دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۹ دی ۱۹, جمعه

محمد، #پیامبر پیمان شکن#برائت از مشرکین برنامه 50 ایمان سلیمانی امیری، اسماعیل وفا یغمایی و مانی

محمد، پیامبر پیمان شکن .برائت از مشرکین برنامه 50 ایمان سلیمانی امیری، اسماعیل وفا یغمایی و مانی

 

۱ نظر:

مسعودعالمزاده (ارسلان)/پاريس گفت...

۱۹ دی ۲۵۷۹ ايرانى ۱۰ ژانویه ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس

با درود به هر سه بزرگوار روشنگر !

ــــــ وَر ــــــ در فرهنگ ایران باستان و نیز ـــ با وَر ـــ / سوگند

در پیوند با پیمان و سوگند نکته ای هست که دانستن اش بد نیست و آن "وَر" است.
از دید ایرانیان باستان، ایزد پشتیبان درستکاران بوده و همچنان که در گفته های مردم کوچه و بازار دیده میشود "سر بی گناه پای دار میره، بالای دار نمیره".در این حکومت نکبت اسلامی دیدیم که درست نیست.
در ایران باستان رسمی بوده که برای اثبات بی گناهی : فرد متهم از آزمونی می گذشته که به آن "وَر" می گفتند. وازه ی "باور" از همین ور میاید. یعنی می پذیرفته که از این آزمون بگذرد. ور چندنوع بوده : ور آتش : این را در شاهنامه می بینیم . سودابه نامادری سیاوش که به او نظر داشته، پس از بی مهری اش به او اتهام خیانت میزند و سیاوش می پذیرد که با اسب از میان کوهی از آتش بگذرد و بی گناهی اش را "ثابت" کند (بر مبنای این دیدگاه).
ور دیگر "ور سوزان" بوده. موبدان یا مغ های زرتشتی دانشمندان دوران خود هم بودند. واژه (magic/magique):معجزه گونه، و نیز (magician/magicien): شعبده باز/تردست در زبانهای اروپایی از همین مغ (Magus) میاید. موبدان ترکیبی از گوگرد (هیدروژن سولفوره) درست می کردند که بوی بسیار بدی دارد (تخم مرغ گندیده هیدروژن سولفوره دارد). که متهم باید آنرا سر می کشیده با این "باور" که اگر بی گناه بوده باشد، اثر نخواهد کرد.به این می گفته اند "سوچ/گند/ور" : ور سوزاننده (سوچ=سوز) و بدبو (گند). همین "سوچ/گند" است که شده "سوگند". اگر امروز ما سوگند ــــ می خوریم ــــ برای این است که در ایران باستان "سوچ/گند/ور" را می خوردند.
تا اینجا منبع برنامه ای بود در تلویزین زمان شاه از استاد بهرام فره وشی.
نکته ای هم به نظر خودم میرسد. در روستاهای دوردست ایران تا همین شست هفتادسال پیش رسم بوده که برای اثبات برخی مسایل (بویژه ناموسی) فرد متهم می پذیرفته دستش را تا آرنج در روغن داغ فرو کند.این بباور من از همانجا میاید.این احتمال هست که واژه "ور پریده" هم از همینجا بیاید : یعنی بدبختی که در این آزمون مرده و نتوانسته بی گناهی اش را 'تابت کند.

البته این "بباورمن" نظر من است و برای اثبات اش نه در آتش خواهم رفت، نه هیدروژن سولفوره سر می کشم نه مچم را تو روغن داغ فرو می کنم. در دنیای امروز این با فردی که متهم می کند است که آنرا اثبات کند.

اگر کسی به من سد تا اتهام اطلاعاتی و خائن و نفوذی بزند، با من نیست که خودم را آتش بزنم که ثابت کنم و تنها دلیل و مدرک من انگشت شست دست راست است : بی انتها. لاخ در فارسی یعنی انتها و بی لاخ یعنی بی انتها !

بی خیال فرش، بیاتو با کفش !
بی خیال کرسی، بیا تو با اُرسی !