دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۹ خرداد ۲۵, یکشنبه

چراغداری در حاشیه تخت و جسد اسماعیل وفا یغمائی




چراغداری در حاشیه تخت و جسد
اسماعیل وفا یغمائی
خوشا قوادی در کوی تنفروشان
و نه در کوی فریبکاران و وطنفروشان
خوشا چراغداری در کوچه ی تاریک قحبگان
تا آنکه در حاشیه تختی بایستی
که فقیه گریخته از فقیه به رستاخیز بر آمده ای دیگر
خاتون ترا به زیر کشیده است
و ترا به چراغداری مفتخر و متبرک ساخته است
تا بر خط جسدهای هزار من و ماخود را به جامه خدا در آورد
ودر گذر چندین دهه
تا این گنداب دروغ وجنازه و فریب بگذرد
و ترا دیگر باره سرور جاکشان
وامیرطبالان خویش گرداند
تا توبا کنیزکی کانا و پوک و پوچ و برساخته
از حلقه کنیزکان خود باخته و تهی
بر بلند قلعه اش، قلعه دروغ و فریب و جنازه و مرگ
ننگ سی و اند ساله خود را
در فوران ریغابه های تهمت و پلشتی
بر چهره دیگرانی فرو ریزی
که قوادی و فریب را برنتافته اند

***
ازشرف تو چه برجای مانده است ای شریف!
در گذر از این همه دروغ و تحمل
در گذراز اینهمه خون و جسد
در گذر این همه فریب

***
در پایان خویش
در آینه خود را بنگر
در هیئت مدفوعی تقطیر شده وراست قامت و توحیدی
و طراز و تراز مکتب!
در پایان خویش
در پایان این دروغ و فریب خونین
به آبریزگاه رو
خود را فرو فکن
و سیفون را با تمام قوا برکش

***
من مرده یا زنده
میعاد تو فاضلابهاست
در کنار شیخان و فقیهان
تا ابد،
و من مرده یا زنده،
پاره کوچکی از شرف و پاکیزگی مردم خویشم
در برابر گند گاو چاله قواد وقیحی که توئی
و سالار توست
شعر من خواهد زیست
حتی اگر ریگی باشم در کف جویباری
پاکیزه وعاصی در میان ملتم
در میان مردم و خاکی
که سالهاست در میان آنان گم شده ام
تا پیدا شوم در میان آنان
در میان کرد و لر و فارس و بلوچ و عرب وترکمان
و گیل و طالشی و...
بی هیچ چشمداشتی مگر مهری از آنان
که گنج بزرگ من است
که جان پر توان سرود و شعر من است
که شاعری بوده ام و هستم
بیزار از جلادان و زن بمزدانی چو تو
فقیهانی بی عمامه و منتظر و پلشت و لوش و لجن،
و سرود خوان گمنام ترین گمنامان این ملت و خاک
تا بمانم و تا بمیرم
در میان آنان پدیدار خواهم بود
نه برای خویش
بل برای آنان
چون گیاهی گمشده در دشتی ناشناس
یا پروانه ای که بر سر خاری می آساید
حتی اگر تمام قوادان و زن به بمزدان
و زن به مکتبان جهان
و تمام فانوسبانانی چون تو
با تو همصدا شوند
و تمام صلیبها و گلوله ها به جستجوی من برخیزند
که مرگ من زندگی دوباره من است
شسته شده در زیر تمام آبشارهای جهان
***
به آبریزگاه رو
خود را فرو فکن
و سیفون را بکش
تنها همین کار برای تو باقی مانده است
تنها همین کار
25/ خرداد/نود و نه

۴ نظر:

ناشناس گفت...

اصن این ناشریف سوداگر خون و شعار و پنهانکار رذالت پیشه که دراوج پیکان چاپلوسی و تهمت به کمال رسیده است ارزش اشعار تورا دارد ؟ این بابا مزدور وزارت اطلاعات صدام بوده و فیلمهایش وجود دارد چون خودش مزدور و مواجب بگیر وزارت اطلاعات صدام بوده همه را به کیش خود پندارد . ننگ براو و هم پایه های ایده الوژیکش یعنی خامنه ای . اینها شانسی ندارند چون درفاضلاب اسلام سال به سال درحال فرو رفتنند . خاک برسر سازمانی که بسیاری از مسئولین تراز یکش امروز همکار وزارت اطلاعاتن و حتما که ایده الوژیشون دون است وگرنه دون پرور و دون تولید نبود . درد اینا از جداشدگانی است که با رژیم مرز دارن ولاغیر .
نیما

ناشناس گفت...

درود آقای یغمایی. خواندم و متاسف شدم که خود را به چه روزی انداخته اند. اما می خواستم چیزی به شما بگویم: به آبریزگاه رفتن و سیفون را کشیدن هم سر ارزنی شرف می خواهد که او ندارد.

مجاهد دیروز، مبارز امروز

ناشناس گفت...

از اول هم مشخص بود که گروه رجوی وقتی که می رفت به صورت یک فرقه در بیاید، منافع و روش ها و اهدافش هم متفاوت می شود. در یک فرقه دشمن اصلی کسی است که مخالف منافع خدای فرقه است. بنابراین همکاری با رژیم اگر در جهت محافظت از منافع خدای فرقه باشد ایرادی ندارد، سهل است، واجب می شود.همکاری با عربستان، استخبارات عراق، اسراییل، وحشی ترین جناح آمریکا و... که ایرادی ندارد. چرا باید همکاری با رژیم ایراد داشته باشد؟ یک روز بتول رجایی در یک نشست گفت: اصلا من چکار دارم که کسی که جدا می شود با رژیم مرز دارد یا نه. وقتی کسی رفته دیگر رفته است. همان بهتر که مرز نداشته باشد.

مجاهد دیروز، مبارز امروز

ناشناس گفت...

اصن رهبران مجاهدین با رژیم مرز ایده الوژیک ندارن چطور میتونن مرز سیاسی داشته باشن ؟ اختلافشون در فرم هست ... اسلام چادر سیاه و اسلام روسری قرمز ... وگرنه ته خط یکی اند . شعارمعارهم که ملاک نیست عمه منم بلده بده چه برسه که از فاصله ۵۰۰۰ کیلومتری کنار رودهای اروپا انهم با کلی خدم و حشم و یک زندگی اشرافی انقلابی اسلام راستینی با یه مشت پفیوز ۳۸ سال گریخته ازمیدان نبرد داخلی . فکر میکنن با دسته کورها طرفن ؟ پویا بختیاری ها و ندا اقا سلطانها کجا و پفیوزهای شعروشعاری امثال مامان مریم و مهدی چاپلوس و مسعود توجیب ریز کجا .