خشایار شاه که بود و چه کرد؟
چندی پیش تولید و پخش فیلم موهن ۳۰۰ که در رابطه با اطلاعات غلطی از نبرد خشایارشاه با یونانیان بود، در یک مقطع زمانی باعث بروز واکنشهایی شد، اما کمتر کسی از اینکه «خشایار شاه که بود و چه کرد؟» سخنی به میان آورد.
میترا یزدچی
چندی پیش تولید و پخش فیلم موهن ۳۰۰ که در رابطه با اطلاعات غلطی از نبرد خشایارشاه با یونانیان بود، در یک مقطع زمانی باعث بروز واکنشهایی شد، اما کمتر کسی از اینکه «خشایار شاه که بود و چه کرد؟» سخنی به میان آورد. سخن از مردی است که نه در تاریخ وطنش چنان که باید شناخته شده و نکات ضعف و قوت شخصیت او مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است و نه در سرزمینهای دیگر و در میان مردمی که به واسطه لشکرکشی او به یونان به عنوان مهد فرهنگ و تمدن کهن غرب کینه توزانه و نفرتانگیز به وی مینگرند؛ به ویژه آن که او را بر هم زننده و سوزاننده مرکز آن تمدن، آتن، میدانند.
نام، تبار و آغاز پادشاهی
خشایار شا یا آنگونه که شهرت یافته است، خشایار شاه چهارمین پادشاه سلسله هخامنشیان بود که از ۴۸۶ تا ۴۶۵ قبل از میلاد بر گسترهای پهناور از جهان باستان فرمانروایی داشت.
این گستره پهناور از یکسو به رودهای جیحون(آمودریا) و سیحون(سیردریا) و سرزمین ایرانی سغدیانا و از غرب تا دانوب، یونان، نیل و سرزمینهای پیرامون مصر(لیبی و حبشه) میرسید.
نام و نشان خانوادگی این پادشاه بیانکننده آن است که فرزند داریوش بزرگ، نواده ویشتاسپ و از دودمان آریارمنه هخامنشی بود.
ایران در دوره هخامنشیان بستر شکوفایی یکی از مهمترین تمدنهای جهانی بود. از زمانیکه کوروش کبیر با تسامح و تساهل، آزادی فکر، قدم و قلم، در راه آبادانی این ملک گام برداشت، راه رسیدن به دولت جهانی فراهم شد و ایرانیان به تدریج گستره جغرافیای فرهنگی و تاریخی خود را از ورارود (ماوراءالنهر)؛ یعنی جیحون و سیحون در شمال شرقی تا سند و پنجاب در جنوب شرقی و از دریای سیاه و کشور یونان تا مدیترانه و کرانههای رود نیل در مصر و حتی لیبی و حبشه و دیگر سرزمینهای دوردست آن روزگار گسترش دادند. بدین سان خشاریاشا پس از داریوش بزرگ، وارث سرزمینی عظیم بود که اقوام گوناگون در آن به سر میبردند. در واپسین سالهای حیات داریوش جنگهای ایرانیان و یونانیان همچنان ادامه داشت.
آسیای صغیر که خاستگاه پادشاهی «لیدیه» به مرکزیت «سارد» بود و سرزمینهای کرانه شرقی دریاهای مرمره، اژه و مدیترانه که «ایوننشین» خوانده میشدند، بستر این جنگها بودند. اگرچه داریوش به درون اروپا نیز گام نهاد، دانوب را درنوردید و تنها در نبرد ماراتن متوقف شد، اما جنگهای ایران و یونان پس از وی همچنان ادامه یافت. بدینسان راه پدر را پسر؛ یعنی خشایارشا در پیش گرفت.
فتوحات خشایارشا
شش سال نخست حیات سیاسی و پادشاهی خشایارشا، آکنده از حوادثی است که کاردانی او را به نمایش میگذارد؛ از جمله سرکوب شورش مصر که پس از مرگ داریوش رخ داد.
معمولا پس از مرگ هر پادشاهی، شورشهایی برای تصاحب قدرت در نواحی مختلف به وقوع میپیوندد. پس از مرگ داریوش هم، چنین شد و نخستین آنها مردم مصر بودند که در فاصله دور از مرکز حکومت هخامنشیان و عمق فرهنگی آن سرزمین دیرپا، در سراسر سالهای حاکمیت ایرانیان بر آن سرزمین خاستگاه شورشها و دشواریهایی میشده است.
در ابتدای فرمانروایی شاه جدید نیز طغیان فراگیری ظاهر شده بود که لازم بود شاه برای سرکوبی آن و ایجاد آرامش دوباره، به آنجا عزیمت کند.
خشایارشا، در آغاز پادشاهی با سپاهی نیرومند عازم مصر شد و با وجود مقاومت شدید مصریان، شورش را فرو نشاند. خبیش (خبیشه)، یا کسی که یاغی شده بود و خود را فرعون مصر میخواند، فرار کرد، همدستانش مجازات شدند و ارتش ایران توانست که نظم و امنیت را بدان سامان بازگرداند.
پس از این خشایارشا، برادر خود «هخامنش» را والی یا ساتراپ مصر کرد و بیآنکه تغییرات عمدهای در ارکان سیاسی- اجتماعی آن سرزمین وارد آورد، سکان امور را به دستگذشتگان داد. نخبگان و روحانیون مصری حقوق و اختیارات پیشین را بازیافتند و شاه نیز به خاک وطن بازگشت.
این نخستین سفر جنگی شاه بود که خود در راس قوا قرار داشت.
همزمان با گرفتاریهای مصر، بینالنهرین نیز دستخوش آشوب شد و شهر تاریخی بابسر به عصیان برداشت. «بعلشی مانی» رهبر این شورش و عنوان «شاه بابل» را بر روی خود گذاشته بود.
ولی با تدبیر به هنگام خشایارشاه، این شورش هم خنثی و ظرف ۱۵روز به غائله خاتمه داده شد.
لشگرکشی به یونان و دلایل آن
داریوش به واسطه کدورتی که از واقعه ماراتن حاصل شده بود، درصدد بود که آن واقعه را جبران و نیروی مجهزی برای به تمکین درآوردن یونانیها اعزام دارد.
بیشک، مرگ او وقفهای در تدارکات امر ایجاد کرد و نیروهایی که برای لشگرکشی به یونان آماده شده بودند، ناگزیر شدند که تحت فرماندهی خشایارشا، برای آرامش مصر به کار گرفته شوند. پس از آن نیز شورش بابلیان، مدتی را به خود اختصاص داد و شاه جدید لازم دید تا به امور متفرق قلمرو پهناور خود سرو سامان دهد و با خاطری آسوده، به جنگ جهانی بپردازد.
هرودوت در رابطه با علت لشگرکشی خشایارشا به یونان از قول او آورده است: «پس از اینکه پلی در هلس پونت (تنگه داردانل) ساختم، از اروپا خواهم گذشت، تا به یونان رفته، انتقام توهینی را که آتنیها به پارسیها و پدرم وارد کردهاند، بگیرم و البته شما میدانید که داریوش تصمیم داشت بر ضد این اقوام اقدام کند. ولی مرگ به او فرصت نداد. پس به عهده من است که انتقام پدرم و پارسیها را بکشم و من از این کار دست برندارم تا آن که آتن را گرفته و آن را آتش بزنم. چنانکه میدانید مبادرت به دشمنی با من و پدرم، اول از طرف آتنیها بود. اولا با «آریشناگر»، یکی از بندگان ما، به سارد حمله کرده، آتش به معابد و جنگل مقدس آن زدند و بعد از آن هم خوب میدانید که وقتی با داتیس و ارتافرن به مملکت آنها رفتید، چه با شما کردند. این است چیزهایی که مرا مجبور میکند به ضدآتنیها اقدام کنم.»
اگر شاخ و برگهای مضامین بر ساخته هرودت نیز کنار گذاشته شود، امری بدیهی است که در دربار ایران دو عقیده درباره لشکرگشی به یونان وجود داشته و هر کدام نیز طرفدارانی پیدا کرده است. منتهی شاه خود نیز در زمره کسانی بوده است که دچار تردید رای بودهاند و عدم اعزام سپاه را ترجیح میدادهاند. این که در زمان شاه جدید چیزی بر قلمرو ایران اضافه نشده باشد و قلمرو امپراتوری در حد گذشتگان باقی بماند، بدون تردید یکی از محورهای تصمیمگیری بود و سرانجام شاه را به آنجا کشانید که با اعزام قوا موافقت کند. از این رو، خشایار شا پس از تصمیم جنگ در خواب دید که تاجی از برگهای زیتون بر سر دارد و شاخههای آن تمام عالم را فرا گرفته است. سپس این تاج ناپدید شد و مغها این رویا را به حکومت وی بر تمام زمین تعبیر کردند.
شاهکاری از یک سازه آبی
به گفته هرودوت، خشایار شاه بعد از فتح مجدد مصر، به مدت چهار سال به تجهیز تدارکات جنگی پرداخت و لشگری را تدارک دید که بزرگترین سپاهی بود که تا آن روز برای نبرد با یک دشمن خارجی آماده شده بود. طبیعی بود که از مناطق مختلف امپراتوری، نیروهای رزمنده جذب شوند و خاصه مردمی مانند فینیقیان و کارتاژیان و آن عده از سکنه یونانی آسیای صغیر که در ایران وفادار مانده بودند، در امر تجهیز ناوگان دریایی شاه، همراهی جدی نشان دهند.
از آنجایی که سالیان سال، اندیشه نبرد، ایرانیان را به این نتیجه رسانیده بود که با یونانیان باید در دریا مصاف کنند و این مجموعه مردم جزیرهنشین را بیشتر در آبهای اژه و مرمره جستوجو کرد، به امر شاه به حفر کانالی پرداختند که خوشبختانه در سنوات اخیر و به همت باستانشناسان انگلیسی عرض، طول و نحوه استقرار آن، کشف شده است.
بر اساس گزارش روزنامه نیویورک تایمز، خشایار شاه پادشاه ایران در سال ۴۸۰ قبل از میلاد دستور حفر این کانال را به مهندسان نظامی ارتش ایران صادر کرد. این کانال که در شبه جزیرهای در دریای اژه و شمال یونان حفر شده است، یکی از بزرگترین و شگفتانگیزترین فعالیتهای مهندسی آن زمان بوده است.
لشگرکشی برای تادیب
خشایارشا با یونانیان بالاخره جنگید تا آنها را تادیب کند. از آن روی که شورش کردند و سارد را به آتش کشیدند.
در ترموپیل بر سپاهیان اسپارتی تحت فرمان لئونیداس پیروز شد، از آن روی که بسیاری از آنها رغبتی در دفاع از سرزمین خود نداشتند و از همگسیخته بودند و آن سیصدتن هم که ماندند و جنگیدند، خواستند که وفاداری به قوانین سرزمین خود را به دیگر یونانیان یادآوری کنند.
خشایارشا با تلاش و کوشش سپاهیان کارآمد خویش آتن را تسخیر کرد و این نماد فضایل مغربزمین را فتح کرد.
با این اوصاف مورخین یونانی، تمام لشگرکشیهای خشایارشا را با حب و بغض به این شاه ایرانی نوشته و حتی وی را نکوهش کردهاند و امروز اگر برخی میکوشند تا چهره خشایارشا را خلاف آنچه که هست به تصویر بکشند، از آن روست که بر ناکامی خویش سرپوش بگذارند. گویی کاری که خشایارشا در یونان کرد، دستکم با کاری که اسکندر مقدونی در ایران به سرانجام رساند به یکسان باید ارزشگذاری، نقد و تحلیل شود.
اما هیچیک از بدگوییهای هرودوت اصالت خشایارشا را نپوشاند و با عظمت احترام او قابل قیاس نیست.*******
******
1052م:نهم آگوست 1052 ميلادي (18 مرداد 431 هجري خورشيدي) شهر اصفهان به دست طغرل سلجوقي افتاد. دوازده سال پيش از اين، سلجوقيان كه از ترکان غز (اغوز) بودند و از آن سوی رود «سیردریا» آمده بودند بر غزنويان (دسته دیگری از ترکان مهاجر) غلبه کرده، به قدرت رسيده و از آن پس سرگرم تصرف شهرهاي ايرانزمين يكي پس از ديگري بودند. محمود غزنوي در 1030 ميلادي درگذشته بود و راه براي ادامه مهاجرت سلجوقيان در منطقه «فرارود» و عبور از آمودريا باز شده بود، زيرا كه مسعود غزنوي پسر محمود اجازه مهاجرت را به سمت جنوب به آنان داده بود. طغرل سه سال پيش از تصرف اصفهان، درصدد تصرف اين شهر برآمده بود كه بمانند يزد، كرمان و فارس در دست يك خانواده ديلمي بود كه در آن وقت حكمران ديلمي از در دوستي درآمده بود. با وجود اين، طغرل چشم به اصفهان داشت و مي خواست آن را مركز حكومت خود قراردهد. وي در سال 1051 به محاصره اصفهان دست زد. اصفهان يك سال مقاومت كرد و سرانجام نيز حاكم اصفهان داوطلبانه تسليم شد. گفته شده است که طغرل به حکمران اصفهان که بر چند شهر ديگر حکومت داشت وعده داده بود که اگر تسليم شود، يزد را از او نخواهد گرفت که چنين شد. طغرل در سال 1055 (سه سال پس از تصرف اصفهان) بغداد را هم تصرف كرد و به قدرت ديلميان ايراني پايان داد و خليفه بي قدرت عباسي را با شعار نجات سني ها از برتري شيعيان زير حمايت قرار داد و به اين ترتيب امپراتوري وسيعي براي خود به وجود آورد.
طغرل بیک - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر