانسوا ماری اروئه[1]،ملقب به ولتر[2](30مه
1778-21نوامبر 1696)، نویسنده، مقاله نویس، معتقد به وجود خدا و بی اعتقاد
به دین، فیلسوف و روشنفکر فرانسوی، بیشتر به دلیل بذله گویی، حدت ذهن و
دفاع از آزادیهای مدنی از جمله آزادی دین و حق محاکمه عادلانه،اشتهار یافته
است. وی، به رغم سانسور فراوان و بیداد قوانین ناعادلانه در فرانسه،
پشتیبان آشکار اصلاحات اجتماعی است. ولتر، فیلسوفی جدلی و انتقادی است، که
بیشتر به انتقاد کوبنده از دگماتیسم حاکم بر
کلیسای مسیحی و نهادهای فرانسوی زمان خویش می پردازد.
کلیسای مسیحی و نهادهای فرانسوی زمان خویش می پردازد.
ولتر در زندگی خصوصی خویش،علاوه بر کتب و
مقالات،دارای نامه های خصوصی فراوانیست که مجموع آنان به بیست و یکهزار
بالغ می گردد. شخصیت ولتر از طریق نامه هایی که به نگارش درآورده است،به
گونه ای بهتر مورد ارزیابی و شناسایی واقع می گردد.برخی مفسران،انرژی و
تغییرپذیری، چاپلوسی و چرب زبانی مسلم به ویژه زمانی که تملق را می
آغازد،ریشخندهای بی رحمانه،استعداد کاری بی توجه به اصول اخلاقی و تصمیم وی
بر مضاعف سازی و دوگانه گویی برای فرار از انتقاد دشمنان را از ویژگیهای
وی دانسته اند.
در این مقال،به جنبه های گوناگون اندیشه های ادبی،مذهبی و سیاسی ولتر، پرداخته خواهد شد.
ادبیات
ولتر از سالهای ابتدایی زندگانی خویش،در
عرصه سرودن شعر،نبوغی فراوان به نمایش نهاد؛به گونه ای که دیوان اشعار
وی،نخستین اثر انتشار یافته اش به شمار می رود.صاحبنظران،دومنظومه طولانی آنریاد[3] و باکرۀ اُرلئان[4] را در کنار اشعار دیگر و کوتاه وی،از حائز اهمیتترینهای ادبی ولتر دانسته اند؛هرچند اقبال عامه بیشتر به اشعار کوتاه ولتر است.
آنریاد،به تقلید از ویرژیل[5]،با استفاده از دوبیتی تک آهنگ،به سبک الکساندرین[6]
(البته اصلاح شده آن)،به منظور اهداف نمایشی،به رشته تحریر درآمده
است.برخی بر آنند که اشعار ولتر،دربرانگیختن احساسات ناموفق بوده،درک موضوع
آنان،دشوار به نظر می رسد و بدین روی،دو ویژگی مزبور را دارای تأثیر منفی
بر شعر وی دانسته اند.از سوی دیگر،باکره،اثری کمدی است که مذهب و تاریخ را توأمان مورد هجوم قرار می دهد.
بسیـاری از آثـار منثور و رُمـانسهـای ولتـر،معمولاً مرکب از رساله هایی هستند که به گونه ای جدلی به رشته تحریر درآمـده اند.کاندید[7]،خوشبینی مذهبی و فلسفی را مورد حمله قرار می دهد.انسان با چهل سکه[8]،راههای
اجتماعی و سیاسی زمان وی را خاطرنشان ساخته و برخی دیگر از نوشته های
وی،به سخره گرفتن کتاب مقدس پرداخته است.در آثار مزبور،سبک مبتنی بر طنز و
کنایه آمیز ولتر،بدون کوچکترین اغراق،آشکار می گردد.ولتر،هرگز به مدتی
طولانی در یک نقطه باقی نمی ماند،می ماند تا آنچه را که گفته است،مورد
تمسخر قرار داده،با توضیح و تفسیر لطیفه های خویش،قهقهه سردهد و گاه در شکل
آنان مبالغه کند.کاندید اثر معروف وی،مصداقی بارز و بهترین نمونه از سبک مزبور به شمار می رود.
آثار ولتر،به ویژه،نامه های خصوصی وی،به گونه ای دائمی دربرگیرندۀ واژۀ ((رسوایی))[9] و مختصر یا تکامل یافته اصطلاح ((رسوایی را لگدکوب سازید))[10] است؛هرچند اصطلاح مزبور،اغلب،به گونه ای نادرست مورد تعبیر قرار گرفته است.
بزرگترین اثر فلسفی ولتر ((واژه نامه فلسفی))[11]،مشتمل بر مقالات و مطالب کوتاه فراوانیست که توسط وی به ((دائرة المعارف))[12]
اهدا گشت.در نوشته های مزبور،نهادهای سیاسی فرانسه،دشمنان شخصی ولتر،کتاب
مقدس و کلیسای کاتولیک رومی،مورد انتقادی شدید واقع گشته اند.
دئیسم[13]
ولتر،نظیر بسیاری از شخصیتهای مهم جنبش
روشنفکری اروپا،یک دئیست به شمار می رود.وی بر آن نبود که ایمان مطلق برای
اعتقاد به خداوند،ضروریست.ولتر چنین می نگارد: ((ایمان چیست؟باور بدان است
که کدام یک،بدیهی است؟خیر.در ذهن من کاملاً بدیهی است که هستی
ضروری،ذاتی،ابدی و هوشمندی موجود است.این موضوع ایمان نیست؛بلکه موضوع عقل
است.))[14]
با الهام گیری از اندیشه های نیوتون و
بنیادهای فیزیک نیوتونی،ولتر بر این باور است که تمامی فلسفه
نیوتون،ضرورتاً به معرفت وجود اعلایی خواهد انجامید که آفریننده و مدبر
تمامی اشیاء از روی اختیار است.از آنجا که بر بنیاد فیزیک نیوتونی،خلاء در
عرصه جهان موجود است،لذا ماده متناهی است و تناهی،مستلزم امکان است.بدین
روی،ماده،ممکن الوجود و در ذات خویش،مستلزم وجود آفریدگار است و
خداوند،جاذبه و حرکت را به عنوان صفاتی عرضی،در ماده به ودیعه نهاده است.
بدین روی است که ولتر،وارد مقوله اثبات
عقلی وجود آفریدگار می گردد و به اقامه دلیلی بر ابتنای علیت غایی برای
اثبات وجود آن،مبادرت می ورزد.دلیل مذکور بر آن اساس است که جهان به مثابه
ساعت،مستلزم وجود پروردگاری به مثابه ساعتساز است.[15]بدین ترتیب،نظم جهان،می تواند آدمی را برآن دارد تا به ((هندسه دانی جاوید))[16]
بیندیشد.دلیلی دیگر که بعدها توسط ولتر کنار نهاده گشت،توسل به برهان
امکان،برای اثبات وجود پروردگار به عنوان ذاتی واجب الوجود است.بدان معنا
که از آنجا که اشیاء،ممکن الوجودند،برای آن که پای به عرصه ظهور
ننهند،نیازمند وجاجب الوجودی هستند که فقر وجودی آنان را پوشش داده،از عالم
نیستی،به عالم هستی درآورد و چنین است که وجود سلسله اشیاء ممکن،زمانی
میسر است که واجب الوجودی آنها را به مرتبه وجودی ارتقا دهد و این واجب
الوجود،خداوند است.[17]
با وجود این،به رغم حفظ پیوند خویش با دئیسم،مشیت الهی را در برخی آثار خویش نظیر کاندید،به مثابه امری تمسخرآمیز دانسته،پرسش سنت آوگوستینوس[18] را که شخص وی نیز بلاجواب رها ساخته بود،مجدد مطرح می سازد: ((چرا شر بسیار موجود است،[آیا]همه،توسط پروردگاری ایجاد گشته است که تمامی خداپرستان[19]با یکدیگر،برای خیر نامیدنش به توافق رسیده اند؟))
در پاسخ،ولتر بر آن است که الفاظ شر و
سعادت،الفاظی دارای ایهام است و آن چه که ممکن است برای فردی شر باشد،برای
کل نظام جهان،خیر است؛وی نیز چون نیوتون بر ان است که توالی نسلهایی که
دائماً نابود گشته و مجدد پای به عرصه ظهور نهاده اند،جزئی از نظام جهان
هستی است.از آن جا که خداوند،علت اولی و وجودش سرمدی است و مفهوم علت،بدون
وجود معلول،بی معناست،لذا جهان باید تا روز ابد از پروردگار نشأت
گیرد؛هرچند که به دلیل امکان خویش و وابستگی به واجب الوجود،دارای وجودی
مجزای از وجود پروردگار است.از آن جا که شر از جهان انفکاک ناپذیر
است،ضروری و وجود آن،قائم به یزدان است؛اما از آنجا که خداوند آن را از روی
اختیار نیافریده است،تنها در صورتی مسبب شر است که آن را از روی اختیار
بیافریند.بدین روی،خداوند،موجد شر نمی باشد.
ولتر با الهام از نیوتون،بر آن است که به
واسطه نقصان شناخت آدمیان از طبیعت،نتوان گفت که برای آفریدگار،امکان تفکر
بر شیء ممتد،میسر نخواهد بود.بدین روی،بر خلاف گروهی از فلاسفه یونان که بر
آن بودند نفس،مشتمل بر نفس عقلی و نفس حسی است،اندیشه ولتر بر این بنیاد
بود که از آن جا که نفس حسی،حرکت اندامهای انسان است،لذا نفس روحانی،صرفاً
نوعی لفاظی برای پوشاندن جهل است.بدین روی است که ولتر،بر بنیاد این نقطه
عزیمت،اشعار می دارد که بحث در ماهیت مابعدالطبیعه و فلسفه اولی،بی فایده و
بی حاصل است؛بدان معنا که حقیقت آن علم را همگان دانند و باقی موهوماتی
است که هرگز متعین نخواهد گشت.ادراک انسان را حدی است که باید بدان قانع
گردد و در هرچیز که نمی تواند بیندیشد،به خیال بافی روی نیاورد.باید حس و
تجربه را بنیاد علم و دانش قرار داده،آن چه که از آن،پای به عرصه وجود می
نهد،موضوع تعقل ساخت.
بدین ترتیب،با رد شدید دین یک شکل،و بدون
اعتقاد به مکمل یا هر آنچه که اساس آن،بر متون دینی ویژه و یا خارق عادت و
یا سنت وحی است،ولتر معتقد به جهانی است که صرفاً مبتنی بر عقل است.در
حقیقت،ترکیب ولتر از عقل و احترام به طبیعت،بازتاب پانته ایسم[20]
معاصر است که به گونه ای فزاینده درسرتاسر قرون هفده و هجده،مورد احترام
فراوان بوده،به عنوان شکل شناخته شدۀ دئیسم یا ((پانته ایسم ولتری))[21] امروز استمرار یافته است.
ولتر با توجه به آثار ترجمه شده درباب
کنفوسیانیسم و مکتب قانون گرایی،تصورات چینی سیاست و فلسفه را که مبتنی بر
بنیادهای عقلی برای بررسی انتقادی دین سازمان یافته اروپایی و آریستوکراسی
موروثی است،فراهم می آورد.
مسیحیت و تمدن هندی
به رغم آن که ولتر را اغلب،یک آته ایست[22] دانسته اند،باید خاطرنشان ساخت که وی در فعالیتهای مذهبی نیز مشارکت داشته،حتی دارای کلیسایی در ملک خود در فرنی[23] بوده است.نخستین منبع،برای اثبات عدم گرایش ولتر به آته ایسم،بیتی از یکی از اشعار اوست که اشعار می دارد:
((اگر نیست موجود،پروردگار ضروریست ابداعش آید به کار))[24]
امـا هر آن کس که تمامی آثار ولتر را
بخواند،احساسات راستین وی را درخواهد یافت.البته این بدان معنا نیست که
ولتر،از طرفدارن پایبند به کلیسای کاتولیک رومی است؛بدان روی که درعمل،با
تعصبات مذهبی روز،دارای مشکلاتی فراوان بود.به هر تقدیر،آن گونه که بسیاری
بر این باورند،ولتر قطعاً آته ایست نبوده است.[25]
ولتر،درباب نصوص مذهبی،بر آن است که کتاب
مقدس،نخست،از دیدگاه قانونی و یا اخلاقی منبعی منسوخ است.دو دیگر آنکه در
مجموع،استعاره ای است که هنوز دارای برخی دروس مفید است و سه دیگر آن که نه
اعطایی پروردگار؛بلکه فراهم آوردۀ نوع بشر است.باورهای مزبور،به رغم
اشتمال بر سوءشهرت کلیسای کاتولیک،طارد کنش مذهبی ولتر نمی باشد.
ولتر،بر آن است که تمدن هندی،نیای تمدن غرب(مسیحیت و یهودیت) بوده،برهمائیان و هندوان رانخستین فلاسفه به شمار آورده است.وی در ((واژه نامه فلسفی))،تحت
عنوان برهمنان،اشعار می دارد: ((آیا ممکن نیست برهمنان،نخستین قانونگذاران
زمین،نخستین فلاسفه و نخستین متخصصان دین به شمار آیند؟)) سپس،آیین هندو و
اندیشه های برهمنان را دارای طبیعتی نرم،ملایم و اعجاب انگیز
دانسته،میسیونهای مسیحی را که به منظور بدنام ساختن آیین مزبور و محدود
ساختن آن کوشیده اند،مورد انتقادی شدید قرار می دهد:
((این تنها بخشی کوچک از کیهان شناسی
کهن برهمائیان است.آیینهای مذهبی و معابد آنان،ثابت می کند که در میان
آنها،همه چیز به گونه ای تمثیلی است.برهمنان،هنوز تقوی را زیر نشان زنی می
دانند که دارای ده دست است و با ده گناه اخلاقی که توسط هیولاهای غول پیکر
ارائه گشته است،می رزمد.میسیونرهای ما،به دلیل تصویر اهریمن و مطمئن ساختن
ما که اهریمن در هندوستان مورد پرستش قرار می گیرد،در دریافت این تصویر
تقوی،کوتاهی نکرده اند.ما هرگز در میان این مردم نزیسته ایم؛اما خود را بی
نیاز و آنها را بدنام کرده ایم.))
ممکن است خاطرنشان ساخت که قصد شده است
ولتر،به عنوان آزاری نسبت به بسیاری از باورمندان مذاهب مدنظر قرار گیرد؛و
البته بدین صفت،تقریباً به گونه ای جهانی شناخته شده است.ولفانگ آمادِئُس
مُتزارت[26] از باورمندان به مسیحیت،در سال مرگ ولتر به پدر خویش چنین می نگارد: ((سرانجام،ولتر،استاد رذالت،با تیپا روانه سطل آشغال شد…))[27]
آزادی یا اختیار آدمی
ولتر در رساله درباب مابعدالطبیعه[28]،به دفاع از واقعیت آزادی مبادرت ورزیده،در فلسفه نیوتون[29]،به
تشریح ماهیت اختیار انسان و تقسیم آن به دو نوع،می پردازد.گونه نخست
اختیار آدمی،در آن دسته از اموری است که آدمی فاقد انگیزۀ خاص برای هدایت
وی به نحوۀ اقدامی ویژه باشد؛بدین روی،می توان گفت که انسان دارای آزادی
مطلق و یا آزادی بی تفاوتی[30]
است.چنانچه انسان،به سوی مکانی به حرکت درآید و میان سکون و حرکت،تفاوتی
ننهد و نه به اقدامی رغبت و نه از اقدامی دارای تنفر باشد،آزادی بی
تفاوت،رخ می نهد.گونه دیگر اختیار آدمی،آزادی خودجوش[31]
است؛به دیگر سخن،انسان دارای انگیزه هایی است که نتیجه نهایی غرایز وی و
معین سازندۀ اراده اوست.ولتر در تشریح ماهیت آزادی خودجوش،بر آن است که از
آنجا که هر چیز دارای علت است،ارادۀ انسان نیز دارای علت است.بدین روی آدمی
را یارای آن نیست که جز بر بنیاد آخرین اندیشه ای که حاصل کرده است،اراده
کند؛بدین روی است که در اندیشه های ولتر،لاک را یارای بر زبان راندن نام
((آزادی)) نیست؛چرا که لاک بر آن است که ارادۀ آزاد،توهم و آزادی،تنها،قدرت
انجام دادن کاری است که آدمیان،اراده کرده اند.بدین روی،تنها یک اندیشه
تسلی بخش موجود است و آن این است که انسان،صرف نظر از نوع نظام فلسفیی که
برگزیده است و نوع تقدیری که معین سازندۀ افعال اوست،همواره چنان اقدام کند
که گویی آزاد است.
در تشریح بیشتر آزادی خودجوش،ولتر در واژه نامه فلسفی
خویش،اشعار می دارد که به رغم فقدان آزادی اراده،افعال آدمیان آزاد
است؛هرچند انسان زمانی دارای آزادی اقدام است که توانایی آن را دارا
گردد.ولتر در فیلسوف نادان[32]
برآن است که ارادۀ آزاد،سخنی واهی و گزافه است؛بدان روی که ارادۀ
آزاد،ارادۀ بدون انگیزه و خارج از نظام طبیعت است.بدین ترتیب،در جهان
هستی،امری مبتنی بر صدفه و اتفاق موجود نمی باشد و کلیه امور،مبتنی بر
قانون علیت حاکم بر این جهان پهناور است.صدفه،واژه ای است که انسان به
منظور پوشاندن جهل خویش،برای بیان معلول شناخته هر علت ناشناخته ای اختراع
کرده است.بدین روی است که جبر[33]
حاکم بر اراده،در گفتمان فلسفی ولتر،رخ می نماید؛بدان معنا که انسان را
تنها یارای اقدامی است که توان به فعلیت در آوردن آن را واجد گردد.
ولتر،با پذیرش جبر حاکم بر ارادۀ
بشر،موافقت خویش را با لاک در این امر که اصل اخلاقی فطری موجود نمی
باشد،ابراز می د ارد؛هرچند اندیشه قانون اخلاقی را به کنار نمی نهد.ولتر بر
آن است که خداوند آدمی را چنان سرشته است که با گذشت زمان،ضرورت عدالت را
در می یابد.وی به رغم اعتقاد به نسبیت زمانی و مکانی ارزشهای اخلاقی،بدان
روی که خداوند انسانها را دارای عواطف و احساساتی خلل ناپذیر و موجد
پیوندهای جاودان ساخته است،به قواعد اخلاقی کلی معتقد است که تمامی آدمیان
در چهارگوشه جهان،بدان معتقد و باورمندند.سپس از قواعد مزبور،به استنتاج
قوانین بنیادین جامعه انسانی،نظیر اصل عدم آزار هم نوعان،که دارای تعدادی
محدود و انگشت شمارند،مبادرت می ورزد.
اندیشه های سیاسی
ولتر با مطالعه اندیشه های جان لاک فیلسوف
انگلیسی،دکترینی را می یابد که به گونه ای کامل با ایده آلهای مبتنی بر
پوزیتیویسم و منفعتگرایی وی،منطبق است.لاک،درآن هنگام که برآن می گردد
قرارداد اجتماعی،بر حقوق طبیعی افراد مقدم نمی گردد،به مثابه مدافع
لیبرالیسم به نظر می رسد.علاوه بر آن،این تجربه ای منحصر به فرد است که
مورد ارزیابی قرارخواهد گرفت؛بدان معنا که هرآنچه که آنرا پشت سرنهند تنها
یک فرضیه است.حوزۀ برخی،با حوزۀ منفعت و حوزۀ قابل اثبات،مطابق و منطبق
است.ولتر از این دکترین،به استنتاج مبادی بنیادین اخلاق[34]
خویش،مبادرت می ورزد.وظیفه آدمی،آن است که سرنوشت خویش را در دست
گیرد،شرایط خویش را بهبود بخشد،استوار و مطمئن گردد و به واسطه
علم،صنعت،هنر و با یاری پلیس خوب اجتماعات،راه خویش را بیاراید.بدین
ترتیب،طریق مشترک،بدون پیمانی که هرکدام از آدمیان،مقصود خویش را درآن
یابند،میسر نخواهد گشت؛هرچند که به رغم وجود قوانین ویژۀ هر کشور،عدالت که
تضمین کنندۀ عهدنامه مزبور است،امری جهانی است.تمامی انسانها قادرند
نخست،به دلیل آن که تمامی آنان،موجوداتی کمابیش معقولند و دودیگر بدان روی
که همگی قادرند بفهمند آن چه که برای جامعه مفید است،برای تک تک افراد نیز
سودمند است،از عهدنامه مزبور،بنیاد چنین ایده ای را فروریزند.فضیلت
اخلاقی،((تجارت نیکیها))،توسط احساس و منفعت،بر ایمان تحمیل گشته است.ولتر
بر آن است که قاعدۀ اخلاق،قاعدۀ آموزش مبانی ((پلیس)) مزبور و خوکردن به
رعایت بنیادهای مذکور است.
از سوی دیگر،ولتر از مدافعان سرسخت آزادی
سیاسی است.وی،نظیر مونتسکیو،با دفاع از شرایط آزادی معمول در انگلستان زمان
خویش،بر سان لاک،بر آن است که دولت باید حقوق انسانها را محترم
شمارد؛هرچند که مقصود لاک از آزادی سیاسی،پیش از هرچیز،تأمین آزادی اندیشه و
بیان مورد نظر وی،به معنای فراهم ساختن آزادی برای فیلسوفان بود.بدگمانی
ولتر به آرمانخواهان و تمسخر اندیشه های روسو،مبتنی بر برابری انسانها با
یکدیگر،چنان بود که وی را بر آن داشت تا در مکاتبات خویش،بر آن گردد که
طبقات پست،در همه حال پست خواهند ماند.وی بر آن است که حکومت سلطنتی قادر
است تا شرایط بهتر آزادی و رواداری و نظامات نیکوتر در کنش قضایی را فراهم
آورد؛مشروط بر آن که قدرت کلیسا در هم شکسته گردد و روشن اندیشی به جای
تعصب و جمود و خرافات،پای به عرصه وجود نهد.بی گمان ولتر هرگز بر آن نبود
که رستگاری از قیام مردمی یا انقلابی توأم با زور و خشونت حاصل گردد.بدین
سان،هرچند نوشته های ولتر،موجبات انقلاب در فرانسه قرن هجده را فراهم
ساخت،تصور جانبداری وی،از یک قیام خشونتبار و یا فراهم سازی زمینه های
آن،خطایی بزرگ است.وی به سازگار ساختن قانون اساسی با اندیشه های
لیبرالیستی،بدان سان که منتسکیو باور داشت،علاقه ای نداشت.حتی می توان گفت
که او بیشتر،علاقمند به افزایش قدرت سلطنت،به دور از نفوذ روحانیون مسیحی
بود.بدین ترتیب،بی اعتقادی ولتر به دموکراسی و تلقی آن به عنوان اشاعه
دهندۀ حماقت توده ها،از نکات بارز اندیشه های وی به شمار می رود.ولتر بر آن
بود که تنها یک پادشاه روشنفکر یا یک طرفدار حکومت مطلقه روشنفکر که دارای
مشاوران فیلسوفی نظیر خویش باشد،می تواند به گونه ای که به منفعت عقلایی
پادشاه برای پیشبرد قدرت خویش و خیر پادشاهی و اتباع آن گردد،سبب تغییر
شود.ولتر به گونه ای ذاتی برآن است که حکومت پادشاهی،کلید پیشرفت،تغییر و
دگرگونیست.در اندیشه ولتر،بورژوازی فرانسه،بسیار کوچک،ناتوان و بی
تأثیر،آریستوکراسی،انگل و فاسد و عوام،نادان و خرافاتیند و کلیسا به عنوان
نیرویی ایستا،بدان روی که با ((مالیات مذهبی))[35] یا عشریه اش،به ایجاد پشتوانه ای بزرگ برای انقلابیون مبادرت ورزیده،تنها یک وزنه تعادل است.
به رغم مطالبی که در فوق مذکور افتاد،نمی
توان بر آن گشت که ولتر،دشمن پیشرفت و ترقی بوده است؛بلکه وی از مؤثرترین
اشاعه دهندگان اندیشه پیشرفتی بود که بیش از ابتنا بر پیشرفتی سیاسی بر
بنیاد نظامی دموکراتیک،پیشرفت فکری،علمی و اقتصادی بر ابتنای اندیشه و خرد
بود.بدان روی که وی برآن بود پادشاه روشن بین،بهتر می تواند موجبات پیشرفت
در علم و ادب و تحمل اندیشه ها را فراهم آورد.
وی در نامه هایی خطاب به کاترین[36]فردریک[37]،امپراتور
پروس،با ستایش از جدایی کشورهای مشترک المنافع پُلاند و لیتوانی از
یکدیگر،((برقراری نظم)) از طریق ابزار نظامی را می ستاید.،ملکه روسیه و فر
این در حالیست که ولتر،بدان سان که به گونه ای مکرر و مؤکد در بسیاری از آثار خویش از جمله ((واژه نامه فلسفی)) اشعار داشته است،عمیقاً معترض استفاده از جنگ و خشونت به عنوان ابزار حل و فصل مناقشات است.وی برآن است که جنـگ،((اقدامی جهنمی))[38] و دستیازندگان بدان،((قاتلانی مضحک))[39]اند؛هرچند که پژوهندگان،به رغم اعتقاد مزبور،رگه هایی از((اُرُسانترالیسم))[40]
افراطی مبتنی بر تبعیض نژادی را نیز در آثار وی یافته اند؛بدان روی که
ولتر،افریقائیان را پایینتراز اروپاییان و یهودیان کهن،مردمانی جاهل و بربر
دانسته است.وی در جایی دیگر،سیاست فرانسه در امریکای شمالی را به دلیل عدم
تأمین منافع اقتصادی آن کشور،مورد انتقادی شدید قرار می دهد.ولتر بر آن
است که سرزمین وسیع فرانسه جدید،تنها،((زمینهایی اندک برف)) یا
(([سرزمینهایی با]چند آرپان[41] برف))[42] است که تولیدات آن،کمی بیش از خزها و دربرابر امپراتوری بریتانیا نیازمند حمایت وسیع و دائم نظامی است.
امروزه،ولتر به واسطه اثر معروف خویش کاندید،یا خوش بینی[43](1759)،که در نوشتار مزبور،فلسفه لایبنیتس را به ریشخند گرفته،شهرتی فراوان یافته است.کاندید
نیز سانسور گشت و وی در نامه ای که درآن به تأیید مجدد وضعیت جدلی اصلی
متن پرداخت،به گونه ای تمسخرآمیز ادعا کرد که مؤلف واقعی آن شخصی به نام
((دکتر دُمَد))[44] بوده است.
علاوه بر آن،ولتر در فرانسه،اندیشمند جدلی
شجاعیست که به گونه ای نامحدود درراه حقوق مدنی-حق محاکمه عادلانه و آزادی
مذهب-در پیکاری بی امان بوده،ریاکاریها و بیدادگریهای رژیم کهن[45]
را به باد انتقادی شدید گرفته است.رژیم کهن،مشتمل بر موازنه ای غیرمنصفانه
از قدرت و مالیاتها میان طبقه نخست(روحانیون)،طبقه دوم(اعیان و اشراف) و
طبقه سوم(عوام و طبقه میانی،که بار اغلب مالیاتها را بر دوش می کشیدند)
است.
ولتر بر آن بود که شرط آزادمردی آن است که
آدمی،حتی برای تبیین آزادانه اندیشه های مخالف خویش،جان خویش را فدا
سازد؛بدین روی است که از قول وی چنین روایت کرده اند: ((من مخالف گفته های
شما هستم؛اما از حقتان برای بیان گفته های مزبور،تا سرحد مرگ،دفاع خواهم
کرد.))[46]
سخن آخر
هرچند بسیاری مفسران،اندیشه های ولتر را فی
نفسه،فاقد نوآوری ویژه،در عرصه فلسفه دانسته،وی را بیشتر متأثر از آراء
اندیشمندانی نظیر لاک و نیوتون دانسته اند،به نظر می رسد،توجه به اندیشه
های ولتر،که ویژگی بارز آن،بیان نظرات و اعتقادات وی،از طریق عبارات و
جملات طنزآمیز است و نیز نقش اندیشه های وی در تکوین انقلاب کبیر فرانسه که
از وقایع اثرگزار عالم به شمار می رود،حائز اهمیتی فراوان باشد.مخالفتهای
وی با اقتدار کلیسا،در عامه مردم،تأثیراتی فراوان به جای نهاده،مبارزۀ با
دین حکومتی و کلیسایی را وجهه نظر خویش قرار داد.برخی مفسران تا بدان جای
پیش رفته اند که بسیاری از قوانین افراطی ضد مذهبی موجود در فرانسه انقلابی
را مرهون اندیشه های ولتر و همفکران او دانسته اند.
[1]-François-Marie Arouet
2–Voltaire:در
وجه تسمیه ولتر بدین نام و معنای نام وی،که در سال 1718،توسط اندیشمند
فرانسوی مزبور،برگزیده گشت،نظراتی فراوان موجود است.برخی برآنند واژۀ ولتر
نظم معکوس هجاهای کاخ خانوادگی وی،در ناحیه پواتو((Poitou))،تحت عنوان اِروُلت((Airvault)) است.بسیاری برآنند اتخاذ نام ولتر،پس از به زندان افکندنش در زندان باستیل((Bastille))،به منظور خاطرنشان ساختن تفکیک رسمی وی از خانواده و پیشینه اش بوده است.ریچِد هُلمز((Richard Holmes))،نیز در اثر معروف خویش،تحت عنوان خنده ولتر((Voltaire’s Grin))
برآن است که نام ولتر از جابجایی حروف،حاصل گشته است.اما چنین می افزاید
که نویسنده ای چونان ولتر،چنین نامی را بدان روی برگزیده است تا به گونه ای
تلویحی،سرعت و جسارت خویش را خاطرنشان سازد.بدین دلیل است که نام وی ممکن
است از واژگانی چونان voltige،به معنای هنرمند آکروبات،بر تاب ژیمناستیک یا بر روی اسب و یا volatile،که در اساس به معنای هرگونه پرنده است،اتخاذ گشته باشد.برخی نیز برآنند که نام ولتر،برابر با قلب هجایی و فونتیکی واژۀ فرانسوی révolté،به معنای نافرمان،متمرد و سرکش است که از واژۀ re-vol-tai(برحسب تفکیک هجایی)،نشأت گرفته ودرنهایت با تغییر مکان re،از هجای نخست به آخرین هجا،مبدل به Voltaire گشته است.
[3]–Henriade
[4]–La Pucelle d’Oléans
[5]-Virgil
[6]-Alexandrine
[7]-Candide
[8]–L’Homme aux quarante ecus
[9]–l’infâme
[10]–écrasez l’infâme
[11]–Dictionnaire philosophique
[12]-Encyclopédie
13-واژۀ deism،به معنای اعتقاد به خدا،بدون قبول دین،توسط دکتر سید جلال الدین مجتبوی،به ((خداانگاری)) ترجمه گشته است.
14– البته،برخی این عبارت را نیز به ولتر نسبت داده اند: ((ما
می توانیم،اگر شما آنرا بخواهید،از وجود خدا صحبت کنیم.اما چون نمی خواهم
در حین خواب دزدیده و سربریده شوم،تحمل می کنم که پیش از هرچیز،عذر
خدمتکاران خویش را بخواهم.))
[15]–L’univers m’embarrasse, et je ne puis songer
Que cette horloge existe et n’ait point d’horloger
[16]-un ((éternel géomètre))
17-البته
بسیار پیش از ولتر،برهان مذکور،توسط بسیاری از فلاسفه ایرانی نظیر ابن
سینا و فارابی در اثبات وجود پروردگار اقامه گشته است و هرگز نمی توان ولتر
یا به زعم برخی فلاسفه،جان لاک را مبدع اندیشه مذکور به شمار آورد.
[18]-Augustinus
[19]-théistes
20-واژۀ pantheism،به معنای اعتقاد به همه خدایی،توسط دکتر سید جلال الدین مجتبوی،به ((همه خداانگاری)) نیز ترجمه گشته است.
[21]-Voltairean pantheism
22-واژۀ atheism،به معنای انکار خدا و الحاد،و واژۀ atheist،به معنای منکر پروردگار،ملحد و بی دین است.
[23]-Ferney
[24]-si Dieu n’existait pas,il faudrait l’inventer.
25-بسیاری
بر این باروند که ولتر به دلیل انتقادات فراوان وی،نسبت به کلیسای کاتولیک
رومی،یک آته ایست است.برخی نیز برآنند که نزاع ولتر،با نهاد کلیسا به
عنوان هیأتی این جهانیست که مشتمل بر وجود پروردگار نمی گردد.
[26]-Wolfgang Amadeus Mozart
[27]-The arch-scoundrel Voltaire has finally kicked the bucket.
[28]–Traité de métaphysique
[29]–Philosophy de Newton
[30]-liberty of indifference
[31]-spontanéité
[32]–La Philosophe ignorant
[33]-déterminisme
[34]-morale
[35]-religious tax
[36]-Catherine(1729-1796)
[37]-Friedrich(1712-1786)
[38]-infernal enterprise
[39]-ridiculous murderers
[40]-eurocentralism
41-آرپان،واحد طول،برابر با 47/58 متر است.
[42]–quelques arpents de neige
[43]–l’Optimisme
[44]-Dr DeMad
[45]-ancien regime
[46]-I disapprove of what you say, but I will defend to the death your right to say it.
لازم به ذکر است که عبارات فوق،به هیأت کنونی آن،نخستین بار،در1906،توسط یک نویسنده زن،به نام ایولین بیِتریس هال(Evelyn Beatrice Hall)،در کتاب مشهور وی،دوستان ولتر(The Friends of Voltaire)،به کار رقته است.هال کوشیده است تا در واژگان مزبور،شیوۀ ولتر را در مواجهت با کلُد آدریَن اِلوِتیوس(Claude Adrien Helvétius) و کتاب جنجال برانگیز وی درباب روح(De l’esprit)،خاطرنشان
سازد.البته ترجمه فرانسه عبارت مزبور که به ولتر منسوب گشته است،به رغم
یکسانی در محتوای سخن،دارای تفاوت معنایی اندک،با متن اصلی انگلیسی است:
((Je ne suis pas d’accord avec ce que vous dites, mais je me battrai jusqu’à la mort pour que vous ayez le droit de le dire.))
ترجمه متن فرانسه: ((من مخالف گفته های شما هستم؛اما بدان روی که شما حق بیان آن را دارید،تا سر حد مرگ،خواهم جنگید.))
ماخذ
http://nasour.net/1386.10.27/41.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر