گور من.یک بز و ظرفی از پشکل
اسماعیل وفا یغمائی
نمیدانم در کجا خواهم مرد؟
و آیا گوری خواهم داشت؟
هر چند داشتن یا نداشتن گور
وقتی دیگر نیستی یکسان است
اما شادم که شما را ترک گفتم
اما شادم که با شما نمردم
اما شادم که پیش از مرگ
از خداوندان مرگ
از حلقه شما ریاکاران
از حلقه شما خداوندان دروغ و رذالت
اسماعیل وفا یغمائی
نمیدانم در کجا خواهم مرد؟
و آیا گوری خواهم داشت؟
هر چند داشتن یا نداشتن گور
وقتی دیگر نیستی یکسان است
اما شادم که شما را ترک گفتم
اما شادم که با شما نمردم
اما شادم که پیش از مرگ
از خداوندان مرگ
از حلقه شما ریاکاران
از حلقه شما خداوندان دروغ و رذالت
که عشق را سلاخی کردید
که زندگی من و ما را ذره ذره
قطره قطره
و لحظه به لحظه
سلاخی کردید و میکنید
گریختم
از شما که چون میمیریم
بمیریم
در مرگ ما شادمانه
جامه سوگ میپوشید
در مقابل تصویرهای ما به دروغ سرخم میکنید
در حالیکه در تمام عمر ما را آزرده اید
که زندگی من و ما را ذره ذره
قطره قطره
و لحظه به لحظه
سلاخی کردید و میکنید
گریختم
از شما که چون میمیریم
بمیریم
در مرگ ما شادمانه
جامه سوگ میپوشید
در مقابل تصویرهای ما به دروغ سرخم میکنید
در حالیکه در تمام عمر ما را آزرده اید
در تمام عمر ارواح ما
و قلبهای ما را سلاخی کرده اید
و یک کامیون گل نثار میکنید،
وشاد از موفقیت خود
در درون خود میخندید
که ما با شما مردیم
تا بیشتر بخود اعتماد کنید
***
نمیدانم در کجا خواهم مرد
یا گوری خواهم داشت
اما ترجیح میدهم
بزی بر گور من بگذرد
با صدای زیبای خود
و ظرفی از پشکل
تا کامیونی از گلهای شما
شما ریاکاران
شما که عشق و صداقت را
شما که زندگی یک نسل
و ارواح یک نسل را سلاخی کردید
سلاخی میکنید
شما جلادان.....
هفتم ژانویه 2021
و یک کامیون گل نثار میکنید،
وشاد از موفقیت خود
در درون خود میخندید
که ما با شما مردیم
تا بیشتر بخود اعتماد کنید
***
نمیدانم در کجا خواهم مرد
یا گوری خواهم داشت
اما ترجیح میدهم
بزی بر گور من بگذرد
با صدای زیبای خود
و ظرفی از پشکل
تا کامیونی از گلهای شما
شما ریاکاران
شما که عشق و صداقت را
شما که زندگی یک نسل
و ارواح یک نسل را سلاخی کردید
سلاخی میکنید
شما جلادان.....
هفتم ژانویه 2021
۲ نظر:
۱۸ دی ۲۵۷۹ ايرانى ۷ ژانویه ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس
مادرطبیعت برما منت نهاده به شما عمر فراوان عطا بفرماید.
با درود به همه راهیان صداقت و فدا و وفا و شرم بر انان که از خون و رنج زندانیان و تیرباران شدگان و بر دار رفتگان دریاچه ای و از استخوانخهاشان قایقی با بادبان پوست های شلاق خورده و با ناله های مادران و پدران پیر رنج کشیده زندانیان و اورگان آوازی دلنشین برای خویش برپا ساختند تا به ساحل قدرت لنگر افکنند.
با سپاس از شاعر ارجمند آقای وفا یغمایی که با شعر خویش ایده ای ارائه کردند تا این چند جمله آهنگین را بنالم
:
ما بریدیم، افتخار ما بریدن از شماست
وعده های پوچ تو با زوجه ات امروز کجاست؟
بود اروا عمه ات صدق وفدا بر درگهت
شرم بر تو آنهمه صدق و فدا درنا کجاست
‐---------------------------------------
ما بریدیم افتخار ما بریدن از تو شد
تو شدی همچون خدایت نه،که بت
جملگی را خر شمردی و حقیر
جملگی را صفر و ۱ را بهر خود
----------------------------------------
ما بریدیم افتخار ما بریدن از تو شد
عشق بر درگاه تو تنها "نر و یک ماده" شد
تو زدی خنحر به پشت ما چه ها
پیش تو دشمن به ما شرمانه شد
----------------------------------------
ما بریدیم افتخار ما بریدن از توشد
دیدی آخر وعده هات عمامه شد؟
خون و رنج ما بشد مد بر تن بانوی خویش
دیدی آخر ان کراواتت همان عمامه شد ؟
----------------------------------------
ما بریدیم افتخار ما بریدن از تو شد.
دشمنی با عشق در آئین تو زیبنده شد
هر چه گل بر خاک ما کردی نثار
در دلت بر ما تمسخر خنده شد
----------------------------------------
ما بریدیم افتخار ما بریدن از تو شد
صدق ما و رنج ما با دست تو سلاخه شد
غمزه های خوب تو جمله ریا
خون ما جامی به کف دجال و آن دجاله شد.
----------------------------------------
ما بریدیم افتخار ما بریدن از توشد
آرزویت خون مارا سرکشی افسانه شد
گرچه در غربت بمیریم، بی نام و نشان
کاخ حاکم دشمن و محکوم شاد ویرانه شد.
------------------------------------
ارسال یک نظر